✨نبرد با آمریکا
🌸آمریکا به معنای کلمه نسبت به حاجی کینه ای بود. او به حیثیت آمریکا ضربه زده بود.
☘برش اول:
وقتی حکومت صدام کارایی خودش را از دست داده بود، آمریکایی ها آمدند تا به طور کامل حذفش کنند. وقتی آمریکایی ها وارد عراق شده بودند، عده ای مجاهدان عراقی برای مشورت آمدند پیش حاجی. می خواستند با آمریکا همکاری کنند در کشتن صدام.
حاجی خیلی نطق کوبنده ای کرد. می گفت: «دشمنی ما با صدام معنایش این نیست که با آمریکایی ها دوست هستیم و برویم دست توی دستش بگذاریم و بلرای نابودی صدام با اونا همکاری کنیم».
☘برش دوم:
آمریکایی ها ریخته بودند توی نجف و شایعه شده بود که می خواهند بیایند سراغ حرم. خیلی از مجاهدان حتی مردم عادی عراق هم آمده بود برای دفاع از حرم. مقرمان نزدیک حرم حضرت علی (ع) بود. همان روزها حاجی با یک دشداشه عربی آمد مقر. پرسیدم: چطور خودت را رسوندی اینجا.چطورش را نگفت؛ ولی گفت: «اومدم تا آمریکایی ها رو از نجف بندام بیرون».
🍃با مدیریتش خیلی از فرماندهان عراقی را شناسایی کرد و گروه های مقاومت را آورد پای کار و شر آمریکایی ها را برای همیشه از سر مردم عراق کم کرد.
راوی: حجج اسلام سعادت نژاد و سید حمید حسینی
📚سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی، نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی، صفحه ۴۴-۴۵
#سیره_شهدا
#شهید_قاسم_سلیمانی
#به_انتخاب_تو
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟شهید قاسم سلیمانی و روضه حضرت عباس (ع)
🔰حاج قاسم انس خاصی با حضرت عباس (ع) داشت.
🍃برش اول:
هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. برنامه حاجی این بود که شب اول و آخر روضه را به مداح و سخنران توصیه میکرد روضه حضرت عباس بخوانند.
☘موقع روضه هم که از شدت گریه بی حال میشد و بلند بلند گریه میکرد تا جایی که بچه ها از ترس جان حاجی بلند میشدند میکروفون را از دست مداح می گرفتند.
🍃برش دوم:
مداح رسیده بود به اوج روضه. به آنجایی که «امام حسین (ع) آمده بود سر بالین حضرت عباس (ع) با آن فرق شکافته و دست قطع شده و بدن پر از تیر». با سوز میخواند تا اینکه گفت: «وقتی ابی عبدالله برگشت خیمه. اولین کسی که آمد جلو سکینه خاتون بود. گفت: بابا این عمی العباس؟»
☘اینجا که رسید ناله حاجی بلند شد: «آقا رو خدا دیگه نخون.» آخرش هم همین روضه کار داد دست حاجی. باور ندارید از دست قطع شده حاج قاسم بپرسید.
📚 سلیمانی عزیز ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی، صفحه ۱۴۴
#سیره_شهدا
#شهید_قاسم_سلیمانی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ خیمه ولایت
💠برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِمِ دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بهعنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] بهدور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام، خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسولالله است.
🌾اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند.
#سیره_شهدا
#شهید_قاسم_سلیمانی
عکس نوشته حلما
🆔 @masare_ir
✨راه صحیح
💠برادران و خواهران عزیز ایرانی من! مردم پرافتخار و سربلند! که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد؛ کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنهای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید.
🌾[علمای عظیمالشأن و مراجع گرانقدر] همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولی فقیه است. من با عقل ناقص خود میدیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حقبهجانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزشها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمة الله علیه) هستند و میبایست مورد حمایت جدی قرار گیرند.
🌺راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولی فقیه است.
#سیرهشهدا
#شهید_قاسم_سلیمانی
عکس نوشته حلما
🆔 @masare_ir
✨من میدونم کِی شهید می شم!
🔹قرار بود عملیات کنیم؛ خط هنوز آرام بود با بچه ها نشسته بودیم دورهم.
یک دفعه یک موتوری، آمد از بغلمان رد شد و رفت جلو.
🌾گفتم: «این کیه دیگه؟ زود جلوش رو بگیرید نذارید بره اون سمت. صورتش را پوشانده بود. بچه ها افتادند .دنبالش ایستاد و چفیه اش را کنار زد. حاج قاسم بود.
🔹کفری شدم، خون خونم را میخورد، گفتم «حاجی اینجا چه کار می کنی؟»
طفره رفت. دست گذاشتم روی نقطه ضعفش :گفتم: «حاجی میدونی از ایران که بلند میشی میای تا وقتی برگردی دل آقا نسبت به شما چه جوره؟ اصلا اگه دست دشمن بیفتی میدونی چه اتفاقی برای امت اسلام و جبهه مظلومین میفته؟»
🔺نگاهم کرد. گفت : من میدونم کِی شهید می شم نگران نباش ، اجازه بده برم ، گره به کار افتاده اگه نَرَم خیلی شهید می دیم.»
💠مسئولیت آن قسمت از منطقه با من بود. دهانم قفل شد. نتوانستم چیزی بگویم.
چند کیلومتری رفت داخل خط دشمن و تنهای تنها مخفیانه اطلاعاتی را که میخواست جمع کرد و آورد پیاده کرد روی نقشه. آن عملیات تلفات زیادی از تکفیریها گرفتیم. شصت و چند جنازه را فقط خودم شمردم.
🔹راوی ؛ حجت الاسلام کاظمی کیاسری
📚کتاب سلیمانی عزیز ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸ ؛ صفحه ۱۵۹
#سیره_شهدا
#شهید_قاسم_سلیمانی
#عکسنوشته_حسنا
📚 @masare_ir
✨رعایت حق حتی در جنگ
با اینکه داشت برای آنها می جنگید و آنها باید ممنون حاج قاسم می شدند که جانش را برای آنها به خطر انداخته، انگار دلش آرام نگرفت. باز هم دلش آرام نشد. در آخر نامه اضافه کرد: «اگر فکر میکنید بنده یا ما به خاطر استفادهی بیاجازه از خانهتان مدیون شما هستیم، این شمارهی تلفن بنده در ایران است. خواهش میکنم با ما تماس بگیرید و بنده حاضرم هر درخواستی داشته باشید انجام دهم.» بعد هم شماره تلفنش را پایین برگه سمت چپ نوشت.
💠راوی: شیخ جابر رجبی (نماینده عصائب اهل الحق در ایران)
📚کتاب سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸ ؛ ص ۷۲ و ۱۹۲-۱۹۳
#سیره_شهدا
#شهید_قاسم_سلیمانی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✨حاج قاسم خود را سنی می داند.
🔹بدون اینکه شعاردهد، در عمل قائل و عامل به وحدت بین شیعه و سنی بود. حاج قاسم دلش برای سنی مذهب ها می تپید و از رنج شان متألم بود؛ همچنان که برای شیعیان آرام و قرار نداشت.
🔺برش اول:
وقتی رسیدیم ابوغریب، داعش به آنجا حمله کرده بود. پیرزنی را مضطرب خطاب به داعشی ها می گفت: «بکشید پسرم قاسم می آید». چند دقیقه ای نشستیم کنارش و از درد دلهایش پرسیدیم. می خواستیم از پسرش قاسم بپرسیم. در بین صحبت هایش فهمیدیم منظور حاج قاسم سلیمانی است. حاج قاسم شیعه بود اما جای خودش را در دل خیلی از عراقی ها باز کرده بود. مثل همین پیرزن ابوغریبی سنی مذهب.
🔹برش دوم:
در آزادی بوکمال مقرمان خانه یکی از اهالی بود. وقتی می خواستیم برگردیم حاج قاسم دست به قلم شد تا از صاحب خانه برای تصرف بدون اجازه خانه اش عذرخواهی کند. «صاحب خانه عزیز، سلام..
من برادرتان قاسم سلیمانی هستم…. من شیعه هستم و تو سنی هستی؛ ولی ما هم به شکلی سنی هستیم. چون به سنت رسول خدا (ص) اعتقاد داریم و انشاء الله سعی می کنیم به راه و روش او عمل کنیم.
تو هم به جهتی شیعه هستی؛ چون اهل بیت (ع) را دوست داری. من از قرآن کریم و کتاب صحیح بخاری و کتاب های دیگری که در خانه تان بود فهمیدم متدین هستید.
🔹اولا از شما می خواهم عذر ما را بپذیرید. چون بدون اجازه از خانه تان استفاده کرده ایم. ثانیا اگر خسارتی به خانه تان زده ایم حاضر هستیم بهای آن را بپردازیم… بنده در خانه شما نماز خواندم و دو رکعت نیز به نیت شما خواندم و برای عاقبتبهخیریتان دعا کردم.
#سیره_شهدا
#شهید_قاسم_سلیمانی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✨شهدا، خودِ پیروزی هستند!
🔹بعد از عملیات حاجی آمد به بچه های خط خداقوتی بگوید. چند مدافع، فدای راه حسین شدهاند. به رزمندهها نزدیک شد. چشمش که به چهره ماتم زده چند نفر افتاد، گفت: «این همه پیروزی خدا بهمون داده یکی از این پیروزیها همین شهدامون هستن. راه به این بزرگی به این مهمی شما آمده اید؛ طبیعتا قربانی میخواد. برای خدا دادید شکر خدا رو هم بکنید. آنها پیش خدا هستند.»
🔹دست در گردن رزمندهای که از همه داغدارتر انداخت: «روحیه تون رو نبازید. این همه پیروزی بزرگ خدا به شما داده، از اخلاص شما، اراده شما، خدا هم این برکت رو بهش داد».
🔺انگشترش را در آورد و دست رزمنده کرد. صورتش را بوسید و سرش را بغل گرفت: «نگاه کنید اون همه زن و بچه، میان گرگها منتظر شما هستند. این همه انتصارات خدا بهتون داده. پنج قربانی دادین خدا قبول کنه ازتون. مصمم تر باید راهشون رو ادامه بدید. اونهایی که نزدیک تر به این بچه های شهید هستن، باید به دیگران بیشتر روحیه بِدَن. شما صاحب مصیبت هستین، بیشتر روحیه بدین؛ ولی این مصیبت نیست که عشقه»
🔺رزمنده گفت: «حاجی گریه مون از جا موندنه». حاجی گفت: «نه ان شاء الله جا نمی مونیم. ان شاء الله تو مسیرشون هستید.» حاجی آهسته سوار ماشین شد برای بچه ها دست تکان داد. توی ماشین دست روی لبهایش می گذارد و می بوسد و آن بوسه را نثار رزمنده ها می کند.
راوی عباس علی عزیزی
📚 سلیمانی عزیز ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران.۱۳۹۸؛ ص۱۳۷-۱۳۸
#سیره_شهدا
#شهید_قاسم_سلیمانی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir