eitaa logo
بیرق/محمد حسین صفاریان
135 دنبال‌کننده
317 عکس
30 ویدیو
0 فایل
شعر و ترانه
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها والسرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک به هواخواهیِ عشقِ تو جنون باید داشت و هوای حرمت در رگ و خون باید داشت السلام ای طپشِ جاری قدسی نفسان غم تو ریخته آتش به فراسوی جهان یا حسین ای غزلِ زخمی بی‌سر مانده پیکرت در طپش دشت شناور مانده بام تا شام فقط نام تو را می‌گویم پشت دروازه‌ی ساعات تو را می‌‌جویم به اباالفضل، حسینی و علی اکبری‌ام حسنی، زینبی‌ام، قاسمی‌ام، حیدری‌ام "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو" با من ای دوست به جز وقت سفر هیچ مگو سفر از کعبه‌‌ی آمال و دویدن به بهشت رخصت از ساقی بی‌بال و پریدن به بهشت اربعين سوی تو راهی شدن آرام من است کربلا نقطه‌ی آغاز و سرانجام من است هر شب جمعه سلامی به تو آیین من است " غم این کار نشاط دل غمگین من است" نفسم شعله‌ور از عطرِ خیالِ تو حسین عطشم غرق تمنای وصالِ تو حسین غم تو شعله‌ی فریاد و سکوتم باشد نام تو عطرِ دل‌انگیزِ قنوتم باشد رویم آغشته‌ی شیدایی یاران تو باد مویم آشفته‌ی گیسوی پریشان تو باد کاش تنهایی اینجا به عزیزم برسد وقت مرگم فقط اربابِ عزیزم برسد دل و جان؟! رفت! که سرمست ولای تو شدند پدر و مادرم؟! آری به فدای تو شدند اربعين سوی تو راهی شدن آرام من است کربلا نقطه‌ی آغاز و سرانجام من است هر شب جمعه سلامی به تو آیین من است " غم این کار نشاط دل غمگین من است" کربلا غلغله‌ی شور تو در جان من است کربلا خاطره‌ی سرخ ترین زیستن است کربلایی که در آن عشق و جنون عار نبود کربلایی که کسی تشنه‌ی دینار نبود کربلا یعنی دنبال امان‌نامه نباش سینه‌زن در صف شمران سیه‌جامه نباش از دم صبح ازل داغ شما با من بود کربلا سرخ‌ترین قبله‌ی دل بستن بود اربعين سوی تو راهی شدن آرام من است کربلا نقطه‌ی آغاز و سرانجام من است @mhsaffarian
باغ سرمست و رها سرو و صنوبر در باد ای خوشا رقص درختان تناوردرباد ای خوشا رقص جنون هلهله درآتش و خون پیرهن چاک و غزلخوان و شناور درباد باغ را از نفس سوخته ای پرکرده ست داغ هفتاد و دو پروانه ی پرپر درباد گوش کن مرثیه ای می وزد از آن سوی دشت هق هق شعله ور زمزم و کوثردرباد همه رفتند و به پرواز رسیدند و هنوز دل  من می پرد از خواب کبوتر درباد این شمیم نفس کیست که غمگین و غریب می دمد هر دم ازاین خاک معطر درباد بربلندای جنون تا به ابد می رقصد بیرق سرخ سواران دلاور درباد @mhsaffarian
در دامن دشت شعله زاری مانده ست آن سوی افق خط غباری مانده ست سرگشته در این سکوت، تنها، تنها سم ضربه ی اسب بی سواری مانده ست @mhsaffarian
من بودم و خاطرات بی سر در خون! دل مثل کبوتری شناور در خون! گفتم غزلی بگویم اما چه کنم؟! با این همه واژه های پرپر در خون! @mhsaffarian
این دست که در پای فرات است هنوز در مشرب ما آب حیات است هنوز هرچند بلند است مقامش اما کوتاهترین راه نجات است هنوز @mhsaffarian
در دشت جنون عطر نمازی مانده ست در خاطره داغ دل گدازی مانده ست آن سوتر از نگاه شرمنده رود بر نیزه نگاه سرفرازی مانده ست @mhsaffarian
بسیار گل سرخ که در دفتر او واکرد دهان به جلوه ی دیگر او این اوج رضایت است در مکتب عشق لبخند هزار زخم بر پیکر او @mhsaffarian
عاشق چایخانه‌های توام شربت عشق را مگیر از من سرخوشم زیر موج پرچمها فرصت عشق را مگیر از من السلام ای مقطع الاعضاء السلام ای حسین خون خدا السلام آشنا رفیقِ قدیم السلام ای غریب کرببلا السلام ای دلیل گریه‌ی ابر السلام ای دلیل ضجّه‌ی رود وارث حوض کوثر و زمزم تشنه-سیراب ظهر عاشورا وارث نوح و آدم و یعقوب وارث یوسفی و ابراهیم یادگار محمدی و علی وارث خون حضرت یحیی عاشق چایخانه‌های توام عاشق روضه‌هام عاشق تو با همه راهها مخالفم و از همه راهها موافق تو عاشق و بی‌قرار نام توام عاشق موج سبز پرچم‌ها طپش قلب من همین ذکر است یا حسین ای شهید کرببلا @mhsaffarian
پلکی به هم زدیم و محرم شروع شد فصل جنون و بارش نم‌نم شروع شد عشق حسین سوم شعبان، نه پیش از آن از ابتدای خلقت عالم شروع شد شیدا شدن دخيل شدن روضه‌خوان شدن از اشک‌های حضرت آدم شروع شد بوسه بر آن گلوی مبارک در ابتدا از بوسه‌های حضرت خاتم شروع شد راهی شدن برای رسیدن به کربلا از چشمه‌های کوثر و زمزم شروع شد طوفان گریه‌ها ولی از سال شصت و یک از چشم آن شهید معظم شروع شد آری کنار پیکر خونین اکبرش سینه‌زنی و لطمه‌زنی هم شروع شد وقتی غروب بر تن زن‌ها و کودکان سیلی و تازیانه‌ی محکم شروع شد بر روی نیزه خواندن قرآن چه روضه‌ای‌ست! حالا سلام آخر ما هم شروع شد عطری سه‌ساله از نفس باد می‌وزد پلکی به هم زدیم و محرم تمام شد @mhsaffarian
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها والسِّرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک مرا بخوان که حاجتم فقط زیارت تو بود که آسمانم از ازل همیشه تربت تو بود امام با وفای من دلیل گریه‌های من همیشه در برابرم غروبِ غربت تو بود به راه اشک آمدم قدم قدم غزل شدم میان جمع واژه‌ها دوباره صحبت تو بود در آن کویرِ تشنه لب در آن جهالتِ عرب زبانزد فرشتگان شکوه و شوکت تو بود اگر چه خیل نوکران رسیده‌اند کربلا و جاده‌ها تمامشان به رنگ رایت تو بود گذشت سال و ماه و من به این دلیل سرخوشم که رزق اربعین من میان هیئت تو بود @mhsaffarian
بنویس خط امان مرا به غبار چادر فاطمه بنویس نام و نشان مرا به غبار چادر فاطمه چه نوشت ساقی کربلا روی خاک تشنه‌ی نینوا که گشود شعر و زبان مرا به غبار چادر فاطمه بنویس از همه کمترم ولی عاشقم من و نوکرم که رساند آسمان مرا به غبار چادر فاطمه؟ من و خواهر شه سرجدا من و دست ساقی کربلا شب و روز روضه بخوان مرا به غبار چادر فاطمه شب و صبح قصّه‌ی سیلی و شب و صبح صورت نیلی و بشکن دل پیر-جوان مرا به غبار چادر فاطمه بزنم به آتش ناوکی چو گلوی پاره‌ی کودکی ببر اشک و آه و فغان مرا به غبار چادر فاطمه من اگر به گناه دچارم و من اگر دل صاف ندارم و تو بپوش عیب نهان مرا به غبار چادر فاطمه به فدای عشق تو یا حسن تن و قلب و روح و روان من بپذیر نسیه‌ی جان مرا به غبار چادر فاطمه @mhsaffarian