✨چه اسمی برای پسر خوبه؟
🌹 نذر کرده بودم که اگر فرزند در راهم پسر باشد، اسمش را علی خواهم گذاشت. هفت ماه بعد درست روز ۱۳ رجب بود که به دنیا آمد.
😭چشم هایم پر از اشک شد رو به آسمان کردم و گفتم خدایا حکمتت را شکر.
وقتی اذان و اقامه را در گوشش گفتند همه یکصدا خواندند: صلّ علی محمد نوکر مولا آمد.
راوی منصوره الطافی و ناصر چیت سازیان پدر و مادر شهید
📚دلیل؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، صفحه ۲۱
#سیره_شهدا
#شهید_علی_چیتسازیان
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨هدیه دادن کادوی تولد
🌸 تولد ۱۲ سالگیاش در عید نوروز بود. پدر علی برایش یک جفت کفش نو خریده بود. روز دوم فروردین که می خواستیم عید دیدنی برویم. خانواده شال و کلاه کرده بودند که علی غیبش زد.
🍃نیم ساعت بعد خوشحالتر از قبل با یک جفت دمپایی پاره جلوی همه ظاهر شد.
گفتم: «کفش هایت کو؟ »
☘ به پسر سرایدار مدرسه داده بود. می گفت: «بچه سرایدار مدرسه کفش نداشت. » زمستان را هم با این دمپایی ها سر کرده بود.
راوی: منصوره الطافی؛ مادر شهید
📚دلیل؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام،صفحه ۲۴
#سیره_شهدا
#شهید_علی_چیتسازیان
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨خدمت به کوخ نشینان
🌷 شهید علی چیت سازیان
🍃از منطقه داشتیم برمی گشتیم شهر، در آن سرمای زمستان یک مرد کرد با زن و بچه اش کنار جاده ایستاده بودند. علی آقا تا آنها را دید زد روی ترمز و رفت طرفشان. گفت: «میخواستم بروم کرمانشاه.»
☘️علی پرسید: «رانندگی بلدی؟» گفت: «بله.»
مرد کرد نشست پشت فرمان و زن و بچه اش کنارش و ما هم رفتیم پشت ماشین. باد و سرما می لرزاند مان.
🌾لجم گرفت و گفتم« آخر مگر این آدم را میشناسی که به او اعتماد کردی؟»
در حال لرزش خنده ای کرد و گفت: «بله! میشناسمش. این ها از همان کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشینان شرف دارند. تمام سختی های ما به خاطر این هاست.»
راوی: سعید چیت سازیان؛ پسر عمو و هم رزم.
📚 دلیل؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، صفحه ۴۹
#سیره_شهدا
#شهید_علی_چیتسازیان
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir