eitaa logo
مسار
341 دنبال‌کننده
5هزار عکس
554 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨برنامه خودسازی 🍃مهدی مرد خودسازی بود. همیشه می گفت: «در زندگی چراهایی وجود دارد که خودمان باید جوابش را به دست آوریم. چرا می خوریم چرا می خوابیم چرا مطالعه و ورزش می کنیم.» 💫سختی های این راه را هم به جان می خرید. وقتی قرار شد بیرون خوابگاه خانه بگیریم، هیچ وقت دو تا غذا نمی‌گرفتیم. گاهی می‌گفت: «فردا هر کجا بودیم فقط نان می‌خوریم و یا فردا روزه می‌گیریم و می‌رویم کوه هم عبادت است و هم ورزش.» 🌺وقتی هم که سرباز شد آمدیم تهران. با اینکه ماهی ۱۵۰۰ تومان حقوق داشت؛ اما برنامه ما عوض نشد. افطاری ماه رمضان نان و انگور بود و یک تومان یخ. ☘️زمستان آن سال نفت نخریدیم. می‌گفت: «می‌سازیم یعنی باید بسازیم.» ما تا سال ۵۷ اصلا گوشت نخریدیم. بعد از انقلاب هم چه در ارومیه و چه در جبهه هیچ وقت نگذاشت عنان نفسش رها باشد. 🌾می گفت: «رفتن این راه سخت است و توشه لازم دارد. توشه اش هم جز دین و دیانت و خود سازی چیزی دیگری نیست.» راوی: کاظم میر ولد 📚 نمی توانست زنده بماند؛ خاطراتی از شهید مهدی باکری، نویسنده: علی اکبری، صفحه ۱۲ 🆔 @masare_ir
✍️جیره‌بندی خدمت 🍃وقتی پدر و مادر قدم در وادی سالمندی می‌گذارند و نیازشان به فرزند، ناگفته از وجنات و حالاتشان پیداست، همین نیاز، وجودشان را می‌آزارد و دیگر بی‌توجهی و ابراز گاه و بی‌گاه «وقت‌نداشتن فرزندان» دلیلی دیگر می‌شود بر شکستن قلبی که در ایام سالمندی راحت و با تلنگر نسیمی ترک برمی‌دارد. ✨وقتی هم که روحشان بین فرزندان تقسیم می‌شود تا هر کدام سهم محبت خود را در ساعات و روزهای مشخصی به آن‌ها ابراز کنند، فرزندانِ دیگر، نفس راحتی می‌کشند که «من دِینم را دیروز و یا پریروز ادا کرده‌ام و امروز و در این ساعت وظیفه‌ای ندارم» با این طرز فکر ترک قلب والدین، تبدیل به شیاری عمیق می‌شود. 🍂 برای انسانی که جواب این سوال را یافته که :«آیا خدمت و رحمت پدر و مادر قابل اندازه‌گیری‌ست که حالا بگوییم یک قسمتش را امروز جبران کردم و بقیه را بعداً خواهم داد؟!!» این طرز تفکر اوج بی‌لطفی و بی‌رحمی خواهد بود و هرگز تن به این تقسیم نخواهد داد و در این‌صورت است که همیشه بین فرزندان رقابتی نفس‌گیر برای مراقبت از آن‌ها اتفاق می‌افتد. 🆔 @masare_ir
✍️درس عبرتی از گذشته 🍀تلویزیون روشن بود. تصاویری از حرم امام رضا علیه‌السلام نشان می‌داد. یکدفعه مادرم با بغض گفت: «یا امام رضا ما رو هم دعوت کن، ما هم دل داریم، بطلب تا مهمان مهمانسرایت بشیم. 💫 _امام رضا ما رو بطلبه... آستان مقدسش رو ببوسیم، کافیه مادرجون... البته ببخشید قصدم بی ادبی به شما نیست. 🍃از حرفی که به مادرم زدم ناراحت شدم. به خودم گفتم کاربدی کردم؛ اما یک هفته بعد پسر یکی از اقوام دور مادرم تلفن زد و گفت: «به نیت مادر خدا بیامرزم میخوام شما و معصومه رو بفرستم زیارت امام رضا علیه‌السلام. میام خونه‌تون تا با هم بریم کاروانی ثبت نامتون کنم.» ✨راستش ما هیچ وقت راجع به این که دوست داریم بریم مشهد و پول نداریم هرگز به کسی چیزی نگفته بودیم. مادرم اشک روی گونه‌اش را پاک کرد و گفت: «بله، گذشته می‌تونه به آدم آسیب برسونه؛ اما این خود شخصه که می‌تونه از اون فرار کنه و یا ازش درس عبرت بگیره.» ⚡️_یعنی چی مامان؟ 🌾_ یه زمانی مادرشو با ندونم کاری اذیت می‌کرد؛ اما یه مدتی به نیت مادرش کارهای ثواب و خیر انجام میده تا روح خدیجه خانم شاد بشه، خیر از جوونیش ببینه. 🍀چند روز بعد با کاروان عازم مشهد شدیم؛ اما نکته جالب‌تر این که وقتی از زیارت حضرت برمی‌گشتیم کنار سقاخانه آقا و خانم احمدی همسایه‌مان را دیدیم. بعد از سلام و احوالپرسی آقای احمدی گفت: «ما میخوایم بریم گوسفند بگیریم برای مهمانسرای حضرت، میاین با هم بریم؟» ⚡️مادرم قبول کرد و با هم رفتیم. وقتی پول گوسفند را آقای احمدی داد آن‌ها دو تا بن غذا دادند. آقای احمدی هم بن غذا را به ما داد؛ اما مادرم قبول نمی‌کرد و گفت برا خودتون. 🌺 آقای احمدی دوباره گفت: «ما برای یه ساعت دیگه بلیط داریم، باید برگردیم و نیستیم که بریم مهمانسرای حضرت. ☘️شادی تمام وجود من و مادرم را پر کرد و دست ادب به سینه گذاشتیم و به امام رئوف سلام دادیم: «السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه‌السلام.» 🆔 @masare_ir
دل ما سربه راه معشوق است زیر دین نگاه معشوق است همه‌ی دل‌خوشی ما تنها نظر گاه گاه معشوق است 😍 ☘️ اعضای خوبمون نوشته: «تا اون روز بیست و یک سالگی فکر کنم یه بار رفته بودم اون هم بچگی... یکی از دوستام گفت بریم جمکران؟ منم همون طوری (بی حجاب یا شایدم بدحجاب) رفتم. من تو حیاط مسجد نشستم تا دوستم برگرده. وقتی از جمکران برگشتم، حالم چقد خوب بود. هفته بعدش تنهایی و حدود یکسال رفتم. یه روز که چادر مجبوری رو سرم بود... دختربچه‌ای توی مسجد کاغذی دستم داد و رفت. بازش کردم نوشته بود: "خواهر! چادر تو تلافی غروبی است که در آن روز به زور چادر از سر زنان حرم «حسین علیه‌السلام» کشیدند. چادر تو! میراث خون دل‌های خیمه نشینان ظهر عاشوراست. چادر تو! به همین ساگی انتقام کربلاست." من دیگه هیچ شدم... و چادر انتخابم.» 🦋نشان افتخار و یادگار ماندگار حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مبارکتون. ❤️✨❤️✨❤️ 🆔 @masare_ir
✍️خط قرمز ❌امنیت جامعه خط قرمز اسلامه. اونایی که در جامعه امنیت رو نشونه می‌گیرن، هول و هراس در بین مردم می‌اندازن، مستحق توبیخ، اخراج از جامعه و حتی اعدامن. 🔪حالا طرف با دوستش رفته خیابون ستارخان راهبندون کرده، چاقوکشی و ترس و وحشت به راه انداخته، نیروی امنیتی رو مجروح کرده، به اعدام محکوم شده. 😏بعد از اعدام یه عده، دایه مهربان‌تر از مادر شدن و هشتک نه‌ به‌ اعدام راه انداختن! ✨لئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا؛ اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بی‌اساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان می‌شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمی‌توانند در کنار تو در این شهر بمانند! 📖سوره احزاب، آیه۶۰. 🆔 @masare_ir
✨مراسم خواستگاری 🍃روزی که آقای رضوی به خواستگاری‌ام آمدند، در شروع صحبت گفت: «ما برای رضای خدا ازدواج می‌کنیم. زندگی ما با سایرین فرق دارد. در زندگی من نه خانه‌ای خواهی دید و نه ماشین و نه حتی سفره عقد آن چنانی. از تو هم می خواهم که جهیزیه زیاد نیاوری. چرا که برای من هیچ چیزی مهم تر از ایمان و انسانیت نیست.» ☘️می گفت: «هدف فقط خداست و باید در راه او تلاش و کوشش کنیم. مطمئنا می توانیم با همین مختصر وسایلی که داریم زندگی کنیم.» راوی: سید آبادی همسر شهید 📚 سیرت رضوانی؛ زندگی نامه و خاطرات سردار جهادگر شهید محمد تقی رضوی، نویسندگان: عیسی سلمانی لطف آبادی و همکاران، صفحه ۲۳ 🆔 @masare_ir
✍️دلیلی برای دوست‌داشتن 🌱دوست داشتن بر خلاف عاشقی، لحظه‌ای و "یک‌نگاهی" نیست‌. 💡بیشتر وقت‌ها علت محکم و عمیق برایش لازم است. مثل؛ خوب بودنِ به جا، از خودگذشتگی‌ برای زندگی، خانواده و همسر، عطوفت و رحمت داشتن، و ... 💞زن و مرد وقتی می‌خواهند از جانب همسر خود، دوست داشته‌ شوند و این احساس دائمی و پایدار باشد، باید علت محبوب شدن را در خود ایجاد کنند. آن‌موقع می‌توانند تنها محبوب همسرشان باشند. 🆔 @masare_ir
✍️پرچم سیاه 🍃ایام فاطمیه نزدیک بود. حالم خوب نبود. بی اختیار گوشی تلفن را برداشتم و به مادرم زنگ زدم. مادرم از صدایم پی برد روبراه نیستم و بی حالم. 💫_مرضیه! چی شده دخترم؟ ⚡️_نگران نشو، کمی ضعف دارم. خواستم جویای حال بابا بشم. 💫_امروز حالش خوب بود رفت سر کار، دارم سیاهی‌ها رو آماده می‌کنم. ⚡️_قبول باشه ان‌شاءالله،التماس دعا. خداحافظ. 🍁مادرم گفت مراقب خودت باش و خداحافظی کرد. دلم گرفت مادرم هر سال در ایام فاطمیه خانه را سیاهپوش می‌کرد و برای حضرت روضه می‌گرفت. افسوس خوردم امسال به خاطر بارداری‌ سرگیجه داشتم و نمی‌توانستم در سیاهپوش کردن خانه به مادرم کمک کنم. ✨یاد حرف‌ مادرم افتادم: «پرچم داری که؟» گفتم که اونا برای ایام محرمه. دوست دارم یه پرچم خاص ایام فاطمیه داشته باشم که اسم خانم رویش نوشته شده باشه. 🍃_خب! کاری نداره. بخر. 🌾دیگر چیزی نگفته بودم. چند روز قبل قیمت گرفته بودم، گران بود و نمی‌خواستم هزینه روی دست همسرم بگذارم؛ چون خیلی قسط و قرض داشتیم. به خودم گفتم که زن باید هم رازدار شوهرش باشد و هم هوای جیبش را. با یک نفس عمیق بغضم را فرو بردم تا جلوی فاطمه دختر پنج ساله‌ام گریه نکنم. 🌾جواد آن شب دیر به خانه آمد. فاطمه خوابیده بود. با صدای بسته شدن در واحد به استقبالش رفتم: «جوادجان! دیر کردی، نگرانت شدم.» 🍃_ ببخش، حواسم نبود بهت زنگ بزنم و خبر بدم. 🎋کیسه‌هایی که در دستش بود را به آشپزخانه برد و به پذیرایی برگشت و با صدای آرام گفت: «سرکار به همه پرچم هدیه دادن. مرضیه بزن به دیوار.» من ناباورانه فقط نگاهش کردم و جواد دوباره حرفش را تکرار کرد. 💫_کجاست؟ ببینم. 🌾جواد پرچم را از داخل ساک دستی درآورد و نشانم داد. یک پرچم مخمل سیاه رنگ که رویش «یا فاطمه الزهرا سلام‌الله علیها» گلدوزی شده بود. 🆔 @masare_ir
🏴السلام علیک یا فاطمة‌الزهرا سلام‌الله علیها🖤 بوی‌خوش می‌آید اینجا عود و عنبر سوخته است یا که بیت‌الله را کاشانه و در سوخته است 🍂🥀🍂🥀🍂 😍 ☘️یکی از اعضای خوب کانال نوشته: «روضه‌های مادر حس و حال عجیبی داره. اصلا جنس غم مادر با بقیه‌ی غم‌ها فرق داره. از مصیبتای جانسوزش، سینه‌ام می‌سوزه و اشکم روون میشه، از خودبی‌خود می‌شم. روزی سخنران، آتیش زدن خونه‌ی فاطمه علیها‌السلام رو گفت...یه لحظه جسم ضعیف یه خانم رو بین فشار در و دیوار تصور کردم😭 اون لحظه احساس کردم استخون سینه‌ام شکست. حالم مثل کسی که اون صحنه‌رو داره می‌بینه و کاری از دستش برنمیاد. صدا زدم: «یا زهرا» بعد آرامشی در قلبم احساس کردم؛ مثل کسی که حاجتی داره و متوسل میشه و توی قلبش روزنه‌ی امیدی پیدا میشه، این که یه روز فرزندش حضرت مهدی علیه‌السلام میاد و انتقام ظلم‌های مادر رو می‌گیره. توی روضه‌ی مادر، توجه خاصی بهمون می‌شه. مادر چادرت را بتکان... روزی ما را برسان.» 🖤🍂🖤🍂🖤 💎حضرت زهرا سلام‌الله علیها در خطبه فدک فرمود: «... علت در خلقت آنست که حکمت خود را برای ماسوایش معلوم بنماید. آنان را به اطاعت خود متوجه کند. قدرت خویش را به منصه‌ی ظهور برساند و دلالت بر ربوبیتش نماید. خلق را به عبادت خود بخواند و به دعوت خود عزت و غلبه بخشد.» ✨ ان‌شاءالله رزق زندگیت از دستان پر برکت خانم باشه. 🏴✨🏴✨🏴 🆔 @masare_ir
✍️نگارش رفتار 📝هروقت کاری چه خوب و چه بد از افراد سر بزنه... هر رفتاری؛ حتی یه نگاه تحقیر آمیز به دوست، همسایه و... در نامه‌ی عمل نوشته میشه... عمل محو نمیشه ریز و درشت اعمال خوب یا بد ثبت میشه. ⚖️ثبت اعمال برای متقین مایه‌ی دلگرمی و برای مجرمین دلهره‌آور... محاکمه‌ بر اساس مدارک مکتوب صورت می‌گیره؛ مثل یه دوربین‌ مدار بسته... ⚡️افرادی که امنیت جامعه رو بهم زدند اعمال مجرمانه‌شون ثبت شد. 🌱پندانه: مراقب رفتار و گفتار و کردار خود باشیم. ✨«وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ»؛ «و هركارى را انجام دادند در نامه‌هاى اعمالشان ثبت است.»۱ ✨امام صادق علیه السلام:«وَ کُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ أَیْ مَکْتُوبٌ‌ فِی‌ الْکُتُب. و کُل شَیْءٍ فَعَلوهُ فِی الزُّبُرِ یعنی در کتاب‌ها نوشته شده است.»۲ 📖۱.سوره قمر، آیه ۵۲ 📚۲.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۷۶ بحارالأنوار، ج ۹، ص۲۴۱/ البرهان 🆔 @masare_ir
✨جلوه ای از دست به خیری 🌾کمیته انقلاب که بودیم، اکثر نیروها افتخاری بودند و حقوق نمی‌گرفتند. بعدا هم که قرار بر پرداخت حقوق شد، سید زیر بار نرفت؛ حتی یک بار هم لیست دریافت حقوق را امضا نکرد. مسئول مالی می گفت: «حقوقش را نمی گیرد و می گوید بدهید به کسی که نیاز دارد.» ☘️گشت‌های شبانه ما در سطح شهر در خصوص مسائل امنیتی و یا منکراتی بود. سید تقریبا همه شب ها همراه‌مان بود. بچه ها را سوار ماشین بیوک قهوه ای رنگش می‌کرد و گشت می‌زدیم. وقتی هم می‌دید بچه ها خسته شده‌اند، کناری توقف می‌کرد و همه را می‌برد آب میوه فروشی یا ساندویچی به حساب خودش. راوی: احمد هاشمی مطلق و محمد رضا رستمی 📚 آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی، نویسنده: محمد عامری،صفحه ۸ و ۱۲ 🆔 @masare_ir
✍️احترام به کودک 💡اگر می‌خواهی فرزندی با اراده و شخصیت قوی تربیت کنی، آزادی‌اش را از او نگیر و پیوسته تمام حرکاتش را زیر ذرّه بین، قرار نده تا مستقل بار آید و بتواند در هر شرایطی فردی مفید و نترس شود. در صورت بروز مشکلی، قالب تهی نکرده و شجاع میدان باشد. ❌وقتی با هم همراه هستید دستش را به نشانه‌ی این‌که گم نشود نگیر! با این‌کار هم روحیه و شخصیتش را قوت می‌بخشی و هم لجبازی را از وجودش، دور می‌سازی. 🌱کودکان موجوداتی هستند تابع بزرگ‌ترها و در عین حال سرکش و نافرمان، الگوی خوبی باش برای جگر گوشه‌ات تا فردی سازگار با جامعه رشد یابد و کارهایش را پیش ببرد. 🪞پدر و مادرها! آیینه‌اید برای فرزندانتان، بهترین‌ صفات را انعکاس دهید تا بهترین‌ها را تحویل بگیرید. 💫پيامبر صَلّي الله عَليهِ و آلِه: مِهر خداوندى از آنِ بنده‌اى باد كه فرزند خود را با نيكى كردن به وى و دَمسازى با او و آموزش و ادب كردن وى، در نيكو شدنش يارى دهد.* 📚*مستدرک الوسائل،ج ۱۵،ص ۱۶۹ 🆔 @masare_ir