بسم الله الرحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده
#جلسه_بیست_و_ششم
#بخش_اول
صفت نوزدهم: حبّ جاه ، شهرت و ریاست
حقیقت جاه ، تسخیر قلوب مردم و مالک شدن دلهای ایشان است .
وقتی دلها مسخر کسی میگردند که اعتقاد صفت کمالی در حق آن کس نماید ؛ خواه آن صفت کمال واقعی چون علم و عبادت و تقوا و غیره ... یا اینکه به اعتقاد مردم و خیال ایشان مردم آنرا کمال مقصود نموده باشند؛ چون سلطنت و ریاست و غیره باشد !
بدان که جاه و شهرت از محرکات عظیمه و طالب آن ؛ طالب آفات دنیویه و اخرویه است و کسی که اسم او مشهور و آوازه او بلند شد ؛ چه میشود که دنیا و آخرت او سالم بماند ؛ مگر کسی را که خداوند عالم به حکمت کامل خود به جهت نشر احکام دین برگزیده باشد .
یکی از این رذایلی که میتواند در وجود آدم باشد : حب جاه و شهرت و ریاست است که آدم باید توجه داشته باشد .
حالا این چیزی که اینجا در معراج عنوان کرده ؛ در طریق دین این را مطرح کرده است و در طریقه ی دنیایی هم آدم باید آن را هم مد نظر داشته باشد .
یعنی پایه اش این است که اول از آن شهرت و ریاست های دنیایی دور بشود .
یعنی آدم نگاه می کند می بیند که ریاست های گوناگونی که در این عالم هستر؛ اگر آدم دوست داشته باشد در آن جایگاهها قرار بگیرد و مشهور بشود ؛ به واسطه آن کارهای دنیایی ؛ برای آدم؛ رذیله است که اول باید از آن دور بشود .
وقتی از آن دور شد ؛ در طریق دین قرار می گیرد .
چون آدم مثلاً فرض میکنیم که میگوید ما دنیا را نمیخواهیم ؛ این وجهه از طریق دنیا را نمی خواهیم ؛ ولی وجهه هایی ازطریق دین را میخواهیم .
حالا مثلاً کسانی که مخصوصاً جلساتی دارند و صحبت می کنند ؛ اگر توجه داشته باشند اگر بنابر فرمان نبوده باشد ؛ ریشه هایی از حبّ جاه، شهرت و ریاست میتواند در درونشان باشد که باید آن را هم مورد بررسی قرار بدهند.
نگاه می کنیم می بینیم آن کسانی که بنابر فرمان کاری را انجام نمی دهند ؛ نهایت شان به جای خوبی کشیده نمیشود و خودشان هم در یک گنگی خاصی قرار می گیرند ؛ بعد از مدتی در شرایط گوناگون فساد قرار می گیرند و برایشان اتفاق می افتد .
و بهترین چیزی که در این هست ؛ این است که آدم باید حتماً هر کاری را بنا بر فرمان انجام بدهد تا این که هم اثرش برای خودش باشد و هم برای دیگران .
اگر این معارفی که اینطور دارد جاری می شود ؛ بنا بر فرمان نباشد آن موقع مایه فسادهای گوناگونی می شود.
به خاطر اینکه حالا کسی نمیتواند در این شرایط قرار بگیرد که مثلاً بخواهد از دین صحبت بکند یا در دین وارد بشود و بخواهد آن شرایطش را در این عالم جاری کند .
شاید این سوال به وجود بیاید که پس نشر این علوم و احکام چطور صورت میگیرد؟
خوب آن هم آدم باید درجات فرمان را در نظر بگیرد که میتواند به صورت نوشتاری در دریافت کند ؟
مثلاً فرض میکنیم همین که آدم نگاه می کند و آیات قرآن به او دستور داده که یک کارهایی را انجام بدهد ؛ اگر بنابر آن آیه آدم کاری انجام بدهد به همان اندازه برای او اثر دارد.
مثلاً این درجه ابتدایش است .
آدم وقتی به کسی دسترسی ندارد ؛ یعنی آن آگاهی و علم هنوز برایش به وجود نیامده و در معارف گوناگون تحت تربیت کسی قرار نگرفته است .
نگاه می کند به آیات قرآن ...
از آیات قرآن چیزهایی را متوجه می شود و آن را بنا بر آن فرمانی که هست دارد انجام می دهد ؛ یعنی آنجا که می خواهد چیزی یا مطلبی را ارائه بدهد ؛ مدام در نیتش آن آیه قرآن مدنظرش است .
یعنی فرمان خدا از آن طریق برایش دارد تجلی پیدا میکند و بنا بر آن آیه، آن معارف یا حالا اگر چیزی را آدم متلبس شده باشد را دارد ارائه می دهد .
مرتبه بالاتر از آن به صورت ظاهری ؛ حالا استاد یا مثلاً کسی که بالاتر از آدم هست آدم را مامور کند که یک کاری را انجام بدهد ؛ شرایطش راهم مطمئناً آن استاد در نظر میگیرد و بنابر آن آگاهی که دارد آن فرمان را به آدم میدهد؛ که چنین کاری را انجام بدهد.
یک وقتی است که حالا این هم شاید برای بر فرض به وجود نیاید ؛ اما برای بعضی ها شاید به شکلهای دیگری به وجود بیاید که از طریق دیگری آن فرمان داده بشود ؛ آن موقع هم باید توجه داشته باشد.
یعنی همه اینها می خواهد این را اعلام کند که خود آدم نمیخواهد بنابر امیالش کاری را انجام بدهد ؛ میخواهد بگوید من خودم را کنار گذاشتم و بنابر آن فرمان دارم کاری را انجام میدهم .
وقتی اینطور شد آن موقع دیگر آن مراتب درونی آدم دخالت نخواهند کرد .
یعنی باید یک چنین حالتی باشد .
حالا میگوییم دخالت نخواهند کرد یعنی به آن سمتی میرود که دیگر بخواهد مراتب را کنار ببرد .
✍ ادامه دارد......
بسم الله الرحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده
#جلسه_بیست_و_ششم
#بخش_دوم
مفاسد حب جاه
۱. همه همت او مراعات حال خلق را میکند .
۲. از ملاحظه رضای خلق دور می گردد.
۳. پیوسته از روی ریا اعمال و افعال خود را در نظر مردم جلوه می دهد .
۴. همیشه منافقانه دوستی خود را با مردم ظاهر می سازد .
۵. روز و شب متوجه این است که چه کاری کند که منزلت خود نزد مشتی اراذل را افزایش بدهد.
۶. صبح و شام به فکر اینکه چه سخن می گوید که مرتبه او در پیش چندی از اوباش زیاد گردد .
۷. دورویی را شعار و نفاق را شیوه خود می سازند و به انواع معاصی و محرمات می پردازد.
اگر یک چنین حالتی باشد مفاسدش این است که آدم ؛ خدا را کنار میزند و فقط و فقط به فکر این است که دیگران از آدم رضایت داشته باشند و این شرایط را برای خودش ملاک قرار میدهد و آن رشد و شکوفایی دیگر در این حالت ها اصلا اتفاق نمی افتد .
آدم باید توجه داشته باشد که اگر این حالت ها برای او رشد و شکوفایی نداشته باشد سریعاً آن را ترک کند و از آن حالت بیرون بیاید و توجه به فرمان داشته باشد و توجه به رشد و شکوفایی خودش داشته باشد .
الان نگاه میکنیم اگر جلسات که تشکیل می شود آن کسانی که خودشان هم استفاده نمی برند، آنها در حالت ضرر هستند و این هم باید آدم توجه داشته باشد که این حالت باید برایش اتفاق بیفتد که خودش باید رشد و نمو پیدا کند و از آن حالت ها خارج بشود .
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده
#جلسه_بیست_و_ششم
#بخش_سوم
صفت بیستم: دوست داشتن مدح و ثنا و کراهت بدنامی
هر که طالب آن باشد که مدح او کنند و خوشامد او گویند و متنفر باشد از اینکه بدگویی او کنند و این صفت نتیجه حب جاه هست و از مهلکات عظیمه است.
زیرا هر کس که دوست دارد مدح او کنند و می ترسد از مذمت ؛ پیوسته طالب رضای مردم است و گفتار و کردار خود را بر وفق خواهش ایشان به عمل میآورد و به امید آنکه مدح او گویند و از ترس آنکه مذمت او کنند ؛ مطلقاً رضای خالق را منظور نمیدارد .
این دوست داشتن را آدم بررسی کند و ببیند چنین حالتی در وجود آدم هست یا نه .
معمولا آدم در شرایطی که با دیگران دارد حالا باید ببیند که در چه زمینه هایی در این عالم با دیگران ارتباط دارد .
یک وقتی است که شرایط شغلی است و یک وقتی شرایط خانوادگی یا درس خواندن یا شرایط همین جلسات یا معارفی که این جوری برای آدم دارد تجلی پیدا میکند است .
تکتک اینها باید مورد بررسی قرار بگیرد.
البته شاید بعضیها روابط دیگری هم داشته باشند ؛ حالا در جاهای دیگر که آنها هم مورد بررسی قرار بگیرند.
در این حالت ها که آدم قرار میگیرد آیا آن کاری که می خواهد انجام بدهد دیگران آن را مدح و ستایش می کنند یا نه ؛
اگر مدح و ستایش میکنند ؛ برخورد این مراتب درونی آدم با آنها چگونه است ؛ یعنی اینکه آدم خوشش می آید از اینکه دیگران آدم را به یک صفتی متلبس ببینند یا نه .
این را هم چون ما حالا در این مسیر هستیم که این معراج السعاده میخواهد پایهای قرار بگیرد برای آن معرفت .
باید بدانیم که ما باید فرمان خداوند تبارک و تعالی را اطاعت کنیم ؛ یعنی فرمان خدا در ما جاری بشود ؛ اگر فرمان خدا جاری بود حالا هر کس هر جوری که از این جاری شدن هر برداشتی کرد و هر برخوردی کرد؛ آن دیگر برای آدم مهم نیست که چه حالتی باشد.
اگر آدم خوشش آمد از آن تعریف کردن به خاطر یک صفت که در او هست باید استغفار داشته باشد .
به خاطر اینکه این آدم را در آن حالت های بد قرار بدهد و موانع گوناگونی را بر سر راهش بگذارد تا نتواند در این مسیر حرکت بکند.
خوب این هم در این شرایط گوناگون باید مورد بررسی قرار بگیرد.
چون ما در این مسیر معرفتی هستیم حالا باید این حالت برای آدم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
البته آنها هم در جای خودش .
و ما اگر در این مسیر داریم حرکت میکنیم و آغشته به یکسری صفت های خوبی در وجودمان شدهایم و دیگران وقتی آدم را تعریف و تمجید می کنند که یک چنین صفتی را دارد باید ببینیم که درونمان عکسالعمل مان چیست ؟
چون در حالت ظاهر که آدم می خواهد شکسته نفسی کند و بگوید که من این طور نیستم.
یا مثلاً انتقال بدهد به دیگری یا بگوید این ها مال خداوند تبارک و تعالی است و این معارف همه برای اوست و من کاره ای نیستم .
خوب این شکل ظاهری قضیه است و باید ببینیم که از درون ما چه عکس العملی داریم و آن هم هست که برای ما کارساز است .
اگر درون آدم ؛ این را به آن دارایی خداوند تبارک و تعالی انتقال داد ؛ آن موقع این برایش کارساز است ؛ ولی اگر در بیرون مدام از آدم تعریف کردند و آدم غافل شد که در درونش این را انتقال به خداوند بدهد ؛ آن موقع این جزء آن رذایلی است که آدم باید به آن توجه داشته باشد و معمولا هم به صورت مخفی می ماند.
به خاطر این که گفتگوهایی که صورت میگیرد جوری است که آدم نمی تواند به درونش توجه پیدا کند .
مگر در یک حالتی که آن هم سکوت برای او حاصل شده باشد ؛ یعنی آدم در یک حالت جمع قرار بگیرد.
وقتی که دیگران دارند صحبت میکنند و میخواهند از او تعریف و تمجید کنند یا مثلا مطلبی را به او بگویند که او را مورد تشکر قرار بدهند ؛ واقعاً هم شاید کاری صورت گرفته باشد که مثلاً عامه از آن استفاده کرده اند یا منفعت هایی برده اند و آنها دارند وظیفه خودشان را انجام میدهند.
ولی ما باید عکس العملمان درست باشد و باید در درونمان این را بگوییم که خداوند تبارک و تعالی؛ اعلام کنیم که خدایا خودت می دانی و من هم می دانم که این ها متعلق به تو اند و متعلق به من نیستند که اینها دارند می گویند اینطور ؛
شاید در ذهنشان تو را در نظر دارند ولی اگر من الان غافل بشوم ؛آن موقع من در یک رذیله اینچنینی واقع شدم و این میتواند اثرات منفی در وجود من قرار بدهد یا برعکس ؛ ادم اگر بنابر فرمان خدا دارد کاری انجام میدهد ؛ دیگران از آدم اشکالی بگیرند یا ایرادی بگیرند یا در روی آدم یا در پشت سرش حرف هایی بزنند که مثلاً آدم بخواهد ناراحتی به خودش بگیرد .
این هم به اینکه ان کاری که انجام گرفته ناقص انجام گرفته ؛ بر میگردد.
✍ادامه دارد......
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده #جلسه_بیست_و_ششم
#بخش_سوم
جایگاه مدح و ثنا در فرمول
خوب همه اینهایی که آدم مورد بررسی قرار میدهد ؛ باید ببیند که در فرمول کجای آن حالت قرار میگیرد .
الان این صفت ؛ صفتی است که باید آدم در ظرفیت دنبالش باشد ببیند که آیا در فرمول حرکت کرده ؛ توی ظرفیت قرار گرفته یا نه ؛ در آن ظرفیت به هر اندازه ای قرار گرفته باید ببیند که به همان اندازه این حالت ها را می تواند تحمل کند ؟
بعد از هم وقتی که میتواند با آن کسانی که یا در آن جاهایی که رفت و آمد دارد میتواند این را مورد بررسی قرار بدهد ببیند دیگران نسبت به او چطور برخورد میکنند و عکسالعمل درونی ما و چه عکس العمل بیرونی معمولا مایی که در این مسیر آدم قرار گرفته ایم ؛ میخواهد شکسته نفسی هم بکند بگوید نه بابا ما که اینطور نیستیم مثلاً رد میکند اکثراً اینطوری هستن ولی اصل درون خودمان است که ببینیم در درون خودمان با آنها چطور برخورد میکنیم.
این مهمترین فاکتوری است که در این صفت آدم می تواند به آن توجه پیدا کند
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسمالله الرحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده
#جلسه_بیست_و_ششم
#بخش_چهارم
راهکارهای دوری از مدح وثنا
دوست داشتن را مدح و ثنا می گوید
اگر آدم نخواهد در این حالت ها قرار بگیرد چند حالت دارد
۱. به هر نوع ممکن در صدد حصول مدح و آوازه خود می باشد .
این هم که نگاه کنیم می بینیم که اهل هلاکت می باشد و رذایل گوناگون هم به دنبالش خواهد بود.
یعنی فقط خود این نیست؛ و کلی از آن رذایل را برای آدم به وجود میآورد.
۲. در کسب مدح و ثنا به محرمات متوسل نمیشود و به مباهات اکتفا میکند ؛ این هم در حدود هلاکت است که برای آدم اتفاق می افتد.
یعنی اینکه اگر آدم یک مقداری توجه داشته باشد میبیند که میتواند در حالت هلاکت قرار بگیرد .
البته معراج از نظر حالت های حلال و حرام در نظر می گیرد ؛ ولی در مسیر معرفت که آدم می خواهد این ها را مورد توجه قرار بدهد ؛ هر کدام از اینها میتواند برایش مشکل ساز باشد.
مگر در یک حالتی آن هم فقط در حالتی که بنابر فرمان خدا کاری را انجام بدهد.
اگر این حالت باشد آن موقع برای آدم ضرری ندارد ؛ یعنی اگر کسی هم حرفی به آدم بزند ؛ چون بنابر فرمان کاری کرده و از خودش چیزی ندارد آن موقع برایش مشکلی نخواهد داشت .
۳. طالب مدح و ثنا نباشد و سعی در حصول آن نکند .اما اگر کسی مدح او گوید شاد گردد و نشاطی حاصل شود و این مرتبه اگرچه نوسان است ولیکن بر او گناهی مترتب نیست .
این گناهی ندارد ولی میتواند حجابهای گوناگونی در آن مسیر معرفت برای آدم ایجاد کند و توجه داشته باشد آن موقع که دارد شاد میشود و یک نشاط خوبی در درون اتفاق میافتد ؛ باید ببیند که این از چه ناحیهای است و به کجا برمی گردد .
و این را باید توجه داشته باشد که وقتی آن نشاط های درونی بنا بر مراتب ش هست یک وقت مراتبش پایین است .
یک وقتی بنابر مراتب بالا هست ؛ آنهایی که مراتب پایینی است ؛برای آدم باعث ضرر است و آنهایی که برای مراتب بالا هستند ؛ به عنوان تشویق است ؛ باید اینها را آدم در نظر بگیرد.
یعنی خودش نمیخواست این حالت برایش اتفاق بیفتد ولی یک وقت این حالت برایش صورت گرفته و چون در این مرتبه قرار گرفته پس این را باید در نظر بگیرد که مدح و ثنا هم دونوع است : که البته در معراج آن حالت بیرونی فقط مدنظر است که افراد دیگر وقتی به آدم ارتباط دارند و چیزی به آدم می گویند یا اینکه حالا بدنامی از این نظر که چیز بدی را به آدم می گویند این را مورد بررسی قرار بدهد.
آدم میتواند این را دو دسته کند مدح و ثنا و برنامه بیرونی و آن مدح و ثنا و برنامه درونی ...
این همه حال آدم اگر یک توجهی داشته باشد میتواند درونیش را نسبت به آن ؛ یک وقتی خواب هست ؛ یک وقتی مکاشفه است ؛ یک وقتی در شرایط گوناگون قرار میگیرد ؛ آن هم میتواند مورد بررسی قرار بدهد که این حالت چطور میتواند برای آدم اتفاق بیفتد .
وقتی هم آدم نگاه می کند می بیند که یک خوابی را میبیند بعد بلند میشود مبتهج است ؛ باید بداند که این هم باز مال خودش هست .
اگر یک اتفاق اینچنینی میافتد ؛ چون در این مسیر قرار گرفته ؛ آدم می خواهد آن معرفت برایش ظهور پیدا کند و باید بداند که این ها متعلق به خدا است .
و خدا خواست که اینطور برایش ظهور پیدا کند و این مراتب آدم رشد و شکوفایی لازم برایشان به وجود می آید .
آنجا هم اگر چیز بدی را در این حالت ها ببیند ؛ آن هم باز می خواهد باعث رشد و شکوفایی بشود ؛ به خاطر اینکه آن نقایص درونی آدم را به او نشان میدهند و آنجا آدم را تشویق میکنند و این نقایص را نشان می دهد.
یعنی هر دو در جهت رشد و شکوفایی است که آدم باید این را در نظر بگیرد و به خودش نگیرد .
وقتی که آدم از خواب بیدار می شود یک وقت مثلاً بگوید خواب خوبی دیدم و بخواهد تعریف و تمجید کند و در آن حال همیشه بماند ؛ اینها ماندگار نیستند باید از بین بروند ؛
و بداند این ها متعلق به خدا است ؛ تا اینکه اینها اثرات منفی را بر روی آدم نگذارند و آدم را در غفلت فرو نبرند .
یک وقت می بینیم که آدم مشغول اینها می شود بعد به خودش میآید میبیند که ای وای چقدر فرصت را از دست داده ؛ اینها قرار بوده که باعث شکوفایی برایش بشود یک حرکتی برایش صورت بگیرد .
آدم همیشه در این حالت مستی این حالت ها می ماند ؛ بعد میبینیم که فرصت ها را از دست میدهد .
یک وقتی میبینیم ؛ زمانی که آدم شب باید بلند بشود برای نماز ؛ یک خواب های خیلی عالی برایش متصور میشود و آدم روی آن خوابها می ماند ومدام دوست دارد ادامه داشته باشد .
بعد یک وقت میبینی که آن زمانی که میخواست برای نماز بلند بشود ؛ آن زمان از دست میرود .
بعد می بینیم که در غفلت واقع شد و آن علتش این است که در ظاهر هم این حالت برای آدم است و به صورت درونی همینطور آدم را اذیت میکند و بیرونی هم یک جوری اذیت میکند .
درونیش هم آدم را به حالت غفلت می برد.
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده
#جلسه_بیست_و_ششم
#بخش_پنجم
اسباب مدح و خوش آمد گویی در معراج
بدان که از برای حب مدح و خوشامدگویی چند سبب است :
۱. برخوردن به کمال خود :
خب اگر آدم یک وقتی توجه به درون خودش داشته باشد میبیند که معارفی را کسب کرده است و حالا ما همه اینها را در این مسیر داریم مورد بررسی قرار می دهیم ؛ می توانیم در هر مسیر دیگری هم مورد توجه قرار بدهیم و میتوانیم در مال و ثروت و در دارایی های گوناگون یا در اخلاقیات ؛ در هر شکلی که آدم بخواهد میتواند مدنظر قرار بدهد .
ولی ما چون در این مسیر هستیم باید توجه به این داشته باشیم که در معرفت یک چنین حالتی باید در نظر بگیریم ؛ اگر بخواهیم در معارفی که برای ما به وجود آمده توجه به این داشته باشیم که اینها مال من است می بینی که این باعث می شود که آدم دوست داشته باشد که دیگران از او تعریف کنند ؛ ولی اگر اینها را آدم توجه داشته باشد که مال خداوند تبارک و تعالی است و حالا اگر تعریف هم کردند چون دیگر به ما اصلاً ربطی ندارد و برای ما نیست که متعلق به خداوند تبارک و تعالی است برای آدم آسیبی نخواهد رساند.
۲. مدح و ثنا دلالت میکند بر اینکه آن شخص ثناگوی مسخر و مایل ممدوح شده و مرید و معتقد او گردیده است .
اگر توجه داشته باشیم کسانی که کارهایی را انجام میدهند که دیگران به آدم توجه کنند.
یک وقتی خانقاه بازی یا جلسه بازی یا کلاس بازی و اگر در این ها باشد می بینیم که این حالت ها باعث می شود که دیگران را به سمت خودش جلب کند و دوست داشته باشد که دیگران از او تعریف کنند .
به خاطر آن صفتی که در وجود آدم تجلی پیدا کرده است .
باز هم باید بدانند که این برای آدم کار نمی رساند و آدم را در حالت ضلالت قرار می دهد.
باید بدانند که این ها متعلق به خدا است ؛ اگر هم چیزی در این عالم جاری میشود برای خدا است و خود آدم انتقالدهنده است .
آدم باید آنجا هم که چنین حالتی اتفاق میافتد آن را انتقال بدهد به آن که متعلق به خدا است .
یعنی آنجا هم باید ظرفیت را داشته باشد که بتواند به درگاه خداوند تبارک و تعالی اعتراف داشته باشد.
۳. آن است که ذکر اوصاف حمیده و مدح کردن کسی باعث صید دل های دیگران نیز می شود؛ خصوصاً هرگاه ثناگوی کسی باشد که مردم به او اعتماد داشته باشند .
یک وقت هایی هم هست که کارهایی انجام گرفته ؛حالت هایی برای آدم به وجود آمده که دیگران توجه به او می کنند و این میتواند زمینهای بشود برای اینکه دیگران او را مدح کنند که آدم باید توجه داشته باشد که باز اینهایی که در آدم ظهور پیدا کرده هم ؛ متعلق به خدا است و با خواست خدا این اتفاق افتاده ؛ اگر این حالت نبود و او نمی خواست هیچ موقع این حالت برای آدم تجلی پیدا نمیکرد .
۴. آن است که مدح کردن کسی تو را دلالت میکند بر اینکه از برای تو در نزد او حشمت و هیبتی است این همان حدی است که وقتی یک چنین حالتی برای کسی اتفاق میافتد .
بعد مدح کردن باعث میشود که آدم در نظر دیگران یک حشمت و هیبتی پیدا بکند و این همه آدم چون دوست دارد این حالت برای او باشد آن می بینیم که این خود زمینهای بشود برای اینکه این اتفاق برای آدم بیفتد .
خوب اگر همه اینها را مورد بررسی قرار بدهیم میبینیم که همه اینها را می خواهند به آدم برسانند که تمام این ظهور را تا دم در حالتی است که باید آدم از خودش اینها را دور کند. یعنی ظهور در آدم وجود دارد و دارد اتفاق میافتد ؛ ولی آدم باید بداند اینها متعلق به خدا است که آدم به وسیله آن کار و به وسیله این انتقال دهندگی این حالت را از خودش خارج کند .
خب معالجه از همین جا گفته همین که آدم باید توجه داشته باشد که اینها را انتقال بدهد به خداوند تبارک و تعالی و خودش را در معرض این ها قرار ندهد ؛ اگر یک چنین حالتی باشد اینها برای آدم برطرف میشود.
✍ادامه دارد......
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرّحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده
#جلسه_بیست_و_ششم
#بخش_پنجم
افرادی که در مقابل مدح ومذمت ترقی میکنند
نکته: کسی که در معالجه مدح و مذمت ترقی کرده به جایی میرسد که مدح گوی را مکروه و حتی دشمن میدارد و مذمت گو را دوست می دارد چراکه او را به عیوبش آگاه میکند و همین امر باعث رفع عیوب و محو سیئات می گردد .
در معراج در مورد این حالت گفته ابتدا این حالت برای آدم اتفاق میافتد ؛ ولی وقتی که ظرفیت های لازم به وجود آمد؛ آن موقع دیگر دوست دشمنی برایش زیاد مهم نیست ؛ به خاطر اینکه میبیند در همه اینها خداوند تبارک و تعالی دارد ظاهر می شود و همه اینها آن نمایشات خدا است و دیگر زیاد اهمیت پیدا نمی کند .
البته حالا یک چنین ظرفیتی اگر بخواهد برای آدم به وجود بیاید ؛ آن موقع آدم باید در یک سکوت خیلی خوبی قرار گرفته باشد تا بتواند چنین شرایطی برایش به وجود بیاید.
چه بسا آدم حرکتهایی با کسانی دارد که باعث میشود که تغییر جهت بدهند و در آن مسیر درست قرار بگیرند ؛ که آدم باید یک توجه این چنینی هم داشته باشد .
اگر آن شماتیک را نگاه کنیم باید ببینیم که در قوه عاقله جهل مرکب است ؛ خطورات است ؛ مکر و حیله است که اینها میتواند چنین حالتی را برای آدم به وجود بیاورد.
یعنی آدم وقتی در آن شرایط مدح و مذمت قرار می گیرد ؛ اگر این رذایل در درون آدم باعث شود تا وجود آدم به سمتی برود که آن مدح برایش خیلی خوشایند باشد و آن را به خودش بگیرد یا اینکه مثلاً مذمت ها را بخواهد از خودش دور بکند و خودش را بخواهد به صورت کاذب مبرا کند ؛ ادم اگر این رذایل را نداشته باشد ؛ آن موقع می بینیم که به صورت حقیقی نگاه میکند به این برخوردها در قوه شهوت که نگاه میکنیم ؛ اگر آدم به محبت دنیا و غیره مبتلا باشد .
این هم میتواند باعث شود که دوست داشته باشد و دیگران از او تعریف کنند؛ به خاطر اینکه همه چیز را از دایره دنیایی نگاه می کند. آن موقع وقتی رذایل وجود داشته باشد ؛ آدم توجّه به آن نمایشات خداوند تبارک و تعالی ندارد و مدام می خواهد به اینها به صورت ظاهری نگاه کند و در وجود خودش اینها را به این شکل ببیند و اگر کسی یک موقع از آدم بدی بگوید ؛ آن موقع می بینیم که آدم چون این حالت ها در درونش است و دوست ندارد که به این درونش و وجودش آسیب ظاهری برسد.
می بینیم که بدش می آید کسی به او حرف بدی بزند یا انتقادی از او بکند .
خوب این هم به خاطر این است که خود آدم خودش را بسته و آن ظرفیت به وجود نیامده است ؛ ظرفیت هم موقعی برای آدم به وجود می آید که هر کدام از مراتب ؛ آن رشد خودشان را کرده باشند و مخصوصاً در قوه عقل آن انبساط به وجود آمده باشد .
و وقتی آن رشد انجام گرفته باشد در قوه عاقله ؛ آن موقع آن فرامین میتواند از مراتب بالا در وجود آدم جاری بشود و آدم میتواند از این حالت ها بیرون بیاید.
بعد از آن ظرفیت برای آدم معنی پیدا میکند؛ در قوه غضب آن ظهور نیافته هایش خوف و ایمنی و غیر اینها هستند که باعث میشوند؛ آدم دوست دارد که دیگران از او تعریف کنند و هیچ موقع هم مورد انتقاد واقع نشود .
برای اینکه این ضعف ها در وجود آدم است و این رذایل در وجود آدم است و چون همه اش تکیه بر این مراتب خودش هست ؛ اگر یک موقع از آدم بد بگویند احساس میکند که دارد ضرر میکند و دوست ندارد که یک چنین حالتی باشد و همیشه دوست دارد دیگران تعریف او را کنند .
خوب آنجایی که به صورت ظهور یافته است عجله و شتابزدگی و کبر و تفاخر و خودستایی یعنی این چهار رذیله در وجود آدم است که باعث می شود که آدم دوست داشته باشد؛ دیگران همیشه از او تعریف کنند .
یعنی خود این رذایل در وجود آدم است و خاصیت شان این است که آدم را به آن سمتی می کشاند که تعریف دیگران را طالب است و دوست ندارد که دیگران از او حرف بدی بزنند و یا انتقادی بر عهده داشته باشند و همه اینها را هم که نگاه کنیم چون این رذایل در درون آدم است و او به آن سکوت نرسیده است .
اینها باعث میشود که یک چنین رذایلی در درون آدم اتفاق بیفتد.
الحمدلله رب العالمین
دوست داشتن مدح و ثنا و کراهت بدنامی:
قوه عاقله
۱. جهل مرکب
۲. خطورات
۳. مکر و حیله
قوه شهوت
۱. محبت دنیا
۲. غنا
۳. حرص
۴. طمع
۵. فرورفتن در باطل
۶. تکلم به سخنان بیهوده
ظهور نیافته
در حالت نزول
۱. خوف
۲. ایمنی از مکر خدا
۳. یاس و ناامیدی
۴. دون همتی
۵. سوء ظن
در حالت صعود
۶. عجب
ظهور یافته
در حالت نزول
۱. عجله و شتابزدگی
در حالت صعود
۲. کبر
۳. تفاخر
۴. خودستایی
الحمدلله رب العالمین
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786