eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 👈🏼👈🏼 در سال ۶۴هـ در شب چهاردهم ربیع الأوّل یزید بن معاویة بن ابی سفیان در سن ۳۹سالگی یا ۳۷سالگی یا ۳۵سالگی به درکات جحیم شتافت(۱). قول دیگر در مرگ یزید پانزدهم این ماه است(۲). 🔻مادر یزید میسون دختر بجدل کلبی است. او کسی است که غلام پدر خود را بر خود متمکّن ساخت و به یزید ملعون بارور شد. از همین جاست که طبق فرمایش ائمه علیهم‌السلام قاتل امام حسین علیه‌السلام ولد الزناست، که این کلام شامل شِمر، عُمَر سعد، ابن‌زیاد و غیر آنها نیز می‌شود. او شارب الخمر، قمار باز، میمون باز، ناکح با محارم، صاحب اشعار کفر آمیز و تارک‌الصلوة بود. 🔻چنانچه دميری در و مسعودی در نوشته‌اند: او ميمون‌های زيادی داشت که لباس‌های حرير و زيبا بر آن‌ها پوشانيده، طوق‌های طلا بر آن‌ها نموده، سوار بر اسب‌ها می‌نمود. و همچنين سگ‌های بسياری طوق به گردن داشت که با دست خود آن‌ها را شستشو می‌داد و سپس نيم خورده‌ی آن‌ها را خودش می‌خورد و در اثر اعتياد به مشروبات الکلی مست و مخمور بود(۳). 🔻 او بود که واقعه‌ی جانسوز کربلا را به وجود آورد و امام حسین و اهل‌بیت علیهم‌السلام و اصحاب آن حضرت را به شهادت رساند و امام زین‌العابدین علیه‌السلام و عمّه‌ی سادات زینب کبری علیهاالسلام و دیگر علوّیات و فاطمیّات را با آن وضع در کوچه و بازار به اسارت بُرد. 🔻 او بود که خانه‌ی خدا را خراب کرد و پرده‌ی آن را سوزانید. همچنین او بود که در واقعه‌ی حرّه در مدینه کشف ستر زنان مهاجر و انصار کرد، و سه روز مال و جان و ناموس مردم را بر سربازان خود حلال کرد. بعد از این ماجرا فرزندانی به هم رسیدند که پدر معیّنی نداشتند. بعد از آن قتل و غارتی در مدینه شد و حرمت حرم شریف نبوی هتک گردید، و مردم را داخل حرم مطهّر کشتند. 🔻 در علّت مرگ او چند قول است: یکی اینکه به بلای ناگهانی هلاک شده است. شیخ صدوق رَحِمَهُ الله می فرماید: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح او را مُرده یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده، مثل اینکه قیر مالیده شده باشد. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند. احمد بن حنبل و جماعتی از اهل‌سنّت لعن یزید را تجویز کرده‌اند و عدّه‌ای از آنان معتقد به کُفر یزید هستند، و ابن‌جوزی کتابی بر ردّ یزید نوشته است(۴). در این روز زیارت امام حسین علیه‌السلام مناسب است(۵). 📚 منابع : ۱. مسار الشیعة، ص۵۰ ۲. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۸۹ ۳. شب های پیشاور، ج۱، ص۲۵۷ ۴. تتمّة المنتهی، ص۵۶ ـ ۵۵ ۵. بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۱۰۱ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 ، در کتاب ، و ، در کتاب ، نقل کرده‌اند که: حكي أن المأمون مر يوماً على زبيدة أم الأمين، فرآها تحرك شفتيها بشيء لا يفهمه، فقال لها: يا أماه، أتدعين علي لكوني قتلت ابنك وسلبته ملكه؟ قالت: لا والله يا أمير المؤمنين. قال: فما الذي قلته؟ قالت: يعفيني أمير المؤمنين. فألح عليها وقال: لا بد أن تقوليه؟ قالت له: قلت، قبح الله اللجاجة. قال: وكيف ذلك؟ قالت: لأني لعبت يوماً مع أميرالمؤمنين الرشيد بالشطرنج على الحكم والرضا، فغلبني، فأمرني أن أتجرد من أثوابي وأطوف القصر عريانة، فاستعفيته، وبذلت له أموالاً لا تحصى، فلم يعف عني. فتجردت من أثوابي وطفت القصر عريانة، وأنا حاقدة عليه، ثم عاودنا اللعب فغلبته فأمرته أن يذهب إلى المطبخ، فيطأ أقبح جارية وأشوهها خلقة فاستعفاني عن ذلك فلم أعفه، فنزل لي عن خراج مصر والعراق، أبيت وقلت: والله لتطأنها، فألححت عليه وأخذت بيده وجئت به إلى المطبخ، فلم أر جارية أقبح ولا أقذر ولا أشوه خلقة من أمك مراجل، فأمرته أن يطأها فوطئها فعلقت منه بك، فكنت سبباً لقتل ولدي وسلبه ملكه. فولى المأمون وهو يقول: قاتل الله اللجاجة، أي التي لج بها عليها حتى أخبرته بهذا الخبر. 📝 حکایت شده که مأمون (پس از کشتن امین برادر خود) با مادر وی ملاقات کرد. در این بین متوجه شد که زبیده دو لبش حرکت می‌کند و زیر زبانی سخنانی می‌گوید ولی نمی‌فهمید چه می‌گوید؟! مأمون به‌زبیده گفت: ای مادر! مرا نفرین می‌کنی چون پسرت را کشتم و حکومتش را گرفتم؟ ➖ زبیده گفت: نه سوگند به خدا ای امیرالمومنین! مأمون گفت: پس اگر آن را نگفتی چه گفتی؟ زبیده گفت: امیرالمومنین مرا معاف دارد ولی مأمون همچنان اصرار ورزید تا بداند زبیده چه می‌گوید!؟ ➖ تا این که زبیده چنین گفت: گفتم خداوند لجاجت و اصرار دو طرفه را زشت گرداند. مأمون گفت برای چی؟ قضیه آن چیست؟ زبیده گفت: برای اینکه روزی با پدرت می‌کردیم، به‌شرط آن‌که هر کس ببرد، آنچه از فرد بازنده خواست عملی کند. ➖ در این بازی پدرت بر من پیروز گردید و مرا امر کرد که عریان شوم و در اطراف قصر و تمام دهلیزها و دالان های قصر به‌صورت لخت بچرخم. پس من از او خواستم درگذرد و منصرف شود و برای او اموال و دارایی‌هایی که شمارشی نداشت بذل و بخشش کردم تا منصرف شود. پس دست از سر من برنداشت و من لخت و عریان کل قصر را گشتم در حالی‌که نسبت به‌هارون کینه به‌دل گرفتم. ➖ پس از آن دوباره شروع به‌بازی کردیم و این دفعه من بر او غالب آمدم و پیروز شدم و به‌وی امر کردم باید در آشپزخانه قصر با قبیح‌ترین و زشت‌ترین کنیزان عمل زناشویی را انجام بدهی! و پدرت از من عذر خواست و هر چه من را التماس نمود و حتی گفت که خراج یک سال مصر و عراق را به‌من می‌دهد، ولی من قبول نکردم و گفتم: سوگند به‌خدا باید با آن کنیز نزدیکی کنی و دست او را گرفتم و بردم میان آشپزخانه. و خوب گشتم و کنیزی بدشکل تر و نجس‌تر از مادر تو «مراجل» پیدا نکردم و گفتم باید با این کنیز، آن عمل را انجام بدهی! ➖ او اجباراً این عمل را انجام داد و نطفه تو منعقد شد؛ پس من خودم باعث کشتن پسرم امین و گرفتن پادشاهی‌اش شدم. پس مأمون روی برگرداند در حالی که می‌گفت خداوند آدم لجوج را لعنت کند و بکشد (آن کاری که دو طرف بر آن لجاجت کنند). 📚 منابع: ۱. حياة الحيوان، دمِیری، ج۱ ،ص۱۱۵ ۲. نوادر الخلفا، إتلیدی، ج۱، ص۲۳۵ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar