#جمعه_های_بی_قراری ❤️🌷
التماس گرانبهایی است
از تو میخواهم خودت را،
از خدا میخواهم تو را...
مگر یک شیعه چه سرمایه ای با ارزش تر از امامش میتواند داشته باشد؟
حواسم باشد همانطور که برای آمدن شما دعا میکنم، ماندن خودم را هم از #خدا بخواهم...
که کم نبودند مدعیانی که امامشان را تنها گذاشتند...
دعا کن کوفی نباشیم...
دلتنگتم مولای من...
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜
#حاج_حسین_یکتا:
امروز وقتی شما در #فضای_مجازی قرار می گیرید #شهدا شما را نگاه می کنند، پس باید با #وضو باشید و ذکر «ما رمیت اذ رمیت» بخوانید.
شما الان بالای دکل #دیده_بانی قرار گرفتهاید و بخواهید یا نه، #وسط میدان هستید.
#شهدا_می_بینند...
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
#پیام_معنوی💌❤️
♡براے#خدا #ناز_کنــ🌱 !
حاج حسیݩ یڪتا:
#شهدا برا خدا ناز میکردݩ!
#گناه نمےڪردن⛔️
ۅلےعۅضش برا خدا ناز مۍڪردݩ،
❤️ـخدا هم نازشۅنۅمیخرید...🦋
#حاج_احمد_کریمی
#تیر خۅرد،
رسیدݩ بالاسرشـ،
گفٺ :
مݩ دلم نمےخواد #شهید بشم!
گفتݩ یعنۍ چے؟ 😳
نمیخواۍ شهید بشے؟
برا خدا دارۍ #ناز میکنے؟
🕊گفټ آره،
مݩ نمۍخۅام اینجورے شهید بشم.
مݩ مےخۅام مثل #اربابم #امام_حسین #ارباً_اربا بشمـ💔
حاج احمد حرڪټ ڪرد سمت #آمبولانس، #بیسیمچی هم حرڪټ ڪرد،
#علی_آزاد_پناه هم حرڪٺ ڪرد،
سه تایےباهم...
یهـ دفعه یهـ #خمپاره اۅمد خۅرد ۅسطشۅݩ؛
دیدݩ حاج احمد ارباً اربا شده.
😔😔
همهۍ حاج احمد شد یهـ #گۅنے #پلاستیڪ
دۅسټ دارےبراخدانازڪنۍ، خدا همـ بخرتټ؟!
#بسم_الله... ❥❁
#آمادهـ_ام...😔✋🏻
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
يَارَفِيقَ مَنْ لارَفِيقَ لَهُ🌹:
🌾ماجرای حضور حضرت زهرا (س) در مراسم خواستگاری شهید مدافع حرم سید اسماعیل سیرتنیا
💞همسر شهید : در جلسه خواستگاری ، شهید سیرتنیا گفت که من تنها به خواستگاری نیامدم و مادرم حضرت زهرا (س) همراه من است. بعدا که جواب خواستگاری را دادم گفتم جواب مثبت را به شما ندادم به مادرتان حضرت زهرا (س) دادم.
😭😭😭😭
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
📚 #شهید_محمد_ابراهیم_همت
📝به زحمت جارو را از دستش گرفتم. داشت محوطه را آب 💧و جارو می کرد. کار هر روز صبحش☀️ بود.
ناراحت شد و گفت: «بذار خودم جارو کنم. این جوری بدی های درونم هم جارو می شند.✨
🔸 برای خواندن زندگینامه این شهید به سایت زیر در دانشنامه شهدا مراجعه کنید:👇
http://fa.jahad.org/index.php/شهید_ابراهیم_همت
#زندگینامه_شهدا
#خاطرات_شهدا
#اخلاق_شهدا
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
به رسم هر روز صبح🌸🍃
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃
✨السلام علیڪ یابقیة الله یا
اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن
ویاشریڪ القرآن ایهاالامام
الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان✨
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج💕
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
••||✨امـروز را بہ اسـم بـرادر شـہـیدم
🌹مـحمـد حـسـین مـحمـد خـانـۍ🌹 آغـاز مـۍ کـنیم.
←امـروز عـہد بـبند بـا ایـن شـہید عـزیـز💞 ،ڪہ یڪ گناه رو ترڪ ڪنۍ.☺️
و یـادت بـاشـہ ڪہ نـڪنہ ڪارۍ ڪنے ڪہ شـرمـنده خـون شـہـدا بـشـۍ😔||••
🕊هـدیـہ شـما بـہ امـام زمـان و بـرادر شـہـیدم، تـرڪ یـڪ گـناه و خـوانـدن زیـارت عـاشـورا .🕊
🌸التـمـاس دعـا. 🌸
°•|🌿🌹
#طلبه_مجاهد_و_عارف
#شهید_حسین_قاضیزاده
#کلام_شهید
◽️اگر آیندگان پرسیدند که چرا به جبهه رفتم و شهید 🕊شدم؛ بگویید: من از آموزگاری چون حسین(ع) ✨در سرزمینی چون ڪربلا🏜 و در زمانی چون عاشورا، درسِ عشق💞 و شهادت و آزادمردی گرفتهام.
◽️و معلمم به من گفت:
«انی لا اری الموت الا السعادة و الحیوة مع الضالمین الا...»☺️
《مرگ برای من چیزی جز شهادت و افتخار، و زندگی با ظالمین جز خواری و ذلت نیست》❤️
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
*﷽*
{👋أَلْسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰاْ صٰاْحِبَ ألزَّمٰاْن(؏ج)👋}
نام تو آرامهی جان مــღــن است
نامهی تو، خط امان مــღــن است
ای نفــღــست یار و مدد کار ما
کی و کجا، وعدهی دیــღــدار ما؟
اَلعَجل
🍃اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ🍃
💖اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ💖
🍃اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ🍃
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
✨روزتون مـنور به نور شهدا❤️
صبــحتـون شهـدایی☺️
روزیتون شهادت🕊
@behtarinarbab(2).mp3
8.76M
سلام عشقم♥️
سلام عمرم
سلام محبوبِ مـــ✨ـن
#پیشنهاد_دانلود 👌
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
هر وقت دیدید دلتنگی ارباب امونتونو برید
یه زنگ به ١۶۴۰ بزنید . . .
اتفاق خیلی خوبیه برای دل یه عاشقِ دلتنگ :))❤️
دلتون شکست مارو هم دعا کنید..🍃
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
چی شده که حتی قسمتمون نیست حرم حضرت عبدالعظیم؟؟!
دل منم آلوده شده مثل آسمون تهران!
یـ بادی
بارونی
چیزی!
.
.
.
تولدتون مبارک!!!
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
#ولادتحضرتعبدالعظیممبارک♥️
با نور تو راه مستقیمی داریم
در صحن تو جنةالنعیمی داریم
دلتنگ کریم اهلبیتیم ولی
صد شکر که سَیّدالکریمی داریم . . .
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
یــــــه خــبر خوب داریــم
امشب مهمون یڪی از شـہـدای عزیزمون هـستیم همـراهـیمون ڪنید✨🌸
باسم رب الشهداء و الصدیقین
وصیت نامه تاریخ:
۱۳۹۵/۶/۲۹
السلام علیک یا اباعبدالله یا حسین (ع)
السلام علیک یا ابالفضل العباس یا علمدار
با دلی آرام و قلبی مطمئن از آنچه انجام می دهم (جهاد) از حضور شما عزیزان مرخص می شوم؛ باشد که این فرزند و برادر کوچک و خطاکار خود را ببخشید و حلال کنید.
اگر خداوند متعال قسمت اینجانب شهادت نمود، قیم فرزندان من پدربزرگشان حاج سید احمد بلدیه می باشند و نائب ایشان دایی های ایشان سید ابراهیم بلدیه و سید مهدی بلدیه باشد که اربابم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) ایشان را یاری فرمایند؛ اختیار بچه ها و مال و اموال به همسر عزیزم و کسی که خیلی در این راه مرا یاری کردند بی بی مرضیه بلدیه می باشد.
همسرم، فرزندانم را یار و یاور امام مظلومم حضرت مهدی عج قرار بده و تا غیبت ایشان گوش به فرمان نائب بر حقش امام خامنه ای؛ یک دست لباس و پوتین محمد مهیار خریده ام، به محض اینکه لباس ها برایش کمی اندازه شد، اسلحه مرا بردارد.
مادر! مادر! مادر!
مرا حلال کنید و همانند حضرت زینب صبور باشید و در شهادت من بی قراری نکنید و شاد باشید که با عنایت امام رئوفم علی بن موسی الرضا (ع) فرزند سراپا تقصیر شما را پذیرفته اند.
هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا می کنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد.
من مانند کسی هستم که سوار تاکسی شده و به مقصد می رسم ولی پولی ندارم، از خدا خجالت می کشم، ولی به لطف و رحمت خدا امیدوارم.
فرزندانم!
زینب و فاطمه، با حیا و حجاب مرا یاری کنید؛ بدانید که حیا از حجاب کمتر نیست.
و فرزند کوچکم محمد مهیار!
تو نذر مولایم ، مولای تنهایم حضرت صاحب الزمان (عج) هستی، خودت را برای یاری امامت آماده کن و بدان که مولایمان بزودی تشریف می آورند؛ انشاء الله با پاکی و نمازت، با حیا و نجابتت ایشان را یاری کن؛ گوش به فرمان امام خامنه ای داشته باش.
حلالم کنید خواهران و برادرانم.
فرزند و برادر سراپا تقصیر، حسین محرابی
و من الله توفیق
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
📚موضوع مرتبط:
#شهید_حسین_محرابی
#شهید_مدافع_حرم
#وصیت_نامه
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#09_10
#jihad
#martyr
شهید حسین محرابی، بسیجی حوزه مالک اشتر گلبهار که اخیراً در نبرد با تکفیریها صعودی، صهیونیستی و درراه دفاع از حرم عمه سادات حضرت زینب کبری (س) به درجه رفیع شهادت رسیده است در فرازی از وصیتنامه خود آورده است که «هر خانمی که چادربهسر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا میکنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حقتعالی قرار گیرد.»
وی همچنین خطاب به دخترانش گفته است: «فرزندانم؛ زینب و فاطمه، باحیا و حجاب مرا یاری کنید؛ بدانید که حیا از حجاب کمتر نیست»
شهید محرابی در آخر ماه صفر و در روز شهادت امام هشتم شیعیان در منطقه جنگی حلب (سوریه) بال در بال ملائک گشود و روز گذشته پس از طواف حرم مولایش، شاه خراسان، حضرت علی ابن موسیالرضا علیهالسلام در بهشت رضا (ع) مشهد تدفین شد.
📚موضوع مرتبط:
#شهید_حسین_محرابی
#شهید_مدافع_حرم
#فرازی_از_وصیت_نامه
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#09_10
#jihad
#martyr
ميلاد با آنكه در دبيرستان خودش رشته تجربي🔍📝 را انتخاب كرده بود
بعد از ديپلم تغيير عقيده داد و رفت سراغ درس طلبگي👳 و در حوزه علميه سفيران هدايت حضرت ابوالفضل(ع)❤️ شهرستان اميديه ادامه تحصيل داد🎓💼
بعدها كه موضوع دفاع از حرم پيش آمد، براي رفتن به سوريه لحظهاي آرام و قرار نداشت😍 یک سالی در تلاش بود تا بتواند اعزام شود و پنج جا هم ثبت کرده بود😊💖
از تابستان سال 94 هم شروع به آمادهسازي افكار من براي دادن رضايت جهت اعزامش شد و عكس شهداي مدافع حرم را به من نشان ميداد😩 و ميگفت مادر ببين اينها به خاطر عشق به اهل بيت(ع) رفتند💞
در واقع با اين كار ميخواست قلب من را قوي كند كه براي رفتنش رضايت بدهم💝
ميلاد هميشه با برادر كوچكترش رضا پاي كامپيوتر مينشست و با او بازی میکرد👬 چند روز قبل از رفتنش ديدم چراغ اتاقشان روشن است💡 به تصور اينكه خوابشان برده رفتم و ديدم ميلاد دارد نماز شب ميخواند🔮 و آنقدر چهرهاش نورانی بود كه يك لحظه بدنم يخ شد و حرف نزده در اتاق را بستم🎀🎈
با خودم كنار آمدم😊
خانواده هایی هستند که سه شهید و چهار شهید دارند من یکی از پسرانم را می خواهم فدای اسلام کنم💙😍 و توانستم راضي شوم ميلاد به سوريه برود و گفتم مادر برو به سلامت هرچه خدا خواست همان ميشود و اگر قسمت من باشي برميگردي و اگر قسمتت شهادت است مباركت باشد😘🤗
و اين آخرين كلام من و پسرم در لحظه جدا شدن از يكديگر بود💔
و ميلاد با خوشحالي رفت🙂
18 روز بيشتر از رفتن ميلاد به سوريه نگذشته بود كه روز اربعين حسيني❤️ خبر شهادتش پخش شد🕯
ملبس شدنش به لباس روحانيت👳 همراه با شهادتش رقم خورد😭 و حتي روي سنگ قبرش در كنار اسمش حجتالاسلام والمسلمين را قيد كردهاند❤️
موقعي كه از ميلاد جدا شدم میدانستم براي هميشه از پيش من رفت😭 و موقعي كه ميلاد در سوريه بود دعا ميكردم خدا آبروی من را پيش حضرت زينب(س)💚 حفظ كند تا موقع شنيدن خبر شهادت ميلاد حرف بیجا نزنم و همينطور هم شد و وقتی كه پيكر ميلاد آمد، روحيه و صبرم خيلي بالا بود🙃
با اينكه لحظهای از فكر ميلاد نمیتوانم جدا شوم و نبودش برايم خيلی سخت است💔 ولی خوشحال هستم كه با رضايت خودم توانستم دل ميلاد را شاد كنم😭🙃😘
ميلاد از همان سن 10 سالگي رفتن به مسجد را شروع كرد و شاگرد هيئت مسجد صالحين شد🕌📿
بدون اينكه خانواده از او بخواهد كه برود مسجد، خودش اهل اين برنامهها بود👌🙃
و هرسال دوبار با بچههاي هيئت به زيارت امام رضا(ع)💚 مشرف ميشدند
پسرم در مقطع حساس نوجواني خيلي سر به زير بود🌺✨🙈
كمتوقع بود و هر جا ميرفت از او نميپرسيدم كجا رفتي چون از او مطمئن بودم🤓
هر وقت از بيرون برميگشت، دست من و پدرش را بوسه ميزد💗😘كه من ميگفتم اين چه كاري است؟😌 ميگفت ميخواهم ايمانم را افزايش دهم😇
من هميشه در كارهاي ميلاد ميماندم😟 و به خدا ميگفتم او چطور چنين بينش و تفكري دارد و جواب تعجب و پرسشهايم را وقتي گرفتم كه ميلاد به شهادت رسيد😓🦋