منظومه فکری بر محور ثقلین.pdf
393.9K
ضرورت دستیابی به «منظومه فکری بر محور ثقلین» 🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس خارج اصول استاد مددی/ ۱۴۰۰/۰۸/۲۴
بررسی روایات از سه جهت «صدور، متن، مضمون» در سه حوزه «دینی و اسلامی، مذهب امامیه، عقلایی» . / وجود دو رویکرد «شاهد» و «معیار» در این زمینه
🔸 الف:
ابان بن عثمان / ابان بن تغلب / ابراهیم بن اسحاق / ابراهیم بن علی/ ابن غضائری/ ابن بطه/ ابن فضال/ابی بکر حضرمی/ ابوعلی راشد/ابوخدیجه/ ابوالجارود/ ابن نوح/ احمد بن حسین/ احمد بن الحسین بن سعید الاهوازی/ احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی/ أحمد بن عبدالله بن مهران/أحمد بن محمد بن داود/ احمد بن محمد بن الحسن/ اسحاق بن عمار/ اسماعیل بن جابر
🔸 ب:
بکیر بن اعین
1️⃣💢رجال
💠 ابان بن عثمان
با ابان بن تغلب اشتباه نشود! آثار خیلی خوبی دارد، البته شخصیت ابان بن تغلب از ابان بن عثمان بالاتر است ولی میراث های ابان بن عثمان بهتر بدست ما رسیده است.
تا مدتی در میان طائفه بحث بود که ابان ابن عثمان اصلا ناووسی است، چون در کتاب کشی دارد: «کان من الناووسیة» . بعد ها گفتند این نسخه غلط است، صحیحش «کان من القادسیة» است ، شهر قادسیه مراد است نه این که ایشان ناووسی بوده. بعدها هم بعضی ها نوشتند فطحیٌ، بعضی ها هم نوشتند واقفی؛ در کتاب منتهای علامه هم دارد که ایشان واقفی است. این ها خیلی عجیب است. به نظرم یک مذهب فاسد بهش نسبت دادند مخصوصا مذهب ناووسی اصل و اساسش معلوم نیست، ناووس غلامی بوده که آن را به حضرت صادق (ع) نسبت می دهند.
لذا مدتی به این سند اشکال می کردند و آن را موثق می دانستند، عده ای از علمای ما حتی مثل علامه چون به حدیث موثق عمل نمی کردند، نتیجه اش این می شود که روایاتی که در سندش ابان ابن عثمان بود حذف می کردند. کتاب کشی غلط زیاد دارد که یکی هم اینجا است. مضافا که ما مذهبی به نام ناووسیه سراغ نداریم. چون اوائل مناقشات رجالی بوده است این مشکلات، طبیعی است.
شأن ایشان از تمام این حرفها مبراست، از اجلای طائفه است. مرد بسیار بزرگواری است، نه فطحی است، نه ناووسی است، نه واقفی است، شیعه جلیل القدر است. الان واضح است که آن نسخه کشی غلط داشته و این سند را صحیح می دانند. ابان بن عثمان نکته ی لطیفی دارد. ایشان اهل کوفه است ولی به بصره هم رفت و آمد داشته است. لذا یکی از مزایای این بزرگوار نقل هر دو میراث است. در این طبقه، کم داریم کسانی که از هر دو میراث، نقل کنند. البته فرق این دو میراث، زیاد است. میراث علمی شیعه و خود شیعه در بصره کم بوده اند، ولی در کوفه هم شیعه و هم میراثشان زیاده بوده است. در کافی و تهذیب از ابان از اسحاق بن عمار داریم که اسحاق، کوفی است. گاهی هم از ابان از عبد الرحمن بن ابی عبد الله داریم که ایشان بصری است. ایشان ناقل هر دو میراث هستند.
📚درس خارج اصول فقه، جلسه: 123، شنبه: 7/2/1398 و درس خارج فقه، جلسه : 87 ، دو شنبه : 23/12/1395
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
#رجال
#ابان_بن_عثمان
#ابان
💢کتابشناسی
💠 کتب حسین بن سعید
حقیقت کتاب حسین بن سعید برای ما روشن نیست که آیا مثل تهذیب، مصنَّف بوده است که احادیث صحیح و سقیم را آورده است یا مثل فقیه فقط احادیث مورد قبول خودش را آورده است. در نجاشی راجع به کتب ایشان، تعبیر به مصنَّف شده است که ظاهرا نشان می دهد که احادیث صحیح و سقیم را با هم آورده است. لذا یکی از مشکلات در کتبی مثل کتب حسین بن سعید این است که مصنف بوده است و می خواسته است روایات را در بابش جمع کند و معلوم نیست که همه ی آنها در نزد خودش، حجت بوده باشد. اگر کتب ایشان، مصنَّف باشد خیلی ارزش ندارد ولی اگر حجت باشد ارزش دارد.
📚درس خارج فقه؛ شنبه : 21/12/1395
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
#کتب_حسین_بن_سعید
💢کتابشناسی
💠دعائم الاسلام، فقه مأثور با گرایش حکومتی
دعایم کتاب عجیبی است با اینکه اسماعیلی ها در مبداء امر هیچ چیزی ندارند. اسماعیل که سال 139 -140 فوت می کند. وجود محمد بن اسماعیل روشن نیست. تا سال 297 ائمه ستر بودند که در مصر ظاهر می شوند و به حکومت رسیدند. سی سال بعد دعایم الاسلام یک دوره فقه نوشته اند. لکن مولف آن فقیه است. روایاتی دراختیارش بوده که ماهم نداریم. سعی کرده فقه مأثور باشد و به درد اجرای دولت بخورد.
اسماعیلی ها 270 سال حکومت داشتند و با صلاح الدین ایوبی از بین رفتند ولی در همین مدت فقه مأثور قانونی داشتند. در حکومت آل بویه که تا سال 450 که شیخ به نجف رفت، در این مدت هم فقه حکومتی نداریم. در صفویه هم فقهی مثل دعائم نداریم که هم مأثور باشد و هم جوانب اجتماعی را لحاظ کند نداریم.
در همان قرن 3 زیدی¬ها هم در ایران تشکیل حکومت دادند که مذهب و حکومت یکی بود. در سال 270 زیدیه به یمن هم رفتند. یحیی بن الحسین که در میان خود آنها به «الامام الهادی» مشهور است، که این زمان معاصر است با زیدیۀ ایران. در یمن هم حکومت با سیاست یکی بود. اسماعیلی¬ها هم سال 297 در مصر تشکیل حکومت دادند لکن قاضی القضات (قاضی نعمان) غیر از رئیس حکومت بود.
خیلی تعجب¬آور است که اسماعیلی¬ها میراث علمی و حدیثی ندارند و آنچه در «دعائم» آمده اغلب از ما گرفته اند. وی از نظر تاریخی بین کلینی و صدوق است و «دعائم» فقط کتاب حدیث است و مهم این است که صلاحیت اجرایی و حکومتی دارد، بر خلاف «من لا یحضر» که فقه شخصی است. یک کتاب فقهیِ مبنی بر احادیث اهل بیت (ع) است و از روایات ما گرفته¬اند و در عین حال حکومتی هم هست.
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
#دعایم_الاسلام
💢کتابشناسی
💠فرق کتاب «مصنَّف» و غیر مصنَّف
گاهی کتاب را از احادیثی که در یک موضوع و صنف وجود داشته است را فقط جمع می کرده اند و کاری به حجیت نداشتند. به این گونه کتب، «مُصَنَّف» می گفته اند. اینها غالبا جنبه گزینشی نداشته است و هدف، صرف جمع روایات بوده است. در مقابل هم یک اختیار و گزینش بوده است که در آنجا بحث حجیت مطرح بوده است. صدوق در اول فقیه راجع به کتاب فقیه می گوید : این کتاب من، تصنیف نیست بلکه حجت است.[1] مرحوم صدوق برخی احادیث را در فقیه که گزینشی بوده است نیاورده است ولی در علل الشرائع که مصنَّف است آورده است.
[1] . قال الصدوق رحمه الله : «وَ لَمْ أَقْصِدْ فِيهِ قَصْدَ الْمُصَنِّفِينَ فِي إِيرَادِ جَمِيعِ مَا رَوَوْهُ بَلْ قَصَدْتُ إِلَى إِيرَادِ مَا أُفْتِي بِهِ وَ أَحْكُمُ بِصِحَّتِهِ 1 وَ أَعْتَقِدُ فِيهِ أَنَّهُ حُجَّةٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ رَبِّي تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ وَ تَعَالَتْ قُدْرَتُهُ». (من لا يحضره الفقيه؛ ج1، ص: 3-2)
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
#مصنف
💢 اصول
💠 تاریخچه استصحاب
تمسک به روایات برای استصحاب به صورت مطلق، اولین بار (تا جایی که ما می دانیم) توسط پدر شیخ بهائی در عقد طهماسبی آورده شده است که گفته شده است شاه طهماسب وسواسی بوده است و لذا ایشان به این روایات تمسک کرده اند برای رفع وسواس ایشان که بگویند با استصحاب اهل سنت حکم به طهارت نمی کنیم بلکه با روایات است.
اخباری ها هم اجمالا استصحاب در شبهات موضوعیه را قبول کرده اند. استصحاب عدم نسخ را هم استرآبادی در شبهات حکمیه قبول کرده است بلکه ضروری می داند. ولی غیر از این را قبول ندارد. سپس مرحوم وحید بهبهانی اصرار بر استصحاب دارد و ایشان اولین کسانی هستند که روایات را آوردند و مانور دادند. سپس توسط مرحوم نراقی با استصحاب عدم جعل تعارض پیدا کرد. مرحوم شیخ انصاری سعی کردند این مشکل را حل کنند و استصحاب را در شبهات حکمیه و موضوعیه قائل شوند و تمسکشان هم به همین روایت است. البته باز هم در دو مورد قبول نکردند : یکی در شک در مقتضی و یکی زمانی که مدرک حکم، عقل باشد.
بعد از مرحوم شیخ هم بحث بیشتر روی حجیت استصحاب مطلقا رفت. ابتداء صاحب کفایه بود که نه تفصیل بین مقتضی و رافع و نه تفصیل بین جایی که مدرک حکم، عقل باشد را قبول نکردند. مرحوم نائینی هم تفصیل بین مقتضی و رافع را قبول کردند ولی تفصیل دیگر را قبول نکردند. مرحوم استاد هم استصحاب را مطلقا حجت دانستد ولی معارض با استصحاب عدم جعل دانستند. عده ای از شاگردان ایشان هم تعارض را قبول کردند و عده ای هم (که شاید بیشتر باشند) تعارض را قبول نکردند. عمده دلیلشان هم این است که یکی به نحو قضیه ی خارجیه است و یکی به نحو قضیه واقعیه است و اینها با هم تعارض نمی کنند. چون یکی استصحاب عدم جعل است و یک استصحاب عدم مجعول. توضیخ خواهیم داد که نه استصحاب عدم جعل و نه عدم مجعول جاری نمی شوند تا نوبت به تعارض برسد.
پس نه روایات و نه تلقی اصحاب، با استصحاب همراه نیست.
نتیجه گیری نهایی آقایان معمولا همان دو تفصیل معروف شیخ انصاری است. مرحوم نائینی در بحث استصحاب، در مقدمات این تفاصیل را آورده اند (مقدمه پنجم و ششم) ولی مرحوم استاد عده ای از تفصیلات را اول و عده ای را هم در آخر بحث آورده اند. شیخ هم این مطلب را از محقق خوانساری (شارح دروس) گرفته است و نکته اش را هم از تعبیر نقض در «لا تنقض» گرفته است. چون نقض به معنای شل کردن است و جایی که خودش شل است، نقض، صدق نمی کند. مرحوم نائینی هم در شک در مقتضی همین کلام را دارند و لذا قائل به استصحاب در شک در مقتضی نشده اند.
از شاگردان مرحوم نائینی هم می توان گفت که مرحوم بجنوردی در منتهی الاصول، تفصیل مرحوم نائینی را قبول کرده اند ولی در دوره ی آخر که ما در خدمت ایشان بودیم در خود درس از این تفصیل برگشتند و با آقا ضیاء و آخوند موافقت کردند که استصحاب هم در شک مقتضی و هم در شک در مانع حجت است. البته این مطلب در جایی نوشته نشده است. مرحوم استاد هم در آخر برگشتند و فرقی بین شک در مقتضی و مانع نگذاشتند.
خواهد آمد که استصحاب در شک در مقتضی، حجت نیست.
📚خارج اصول فقه؛ 1/12/1395
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
#استصحاب
💢لغت
💠 معنای لغوی «غدر»
ایشان فرمودند: «ومنها: أن الوفاء كما في اللغة ضد الغدر»[حاشية المكاسب، الشيخ الأصفهاني، ج 1، ص 145.]. این مطلب درست است و «لسان العرب» هم دارد[لسان العرب، ج 15، ص 398 (وفي)]. و در حدیث جنود عقل و جنود جهل هم دارد[الكافي، ج 1، ص 22، ضمن ح 14]. «والغدر التجاوز عن شيء وتركه». یعنی به همان حالت رهایش کند. اگر وعده را انجام داد میگویند: وفی، وگرنه: غدر به؛ چون رهایش کرد.
ایشان در مادۀ "بالعقود" که «و ف ی» باشد بحث کرده. «ومنه قوله تعالى: "وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا"[الکهف: 47]؛ أي لم نترك أحدا وأتينا بهم جميعا، ومنه قوله تعالى: "لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا"[ الکهف: 49]؛ أي لم يتركهما ولم يجاوزهما».
غدیر هم به همین معناست: «ومنه الغدير من الماء؛ فإنه منقطع السبيل (کذا، والصحیح: السیل) أو الماء الذي ينقطع عنه السيل المار منه. ظاهراً نهری از این جا تا حدود دو ماه جاری میشده و تا دریای سرخ میرسیده. این آب اگر به جایی میرسید و میایستاد «غدیر» تعبیر میکردند که در فارسی بهترین تعبیر «آبگیر» بوده که انگار آب را میگیرد. ایشان میخواهد بگوید:غدر به معنای نگه داشتن و مانع شدن است، ومنه الغدیر.
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
#غدیر
💢 ادبیات عرب
💠تأثیر مذاهب بر ادبیات عرب
لغت و ادبیات بعد از دعوا و نزاع های مذهبی میان شیعه و سنی نوشته شد. ابن خلدون دارد که در اسلام در هیچ مساله ای همچون امامت خون و خونریزی نشد. به همین دلیل صرف و نحو که از قرن دوم شروع می شود تحت تأثیر مذاهب بود. کوفه به طور کلی شیعه بود و بصره به طور کلی سنی بود.
مثلاً ابن هشام چون اشعری است و قائل به وعد و عید نیست در معنای معاوضه آیه «إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ...» (التوبة: ١١١) می گوید: باء برای مقابله نیست ؛ معتزله می گویند هست.
ویا اینکه معنای باء را در آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُم وَ أَرْجُلَكُمْ» (المائدة: ٦) به گونه ای معنا کردند که با فتوای خودشان سازگار باشد. در روایات ما آمده است؛ «فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ: «بِرُؤُسِكُمْ» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ؛ لِمَكَانِ الْبَاء» (كافي (ط - دار الحديث)، ج5، ص: 96) چون این ماده مسح نیازی به باء ندارد خودش متعدی می شود: «وامسحو رئوسکم»؛ حالا که باء آمده است باید نکته ای باشد و آن اینکه مسح بخشی از سر مراد است، بلکه وقوع مسح علی الرأس مراد است. نظر به ایقاع المسح است نه اینکه تمام سر مقصود باشد لذا آمده است «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُم وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن» غیر از «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُم» است که کل آن باید شسته شود. در تیمم هم باء امده است که نکته هردو یکی است؛ «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ».
در مجموع کوفیون حرفشان واقعی تر است تا بصریون. بصریون دنبال قواعد علیّ و.. بودند. اما نحوی که الان موجود است 95 درصدش بصری است. در مثل اعراب اسماء سته - اب و اخ و.. - رأی کوفیون جاری شده است. بر اثر اختلافات مذهبی که بود شیعه در نحو نتوانست مستقل شود و این کتبی که خوانده می شود نحو بصره است.
در ادبیات عرب کسانی رسماً به عنوان شیعه نام برده نشده ولی چون در کوفه هستند و محیط کوفه شیعه است حدس می زنیم شیعه باشند. سه نفر به عنوان اخفش داریم؛ - بیش از سه نفر هستند اما سه نفر آنها معروف ترند- اخفش وسطی که علی الاطلاق مراد است شیعه است.
📚قبل از درس: 4/9/95
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
💢لغت
💠 معنای «غدیر»
غدیر خم بین جحفه - که الان به آن جحفه می گویند- تا مکه به نظرم هفتاد - هشتاد کیلومتر است، از آن جا هم از مکه تا دریای سرخ حدود هفتاد کیلومتر است، مجموعاً از جحفه تا دریای سرخ را قلزم می گفتند. بحر قلزم همان دریای سرخ فعلی است که در حدود صد و شصت و صد هفتاد کیلومتر است. این طور که در معجم البلدان هست نهری از این جا جاری می شده و تا دریای سرخ می رسیده، چون در کل این منطقه ای که به عربستان معروف است و از لحاظ مساحت دوبرابر ایران است هیچ نهری وجود ندارد، چیزی که وجود دارد نهر های فصلی است، در ایام بهار که آب ها جاری می شود در لابلای کوه ها و دره ها آبی جاری می شود که اصطلاحا به این «سیل» می گفتند. چون دور تا دور کعبه همه کوه است، در میان این فاصله کوه ها و دره ها آبی که با شدت جریان داشته اصطلاحاً «سیل» نام دارد. این آب اگر به جایی می رسید و می ایستاد این را «غدیر» می گفتند. اگر بخواهیم کلمه غدیر را به فارسی ترجمه کنیم نمی شود به «حوضچه» معنا کرد. «برکه» می شود چون بَرک به معنای ثبت است.کلمه مناسب «آبگیر» است، آب را می گیرد و نگه می دارد. کأن در لغت عرب این جور است که اگر آب بالفعل جریان دارد جلوی آن را بگیرند به آن می گویند: «سد» یا «آب بند» یا «سیل بند»، اما اگر جریان ندارد به آن می گوییم: «غدیر».
چون کانما در ذهن انسان این طور بوده که آب طبیعتاً راه می رود. روایتی هست در جلد 6 الغدیر هم دارد که ملک روم سوالاتی کرد، مثل معما، یکی از سوالاتش این بود که آن چییست که همه اش پا است؟، کله رجلٌ دارد، حضرت می فرمایند: آب است، چون همه اش راه می رود! مثل اینکه عقل آن آقا هم در همین حد بود، جواب باید به میزان عقل او هم باشد.
امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ وَ لَا یرْقَی إِلَی الطَّیر» ( نهج البلاغة، ص: 48)؛ مثل کوه بلندی هستم که پرندگان به قله من نمیرسند و سیل معارف بشری از من جدا میشود و تمام تاریخ را میگیرد. چرا شهرها در زیر کوه درست میشود؟ چون کوه همیشه مخزن آب است. پای این کوهها، گیاهان بسیاری سبز میشود و از این آب استفاده میکند.
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
#غدیر
2️⃣💢رجال
💠 ابان بن تغلب
ما بزرگانى مثل ابان بن تَغْلب داريم که احاديث فراوانى از امام شنیده اما بسیاری از احادیث او سندشان ضعيف است. در فقه، بسيار به اين مسئله مبتلا هستيم؛ يعنى نود درصد سند روايات ابان، ضعيف است. اين مسئله، خيلى عجيب است. از عجایب کار ما ابان بن تغلب است که حدیث صحیح کمی از او داریم و غالباً روایات او ضعیف السند است و معمولاً قبل از او یک جایی سند خرابی دارد و کم دیدم سند روایت او درست و کامل باشد.
ابان بن تغلب که مدینه می¬رفت یکی از ستونهای مسجد پیامبر را برای قرائت قرآن و فقه به او اختصاص می¬دادند. ذهبی دارد که روایت او را قبول داریم و بدعت او صغرا (فقط اعتقاد به ولایت علی ع) بوده و بدعت کبرا اعتقاد به ولایت علی (ع) و غاصبیت شیخین است و ابان معتقد بوده که علی حق است و اگر روایت ابان را طرح کنیم «لذهب جمله من الاثار النبویه و هذه مفسده بینه فی الدین» . شیعه به گونه ای در دنیای اسلام نفوذ کرده که مثل این چهره ها را داشته و دارد که امام به او فرمودند: «اجلس فی المسجد و افت للناس» و این در مسجد النبی (ص) است.
ذهبی که نسبت به امام رضا (ع) دارد که «یروی و یهن» یعنی روایات او سست است و نسبت به این امام همام به اندازه یک راوی اعتماد ندارد ولی درباره ابان این مقدار تجلیل دارد، ولی پیش ما روایت او کم صحیح است و عمدتاً بخاطر افراد قبل از اوست و از او به بعد (به سمت امام) مشکل ندارند.
📚 خارج فقه، 95/10/8
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
💠💠💠برخی تقریرهای موضوعی از مباحث استاد مددی
🔸امکان تغییر دامنه خمس توسط ولی فقیه
تقریری از جلسه: ۷۳ و ۷۴ خارج فقه؛ تاریخ: ۱۸ و ۱۳۹۵/۱۱/۱۹٫
http://www.ostadmadadi.ir/persian/article/12265/
🔸 قاعده تلف مبیع قبل از قبض
متن حاضر تقریری است از هفت جلسه درس خارج فقه حضرت آیت الله سید احمد مددی (حفظه الله) که از تاریخ 17/10/96 (جلسه 63) الی 25/10/96 (جلسه 69) پیرامون قاعده «کل مبیع تلف من قبل قبضه فهو من مال بایع»، ذیل بحث «بیع» به رشته تقریر درآمده است. نظر به اهمیت نکات مطرح شده در این بحث و پرداختن به برخی موضوعات تاریخی و رجالی، این بحث به صورت مستقل تنظیم و تدوین شده است.
🔸 بررسی تاریخی روایت اخذ اجرت بر واجبات
متن حاضر، تنظیم سه جلسه درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی است که در تاریخ 20،21 و 24 بهمن ماه سال 1394 ایراد شده است. موضوع کلی بحث، «اخذ اجرت در واجبات» است که پس از مباحث نظری و تحلیلی، در این سه جلسه به روایات «اخذ اجرت برای اذان» می پردازد. این متن می تواند نمونه کوچکی از روش تاریخی استاد معزز در بررسی روایات فقهی باشد.
🔸خبر واحد؛ سیر تاریخی بحث
ijtihadnet.ir/خبر-واحد؛-سیر-تاریخی-بحث-سید-احمد-مددی
🔸حجیت قطع
ijtihadnet.ir/حجیت-قطع-سید-احمد-مددی
🏠https://eitaa.com/ostadmadadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠نگاهی متفاوت به سیره امام باقر علیه السلام
آیت الله سید احمد مددی با اشاره به تاریخ و سیره امام محمد باقر علیه السلام برخی از مقاطع زندگی سراسر نور این امام بزرگوار را تحلیل می کند.
📚https://rasanews.ir/fa/news/616047 🏠@ostadmadadi