eitaa logo
مَرقومه
143 دنبال‌کننده
109 عکس
14 ویدیو
4 فایل
|روز نامه « باران صبح روی ورق‌های دفتری.. » ‌ مُراودات: https://daigo.ir/secret/655313215 |ریحانه شناوری
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی چیزی از ریشه در وجودت روییده باشد، وقتی اصالت چیزی را سینه به سینه از پدرانت به ارث برده باشی، و وقتی کُشتی برایت هدف نباشد و آموخته باشی که شَرَف و مَردانگی را به فِلِز نفروشی؛ می‌جنگی، بالِ بزرگ‌مردی بر سر تحقیرها می‌گشایی و به هوس شُهرت و ثروت، ریشه‌ها را از جا بَرنمی‌کَنی. ما عمری‌ست کُشتی را به همین مردانگی‌ها و کشتی‌گیرهایمان را با همین جوان‌مردی‌ها می‌شناسیم. آن روزها پدربزرگ‌هایمان پهلوان تختی را به این آوازه، و این روزها ما یزدانی‌ها و زارع‌ها را به این غیرتمندی.. از قدیم گفته‌اند: پهلوانان هرگز نمی‌میرند. اما تاریخ، کسانی را که به هر قیمت هرکاری می‌کنند فراموش می‌کند. - ریحانه شناوری
خواهش می‌کنم به هرشکلی که می‌دانید پدربزرگم را دعا کنید از بیمارستان، از بند بیماری، از این‌همه زجر راحت شود..
إنّا للّٰه و إنّا إليه راجعون یعنی همین. یعنی کُلُّ نفسٍ ذائقةُ المَوت. امام رضا را خیلی دوست می‌داشت؛ خیلی خیلی زیاد. اگر امام رضا را دیدید، سلام پدربزرگ من را برسانید.
آن روزها که 'واضحات' را داشتم، این عکس را گذاشته بودم و حرف‌هایش را زیر عکس نوشته بودم. می‌گفت: شما نبودید، نمی‌دانید چه‌ها کشیدیم.. خیلی باید قدر بدانید، خیلی.. و هنوز سر تکان دادن و غرور و غم چشم‌هایش را خاطرم هست. انقلاب را می‌گفت؛ اسلامی که با لطف خدا و چنگ و دندان نگه داشته‌ایم را. خون‌به‌جگر شده‌ایم تا به اینجا رسیده‌ایم. پا پس نکشید، کوتاه نیایید، به دفعات با خودتان و هم‌سفرهایتان بگویید: راه زیادی تا قله نمانده...
ممنون میشم اگر منت بذارید و نماز لیلة‌الدفن برای پدربزرگم بخونید. حضرت سیدالشهداء شفیعتون.. ناصر فرزند علی‌اکبر
همیشه گفته‌ایم: رحمت‌الله به عشّاق اباعبدالله.. چه عاشقانی داری سیّدی، که ماهِ غم‌های محترم پر می‌کشند تا اشک‌ها پای عَلَم تو خرج شوند و فقط «فابكِ علی الحسین».. حالا یک عاشق دیگر هم حوالیِ اربعین «عِندَ اربابِهم» شده‌است. برای این مادرِ عزیز و آرامشِ عزیزانِ‌دل ما دعا بفرمایید..
مَرقومه
همیشه گفته‌ایم: رحمت‌الله به عشّاق اباعبدالله.. چه عاشقانی داری سیّدی، که ماهِ غم‌های محترم پر می‌کش
نماز لیلة‌الدفن بخونید لطفا؛ حضرت فاطمه[س] شفیعتون.. برای مریم فرزند محمدحسین
من اربعین عراق نرفته‌ام. اما دیده‌ام آنجا چه اتفاقی رخ می‌دهد. مهم‌ترین حادثه‌ی طریق مشّایه،" از خود بیگانگی" است! یک از خودبیگانگیِ آگاهانه. اربعین که نزدیک می‌شود، میزبانان "خود"شان را یک گوشه‌ی باغچه‌ی حیاط، کنار نخل و پایین خرماهای آویزان چال می‌کنند و دو سه تا لگد روی آن می‌زنند؛ سپس مهیای پذیرایی از زوّارِ ابی‌عبدالله(ع) می‌شوند. اصلا این را اسلام به ما آموخت. حضرت رسول صلوات‌الله‌علیه آمد که بگوید "خود" محور نباشید. از خود بی‌خود شوید و "خدا" محور شوید. وقتی خدامحور شدی، از مال و منال می‌گذری، از خانواده‌ات می‌گذری، از جانت، از طفل کوچکت می‌گذری برای "جمع" بودن. برای این‌‌که یک عالَم را بکشانی پای آبشار محبت خدا. وقتی معیار و محور "یک‌چیزِ واحد" نباشد، به اندازه‌ی تمامی ذرات عالمْ سلیقه و میل وجود خواهد داشت. وقتی محور همه یک‌چیز نباشد، همه یک‌دل و یک‌رنگ نمی‌شوند. وقتی من از "خودی"هایم گذشتم، تو نیز گذشتی، او هم گذشت، آن‌وقت همه دستمان را دور گردن یکدیگر حلقه می‌کنیم و همه‌مان پای یک سفره می‌نشینیم. همه با هم می‌خندیم، همه با هم می‌گرییم. یاد می‌گیریم که درد دیگری درد ما باشد، غم دیگری غم ما باشد، احتیاج دیگری احتیاج ما باشد، خوشی دیگری خوشی ما باشد. آن‌وقت دیگر نه کینه‌ای هست و نه حسادتی، نه ظلمی هست و نه رقابتی، نه جفایی هست و نه بی‌عدالتی، نه غمی هست و نه ناراحتی. این همان مدینه‌ی فاضله‌ی بعد از ظهور است که امام‌حسینِ ما مانور آن را در کربلا داد. آمد و گفت من از "خود و خودی‌هایم" می‌گذرم و پای "خدا" می‌ایستم. تو هم بیا و هم‌رنگِ این "رنگِ واحد" شو. من تابه‌حال ایام اربعین عراق نرفته‌ام. اما می‌دانم مدینه‌ی فاضله‌ی وعده داده شده، ادامه‌ی مانور حضرت سیدالشهداء در وجب به وجب مسیر اربعین، از شهرهای مرزی ایران تا موکب به موکبِ خاک عراق در حال اجراست. تمامِ مسیر اربعین، هم برای میزبان و هم برای میهمان -حتی اگر چشم گنبد را نبیند و پا به بین‌الحرمین نرسد- تمرینِ سرمشق همان مقصودِ اسلام و حقیقتِ حرکت اباعبدالله علیه‌السلام است. مسیر اربعین، مسیری است دقیقا برخلاف مسیر بسیاری‌ از آموزش‌های کوچینگ، مقالات انگیزشی و توصیه‌های اینفلوئنسرهای اینستاگرام و یوتیوب برای "خود"محوری و تحقیر اسلوب زندگی اجتماعی. یک حرکت بزرگ برای خنثی کردن تئوری‌های روان‌شناسی و جامعه‌شناسی با متد غربی. - ریحانه شناوری
در بُن هر مو یزید خفته‌ای داری و باز آه حسرت می‌کشی در آرزوی کربلا ... - کلیم کاشانی