🔶ضرورت جهاد تبیین از منظر مرحوم سیدمنیرالدین حسینی (ره)
🔸 ضرورت «توسعه منطق تفاهم» برای حل اختلاف مومنین
در عين حال كه حتماً استغفار، گريه و زارى شب، ابتهال، تمسك و توسل به زيارات معصومين(ع) و درخواست از آنان لازم است به¬طورى كه در تمام روز مستمر باشد و توجه و استمداد از آنان نبايد ترك شود، ولى هرگز نبايد در زمانى كه دشمنان سعى مىكنند كه دل اهل عالم را از در خانه ائمه طاهرين(ع) مأيوس كنند، يارى خود نسبت به ائمه طاهرين (ع) را به سطوح نازل تر ببريم. اگر ابلیس ما را وسوسه می کند، برای هرکس از راه خودش وارد می شود و تحريك مىكند. گفته شده علماء همانند نجوم هستند، چراكه دست افراد را مىگيرند و نجات مىدهند، اما وسوسه شیطان برای یک عالم این است که او را از صف علمایي كه مي خواهند با غرب مقابله كنند، بيرون آورد و او را در صف علمایی كه مىخواهند روى فرد كار كنند، قرار دهد.
درحال حاضر پرچم به دست آقاى خامنهاى است و ايشان امور را جلو مىبرند. دشمنان فشار مىآورند، كه دل مؤمنين را سست كنند و حتى دل مقدسين را مبهم كنند كه آيا اين مشکلات، تقصير روش¬ها است يا تقصير افراد است؟ شيطان حتی از پسران پيغمبر هم مأيوس نشده است در اينكه بين آنها حسد و بخل ايجاد كند. برادران يوسف، آن رفتار را با حضرت يوسف (ع) داشتند، ولی در آخر قضيه، حضرت يوسف مىفرمايد: شيطان بين من و برادرانم اين مشكلات را ايجاد كرد. «مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي ». شيطان مىخواهد مقدسين و اهل ولايت به يكديگر بدبين شوند. نمىخواهد قدرت تفاهم آنها بالا برود. يعنى «توسعه تفاهم» امر اساسى براى حل اختلافات است. تصور نشود كه همه اختلافات به امور روحى برمىگردد. اينكه «منطق تفاهم»، توسعه پيدا كند، مسئله مهمى است. به نظر من اگر در سطوحى تفاهم توسعه پيدا كند، بسيارى از اختلافات اساساً ريشه كن مىشود.
📚جلسه 13 مبادی اصول
🔶توسعه روش استنباط
🔸استاد سید مهدی میرباقری
ما محتاج به «توسعه در روش استنباط» هستيم و ريشه آن هم موضوعاتى است كه احكام آنها را با متد فعلى فقه نمىتوان از دين استنباط كرد و آن موضوعاتى است كه به آنها موضوعات حكومتى گفته مىشود كه محل ابتلاء حكومت است نه محل ابتلاء افراد. احکام آن از يك جهت «احكام منتجهها» و عناوين منتجهها است و از جهت ديگر «تناسبات كمى» است كه بايد در «تخصيص قدرت» مراعات شود. همچنین از جهتى ديگر كه ناظر و مشرف بر هر دو است افعالى است كه حكومتى هستند و مبتلاء به براى افراد و جامعه مىسازند و «حوادث» را در جهت «توسعه قدرت اسلام» سرپرستى مىكنند. حكم اين افعال عناوين را نمىتوان از فقه فعلى و متد فعلى فقه از منابع، استفاده كرد.
در اينجا پنج نظريه در مقابل ما قرار دارد:
1. دين را عاجز از استنباط در اين زمينهها بدانيم و بگوییم: دين هيچ حرفى در اين رابطه نمىتواند داشته باشد. دين يك پديده انسانى است و اختصاص به يك مرحله از تاريخ داشته و ناظر بر حوادثى كه در تکامل تاريخ پيدا مىشوند، نیست.
2. دین عاجز از این موضوعات نيست ولى قصد دخالت در اين موضوعات را نداشته است. اين موضوعات مربوط به دين نبوده تا بحث دين حداقلی و حداکثری مطرح شود.
3. اين موضوعات مربوط به دين هستند و از طريق «ولايت فقيه» مسئله را بايد حل كرد. يعنى شارع، تصميمگيرى امورى را به حاکم واگذار كرده اما با ضوابطى خاص و تصميمات او را تنفيذ كرده است. بنابراين، اين موضوعات، موضوعاتى است كه از طريق تصميمات شخص با ضوابط خاص به شرع منصوب مىشود كه بعضىها آن را تحت عنوان منطقة الفراغ بيان فرمودهاند.
4. روش دیگر همین متد فقه موجود است؛ به اين معنا كه ما موضوعات را به اجزايى تجزيه كنيم كه تحت عناوين ادله قرار گيرد. هركجا كه تحت عناوين ادله قرار نگرفت به اصول و عناوین عام و كلىتر كه در ادله وارد شده تمسك مىشود و مىتوان مسئله را از اين طريق حل كرد كه روش فعلى و رايج برخورد با اين موضوعات نيز همين روش است. به عنوان مثال تناسبات كمىاى كه دليل خاصى ناظر بر آن نداريم همه را تحت ادله اباحه قرار بدهيم و بگوئيم در هر كدام از اين¬ها اگر اين نسبت ها برقرار شود دليلى بر حرمت و ممنوعيتش نداريم.
5. اگر آن راه ها پذيرفته نشد، می گوییم: دين يك پديده انسانى نيست بلكه وحى و پديده الهى است و قدرت سرپرستى همه شئون بشر را دارد و ضرورتاً موضوعات هم بايد تحت سرپرستى وحى قرار گيرند.
عدم استناد منطقی احکام عدل و ظلم اجتماعی به شارع از طریق حکم یک شخص
اگر ما نظريه اول و دوم را ابطال كرديم و نظريه سوم و چهارم را هم نقد كرديم به اين معنا كه ارتباط اين موضوعات به دين، از طريق شخص، ارتباط سياسى است نه ارتباط منطقى. يعنى منطقاً روش تصميمگيرى فرد به گونهاى نیست كه بتواند تصميمات خودش را منسوب به شرع كند و تصميماتى كه نسبت به عدل و ظلم در اين موضوعات مىگيرد را مستند به شارع و وحى نمايد. اگر چنين روشى در اختيار او نباشد در اين صورت تصميماتش منطقاً استناد به شرع ندارد، يعنى نمىتوان گفت عدل و ظلم در اين تصميمات مستند به شرع است و اگر چنين روشى هم در كار است، آن روش بايد مورد بحث قرار گيرد.
اما اينكه احكام را تجزيه كنيم و عناوين منتجهها را تحت اجزاء ببريم منوط به اين است كه ما همه عناوين را اعتبارى بدانيم و هيچ تأثرى براى مركب ها و منتجهها قائل نباشيم والا اگر عناوين مبتلابه حكومت را عناوين واقعى و متأصل بدانيم، نمىتوان از طريق تجزيه آن ها به عناوينى که در ادله واقع شده اند حکمش را به دست آورد. بنابراين، اين روش كه ما روش موجود را براى به دست آوردن احكام حكومتى، تطبيق كنيم روش مقبولى نيست.
📚جلسه 15 مبادی اصول فقه احکام حکومتی؛تاريخ جلسه: 05/09/1373
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ملاحظه ابعاد اجتماعی یک فعل
🔶عصر امام صادق علیه السلام
🔸 استاد سید احمد مددی
از سال 114 تا 121-120 کوفه آرام است و بعد، قیام زید انجام می شود و در کوفه مساله قیام مطرح شد که برخی گفتند: باید قیام کرد و بنی امیه را از بین برد و تا سال 132 که بنی عباس آمدند کوفه نا آرام است و عده ای زیدی شدند و بعد برخی از زید برگشتند و برخی مثل ابوالجارود برنگشتند و تا زمان امام هفتم بودند و برنگشتند. اکثر یمنی های فعلی جارودی اند. از 132 که انقلاب پیروز شد و بنی عباس آمدند، اول کار بنی عباس به امام صادق (ع) کاری نداشتند. بعد از آمدن بنی عباس، بنی امیه را تصفیه کردند و سفاح یعنی خون ریز و او بنی امیه را کشت و امام صادق (ع) تا 136 با سفاح بودند و بعد منصور آمد که داخلی ها را کشت و ابوحنیفه و امام صادق (ع) را کشت.
بنابراین حیات امام صادق (ع) چهار دوره مختلف داشته است که شرایط کوفه متفاوت بوده است:
اول: از 114 تا 121 که کوفه آرام است. دوم: از 121 تا 132 که قیام زید است. سوم: از 132 تا 136 که دوران سفاح است که بنی امیه را از بین برد و به ابومسلم و امام صادق کاری نداشت. چهارم: از 136 تا 148 که دوران منصور است که تصفیه داخلی کرد و اینکه ایشان رئیس مذهب شده به خاطر حفظ مذهب در این دورانهای مختلف است.
از سال 114 که شروع امامت امام صادق (ع) است تا سال 132 که 18 سال است امام صادق (ع) معاصر با بنی امیه اند. امام صادق از سال 114 تا 132 چند نفر از بنی امیه را درک کردند و تا 136 سفاح را درک کردند و بقیه اش را با منصور دوانیقی بودند و از این جهت در میان ائمه بی نظیر اند که دو حکومت بنی امیه و بنی عباس را درک کردند.
منصور، امام صادق (ع) و ابوحنیفه و ابومسلم و... را کشت. او به دنبال عبدالله محض بود و محمد و ابراهیم و... را نیز کشت. خود منصور در قیام ابراهیم بود ولی بعداً او را کشت و ابراهیم با او جنگ کرد و نزدیک خیمه او رسید و می شد او را بکشد. امام صادق (علیه السلام)، خود منصور دوانیقی را از اوصیای خودشان معرفی کردند، در حالیکه هیچ امامی با خلیفه ی زمانش آن کار را نکرد، این نشان می دهد که تقیه موردی بوده است.
حیره 17 کیلومتری نجف است و الان بزرگ شده است و کوفه را با آجرهای حیره ساختند. حضرت صادق (ع) مدت کوتاهی کوفه بودند و بعد به حیره برده شدند. نجف هم ده کیلومتر با کوفه فاصله دارد و البته الان وصل شده است، ابوالعباس سفاح در حیره بود و ابراهیم بن امام که بنا بود خلیفه شود کشته شد و منصور مرکز خلافت را از کوفه به بغداد منتقل کرد و در زمان سفاح مدت کوتاهی (حدود شاید ده روز) امام صادق (ع) در کوفه بودند و لذا حتی یکسال یا چند ماه بودن امام صادق (ع) در کوفه معلوم نیست و آنچه اصحاب ما نقل کردند از این سفرها نیست و در این سفرها نقل روایت و... نبوده است. زیارت عاشورا و دعای علقمه و زیارت امیر المومنین که حضرت صادق (ع) خواندند و امثالهم برای این سفرهاست که صفوان جمّال نقل کرده است. جمّال یعنی من یکری جمالاً، کسی که جمل کرایه می دهد. در برخی روایات صفوان است که در خدمت امام بوده است و خودش هم ثقه است.
کشف رسمی قبر امام علی (ع) در زمان امام صادق (ع) است و از آن زمان علنی شده است.
«ولایت فقیه»، نقطه عطفی در تاریخ اسلام
از زمان امام صادق (ع) نقطه عطفی در تاریخ اسلام پیدا شد. ایشان شأن فقیه را از حد افتاء به حد ولایت بالا برد و فرمود: «انی قد جعلته علیکم حاکماً». در چنان اوضاع و احوالی که امام صادق(ع) میزیست، قیامهای متعدد و فشارهای فراوانی بود، لذا حضرت که دارای فقه ولایی بود، خواه ناخواه باید طرحی ارائه میکرد و آن «طرح خودگردانی شیعه» بود که امام فقیهان را محور مراجعه شیعیان قرار میداد که فقه ولایی را پیاده کنند. امام در اینجا تصدی مباشر ندارد، زیرا تجربه تاریخی این اجازه را نمیدهد. ولایت فقیه از اینجا به وجود آمد و روایات عمربنحنظله کاملاً گویای چنین وضعیتی است. البته روایت ابوخدیجه در خصوص قضاوت است، با در نظر گرفتن ملازمات عرفیاش که جنبههایی از مقام ولایی را دارا است می توان از آن ولایت فقیه را استفاده کرد.
در مقابل، اهل سنت فقه ولایی نداشتند. ابوحنیفه در ولادت و وفات با امام صادق (ع) تقریباً مصادف است، یعنی هر دو متولد 83 هستند و امام در سال 148 شهید شدند و او 150 فوت کرد. ابوحنیفه، ولیّ امر را حاکم می داند و تعیین آن را تابع بیعت عمومی می داند و لذا عامه که اصول فقه را نوشتند مبانی فقه استنباطی را نوشتند نه فقه ولایی، چون فقیه را صاحب ولایت نمی دانستند. شیعه با عامه اختلاف دارد و امام صادق (ع) را علاوه بر بیان حقایق صاحب ولایت هم می داند.
اخذ خمس، یک حرکت سیاسی اجتماعی
اولین حرکت سیاسی اجتماعی ائمه (ع) در زمان امام صادق (ع) است و به نظر می رسد عملکرد امام زین العابدین (ع) و امام باقر (ع) تمهیدی برای حرکت امام صادق (ع) بوده است. در این برهه، تغییرات مهمی واقع می شود از آن جمله این است که ایشان مباشرتاً خمس گرفتند. در روایتی حضرت به این مضمون می فرمایند که من از اغنیاء اهل مدینه هستم ولی خمس را ولو درهم واحدی باشد اخذ می کنم.
تحول و رشد علمی جامعه
در اوایل حکومت بنی عباس حرکت علمی شتاب بیشتری گرفت. به نوشتة احمد امین که درست هم هست، در مدت 81 سال حکومت بنی امیه در دنیای اسلام یک مدرسه ساخته نشد. اصولاً بنی امیه در خط علم نبودند به خلاف بنی عباس که به جهات سیاسی و اجتماعی در زمان آنان، علم رشد غیر طبیعی پیدا میکند. ابن قتیبه در آخرین صفحه از کتاب الإمامة و السیاسة نوشته است در زمان هارون - که حدود سالهای 180-190 بود - ممکن است کسی در ادبیات و شعر و فقه و مسائل علمی مناظره کند و یازده سال داشته باشد. این را با 81 سال حکومت بدون مدرسه بنی امیه مقایسه کنید. در کتاب تقریب التقریب از شافعی نقل میکند که 15 ساله بود و در مسجد النبی فتوا میداد! چون محدث را غیر از مفتی و فقیه میدانستند بعدها در تحدیث شرط سختی گذاشتند. در الکفایه خطیب بغدادی، سِنی را که شخص وارد تحمل حدیث میشد بیست سالگی نوشتهاند و باز هم اصولاً فقیه رتبة خیلی بالاتری داشت که قابل قیاس با محدث نبود.
👇👇👇👇
ادامه مطلب را در متن زیر دنبال کنید
📚@feghhevelaee
تاریخ سیاسی ائمه علیه السلام.pdf
860.6K
ادامه مطلب را در این متن مطالعه بفرمایید... @feghhevelaee📚
هدایت شده از مرکز تفقه علوم اسلامی
🔶فقه امام صادق (ع) پاسخگوی همه نیازهای بشر تا قیامت
🔸امام خمینی (ره)
«معرف حضرت صادق- سلام اللَّه عليه- بعد از اينكه خود پيغمبر معرف است، خود وجودش معرف است. اين فقهى است كه با زبان ايشان بسط پيدا كرده است كه براى احتياج بشر از اول تا آخر، هر مسئلهاى پيش بيايد، مسائل مستحدثه، مسائلى كه بعدها خواهد پيش آمد، كه حالا ما نمىدانيم، اين فقه از عهده جوابش بر مىآيد و هيچ احتياج ندارد به اين كه يك تأويل و تفسير باطلى بكنيم. خود فقه، خود كتاب و سنت، خود فقهى كه اكثرش را حضرت صادق- سلام اللَّه عليه- بيان فرموده است، اين فقه همه احتياجات صورى و معنوى و فلسفى و عرفانى همه بشر را در طول مدت الى يوم القيامه [تأمين كرده،] اين محتوايش اين طور است.»
📚صحيفه امام، ج20، ص: 409
🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
🔶 ضرورت دستیابی به «نظام ارزشی» شریعت
🔸سیدمنیرالدین حسینی (ره)
در اهداف نازله، آدم با بهکارگیری کلمات و جمل و اضافات محدودي، ميتواند مرادش را برساند و نیازی به کلام طولانی نیست، الا براي کسي که قدرت تفهيمش ضعيف باشد. کسي که فصيح و بليغ است، ميتواند کلامش را برساند؛ «خيرُ الکلام ما قلّ و دلّ» را ميتواند رعايت کند و خيلي ساده ميتواند در امور جزئي تفاهم کند. ولي اگر خواست در امور متعددي، يک «مجموعه و نظام از تفاهم» ارائه کند و نه [موضوعات و مفاهیم] بریده و بگويد: قدر و اندازه هرچيزي در نظر من، چه مقدار است. [اما] درباره اينکه علتش چيست؟ صحبت نميکند، در این صورت، متناسب با مقصد کمال، «نظام ارزشي» را ذکر میکند. اين نظام ارزشي، براي فهماندن کارایی هرکدام از اين موضوعات و نحوه موضعگیری نسبت به آن¬ها براي رسيدن به کمال و رسيدن به قرب دخيل است. اين «ارتقای تفاهم» بين متکلم و مخاطب هست .
📚جلسه دوم مبادی اصول فقه احکام حکومتی
🔶تعریف تکامل به تکامل مادی توسط کارشناسی عقلی و تجربی
🔸مرحوم سیدمنیرالدین حسینی (ره)
علوم و کارشناسی موجود توسعه را تعريف ميكند و در منطقه الفراغ، تصميم سازي می کند و درنتیجه تصميم گيران در شرايط ديگري قرار مي گيرند. تصميم گيري فردي نيست، بلکه در سازمان توليد ميشود؛ يعني يك نمودار از اين اتاق ميآيد، يك نمودار از آن اتاق ميآيد، يك نمودار از اتاق ديگر مي آيد؛ مجموعه اين¬ها تعريف مي كنند كه شما به چه چيزي مبتلا هستيد و به چه چيزي مبتلا نيستيد. به شما مي گويند: در گزارش¬ها شما حق تكيه به صالحين را هم نداريد؛ آنها غير علمي حرف ميزنند! غير علمي يعني متشتت و ناهماهنگ. براي اينكه ابزار هماهنگي کارشناسی ها، معادلات علمی است. مبتنی بر آنها می گوییم: راه علاج هماهنگ چيست؟ الگوي تخصيصات چيست؟ برنامه چیست؟ بنابراين ما تصميم سازي می کنیم. اگر تصميم سازي کارشناسی گفت: بايد انگيزش عمومي را نسبت به دنيا تحريك كرد، چه كنیم؟! بگويیم: نه، بايد به طرف آخرت باشد. مي گويند: با كدام الگو؟! با كدام ابزار؟! الگوی تخصیص و برنامه شما چیست؟ چگونه آن را محاسبه کنم؟! در نتیجه شما مجبوريد تسليم شويد و کار دست کارشناس ها می افتد، طبق برنامه های آنها، حرص و حسد تقويت شد، رشوه پيدا مي شود. مي گويد: رشوه در يك سطح معقولش بايد باشد! برايش سطح معقول تعريف ميكند. در همه دنياي پيشرفته هم در سطح معقولش هست! ميگوييم: الگوی روابط زن و مرد در عرصه تولید یا خدمات موجب بي عفتي مي شود! مي گويد: بايد تنوع درست كنيم!
بنابراین كارشناسي عقليِ تجربي كه تكامل جامعه را به تكامل نسبت به اين دنيا تعریف می کند، نمي تواند تناسبات تكامل آخرت را براي شما بگوید. نمي تواند ابزار دست شما قرار بگيرد. آچار فرانسه اي نيست كه به دست شما پيچ شیر بدي ها را ببندد و پيچ خوبي ها را باز كند. خوبي ها را اقامه كند و بدی ها را از بين ببرند.
در منطقه الفراغ، كسي كه رفته باشد در صحنه عمل و اجرا، مي بيند مبتلا به چه كارشناسيهايي شده است! اگر ديدش خُرد باشد و آثارش را در پرورش اخلاق و اقامه عدل نداند، دائماً مي گويد: اين عنصر بد است، آن عنصر بد است! اگر ديدش کمی ارتقاء یابد و اِشراف داشته باشد، مي فهمد كار از ریشه مشکل دارد و ابزار دستش نيست. کل مطلب، به یک جهت دیگر حرکت می کند.
آنچه ما در اينجا مي خواهيم عرض كنيم اين است كه با كارشناسي موجود، منطقه الفراغ به دنياپرستي هدايت مي شود و عدل و ظلم نمي تواند الهي تعريف شود. در این صورت واضح است که نمی تواند تناسبات عالم آخرت، را طراحی کند و لذا مناسب تكامل اجتماعی و سرپرستي جامعه نیست. مبتنی بر کارشناسی غربی بايد و نبايد وضع می کنند، در سازمان تصميم گيري مي شود و اجرا هم مي شود. پشتیبانش هم زور و قدرت اقامه است، ولي اقامه و سرپرستی اسلامی نیست!
📚مبادی اصول فقه احکام حکومتی
هدایت شده از موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا
همایش ملی فقه نظام ساز - آیت الله میرباقری.mp3
26.14M
🔊 #بشنوید
💢سخنرانی های علمی همایش ملی فقه نظام ساز (3)
🎙 سخنرانی: آیت الله سید محمد مهدی #میرباقری (زیدعزه)
🕰 پنجشنبه 26خرداد 1401
🏢 قم- موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع)
#صوت
#همایش_ملی_فقه_نظام_ساز
💢 موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) تهران
🆔 @irsichannel
هدایت شده از موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا
همایش ملی فقه نظام ساز - آیت الله اراکی.mp3
26.99M
🔊 #بشنوید
💢سخنرانی های علمی همایش ملی فقه نظام ساز (4)
🎙 سخنرانی: آیت الله محسن اراکی(زیدعزه)
🕰 پنجشنبه 26خرداد 1401
🏢 قم- موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع)
#صوت
#همایش_ملی_فقه_نظام_ساز
💢 موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) تهران
🆔 @irsichannel
🔶عدم کفایت کارشناسی اسلامی بدون «احکام مقومات» (متغیرهای تکامل)
🔸سیدمنیرالدین حسینی (ره)
كارشناسي را باید اسلامي كنيد، ارزش هايش را از اسلام بگيريد. می بایست بر مباني اسلام، علوم اسلامي را توليد كنيم. آيا وجود کارشناسی اسلامی در منطقه الفراغ، کفایت می کند؟ خیر، ممکن نیست دين، متغيرهاي اصلي تكامل را نداده باشد، يعني زيربنا و زيرساخت سرپرستي را بيان نكرده باشد و شما بتوانيد معادلهي اسلامي به دست بياوريد.
چه متغيرهاي اصلي را شرع گفته است؟ متغیرهایی که متناسب با تكامل و تقرب است و در جهت عالم آخرت است؟ دنيا را كامل مي كند، ولي به گونه اي كه متناسب با آخرت باشد. نظام مي دهد، ولي نظامي كه در آن عدل الهي باشد. توزيع «قدرت، ثروت، اطلاع» مي كند و الگوي تخصيص دارد، ولي الگوي تخصيصي كه با متغيرهاي الهي تنظيم شده است.
حكم را چگونه بيان مي كنند؟ آیا حكم از قبيل مناسك فردي بيان مي شود؟ زيرساخت حكم مثل معارفي كه نسبت به سرپرستي و احكام سرپرستي بی ارتباط است، درست مي شود؟ چه فرقي بين فرد و جامعه است؟ در احکام فردی شما مي گوييد: فرد با موضوع مبتلابه مواجه می شود، حكمِ آن موضوع مشخص مي شود، اما در اينجا ميگوييد: محدث حادثه باش، نظامات اجتماعي را تغيير بده، مبتلابهساز باش! اين مثل كسي است كه وقتي به یک موضوع مبتلا شد، تصميم بگيرد كه عملش را بر اساس تكليف شرعي انجام بدهد، نيست.
📚مبادی اصول فقه احکام حکومتی
هدایت شده از استاد مددی
💢کتابشناسی
💠دعائم الاسلام، فقه مأثور با گرایش حکومتی
دعایم کتاب عجیبی است با اینکه اسماعیلی ها در مبداء امر هیچ چیزی ندارند. اسماعیل که سال 139 -140 فوت می کند. وجود محمد بن اسماعیل روشن نیست. تا سال 297 ائمه ستر بودند که در مصر ظاهر می شوند و به حکومت رسیدند. سی سال بعد دعایم الاسلام یک دوره فقه نوشته اند. لکن مولف آن فقیه است. روایاتی دراختیارش بوده که ماهم نداریم. سعی کرده فقه مأثور باشد و به درد اجرای دولت بخورد.
اسماعیلی ها 270 سال حکومت داشتند و با صلاح الدین ایوبی از بین رفتند ولی در همین مدت فقه مأثور قانونی داشتند. در حکومت آل بویه که تا سال 450 که شیخ به نجف رفت، در این مدت هم فقه حکومتی نداریم. در صفویه هم فقهی مثل دعائم نداریم که هم مأثور باشد و هم جوانب اجتماعی را لحاظ کند نداریم.
در همان قرن 3 زیدی¬ها هم در ایران تشکیل حکومت دادند که مذهب و حکومت یکی بود. در سال 270 زیدیه به یمن هم رفتند. یحیی بن الحسین که در میان خود آنها به «الامام الهادی» مشهور است، که این زمان معاصر است با زیدیۀ ایران. در یمن هم حکومت با سیاست یکی بود. اسماعیلی¬ها هم سال 297 در مصر تشکیل حکومت دادند لکن قاضی القضات (قاضی نعمان) غیر از رئیس حکومت بود.
خیلی تعجب¬آور است که اسماعیلی¬ها میراث علمی و حدیثی ندارند و آنچه در «دعائم» آمده اغلب از ما گرفته اند. وی از نظر تاریخی بین کلینی و صدوق است و «دعائم» فقط کتاب حدیث است و مهم این است که صلاحیت اجرایی و حکومتی دارد، بر خلاف «من لا یحضر» که فقه شخصی است. یک کتاب فقهیِ مبنی بر احادیث اهل بیت (ع) است و از روایات ما گرفته¬اند و در عین حال حکومتی هم هست.
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
#دعایم_الاسلام
حجت الاسلام والمسلمین میرباقری در همایش« همگرایی مبلغین دغدغه مند در تحول تبلیغ براساس نیازهای جامعه( تبلیغ نو) گفت: امروز در حوزه، پژوهش هایی در مسائل مختلف انجام می شود و حاصل آن، چون تفسیر، علم اصول و علم کلام و ... است؛ اما در بین همه این ها، دانشی که روی آن تمرکز شده و مستمر است، فقه است. فقه یعنی دانشی که تلاش شده به حجیت برسد. حوزه در این بازه زمانی هزار چند ساله تلاش کرده، فقهی تحویل جامعه بدهد که نتیجه آن سبک زندگی مردم باشد، ولی باید این فقه به حجیت برسد و برای رسیدن به حجیت، باید پشتوانه داشته باشد. اما این کار جدی در سایر موضوعات مانند تفسیر و کلام وجود ندارد.
وی، اظهار داشت: امروز این فقه جایگاه خوبی در بین مردم دارد و مبلغین از همین فقه که دارای پشتوانه علمی است، مسائل دینی و شرعی را بیان می کنند. ادامه 👇
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی، ادامه داد: در همین حوزه فقه با این که تلاش خوبی کردیم، ولی شاهد کاستی و نواقصی هستیم، لذا کاستی ها سبب شده، امروز فقه موجود ما آنچنان که هست نتواند نیازمندی موجود را کفایت و حل کند. مراد این می باشد که سطح دیگری از مسائل است که باید به آن پاسخ داده شود. اگر تفقه دین را نتوانیم ارتقاء ببخشیم، نمی توانیم اداره جامعه را دینی کنیم. مراد این نیست که در همه موارد باید فقه باشد، باید علوم دیگر هم باشد. ولی تفقه دینی باید در مقیاس دنیای معاصر به روز باشد.
حجت الاسلام والمسلمین میرباقری، گفت: دانش و برنامه ریزی از جمله عوامل مؤثر برای موفقیت در هر اموری از جمله تبلیغ است.
عضو خبرگان رهبری، بیان داشت: اگر قرار است فقه به عرصه سرپرستی اداره اجتماعی وارد شود، باید تفقه دیگری اتفاق بیفتد تا بتواند پاسخگو باشد. این رساله ای که ما داریم، احکام اداره جامعه نیست. بیانگر سبک زندگی است.
وی، اظهار داشت: اگر احکام اداره نداریم، چون احکام اداره در مقیاس اداره، استنباط نشده و این مأموریت امروز حوزه است. نواقص جدی داریم و این امر موجب شده، مُبلغ هم از ابزار لازم برای حضور در اداره و سرپرستی جامعه برخوردار نباشد.
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی، ادامه داد: امروز در حوزه هایی چون کلام و اخلاق، همین ایراد وجود دارد و نتوانسته به درستی اثرگذار باشد. این نشان می دهد که در عرصه های دیگر تفقه کامل نداریم.
حجت الاسلام والمسلمین میرباقری، گفت: امروز نیازمند به علم کلام، اخلاق و تبلیغی هستیم که بتواند برای مدیران خط حرکت ترسیم و برای عموم جامعه موضع گیری تمدنی ایجاد کند.
عضو خبرگان رهبری، بیان داشت: آیا امروز سطحی از اعتقادات که به مردم ارائه می کنیم، برای موضع گیری تمدنی کفایت می کند، قطعا کفایت نمی کند. اگر قرار باشد، جوان و مؤمن را به موضع گیری آگاهانه نسبت به مسائل پیرامونی برساند، احتیاج به استنباط گسترده در مسائل مختلف داریم. اگر تفقه در استنباط است، باید این تفقه اخلاق و حکمت را ارتقاء بخشد و به مرحله اداره اجتماعی برسد.
وی، اظهار داشت: سخن ما این است، امروز دست ما به لحاظ محتوا برای تبلیغ پر است، اما در حوزه فقه، کلام و اخلاق دست ما خالی است. مبلغ می خواهد مسئله بگوید، به راحتی بیان می کند، اما همین مبلّغ، بخواهد برای مدیریت اجتماع حرف بزند، می بیند، حرفی برای گفتن ندارد.
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی، ادامه داد: محتوای اخلاقی داریم، ولی باید در سطحی باشد که بتواند اداره اجتماع کند و شبهات را پاسخ دهد.
حجت الاسلام والمسلمین میرباقری، گفت: بسیاری از شبهاتی که ذهن جوانان ما را پر کرده است، سوالات تخصصی است. جوان دانشجو، روانشناسی تخصصی می خواند و در این حوزه برای او شبهه پیش می آید.
عضو خبرگان رهبری، بیان داشت: وقتی شبهه تخصصی شد، باید تبلیغ تخصصی شود. تبلیغ باید به نقطه ای برسد که بتواند در بحران های اجتماعی وارد شود و مدیریت کند.
وی، اظهار داشت: ما احتیاج به عقبه علمی و پژوهشی داریم که بتوانیم از این عقبه برای اداره اجتماع و جامعه بهره ببریم.
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی، ادامه داد: تبلیغ ما باید به این مرحله برسد. این نیاز امروز تبلیغ است. باید برای این مسئله کار جدی کرد و برای آینده پیش رو برنامه ریزی قوی شود.
حجت الاسلام والمسلمین میرباقری، گفت: ما با دشمنی مواجه هستیم که در عرصه تمدنی تولید دانش کرده و برای ده سال بعدی هم در حال تولید برنامه است. تبلیغ باید به این مرحله برسد که بتواند این نیازمندی را پاسخ دهد.
عضو خبرگان رهبری بیان داشت: تبلیغ نیاز به شبکه استنباط و عقبه علمی فقه و علوم انسانی دارد. حوزه علمیه، باید سطح فقهی خود را به سطح فقه تمدن ساز و کلام تمدن ساز و فقه اداره ارتقاء دهد تا بتواند پاسخگوی نیازمندی مدیریت جامعه امروز باشد.
استاد حوزه علمیه قم، ادامه داد: اگر گفته می شود باید فقه به عرصه استنباط مدیریت جامعه برسد، باید این نقطه ارتقاء پیدا کند. با دنیای مدرن و پیچیده مواجه هستیم که تمدن خود را جهانی کرده است.
https://hawzahnews.com/xbMzx
💢 فقه نظام
💠«سیاقِ معنویِ»بیانات شارع
🔸 استاد حسین مفیدی
سیاق
ببینید کلمات، دلالت لفظی دارند.تا این کلمات از مفرد در نیایند و جمله نشوند، ظهور تصدیقی محقّق نخواهد شد. خب، هر چه سامان¬دهیِ مفردات، بیشتر باشد؛جمله طولانیتر باشد، زمینه¬ی کاشفیّتش از مراد گوینده بیشتر است. حالا اگر آمد، جملات هم به آن اضافه شد. یک جمله، ۲ تا جمله شد. ۵ تا جمله شد چه میشود؟ زمینه¬ی کاشفیت، اقوی میشود. یعنی انسان با دل جمعتری به گوینده نسبت میدهد که مرادش این است، این محدوده¬ی کمّیِ الفاظ.
کیفیّت را هم به آن اضافه کنید. یعنی الفاظی باشد که محفوف باشد به قرائن حالیّه؛ منظور من از حالیه، حتی منطقیّه هم هست، تناسب حکم و موضوع هم هست. صرفِ حالِ شخصیِ گوینده نیست. مطالبی هم که ابراز میکند، شما از تناسبِ مطالبِ او خیلی چیزها میفهمید. هر چه هم بیشتر مطلب میآورد از تناسب مؤلّفههای مراد او و گفتار او منطقیاً، خیلی چیزها را کشف میکنید.
وقتی یک الفاظی کمّش بالا برود و کیفیتش هم بالا باشد-یعنی محفوف باشد به یک قرائنی که در کاشفیت مراد متکلم قوی است- شما یک چیزی پیدا میکند به نام سیاقِ قابل گسترش؛میگویید سیاق کلام.
سیاق، یک عنصر بسیار مهمی است در کشف مراد متکلم. اصلاً گاهی میبینید وقتی درست سیاق را نگاه میکنید، یک جمله¬ی منفرد، کلّاً معنایش عوض میشود.مجازِ لفظیِ معروف، همین است. شما میگویید رأیت اسداً، بعد میگویید یرمی. تا یرمی را میآورید معنای مفردِ اسد تغییر کرد.
اقوائیّت سیاق در کشف مراد گوینده
خب حالا سیاق چه کار کرده؟ چرا سیاق در کشف اقوی است؟ببینید هر چیز اگر یک بُعد داشته باشد، سیاق میآید ۲، ۳، ۴ بُعد به آن میدهد. جدول[91]، با ردیف و ستون فرق دارد. ردیف و ستون، یک خط است. اما جدول، دو بعدی است. یعنی یک خانه¬ی جدول، یک حرف نمیزند، دو چیز او را پدید آورده است. میگویید ۴×۶، این شده است. هم۶ بوده، هم ۴ بوده، هم عمل ضرب بوده است؛ این مهم است.
حالا همین جدول را سه بعدی در نظر بگیرید. یک مکعب در نظر بگیرید، ده در ده در ده. چند تا خانه میشود؟ این مکعب الآن هر خانهاش، سه چیز است؛ آن هم با یک عمل خاص. گاهی میتوانید ترکیبی کنید: این ضرب در آن، به اضافه¬ی آن سومی. چقدر فرق میکند! یعنی بدون اینکه بفهمید کلامِ صاحبِ سیاق، یک مکعب با سه محور، به دست ذهن شما میدهد. وقتی مکعب میدهد، وقتی به یک خانه مکعب متوجه میشوید، شما سه چیز را، فطرت خودتان، سه چیز را در نظر میگیرد با آن عملی که هر کدام جدا میتواند داشته باشد. دو تا دو تا رابطه دارند. این ضرب در آن، امّا به اضافه¬ی سومی. این ضرب در او، تقسیم بر سومی.
نظام
آیا مفردات،همه با هم سیاق را میسازند آن موقع سیاق، کشف از مراد متکلّم میکند؟ یا نه؛ سیاق هم یک چیزی است در عرض مفردات و ترکیب؟
مفردات، با هم یک امرِ منضمّ درست نمیکنند؛ یک نظام درست میکنند. ببینید، کتابهایی که در قفسه میچینید،نظام درست نمیکنند. کنار هم است. یک پاکتی که پر از عدس است، پر از لوبیا است، نظام درست نکردند، ولو مُنضَمّند؛ کنار هماند. به خلاف مفردات کلام. مفردات کلام، این طور نیستند که بگویید انسان، بقر، ضَرَبَ زید. این ها به هم منضمّند، اما کلام نیستند، سیاق هم ندارند.
گِشتالت
الآنیها یک بحث دارند: گِشتالت.گشتالت،مبنایش این است- ولو این ها مطالب فطری هم هست، ولی هر کدام را جدا جدا اسم برایش میبرند، حرف میزنند، تفصیل برایش میآورند- که کل، چیزی زائد است بر مجموعِ اجزا.
انواع رابطه کل با اجزاء
در مباحثه اصول-قبل از اینکه من این مبنا را ببینم- مدتی راجع به همین صحبت کردیم. در یک فضا درست است، قبول هم داریم که لیس الکلّ الا الاجزاء بالاسر،اما این بخشی از کار است. کلِّ «دو تا پیچ»،لیس الّا الاجزاء بالاسر. اما «پیچ و مهره»، کلّش لیس الا الاجزاء بالاسر؟ نه، «پیچ و مهره» یک کارِ علاوه¬ای دارد انجام میدهد.در بحث صحیح و اعم چندین روز راجع به آن صحبت کردیم که ترکیبِ صلاه چه طور است؟ اقلّ و اکثر ارتباطی چه طور است؟ با اقلّ و اکثر استقلالی چه فرقی دارد؟ اقلّ و اکثر استقلالی هم انضمام است. لیس الا الاجزاء بالاسر. اما اقل و اکثر ارتباطی میگوید کل، یک چیزی است که فرق میکند با اجزاء بالاسر. یک چیزی برای خودش دارد.
ترکیبِ ارگانیک همین است. واقعاً بدن انسان، لیس الّا عضوهای جدا جدا منضمّ به همدیگر؟ نه. بدن یک چیزی است برای خودش. لذا میگوییم عضو، عضو است. این طور نیست که ۵ تا عضو کنار هم بگذارند، بشود کلّ و تمام؛ انضمام نیست. عضویت، یک نحو تعاون است. همدیگر را نگه میدارند. همین دست سبب میشود این بدن زنده بماند، قلب کار بکند، همان کارِ قلب سبب میشود این دست زنده بماند. تعامل در بقای همدیگر،دارند.
ارتکاز؛محصول «سیاقِ معنویِ» و«نظامِ» کلمات شارع
حالا رمز اینکه سیاق ،کاشفیتش اقوی است و آدم دلگرمتر است در اینکه مفاد کلام را به گوینده نسبت بدهد، یک احتمال این است که سیاق به مخاطب خودش یک جدول، یک نظامِ فکریِ منظّم القا میکند با مؤلّفههایِ «یهدی بعضُها الی بعض».
چرا ظهور وقتی سیاق دارد، اقوی ظهوراً است؟ اگر این حرف را بپذیریم، چون سیاق هر چه گستردهتر باشد، یک امر با نظامِ بیشتر به ذهن مخاطب میدهد. نظامِ بیشتر، همگِنیاش، هم بافتیاش، کشّافیتش، از مراد بیشتر است. چون مؤلفههای کاشف، زیادند. همین معنا در ارتکاز میآید. اگر این حرف درست باشد ، دلیل حجیت ارتکاز، این است که متشرعه ، نه از یک جمله¬ی شارع، از مجموعِ هزارها جملهای که از شارع شنیدند و دل دادند، یک سیاق معنوی پیدا کردند. الآن یک کتابی که فصول و ابواب داشته باشد، ندارند، اما همان طور که سیاق، در یک عبارت نظام میداد ، مجموع کلماتِ شارع، یک سیاق معنوی به ذهن متشرعه داده است.
مجموع کلمات یک گوینده را که شما در نظر میگیرید، به آن توجه میکنید دل میدهید، ناخودآگاه یک نظام فکری، مرام، مسلک، چارچوب فکری، یک جدول،از او به شما منتقل میشود- البته گاهی آن هایی که فطانت بیشتر دارند از یک کلام هم میتوانند؛ هر کلامی یک بویی دارد، شَمّی دارد، رنگی دارد. همین که حرف میزند، دهان باز میکند، میفهمند که این چه طور است، سبکش چیست؟ مرامش چیست. این یک فضای خاص خودش را دارد ولی ارتکاز بیش از این ها نیاز دارد-ارتکاز،یعنی مخاطبِ یک متکلم از دهها کلام - یک کلام نیست. از شارع، صدها لسان دارد- از انس به کلام او، آن نظام فکری و مرام او در ذهنش نقش بسته ولو خودش آگاه نیست.
جدول تناوبیِ مندلیف
شما در یک نظام منظّم اگر مقداری ابهام دارید از دیگری کشفش میکنید که آن جا چیست.شما ببینید این جدول تناوبی مندلیف را. وقتی مندلیف روسی،[97] جدول شیمی را ارائه داد، اصلاً زمان ارائه¬ی او به نظرم هنوز نزدیک بیست تا خانه¬ی جدول خالی بود. جایش را معین کرد، نه اسم داشت نه کشف شده بود، اما به مرور کشف شد[98]. میبینید چقدر این جدول مهم است. او میگفت داریم، نمیشود نباشد. بگردید پیدایش کنید. حتی اگر طبیعیاش را نداریم، در آزمایشگاه میتوانیم پیدایش کنیم. چرا؟ چون این جدول من میگوید این خانه، خانه هست، محتوایش را من میتوانم به دست شما بدهم، میگویم عدد اتمی[99]اش این است، تمام شد. حالا میخواهید بروید در طبیعت بگردید پیدایش کنید، بگویید این عدد اتمیاش است. نمیخواهید هم در آزمایشگاه با شکافت هستهای، این را نشان بدهید. ولی جدول تمام شد. این خیلی عالی است. یعنی او به نظمی رسیده که دارد میگوید این ها به همین صورت هست.
📚جزوه ارتکاز متشرعه
👁️💬 مقام معظم رهبری؛ علت ممنوعیت نشان دادن ساز و گیتار در تلویزیون را در جلسه ۳۳۰ درس خارج توضیح دادند.
پاسخ رهبر انقلاب :
🔹«...یک سوال دیگری از ما پرسیدند که این سوال را هنرمندها هم زمانی که اینجا با من ملاقات داشتند، پرسیدند که چرا شما اجازه نمیدهید که در تلویزیون ابزارهای موسیقی نشان داده بشود؟ آنجا یک نفر بالاخره #سنتور دارد میزند مثلا؛ ویالون دارد میزند.صدایش به گوش میآید؛ آقا شما نمایش ابزارش را اجازه نمیدهید.
این را ما از سالها پیش ممنوع کردیم. چرا؟ علتش همین است،این تَهَتُّک است،نفس نشان دادن این آلات در سیمای مرکز عمومی کشور که همه میبینند،خود این، نزدیک کردن مردم به این فضای رواج و غلبه این اشیا در جامعه است. این را ما از مذاق شرع به کلی دور میبينيم. لذاست که آن را اجازه ندادیم»
🔺 «...هرآن چیزی که ترویج کند موسیقی را در کشور لااقل در شرایط کنونی اشکال دارد.حال اگر یک روزی به یک جایی رسیدیم که مطلقاً موسیقی #حرام در جامعه وجود نداشت؛ بعضی موسیقیدانهای #مسلمان متعبد متدیّنی پرورش پیدا کردند که آنچه پخش میکنند. موسیقی غیرحرام است. موسیقی غیرلهوی است. بلکه مقرب الی الّله است؛ اگر به آنجا رسیديم. آنوقت بگوییم آموزشگاه هم تشکیل بدهند،نمایشگاه همتشکیل بدهند.
امروز آنطورها نیست،امروز وضع موسیقی در کشور وضع مطلوبی نیست.همچنان موسیقی لهوی مُضِلّ بر #موسیقی غیرلهوی غلبه دارد.
بنابراین، در این شرایط،هر چیزی که ترویج کند این موسیقی را، به نظر ما جایز نیست»
🔖 کتاب غنا و موسیقی،انتشارات انقلاب اسلامی ص ۴۸۹
🔶آسیب شناسی کتاب های دوره سطح
🔻 انتخاب متون پژوهشی در آموزش
🔸 استاد سید مهدی میرباقری
كتاب هايي كه در حال حاضر در دوره «سطح» تدريس مي¬شود در نسبت با گذشته، هم دامنه بحث های آنها گسترده تر شده و هم سطح بحث¬ها عميق¬تر گرديده است؛ مثلاً قبلاً كتاب «معالم» عالي ترين كتاب اصولي زمان خود بوده است كه بعد از آن علم اصول تكامل پيدا كرد و «قوانين» آمد، تا اینکه تكامل علم ادامه يافت و «رسائل» آمد و بعد در مرحله جامع تر «كفايه»، كتاب برتر گرديد. اين كتاب ها هر كدام، آخرين مباحث در دوره اي از علم اصول بوده است. در واقع آنچه در سطح مي خوانيم ادوار تكامل علم اصول است؛ يعني در هر دوره¬اي سخت ترين كتاب را مي خوانيم. کتاب هایی که به عالي ترين زبان نوشته شده است به گونه ای كه قصد روان و آموزشي نوشتن در آن مد نظر نبوده است، بلكه تا حد امكان سعي گرديده كه بيان مطلب به صورت كاملاً علمي، عميق و تخصصی باشد. بنابراين متون موجود در سطح، متون «تحقيقي» و «پژوهشي» هستند كه آنها را «آموزش» مي دهند و چون كتاب هاي سنگيني هستند دانش پژوه در مواجهه اول با متن، اعماق بحث را نمي فهمد بلكه سطح ابتدايي بحث را متوجه مي¬شود و براي فهم بحث بايد بسيار تلاش كند، كه اگر ملتزم باشد كم كم از سطوح ابتدایی بحث به عمق بحث منتقل می گردد. از این روی براي فهم اصل مطلب بايد چندين و چند بار متن مرور شود، عطف ها، ضماير و .. را دقت نمايد و اين بدان خاطر است كه آن مؤلف، مقيد نبوده كه از نقطه صفر شروع كند و روال منطقي تدريس و تعلیم را براي يك دانش پژوه طي نمايد؛ در واقع آن مؤلف، اين متن را براي اقران خود نوشته تا بتواند با آنها به تفاهم برسد و فرض بر اين بوده است كه مخاطب او با علم آشنا است و مؤلف قصد داشته است مطلب جديدي را با وي حل و فصل كند. بنابراين این کتاب ها نه از نظر «ساختاری»، آموزشي است و نه از نظر «محتوا» مقيد به راحتي وصول مخاطب به مطلب بوده است و نه از نظر «سطح بندي» مقيد بوده كه در ورود و طي مراحل بحث، سطوح بحث را لحاظ کند، يعني از سطحي شروع كند و مسائل عميق را به دوره بعد واگذارد.
انتخاب متون پژوهشي در دوره سطح، بدين خاطر است كه تا حدودي به اين مباحث فكر نمي شده است و اگر هم فكر مي شده به اين نتيجه مي¬رسيده¬اند كه متن پژوهشي سنگين، باعث افزايش عمق فهم مي¬شود؛ مثلاً مي¬گويند اگر فلان كتاب را بخوانيد «ملّا» مي-شويد! با همین استدلال از صمديه و سيوطي در برابر كتب نحوي ساده دفاع مي كنند. اگر از منظر آنان بخواهيم از «ملا شدن» دفاع علمي كنيم بايد گفت كه آموزش بايد بر محور متن دقيق پژوهشي باشد كه دانش پژوه، مطلب را به راحتي تلقي نكند؛ چون اگر مطلب را سهل بپندارد، تصور می کند که عالِم شده و به آستانه بحث راه پیدا کرده، در حاليكه روح و باطن مسئله را به دست نياورده است. دانش پژوه در متن پژوهشي می بایست با متن دست و پنجه نرم كند و با اين كار به تدریج به عمق مطلب پي مي برد و نفس این فرایند موجب تقویت بنیه علمی او خواهد شد. آنچه گفته شد، بهترين دفاعي است كه می توان از قرار دادن متن «پژوهشي» به جاي متن «آموزشي» کرد، در حاليكه در متن پژوهشي، نه سطح ذهن مخاطب مورد توجه است و نه مسائل آن، متناسب با آموزش طرح مي شود و نه عدم وجود پيش فرض در مطلب لحاظ شده است و.. . در مقابل، عده اي عقيده دارند كه بايد از ساده ترين سطح شروع كرد و كم كم به طرف سطح عميق مطلب، شيب درست نمود. علاوه بر اين، بايد دروس را توأم با تمرين و تطبیق فقهی ارائه كرد و اساساً رشد با تمرين حاصل مي شود و نه با متن سنگين.
(برای مطالعه بیشتر در این موضوع به مقدمه شهید صدر در کتاب حلقات (دروس فی علم الاصول) مراجعه شود.)
📚درآمدي بر روش آموزش و پژوهش در علم اصول
🔶احکام حکومتی به معنای احکام «سرپرستی تکامل» و «الگوی تخصیص» جامعه
🔸سیدمنیرالدین حسینی (ره)
احکام حكومتی به معناي «الگوي تخصيص» و «سرپرستي تكامل مجموعه» است، اين غير از احكام انفال و منابع طبيعي و بخشي از درآمد فرد؛ يعني اخماس و زكوات و وجوه بريّه است. غير از امور حسبه است؛ در امور حسبه كه شما نمي خواهيد محدث حادثه باشيد. نمي خواهيد تكامل ساختارهاي اجتماعي و نظامات را سرپرستي كنيد. احكام سرپرستي تكامل اجتماعي را مي خواهيد بدهيد به دست كفار؟ بگوييد: ما به سرپرستي كاري نداريم! وظيفه اي هم نسبت به آن نداريم! كفار بيايند به دست بگیرند! اين بحث گذشت که اين فرض، به معناي حمله كفار به بيضه اسلام يعني اصل اسلام است و قدرت اسلام را بين بردن. به معنای حق قضاوت پيداكردن بر اسلام و مسلمين است. اين را كه نمي توانيد بگوييد. یا اینکه بگوييد: در شرع داريم، ولي به كارشناس اسلامی واگذار کرده است، بدون اينكه پيش فرض¬ها يا متغيرهاي اصلي را از شرع بگيريم! در این صورت نمی توانید ادعا کنید: عدل و ظلم شرعي شد! همچنین اگر بگوییم: متغيرهاي اصلي تکامل را از تجربه حسی به دست مي آوريم، اين از قبيل اين است كه با قياس و اقيسه بخواهيد كمالات الهی را تحصيل كنيد! یعنی قياس بنشيند جاي نبوت! بطلان این حرف واضح است. قياسات عقلي و حسي نمي توانند نسبت به شرع را تمام كند.
📚مبادی اصول فقه احکام حکومتی
🏠@feghhevelaee
🔶«اقامه دین»، تکلیفی متوجه «جامعه اسلامی»
🔸علامه طباطبایی (ره)
«فعلى المجتمع الإسلامي عند أوج عظمته و اهتزاز لواء غلبته أن يقيموا الدين و لا يتفرقوا فيه، و عليه عند الاضطهاد و المغلوبية ما يستطيعه من إحياء الدين و إعلاء كلمته و على هذا القياس حتى أن المسلم الواحد عليه أن يأخذ به و يعمل منه ما يستطيعه و لو كان بعقد القلب في الاعتقاديات و الإشارة في الأعمال المفروضة عليه.
و من هنا يظهر أن المجتمع الإسلامي قد جعل جعلا يمكنه أن يعيش في جميع الأحوال و على كل التقادير من حاكمية و محكومية و غالبية و مغلوبية و تقدم و تأخر و ظهور و خفاء و قوة و ضعف ...»
📚 الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص: 126
🏠@feghhevelaee
💠 خطاب به جامعه اسلامی
🔸ابوالقاسم علیدوست
استاد علیدوست در کتاب فقه و مصلحت به در یکی از ضمائم تحقیقی به تحلیل خطاب تکلیفی به «مجتمع اسلامی» می پردازد. ایشان بر اساس برخی مبانی نوع دیگری از تکلیف را علاوه بر واجب عینی و کفایی ترسیم می کنند؛ در این نوع از واجب «جمیع مکلفان واجد شرایط» مکلف و مخاطب حکم اند، لکن انجام آن از همه خواسته نشده است. پس واجب عینی نیست. امتثال آن از هر کس ننیز پذیرفته نیست، پس کفایی هم نیست، بلکه انجام آن را فرد یا نهاد خاصّی باید عهده دار شود، هرچند مخاطب حکم همه مکلفان واجد شرایط تکلیف اند نه جمعی خاص از آن ها.
استاد علیدوست این نوع حکم را در میان فقهای اهل سنت با سابقه می دانند و آن را با مبانی فکری و اعتقادی عامه سازگار معرفی می کنند، هرچند مبتنی بر دیدگاه ولایت فقیه و حاکم شرع، می بایست در اصول و فقه امامیه نیز به آن مجال حضور جدی داد. ایشان در نهایت معتقدند که دیدگاه و مبنای ولایت فقیه، نیازمند چنین خطابی نیست و خود ولی فقیه می تواند مستقیماً مخاطب تکلیف قرار گیرد.
📚 فقه و مصلحت، ص 605 - 609
🏠@feghhevelaee