«یی» یا «یای»؟
«-ی» نکره در پیوند با واژههای پایانیافته به همخوان y بهصورت پیوسته («...یی/ ...ـیی») نوشته میشود.
درست: خطمشیی، رأیی، سعیی
نادرست: خطمشیای، رأیای، سعیای
یادآوری: در ویراست جدید دستور خطّ فارسی فرهنگستان، به این نکتۀ رسمالخطی تصریح نشدهاست.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
کسرۀ واژۀ «پشتِپرده» خفیف است و بنابراین با نیمفاصله نوشته میشود (برای آشنایی با «کسرۀ خفیف»، حتماً این فرسته را ببینید).
۲۰ واژۀ «پشت»دار که کسرۀ آنها خفیف است و همیشه با نیمفاصله نوشته میشوند (گذاشتن کسرۀ آنها الزامی نیست):
پشتِبام/ پشتِبوم
پشتِپا
پشتِپاپزان
پشتِپرده
پشتِجلد
پشتِچشم نازک کردن
پشتِسراندازی
پشتِسر کسی صفحه گذاشتن
پشتِسر کسی نماز خواندن
پشتِسر گذاشتن
پشتِسرهم
پشتِسرهماندازی
پشتِکار
پشتِکنکوری
پشتِکوهی
پشتِگوش
پشتِگوشاندازی
پشتِمیزنشین
پشتِهم
پشتِهمانداز
#فاصلهگذاری
۱۴۰۳/۰۲/۰۶
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
Jozve.Nemune.V5.pdf
1.02M
📚بخشی از جزوهٔ چاپی دورۀ ستارگان ویرایش متنوک (ویراست پنجم) همراه با فهرست کامل
🎁این جزوهٔ چاپی هدیۀ ما به شرکتکنندگان در دورۀ ستارگان ویرایش است و با پستِ رایگان ارسال میشود.
@Matnook_com
دربارهٔ «روانشناسی» و واژههای «شناسی»دار
بهمناسبت ۹ اردیبهشت، روز مشاور و روانشناس
«روانشناسی» معادل واژۀ انگلیسی psychology (/سایکولوژی/) است که از عبارت یونانی Ψυχολογία گرفته شدهاست. در این عبارت، واژۀ ψυχή (/پسیکه/) به معنای «روح و نفْس» است. ازاینرو، در فارسی، به این دانش «علمالروح»، «علمالنفس»، و «معرفةالنفس» میگفتند. در سال ۱۳۱۷، دکتر علیاکبر سیاسی واژۀ فارسی «روان» را بهجای «روح» و «نفْس» بهکار برد و در پی آن، واژۀ «روانشناسی» را نیز ساخت، که رفتهرفته متداول و پذیرفته شد.
یادآوری:
در فارسی، دانشهایی که بخش پایانیشان «-شناسی» دارند اسماند. برای تبدیل این اسمها به صفت، بخش پایانیشان به «-شناختی» بدل میشود. بنابراین «روانشناسی» اسم است و صفتِ آن «روانشناختی» است. مثال:
- اسم (در ترکیب اضافی): دانش روانشناسی، انجمن زبانشناسی، و ...؛
- صفت (در ترکیب وصفی): اختلالات روانشناختی، مطالعات زبانشناختی، و ... .
#واژهشناسی #دستورزبان
۱۴۰۳/۰۲/۰۹
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
کارگران مشغول کارند!
بهمناسبت ۱۲ اردیبهشت، روز جهانی کارگر
در فارسی، برخی صفتها هم با حرف اضافه بهکار میروند و هم با نشانۀ اضافه: محتاج به پول/ محتاجِ پول؛ نزدیک به خانه/ نزدیکِ خانه؛ مشغول به کار/ مشغولِ کار. هر دو ساخت را میتوان در فارسی رسمی بهکار برد، ولی معمولاً کاربرد این صفتها با حرف اضافه رسمیتر یا فصیحتر تلقی میشود (کارگران مشغول به کارند) و بدون حرف اضافه، غیررسمی (کارگران مشغول کارند). گاهی نیز حرف اضافه و متممِ آن قبل از صفت میآیند و بیشتر در فارسی رسمی بهکار میروند: «افراد بشر در زندگی به کمک یکدیگر محتاجاند.» (مقالات دهخدا، ص ۹)
#دستورزبان
۱۴۰۳/۰۲/۱۲
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
فاصلهگذاری ۳۰ عبارت پرکاربرد!
فهرست زیر گروههای حرفاضافهایِ* «با»دار و پرکاربردی است که همیشه و کاملاً بافاصله نوشته میشوند:
با آنکه؛ با آنهمه؛ با استفاده از؛ با این ترتیب؛ با این تفاسیر؛ با این تفاصیل؛ با این حال؛ با اینکه؛ با این وصف/ توصیف/ اوصاف؛ با اینهمه؛ با تکیه بر؛ با تمامِ؛ با توجه به؛ با عنایت به؛ با عنوانِ؛ با کمالِ؛ با کمکِ؛ با کوششِ؛ با نهایتِ؛ با وجودِ؛ با وجود این؛ با وجود اینکه؛ با وجود آنکه؛ با وجودی که؛ با هدفِ؛ با هم؛ با همتِ؛ با همۀ؛ با یادِ؛ با یاریِ.
★ گروه حرفاضافهای از یک حرف اضافۀ ساده یا مرکب و دستکم از یک واژه تشکیل شدهاست و در جمله، نقش نحوی مشخصی دارد، مانند «با اشتیاق» که در این جمله قید است: هنگامه با اشتیاق به نمایشگاه کتاب میرود.
#فاصلهگذاری #دستورزبان
۱۴۰۳/۰۲/۲۴
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
دعوت به همکاری! (فوری)
۱) فیلمبردار حرفهای با موبایل یا دوربین برای ضبط محتوای آموزشی کوتاه
۲) تدوینگر ویدیو (با نرمافزارهای افترافکت و پریمیر) و طراح کاور و بنر (با فتوشاپ) برای تولید محتوای اینستاگرامی
درصورتیکه تخصص و توانمندی کافی دارید، رزومه و نمونهکارهایتان را به شناسۀ زیر بفرستید:
@Bassam_1982
@Matnook_com
«پارس» صدای سگ است یا ...؟
بهمناسبت ۲۵ اردیبهشت، روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت فردوسی
در فارسی، دو واژۀ «پارس» داریم که به یک صورت تلفظ میشوند، اما ریشه و معنای متفاوتی دارند:
۱) پارس: اقوام و قبایلی آریایی که در سرزمین «پارس» و عیلام ساکن بودند و زبان آنها را «پارسی» میگویند.
۲) پارس: صدای سگ، عوعو، واقواق.
در معنای اول، واج p، طبق قاعدۀ آوایی «نرمشدگی» (lenition)، به واج f تبدیل شده و «پارس» و «پارسی» بهصورت /فارس/ و /فارسی/ تلفظ گردیدهاست، مانند تبدیل «پیل» به «فیل» (که معمولاً گمان میکنند معرّب (= «عربیشده») است، ولی اینگونه نیست) یا تبدیل «سپارش» (از فعل «سپاردن» و «سپردن») به «سفارش». بنابراین واژهٔ «فارسی» نیز فارسی است، نه عربی و نه عربیشدۀ «پارسی».
در معنای دوم، پارس از «پاس» است و «پاس» به معنای «نگهبانی» است. سپس، طبق یک تحول آوایی (← مجلۀ زبانشناسی، س ۲۰، ش ۱، ص ۱-۱۶)، واج غیراشتقاقیِ r (واجی که در اصلِ واژه نبوده) به آن افزوده شده و بهصورت «پارس» درآمدهاست، مانند «چرتکه» (از اصل روسی) و «خاکشیر» و «تراشیدن» که در اصل «چتکه» و «خاکشی» و «تاشیدن» بودهاند. در بخشی از قلمرو زبان فارسی، به واژههای دیگری نیز همین واج r را افزوده بوده و آن را تلفظ میکردهاند، مانند «تاختن» و «پاسبان» که بهصورت /تَراختن/ و /پارسبان/ تلفظ میشدهاند. «پارس» نیز، به معنای «صدای سگ»، صورت تحولیافتۀ «پاس» است و درست است. در نتیجه، هیچ ارتباطی با سرزمین پارس ندارد، زیرا صرفاً دو واژۀ همآوا و همنویسهاند، مانند واژۀ فارسیِ «دَم» (= «لبۀ چیزی») و واژۀ عربیِ «دَم» (= «خون»).
یادآوری:
در ترکی، «پارس» نام یک جانور شکاری هم هست که در فارسی به آن «یوز»، و در عربی به آن «فَهْد» گفته میشود. در گاهشماری ترکی، «پارسئیل/ بارسئیل» به معنای «سال پلنگ» است.
#زبانشناسی #واژهشناسی
۱۴۰۳/۰۲/۲۵
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
دربارۀ «پهپاد»
واژۀ «پهپاد» از بههم پیوستنِ حروفِ آغازینِ عبارتِ «پرندۀ هدایتپذیر از دور» (unmanned aerial vehicle) ساخته شدهاست. به این فرایند، که یکی از روشهای اختصارسازی است، سرواژهسازی میگویند و به چنین واژههایی، سرواژه یا سرنام. یک نمونۀ دیگر: متنوک (مؤسسۀ تخصصی نگارش و ویرایش کتاب).
تلفظ «پهپاد» بهصورت /پهباد/ ـ بهدلیل تبدیل واج P به b ـ بهلحاظ آوایی طبیعی و موجه است، ولی نباید با «ب» نوشته شود. بنابراین املای *پهباد، که گاهی در متنهای خبری و فضای مجازی دیده میشود، نادرست است.
#واژهشناسی #املا_رسمالخط
۱۴۰۳/۰۲/۳۱
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۷ نکته دربارۀ «غیر» در ۷ دقیقه!
#دستورزبان #فاصلهگذاری
۱۴۰۳/۰۲/۳۱
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
دربارۀ «چای»
بهمناسبت روز جهانی چای ☕️
واژهٔ «چای» از چینیِ شمالیِ çá (با تلفظی شبیه /چا/) به هندی و روسی رفته و سپس با همین تلفظ به فارسی رسیدهاست. سپس واج /y/ ـ در قیاس با واژههایی مانند «پای» و «جای» (در کنار «پا» و «جا») ـ به آن افزوده شده و بهصورت «چای» و سپس «چایی» درآمدهاست. واژهٔ انگلیسیِ tea و فرانسویِ thé نیز از چینیِ جنوبیِ t‘e گرفته شدهاست. در فارسی، تلفظ و املای «چای» رسمی و «چایی» غیررسمی است.
#واژهشناسی
۱۴۰۳/۰۳/۰۱
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
27.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۵ فعل ممنوع در نامههای اداری!
#ویرایش_زبانی
۱۴۰۳/۰۳/۰۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«مبنیبر» و «مبتنیبر» غلط است!
#فاصلهگذاری #دستورزبان
۱۴۰۳/۰۳/۰۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاصلهگذاری «چه» در ۱ دقیقه!
۱۲ استثنا:
- چطور، چطوری، چقدر، چکار، چکاره، چگونه؛
- چهبسا، چهجور، چهجوری، چهسان، چهکنمچهکنم، چهها.
یادآوری:
«چه» در پایان واژه همیشه پیوسته یا بیفاصله نوشته میشود: آنچه، چنانچه، بیلچه، کتابچه، میخچه، قبالهنامچه، هرچه، اگرچه، و ... .
#فاصلهگذاری #املا_رسمالخط
۱۴۰۳/۰۳/۱۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
دربارۀ «سانتریفوژ» (گریزانه)
۱) «سانتریفوژ» (به فرانسوی، Centrifuge) دستگاهی است که در آن با استفاده از نیروی گریز از مرکز، مواد را از یکدیگر جدا میکنند. معادل فارسی آن، طبق تصویب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، «گریزانه» است.
۲) /سانتریفیوژ/ تلفظِ نزدیک به انگلیسی و /سانتریفوژ/ تلفظِ نزدیک به فرانسهٔ این واژه است. بنابراین، از آنجا که این واژه فرانسوی است، املای «سانتریفوژ» درستتر است و ترجیح دارد.
#واژهشناسی #املا_رسمالخط
۱۴۰۳/۰۳/۱۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
شیوۀ نگارش «ـام، ـای، ـاست، ـایم، ـاید، ـاند» (۱)
(براساس ویراست پنجم شیوهنامۀ گروه متنوک)
در فارسیِ رسمی و غیرشکسته، رسمالخط فعلهای ربطیِ «ـام، ـای، ـاست، ـایم، ـاید، ـاند» (مضارع اِخباری فعل «بودن») در پیوند با انواع واژهها به شرح زیر است:
۱) واژههای پایانیافته به حروف پیوسته (مانند «ب» و «ه» و «یِ») و حروف جدا (مانند «د»):
- خوبم، خوبی، خوب است، خوبیم، خوبید، خوباند/ خوبند
- متوجهم، متوجهی، متوجه است، متوجهیم، متوجهید، متوجهاند/ متوجهند
- صاحبرأیم، صاحبرأیی، صاحبرأی است، صاحبرأییم، صاحبرأیید، صاحبرأیاند/ صاحبرأیند
- شادم، شادی، شاد است، شادیم، شادید، شادند
۲) واژههای پایانیافته به همزه (مانند «مبدأ» و «جزء»):
- مبدأم، مبدئی، مبدأ است، مبدئیم، مبدئید، مبدأند
- جزئم، جزئی، جزء است، جزئیم، جزئید، جزءاند/ جزئند
۳) واژههای پایانیافته به صدای e (های بیان حرکت):
سادهام، سادهای، ساده است، سادهایم، سادهاید، سادهاند
یادآوری:
همزۀ «است» پس از واژههای پایانیافته به صدای e (= های بیان حرکت) حذف نمیشود و بافاصله نوشته میشود، مگر در شعر و به ضرورت وزن: صنم با دایه گفت این مرد سادهست/ به صحرا کس غزال از دست دادهست؟ (سنجر کاشانی).
۴) واژههای پایانیافته به صدای ey:
راستپیام، راستپیای، راستپی است، راستپیایم، راستپیاید، راستپیاند
۵) واژههای پایانیافته به صدای i:
- کُرهایام، کرهایای، کرهای است، کرهایایم، کرهایاید، کرهایاند
- مانتوییام، مانتوییای، مانتویی است، مانتوییایم، مانتوییاید، مانتوییاند
- ناجیام، ناجیای، ناجی است، ناجیایم، ناجیاید، ناجیاند
یادآوری:
همزۀ «است» پس از واژههای پایانیافته به i حذف نمیشود و بافاصله نوشته میشود، مگر در شعر و به ضرورت وزن: ماهم این هفته شد از شهر و به چشمم سالیست/ حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست (حافظ).
۶) واژههای پایانیافته به صدای o:
تواَم، تویی، توست/ تو است، توایم، (شما صاحب) مانتواید*، تواَند
★ چون «تواید» بیمعنی است، «مانتواید» آورده شد.
۷) واژههای پایانیافته به صدای ow:
تیزرواَم، تیزرویی، تیزرو است، تیزروایم، تیزرواید، تیزرواَند
۸) واژههای پایانیافته به صدای u:
- سخنگویم، سخنگویی، سخنگوست/ سخنگو است، سخنگوییم، سخنگویید، سخنگویند
- عمویم، عمویی، عموست/ عمو است، عموییم، عمویید، عمویند
۹) واژههای پایانیافته به صدای â:
بینایم، بینایی، بیناست/ بینا است، بیناییم، بینایید، بینایند
۱۰) واژههای پایانیافته به «یٰ» (مانند «کبریٰ»):
کبرایم، کبرایی، کبراست/ کبرا است، کبراییم، کبرایید، کبرایند
این را هم ببینید: شیوۀ نگارش فعلهای ربطی در فارسی گفتاری و شکسته.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
شهادةٌ جامعيّة وأربعةُ كتب ومِئاتُ المقالات، وما زِلتُ أُخطِئُ في القراءة! تَكتُبينَ لي «صباحَ الخير» وأقرَؤها «أُحِبُّك»... (محمود درویش)
با مدرک دانشگاهی و چهار کتاب و صدها مقاله، هنوز هم نمیتوانم درست بخوانم! تو برایم «صبح بهخیر» مینویسی و من آن را «دوستت دارم» میخوانم...
#ادبیات #پرسه_در_متون
۱۴۰۳/۰۳/۱۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
32.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«پاچهخواری» یا «پاچهخاری»؟
+ یک واژۀ جدید که نمیدانید!
#واژهشناسی #املا_رسمالخط
۱۴۰۳/۰۳/۱۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
پیشوند «بـ-» و «نـ-» بهعلاوۀ فعلهای آغازشده با الف (مانند «اَرزیدن»، «اُفتادن»، «اِنگاشتن») به این صورت نوشته میشوند: بیرزد، نیرزد (نه *بیارزد، *نیارزد)؛ بیفتد، نیفتد (نه *بیافتد، *نیافتد)؛ بینگارد، نینگارد (نه *بیانگارد، *نیانگارد). پس مصرع دوم تصویر اینگونه نوشته میشود: .../ نیرزد آنکه دلی را ز خود بیازاری، که البته درستش این است: نیرزد آنکه وجودی ز خود بیازارند.
#املا_رسمالخط
۱۴۰۳/۰۳/۱۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصطلاح «پدر کسی را درآوردن» از کجا آمده و در اصل چه بوده؟
#واژهشناسی
۱۴۰۳/۰۳/۲۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
اینها همیشه بافاصله:
مگر آنکه، مگر اینکه، مگر نه آنکه، مگر نه اینکه، مگر نه.
این همیشه بیفاصله:
وگرنه (= «در غیر این صورت»).
#فاصلهگذاری
۱۴۰۳/۰۳/۲۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
«اگر مرگ نبود، بیشترِ کارها را میگذاشتم برای بعد. عجله نمیکردم و چون تنبلم، با خیال راحت کارهایی که میخواهم انجام بدهم را* بعداً انجام میدادم. بعداً به جاهایی که دوست دارم بروم میرفتم. بعداً ورزش میکردم. بعداً کتابهایی که دوست دارم بخوانم و فیلمهایی که دوست دارم ببینم را* میخواندم و میدیدم. بعداً به آنهایی که دوستشان دارم سر میزدم. بعداً خبری از دوستانی که مدتهاست از آنها بیخبرم میگرفتم. بعداً بابت اشتباهاتم معذرت میخواستم و بعداً اشتباهات بقیه را میبخشیدم. بعداً میدویدم. بعداً یک شب رفقا را به یک چلوکباب عالی دعوت میکردم. بعداً سه روز لش میکردم و هیچ کاری نمیکردم. بعداً سیگار را ترک میکردم. بعداً میرفتم قلۀ توچال. بعداً مثنوی را میخواندم. بعداً طلوع خورشید را نگاه میکردم. بعداً چندنفری یک سفر باحال میرفتیم. بعداً همۀ کارها را میکردم، همۀ کارهایی که دلم میخواست را... ولی مرگ هست!» (سروش صحت)
★ مفعول، در فارسی، یا گروه (یک یا چند واژه) است یا جمله و پس از آن نیز معمولاً «را» میآید، مانند همین دو «را»یی که نشانهگذاری کردهام و پس از مفعولی آمدهاند که جمله است. بنابراین چیزی به نام «"را"ی بعد از فعل» نداریم و این عبارتِ مندرآوردی، که سالهاست بهواسطۀ کتاب غلط ننویسیم لقلقۀ زبان ویراستاران و دغدغۀ جان ایشان شده، بهکلی نادرست و ناممکن است.
چشم داری تو به چشم خود نگر
منگر از چشم سفیهی بیخبر
گوش داری تو به گوش خود شنو
گوش گولان را چرا باشی گرو؟
بی ز تقلیدی، نظر را پیشه کن
هم برای عقل خود اندیشه کن (مولوی)
#ادبیات #دستورزبان
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
در این بیت، «سربهراه»* و «سربههوا» و «چشمبهراه» با نیمفاصله نوشته میشوند. الگوی ساختواژیشان واژه + «به» + واژه است (واژههای این الگو، مانند واژهٔ «سربهسر»، یکسان نیستند). ۶۰ مثال دیگر:
آتشبهاختیار، آدمبهدور، آرزوبهدل، آغازبهکار، آمادهبهخدمت، ابتدابهساکن، اتکابهنفس، اعتمادبهنفس، انحرافبهچپ، انحرافبهراست، انگشتبهدهان، پابهجا، پابهراه، پابهرکاب، پابهماه، پابهمُهر، تابهحال، تفنگبهدوش، جونبهسر، چراغبهدست، چماقبهدست، حسرتبهدل، حقبهجانب، خانهبهدوش، دستبهآب، دستبهجیب، دستبهسینه، دستبهعصا، دستبهکار، دستبهکمر، دستبهگریبان، دستبهنقد، دستبهیقه، دیگبهسر، روبهجلو، روبهراه، روبهقبله، روبهموت، زندهبهگور، سربهزیر، سربهمُهر، سیزدهبهدر، شانهبهسر، عاقبتبهخیر، قریببهاتفاق، قریببهیقین، قلمبهدست، قلمبهمزد، گلبهسر، گوشبهراه، گوشبهزنگ، گوشبهفرمان، لَچَکبهسر، معاملهبهمثل، مقابلهبهمثل، مقرونبهصرفه، منحصربهفرد، نابهکار، نمکبهحرام، یکیبهدو.
★ بهلحاظ وزن شعر، «سربهره» درست است.
#فاصلهگذاری
سید محمد بصام
@Matnook_com
درست:
به قطع و یقین (= «قطعاً و یقیناً»)
به حتم و یقین (= «حتماً و یقیناً»)
نادرست:
به قطعِ یقین، قطعِ به یقین، حتمِ به یقین
یادآوری:
«قطعویقین» غیر از «به قطع و یقین» و به معنای «اطمینان» است: «هرگز اینهمه قطعویقین نخواهیم داشت.» (عباس زریاب خویی، لذات فلسفه، ص ۲۴۱)
#املا_رسمالخط #واژهشناسی
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com