eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ 👈🏼 ایام شهادت امام رضا علیه‌السلام ➖ اوصاف امام رضا علیه‌السلام ➖ رنج‌های و محنت آن‌حضرت ➖ خبر از شهادت حضرت ثامن‌الحجج علیه‌السلام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻧﻘﻞ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻛﻪ: ﺷﻴﺦ ﻋﻠﻰ ﻧﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﻣﻌﻴّﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﻧﺠﻔﻰ ﻋﺎﺯﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻗﺎ ﻣﻰﺷﻮﺩ. ➖ ﺷﻴﺦ ﻋﻠﻰ ﻛﻪ ﻛﻔﻴﻞ ﺧﺪﻣﺖ ﻭ ﺍﻣﻴﻦ ﺧﺮﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻠﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﻣﺎ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻳﻢ. ﻣﻦ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻧﻴﻢ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ. ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺸﻬﺪ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﻣﺪّﺕ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺮﺟﻰ ﻣﺎ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﻰﺷﻨﺎﺧﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻮﻟﻰ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻗﺮﺽ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ. ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻣﺸﺐ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﻴﺴﺖ. ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﭘﻰ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ➖ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﻄﻬّﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺸﺘﻢ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﺮﺩﻳﻢ. ﺩﻳﺪﻡ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﭘﻬﻠﻮﻯ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺷﻴﺦ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻛﻴﺴﻪﺍﻯ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺷﻴﺦ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺷﻴﺦ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﻰ ﻛﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻭﻯ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣّﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﻴﺦ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍَﻣﺎ ﻋَﻠِﻤﺖَ ﺍِﻥّ ﻟِﻜُﻞّ ﺍِﻣﺎﻡَ ﻣَﻈﻬَﺮ ﻭﺍِﻥّ ﺍﻟﺎِﻣﺎﻡ ﻋَﻠﻰّ ﺑﻦِ ﻣﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮّﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣُﺘَﻜَﻔّﻞ ﻟِﺎَﺣﻮﺍﻝِ ﺍﻟﻐُﺮﺑﺎﺀ؟! ﻣﮕﺮ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﺍﻣﺎﻣﻰ ﻣﻈﻬﺮﻯ ﺍﺳﺖ؟ ﻭ ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﻔﻴﻞ ﺣﺎﻝ ﻏﺮﻳﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ)! ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻛﻴﺴﻪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺭﻓﺖ. ➖ ﻣﻬﺪﻯ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻫﻰ ﻛﺮﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﺑﻴﺎ ﻛﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ. ﻣﻦ ﻛﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺷﻴﺦ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ، ﻏﺬﺍ ﻭ ﻣﻴﻮﻩ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩﻡ. ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭﻗﺘﻰ ﻃﻌﺎم‌ها ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺷﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﻛﺮﺩﻯ. ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﻰﺑﻴﻨﻴﻢ ﻏﺬﺍﻯ ﻣﺎ ﺍز ﺷﺐ قبل ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ؟! ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﻴﺦ ﻭ ﻣﺮﺩﻯ ﻛﻪ ﻛﻴﺴﻪ ﺍﻫﺪﺍﻳﻰ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻧﻤﻮﺩﻡ. ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﻴﺴﻪ ﺳﻴﺼﺪ ﺍﺷﺮﻓﻰ ﺑﻮﺩ. 📚 ﺩﺍﺭﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﻮﺭﻯ، ﺝ۲، ﺹ۲۵۸ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 می‌گوید: یک بار که به مدینه رفته بودم، در ابتدای شب خادم امام به اقامت‌گاه من آمد و گفت: امام این مرکب را فرستاده و می‌خواهد تو را ببیند. ➖ بزنطی افتخار می‌یابد تا پاسی از شب میهمان امام باشد. اواخر شب امام می‌فرماید: فکر نمی‌کنم در این موقع بتوانی به مدینه باز گردی، امشب را نزد ما بمان و صبح به یاری خدای ـ‌عزّوجلّ‌ـ حرکت کن. آنگاه امام کنیز خود را صدا می‌زنند و به او می‌گویند: بستر خواب مرا برای وی بگستران، و ملحفه مرا که در زیر آن می‌خوابم بر آن بستر بیفکن، و مخدّه و بالش مرا زیر سر او بگذار. ➖ بزنطی که از این همه موهبت و لطف امام بهت‌زده می‌شود،‌ اندکی به خود مغرور می‌شود. او می‌گوید: در ذهن خود گفتم: کیست که این مقدار مقام و منزلت که اکنون نصیب من گشته او را نصیب شده باشد؟! خداوند در نزدش مقامی به من عطا فرمود که به احدی از اصحاب ما عطا نکرده است: امام مرکب خود را فرستاد تا سوار شدم، فراش خود را گسترد تا در لحاف و بالش او شب را به روز آوردم، و احدی از اصحاب ما را نصیبی این چنین نشده است. ➖ نشسته بودم و این خیالات را در دل می‌گذراندم و آن بزرگوار در کنار من بود که ناگهان رو به من فرمود: ‌ای احمد! امیر مؤمنان علیّ بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) از صعصعه، عیادت کرد و به او گوشزد کرد که این عیادت را سبب فخر و مباهات خود بر خویشانت نگیر و تواضع پیشه کن تا خداوند مقام تو را بلند کند. 📚 منابع: ۱. عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، شیخ‌صدوق، ج۲، ص۵۱۴، ح۱۹ ۲. وسائل الشیعة، شیخ‌حر عاملی، ج۲، ص۱۱۱ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
مرثیه‌امام‌رضا‌علیه‌السلام_محدث‌زاده.mp3
3.6M
🎴 مرثیه‌ی امام رضا عليه‌السلام ➖ مربوط به بیش از ۵۰ سال پیش 🔘 خطیب پیشکسوت، مرحوم فرزند شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @AmirGrali
ما گره گشا داریم ؛ دافع البلا داریم هر کسی کسی دارد ؛ ما امام رضا داریم ما امام رضا داریم سر تا به قدم دردیم ؛ رو به این حرم کردیم پشت پنجره فولاد ؛ ما دارالشفا داریم ما امام رضا داریم با همه تهی دستی ؛ شادیم که از هستی بر دامن لطف تو ؛ دست التجا داریم ما امام رضا داریم تو دست عطا داری ؛ این همه گدا داری ما دست تهی داریم ؛ ما فقط تو را داریم ما امام رضا داریم از درت مران ما را ؛ جان مادرت زهرا غیر کوی تو مولا ؛ ما مگر کجا داریم ما امام رضا داریم روح و جان حج اینجاست ؛ ثامن‌الحجج اینجاست با صفا تر از مروه ؛ مروه و صفا داریم ما امام رضا داریم حجّ فقرایی تو ؛ یار ضعفایی تو اغنیا کجا دارند ؛ ثروتی که ما داریم ما امام رضا داریم هر چند گرفتاریم ؛ کی گفته که بی یاریم ما حضرت معصومه ؛ ما امام رضا داریم ما امام رضا داریم ما عاصی و شرمنده ؛ تو رئوف و بخشنده هم خوف از آن داریم ؛ هم به این رجا داریم ما امام رضا داریم گر چه غرق عصیانیم ؛ در پناه سلطانیم چه واهمه ای دیگر ؛ از روز جزا داریم ما امام رضا داریم رحمی به دل ما کن ؛ راه بسته را وا کن از تو خواستیم هر وقت ؛ میل کربلا داریم ما امام رضا داریم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 حضرت ثامن الحُجَج مولانا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام در سال ۲۰۳ هـ بنابر أصَح(۱) دو سال پس از شهادت حضرت معصومه علیهاالسلام به شهادت رسیدند. سنّ مبارک حضرت ۴۹ یا ۵۱ یا ۵۵ سال بوده است(۲). بنابر نقلی در ۲۷ صفر حضرت امام رضا علیه‌السلام شهادت رسیده‌اند(۳) ولی مشهور آخر ماه صفر است. در ۲۸ صفر مأمون انگور مسموم یا آب انار زهر آلود را به اجبار به حضرت امام رضا علیه‌السلام خورانید(۴). ➖ آزارهای مأمون لعین نسبت به حضرت مأمون از آزار و جسارت نسبت به حضرت کوتاهی نکرد، و حتّی حضرت را چندین ماه در سرخس مقیداً زندانی کرد. (۵) پس از ولایت‌عهدی، ابتدای گرفتاری آن حضرت به خاطر معاشرت با مأمون منافق ملعون بود. او به حسب ظاهر در تعظیم و احترام حضرت می‌کوشید، امّا در باطن با آزار و اذیّت حجّت خدا را به مرگ خویش راضی نموده بود. ▪️ می‌گوید: هر جمعه که آن حضرت از مسجد جامع مراجعت می‌کرد، با بدنی عرق دار و غبار آلود دست‌ها را به درگاه الهی بر می داشت و می‌فرمود: «بار الها اگر فرج و گشایش کار من در مرگ من است، مرگ مرا برسان». آن حضرت پیوسته در غم و حزن بودند تا در غربت رحلت فرمود. (۶) ▪️ مأمون ملعون پس از آنکه یک‌شبانه‌روز امر شهادت آن حضرت را کتمان کرد سراغ محمّد پسر امام صادق علیه‌السلام و جماعتی از آل ابوطالب فرستاد تا سلامت بدن امام را ببیند، و پس از آن شروع به گریه و زاری نمود!!(۷) ➖ دفن بدن مبارک حضرت پس از غسل و کفن و نماز بر بدن شریف حضرت که توسط امام جواد علیه‌السلام انجام شد (۸) آن حضرت را جلوی قبر هارون در خانه‌ی حمید بن قحطبه، مکان فعلی دفن کردند(۹). بنابر بعضی از روایات مأمون لعین از ترس فتنه مردم دستور به دفن شبانه حضرت داد(۱۰). ▪️ مدّت امامت آن حضرت ۲۰ سال بود(۱۱). سنّ شریف امام جواد علیه‌السلام هنگام شهادت امام رضا علیه‌السلام ۷ سال و چند ماه بود(۱۲). ➖ اقوال شهادت آن حضرت عبارتند از : اوّل ماه رمضان (۱۳)، ۲۱ ماه رمضان (۱۴)، ۲۳ ماه رمضان (۱۵)، ۲۴ ماه رمضان (۱۶)، ۱۴ صفر (۱۷)، ۱۷ صفر (۱۸)، شش روز مانده از صفر (۲۳ یا ۲۴) (۱۹)، ۲۷ صفر (۲۰)، ۱۸ جمادی الاولی (۲۱)، و ۲۳ ذی القعده (۲۲). ▪️ بزرگان شیعه در کتب مختلف ماه شهادت را صفر و روز آن را اکثراً آخر صفر ذکر کرده اند، ولی ۲۹ یا ۳۰ روز بودن ماه صفر در سال شهادت را ذکر ننموده اند. 📚 منابع : ۱. کافی، ج ۱، ص ۴۸۶ ۲. کشف الغمة، ج ۲، ص ۲۶۷ ۳. تاج الموالید، ص۵۰. شرح الاخبار، ج۳، ص۳۴۳ ۴. ارشاد ج ۲، ص ۲۷۰ ۵. عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۱۹۷ ۶. همان، ج ۱، ص ۱۸ ۷. ارشاد، ج ۲، ص ۲۷۱ ۸. عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۲۷۳ ۹. همان، ج ۱، ص ۲۱۹، ج ۲، ص ۲۸ ۱۰. همان، ج ۱، ص ۲۷۰ ۱۱. ارشاد، ج ۲، ص ۲۴۷ ۱۲. عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج ۲، ص ۲۸ ۱۳. العدد القویة، ص ۲۷۶ ۱۴. عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۸ ۱۵. کشف الغمة، ج۲، ص۲۹۷ ۱۶. بحارالأنوار، ج۹۹، ص۴۳ ۱۷. العدد القویة، ص۲۷۶. منتهی الآمال، ج۲، ص۳۱۲ ۱۸. مصباح کفهمی، ج۲، ص۵۹۶ ۱۹. تاریخ قم، ص۱۹۹ ۲۰. تاج الموالید، ص ۵۰. شرح الأخبار، ج۳، ص۳۴۳ ۲۱. رجال النّجاشی، ص۱۰۰ ۲۲. منتخب التواریخ، ص ۵۷۷ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🎴 👈🏼👈🏼 با سند خود از کاتب نقل می‌کند که گفت: با دختر ازدواج کردم، او را آن‌چنان دوست داشتم که بی‌نظیر بود، فرزندی برایم نیاورد. ➖ خدمت امام رضا علیه‌السلام [یا طبق نسخه‌ی کتاب بحارالانوار: خدمت امام هادی علیه‌السلام] رسیدم، و از نازا بودن او شِکوه کردم. ➖ امام علیه‌السلام تبسمی کرد، و فرمود: انگشتری که نگینش فیروزه باشد بگیر، و بر آن بنویس: رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻣﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ(ﺑﻲ ﻓﺮﺯﻧﺪ) ﻣﮕﺬﺍﺭ ; ﻭﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭﺍﺭﺛﺎﻧﻲ (انبیا/٨٩) می‌گوید: من به این دستور عمل کردم یکسال نشده بودکه خداوندپسری به من عنایت کرده بود ➖ یادداشت مرتبط: مرحوم حجت‌الاسلام (از بانیان مهدیه تهران) در یکی از سخنرانی‌های خویش می‌گوید: دوعدد انگشتر فیروزه با همان کیفیت نوشتاری سوره انبیا آیه ۸۹ حک وتهیه شود و زن و مرد هر کدام به دست کنند. ایشان سپس می‌گوید: شاید به هزار نفر توصیه کرده‌ایم و بچه‌دار شده اند و مجرب است. 📚 منابع: ۱. امالی، شیخ‌طوسی، ۴۹، ح۶۲ ۲. بحارالأنوار، ج ۹۵، ص۳۴۳ ۳. تحفه الرضویه، ص۲۸۹ ۴. دانشنامه امام هادی علیه السلام، ج۱، ص۴۸۳ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
تحفه‌الرضویه_ملانوروزعلی‌بسطامی_نسخه‌ی‌خطی.pdf
38.11M
◾️| کتابی فارسی، در احوالات حضرت امام علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام، باعنوان: ➖ نسخهٔ چاپی و نسخه خطی 🔻 معرفي چاپ سنگي: نسخه شامل چهار باب و يك خاتمه می‌باشد كه ● باب اول: در بيان ولادت امام هشتم علیه‌السلام، سبب تشريف آوردن حضرت به‌خراسان، و اشاره مختصري در سخاوت و شهادت امام رضا علیه‌السلام ● باب دوم: به‌ذكر احاديث در فضيلت زيارت امام رضا علیه‌السلام ● باب سوم: در ذكر وقايعي كه بعد از دفن آن سرور از بقعه مباركه آن بزرگوار بظهور رسيده است و بيان ملقب شدن آن‌حضرت به‌رضا و معني امام هشتم و قبله هفتم ● باب چهارم: در بيان آداب‌ و كيفيت زيارت و رعايت آداب در بقعه مباركه امام رضا علیه‌السلام و بيان نيكي و احسان به والدين و استقبال از زايرين و حاجيان پرداخته است، همچنين درحاشيه نسخه قصيده قآني در مدح امام هشتم علیه‌السلام آمده است، اين عنوان با نسخه تحفه الرضويه ملا مهدي نراقي متفاوت است. 🔘 مرحوم (متوفی ۱۳۰۹ق) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 مرحوم ، علم‌الهدی رحمه‌الله در کتاب دراین‌باره می‌نویسد: ➖ أبوالحسن عليّ‌بن‌موسى‌الرضا علیه‌السلام إن قيل: كيف تولّى علي‌ّبن‌موسى‌ الرضا علیه‌السلام العهد للمأمون وتلك جهة لايستحق الإمامة منها، أ وليس هذا إيهاماً فيما يتعلّق بالدين؟! ➖ الجواب: قلنا قد مضى من الكلام في سبب دخول أميرالمؤمنين علیه‌السلام في الشورى ما هو أصل في هذا الباب. ➖ وجملته: أنّ ذا الحق له أن يتوصل إليه من كل جهة وبكل سبب، لاسيّما إذا كان يتعلق بذلك الحق تكليف عليه؛ فإنه يصير واجباً عليه التوصل والتحمل والتصرف في الإمامة ممّا يستحقه الرضا صلوات الله عليه وآله بالنصّ من آبائه علیهم‌السلام. ➖ فإذا دفع عن ذلك وجعل إليه من وجه آخر أن‌يتصرّف فيه وجب عليه أن يجيب إلى ذلك الوجه ليصل منه إلى حقّه وليس في هذا إيهام؛ لأنّ الأدلة على استحقاقه علیه‌السلام للإمامة بنفسه تمنع من دخول الشبهة بذلك، ➖ وإن كان فيه بعض الإيهام لحسنة إلجاء دفع الضرورة إليه كما حملته وآباءه علیهم‌السلام على إظهار متابعة الظالمين والقول بإمامتهم. 📝 اگر گفته شود: علیه‌السلام چگونه حکومت مأمون را به‌دست گرفت [وعهد‌دار ولایت‌عهدی شدند] و حال آن‌که، این جنبه‌ای است که با امامت سازگار نیست، آیا این مطلب، شک و توهمی به‌دین خدا وارد نمی‌سازد؟! در پاسخ می‌گوییم: [جواب ما، همان] علّت ورود امیرالمؤمنین علیه‌السلام به‌مجلس شورا [ی شش نفره پس از مرگ عمربن خطاب] است که آن‌را قبلاً بیان کردیم. و خلاصه آن اینست که: صاحب حق برای رسیدن به‌آن، از هر جهت و به‌هر دلیلی می‌تواند استفاده کند، مخصوصاً اگر مربوط به‌آن حقی باشد که بر او واجب می‌شود، و استقامت و تصرف در امامت، از همان چیزهایی است که حضرت رضا علیه‌السلام از طریق نصّ از طرف پدرانش ـ که درود بر او و خاندانش باد ـ سزاوار آن بودند. پس اگر از آن [راهی که حقّ اوست] طرد شد و راه دیگری را در اختیار او گذاشتند، باید از همان راه دوّم، به.حق خود دست یابد و در این امر توهمی وجود ندارد، زیرا دلیل‌های که بر امامت آن حضرت وجود دارد، از شبهه آن جلوگیری می‌کند، هر چند در این کار، بعضی از موارد شک برانگیز وجود دارد که دفع ضرر را بر ما واجب می‌کند، همان‌گونه که آن حضرت و پدرانش را وادار به‌پیروی آشکار از ستمگران نمود، و ادعای امامتِ ظالمین را کردند، شاید امام علیه‌السلام به‌خاطر تقوا و ترس به‌ولایت‌عهدی پاسخ داد. و امتناع امام علیه‌السلام از چیزی که بدان اجبار شده بود (ولایت‌عهدی)، اثری نداشت؛ چرا که این مطلب بر آن حضرت بار شده بود و باید آن را آشکار می‌کرد و در ملأعام اعلام می‌نمود، و حال آن که شرایط امام علیه‌السلام، اقتضای مخالفت آن را نداشت، و این مطلب [عدم جواز، و عدم توان مخالفت امام علیه‌السلام]، واضح و روشن است. 📚 تنزيه الأنبياء عليهم‌السلام، سیدمرتضی‌علم‌الهدی، ص۱۷۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ جلوه‌گاه لطف حق یا چشمه‌ی نور است این بارگاه زاده‌ی موسی است یا طور است این ای امام راستان، ای بضعه‌ی پاک رسول مشهدقدس تو یا یک آسمان نور است این ای قدمگاه تو جای بوسه‌ی اهل‌نظر جلوه‌ی صبح وصالت در نیشابور است این روی کی گردانی از بیچارگان دردمند بی‌گمان از ساحت اکرام تو دور است این در سه‌جا افتادگان را دستگیری می‌کنی ای به‌قربان وفایت، قول مشهور است این 🔘 مرحوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
شرح‌وترجمه‌قصیده‌تائیه‌دعبل‌خزاعی_علامه‌شیخ‌محمدباقرمجلسی.pdf
8.19M
◾️ 👈🏼 قصیده تائیه رضوان الله‌علیه‌معروف به:  بلندترین شعر ، شاعر  شیعی قرن دوم در ستایش اهل‌بیت علیهم‌السلام و بیان فضائل خلافت ولایت و مصائب ایشان سروده است. او این شعر را در محضر امام رضا علیه‌السلام خواند و آن‌حضرت از شعر او تمجید کردند و به‌او پاداش دادند. 🔘 مرحوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ به‌روایت اهل‌سنت عمری 👈🏼👈🏼 از علمای بزرگ اهل‌سنت عمری و از دشمنان مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌نویسد: روى الحاكم عن محمد بن عيسى عن أبي‌حبيب، قال: رأيت النبي صلى الله عليه وسلم في المنام في المنزل الذي ينزل الحجاج ببلدنا، فسلمت عليه، فوجدت عنده طبقا من خوص المدينة، فيه تمر صيحاني. فناولني منه ثماني عشرة فتألوت أن أعيش عدتها. فلما كان بعد عشرين يوماً قدم أبوالحسن علي الرضا [علیه‌السلام ] من المدينة ونزل ذلك المسجد وهرع الناس بالسلام عليه، فمضيت نحوه فإذا هو جالس في الموضع الذي رأيت النبي صلى الله عليه وسلم جالساً فيه. وبين يديه طبق من خوص المدينة، فيه تمر صيحاني، فسلمت عليه، فاستدناني وناولني قبضة من ذلك التمر، فإذا عدتها بعدد ما ناولني النبي صلى الله عليه وسلم في النوم. فقلت: زدني. فقال: لو زادك رسول الله صلى الله عليه وسلم لزدناك. 📝 روایت کرده است که: گفت: رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را در عالم رؤيا دیدم که در منزلگاهی در شهرمان که حاجیان هر سال در آنجا استراحت می‌کنند، منزل گزیده‌اند به‌ایشان سلام کردم، نزد ایشان طبقی بافته از برگ خرمای مدینه دیدم که در آن بود، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) ۱۸ عدد از آن‌ها را به‌من داد و من خوابم را این‌گونه تعبیر کردم که برابر هر دانه خرمایی که گرفته‏‌ام یک سال عمر خواهم کرد. ➖ بعد از بیست روز از این ماجرا، حضرت علی بن موسی (علیهما السلام) از مدینه آمده و در همان مسجد [و منزلگاه برای استراحت] توقف کردند. مردم از هر سو برای عرض سلام نزد ایشان می‌آمدند. من نیز به‌محضر آن حضرت شرفیاب شدم. دیدم ایشان در همان جایگاهی نشسته که رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در خواب نشسته بودند، و در مقابلش طبقی بافته از برگ خرمای مدینه است که در آن خرمای صیحانی بود. سلام کردم، حضرت مرا نزد خود طلبیدند و یک مشت از آن خرما به‌من دادند، آن را شمردم ‏دیدم به‌اندازه همان خرمایی است که رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در خواب به‌من داده بود. ➖ عرض کردم: [ای پسر رسول‌خدا] بیشتر مرحمت بفرمایید. فرمود: اگر رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) بیش از این به تو داده بود، ما هم بیش از این سهم به‌تو می‌دادیم. 📚 الصواعق المحرقة، ابن حجر مکی (چاپ موسسه الرسالة)، ج۲، ص۵۹۴ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
نشست روی زمین و بلند شد شاید که مرهمی به جگر پاره‌ها زند که نشد کنار فاطمه پنجاه مرتبه اُفتاد نشست ناله‌ی یا مرتضی زند که نشد بلند شد که بگوید جواد، جانش رفت نشست مادرِ خود را صدا زند که نشد حرارت جگرش دادِ او درآورده چقدر خواست که داد از جفا زند که نشد به حجره بود نبیند جواد حالت او که آخرین نفسش را رضا زند که نشد گرفته بود اباصلت شانه‌اش، می‌خواست نفس نفس به غم کربلا زند که نشد به گریه گفت که یابن‌شبیب، عمه‌ی ما دوید جد مرا تا صدا زند که نشد شلوغ بود و حرامی و چکمه  یابن شبیب حسین خواست که حرف از خدا زند که نشد شلوغ بود و حرامی و عمه‌ام آمد که ناله بر بدنی نخ‌نما زند که نشد همین‌که دید گلو را نمی‌برد، آن تیغ دوید بوسه به او از قفا زند که نشد در ازدحامِ قبائل به گِرد او ، پیری رسید تا که به نذرش عصا زند که نشد سنان دوباره به دنبال جای سالم بود که نیزه را به تنِ جد ما زند که نشد حسین خواست کمی هم نفس کشد، نگذاشت حسین خواست کمی دست و پا زند که نشد... 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @raziolhossein