eitaa logo
مرکز تفقه علوم اسلامی
266 دنبال‌کننده
133 عکس
37 ویدیو
27 فایل
‏«مرکز تفقه علوم اسلامی و الگوهای حکمرانی» به فهم عمیق و فقیهانه وحی و امتداد آن در علوم، نظامات اجتماعی و الگوهای حکمرانی می پردازد. #مرکزتفقه‌علوم‌اسلامی‌والگوهای‌حکمرانی ارتباط با مدیر: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از الفقه و الاصول
🔸جلسه ای که در محضر استاد آیت الله سیداحمد مددی(زیدعزه) تشکیل شد، دارای موضوعات اصلی و فرعی بود. جلسه ای که پربار بوده و بسیار برای رشد ذهنی طلاب محقق در عرصه فقه و اصول، مفید و مؤثر می باشد. 🔸شاید به دلایلی برخی از دوستان وقت و فرصت کافی برای استماع این جلسه را نداشته باشند، جهت تحریض و تحریک اعزه، نکاتی از این جلسه را تقریرگونه در اختیار عزیزان قرار میدهم به امید آنکه در فرآیند آموزشی و پژوهشی ایشان تأثیرگذار باشد. 🔸موضوع محوری این جلسه، تبیین تئوری از منظر استاد مددی بود. پیرامون این موضوع و مرتبط با آن، موضوعات فرعی دیگری نیز مطرح شد، که به مقدار نیاز گزارش خواهد شد. @alfigh_alosul
🔶اخذ سیره عقلا از شرع یا اخذ شرع از سیره عقلا؟ 🔸استاد محسن اراکی ما بر خلاف حرف برخی بزرگان معتقدیم اعتبارات عقلاییه از اعتبارات شرعی اخذ شده نه بالعکس. یک حرف عجیبی است که گاهی هم در حرف و فرمایشات آقای خویی یا میرزای نائینی حتی استاد شهید هم یک مطالبی داریم که مثلا شارع به تبعیت از عقلا این اعتبارات را انجام می‌دهد، چون عقلا چنین اعتباراتی داده اند. این حرف حرف عجیبی است اصلا عقلا این اعتبارات را از شارع یاد گرفته اند چون اولین مشرعی که تا بشر بوجود آمد روی کره زمین از همان آدم ابوالبشر خدا شروع کرد تشریع کردن. تشریع از خدا شروع شد. اولین مشرع خدا بوده اولین قانون گذار خدا بوده. اینکه ما بیاییم بگوییم اعتبارات شرعیه ماخوذ از اعتبارات عقلایی است این حرف اشتباهی است بلکه همه این اعتبارات عقلاییه همه اش ماخوذ از اعتبارات شرعیه است. اصلا اینکه عقلا خودشان را جای شرع گذاشتند و اعتبار کردند این خودش یک اقتباس از شرع بوده است. 📚 مصاحبه نشست های مبانی روش تفقه / حکم شناسی؛ 10\9\99 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
🔶حقیقت حجیت علم 🔸استاد سید احمد مددی 🔻تاریخچه بحث 🔸حجیت ظن و علم نزد اهل سنت مشهور بین علمای ما، این است که حجیت علم ذاتی است. این بحث از زمان شیخ بیشتر مطرح شده است ولی قبل از ایشان هم بوده است. البته از قبل در کتب اهل سنت مطرح بوده است و معارضی هم نداشته است. چون اهل سنت ظن را در احکام حجت گرفته اند. اگر ادله ای که برای حجیت ظن در احکام اقامه کرده اند را جمع کنیم همان تقریب نهائی دلیل انسداد می شود، مانند اینکه قرعه و احتیاط و... همه مشکل دارد و غیر از ظن، راهی نداریم. موارد ظن هم قیاس و... است. پس اگر ظن حجت شد علم به طریق اولی و به صورت مفروغ عنه، حجت است. در کتب اصول و فقه اهل سنت یک مطلب جا افتاده و اصطلاحاً از استانداردهای علمی آن ها این بوده است که ظن حجت است و علم به طریق اولی. 🔸پذیرش حجیت قطع از کلام اهل سنت توسط مرحوم علامه حلی ره این یک ارتکاز اصولی درست کرد؛ اصحاب ما، مثل مرحوم علامه، ظن را از کلام اهل سنت خارج کردند ولی علم را قبول کردند. نظر اساسی استر آبادی هم روی کلمات علامه است. 🔸مناقشه اخباری ها در حجیت ذاتی قطع قبل از شیخ هم داریم که اگر قیاس منجر به علم شود حجت است. یعنی علم قابل نهی از اتباع و رفع حجیت نیست. اخباری ها وقتی مقابل اصولی ها موضع گرفتند یکی از اشکالاتشان این بود که نه ظن حجت است نه علم مگر از راه شارع. 🔸طرح مساله آیا علم به عنوان صفت نفسانی و به صورت فی نفسه حجت است و قابل نهی و نفی نیست؟ آیا این در مرحله تنجز است؟ یعنی به هر راهی که علم به حکم پیدا کردید حکم منجز است؟ تنجز دو مرحله دارد: تنجز کبری و تنجز صغری. اصولیون می گویند: چه در صغری و چه در کبری علم از هر راهی بیاید موجب تنجز می شود. اخباری ها گفتند: در کبری باید علم از راه اهل بیت (علیهم السلام) باشد. صبغه بحث مرحوم استرآبادی اینگونه شد. 🔻عدم حجیت ذاتی قطع 🔸امکان دخالت شارع در مرحله تنجز حکم ما نیز توضیح دادیم که انصافاً هم حق با اخباری ها است و نه در صغری و نه در کبری حجیت قطع، ذاتی نیست و قابل نهی است. فقط فرقشان در این است که به طور متعارف، قانون گذار و شارع، در صغری دخالت نمی کند هر چند ممکن است؛ مثل اینکه بگوید: فقط از راه فلان روزنامه قوانین جدید ابلاغ می شود. این یک بحث عقلائی است که قانونگذار می تواند در مرحله تنجز دخالت کند چه در صغری چه در کبری. 🔸قبول قول اخباری ها اخباری ها گفتند: پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرموده است: احکامی که به دست شما می رسد به شرطی منجز است که از امام صادق (علیه السلام) برسد نه از ابو حنیفه. پس اگر از ابو حنیف رسید ولو علم هم بیاورد منجز نیست. این چه اشکال دارد؟! قرآن هم در مورد «إنا وجدنا آبائنا...» می فرماید : «أو لو کان آباؤکم». یعنی اگر موجب علم هم بشود قابل نهی است. 🔸عدم تصرف قانونگذار در صغری به نحو متعارف پس اولا نهی از علم امکان دارد هم در صغری و هم در کبری. ثانیا قانونگذار نوعا در صغری تصرف نمی کند چون موارد صغری زیاد است متعارف نیست که قانونگذار در تک تک آنها تصرف کند. در کبری می شود و تصرف هم می کند. 🔸پذیرش حجیت ذاتی بر مبنای کاشفیت قطع توسط اصولیون شیخ می فرماید: نهی [در مثل آیات قرآن] از حصول علم است، ولی به نظر ما نهی از خود علم هم می شود کرد. عبارت شیخ در اینجا واضح نیست. مرحوم نائینی و آقا ضیاء علم را کشف می دانند و چون «کاشفیت» را ذاتی علم می دانند، قطع را از هر راهی به دست آید منجز می دانند. چون کشفش تام است و متفرع بر چیزی نیست. یعنی حجیت، مساوق با کاشفیت است. ولی کاشفیت ظن منجز نیست و شارع باید آن را منجز کند. لذا نائینی و دیگران حجیت در ظنون را همان «تتمیم کشف» می دانند.
🔻اجتماعی بودن حجیت قطع ما قبول نکردیم حجیت مساوق با کشف باشد. مرحوم اصفهانی هم حجیت علم را عقلائی گرفته انند به خاطر سیره اجتماعی. به نظر ما این درست است. البته این هم در قوانین است نه در مباحث علمی مثل فیزیک و شیمی. در اینگونه مباحث نمی توان گفت که من قطع دارم که برخی آب ها در دمای صد درجه به جوش نمی آید. فرق ما با ایشان این است که در نود درصد (از صد درصد قطع) باید منشأ قطع، عقلائی باشد و برای مردم عادی سبب انکشاف شود؛ این را ما قبول می کنیم. لذا نزد ما، نکته اساسی در حجیت قطع، «اجتماعی» بودن است. چون با عدم حجیت قطع یا اختلال نظام می شود و یا عسر و حرج. جامعه باید رو به رشد برود و این با عدم حجیت قطع نمی شود. بحث حجیت ذاتی و کاشفیت نیست. اگر علم حجت نباشد «نظام اجتماعی» به هم می ریزد، ولی اگر خبر ثقه (بما هو خبر ثقه) حجت نباشد مشکلی پیش نمی آید. مباحث حجیت اگر به «سیره عقلائیه» رفت تابع عسر و حرج و اختلال نظام می شود، نه حجیت ذاتی. اصولا علم، یک صفت نفسی است که ذات اضافه به خارج است. لذا ما می بینیم که گاهی مطابق با خارج نیست. جهل مرکب هم ظاهرش علم است، پس طریقیتِ صرف، ملاک حجیت نیست. به نظر ما طریقیت صرف حجیت نمی آورد و نیاز به یک نکته موضوعی است که آن، «حفظ وحدت و آرامش جامعه» است. 🔸حجیت علم در موضوعات خارجی ما علم را در موضوعات خارجی قبول کردیم که حجیت دارد. این حجیت هم عام است و در جمیع مجتمعات عقلائی جریان دارد، اما به معنای ذاتی و غیر قابل تخلف نیست. ممکن است در یک جامعه پیشرفته برای تنجز صغری هم شروطی بگذارند، ولی در جوامع فعلی ما در موضوعات خارجی علم از هر سببی که حاصل شود حجت است مگر با سبب غیرمتعارف. بنابراین علم در موضوعات خارجی حجت است و حتی از بینه هم قوی تر است. اختلاف ما فقط در کیفیت حجیتش است که به نظام اجتماعی است (نکته بیرونی) نه ذاتی (نکته داخلی). 📚دروس خارج فقه، جلسه : 51 ؛ دوشنبه : 13/10/1395، موضوع : مکاسب محرمه-تنبیهات جوائز السلطان 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee کانال فقه ولائی و سرپرستی
آیت الله جوادی آملی- سیری در مبانی ولایت فقیه- حکومت اسلامی، سال اول، شماره 1، ص50
🔶🔶🔶روش شناسی دو مسلک موسوم به قم و نجف 🔸مسلکی پیشرفته الهام گرفته از مسلک قم روش استنباطی پیشرفته الهام گرفته از مسلک قم ( نوشته خام ) 1- مرحله لحاظ مسلمات در حکم موضوع و احکام هم سو با موضوع و موضوعات همجوار 2- مرحله تجمیع فروعات مختلف بحث 3- تحلیل دقیق موضوع و عناصر طولی و عرضی آن و لحاظ مناسبات حکم و موضوع در آن ( با استفاده از ارتکاز متشرعه و فهم عقل و عقلاء ) 3- کشف ارتکاز متشرعه در سنجش با اصل مسئله و سپس با سنجش نسبت به فروعات 4- تحلیل رابطه بین ادله و وجوه و احتمالات مختلف آن ( گونه های مختلف جمع ) 5- تطبیق ارتکاز متشرعه با تحلیل های تدوین شده و گزینش مطابق ترین تحلیل با مناسبات حکم و موضوع و ارتکاز متشرعه 6- مرحله جمع آوری شواهد برای اثبات یا رد بهترین رابطه بین ادله در این روش محوریت : تحلیل رابطه بین ادله و تطابق دادن آن با ارتکازیات و مناسبات حکم و موضوع بعد از شناخت و تحلیل شئون مختلف موضوع تکیه بر جنبه های ثبوتی و پشت پرده خطابات و عنایت بر بازسازی دقیق آن ها طبق ارتکازیات و حمل خطابات بر آن پشتوانه ( کشف شده ) ، است 🔸روش استنباطی مبتنی بر مسلک رایج و نجفی : 1- پایه و پشتوانه اصول عقلیه است ( خصوصا برائت و اشتغال ) پس شروع از تأسیس اصل در مسئله و قاعده و حرکت ریاضی وار بر طبق قاعده 2-فحص از ادله لفظیه و دقت در ظهور و میزان ظهور دلیل لفظی . دقت های بسیار در ظاهر یک دلیل مستقلا از دلائل دیگر ( تکیه و محور : جنبه اثباتی دلیل : که آیا دلالت دارد یا ندارد به صورت صفر و یکی در هر مرتبه از دلالت ) 3- سنجش ظهور اثباتی با ادله دیگر و جمع بر پایه اصول عقلیه بین ادله 4- اقتصار بر میزان یقینی اثبات شده و رجوع به اصول در میزان مشکوک و مجهول و غیر حجت در این روش تکیه بر جنبه های اثباتی ظواهر ادله است و بین آن جنبه ها ، تحلیل های اصولی و تطبیق قواعد عقلیه انجام می شود . یعنی گویی بستر و پایه ضوابط اصولی است که نسبت به ادله مختلف حد و برش ایجاد می کند و مفاد حجت و اثبات شده را تحدید و منضبط می سازد . 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
🔶فقه نظام 🔸استاد مفیدی 🔻سوالات: لازم به ذکر است که به پیوست خلاصه نظرات موجود در مورد فقه نظام و مطالب مرتبط با آن جهت استحضار تقدیم شده است، سوالات زیر مبتنی بر آنچه به پیوست تقدیم شده است تنظیم گشته‌اند. ۱- همان گونه که در متن پيوست ملاحظه می فرمایید نظرات متفاوتی در مورد وجود و عدم فقه نظام مطرح است نظر حضرتعالی تعالی در این خصوص چیست؟ ۲- چنانچه حضرتعالي معتقد به فقه نظام هستید، با توجه به تعاریف متعدی که از نظام و سپس فقه نظام شده است نظر حضرتعالی در تعریف و چیستی نظام و فقه نظام چیست ۳- آیا در نظر حضرتعالی همچون گروه زیادی از محققان که پیوست گزارش نظراتشان تقدیم شده است، فقه نظام یک رویکرد فقهی لازم الاجرا در تمام استنباطات است یا اینکه فقه نظام بابی از ابواب فقه است؛ ۴- آیا تفاوتی که بین فقه حکومتی و فقه اجتماعی با فقه الاجتماع و فقه الحكومه گذارده شده است و در متن پیوست نیز گزارشی از آن تقدیم شده است، در نظر شما نیز مورد قبول است با تفاوتی بین آنها وجود ندارد ۵- برخی از محققانی که در مورد فقه نظام سخن گفته‌اند اجزاء نظام را مبانی، اهداف، اصول و قواعد حاکم بر احکام یک حوزه خاص (مانند خانواده، قضا، اقتصاد، سیاست، و...) دانسته‌اند، آیا حضرتعالی با این نظر موافقید يا خیر؟ اگر موافق نیستید اجزاء یک نظام (در فقه نظام) نزد شما چیست؟ ۶- همان طور که به پیوست ملاحظه می فرمایید. برخی از محققان فقه نظام را به منزله فقه نظام‌ساز گرفته‌اند نظر حضرتعالی در این خصوص چیست؟ ۷- همان طور که در متن پیوست مشاهده می فرمایید، برخی از محققانی که فقه نظام را فقه نظام‌ساز میدانند به ورود علوم انسانی اسلامی به این عرصه نیز اشاره کرده‌اند. نظر حضرتعالی در مورد ورود علوم انسانی اسلامی در این خصوص و رابطه ان با فقه چیست؟ 🔻پاسخ استاد بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمة الله حسب الامر دست به قلم شدم، و گرنه برای قاصر، عرصه سیمرغ است. ۱- اگر احکام تابع مصالح و مفاسد است و اگر روابط مصالح و مفاسد تحت یک نظام نفس الامری قرار دارد پس گریزی از فقه نظام نیست، اما ابتدا باید نظام فقه را بررسی کرد تا متفرع شود بر آن بررسی فقه نثار و نظام، فقه نظامات و بین الانظمة، فقه نظام ساز و نظام سوز. ۲- نطاق فقه عام ثبوتا بسیار وسیع است، و اثباتاً محتاج برپا کردن شبکه ارتباطات نصوص است، و اگر نقش علوم اعتباری را پلی بین حامل های ارزش مثبت یا منفی و بین غایت های دارای ارزش مثبت یا منفی بدانیم، یعنی درک رابطه نفس الامری بین یک امر و آثار مترتب بر آن می کنیم به نحو استلزام شرطی: «اگر الف آنگاه ب»، و دستیابی یا دفع «ب» هدف ماست، پس «الف» حامل ارزش مثبت یا منفی است، و نقش علوم اعتباری، جهت‌دهی «الف» که حامل ارزش مثبت یا منفی است به سوی هدف که دستیابی یا دفع «ب» است می باشد، اگر این را بپذیریم پس میتوانیم متغیر الف و ب را توسعه دهیم به طوری که شامل هر امری بشود، از وجود یا عدم یک شیء، صفت، کار، نظام، یا وجود یا عدم مجموعه اشیاء، صفات، افعال، نظام ها، یا مجموعه مختلط از اینها، و نیز می‌توانیم استلزام را اعم از دو ارزشی و فازی در نظر بگیریم، و در نتیجه علوم اعتباری، بسان یک تابع ارزش عمل می‌کند که خروجی آن، ارزش تابعی، و اعتبار انواع احکام وضعیة و تکلیفیة خمسه یا عشره است. ۳- طبق آنچه عرض شد اگر اغراض و قیم و جهت‌دهی آنها اساس کار باشند، رویکرد، جانب اغراض، و ابواب فقه، جانب جهت‌دهی ارزش‌هاست. ۴- با قبول بند ۳ رویکرد مقنن، در طول قوانین او برای اجتماع و حکومت است. ۵- با قبول بند ۲ اجزاء نظام عبارتند از: تابع ارزش، متغیر الف و ب، و خروجی تابع که احکام اعتباری برای جهت‌دهی حامل ارزش به سوی هدف است. ۶- نظام سازی می تواند یکی از وظایف فقه باشد، و آن هنگامی است که خروجی تابع ارزش، مجموعه احکام منظم و مرتبط باشد. ۷- علوم انسانی در تشکیل تابع ارزش کمک می‌کنند تا کسر و انکسار مصالح و مفاسد، طریق درست خود را طی کند، و این در ناحیه صغریات است، و بدون انضمام صغرای صحیح، نتیجه صحیح حاصل نمی‌شود، و در ناحیه کبریات شرعیه که بخش تخصصی حوزه است باید با نگاه نظام‌مند به نصوص و شبکه ارتباطات آنها، به آن تابع ارزش که شارع مقدس در تشریع اعمال فرموده، نزدیک شد والله الموفق الهادی 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
🔶تعریف حادثه سازی به هدایت «سیاست، فرهنگ و اقتصاد» و «تغییر مقیاس موضوع» 🔸مرحوم سیدمنیرالدین حسینی (ره) بنابراین پاسخ گفتن به مسائل مستحدثه با حادثه سازي فرق دارد. «حادثه سازی» یعنی: «هدايت سياست يا فرهنگ يا اقتصاد به گونه‌اي كه منتهي به تغيير مقياس شود»، به گونه ای که كليه ساختار‌ها و نظامات اجتماعي تحت آن تغيير مقياس عوض مي‌شود، صورت مسئله‌ها نیز عوض مي‌شوند. در این صورت هدايت جمعيتي كه قدرت تغيير مقياس دارند واقع مي‌شود. به عنوان مثال ارتقاء اندازه گيري كمي از حجم (برون مولكول)، به حجم مخصوص، اين تغيير در مقياس است. تغيير در مقياس، موجب افزایش قدرت صنعت و انقلاب صنعتی مي‌شود. البته ظرفيت آن نامحدود نیست، به نقطه ای می رسید که اين مقياس نمي‌تواند جواب بدهد. لذا اگر مقیاس محاسبه تا حركت درون مولكول و در سطح الکترون جلو رفته است، مي‌گويد: باید آن را ارتقاء دهیم كه جريان الكتريسيته را كنترل كنم که مقياس ديگري مي‌خواهد. بنابراین تغيير مقياس منشأ پيدايش ساختارهاي جديد در كارآمدي صنعت مي‌شود. مشابه این مطلب در بخش‌هاي ديگر ادراك بشر نیز وجود دارد که تغيير مقياس منشاء تحولات عظیم است؛ اول بايد مبناي شما عوض شود. سپس در مبناي جديد وسيله سنجش شما عوض مي‌شود. سپس قدرت نظام سازي شما عوض مي‌شود. مثل نظامات صنعتي. به عنوان مثال، ساعت كوكي كه با فنر كار مي‌كرد به ساعت الكترونيكي تغییر می کند. ماشين حساب مكانيكي كه با چرخ دنده كار مي‌كرد به ماشين حساب الكترونيكي تغییر می کند و امثال ذلك. بنابراین اگر در جامعه، يك مبنا عوض شود، چتر حاكم و فضاي حاكم بر شرايط عوض مي‌شود، سپس مسائل و موضوعات مبتلابه عوض مي‌شود. بنابراين حادثه سازي؛ رهبري قدرت تا تغيير مقياس است. مقياس قدرت، مي‌شود حق و باطل. اگر تفسير حق و باطل دست كفار باشد و بر اساس آن معيار‌ها كار بشود، كليه كشور‌ها كه مي‌خواهند با هم ديگر معامله كنند، بايد تحت چتر آن‌ها كار كنند. قواعد آن ها، مبناي نظام جهاني مي‌شود. در نتیجه موضع‌گيري‌ها، عكس العملي و دفاعي است و نه تهاجمي و تأسيسي؛ تفاوت این¬دو بسیار با اهمیت است. «پاسخ گفتن به يك مسأله مستحدثه عيني» با «ايجاد شرايط» بسیار متفاوت است. بنابراين «محدث حادثه بودن» بالاتر از «معادلات توزيع قدرت و ثروت و اطلاع» است. همواره هماهنگ سازي «توزيع قدرت، توزيع اطلاع، توزيع ثروت» به تبع «تغيير مقياس» انجام مي‌گيرد. تغيير مقياس منشأ پيدايش حوادث يعني نظامات جديد مي‌شود. فرقي ندارد كه در علوم حسي باشد كه نظامات جديد حسي و تجربي مثل صنايع به وجود بيايد، يا اين كه در علوم عقلي باشد يا در علوم اجتماعي باشد، يا در علومي باشد كه استفاده از نقل مي‌كنند. 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
🔶 نفش مفاهیم در مذهب 🔻چیستی مفاهیم و دو نقش «االاشعاع علی الاحکام» و «إملاء المنطقه الفراغ» 🔸شهید سید محمدباقر صدر (ره) 🔹المفاهيم تساهم في العمليّة: ويمكننا أن نضع إلى صفّ الأحكام في عمليّة الاكتشاف: المفاهيم التي تشكّل جزءاً مهمّاً من الثقافة الإسلاميّة. ونعني بالمفهوم: كلّ رأي للإسلام أو تصوّر إسلامي يفسّر واقعاً كونيّاً أو اجتماعيّاً أو تشريعيّاً. فالعقيدة بصلة الكون باللَّه تعالى وارتباطه به تعبير عن مفهوم معيّن للإسلام عن الكون‏ «1». والعقيدة بأنّ المجتمع البشري مرّ بمرحلة فطرة وغريزة قبل أن يصل إلى المرحلة التي يسود فيها العقل والتأمّل تعبير عن مفهوم إسلامي عن المجتمع‏ «2». والعقيدة بأنّ الملكيّة ليست حقّاً ذاتيّاً وإنّما هي عمليّة استخلاف تعكس التصوّر الإسلامي الخاصّ لتشريع معيّن، وهو الملكيّة للمال، فإنّ المال في المفهوم الإسلامي كلّه مال اللَّه واللَّه يستخلف الأفراد أحياناً للقيام بشأن المال، ويعبّر عن هذا الاستخلاف تشريعيّاً بالملكيّة. ______________________________ (1) «وَللَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحِيطاً» سورة النساء: 126. (المؤلّف قدس سره) (2) «كَانَ النَّاسُ امَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ» سورة البقرة: 213. «وَمَا كَانَ النَّاسُ إلَّاامَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا» سورة يونس: 19. (المؤلّف قدس سره) فالمفاهيم إذن وجهات نظر وتصوّرات إسلاميّة في تفسير الكون وظواهره أو المجمع وعلاقاته، أو أيّ حكم من الأحكام المشترعة، وهي لذلك لا تشتمل على أحكام بصورة مباشرة، ولكنّ قسماً منها بالرغم من ذلك ينفعنا في محاولتنا للتعرّف على المذهب الاقتصادي في الإسلام، وهو ذلك القسم من المفاهيم الإسلاميّة الذي يتّصل بالحياة الاقتصاديّة وظواهرها أو بأحكام الإسلام المشترعة فيها. ولكي نوضّح بشكلٍ عامّ الدور الذي يمكن أن يؤدّيه هذا القسم من المفاهيم في سبيل تحديد معالم المذهب الاقتصادي في الإسلام يجب أن نتعجّل النتائج التي سوف يسجّلها بعض البحوث الآتية، وأن نستعير من تلك البحوث مفهومين إسلاميّين دخلا في عمليّة اكتشاف المذهب التي يمارسها هذا الكتاب. وأحد هذين المفهومين هو: مفهوم الإسلام عن الملكيّة القائل بأنّ اللَّه تعالى استخلف الجماعة على المال والثروة في الطبيعة، وجعل من تشريع الملكيّة الخاصّة اسلوباً يحقّق ضمنه الفرد متطلّبات الخلافة، من استثمار المال وحمايته وإنفاقه في مصلحة الإنسان، فالملكيّة عمليّة يمارسها الفرد لحساب الجماعة، ولحسابه ضمن الجماعة. والمفهوم الآخر الذي نستعيره من البحوث المقبلة هو: رأي الإسلام في التداول بوصفه ظاهرة مهمّة من ظواهر الحياة الاقتصاديّة، فإنّه يرى أنّ التداول بطبيعته الأصيلة يشكّل شعبة من الإنتاج، فالتاجر حين يبيع منتجات غيره يساهم بذلك في الإنتاج؛ لأنّ الإنتاج دائماً هو إنتاج منفعة وليس إنتاج مادّة، لأنّ المادّة لا تخلق من جديد، والتاجر بجلبه للسلعة المنتجة وإعدادها في متناول أيدي المستهلكين يحقّق منفعة جديدة، بل لا منفعة للسلعة بالنسبة إلى المستهلكين بدون ذلك الإعداد. وكلّ اتّجاه في التداول يبعده عن واقعه الأصيل هذا ويجعله‏ عمليّة طفيليّة مقصودة للإثراء فحسب، ومؤدّية إلى تطويل المسافة بين السلعة والمستهلك .. فهو اتّجاه شاذّ يختلف عن الوظيفة الطبيعيّة للتداول. ولنؤجّل المدرك الإسلامي لهذين المفهومين وتوضيحه بشكل أوسع إلى موضعه من الكتاب، ونقتصر على هذا القدر من العرض الذي تحتّم علينا القيام به لتوضيح دور المفاهيم في العمليّة، بالرغم من أنّ ذلك يوقعنا في شي‏ء من التكرار. ففي ضوء هذين النموذجين لمفاهيم الإسلام نستطيع أن نستوعب ونحدّد الدور الذي يمكن أن تؤدّيه أمثال هذه المفاهيم على صعيد البحث وفي عمليّة الاكتشاف.
فهناك من المفاهيم ما يقوم بدور الإشعاع على بعض الأحكام، وتيسير مهمّة فهمها من نصوصها الشرعيّة، والتغلّب على العقبات التي تعترض ذلك، فالمفهوم الأوّل- الذي عرضناه قبل لحظات عن الملكيّة الخاصّة- يهيّئ الذهنيّة الإسلاميّة ويعدّها لتقبّل نصوص شرعيّة تحدّ من سلطة المالك وفقاً لمتطلّبات المصلحة العامّة للجماعة؛ لأنّ الملكيّة بموجب ذلك المفهوم وظيفة اجتماعيّة يسندها الشارع إلى الفرد؛ ليساهم في حمل أعباء الخلافة التي شرّف اللَّه بها الإنسان على هذه الأرض، وليست حقّاً ذاتيّاً لا يقبل التخصيص والاستثناء، فمن الطبيعي أن تخضع الملكيّة لمتطلّبات هذه الخلافة، ومن اليسير في هذا الضوء تقبّل نصوص تحدّ من سلطة المالك، وتسمح بانتزاع المال من يد صاحبه في بعض الأحايين، كالنصوص الإسلاميّة في الأرض التي تؤكّد على أنّ الأرض إذا لم يقم صاحبها باستثمارها ورعايتها وفقاً لمتطلّبات الخلافة تنتزع منه ويسقط حقّها فيها، وتعطى لآخر. وقد تردّد كثير في الأخذ بهذه النصوص‏؛ لأنّها تهدر حرمة الملكيّة المقدّسة. ومن الواضح أنّ هؤلاء المتردّدين لو كانوا ينظرون إلى تلك النصوص بمنظار المفهوم الإسلامي عن الملكيّة لما صعب عليهم الأخذ بها والتجاوب مع فكرتها وروحها. وبهذا نعرف أنّ المفاهيم الإسلاميّة في الحقل الاقتصادي قد تُشكّل إطاراً فكريّاً يكون من الضروري اتّخاذه لتتبلور ضمنه النصوص التشريعيّة في الإسلام تبلوراً كاملًا، ويتيسّر فهمها دون تردّد. ونحن نجد بعض تلك النصوص التشريعيّة قد لاحظت هذا المعنى بوضوح فأعطت المفهوم أو الإطار تمهيداً لإعطاء الحكم الشرعي، فقد جاء في الحديث بشأن الأرض وملكيّة الإنسان لها: «إنّ الأرض للَّه‏تعالى جعلها وقفاً على عباده، فمن عطّل أرضاً ثلاث سنين متوالية لغير ما علّة اخذت من يده ودفعت إلى غيره» «2». فنحن نرى أنّ الحديث قد استعان بمفهوم معيّن عن ملكيّة الأرض ودور الفرد فيها على توضيح الحكم بانتزاع الأرض من مالكها وتبرير ذلك. وبعض المفاهيم الإسلاميّة يقوم بإنشاء قاعدة يرتكز على أساسها مل‏ء الفراغ الذي اعطي لوليّ الأمر حقّ ملئه. فالمفهوم الإسلامي عن التداول مثلًا الذي‏ عرضناه سابقاً يصحّ أن يكون أساساً لاستعمال الدولة صلاحيّاتها في مجالات تنظيم التداول، فتمنع في حدود الصلاحيّات كلّ محاولة من شأنها الابتعاد بالتداول عن الإنتاج، وجعله عمليّة لإطالة الطريق بين المستهلك والسلعة المنتجة، بدلًا عن أن يكون عمليّة إعداد للسلعة وإيصالٍ لها إلى يد المستهلك. فالمفاهيم الإسلاميّة تقوم إذن بدور الإشعاع على النصوص التشريعيّة العامّة، أو بدور تموين الدولة بنوعيّة التشريعات الاقتصاديّة التي يجب أن تُملأ بها منطقة الفراغ. 📚اقتصادنا(موسوعة الشهيد الصدر ج‏3) المفاهيم تساهم في العملية: ..... ص : 439 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس خارج اصول استاد مددی، ۱۴۰۰,۷,۲۱——بحثی پیرامون کیفیت بازگشت تزاحم به تعارض- محورهای هفت گانه حکم و...
🔶سرمایه داری رأس مسائل مستحدثه 🔸شهید مطهری سرمايه دارى در دنياى امروز يك پديده نو و بى‏سابقه‏اى است كه دو سه قرن از عمر آن بيشتر نمى‏گذرد، و يك پديده اقتصادى و اجتماعى نوى است كه محصول پيشرفت و ترقى تكنيك جديد است؛ از اين رو مستقلًا به عنوان يك مسئله مستحدث بايد از آن بحث شود. فقهاى عصر از مسائل‏ بانك‏ و بيمه‏ و چك‏ و سفته به عنوان مسائل مستحدث كم و بيش بحث هايى كرده و مى‏كنند ولى توجه ندارند كه رأس و رئيس مسائل مستحدثه خود سرمايه دارى است، زيرا ابتدائاً چنين تصور مى‏رود كه سرمايه دارى يك موضوع كهنه و قديمى است كه شارع اسلام براى آن حدود و موازينى مقرر كرده است؛ تجارت، اجاره، مستغلّات، مزارعه، مضاربه، مساقات، شركتها، همه اينها سرمايه دارى است كه در اسلام براى آنها احكام و مقرراتى تعيين شده است، اما اينكه مقدار سرمايه كمتر يا بيشتر باشد ربطى به مطلب ندارد. ولى حقيقت مطلب اين‏طور نيست؛ سرمايه دارى جديد يك پديده جداگانه و مستقل و بى‏سابقه‏اى است و جداگانه و مستقلًا بايد درباره آن اجتهاد كرد؛ همچنانكه تجارت در دنياى جديد سرمايه دارى با تجارت ساده قديم از لحاظ ماهيت ممكن است متفاوت باشد. اين موضوع از لحاظ اصول‏ علم اقتصاد بايد مورد مطالعه قرار گيرد، زيرا ادعا مى‏شود كه سرمايه دارى جديد يك نوع استثمار بيّن و اكل مال به باطلِ مسلّمى است، معامله‏اى است كه يك طرف محصول زحمت كشيدن ديگرى را مفت و مسلّم مى‏خورد و مى‏برد. در سرمايه دارى جديد بحث در اين نيست كه سرمايه‏دار با انصاف است يا بى‏انصاف، بحث در اين است كه اگر سرمايه‏دار بخواهد حق واقعى كارگر را بدهد بايد از سود مطلقاً صرف نظر كند، و همچو سرمايه دارى هرگز در دنيا پيدا نخواهد شد، و اگر بخواهد سود ببرد، هر اندازه ببرد، دزدى و غصب است. 📚مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏20، سرمايه دارى و سوسياليسم از ديدگاه اسلام ، ص : 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee479
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این فیلم می‌شنوید: 🔹خصوصیات 5گانه فقه تمدن‌ساز:👇 ➖احکام شرعی، مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعیه است. ➖ما با تجویزات و تکالیف متکثری مواجه هستیم. ➖این گزاره‌های متکثر، نظام‌مند و منسجم است. ➖با تکیه بر پایه های ثابت و اصیل می‌توان به تغییرات و تطورات زمانه پاسخ نظام‌مند و قاعده‌مند داد. ➖این منظومه تعالیم دینی، نگاهی به همه ساحت حیات بشر دارد و لذا تمدن ساز است. 🔹سپس ایشان در ادامه به بیان مراحل تحول فقاهت در اندیشه خود می پردازد:👇 ایشان تحول در فقاهت را دارای سه مرحله می‌داند که عبارتست از: 1️⃣ مرحله‌ی تعمیق و بسط همین فقه موجود 2️⃣مرحله‌ی منظومه‌سازی که از طریق طبقه‌بندی و برش‌های صحیح ابواب مختلف فقهی بر اساس مسئله‌های جدید شکل می‌گیرد. 3️⃣ مرحله‌ی نظام‌سازی که عمیق‌تر از لایه های قبل است. در این مرحله از گزاره های تجویزی فراتر می رویم و به نظریه‌های پایه و زیربنایی در موضوعات مختلف می‌رسیم. 🔹 ایشان در جایی دیگر، سه مرحله دیگر را نیز پیشنهاد میدهد: 👇 4️⃣مرحله‌ی امتدادبخشی به نظریات اسلامی در قلمروهای دیگر معرفت بشری 5️⃣مرحله‌ی امداد بخشی مباحث معرفتی به حوزه‌ی نرم افزارهای زندگی و طراحی سبک زندگی اسلامی 6️⃣ مرحله‌ی تجلی نظریات اسلامی در حوزه‌های سخت‌افزاری زندگی از قبیل حوزه‌ی فناوری، شهرسازی و ... . 🔹این سه مرحله اخیر، در کلیپ فوق نیست و همچنین در این کلیپ، بین مرحله دوم (منطومه‌سازی) و مرحله سوم (نظام‌سازی) تفکیک شفافی صورت نگرفته است. برای اطلاع بیشتر با ایده آیت‌الله اعرافی رجوع شود به کتاب طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی/تابستان 95/ ص369 تا 389
🔶ضرورت تشکیل حکومت برای تغییر مقیاس و حادثه سازی 🔸 مرحوم سیدمنیرالدین حسینی (ره) «رهبري تكامل» در آن جا واقع مي‌شود كه تغيير مقياس در دنيا به دست ما باشد نه ديگران؛ يعني به دست اسلام باشد نه به دست کفر. در طول تاريخ ما حكومت نداشتيم و تحقق این امر محال است بدون حكومت انجام شود. بدون حکومت آیا می توان مثلاً معادله پولي درست كرد؟! با كدام تحقيقات ميداني تجربه‌اش مي‌كنيد؟ تغيير در مقياس خيلي دير اتفاق مي‌افتد، اين گونه نيست كه بلافاصله بتوان مقیاس را عوض كرد. مقياس جديد به معناي انتخاب و گزينش يك مقياس بر مبناي سابق نيست؛ اينكه بگوييم: اينچ است؟ يا سانتیمتر است؟ يا متر است؟ اين نيست. اين، معنايش اين است كه حجم را شما اصل و مبنا قرار داديد و حجم، ربطي به كيفيت آن ندارد. اين، واحدهاي مختلفي است. اما اگر معنای حجم و وزن را تغییر دهید، مقیاس تغییر می کند. تغییر مقیاس، ساختار و نظام متناسب مي‌آورد و منشأ پيدايش نظامات مختلف مي‌شود. اگر شما مقياس روابط انساني را عوض كنید، ديگر «اذا امر مولي بعبده» نمونه پيدا نمي‌كند. در سازمان ها و وزارت خانه‌ها، الگوي گزينش، بخش نامه و آيين نامه و گردش عمليات وجود دارد، نه اینکه پيدايش تصميم گیری علي‌حده بشود. در سابق، توزیع قدرت به نحو دیگری بود؛ خان ها قدرت داشتند، يك خاني هم خان خانان بود و خاقان خان بود! يك خاني هم خان خاقان‌خان و شاهنشاه بود! خان غالب و شاه شاهان بود! نحوه پيدايش تصميم در آن‌جا با تصميم‌گيري با حالا که نظام اداری است قابل مقایسه نیست. درحال حاضر مظالمی که انجام می شود، تحقير و تجليل و تحريصي كه نظام استكباري دارد متفاوت است و با ابزار ديگري انجام مي‌گيرد. در این¬صورت اگر حکومت و قدرت به دست ما نباشد، نمی توانیم تغيير مقياس را به نفع خودمان انجام دهیم، مثلاً حق وزارت خانه هم نداشته باشيم و بخواهیم ملاک توزيع قدرت را تغییر دهیم! اين‌ها مسائلي است كه بعد از تشکیل حكومت، مطرح می شود. مهم اين است كه آيا با ابزاري كه كفار براي اداره ساخته‌اند منفعل برخورد کنیم؟ بله، وقتي حكومت دست ما نباشد و بخواهيم پاسخ‌گو به مسائل افراد شويم، حضور در تصميم‌سازي و تصميم‌گيري نداشته باشيم، با معيار‌هاي ما كسي اندازه گيري نخواهد كرد، مجبور هستيم كه احكام عمومي شرع را بيان كنيم، نه احكام كارشناسي شرع و نه احكامي كه مبدأ پيدايش تكامل مي‌شود در كارشناسي ها. این ها مقیاس دیگری است. 📚دوره مبادی اصول فقه احکام حکومتی 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
هدایت شده از حَنان | یحیی
💢💢💢 معرفی کانال ها 🔸کانال حنان (تحقیقات شخصی) https://eitaa.com/yahyayahya 🔸کانال درایت (معارف حدیثی و حدیث شناسی) https://eitaa.com/deraiat 🔻 پرونده بحث «غلو سیاسی» از مباحث استاد مددی: https://eitaa.com/deraiat/419 🔻پرونده بحث «مُلک یا مالکیت؟: https://eitaa.com/deraiat/478 🔸کانال فقه ولائی و سرپرستی (آشنایی با فقه حکومتی از منظر مرحوم سیدمنیرالدین حسینی ره و دیدگاه های فقهی و اصولی استاد سید احمد مددی) https://eitaa.com/feghhevelaee 🔸کانال فلسفه تابع وحی https://eitaa.com/fotoooh 🔻پرونده بحث «فاعلیت»: https://eitaa.com/fotoooh/257
هدایت شده از اندیشکده قصد
✒️علم قدرت است 📍نباید بین اهداف و مقدمات خلط کنیم؛ زیرا علم در حیات ما، یک قدرت و سلاح است و ما باید برای خدمت به اسلام به هر سلاح ممکنی مسلح شویم. یکی از این سلاح‌‌ها همین علم است؛ یعنی فهم اسلام به‌‌خودی‌‌خود برای این است که ابزاری باشد برای ترویج و اعتلای کلمۀ اسلام و تبلیغ احکام اسلام، و ابزاری باشد برای مبارزه با جریان‌‌های کافری که حیات مسلمانان را از همه جهت احاطه کرده‌‌اند و از هر سو و هر راهی به جهان اسلام هجوم می‌‌آورند. 📚کتاب بارقه‌ها، صفحه ۳۵ 🆔 @shahidsadr 💠 @QasdWay
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس خارج اصول استاد سید احمد مددی،1400/8/18 نسبت بین ادله در فضای قانونی/ اصل بودن «ولایت» در قانون در شریعت اسلامی
🔶تغییر مبنا در جهت ثابت 🔸مرحوم سیدمنیرالدین حسینی (ره) جهت، خداپرستي ثابت است و تغییر نمی کند اما مقیاس خداپرستی و تعبد ارتقاء پیدا می کند. در اینجا لازم است که مبنا عوض ‌شود، نه مثل مبنا عوض‌كردن كفار كه اين نظريه برود نظريه ديگري بيايد، آن‌ها ثبات و قرار ندارند؛ «وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ» . تئوريسين‌هاي آنها مجبور هستند دائماً به نحو انفعالي نسبت به ولایت تاریخی، نظرات را عوض كنند. برای آن‌ها تكامل تاریخی ممتنع است. در سطح اجتماعي مي‌توانند دست و پایي بزنند؛ ولي در سطح تاريخي نمي‌توانند قدم بگذارند. ابليس ممتنع است كه بتواند آييني را بياورد كه كمال بشري را ولو دركفر جلو ببرد. بلکه به نحو انفعالي مي‌تواند روبروي مراحل تاريخي شما دست و پا بزند. تغيير «مبنا» به این معنا است كه ظرفيت كارآمدي شما در راه بندگي خدا - كه حجيت و استنادش نسبت به وحي موضوعيت دارد- ارتقاء یابد. قبلا محدوده و ظرفیت کمی داشت، الان گسترش پیدا می کند. عقل شما مجبور است واسطه قرار بگيرد براي استنباط از شرع و وحی. وحي كه مخصوص نبي اكرم (ص) است، سنخ علم ايشان از قبيل سنخ علم بشري نيست؛ خطاپذير نيست و در آن نقص و كمال بشري راه ندارد. اما از آن، پايين تر بیاییم، از شیخ مفيد تا شيخ انصاري، همگی با ادراكات بشري كار مي‌كنند كه در آن‌ها نقص و كمال و خطا امكان پذير است. در ادراكات بشري حتماً عقل واسطه فهم از كتاب وسنت مي‌شود و نمي‌توانيد عقل را حذف كنيد. این رابطه عقلي حتماً «مبنا» مي‌خواهد. از طریق آن مبنا خدا را مي‌پرستد و در طریق پرستش موضوعيت دارد. در آن مبنا متعبد به ما انزل الله و دستورات و فرامين وحي است ولي مقياس آن مبنا و دايره كارآمدي اش محدود است. حال اگر بخواهد سعه پيدا كند، حتماً مجبور است كه مبنا تكامل پيدا كند، مقياس هم تكامل پيدا مي‌كند، هرچند احكام فردي آن فرق نكند. بنابراين با تغيير در مبنا در جهت واحد‏، ارتقاء جهت پيدا مي‌شود. با تغيير مبنا، منطق استناد ارتقاء پیدا می کند، در این¬صورت دامنه وسیع تری از احكام را می توانید به حجيت برسانيد. اميدواريم مصلحت اسلام براي مسلمين هم مثل احكام شك در ركعات، قابليت استنادش به كلمات وحي واضح و روشن شود. در این¬صورت مي‌توان گفت: هشتاد درصد اختلافات بين حوزه و حكومت موضوعاً از بين مي‌رود. اگر معادلات درست شود كارشناسي مي‌شود ابزار شما. 📚مبادی اصول فقه احکام حکومتی 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
🔶تقسیم حکم به قانونی و ولایتی 🔹آیت الله سیدعلی سیستانی انقسام الحكم الصادر إلى قسمين: أ- حكم قانوني. ب- حكم ولايتي، و هذا من اسباب اختلاف الاحاديث لاختلاف نوع الحكم الصادر، و هناك نبحث عن الفارق بين الحكمين و عن وجودهما في‏ أحاديثنا و عن حدود الحكم الولايتي مع بيان حدود ولاية الفقيه و انقسامها للولاية العامة و الولاية في الامور العامة. 📚 الرافد في علم الأصول، ص: 27 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
پرسش و پاسخ فقه سیاسی - استاد میرباقری.mp3
12.15M
پرسش و پاسخ فقه سیاسی با استاد میرباقری: مبانی معرفت شناسی (نقدی بر دیدگاه آیت الله جوادی) / نسبت عقل و وحی / چگونگی متعبد شدن عقلانیت / نسبت اراده و معرفت / دین شناسی / چگونگی جریان دین در عرصه سیاست و حکومت / منطق فهم دین
🔶محدث حادثه بودن و ضرورت غلبه بر کفار 🔸مرحوم سیدمنیرالدین حسینی (ره) اين نكته ظريفي است كه بايد دقت شود؛ ما در غير جهاد می گوييم: اگر برخورد انفعالي صورت گیرد، دفاع از اسلام واقع نمی شود، بايد حتماً حضور فعال داشت و محدث حادثه بود. در فقه می گویند: در زمان غيبت، اگر بر بيضه اسلام هجوم واقع شد، دفاع بايِّ وسيلهٍ واجب است. ابتدائاً به نظر مي رسد در زمان غيبت، محدث حادث بودن و ابتكار عمل به دست‌گرفتن در مقياس جهاني، تکلیف نباشد. به اصطلاح، فقط بايد كلاه خودمان را بگیریم باد نبرد! اينكه بخواهيم دست روي كلاه ديگران هم بگذاريم، ديگران را هم سرپرستي كنيم، ما محدث حادثه باشيم و ديگران پاسخ گو به مسائل مستحدثه ما، اين تکلیف نيست! حالا اگر گفتيم در اين كه ساختارهاي بين المللي عوض مي شود، شكي نیست؛ چراکه صرف اينكه بشر قدرت احتمال دارد، تطرق احتمالات منتهي به تكامل مي شود، چه تكامل در شرارت يا تكامل در عبادت. اين تكامل حتماً منتهي مي‌شود به تغيير نظامات اجتماعي، چه اینکه محورش دنيا پرستي باشد يا خداپرستي. آیا محدث حادثه بودن در عرصه فرهنگي يا اقتصادي یا سیاسی را به كفار بسپاريم؟ سپس برویم قدرت دفاع پيدا كنيم؟ يا اينكه حركت ما مي‌شود پاسخ‌گويي به مسائل مستحدثه و قدرت دفاع هم از ما سلب مي شود؟ يا اينكه ما بايد محدث حادثه باشيم در موازنه برابر يا برتر؟ بنابراين وقتي كه جامعه جهاني تبديل به نظام واحد شده است، حاكميت اصلي بر جهت آن موضوعاً تعددپذير نيست؛ يا شما حاکم هستيد بر جهت تكامل جهان يا كفار بر جهت تكامل جهاني حاكم‌اند. در این صورت موضوع جهاد عوض مي شود. ما نمي گوييم برويم مناطق عالم را به ضرب اسلحه بگيريم! حاكميت قضايي عالم يك شوراي امنيتي دارد. اگر شما سياست‌گذاري شوراي امنيت را به دست نداشته باشيد، سياست گذاري اش به دست كفار واقع می شود. در این صورت بر مباني كفر، امنيت را تعريف مي‌كنند و حكم مي‌كنند و شما محكوم آن قضا هستيد. جهت تكاملي عالم وحدت دارد، شما در آن شريك هستيد و سهم شراكت شما اگر برتر نباشد، سهم حاكم، بر شما حكومت مي‌كند. بنابراین از منظر موضوع احکام حکومتی، احكامِ كل بايد برتري را براي اسلام حفظ كند. 📚مبادی اصول فقه احکام حکومتی 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
🔶 انحلالی بودن احکام فقه خرد و مجموعی بودن احکام فقه کلان 🔸 آیت الله محسن اراکی احكام فقه خرد در مقام امتثال، انحلالى‌اند؛ بدين معنى كه امتثال اوامر متعلق به افعال خُرد، هر يك، امتثال مستقلى دارد و عصيان يكى، مانع از امتثال ديگرى نيست؛ لذا در مقام امتثال و عصيان، مجزاى از يكديگرند؛ در صورتى‌كه اوامر متعلّق به افعال فقه كلان، معمولًا در مقام امتثال، مجزاى از يكديگر نيستند؛ بدين معنا كه مثلًا سيستم حكومتى واحد، قابل تبعيض در مقام امتثال نيست و نمى‌توان بخشى از سيستم حكومتى را پذيرفت و از پذيرش بخشى ديگر سر باز زد. تبعيض در اجراى سيستم حكومتى واحد يا تبعيض در اجراى سيستم اقتصادى واحد، به‌منزله عدم اجراى آن به‌طور مطلق و كلى است. به‌همين دليل است كه در قرآن كريم، تبعيض در ايمان و اجراى احكام كتاب، مصداق شرك و به‌منزله كفر به تمام كتاب به‌شمار آمده است. خداى متعال مى‌فرمايد: « وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ‌ » آنان كه دانش كتاب را به آنان عطا كرده‌ايم از آنچه برتو فروفرستاده‌ايم خوشنودند، لكن برخى از احزاب بخشى از آن را انكار مى‌كنند. بگو: تنها مأموريت من اين است كه خدا را بپرستم و شريكى براى او نپذيرم و مردم را به سوى او فراخوانم كه بازگشت من به سوى اوست. ازاين‌رو، در اسلام هرگونه التقاط در مقام اجراى سيستم حكومتى يا نظام فرهنگى يا سيستم اقتصادى و همچنين ساير اجزاى فقه كلان، مردود و محكوم است. جريان التقاط عملى از ديدگاه اسلام، به تعبير قرآن كريم، مصداق حقيقى و تام و تمام كفر و خروج از دايره اسلام و ايمان است. در آيه ذيل، التقاط در عمل به اسلام به‌طور صريح، مصداق ارتداد و پيروى از شيطان دانسته شده و رفتارى منافقانه به‌شمار آمده است. خداى متعال مى‌فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‌ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‌ لَهُمْ* ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ‌ » آنان كه به پشت برگشتند پس از آنكه راه هدايت براى آنان آشكار گشت، همانا شيطان آنان را فريب داده و بر آنان ديكته كرده است؛ زيرا آنان‌ به كسانى كه آنچه خدا فروفرستاده است را برنمى‌تافتند، گفتند در بخشى از آن امر از شما پيروى مى‌كنيم و خدا به پنهان‌كارى آنان آگاه است.» 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
🔶در خطر بودن کیان اسلام در صورت پذیرش قضا و حکمیت کفار 🔸مرحوم سیدمنیرالدین حسینی (ره) يك فرع فقهی مورد تسالم اكابر فقه است و آن اين است كه اگر بِيضه اسلام به خطر افتاد، دفاع از آن واجب است بأي وسيلةٍ ممكنه، بدون اينكه مشروط به هيچ چيزي بشود، يعني مطلقه بودن وجوبش تمام است. گاهي حفظ بيضه اسلام گفته می شود، گاهي نظم مسلمين و بازار آن‌ها درست باشد و زندگي آن‌ها بچرخد. آن چيزي كه در رأس همه، هرج و مرج در آن واقع مي شود، حفظ عزت دين و نپذيرفتن ذلت اسلام در برابر كفر. اين بيضه اسلام يعني چه؟ بيضه اسلام را در قالب یک مثال به چند شكل مي توانيم تعريف كنيم؛ اول اینکه بگوييم: كفار بريزند يك مملكت را بگيرند، بيايند سر هر كوچه نیروی نظامي قرار دهند و بگويند: اگر كسي گفت: «لااله الا الله»، او را مي كُشيم. در این صورت بروز عقيده اسلامي در معرض خطر قرار گرفته است. فرض دیگر این است که حاکم شدن قضاي كفار بر مسلمين يعني در خطر افتادن بيضه اسلام. بيضه اسلام يعني يك منتجه‌اي واحد ـ كشور اسلامی سپس امت اسلامي ـ كه قضاي كفر بر آن ممتنع باشد. کفار می بایست بر مسلمان ها يد و سبیل نداشته باشند. در غیر این¬صورت در درون کشور، حوادث، موضع ها و مبتلابه ها، مبتلابه هايي می شود كه آن‌ها رقم مي زنند، در این صورت روز به روز كفر مسلط تر می شود و اسلام منزوي تر می گردد؛ چه يد فرهنگي باشد و چه يد اقتصادي. شما مي گوييد: شوراي سازمان ملل نمی بایست قطع نامه 598 بنويسد و از نظر بين المللي، بر ما قضاي حقوقي داشته باشد تا به تصميم گيري كفار محکوم شويم، بلكه بايد بالعكس باشد و یا حداقل در حد مساوي باشیم. اگر آنها حاکم شدند، بيضه اسلام در خطر است. خوف نسبت به اسلام را اینگونه تفسير می کنید: آن جايي كه مظهر وحدت قدرت مسلمين در برابر مظهر وحدت قدرت كفار ضعف داشته باشد، برتري نداشته باشد، نتواند از مصلحت اسلام دفاع كند. در این¬صورت ديگر دفاع از اسلام به دفاع در مرز خسروي یا مرز پاكستان معنا نمی شود. چه وقت اسلام در خطر است؟ وقتي که قدرت ما مساوي يا برتر نباشد. هرگاه در قدرت مساوي يا برتر نسبت به كفار نباشد، آن‌ها قدرت حاکمیت و حكميت پيدا مي-كنند و به نفع كفر نظر می دهند و بر اسلام سبیل پیدا می کنند. شما مي‌گوييد: مصلحت دفاع از بيضه اسلام با هيچ حكمي نمي تواند معارض باشد و هيچ حكمي نمي تواند با آن هم عرض شود. اگر كفر حاكم شود نمي خواهد چيزي از اسلام را باقي بگذارد. اين به صورت واحد ديدن كل است. 📚مبادی اصول فقه احکام حکومتی 🏠https://eitaa.com/feghhevelaee
🔶دقت و اعتدال امام خمینی(ره) 🔸حکایتی از مرحوم سید منیر الدین حسینی شیرازی(ره) مرحوم استاد سید منیرالدین حسینی(ره) مثل همه طلاب و مومنین شیفتگی خاصی به زیارت حضرت سیدالشهدا «علیه السلام» بویژه در شب های جمعه و حرکت از نجف به سوی کربلا داشتند از این رو، تصمیم می گیرند از حضرت امام برای استفاده از سهم امام در سفرهای هفتگی از نجف به به کربلا، اجازه بگیرند. اطمینان هم داشتندکه اجازه این کار را - که یک کار جزئی بود - خواهند داد. امام فرموده بودند: آیا مردم متوسط الحال، این تمکن را برای چنین سفری دارند؟ جواب داده می شود که خیر، تنها برای عده ای این امکان وجود دارد. امام می فرمایند: با این وصف اجازه ندارید سهم امام علیه السلام را در این مورد مصرف کنید. دنباله قضیه را استاد این طور تعریف می کنند: «خبر داشتم برای رفت و آمد بین شهرهای عراق چند نوع وسیله نقلیه وجود دارد، یک نوع سواری هایی بودندکه فاصله نجف تا کربلا را نیم دینار کرایه دریافت می کردند که با برگشت یک دینار می شد. نوع دیگر، اتوبوس های شرکت واحد بودند و نوع سوم اتوبوس های از رده خارجی بودند که با بدترین وضعیت حرکت می کردند و عرب های عشایر و بادیه نشین را جابجا می کردند. کرایه این اتوبوس ها حتی از اتوبوسهای شرکت واحد هم کمتر بود. خدمت امام عرض کردم: اگر اجازه دهید حتی حاضرم با همین اتوبوسهای کهنه و از رده خارج شده، که 15 فلس کرایه می گیرند، سفر کنم در آنجا هم چایی نخورم و بعد از زیارت با همین وسیله های ارزان به نجف باز گردم! امام باز هم تکرار کردند: جایز نیست! ولی به من پبغام دادند شما مجازید روزی نیم دینار خرج کنید و برای تفریح به کوفه بروید!! کلام حضرت امام برای من بسیار گران تمام شد، ایشان چگونه برای تفریح، مصرف کردن روزی نیم دینار از سهم امام را اجازه می دهند ولی هفته ای یک چهارم این مقدار را برای زیارت کربلا مجاز نمی شمارند. این رفتار امام برای من مبدا اندیشه های بسیاری شد و دانستم که اگر عدل و اعتدال «امام گونه» اتفاق بیفتد چقدر دست و بال انسان بسته می شود، بعد خبر دار شدم خود حضرت امام نیز تنها در ایامی همچون رجب و اربعین به این سفر می روند. شیوه های تربیتی امام با دیگران فرق داشت، اگر کسی غیر از امام بود لابد به جای توصیه به تفریح و شنا در شط کوفه، توصیه می کرد حتما زیارت بروید! اگر پول ندارید قرض کنید!! 📚خاطرات حجه الاسلام والمسلمین مرحوم سید منیرالدین حسینی شیرازی ،ص 164 انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول تابستان 1383تهران