و آمدم که بپوشم به بوسه پیرهنش را
و قطره قطره بشویم به اشک زخم تنش را
و آمدم که ببینم کجای دشت عطشنوش
لگد زدند و شکستند شقایق چمنش را
نگاه کردم و دیدم هزار و نهصد و پنجاه
سپیده سرزده در دشت تلألوء بدنش را
رسید مادر و دیدم که برد از آن شب بیرحم
به آستانهی معبود شهید بیکفنش را
نشسته بود کنارش کبودی تن مادر
که بی مکاشفه دیدم شکوه زیستنش را
نگفته بود برایم هنوز قصهی رفتن
که عهد بستم و گشتم خطابه خوان سخنش را
من آمدم که بمانم اسیر عشق و ارادت
به کارزار محبت حسین و هم حسنش را
و من مسافر شبهای کربلا و بقیعم
کبوتری که نداند کجا برد وطنش را
#محمد_حسین_صفاریان
#شعر
#شعر_عاشورایی
#غزل
#غزل_عاشورایی
#عاشورا
#عاشورایی
#حضرت_زینب_س
@mhsaffarian
به نام نامی زینب به نام فخر زنان
که اوست محرم غمهای شاه کون و مکان
به نام نامی زینب که اوست همسفر
نگاه شاه شهیدان از ابتدای زمان
به نام نامی زینب که اوست همقدم
مسافران حرم از نجف به قلب جهان
"چه کربلاست که آدم به هوش میآید"
که عطر سیب میآید به شامهی دل و جان
چه کربلاست که زینب هنوز منتظر است
چه کربلاست که زینب هنوز دلنگران
گشود قفل زبان مرا شبی زینب
به مدح عشقِ علیه السلامِ سینهزنان
دو قطره اشک روان چنان که خون خدا
بریزد از گلوی شیرخوارهای عطشان
هنوز منتظر آن نگاه منتَظَر است
که از یمن برسد موج او کران به کران
"هنوز نالهی زینب به گوش میآید"
هنوز شیون زهرا از آن مزار نهان
هنوز نالهی ادرک اخاک میآید
به گوش علقمه از مشکِ خفته در طوفان
هنوز گریهی حیدر در آبها جاریست
میان کوفه و چاه و غروب نخلستان
#محمدحسین_صفاریان
#محمد_حسين_صفاريان
#شعر
#غزل
#حضرت_زینب_س
@mhsaffarian