نمایشنامه عروسکی ( آموزش احکام وضو)
عروسک های نمایشی :
گلی
عمو : خوب بچه ها مهربون گلی امروز میخواد بامن بیاد و تو نماز جماعت شرکت بکنه ، وضو گرفتی عمو
گلی : عمو گرفتم یکم عجله ای شد ولی خوب در اومد
عمو : یعنی چی خوب در اومد مگه کته بارگذاشتی🤣
گلی : نه تند تند گرفتم که به نماز برسیم
عمو : ان شاءالله که درست گرفته باشی
گلی : درسته جورابام نازکه آب میره میرسه
عمو : یعنی چی ؟
گلی : چون وقت نبود عمو دیگه از روی جوراب مسح پا کشیدم
عمو : نمیشه که دختر گل
گلی : عمو نگران نباشید این جورابای خوبیه آب ازش رد میشه 🤣
عمو : وایسا ببینم دستاتو
گلی : چی شده عمو؟؟؟!!
عمو : این چیه ؟؟!
گلی : آهان پروین باهام بازی می کرد با ماژیکش یک نقاشی رو دستم کشید
عمو : دیگه چی ؟؟
گلی : منم آبرنگ رو برداشتم یک سیبیل براش کشیدم 🤣
عمو : زشته گلی جان ، کاری به بازیتون ندارم آخه این رنگش خیلی زیاده و مانع رسیدن آب به پوست شما میشه
گلی : مانع دیگه چیه عمو؟؟؟!
عمو: یعنی نمیزاره آب به پوست دستت برسه
گلی : یعنی چی عمو آب زورش به چهارتا رنگ نمیرسه
عمو : این وضوی شما فایده نداره عجله کن برو دوباره با مایع دستات رو بشور جورابت رو دربیار و دوباره وضو بگیر
گلی : عمو نمیشه این دفعه رو آوانس بدی همینطوری بیام نماز
عمو : نخیر تنبلی نکن گلی جان بفرمایید.
#نمایشنامه_عروسکی
#نمایشنامه_آموزشی
#آموزش_احکام_کودکان
@matnarosaki
نمایشنامه عروسکی ( آموزش سوره کوثر )
بخش دوم
پیر پر : نوک طلایی عزیزم به کسی که خدا انتخابش کرده به خاطر دل پاکش و اخلاق خیلی خوبش برای هدایت مردم میگن پیامبر
گنجشگک: بعدش که پیامبر رو دیدید چی شد پدر بزرگ ؟
پیر پر : پیامبر خیلی خوشحال بود انگار بهترین روز زندگیش بود
نوک طلایی : چرا پدر بزرگ ؟؟؟
پیرپر : چون خدا یک دختر بهش هدیه کرده بود
نوک طلایی : چقدر خوب
پیرپر : پیامبر مهربان همیشه وقتی من میومدم تو باغچه مسجد می نشستم با دستای گرمش منو نوازش می کرد ، من عاشق مهربونی های پیامبر شده بودم ، اون روز وقتی دیدم چقدر ایشون خوشحالند منم کلی ذوق کردم
توپولی : لابد کلی دونه های خوشمزه هم تو باغچه مسجد می خوردید
پیرپر : اونکه بله اون موقع جوون بودیم ولی مثل تو انقدر شکمو نبودیم کلی دونه های خوشمزه تو باغچه می خوردیم
نوک طلایی : پدر بزرگ پیامبر اسم دخترشون رو چی گذاشتند
پیر پر : بله عزیزم پیامبر اسم دخترشون رو گذاشتند فاطمه
گنجشگک : چه اسم قشنگی پدر بزرگ
پیر پر : حالا فهمیدید چرا من انقدر همیشه خوشحالم
نوک طلایی : بله پدربزرگ ای کاش ما هم پیامبر رو می دیدیم
راوری یا معلم : بله بچه های عزیز ، خداوند حضرت زهرا رو هدیه دادند به پیامبر و بعداز اون سوره زیبای کوثر نازل شد بچه ها کیا سوره کوثر رو بلدند با من تکرار کنند ، آفرین به همه شما بچه های مهربون.
پایان.
#نمایشنامه_عروسکی
#نمایشنامه_آموزشی
#خردسال
@matnarosaki
سلام به شما خوبان
با توجه به درخواست چندتا از مربیان خوب کودک پیرامون آماده کردن یک نمایشنامه درباره موضوع دروغ گویی متن عروسکی کوتاهی آماده شده در دو قسمت خدمتتون پست می شود 🌼🌼🌼
کانال خودتون رو به دوستان معرفی کنید🌹
#نمایشنامه_عروسکی
#نمایشنامه_آموزشی
#نمایشنامه_درسی
@matnarosaki