همین که داغ تو افتاد بر لبان فرات
طنین مرثیه پیچید در دهان فرات
هنوز کوفه پر از اشتیاق دعوت بود
که موج دلهره افتاد در جهان فرات
فرات: آینهی رودهای بی دریا
فرات: شرم روان در دل زمانه فرات
چگونه جاشد در چشم های کوچک مشک
خروش بغض تو و اشک بی کران فرات
میان شیون زنجیرها وسینه زنان
هنوز می شکند بغض بی امان فرات
نگاه رود روان تا همیشه منتظر است
مگر قدم بگذاری بر آستان فرات
#شعر
#غزل
#حضرت_اباالفضل_ع
#حضرت_عباس_ع
#محمدحسین_صفاریان
@mhsaffarian
همین که داغ تو افتاد بر لبان فرات
طنین مرثیه پیچید در دهان فرات
هنوز کوفه پر از اشتیاق دعوت بود
که موج دلهره افتاد در جهان فرات
فرات: آینهی رودهای بی دریا
فرات: شرم روان در دل زمانه فرات
چگونه جاشد در چشم های کوچک مشک
خروش بغض تو و اشک بی کران فرات
میان شیون زنجیرها وسینه زنان
هنوز می شکند بغض بی امان فرات
نگاه رود روان تا همیشه منتظر است
مگر قدم بگذاری بر آستان فرات
#شعر
#غزل
#حضرت_اباالفضل_ع
#حضرت_عباس_ع
#محمدحسین_صفاریان
@mhsaffarian
روضه آغاز شد و دلبر و دلدار زمین خورد
ساقی تشنه لب آینهکردار زمین خورد
روضه آغاز شد و اسب زمان از نفس افتاد
وقتی از اهل حرم میر و علمدار زمین خورد
روضه آغاز شد و رو به فلک رفت سهشعبه
ماه بی بال و پر آن اسوهی ایثار زمین خورد
ماتم آغاز شد و رود امید از طپش افتاد
مشک زخمی شد و خالی شد و سردار زمین خورد
سیدالعشق خودش را به لب رود رسانید
علم عشق ز دست مه عیّار زمین خورد
شاه بییار چنان از طرف علقمه برگشت
که گمانم وسط معرکه صدبار زمین خورد
شاهِ تنها به سکوت و به دم و اشک سخن گفت
هر که پرسید چه شد؟ یک نفر انگار زمین خورد!
بعد از آن ظهر دهم خواهر سلطان شهیدان
در اسارت وسط کوچه و بازار زمین خورد
سالها پیش مدینه مادر آینه و آب
در تَف آتش و هیزم پشت دیوار زمین خورد
ابری از کوفه برآمد، کربلا، شام و نجف را
دور زد، اشک شد و در دل رگبار زمین خورد
#محمد_حسين_صفاريان
#شعر
#غزل
#عاشورا
#عاشورایی
#حضرت_اباالفضل_ع
@mhsaffarian
بنویس خط امان مرا به غبار چادر فاطمه
بنویس نام و نشان مرا به غبار چادر فاطمه
چه نوشت ساقی کربلا روی خاک تشنهی نینوا
که گشود شعر و زبان مرا به غبار چادر فاطمه
بنویس از همه کمترم ولی عاشقم من و نوکرم
که رساند آسمان مرا به غبار چادر فاطمه؟
من و خواهر شه سرجدا من و دست ساقی کربلا
شب و روز روضه بخوان مرا به غبار چادر فاطمه
شب و صبح قصّهی سیلی و شب و صبح صورت نیلی و
بشکن دل پیر-جوان مرا به غبار چادر فاطمه
بزنم به آتش ناوکی چو گلوی پارهی کودکی
ببر اشک و آه و فغان مرا به غبار چادر فاطمه
من اگر به گناه دچارم و من اگر دل صاف ندارم و
تو بپوش عیب نهان مرا به غبار چادر فاطمه
به فدای عشق تو یا حسن تن و قلب و روح و روان من
بپذیر نسیهی جان مرا به غبار چادر فاطمه
#محمد_حسين_صفاريان
#امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_حسین_ع
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه_س
#حضرت_زهرا_س
#شعر
#غزل
#عاشورا
#عاشورایی
#حضرت_اباالفضل_ع
@mhsaffarian
هدایت شده از بیرق/محمد حسین صفاریان
بنویس خط امان مرا به غبار چادر فاطمه
بنویس نام و نشان مرا به غبار چادر فاطمه
چه نوشت ساقی کربلا روی خاک تشنهی نینوا
که گشود شعر و زبان مرا به غبار چادر فاطمه
بنویس از همه کمترم ولی عاشقم من و نوکرم
که رساند آسمان مرا به غبار چادر فاطمه؟
من و خواهر شه سرجدا من و دست ساقی کربلا
شب و روز روضه بخوان مرا به غبار چادر فاطمه
شب و صبح قصّهی سیلی و شب و صبح صورت نیلی و
بشکن دل پیر-جوان مرا به غبار چادر فاطمه
بزنم به آتش ناوکی چو گلوی پارهی کودکی
ببر اشک و آه و فغان مرا به غبار چادر فاطمه
من اگر به گناه دچارم و من اگر دل صاف ندارم و
تو بپوش عیب نهان مرا به غبار چادر فاطمه
به فدای عشق تو یا حسن تن و قلب و روح و روان من
بپذیر نسیهی جان مرا به غبار چادر فاطمه
#محمد_حسين_صفاريان
#امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_حسین_ع
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه_س
#حضرت_زهرا_س
#شعر
#غزل
#عاشورا
#عاشورایی
#حضرت_اباالفضل_ع
@mhsaffarian
روضه آغاز شد و دلبر و دلدار زمین خورد
ساقی تشنه لب آینهکردار زمین خورد
روضه آغاز شد و اسب زمان از نفس افتاد
وقتی از اهل حرم میر و علمدار زمین خورد
روضه آغاز شد و رو به فلک رفت سهشعبه
ماه بی بال و پر آن اسوهی ایثار زمین خورد
ماتم آغاز شد و رود امید از طپش افتاد
مشک زخمی شد و خالی شد و سردار زمین خورد
سیدالعشق خودش را به لب رود رسانید
علم عشق ز دست مه عیّار زمین خورد
شاه بییار چنان از طرف علقمه برگشت
که گمانم وسط معرکه صدبار زمین خورد
شاهِ تنها به سکوت و به دم و اشک سخن گفت
هر که پرسید چه شد؟ یک نفر انگار زمین خورد!
بعد از آن ظهر دهم خواهر سلطان شهیدان
در اسارت وسط کوچه و بازار زمین خورد
سالها پیش مدینه مادر آینه و آب
در تَف آتش و هیزم پشت دیوار زمین خورد
ابری از کوفه برآمد، کربلا، شام و نجف را
دور زد، اشک شد و در دل رگبار زمین خورد
#محمد_حسين_صفاريان
#شعر
#غزل
#عاشورا
#عاشورایی
#حضرت_اباالفضل_ع
@mhsaffarian
بنویس خط امان مرا به غبار چادر فاطمه
بنویس نام و نشان مرا به غبار چادر فاطمه
چه نوشت ساقی کربلا روی خاک تشنهی نینوا
که گشود شعر و زبان مرا به غبار چادر فاطمه
بنویس از همه کمترم ولی عاشقم من و نوکرم
که رساند آسمان مرا به غبار چادر فاطمه؟
من و خواهر شه سرجدا من و دست ساقی کربلا
شب و روز روضه بخوان مرا به غبار چادر فاطمه
شب و صبح قصّهی سیلی و شب و صبح صورت نیلی و
بشکن دل پیر-جوان مرا به غبار چادر فاطمه
بزنم به آتش ناوکی چو گلوی پارهی کودکی
ببر اشک و آه و فغان مرا به غبار چادر فاطمه
من اگر به گناه دچارم و من اگر دل صاف ندارم و
تو بپوش عیب نهان مرا به غبار چادر فاطمه
به فدای عشق تو یا حسن تن و قلب و روح و روان من
بپذیر نسیهی جان مرا به غبار چادر فاطمه
#محمد_حسين_صفاريان
#امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_حسین_ع
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه_س
#حضرت_زهرا_س
#شعر
#غزل
#عاشورا
#عاشورایی
#حضرت_اباالفضل_ع
@mhsaffarian
سلام ای ماه زیبای خداوند
نگاهی کن به این دلتنگ دربند
رهایم کن از این خاک بلاخیز
بلندم کن شبیه عطر اسفند
#محمد_حسين_صفاريان
#شعر
#دوبیتی
#محرم
#عاشورا
#حضرت_اباالفضل_ع
#حضرت_عباس_ع
#قمر_بنی_هاشم_ع
@mhsaffarian
چه میشد ساقهی احساس باشم
طلوع عطر خوب یاس باشم
نشد آدم شوم ای کاش میشد
نخی از پرچم عباس باشم
#محمد_حسين_صفاريان
#شعر
#دوبیتی
#محرم
#حضرت_اباالفضل_ع
#حضرت_عباس_ع
#قمر_بنی_هاشم_ع
@mhsaffarian