eitaa logo
مسار
330 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
557 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍غریزه جنسی، نیاز متقابل 🔺غریزه جنسی یکی از پشتوانه‌‌های خانواده است. زن و مرد عفیف نیاز خود را در خانواده برآورده می کنند. و این باعث می‌شود که در باتلاق 🕳گناه جنسی سقوط نکنند. 💡پس هر یک زوجین در عین توجه به نیاز جنسی خود باید به نیاز جنسی طرف مقابل هم اهمیت بدهند. 🆔 @masare_ir
مسار
به نظر شما دلنوازترین صدای دنیا چی می‌تونه باشه؟!! با ما در میون بزارین😊 خوشحال میشیم😊 @hosssna64
نظر یکی از مخاطبان عزیز کانال😊 ممنون که احساسات زیبای خودتون رو با ما درمیون میزارین🌷 همه ما آرزوی شنیدن این صدای زیبا و آرامش بخش و امیدآفرین را داریم❤️ 🆔@masare_ir
✍لباس نو 👟مثل هرهفته تند تند کفش‌هایش را می‌پوشد تا همراه مادر به جمعه بازار برود. هر دفعه بازار را چندبار بالا و پایین می‌روند، تا جنس مناسب پیدا شود. 😍در همین بالا و پایین رفتن‌ها، همین‌که لباس صورتی چین‌دار به چشمش می‌خورد، بدون اختیار دست مادر را رها می‌کند و مانند مسخ شده‌ها به طرفش حرکت می‌کند: «عمو این چنده؟» 🍃فروشنده در میان آن‌همه مشتری دست به نقد بزرگسال، صدای آرام مرضیه را نشنید. مرضیه سرش را می‌چرخاند تا مادر را پیدا کند. 👣با دیدن مادر قدم‌هایش را بلند‌تر می‌کند: «مامان! بیا از این آقاهه بپرس اون پیرهن صورتیه چنده؟» با دیدن شوقش، از صرافت دعوا کردن مرضیه می‌افتد و این بار دستش را محکم‌تر می‌گیرد تا باز هم مانند ماهی از دستش لیز نخورد. ✨به بساط فروشنده نزدیک میشوند: «آقا ببخشید این پیرهنا چندن؟» 🍀_۵۰تومن خانم، مفته‌ ها، زیر قیمت بازار. 💵با شنیدن قیمت، تصمیم می‌گیرد که دو سه‌تا پیرهن در رنگ‌های مختلف برای مرضیه بخرد. بعد از خریدن پیرهن‌ها، پلاستیک لباس‌ها را طوری در دست می‌گیرد که انگار به‌جای سه پیراهن دو وجبی چین‌دار، مالکیت کره‌ی زمین را به او داده‌اند! ✨پلاستیک لباس‌ها را تاب می‌داد که دختری هم‌ سن و سالش در قاب نگاهش آمد. پیرهن قدیمی و رنگ و رو رفته‌‌ی دخترک، خبر از جیب‌های خالی‌اش می‌داد. 👚دست مادر را تکان داد و گفت: «مامان، اون لباس‌ها اونقدری ارزون بودن که همه بتونن بخرن؟» _آره مامان. تقریبا همه با اون قیمت میتونن یه لباس نو و خوشگل تنشون کنن. مرضیه به سه پیرهنی که خریده بود نگاهی می‌اندازد و واگویه می‌کند: «سه‌تا پیرهن، یعنی سه تا آدم با لباس نو.»🤔 🌺دوباره دست مادر را تکان می‌دهد: «مامان! بیا اون دوتا رو پس بدیم. اگه یکم قیمت بالاتر باشه، بازم ما میتونیم از یه‌جای دیگه بخریم، اما شاید بعضیا فقط همین‌قدر پول داشته باشن برای یه لباس نو.» 🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماه‌گرفتگی امشب نماز دارد؟ 🔸️ماه گرفتگی که از حدود ساعت ۱۹ امروز آغاز شده تا ساعت ۲۳ ادامه دارد. 🔸️این ماه گرفتگی از نوع نیم سایه‌ای و در ایران قابل مشاهده است. 🔸️اوج این ماه گرفتگی حدود ساعت ۲۱ خواهد بود و نماز آیات واجب نیست. 🆔 @masare_ir
✨ اجازه داری؟ 🧕مدیر: «عزیزم فردا بگو مادرت بیاد جلسه اولیاء.» 🙋‍♀دانش‌آموز: «اجازه خانم پس می‌شه ما فردا نیایم؟» ⁉️چرا دخترم؟ 👟👟چون کفشامو باید بدم مامانم!😔 🆔 @masare_ir
✨امر به معروف و نهی از منکر در سیره شهید علی سیفی 🍃شهید علی سیفی نمی‌توانست در برابر منکرات بی‌تفاوت باشد. وقتی اوضاع بی حجابی تهران را می‌دید، اعصابش به هم می‌ریخت. خیلی جدی می‌خواست برود و به زنان بی‌حجاب تذکر بدهد. 🌾به زور سوار ماشینش کردم و بردم. می‌گفت: «تذکر زبانی وظیفه همگانی است. این ها نمی دانند که به دستورات خدا دهن کجی می کنند.» 📚کتاب بیا مشهد، گروه فرهنگی شهید هادی،چ اول ۱۳۹۵، ص .۸۷ 🆔 @masare_ir
✍حواست به من هست؟ 💡یه‌کسی توی خاطره‌ش می‌گفت که وقتی بچه بودم، هروقت میخواستم ببینم که مامانم حواسش بهم هست یا نه، میرفتم و لب حوض راه میرفتم. اگه می‌گفت حواست رو جمع کن نیفتی، بیا پایین، خیالم راحت میشد که هنوز حواسش بهم هست.😌 💢دلیل بعضی بدقلقی بچه‌ها، جلب توجه هست. 🔶برای کم‌‌تر شدن این بدقلقی، چندتا راهکار وجود داره: 🔸مسئولیت‌هایی رو به کودک بدید که بتونه انجام بده و حس مفید بودن کنه. 🔸به رفتار‌های مثبت بچه، بیشتر توجه کنید. 🔸محبت بدون شرط بهش داشته باشید. 🆔 @masare_ir
✍نوار مخاطبین 👱‍♀محدثه دلتنگ روی تخت هتل نشسته بود. همین‌طور که منتظر بود تا استکان چایش☕️ سرد شود، پیامهای گوشیش را بالا و پایین می‌کرد. ⚡️این چندمین روز بود که از همسرش جدا و منتظر تماس او بودـ همسرش در یک شرکت بزرگ کار می‌کرد. مرد خیلی خوب، مهربان و کم‌حرفی بود؛ اما اهل خبرگیری نبود. محدثه، نوار مخاطبین را در جستجوی تماس بالا و پایین کرد. وضعیت از درحال اتصال به برقراری کامل رسید اما خبری از همسرش نبود. 💔دلش شکست. دوست داشت دل او هم تنگ شود. کنار همه‌ی سرشلوغی‌هایش وقتی غیر از نصف شب، صرف او کند؛ اما باقر سرش شلوغ بود و شبها وقتی عقربه‌ها روی ساعت دوازده قرار می‌گرفت، یاد محدثه می افتاد. دستش را روی دکمه تماس تصویری می‌گذاشت و با چشم‌هایی باز و بسته با او حرف می‌زد. 🥺محدثه دلشکسته و دلتنگ بود. نوار مخاطبین را باز هم بالا و پایین کردـ یاد همکار سالهای دورش افتاد. مرد خوب و معتقد؛ اما مهربانی بود. آنلاین بود. به او پیام داد: «سلام علیکم حالتان خوب است؟ محبوبی هستم. مشتاق دیدار. خواستم احوالی پرسیده باشم.» 📱هنوز در حال تایپ بود که مقدسی جواب داد: «به! سلام علیکم بله به جا آوردم مگه میشه شمارو از یاد برد.» چیزی ته وجود محدثه تکان خورد؛ اما نخواست یا نتوانست خودش را درگیرش کند. 🔥پیام‌ها رفت و آمد... هنوز هم از باقر خبری نبود؛ اما مقدسی تمام آنچه این چند سال بر او گذشته بود را با خرسندی زیاد از خبرگیری محدثه برایش تعریف کرد. ⏰ساعت دوازده شد. محدثه منتظر و مترصد پیامی از باقر شد؛ اما باقر، خسته‌تر از این حرفها بود. امشب، خوابش برده بود غافل از اینکه محدثه تنهاییش را پر از مقدسی کرده است. 🆔 @masare_ir
✍تزئینات خونه 🤔اگه پیرو کوروش و آریا و آریایی هستی و دینت هم اهورا مزداست... پس اون صلیب روی درخت کاج🎄 کریسمس هم لابد جزو تزئینات خونتونه؟😏 🆔 @masare_ir
✨ بیایید از شهدا الگو بگیریم 🍃در زمانی که چروک بودن لباس‌ها و نامرتب بودن موها نشانه بی‌اعتنایی به ظواهر دنیا بود، حمید خیلی خوشگل و تمیز بود. پوتین هایش واکس زده و موهایش مرتب و شانه کرده بود. به چشمم خوشگل‌ترین پاسدار روی زمین می‌آمد. 🌾روح و جسمش تمیز بود. وقتی می‌خواست برود بیرون، می‌ایستاد جلوی آینه و با موهایش ور می‌رفت. به شوخی می‌گفتم: «ول کن حمید! خودت را زحمت نده، پسندیده‌ام رفته.» می‌گفت: «فرقی نمی‌کند، آدم باید مرتب باشد.» 📚کتاب نیمه پنهان ماه، جلد سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید، نویسنده: حبیبه جعفریان، ص ۱۱ و ۲۳ 🆔 @masare_ir
✍چرا فرزندان شبیه‌ ما می‌شن؟ ⭕️نقش الگوپذیری فرزندان را دست‌کم نگیرین. بچه‌ها معمولا آینه پدر و مادر خود هستن.🪞 به حرف‌ها و کارهای بچه‌ی سه‌چهارساله‌تون دقت کردین؟!🧐 اغلب ما وقت نماز دیدیم اونا به دنبال مُهر و تسبیح📿 می‌گردن و به حرکات ما نگاه می‌کنن و خم و راست می‌شن. یا حرف زدن دختربچه‌ با عروسکاش🧸 رو شنیدین؟! همون حرفای مادر و پدر رو با اونا تکرار می‌کنه. 💡با امر و نهی فرزند تربیت نمیشه! تربیت‌ صحیح ریشه در رفتار و گفتار درست پدر و مادر داره. فرزندان اون چیزی که ما دوست داریم نمیشن؛ بلکه به مرور زمان شبیه ما می‌شن. 🆔 @masare_ir
✍تعاونی 🌺در شیشه‌ای شرکت را با شتاب باز کرد و با گام‌های محکم و پر صدا به سمت اتاقش رفت. کیفش را روی میز کوباند و از قاب شیشه‌ای به ساختمان رو به رو خیره شد. 🌸ذهنش درگیر ایده‌هایش بود. دوست داشت بتواند کارها را بهتر راست و ریست کند. اگرچه عضو گرفتن خیلی برایش بهتر بود، اما از سوی دیگر آمدن بقیه یعنی بسته شدن دست و پای او و این یعنی دیگر لزوما حرف، حرف او نبود؛ اما اگر به جای یک نفر، ده نفر، در امور خیر مشارکت می‌کردند، ممکن بود هر کدام ده نفر دیگر هم در کار بیاورند. 🍃اینها حرف‌هایی بود که استادش امروز به او گفته بود. به یاد آیه‌ای افتاد که امروز در جزءخوانی خوانده بود: «تعاونوا علی البر والتقوی» 🌺تصمیمش را گرفت. تلفن را برداشت. اول از همه به همسرش که کوه ایده بود، زنگ زد و از او خواست به دفتر کارش بیاید. بعد هم به چند تن از دوستانش زنگ زد و از آنها خواست تا او را در طرحی که در ذهن داشت، یاری کنند. 🆔 @masare_ir