eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵⚪️ 👈🏼👈🏼 مرحوم در انتهای کتاب شریف دارالسلام، مجموعه‌ای از خواب‌ها و رؤیاهای صادقه را نقل می‌کند که خواب شانزدهم آن، چنین است: ◽️ شخص ثقه‌ی عادل، و مرد فاضل، آقای ، پسر اصل، نجفي مَسکن آن‌را نقل کرده‌اند: او می‌گوید: در اوائل مجاورت (در نجف‌اشرف)، وقتي به‌زيارت (علیهماالسلام) مُشرف شدم و مدتی چند در آن شريف توقف کردم، شبي از اراده آن نمودم که در حرم (عليهماالسلام) بيتوته کنم. ◽️ چون معمول آن مشهد شريف نيست که مثل ساير مشاهد، درب در شب‌هاي جمعه تا صبح باز باشد، لذا را ديده به‌او وعده احساني کردم که در بستن باب‌حرم، متعرض من نشود و مرا در حرم بگذارد، او هم قبول کرد. ◽️ آن شب را در حرم مطهر تا صبح به‌عبادت احيا کردم، به‌آنکه در سمت پائين پا مکاني انتخاب کرده در آن مکان شب را تا نصف نشسته مشغول دعا ومناجات بودم وبعداز آن مشغول نمازشب شدم. پس از فراغ از آن نشسته به‌انتظار صبح و مشغول ذکر و تسبيح بودم. ◽️ اتفاقاً در همان حالت نشسته مرا خوابي بي‌خود عارض شد، ناگاه ديدم قبر مطهر امام عليه‌السلام شکافته گرديد، و حضرت هادي عليه‌السلام از قبر بيرون آمد و به‌سوي من متوجه گرديد، هنگامی که به‌من رسيد، از روي ملامت و شماتت و تندي فرمود: آن هشت تومان را در اصفهان از فلان (و نام شخصي را برد که من چهل تومان به‌او قرض داده و هشت تومان از او به‌عنوان منفعت ده دو از او گرفته بودم) به‌چه عنوان گرفتي؟! ◽️ چون اين سخن و سرزنش را از آن جناب شنيدم، از غايت خجالت و خوف بر خود لرزيدم، به‌طوري که عمامه از سرم بيفتاد و از خواب بيدارشدم و مقارن آن حال کليددار و خدام آن حضرت از براي گشودن باب حرم آمده مشغول گشودن بودند. ◽️ من هم سریع خود را برداشته، بر سر گذاشته، از عمل خود نادم گشته، توبه و استغفار کردم و سریعاً به‌کسان خود که در بودند، نوشتم که آن هشت تومان را رد کردند و از صاحب آن عذر خواستند. و ديگر مرتکب آن عمل قبيح شرعي‌نما نگردم. ◽️ عملی که (متاسفانه) در ميان مسلمانان شايع شده با نام ، که گناه یک درهم آن، به نص اخبار، مساوي با هفتاد مي‌باشد. (باز متاسفانه این پول حرام و ربا را) به‌اسم بيع مي‌خورند، چنان‌که در صريح کلام عليه‌السلام مذکور شده درجمله بدعتهاي آخرالزمان نگرديدم. ◽️ مؤلّف (علامه شیخ میثمی عراقی) گويد: اين از اين در مثل و و ، دلالت واضحه بر منع اين عمل دارد، چنان‌که صريح کلام معجز نظام اميرعليه‌السلام در کتاب است که مي‌فرمايد: "در آخر زمان را به‌اسم ، و را به‌اسم مي‌خورند". ◽️ البتّه نمي‌گوئيم که: اگر معامله بر واقع شود، باطل است، مثل آن‌که کسي خانه و ملک مستقل خود _ مانند و _ را به‌غير به‌شرط بفروشد. حال بعد از این‌معامله، آن‌ملک را از آن‌شخص به‌ازای فلان مدت به‌فلان مبلغ اجاره کند. لیکن باید دانست: به‌شرط آن‌که آن (فروش خانه و ملک مستقل) به‌اين‌طور واقع شود (که قصد طرفین باشد، و به‌صورت صُوری و الکی نباشد) و آن اجاره بها، به واقع بشود و مقصود بوده باشد. ولی (باید دانست که:) متاسفانه غالباً چنين نيست! و هم در ميان نيست! بلکه اصل غرض (طرفین، که مؤجر و مستأجر است) به‌ دادن است!!! . 📚 دارالسلام، (چاپ ایران نگین) شیخ محمود ، ص۸۵۲ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 آیت‌الله‌ : آیت‌الله حاج (م۱۳۶۹ق) به خیلی معروف بود. ایشان در ساکن بود و در مسجد گوهرشاد نماز می‌خواند. شاید بتوان گفت که نماز ایشان از نظر عظمت و کثرت جمعیت در ایران اوّل بود. تا آخر پر از جمعیت می‌شد. چنین جمعیتی در هیچ جای دیگر نبود. ➖ ایشان از نظر سنی از خیلی بزرگ‌تر بود. وقتی آیت الله بروجردی به مشهد مشرف می‌شود، حاج شیخ علی‌اکبر جای نماز جماعت خود را به آقای بروجردی واگذار می‌کند. همه ائمه جماعات ـ به جز یک نفر ـ نمازهایشان را تعطیل می‌کنند. ➖ تمام مدتی که آقای بروجردی در مشهد بود، آقای حاج ـ که شخص اول مشهد از نظر ریاست و رئیس روحانیون آنجا بود ـ و آقای حاج شیخ علی اکبر ـ که شخص اول مشهد از نظر وجهه مردمی و تقوا بود ـ در یمین و یسار آقای بروجردی به ایشان اقتدا می‌کردند و ملازم نماز وی بودند. ➖ وقتی حاج شیخ علی اکبر نهاوندی به عتبات و نجف می‌رود، آیت‌الله که مرجع کل شیعه بود، جای نمازش را به مرحوم حاج شیخ علی اکبر تفویض می‌کند و ایشان به جای نماز می‌خواند. خیلی‌ها از حاج شیخ علی اکبر نقل کرده اند که گفته بود: در همان وقت صدایی شنیدم که: «عَظَّمْتَ وَلَدی عَظَّمتُکَ»؛ یعنی برای اینکه در مشهد آیت الله بروجردی را تعظیم کردی، ما هم در نجف تو را تعظیم کردیم. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج۱، ص۵۶۲ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar