eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 (قدس سره) ➖ سید محمود حسینی شاهرودی (۱۲۶۲-۱۳۵۳ش) مرجع تقلید شیعه ساکن نجف و پدر سید محمد حسینی شاهرودی. وی از شاگردان و بود و پس از به مرجعیت رسید. میرزای نائینی او را ذوالشهادتین می‌خواند و نظرش را در دادن گواهی اجازه اجتهاد به شاگردانش جویا می‌شد. همچنین آقاضیاء عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی شاگردان خود را برای آزمودن اجتهاد نزد وی می‌فرستادند. ➖ اطلاعاتی درباره‌ی مرحوم آیت‌الله ، روی لینک‌های آبی رنگ زیر بزنید⬇️⬇️ 📥 مطلب اول 📥 مطلب دوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
تنبیه‌الامةفي‌إثبات‌الرجعة_آیت‌الله‌شیخ‌محمدرضاطبسی.pdf
حجم: 2M
🌿 کتابی فارسی، باعنوان: ➖ رساله مختصره‌ای، از فقیه اصولی مرحوم آیت‌الله از شاگردان مبرز و اصحاب استفتاء مرجع عظیم الشأن مرحوم آیت‌الله العظمی (رضوان الله علیه) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 اقامت مرحوم حاج‌شیخ در شهرمقدس‌قم مرحوم آیت‌الله شیخ‌عبدالکریم‌حائری در ۱۳۳۷ق به‌قصد زیارت (علیه‌السلام) شد و در مسیر خود چند روز در ماند و با اوضاع این شهر و آن آشنا شد و از مهجوری و غربت مدارس علمی آن‌جا افسوس خورد[۱]. ➖ در ماه رجب ۱۳۴۰ق (در آستانه نوروز ۱۳۰۱ش) بار دیگر، در پی دعوت تنی چند از عالمان قم از او و نیز برای زیارت مرقد ، با همراهی چند تن، از جمله فرزند خردسالش مرتضی، به قم رفت و با استقبال بسیاری از علما و مردم قم و درخواست آنان برای اقامت او در این شهر مواجه شد. نخست تردید داشت، ولی پس از پافشاری شماری از عالمان، به‌ویژه ، آشیخ‌عبدالکریم‌حائری کرد و سپس تصمیم گرفت در قم بماند، تصمیمی که در پی آن حوزه‌ای بزرگ در آن شهر تأسیس شد و حائری، «» لقب گرفت[۲]. حاج‌شیخ، تصمیم خود را به‌شاگردانش اعلام کرد. علاوه بر ، که همراه حائری به‌قم رفته بود، بسیاری از شاگردان او، از جمله شاگردان برجسته‌ای چون ، و ، به‌قم منتقل شدند. 🔻 شکوفایی حوزه قم با هجرت حاج‌شیخ‌عبدالکریم و آغاز شدن درس حائری در قم و همراهی و همکاری عالمان قم، حال و هوای مدارس دینی آن‌جا دگرگون و حوزه علمیه قم پرتحرک شد. گرچه قم در گذشته هم در دوره‌هایی، حوزه‌های علمی پررونقی داشت، اما هیچگاه بدین درجه از شکوفایی و اعتبار نرسیده بود و در ردیف حوزه‌های درجه اول جهان اسلام به‌شمار نمی‌رفت. مرحوم و ــ که پس از تبعید شدن از عراق در ۱۳۰۲ش، حدود هشت ماه در قم ماندند ــ نیز در تثبیت این حوزه نقش مهمی داشتند. به گزارش بسیاری از منابع، حاج‌شیخ‌موسس با استقبال از حضور آن دو در قم و فراهم کردن مقدمات تدریسشان، شاگردان خود را به حضور در درس آنان تشویق کرد. بنابر برخی گزارش‌ها، حائری حتی درس خود را به احترام آن‌ها تعطیل کرد[۳]. ➖ با پرآوازه شدن حوزه علمیه قم و ورود شماری از عالمان و مدرسان و بسیاری از محصلان سایر حوزه‌ها یا محصلان جدید، تعداد طلاب از هزار تن گذشت[۴]. از آن پس، نام شیخ عبدالکریم ــ که دوستان و شاگردانش بیش‌تر از او با عنوان « » یاد می‌کردند ــ با نام حوزه قم پیوند خورد. او از سه جایگاه در تثبیت و توسعه حوزه علمی قم مؤثر بود: مرجعیت، تدریس و زعامت علمی و اداره امور حوزه. 🔻 مرجعیت حاج‌شیخ‌عبدالکریم حائری یزدی هرچند حاج‌شیخ، هیچگاه خود را در معرض قرار نداده و بلکه با ترک حوزه علمی عراق، از آن فاصله گرفته بود، پس از درگذشت و و ، در فاصله سال‌های ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹ که حائری هنوز در اراک به سر می‌برد، شماری از کسانی که در تکاپوی انتخاب مرجع تقلید بودند، به او رجوع کردند. پس از هجرت او به قم و افزایش شهرتش، رفته‌رفته بر مقلدان او افزوده شد تا این‌که بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان سایر کشورها، از جمله عراق و لبنان، از مقلدان او شدند[۵]. ➖ از جمله عوامل مهم و مؤثر در مرجعیت حائری را توجه ویژه به او، از جمله ارجاع مقلدان خود به حائری در مسائل مورد احتیاط، دانسته‌اند[۶]. 📚 منابع: ۱. گنجینه دانشمندان، محمدشریف‌رازی، ج۱، ص۲۸۶؛ زندگینامه رجال ومشاهیر ایران، حسن‌مرسلوند، ج۳، ص۵۹ـ۶۰ ۲. گنجینه آثار قم، عباس‌فیض‌قمی، ج۱، ص۳۳۱؛ طبقات اعلام الشیعة، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، آقابزرگ‌طهرانی، قسم۳، ص۱۱۵۹ ۳. طبقات اعلام الشیعة، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، آقابزرگ‌طهرانی، قسم۳، ص۱۱۶۰ ۴. تاریخ یزد، عبدالحسین‌آیتی، ج۱، ص۴۲۹. ۵. آثارالحجه، محمدشریف رازی، ج۱، ص۲۳ـ۲۴؛ تاریخ یزد، عبدالحسین‌آیتی، ص۴۲۹ ۶. آیةالله مؤسّس مرحوم آقای حاج‌شیخ عبدالکریم حائری، علی‌کریمی‌جهرمی، ج۱، ص۱۰۷ـ۱۰۸؛ شرح زندگانی من، عبدالله‌مستوفی ج۳، ص۶۰۱. 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
خصائص‌الزینبیة_سیدنورالدین‌جزائری.pdf
حجم: 11.25M
🌿 | کتابی عربی، ویژه محققان، باعنوان: 👈🏼با تقریظ حضرات آیت‌الله، و (رضوان‌الله‌علیهما) ➖ چاپ بیروت ➖ این کتاب، از جمله آثاری است که می‌تواند ما را از نگاه تک بعدی و کلیشه‌ای به حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) رها سازد. کتاب حاوی مقدمات مهم و دست کم ۲۱خصیصه برجسته و روشنگر درباره حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است. خصوصیت این کتاب این است که به قلم یک مجتهد صاحبنظر صورت بسته است. 🔘 مرحوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼  فرزند مرحوم سيّدعبدالله شيرازي‌، برای من نوشتند: من ۱۵ ساله بودم كه همراه پدر و جمعي از شاگردانش‌، در خدمت‌ِ مرحوم «آقای اصفهاني‌» به ساحل‌ِ نهر كوفه رفتيم (أيّام شدّت گرماي نجف بود). ➖ در آن اوقات‌، علماء برای تغییر آب و هوا و استراحت در تعطیلی هفته (پنج‌شنبه و جمعه‌) از نجف به كنار نهر كوفه می‌رفتند. یک مرتبه كه من (در آنجا) از جمعيّت‌ِ طلّاب جدا بودم‌، دوستانم برايم نقل كردند: ما در زير سايه درخت‌ها در كنار نهر بودیم‌. «سيّد» از ما خواست كه كيسه سنگینی را نزد او ببريم‌! وقتی كيسه را خدمتشان برديم‌، درب‌ِ آن را باز كرد و از ميان آن‌، نامه‌ها و اوراق فراواني را بيرون آورد و آنها را پاره كرده و در داخل نهر (آب‌) می‌انداخت‌!! ➖ حاضرين با تعجّب از «سيّد» سؤال كردند: اين كاغذها چيست و چرا اين كار را مي‌كنيد؟! «مرحوم سيّد»: اينها نامه‌هایی است كه از طرف‌ِ مخالفین‌ِ من به‌من نوشته شده و در آن به‌من ناسزا و بدی و اهانت ذكر شده است‌!! من آنها را از بين می‌برم تا بعد از من به‌دست كسی نیافتد كه باعث هتک و آزار نويسندگان آن‌ها گردد!! 📚 قصص وخواطر، ص۵۹۷ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Ayatollah_esfahani
مرجعیت‌درعرصه‌اچتماع‌وسیاست_سیّدمحمّدحسین‌منظورالاجداد.pdf
حجم: 6.03M
🌿 کتابی فارسی درباره‌ی مرجعیت اعلی شیعه، باعنوان: اسناد و گزارش‌هایی از آیات عظام و ... ۱۳۲۹-۱۲۹۲ ➖ پیشنهاد دانلود به‌پژوهشگران وطلبه‌ها واهل‌منبر ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان 🔘 مؤلف: 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 ظاهرا افراد مختلفی این نامه را دیده‌اند. و این داستان از منابع مختلف نقل شده. مرحوم حجت الاسلام صاحب کتاب نقل می‌کند: در بیت مرحوم حاج فرزند مرحوم آيت‌الله العظمی بودم. دانشمند پرواپیشه مرحوم آقای نیز آنجا بود، به تناسبی سخن از آیت‌الله العظمی مرحوم _ قدس سره _ به‌میان آمد که آقای حلبی فرمودند: ➖ من در عصر آن بزرگوار از کسانی بودم که گاه اشکال و ایراد به‌سبک معظّم‌له در رهبری معنوی و مذهبی جهان تشیّع داشتم. این ایراد تا هنگام تشرّف به‌عتبات عالیات و دیدار خصوصی با آن مرحوم ادامه داشت. به‌همین جهت هم، آنجا وقتی به‌محضرش رفتم، اشکالات خود و دیگران را گفتم. آن بزرگوار با کمال سعه صدر و گشادگی چهره جواب همه اشکال و ایرادهای مرا داد. سرانجام فرمود: "من دستور دارم که این گونه عمل کنم". گفتم: از کجا و چه کسی دستور دارید؟ فرمود: "از چه کسی می خواهید دستور داشته باشم؟" گفتم: یعنی از امام عصر علیه‌السّلام؟ فرمود: آری. و برخاست درب صندوق خود را گشود و پاکتی را از آنجا برگرفت و به دست من داد. ➖ من به‌مجرّد این که پاکت را گرفتم مضطرب و منقلب شدم. با حالتی وصف‌ناپذیر کاغذ را از پاکت درآوردم و آن را خواندم که از جمله این عبارت نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحيم. يا سيّد أبوالحسن ارخص نفسك وتجلس في دهليز بيتك ولا ترخ سترك (وأعن او أغث شيعتنا وموالينا) نحن ننصرك إن‌شاءالله، المهدي. بنام خداوند بخشنده مهربان ای سید ابوالحسن خود را ارزان در اختیار همگان قرار ده (خودت را در دسترس عموم مردم قرار ده)، ودر بیرونی منزلت بنشین درب به‌روی کسی مبند و پرده بین خود و مردم قرار مده و به‌داد و کمک پیروان و دوستان ما برس، ما تو را یاری می‌کنیم ان‌شاءالله، مهدی. ➖ پرسیدم ”این توقیع شریف را به‌وسیله چه کسی دریافت داشته‌اید؟“ فرمود ”به وسیله مردی عابد و پارسا و باتقوا به نام که از هر جهت مورد وثوق و اطمینان است.“ اجازه گرفتم تا از آن نسخه‌ای بردارم مشروط بر اینکه تا سیّد در قید حیات است ابراز نکنم. 📚 کرامات الصالحین شیخ‌محمدرازی، ص۱۱۰ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 آیت‌الله‌ : آیت‌الله حاج (م۱۳۶۹ق) به خیلی معروف بود. ایشان در ساکن بود و در مسجد گوهرشاد نماز می‌خواند. شاید بتوان گفت که نماز ایشان از نظر عظمت و کثرت جمعیت در ایران اوّل بود. تا آخر پر از جمعیت می‌شد. چنین جمعیتی در هیچ جای دیگر نبود. ➖ ایشان از نظر سنی از خیلی بزرگ‌تر بود. وقتی آیت الله بروجردی به مشهد مشرف می‌شود، حاج شیخ علی‌اکبر جای نماز جماعت خود را به آقای بروجردی واگذار می‌کند. همه ائمه جماعات ـ به جز یک نفر ـ نمازهایشان را تعطیل می‌کنند. ➖ تمام مدتی که آقای بروجردی در مشهد بود، آقای حاج ـ که شخص اول مشهد از نظر ریاست و رئیس روحانیون آنجا بود ـ و آقای حاج شیخ علی اکبر ـ که شخص اول مشهد از نظر وجهه مردمی و تقوا بود ـ در یمین و یسار آقای بروجردی به ایشان اقتدا می‌کردند و ملازم نماز وی بودند. ➖ وقتی حاج شیخ علی اکبر نهاوندی به عتبات و نجف می‌رود، آیت‌الله که مرجع کل شیعه بود، جای نمازش را به مرحوم حاج شیخ علی اکبر تفویض می‌کند و ایشان به جای نماز می‌خواند. خیلی‌ها از حاج شیخ علی اکبر نقل کرده اند که گفته بود: در همان وقت صدایی شنیدم که: «عَظَّمْتَ وَلَدی عَظَّمتُکَ»؛ یعنی برای اینکه در مشهد آیت الله بروجردی را تعظیم کردی، ما هم در نجف تو را تعظیم کردیم. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج۱، ص۵۶۲ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم آيت‌الله می‌فرمود: حکایتی که من خودم از مرحوم آیت‌الله نشنیدم، ولی کسی برایم نقل کرد که خودش از ایشان شنیده بود، آن آقا می‌گفت: یک وقتی از مرحوم [آیت الله] آقا سید ابوالحسن اصفهانی پرسیدم: چه کار کردید که به این مقام و موقعیتِ [معنوی و علمی] رسیدید؟ منظورم کارهای مخصوص مانند اذکار و اوراد و این‌ گونه کارها بود فرمودند: من هیچ کاری نکردم! اصرار کردم ➖ فرمودند:  چیزی که به‌ذهنم می‌رسد این است -اگر چه امکان دارد بخندید- روزی، پیش از آن‌ که به درس بروم، ظرفِ ماستی خریدم و گذاشتم جلو پنجره، تا وقتی که از درس بر می‌گردم، قدری خنک شده باشد. از درس که برگشتم دیدم ظرف ماست خالی است، با این که در و پنجره بسته بوده است. روز دوم و سوم بر همین منوال گذشت، تا آن که روز چهارم، تصمیم گرفتم در حجره بمانم تا راز قضیه را کشف کنم. ➖ دیدم گربه‌ای از سوراخ حجره، با بچه‌ای به‌دندان، وارد اتاق شد، چون خودش نمی‌توانست مستقیم از ظرف ماست بخورد، بچه‌اش را داخل ظرف ماست می‌گذاشت، بعد بچه را بیرون آورده و می‌لیسید. ➖ وقتی این صحنه را دیدم، گفتم: باید ببینم جای این گربه کجاست. او را دنبال کردم، دیدم رفت گوشه خلوتی خوابید و پنج شش تا بچه گربه هم دورش افتاده و شیر می‌خورند، دلم به‌حال این حیوان سوخت، تصمیم گرفتم همان روش را ادامه دهم. هر روز کاسه‌ای ماست می‌گرفتم و در همان‌ جا می‌گذاشتم، تا این که بچه‌ها بزرگ شدند و آن گربه هم دیگر نیامد. من این کار را کرده‌ام، فکر می‌کنم اگر ریاست و مقامی هست، ممکن است خداوند به‌خاطر همان کار داده باشد! . 📚 مجله حوزه، ش۹۸، خردادوتیر ۷۹، گفتگو با مرحوم آیت‌الله سیدمحمدجعفر مروّج 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @ayatollah_esfahani
🔷🔶 👈🏼👈🏼 حکایت کرد برای این نگارنده و جماعتی از اعلام جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج از جمعی از ثقات نجف اشرف که پس از پایان که از تجار و محترمین ذوریاست و آثار خیری در نجف و زینبیه شام دارد از طرف دولت نوری السعید نخست وزیر آن‌روز عراق مشرف شد خدمت که سفیر کبیر انگلستان قصد شرفیابی دارد. آیت‌الله اصفهانی فرمود مرا به‌سفیر انگلیس چه‌کار؟! اصرار کرد که آقا نمی‌شود که او را نپذیرید می‌خواهد خصوصی خدمت برسد و پیامی از دولت بریتانیا دارد به‌عرض برساند! آقا فرمودند: پس بیاید مانند افراد دیگر در مجلس عمومی و علنی. ➖ پس وقت تعیین کرد و بهبهانی به‌بغداد اطلاع داد. از آن طرف آقا تمام مدرسین و علماء نجف و تجار برجسته و شیوخ نجف را پیام داد در ساعت مقرر در منزل آقا بیایند و تمامی آمدند و در روز موعود سفیر با رئیس دولت و وزراء با اسکورت و تشریفات مخصوصی به‌منزل آقا آمده و در کنار آقا نشست. ➖ و پس از تعارفات پیام دولت بریتانیا را داد که: دولت انگلستان نذر کرده بود که اگر به‌جرمن (آلمان) غالب و پیروز شد یکصدهزار دینار (معادل با دو میلیون تومان سال 1300هجری شمسی حدودا) خدمت شما تقدیم کند که در هر مصرف که صلاح بدانید مصرف نمائید!! ➖ آقا فرمودند چه عیبی دارد؟! سفیر فورا از کیف خود یک چک صد هزار دیناری تقدیم به‌آیت‌الله اصفهانی نمود آقا هم گرفت و زیر تشک خود گذارد. ازین عمل سید تمام علماء و تجار و شیوخ ناراحت شده و ابروها در هم کشیدند که چرا سید، پول انگلیس را قبول کرد؟! ولی دیدند لحظه‌ای بعد آقا به‌سفیر فرمودند: در این جنگ بسیاری از مردم آواره و از هستی ساقط شدند از طرف من به‌دولت خود بگو که سید ابوالحسن به‌نمایندگی از مسلمین یک وجه ناقابل و مختصری تقدیم می‌دارد که آن را بین مردم خسارت دیده این جنگ تقسیم کنید و از کمی وجه بسیار معذرت می‌خواهم؛ زیرا اکنون وضع ما بیش ازین ایجاب نمی‌کند و الا بیشتر از این می‌دادم. و یک چک صد هزار دیناری از جیب بغل خود در آورده و ضمیمه چک سفیر نمود و آن دویست هزار دینار (برابر با چهار میلیون تومان ایران) به‌دست سفیر داد و کرارا عذرخواهی نمود از کمی وجه. ➖ سفیر با این تدبیر و سخاوت آیت‌الله اصفهانی منفعل شده و با رنگ پریده که حاکی از شکست او و دولت مقتدر انگلستان بود در برابر سیاست و کیاست آن مرحوم از جا برخاست و دست آقا را بوسیده و بیرون رفت و به‌نوری السعید گفت که: ما خواستیم شیعیان را استعمار کرده و بخریم و لکن پیشوای شما مارا خرید و پرچم اسلام را در کاخ بریتانیا کوبید. 📚 گنجینه دانشمندان ، ج۱ ، ص۲۲۰ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 ظاهرا افراد مختلفی این نامه را دیده‌اند. و این داستان از منابع مختلف نقل شده. مرحوم حجت الاسلام صاحب کتاب نقل می‌کند: در بیت مرحوم حاج فرزند مرحوم آيت‌الله العظمی بودم. دانشمند پرواپیشه مرحوم آقای نیز آنجا بود، به تناسبی سخن از آیت‌الله العظمی مرحوم _ قدس سره _ به‌میان آمد که آقای حلبی فرمودند: ➖ من در عصر آن بزرگوار از کسانی بودم که گاه اشکال و ایراد به‌سبک معظّم‌له در رهبری معنوی و مذهبی جهان تشیّع داشتم. این ایراد تا هنگام تشرّف به‌عتبات عالیات و دیدار خصوصی با آن مرحوم ادامه داشت. به‌همین جهت هم، آنجا وقتی به‌محضرش رفتم، اشکالات خود و دیگران را گفتم. آن بزرگوار با کمال سعه صدر و گشادگی چهره جواب همه اشکال و ایرادهای مرا داد. سرانجام فرمود: "من دستور دارم که این گونه عمل کنم". گفتم: از کجا و چه کسی دستور دارید؟ فرمود: "از چه کسی می خواهید دستور داشته باشم؟" گفتم: یعنی از امام عصر علیه‌السّلام؟ فرمود: آری. و برخاست درب صندوق خود را گشود و پاکتی را از آنجا برگرفت و به دست من داد. ➖ من به‌مجرّد این که پاکت را گرفتم مضطرب و منقلب شدم. با حالتی وصف‌ناپذیر کاغذ را از پاکت درآوردم و آن را خواندم که از جمله این عبارت نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحيم. يا سيّد أبوالحسن ارخص نفسك وتجلس في دهليز بيتك ولا ترخ سترك (وأعن او أغث شيعتنا وموالينا) نحن ننصرك إن‌شاءالله، المهدي. بنام خداوند بخشنده مهربان ای سید ابوالحسن خود را ارزان در اختیار همگان قرار ده (خودت را در دسترس عموم مردم قرار ده)، ودر بیرونی منزلت بنشین درب به‌روی کسی مبند و پرده بین خود و مردم قرار مده و به‌داد و کمک پیروان و دوستان ما برس، ما تو را یاری می‌کنیم ان‌شاءالله، مهدی. ➖ پرسیدم ”این توقیع شریف را به‌وسیله چه کسی دریافت داشته‌اید؟“ فرمود ”به وسیله مردی عابد و پارسا و باتقوا به نام که از هر جهت مورد وثوق و اطمینان است.“ اجازه گرفتم تا از آن نسخه‌ای بردارم مشروط بر اینکه تا سیّد در قید حیات است ابراز نکنم. 📚 کرامات الصالحین شیخ‌محمدرازی، ص۱۱۰ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◼️ 👈🏼👈🏼 آیت‌الله العظمی : من در جوانی که در مشهد طلبه بودم، برای زیارت عتبات عالیات به عراق رفتم و در نجف اشرف، روزی در درس مرجع کل، (رضوان‌الله‌علیه) حضور یافتم و ایشان دقایق و لطایف مباحث مرتبط به «أخبار من بلغ» را می‌فرمود. در پایان درس، رو کردم و به ایشان عرض کردم: «ای پیر غلام امام زمان (سلام‌الله‌علیه)، شما این‌جا ظرایف بحثی جزئی در مستحبات را با این دقت بیان می‌فرمایید، آن‌وقت در ایران به رئیس مذهب توهین می‌شود»! مقصودم (۱۲۶۹ تا ۱۳۲۴ ش) بود که بعداً کشته شد. ➖ آسید ابوالحسن آغاز به‌گریه کرد! بسیاری به‌من گفتند: «این چه نحوه‌ی صحبت کردن با این بزرگوار است؟!» آسید ابوالحسن اصفهانی پس از اتمام گریه و آرام گرفتن، به‌من رو کردند و فرمودند: «از این جهت است که شما باید بیایید نجف، درس بخوانید و ملا شوید [تا بتوانید بدین شبهات و اهانت‌ها پاسخ گویید و دین را تقویت نمایید…]!» ➖ من برگشتم به ایران و پس از چندی برای درس و بحث به هجرت کردم. من بسیار جوان بودم که رفتم نجف. غرض این‌که سید اصفهانی در نجف رفتن من تأثیر داشت… ➖ آن‌زمان، مهمان آسید ابوالحسن اصفهانی بودم. روزی سید اصفهانی آمدند خدمت ایشان. در این شورا بزرگانی مانند (۱۳۰۹ تا ۱۳۹۴ ق)، (۱۳۱۵ تا ۱۳۹۵ ق) و … بودند. آقای خوئی (ره) در (کفش‌کن، پایین اتاق) نشسته بود (کنایه از این‌که در آن جمع، بزرگی چون آقای خوئی در برابر دیگر بزرگان هنوز شاگرد بود). ➖ در استفتائی کار کرده و فتوایی استنباط نموده بودند. آن را به سید دادند. سید، پیراهنی و پیژامه‌ای به‌تن داشت و در حال کشیدن قلیان بود! استفتاء را که دید، آن را نپسندید و گفت: «بروید به‌فلان فصل الوسیلة ابن حمزه رجوع نمایید؛ پاسخ این استفتاء همان است». این تسلط و احاطه‌ی سید در فقه را می‌رساند. بگذریم… فقها رفتند… 📚 بخشی از بیانات زعیم حوزه‌ی علمیه‌ی قم آیت‌الله العظمی وحید خراسانی، در جریان بررسی یکی از حواشی آیت‌الله العظمی سیدابوالحسن‌اصفهانی در مسجداعظم‌قم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @ayatollah_esfahani 🆔 @Fishe_menbar