اوّاب و نهر گرفتاری
..و اما ماجرای "نهر" و گرفتار آن شدن چیست؟
در قرآن داستانی وجود دارد دربارهی درگیری دو پادشاه و فرمانده به نام طالوت و جالوت.
طالوت فرمانده و پادشاه بنیاسرائیل بود و جالوت فرماندهی سپاه دشمنان بنیاسرائیل.
روزگاری طالوت، سپاه خود را برای مبارزه با جالوت به راه میاندازد و در مسیر به سپاهیان خود میگوید: ما به زودی به یک نهر آب خواهیم رسید. آنهایی که از این نهر ننوشند مگر به اندازهی یک مُشت که رفع عطش کند، با من هستند و آنها که شکمهای خود را از آب نهر پُر کنند، از من نخواهند بود. (ر.ک: بقره/۲۴۹)
سپاه طالوت به "نهر" رسید. اکثریت تشنهکام به سوی نهر هجوم برده و شکمها را چنان پر کردند که همانند خیکی پُر بر زمین افتادند و سنگین و بیرمق از همراهی با طالوت بازماندند.
طالوت با نفراتی اندک و امکاناتی کم به مصاف جالوت با سپاهی انبوه و سازوبرگی افزون رفت. داوود، جوانکی بود در سپاه کوچک طالوت که از نهر جز مُشتی ننوشیده بود. وی سنگی بر فلاخن گذاشت و به سوی جالوت نشانه رفت. سنگ به اذن خدا بر سر جالوت اصابت کرد و مُرد.
اینگونه یک سپاه کوچک با امکانات اندک، بر خیل جنگجویان تا بُن دندان مسلح، پیروز شدند. رمز پیروزی هم چیزی نبود جز گرفتار نهر نشدن.
"نهر" میتواند استعارهای باشد از بهرههای مادی دنیا که باید فقط به قدر رفع نیاز سراغش گرفت. چون مشغول شدن به این بهرهها، اراده آدمی را چنان سست میکند که توان کندن از زمین برای مبارزه علیه ظالم و فاسد سلب میشود: اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ (توبه/۳۸).
پیوستگی و ایجاد پیوند ولایی میان افرادی که بنا دارند مصلحانه در برابر مفسدان بایستند، ولو جمعی اندک با امکاناتی کم را شکل دهد؛ اما پیروزی به آنها نزدیک است اگر گرفتار "نهر" نشوند.
لذا افرادی میتوانند از ضعیفان جامعه یا مستضعفان جهان در برابر ظالمان و فاسدان حمایت کنند و پناهی شوند برای دخترکان مورد تعرض و تجاوز، که دل را به خیک لبریز از بهرههای دنیا تبدیل نکرده باشند و آنقدر مشغول نعمت نشوند که بازگشتن به خدا یادشان برود.
خدا در قرآن به این افراد میگوید: #أوّاب! یعنی بازگشت کننده از مشغولیتِ نعمتها به سوی خدا آن هم بازگشتی از روی اراده. ارادهای چنان قوی که نه تنها تکنیک که طبیعت را هم به تسخیر درمیآورد و داوود اینگونه بود..
اصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛ إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ؛ وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ؛ (ص/۱۷،۱۸،۱۹)
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ (سبا/۱۰)
پ.ن: کاش داوودهای دوران را کشف کنیم! پیروزی، در میدان دادن به جوانانی است که گرفتار نهر و مشغول دهر نیستند. باید اوّابین را در ساختن پیوند ولایی ترجیح داد بر توّابین!
#سید_میثم
#رمضان #قرآن
@Masihane
زبان تاب دادن
یکی از آیاتی که خیلی مرا محافظهکار میکند و رعبی به جانم میاندازد، این آیه از قرآن است در وصف برخی عالمان یهودی:
وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (آلعمران/۷۸)
بدین معنا که گروهی از عالمان یهود، کلماتی که بافتهی ذهن خودشان هست را طوری ادا میکنند که شبیه حرف خدا به نظر برسد. درحالیکه آن حرفها هرگز حرف خدا نیست و از سوی خدا هم نیست. دروغی است که به خدا نسبت میدهند و خودشان خوب میدانند!
تعبیر "يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ" خیلی عجیب است. اشاره به فُرم گفتهها دارد. عرب به تابیدن طناب میگوید: "لوی الحبل". با این حساب تعبیر قرآن یعنی تاب دادن به زبان و ادا کردن کلمات به نحوی که شبیه سخنان خدا شود. گویی فُرم کلام و شیوهی بیان، میتواند دروغین بودن محتوا را بپوشاند. طوری که محاسبهی مردم درهم میریزد و فکر میکنند آنچه گفته شده، عینا حرف خداست.
"يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ" یعنی کلاغ حرفهای خود را رنگ کنیم و به اسم بلبل و قناریِ سخن خدا، به مردم بیاندازیم! یعنی آبوتابی در شیوهی بیان ما باشد که مُفتترین حرفها را، گران بفروشیم. چنان محکم دروغ بگوییم که نه تنها مردم، بل خودمان هم باورمان آید!
خدا همه ما را از این الوانها و تدلیسها، از این سحرکلامها و جادوهای زبانی دور کند تا مبادا بافتههای ذهن خودمان را به یافتههای از قرآن بتابیم و مردم گمان کنند همهاش از خداست.
۱۷اسفند سال ۳
مصادف با ۶ رمضانالکریم
#سید_میثم
#رمضان #قرآن
@Masihane
برادران، یوسف را به چاه انداختند و زلیخا، یوسف را به زندان.
در هر دو این گرفتاریها یوسف نگران مسلمان مردن خویش نبود. ولی وقتی به تخت عزیزی مصر رسید دعا کرد: خدایا مرا مسلم بمیران!
رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ... تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (یوسف/١٠١)
ما آدمکوچیکها، وقتی به چاه مشکلات میافتیم و اسیر زندان بیچارگیها میشویم، احتمال بیخدا شدن و از خدا بُریدنمان زیاد است.
ولی آدمبزرگها، توی گرفتاریها ترس بیخدایی ندارند. توی مسئولیتها و ریاستها نگران مسلمان نمردناند.
#سید_میثم
#رمضان #قرآن
@Masihane
🔰خدای اثباتشدنی یا خدای دوستداشتنی؟!
"چنانکه گفت هارونالرشید که این لیلی را بیاورید تا من ببینمش که مجنون چنین شوری از عشق او در جهان انداخت، و از مشرق تا مغرب قصه عشق او را عاشقان آینه خود ساختهاند!
خرج بسیار کردند و حیله بسیار، و لیلی را بیاوردند. به خلوت درآمد خلیفه شبانگاه، شمع ها برافروخته، در او نظر میکرد ساعتی، و ساعتی سر پیش میانداخت. با خود گفت که در سخنش درآرم، باشد به واسطه سخن در رویِ او آن چیز ظاهرتر شود. رو به لیلی کرد و گفت: لیلی تویی؟
گفت: بلی، لیلی منم؛ اما مجنون تو نیستی! آن چشم که در سَر مجنون است در سر تو نیست. مرا به نظر مجنون نگر. محبوب را به نظر مُحب نگرند که یُحِبّهُم. خلل از این است که خدا را به نظر محبت نمینگرند، به نظر عِلم مینگرند، و به نظر معرفت، و نظر فلسفه! نظر محبت کار دیگرست." (مقالات شمس - تصحیح محمدعلی موحد)
یکی از آسیبهای جدی در جامعهی ما پیرامون خداشناسی این بوده و هست که عالمان همواره کوشیدهاند تا خدا را به افراد جامعه اثبات کنند. آن هم از طرق مختلف علمی و فلسفی. حتی اگر در این وادی توفیقی هم حاصل شود، نتیجه آنکه مردم میگویند: باشد! پذیرفتیم خدا هست!
آیا این خدا از روی رغبت اطاعت هم میشود؟
درحالیکه خدای دوستداشتنی (نه صرفا خدای اثباتشدنی) که همان "اله" در قرآن است، حتما بیشتر مورد اطاعت قرار خواهد گرفت! لذا باید پرسید ساختارهای متولی امور دین، چه اندازه در تبیین وجوه دوستداشتنی خدا همت کردهاند؟
به تجربه میگویم که خدای دوستداشتنی را نمیتوان از لابهلای سطور کتب عقلی و فلسفی یافت. خدای دوستداشتنی و محبوب را در آیههای قرآن و نجواهای اولیاء بهتر میتوان سراغ گرفت.
#سید_میثم
#قرآن #رمضان
@Masihane
مفشو| سیدمیثم میرتاجالدینی
🔰خدای اثباتشدنی یا خدای دوستداشتنی؟! "چنانکه گفت هارونالرشید که این لیلی را بیاورید تا من ببینمش
عطف به این نقل و گفته👆
رهبر انقلاب در راستای همین آسیبشناسی و دغدغه، در مقدمهی طرح کلی میگوید: قرآن در بیشترین موارد، سهمی در روشنگری و راهگشایی نیافته و به جای آن، دقتها و تعمقات شبهعقلی یا روایات و منقولات ظنی -و گاه با اعتباری بیشتر- میداندار و مسئول شناخته شده و بالنتیجه، تفکرات اعتقادی جدا از قرآن و بیاعتناء به آن، نشو و نما یافته و شکل گرفته است.
#قرآن #خدای_دوست_داشتنی
@Masihane