➖چگونگی زیارت جابر بن عبدالله انصاری در اربعین
قسمت اول
🛑قَالَ: أَخْبَرَنَا جَرِيرُ بْنُ عَبْدِ اَلْحَمِيدِ عَنِ اَلْأَعْمَشِ عَنْ عَطِيَّةَ اَلْعَوْفِيِّ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيِّ زَائِرَيْنِ قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلاَءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ اَلْفُرَاتِ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ اِتَّزَرَ بِإِزَارٍ وَ اِرْتَدَى بِآخَرَ ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فِيهَا سُعْدٌ فَنَثَرَهَا عَلَى بَدَنِهِ ثُمَّ لَمْ يَخْطُ خُطْوَةً إِلاَّ ذَكَرَ اَللَّهَ تَعَالَى حَتَّى إِذَا دَنَا مِنَ اَلْقَبْرِ قَالَ أَلْمِسْنِيهِ فَأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى اَلْقَبْرِ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ فَرَشَشْتُ عَلَيْهِ شَيْئاً مِنَ اَلْمَاءِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ يَا حُسَيْنُ ثَلاَثاً ثُمَّ قَالَ حَبِيبٌ لاَ يُجِيبُ حَبِيبَهُ ثُمَّ قَالَ وَ أَنَّى لَكَ بِالْجَوَابِ وَ قَدْ شُحِطَتْ أَوْدَاجُكَ عَلَى أَثْبَاجِكَ وَ فُرِّقَ بَيْنَ بَدَنِكَ وَ رَأْسِكَ فَأَشْهَدُ أَنَّكَ اِبْنُ خَاتِمِ اَلنَّبِيِّينَ وَ اِبْنُ سَيِّدِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اِبْنُ حَلِيفِ اَلتَّقْوَى وَ سَلِيلُ اَلْهُدَى وَ خَامِسُ أَصْحَابِ اَلْكِسَاءِ وَ اِبْنُ سَيِّدِ اَلنُّقَبَاءِ وَ اِبْنُ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ وَ مَا لَكَ لاَ تَكُونُ هَكَذَا وَ قَدْ غَذَّتْكَ كَفُّ سَيِّدِ اَلْمُرْسَلِينَ وَ رُبِّيتَ فِي حَجْرِ اَلْمُتَّقِينَ وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْيِ اَلْإِيمَانِ وَ فُطِمْتَ بِالْإِسْلاَمِ فَطِبْتَ حَيّاً وَ طِبْتَ مَيِّتاً غَيْرَ أَنَّ قُلُوبَ اَلْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ طَيِّبَةٍ لِفِرَاقِكَ وَ لاَ شَاكَّةٍ فِي اَلْخِيَرَةِ لَكَ فَعَلَيْكَ سَلاَمُ اَللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ أَخُوكَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا
🔰عطیه گفت:
ما بیرون رفتیم با جابر بن عبد اللّه انصارى به جهت زیارت قبر حضرت حسین علیه السّلام، پس زمانى که به کربلا وارد شدیم جابر نزدیک فرات رفت و غسل کرد، پس جامه را لُنگ خود کرد و جامه دیگر را بر دوش افکند، پس گشود بستهاى را که در آن سعد بود و بپاشید از آن بر بدن خود، پس به جانب قبر روان شد و گامى برنداشت مگر با ذکر خدا تا نزدیک قبر رسید.
مرا گفت که: دست مرا بر قبر گذار.
من دست وى را بر قبر گذاشتم، چون دستش به قبر رسید بیهوش بر روى قبر افتاد
پس آبى بر وى پاشیدم تا به هوش آمد و سه بار گفت: یا حسین، پس گفت:
حبیب لا یجیب حبیبه!؟ آیا دوست جواب نمی دهد دوست خود را؟
پس گفت: کجا توانى جواب دهى و حال آن که در گذشته از جاى خود رگهاى گردن تو، و آویخته شده بر پشت و شانه تو، و جدایى افتاده ما بین سر و تن تو.
پس شهادت می دهم که: تو می باشى فرزند خیر النّبیّین، و پسر سیّد المؤمنین، و فرزند هم سوگند تقوى و سلیل هدى و خامس اصحاب کساء، و پسر سیّد النّقباء، و فرزند فاطمه علیها السّلام سیّده زنها.
و چگونه چنین نباشى و حال آن که پرورش داده تو را پنجه سیّد المرسلین و پروریده شدى در کنار متقین، و شیر خوردى از پستان ایمان، و بریده شدى از شیر به اسلام، و پاکیزه بودى در حیات و ممات، همانا دلهاى مؤمنین خوش نیست به جهت فراق تو و حال آن که شکّى ندارد در نیکویى حال تو، پس بر تو باد سلام خدا و خشنودى او، و همانا شهادت مىدهم که تو گذشتى بر آنچه گذشت بر آن برادر تو یحیى بن زکریّا.
📚: بشارة المصطفی ج۱ ص۷۴
♻️کانال:علم الحدیث
@mirasehadisi
➖چگونگی زیارت جابر بن عبدالله انصاری در اربعین
قسمت دوم و آخر
🛑ثُمَّ جَالَ بَصَرَهُ حَوْلَ اَلْقَبْرِ وَ قَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَيَّتُهَا اَلْأَرْوَاحُ اَلَّتِي حَلَّتْ بِفِنَاءِ اَلْحُسَيْنِ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَقَمْتُمُ اَلصَّلاَةَ وَ آتَيْتُمُ اَلزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمُ اَلْمُلْحِدِينَ وَ عَبَدْتُمُ اَللَّهَ حَتَّى أَتَاكُمُ اَلْيَقِينُ وَ اَلَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيهِ قَالَ عَطِيَّةُ فَقُلْتُ لَهُ يَا جَابِرُ كَيْفَ وَ لَمْ نَهْبِطْ وَادِياً وَ لَمْ نَعْلُ جَبَلاً وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَيْفٍ وَ اَلْقَوْمُ قَدْ فُرِّقَ بَيْنَ رُءُوسِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ وَ أُوتِمَتْ أَوْلاَدُهُمْ وَ أَرْمَلَتْ أَزْوَاجُهُمْ؟ فَقَالَ يَا عَطِيَّةُ سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ وَ اَلَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً أَنَّ نِيَّتِي وَ نِيَّةَ أَصْحَابِي عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَصْحَابُهُ خُذْنِي نَحْوَ أَبْيَاتِ كُوفَانَ فَلَمَّا صِرْنَا فِي بَعْضِ اَلطَّرِيقِ قَالَ يَا عَطِيَّةَ هَلْ أُوصِيكَ وَ مَا أَظُنُّ أَنَّنِي بَعْدَ هَذِهِ اَلسَّفْرَةِ مُلاَقِيكَ أَحْبِبْ مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ مَا أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَبْغَضَهُمْ وَ إِنْ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً وَ اُرْفُقْ بِمُحِبِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّهُ إِنْ تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ ثَبَتَتْ لَهُ أُخْرَى بِمَحَبَّتِهِمْ فَإِنَّ مُحِبَّهُمْ يَعُودُ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ مُبْغِضَهُمْ يَعُودُ إِلَى اَلنَّارِ .
🔰پس جابر گردانید چشم خود را بر دور قبر و شهدا را سلام کرد بدین طریق:
السّلام علیکم أیّتها الارواح الّتى حلّت بفنائک قبر الحسین علیه السّلام، و اناخت برحله، اشهد انّکم اقمتم الصّلاه، و آتیتم الزّکاه، و امرتم بالمعروف، و نهیتم عن المنکر، و جاهدتم الملحدین، و عبدتم اللّه حتى اتاکم الیقین.
پس گفت: سوگند به آن که برانگیخت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به نبوّت حقّه که ما شرکت کردیم شما را در آنچه داخل شدید در آن.
عطیّه گفت، به جابر گفتم: چگونه ما با ایشان شرکت کردیم و حال آن که فرود نیامدیم ما وادیى را، و بالا نرفتیم کوهى را، و شمشیرى نزدیم و امّا این گروه پس جدایى افتاده ما بین سر و بدنشان و اولادشان یتیم و زنانشان بیوه گشته؟
جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم، از حبیب خود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که مىفرمود:
هر که دوست دارد گروهى را، با ایشان محشور شود. و هر که دوست داشته باشد عمل قومى را شریک شود در عمل ایشان، پس قسم به خداوندى که محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به راستى برانگیخته که نیّت من و اصحابم بر آن چیزى است که گذشته بر او حضرت حسین علیه السّلام و یاورانش.
پس جابر گفت: ببرید مرا به سوى خانههاى کوفه.
پس چون پارهاى راه رفتیم به من گفت: اى عطیّه! آیا وصیّت کنم تو را و گمان ندارم که برخورم تو را پس از این سفر، و آن وصیّت این است که دوست دار دوست آل محمّد را مادامىکه ایشان را دوست دارد، و دشمن دار دشمن آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را تا چندى که دشمن است با ایشان اگر چه روزهدار و نمازگزار باشند، و مدارا کن با دوست آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اگر چه بلغزد از ایشان پایى از بسیارى گناهان و استوار و ثابت بماند پاى دیگر ایشان از راه دوستى ایشان، همانا دوست ایشان بازگشت نماید به بهشت و دشمن ایشان بازگردد به دوزخ.
📚: بشارة المصطفی ج۱ ص۷۴
♻️کانال:علم الحدیث
@mirasehadisi
➖برای جاماندگان اربعین
🛑و من كلام له عليهالسلام لما أظفره الله بأصحاب الجمل وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلاَناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اَللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ فَقَالَ لَهُ عليهالسلام أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِي أَصْلاَبِ اَلرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ اَلنِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ اَلزَّمَانُ.
🔰از سخنان امیرالمومنین علیهالسلام است:
«به وقتى كه در نبرد جمل پيروز شد يكى از يارانش گفت:
«دوست داشتم برادرم در اين صحنه بود و مىديد چگونه خداوند تو را بر دشمنانت يارى داد». امام به او فرمود: آيا ميل برادرت با ماست گفت: آرى فرمود: بىشك با ما حضور داشته بلكه اقوامى با ما در اين لشكر حضور داشتند كه هم اكنون در صلب پدران و رحم زنان هستند آنان كه زمانهاى آينده ظهورشان مىدهد.
📚:نهجالبلاغه، خطبه۱۲.
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖اطاعت محض از حاکم ستمگر در منابع مخالفین
🛑عن ابی سَلَّامٍ قال قال حُذَیْفَةُ بن الْیَمَانِ قلت یا رَسُولَ اللَّهِ اِنَّا کنا بِشَرٍّ فَجَاءَ الله بِخَیْرٍ فَنَحْنُ فیه فَهَلْ من وَرَاءِ هذا الْخَیْرِ شَرٌّ قال نعم قلت هل وَرَاءَ ذلک الشَّرِّ خَیْرٌ قال نعم قلت فَهَلْ وَرَاءَ ذلک الْخَیْرِ شَرٌّ قال نعم قلت کَیْفَ قال یَکُونُ بَعْدِی اَئِمَّةٌ لَا یَهْتَدُونَ بِهُدَایَ ولا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِی وَسَیَقُومُ فِیهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ فی جُثْمَانِ اِنْسٍ قال قلت کَیْفَ اَصْنَعُ یا رَسُولَ اللَّهِ ان اَدْرَکْتُ ذلک قال تَسْمَعُ وَتُطِیعُ لِلْاَمِیرِ وَاِنْ ضُرِبَ ظَهْرُکَ وَاُخِذَ مَالُکَ فَاسْمَعْ وَاَطِعْ.»
🔰حذیفه بن یمان میگوید:
به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کردم ما در راه شر (و گمراهی جاهلیت) بودیم خداوند برای ما خیر (و نیکی اسلام) آورد آیا پشت این خیر، شری به ما میرسد فرمودند: آری، عرض کردم آیا بعد از آن شر، خیری هم هست؟ فرمودند: آری، عرض کردم چگونه، فرمودند: بعد از من امامانی خواهند بود که به هدایت رهنمون نمیکنند و به سنت من عمل عمل نمیکنند و در بین آنان مردانی هستند که قلوبشان قلبهای شیطان است و جسمشان جسم آدم، عرض کردم وظیفه ما در این هنگام چیست؟ فرمودند: فرمانبردار و مطیع امیر باش و سخنش را بشنو اگرچه تو را بزند و اموالت را بگیرد فرمانبردار و مطیع باش
📚: صحيح مسلم ج 3 ص1476
👈نتیجه این تفکر مسموم را در پست بعدی انشاءالله عرض میکنم
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖نتیجه تبعیت محض از حاکم در تفکر مسموم مخالفین
🛑عن أبي إسحاق قال كان شمر بن ذي الجوشن الضبابي يصلي معنا الفجر ثم يقعد حتى يصبح ثم يصلي ثم يقول اللهم إنك شريف تحب الشرف وإنك تعلم أني شريف فاغفر لي قال قلت ويحك كيف تصنع إن أمرائنا هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم ولو خالفناهم كنا شرا من هؤلاء الحمر السقاة
🔰ابی اسحاق سبیعی می گوید:
شمر بن ذوالجوشن را در حال دعا دیدم که از خدا طلب مغفرت میکرد و می گفت: خدایا تو شریف هستی و شرف را دوست داری و تو میدانی که من مرد شریفی هستم پس مرا ببخش.
به او گفتم:
وای بر تو«تو قاتل نوه پیامبر صلی الله علیه و آله هستی»
شمر گفت:
وای بر تو! اگر زمانی که حاکمان ما فرمان می دادند و ما اطاعت نمی کردیم؛ از این خران آب کش بدبختر بودیم
📚 تاريخ دمشق ابن عساكر ج23 ص 189
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
هدایت شده از علم الحدیث
➖ثواب مضاعف اعمال خیر در روز جمعه ...‼️
🛑 عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ یُرِیدُ أَنْ یَعْمَلَ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ مِثْلَ الصَّدَقَةِ وَ الصَّوْمِ وَ نَحْوَ هَذَا قَالَ یُسْتَحَبُّ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَإِنَّ الْعَمَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ
یُضَاعَفُ.
🔰هشام بن حکم درباره کسی که میخواهد کار خیری مانند صدقه ، روزه و مانند آنها انجام بدهد ، از امام صادق علیه السّلام این چنین نقل میکند: مستحب است در روز جمعه باشد ؛ چرا که کار نیک در روز جمعه ، به صورت مضاعف ثواب دارد.
📚:الخصال للشيخ الصدوق ج ۲ ص ۳۹۳
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖شباهت های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به انبیاءالهی علیهم السلام
🛑عَنْ أَبِي بَصِيرٍ ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: فِي صَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ أَرْبَعَةُ سُنَنٍ مِنْ أَرْبَعَةِ أَنْبِيَاءَ: سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى ، وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى ، وَ سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ ، وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: فَأَمَّا مِنْ مُوسَى : فَخَائِفٌ يَتَرَقَّبُ، وَ أَمَّا مِنْ يُوسُفَ : فَالسِّجْنُ ، وَ أَمَّا مِنْ عِيسَى : فَقِيلَ: إِنَّهُ مَاتَ، وَ لَمْ يَمُتْ، وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: فَالسَّيْفُ .
🔰ابی بصیر نقل میکند که از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمودند:
در امام زمان علیه السلام چهار سنت و شباهت به چهار نبی الهی علیهم السلام است:
شباهت به حضرت موسی، حضرت عیسی، حضرت یوسف، حصرت محمد علیهم السلام است:
اما شباهت به حضرت موسی علیه السلام:
خائف و منتظر است
اما شباهت به حضرت یوسف علیه السلام:
در زندان "غیبت" هست
اما شباهت به حضرت عیسی علیه السلام:
در مورد وی گفتند فوت کرده است در حالی که زنده است
اما شباهت به پیامبر خاتم صلی الله علیه و اله:
در شمشیر(همانگونه که پیامبر صلی الله علیه السلام با کفار و مشرکین جنگید، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با کفار و مشرکین میجنگد)
📚:الامامه و التبصره ج۱ ص۹۳
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖شباهت های امام زمان علیه السلام به حضرت یوسف علیه السلام
🛑عَنْ سَدِيرٍ اَلصَّيْرَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قُلْتُ لَهُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُهُ حَيَاتَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ قَالَ فَقَالَ لِي وَ مَا يُنْكَرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ اَلْأَنْبِيَاءِ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ «أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي»  فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ اَلْمَلْعُونَةُ أَنْ يَفْعَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِحُجَّتِهِ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ كَمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ إِنَّ يُوسُفَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَانَ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ أَنْ يُعْلِمَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ تِسْعَةَ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَفْعَلَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ كَمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَمْشِيَ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ فِي ذَلِكَ لَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ قَالُوا: «أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ »
🔰سدير صيرفى گويد:
از امام صادق عليه السّلام شنيدم مىفرمود:به راستى در صاحب الامر شباهتى است از يوسف عليه السّلام،گويد:به آن حضرت عرض كردم:گويا شما زنده و غايب بودن آن حضرت را يادآورى مىكنيد؟
به من فرمود:اين امت كه خوكصفت شدهاند چه چيز را منكرند،به راستى برادران يوسف نوادگان و فرزندان پيامبر بودند، با يوسف معامله بازرگانى كردند و با او خريد و فروش نمودند و با او(در مصر)تجارت كردند و سخن گفتند و برادر او بودند و او برادر آنها بود و با اين همه او را نشناختند تا خود را معرفى كرد پس چرا لعنتشدگان اين امت منكر هستند كه خداى عز و جل با حجت خود در يك وقتى از اوقات چنان كند كه با يوسف كرد(يعنى مدتى او را غايب كرد بطورى كه وقتى برادران او را ديدند نشناختند همانا يوسف پادشاه قدرتمند مصر بود)،و فاصله او با پدرش هيجده روز راه بود،اگر خدا مىخواست كه او را بياگاهاند مىتوانست.
يعقوب و فرزندانش پس از دريافت مژده از يوسف به مدت نه روز خود را به مصر رسانيدند پس اين امت چرا انكار مىكنند كه خداى عز و جل با حجت خود چنان كند كه با يوسف كرد،در بازارهاى آنها رفت و آمد كند و پا روى فرش آنها بگذارد(و او را نشناسند)تا خدا به او اجازه معرفى دهد
،چنانچه اجازۀ معرفى به يوسف داد،گفتند:راستى تو يوسف هستى؟فرمود:من يوسفم.
📚: الکافي ج۱ ص۳۳۶
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
هدایت شده از علم الحدیث
➖مامویت ویژه پدرها در روز جمعه
🛑عَنِ اَلسَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
«أَطْرِفُوا أَهَالِيَكُمْ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ بِشَيْءٍ مِنَ الْفَاكِهَةِ أَوِ اللَّحْمِ حَتَّى يَفْرَحُوا بِالْجُمُعَةِ.»1
🔰از امام صادق، از رسول خدا (صلواتاللهعلیهما) نقل شده است:
«خانوادههایتان را در تمام روزهای جمعه، با مقداری میوه یا گوشت شگفتزده کنید تا در روز جمعه شادمان باشند.»
👇نکته👇
در متن روایت شریف "أَطْرِفُوا أَهَالِيَكُمْ"
معنای دقیق"أَطْرِفُوا"👈قال في القاموس: أطرف فلانا أعطاه ما لم يعطه أحد قبله2
قاموس: اطرف یعنی چیزی به کسی عطاء کنی که قبل از تو کسی به وی نداده است.
👈لذا در ادامه حدیث شریف که می فرماید که میوه و گوشت؛ از باب مثال است نه از باب تعیین؛
👇چرا گوشت و میوه👇
بخاطر آب و هوای گرم و خشک حجاز؛ میوه و گوشت زود فاسد میشدند بخاطر همین مصرف کمتری داشتند لذا در حدیث شریف توصیه به میوه و گوشت کرده است از باب مثال است نه از باب تعیین
👇نتیجه👇
لذا در روز جمعه هر چیزی که باعث خوشحالی خانواده میشود توصیه شده است که پدر خانواده انجام بدهد
📚: منابع
1:الكافي، ج۶، ص۲۹۹
2: ملاذ الأخیار ج ۱۴ ص ۳۳۱
✍: ادمین نوشت
#جمعه
#امام_زمان
#حجاب
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖معنای یا قتیل العبره( کُشته اشک) ❓
🛑حدَّثني عليُّ بن الحسين [عن عليِّ بن الحسين] السّعد آبادي قال : حدَّثني أحمدُ بن أبي عبدالله البرقي ، عن أبيه ، عن ابن مُسْكانَ ، عن هارونَ بن خارجَة ، عن أبي عبدالله عليهالسلام « قال : قال الحسين عليهالسلام : أنا قتيل العَبرَة ، قُتِلتُ مكروباً ، وحقيقٌ على [الله] أن لا يأتيني مَكروبٌ قطّ إلاّ رَدّه الله وقلبه إلى أهله مَسروراً »1
🔰 امام صادق علیه السلام فرمودند که امام حسین علیه السلام فرمودهاند: من کُشته اشکم. من درحالی که اندوهگین بودم کشته شدم و سزاوار است بر خدا که هر اندوهگینی که به زیارت من می آید را با دلی شاد به اهلش برگرداند .
🔻بیان:
قوله أنا قتیل العبرة أی قتیل منسوب إلی العبرة و البکاء و سبب لها أو أقتل مع العبرة و الحزن و شدة الحال و الأول أظهر.2
✍🏻 «أنا قتیل العبرة» یعنی کُشتهای که منسوب به اشک و باعث گریه باشد، یا معنایش این است که من با اشک و غم و اندوه کشته خواهم شد، البته احتمال اول واضحتر است.
📚:منابع:
1: کامل الزيارات ج۱ ص۱۰۹
2: بحارالانوار، ج ۴۴،ص۲۷۹
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
پژوهشی_در_حدیث_«قتیل_العبرة».pdf
691.4K
مقاله بخوانیم
📝 پژوهشی در حدیث قتیل العبرة
✍️ محمد احسانیفر لنگرودی
یکی از فرازهای زیارت اربعین سیدالشهدا علیه¬السلام، عبارت «السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَات» است. در روایات دیگر نیز تعابیری همچون « قَتِيلُ الْعَبْرَة» درباره امام حسین علیه السلام بکار رفته است.
چکیده مقاله
احادیث «قتیل العبره» منقول از پنج تن از معصومان صلی الله علیه و آله وسلم و با ده گونه متنی و سیزده اسناد، در اعتبار و کثرت اسانید، برتر از آن اند که مورد تشکیک و مناقشه قرار گیرند؛ لیکن برخی ابهامات مربوط به مفاد و نوع اضافه در ترکیب «قتیل العبره» و دیگر ترکیب های مشابه به کار رفته در این نصوص، بویژه خود ترکیب «قتیل العبره» می طلبد که این دسته از احادیث، به عنوان مشکل الحدیث، مورد بررسی و تحقیق قرار گیرند. این مقاله در دو محور کلی سامان می یابد: الف. بررسی مصادر و گونه های نصوص مربوط، ب. تحقیق مفاد «قتیل العبره».
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖ اگر نمی توانی به هر دلیلی زیارت بروی ...
🛑قَالَ اَلْإِمَامُ اَلصَّادِقُ صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ : إِذَا بَعُدَتْ بِأَحَدِكُمُ الشُّقَّةُ ، وَ نَأَتْ بِهِ الدَّارُ ، فَلْيَصْعَدْ أَعْلَی مَنْزِلِهِ فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ لْيُؤْمِ بِالسَّلَامِ إِلَی قُبُورِنَا فَإِنَّ ذَلِكَ يَصِلُ إِلَيْنَا.
🔰امام صادق صلوات الله علیه می فرمایند :
هرگاه بر يكی از شما سخت و طاقت فرسا بود و خانه اش دور بود ، پس بر بامِ خانه اش بالا رود و دو ركعت نماز بخواند و با سلام دادن به قبر ما اشاره و قصد كند ، همانا سلام او به ما می رسد.
📚: الفقيه ج۲ حدیث۳۲۰۲
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
قسمت اول
🛑عَنْ حِذْيَمِ بْنِ شَرِيكٍ اَلْأَسَدِيِّ قَالَ: لَمَّا أَتَى عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ زَيْنُ اَلْعَابِدِينَ بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلاَءَ وَ كَانَ مَرِيضاً وَ إِذَا نِسَاءُ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ يَنْتَدِبْنَ مُشَقَّقَاتِ اَلْجُيُوبِ وَ اَلرِّجَالُ مَعَهُنَّ يَبْكُونَ - فَقَالَ زَيْنُ اَلْعَابِدِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِصَوْتٍ ضَئِيلٍ وَ قَدْ نَهَكَتْهُ اَلْعِلَّةُ إِنَّ هَؤُلاَءِ يَبْكُونَ عَلَيْنَا فَمَنْ قَتَلَنَا غَيْرَهُمْ؟ فَأَوْمَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى اَلنَّاسِ بِالسُّكُوتِ قَالَ حِذْيَمٌ اَلْأَسَدِيُّ لَمْ أَرَ وَ اَللَّهِ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّهَا تَنْطِقُ وَ تُفْرِغُ عَلَى لِسَانِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ أَشَارَتْ إِلَى اَلنَّاسِ بِأَنْ أَنْصِتُوا فَارْتَدَّتِ اَلْأَنْفَاسُ وَ سَكَنَتِ اَلْأَجْرَاسُ ثُمَّ قَالَتْ بَعْدَ حَمْدِ اَللَّهِ تَعَالَى وَ اَلصَّلاَةِ عَلَى رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ يَا أَهْلَ اَلْخَتْلِ وَ اَلْغَدْرِ وَ اَلْخَذْلِ أَلاَ فَلاَ رَقَأَتِ اَلْعَبْرَةُ وَ لاَ هَدَأَتِ اَلزَّفْرَةُ إِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ اَلَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهٰا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكٰاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمٰانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ - هَلْ فِيكُمْ إِلاَّ اَلصَّلَفُ وَ اَلْعُجْبُ وَ اَلشَّنَفُ وَ اَلْكَذِبُ وَ مَلَقُ اَلْإِمَاءِ وَ غَمْزُ اَلْأَعْدَاءِ أَوْ كَمَرْعًى عَلَى دِمْنَةٍ أَوْ كَفِضَّةٍ عَلَى مَلْحُودَةٍ أَلاَ بِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اَللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي اَلْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ
🔰از حذيم بن شريك اسدىّ روايت شده است:
كه چون علىّ بن حسين عليهما السّلام را با زنان از
كربلا آوردند زنان أهل كوفه را ديدند زارى كنان و گريبان چاك زده و مردان هم با آنان مىگريستند، زين العابدين عليه السّلام بيمار بود و از بيمارى ناتوان پس به آوازى ضعيف و آهسته گفت: اينان بر ما گريه مىكنند پس ما را كه كشت؟!
آنگاه زينب دخت علىّ عليهما السّلام سوى مردم اشارت كرد كه خاموش باشيد.
حذيم گويد: هرگز بانويى پردهنشين گوياتر از وى نديدم، گوئى بر زبان علىّ عليه السّلام سخن مىراند، و مردم را اشارت به سكوت فرمود، دمها فرو بسته شد و هر زنگى از بانگ بايستاد، آنگاه پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله
فرمود:امّا بعد، اى مردم كوفه، اى گروه دغا و دغل و بىغيرت، اشكتان خشك نشود و نالهاتان آرام نگيرد، مثل شما مثل آن زن است كه رشتۀ خود را پس از محكم تافتن و ريستن باز تار تار مىكرد، سوگندهاتان را دست آويز فساد كردهايد، چه داريد مگر لاف زدن و نازش و دشمنى و دروغ و مانند كنيزان چاپلوسى نمودن و چون دشمنان سخن- چينى كردن يا چون سبزهاى بر پهن روئيدهايد و گچى كه روى قبر بدان اندوده ،براى خود بد توشهاى فرستاديد كه خداى را بر شما بخشم آورد و در عذاب جاودان مانيد
📚: الاحتجاج ج ۲، ص ۳۰۳
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
قسمت دوم
🛑أَ تَبْكُونَ أَخِي أَجَلْ وَ اَللَّهِ فَابْكُوا فَإِنَّكُمْ أَحْرَى بِالْبُكَاءِ فَابْكُوا كَثِيراً وَ اِضْحَكُوا قَلِيلاً فَقَدْ أَبْلَيْتُمْ بِعَارِهَا وَ مَنَيْتُمْ بِشَنَارِهَا وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قُتِلَ سَلِيلُ خَاتَمِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنِ اَلرِّسَالَةِ وَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ مَلاَذُ حَرْبِكُمْ وَ مَعَاذُ حِزْبِكُمْ وَ مَقَرُّ سِلْمِكُمْ وَ آسِي كَلْمِكُمْ وَ مَفْزَعُ نَازِلَتِكُمْ وَ اَلْمَرْجِعُ إِلَيْهِ عِنْدَ مُقَاتَلَتِكُمْ - وَ مَدَرَةُ حُجَجِكُمْ وَ مَنَارُ مَحَجَّتِكُمْ أَلاَ سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ وَ سَاءَ مَا تَزِرُونَ لِيَوْمِ بَعْثِكُمُ فَتَعْساً تَعْساً وَ نَكْساً نَكْساً لَقَدْ خَابَ اَلسَّعْيُ وَ تَبَّتِ اَلْأَيْدِي وَ خَسِرَتِ اَلصَّفْقَةُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ اَلذِّلَّةُ وَ اَلْمَسْكَنَةُ أَ تَدْرُونَ وَيْلَكُمْ أَيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَرَثْتُمْ وَ أَيَّ عَهْدٍ نَكَثْتُمْ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَيَّ حُرْمَةٍ لَهُ هَتَكْتُمْ وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا `تَكٰادُ اَلسَّمٰاوٰاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ اَلْأَرْضُ وَ تَخِرُّ اَلْجِبٰالُ هَدًّا لَقَدْ جِئْتُمْ بِهَا شَوْهَاءَ صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوْدَاءَ فَقْمَاءَ خَرْقَاءَ كَطِلاَعِ اَلْأَرْضِ أَوْ مِلْءِ اَلسَّمَاءِ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ تُمْطِرَ اَلسَّمَاءُ دَماً وَ لَعَذٰابُ اَلْآخِرَةِ أَخْزىٰ وَ هُمْ لاٰ يُنْصَرُونَ - فَلاَ يَسْتَخِفَّنَّكُمُ اَلْمَهَلُ فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ يَحْفِزُهُ اَلْبِدَارُ وَ لاَ يُخْشَى عَلَيْهِ فَوْتُ اَلنَّارِ كَلاَّ إِنَّ رَبَّكَ لَنَا وَ لَهُمْ لَبِالْمِرْصٰادِ
🔰آيا براى برادرم مىگرييد، آرى بگرييد كه شايستۀ گريستنيد، بسيار بگرييد و اندك بخنديد كه عار آن شما را گرفت و ننگ آن بر شما آمد ننگى كه هرگز از خويشتن نتوانيد شست و چگونه از خود بشوئيد اين ننگ را كه فرزند خاتم انبياء؛ معدن رسالت و سيّد جوانان أهل بهشت را كشتيد آنكه در جنگ سنگر شما و تنها حزب و دستۀ شما بود و در صلح موجب آرامش دل شما و مرهم زخم شما و در سختىها التجاى شما بود، و در محاربات مرجع شما او بود، بد است آنچه پيش فرستاديد براى خويش، و بد است آن بار گناهى كه بر دوش خود گرفتيد براى روز رستاخيز خود،نابودى باد شما را نابودى، و سرنگونى باد سرنگونى، كوشش شما بنوميدى انجاميد و دستها بريده شد و سودا زيان كرد و خشم پروردگار را براى خود خريديد و خوارى و بيچارگى شما را حتم باشد. مىدانيد چه جگرى از رسول خدا شكافتيد و چه پيمانى شكستيد و چه پردهگى او را از پرده بيرون كشيديد و چه حرمتى از وى بدريديد و چه خونى ريختيد؟! كارى شگفت آورديد كه نزديك است از هول آن آسمانها فرو ريزد و زمين بشكافد و كوهها متلاشى شود و از هم بپاشد، مصيبتى است دشوار و بزرگ و بد و كج و پيچيده و شوم كه راه چاره در آن بسته در عظمت به پر بودن زمين و آسمان است، آيا شگفت آوريد اگر آسمان خون ببارد، و عذاب آخرت خواركنندهتر است و هيچ يارى نشوند، پس تأخير و مهلت شما را چيره نكند كه خداى تعالى از شتاب و عجله منزّه است و از فوت خونى نمىترسد و او در كمينگاه ما و شما است
📚: الاحتجاج ج ۲، ص ۳۰۳
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
قسمت سوم و آخر
🛑ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُولُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ مَا ذَا تَقُولُونَ إِذْ قَالَ اَلنَّبِيُّ لَكُمْ مَا ذَا صَنَعْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ اَلْأُمَمِ بِأَهْلِ بَيْتِي وَ أَوْلاَدِي وَ تَكْرِمَتِي مِنْهُمْ أُسَارَى وَ مِنْهُمْ ضُرِّجُوا بِدَمٍ مَا كَانَ ذَاكَ جَزَائِي إِذْ نَصَحْتُ لَكُمْ أَنْ تَخْلُفُونِي بِسُوءٍ فِي ذَوِي رَحِمِي إِنِّي لَأَخْشَى عَلَيْكُمْ أَنْ يَحُلَّ بِكُمْ مِثْلُ اَلْعَذَابِ اَلَّذِي أَوْدَى عَلَى إِرَمٍ ثُمَّ وَلَّتْ عَنْهُمْ - قَالَ حِذْيَمٌ فَرَأَيْتُ اَلنَّاسَ حَيَارَى قَدْ رَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ شَيْخٌ فِي جَانِبِي يَبْكِي وَ قَدِ اِخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ بِالْبُكَاءِ وَ يَدُهُ مَرْفُوعَةٌ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ بِأَبِي وَ أُمِّي كُهُولُهُمْ خَيْرُ كُهُولٍ وَ نِسَاؤُهُمْ خَيْرُ نِسَاءٍ وَ شَبَابُهُمْ خَيْرُ شَبَابٍ وَ نَسْلُهُمْ نَسْلٌ كَرِيمٌ وَ فَضْلُهُمْ فَضْلٌ عَظِيمٌ ثُمَّ أَنْشَدَ كُهُولُكُمْ خَيْرُ اَلْكُهُولِ وَ نَسْلُكُمْ إِذَا عُدَّ نَسْلٌ لاَ يَبُورُ وَ لاَ يَخْزَى فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ يَا عَمَّةِ
اُسْكُتِي فَفِي اَلْبَاقِي مِنَ اَلْمَاضِي اِعْتِبَارٌ وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ إِنَّ اَلْبُكَاءَ وَ اَلْحَنِينَ لاَ يَرُدَّانِ مَنْ قَدْ أَبَادَهُ اَلدَّهْرُ فَسَكَتَتْ - ثُمَّ نَزَلَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ ضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَ أَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَ دَخَلَ الفسطاط
🔰، آنگاه اين اشعار از انشاى خود فرمود كه: چه خواهيد گفت هنگامى كه پيغمبر صلّى اللّٰه عليه و آله با شما گويد: اين چه كاريست كه كرديد- و شما كه آخرين امّت هستيد-؟! به خانواده و فرزندان و عزيزان من؛ بعضى اسيرند و بعضى آغشته بخون،پاداش من كه نيكخواه شما بودم اين نبود كه با خويشانم پس از من بدى كنيد، من مىترسم عذابى بر شما نازل شود مانند آن عذاب كه قوم ارم را هلاك كرد. پس از آنها روى بگردانيد. حذيم گفت: مردم را حيران ديدم و دستها به دندان مىگزيدند، پيرمردى در كنار من بود مىگريست و ريشش از اشك تر شده بود و دست سوى آسمان برداشته مىگفت: پدر و مادرم فدايشان؛ سالخوردگان ايشان بهترين سالخوردگانند و جوانان آنان بهترين جوانان و زنان ايشان بهترين زنان و نسل آنها والاتر از همه و فضل آنها بالاتر، و اين اشعار سرود: پيرانشان بهترين سالخوردگانند و نسل اينان اگر شمار شود عارى از هر تباهى و خوارى است. پس علىّ بن الحسين عليهما السّلام فرمود: اى عمّه خاموش باش، باقى ماندگان بايد از گذشتگان عبرت گيرند و تو بحمد اللّٰه ناخوانده دانائى و نياموخته خردمند و گريه و ناله رفتگان را باز نمىگرداند. پس آن بانوى بزرگوار ساكت شد. سپس آن حضرت از مركب فرود آمد و چادرى زدند، او زنان را فرود آورده و داخل چادر شد
📚: الاحتجاج ج ۲، ص ۳۰۳
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
با سلام ضمن تسلیت به مناسبت ایام پیش رو و آرزوی قبولی عزاداری اعضای خوب کانال .
الحمدلله طی سه پست متن خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه در کانال بارگذاری شد👆👆
برای فهم بهتر محتوائی خطبه کوفه مطالعه این مقاله مفید است
https://eitaa.com/mirasehadisi/2882
و انشاءالله در روزهای آتی طی چند پست متن خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام، در کانال بارگذاری خواهد شد👇👇👇
👈 و در انتهاء مقایسه محتوائی این دو خطبه( در شام و کوفه) نتایج جالبی را نمایان می کند
✍: عیسوند
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام
قسمت اول
🛑رَوَى شَيْخٌ صَدُوقٌ مِنْ مَشَايِخِ بَنِي هَاشِمٍ وَ غَيْرُهُ مِنَ اَلنَّاسِ: أَنَّهُ لَمَّا دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ وَ حَرَمُهُ عَلَى يَزِيدَ وَ جِيءَ بِرَأْسِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ فِي طَسْتٍ فَجَعَلَ يَضْرِبُ ثَنَايَاهُ بِمِخْصَرَةٍ كَانَتْ فِي يَدِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلاَ خَبَرٌ جَاءَ وَ لاَ وَحْيٌ نَزَلَ لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ اَلْأَسَلِ لَأَهَلُّوا وَ اِسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا يَا يَزِيدُ لاَ تَشَلَّ فَجَزَيْنَاهُ بِبَدْرٍ مَثَلاً وَ أَقَمْنَا مِثْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ مِنْ بَنِي أَحْمَدَ مَا كَانَ فَعَلَ قَالُوا فَلَمَّا رَأَتْ زَيْنَبُ ذَلِكَ فَأَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ تُقْرِعُ اَلْقُلُوبَ يَا حُسَيْنَاهْ يَا حَبِيبَ رَسُولِ اَللَّهِ يَا اِبْنَ مَكَّةَ وَ مِنًى يَا اِبْنَ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ يَا اِبْنَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى . قَالَ فَأَبْكَتْ وَ اَللَّهِ كُلَّ مَنْ كَانَ وَ يَزِيدُ سَاكِتٌ ثُمَّ قَامَتْ عَلَى قَدَمَيْهَا وَ أَشْرَفَتْ عَلَى اَلْمَجْلِسِ وَ شَرَعَتْ فِي اَلْخُطْبَةِ إِظْهَاراً لِكَمَالاَتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ إِعْلاَناً بِأَنَّا نَصْبِرُ لِرِضَاءِ اَللَّهِ لاَ لِخَوْفٍ وَ لاَ دَهْشَةٍ فَقَامَتْ إِلَيْهِ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ وَ أُمُّهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ وَ قَالَتْ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ وَ اَلصَّلاَةُ عَلَى جَدِّي سَيِّدِ اَلْمُرْسَلِينَ صَدَقَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ كَذَلِكَ يَقُولُ - ثُمَّ كٰانَ عٰاقِبَةَ اَلَّذِينَ أَسٰاؤُا اَلسُّواىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيٰاتِ اَللّٰهِ وَ كٰانُوا بِهٰا يَسْتَهْزِؤُنَ -
🔰از شيخى راستگو از بزرگان بنى هاشم-و ديگران-نقل است كه گفت:
وقتى حضرت علىّ بن حسين عليهما السّلام و محارمش بر يزيد ملعون وارد شدند و سر مبارك امام حسين عليه السّلام را درون طشتى مقابل يزيد نهادند، آن ملعون با چوبى كه در دست داشت به دندانهاى مبارك آن حضرت زده و اين اشعار را مىخواند: قبيلۀ هاشم با سلطنت بازى كردند، نه خبرى از آسمان آمد و نه وحى نازل شد، اى كاش پيران و گذشتگان قبيلۀ من كه در بدر كشته شدند مىديدند زارى كردن قبيلۀ خزرج را از زدن نيزه (در جنگ احد)، از شادى فرياد مىزدند و مىگفتند اى يزيد دستت شل مباد، جز ايشان مانند «بدر» داديم، اين را بجاى «بدر» كرديم و سربسر شد، من از دودمان خندف نيستم اگر كين احمد را از فرزندان او نجويم،[راوى گويد: وقتى حضرت زينب اين صحنه را ديد دست بگريبان فرا برد و آن را چاك زد و بآوازى سوزناك كه دلها را پاره مىكرد فرياد زد: يا حسينا! يا حبيب رسول خدا! فرزند مكّه و منى! فرزند فاطمۀ زهراء بانوى زنان! اى زادۀ محمّد مصطفى!. راوى گويد: بخدا قسم هر كس را در مجلس بود گرياند و يزيد ملعون خاموش نشسته بود، آنگاه زينب بر قدمهاى خود ايستاده و بر مجلس مشرف شد و آغاز به خطبه نمود، تا كمالات محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله را اظهار نموده و بگويد كه براى رضاى خدا صبر و شكيب مىكنيم، نه براى ترس و وحشت!.] راوى گفت: زينب-همو كه پدرش علىّ عليه السّلام و مادرش فاطمه عليها السّلام دخت گرامى رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله است-برخاسته و گفت: سپاس خداى را كه پروردگار جهانيان است، و درود خداوند بر جدّ و پدر بزرگم سرور انبياء و مرسلين، خداى سبحان راست گفت: سزاى آنان كه كار زشت كردند زشت باشد كه آيات خدا را تكذيب كردند و به آن استهزاء نمودند،
📚:الاحتجاج ج ۲، ص ۳۰۷
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام
قسمت دوم
🛑أَ ظَنَنْتَ يَا يَزِيدُ حِينَ أَخَذْتَ عَلَيْنَا أَقْطَارَ اَلْأَرْضِ وَ ضَيَّقْتَ عَلَيْنَا آفَاقَ اَلسَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا لَكَ فِي إِسَارٍ نُسَاقُ إِلَيْكَ سَوْقاً فِي قِطَارٍ
🔰يزيد، آيا پندارى كه چون اطارف زمين و آفاق آسمان را بر ما بستى و راه چاره بر ما مسدود ساختى تا ما را برده وار به هر سوى كشانيدند ما نزد خدا خواريم و تو گرامى نزد اويى، و اين غلبۀ تو بر ما از فرّ و آبروى تو است نزد خدا، پس بينى بالا كشيدى و تكبّر نمودى و بخود باليدى، خرّم و شادان كه دنيا در چنبر كمند تو بسته و كارهاى تو آراسته، ملك و پادشاهى ما تو را صافى گشته اندكى آهستهتر! جاهلانه قدم بر ندار! آيا قول خداى تعالى را فراموش كردى: كافران نپندارند كه چون ايشان را مهلت داديم، خيرى براى آنان است، نه چنانست بلكه ما آنها را مهلت دهيم تا گناه بيشتر كنند و آنان را عذابى باشد دردناك؟!. اى پسر آن مردمى كه جدّ من اسيرشان كرد پس از آن آزاد فرمود! از عدل است كه تو زنان و كنيزان خود در پشت پرده نشانى و دختران رسول خدا را اسير بدين سوى و آن سوى كشانى، پردۀ آنان را بدرى؛ روى آنان را بگشائى، دشمنان آنان را از شهرى به شهرى برند و بومى و غريب چشم بدانها دوزند و نزديك و دور، وضيع و شريف چهرۀ آنان را مىنگرند از مردان آنان نه پرستارى مانده است نه ياورى نه نگهدارى و نه مددكارى، اينها همه از گستاخى تو بر خدا و انكار بر رسول خدا و ردّ بر قرآن است،و تعجّبى ندارد و از چون تويى اين اعمال شگفت نيست، چگونه اميد دلسوزى و غمگسارى باشد از آنكه دهانش جگر پاكان را جويد و بيرون انداخت و گوشتش از خون شهيدان بروئيد، و عليه سرور انبياء جنگ راه انداخت، و احزاب را گرد آورد، و اعلان جنگ نمود و شمشيرها را بر روى رسول خدا كشيد؟! همو كه از تمام عرب به خدا منكرتر بود و ناسپاسترين فرستاده بود، و بيش از همه با خدا اظهار دشمنى مىكرد، و از سر كفر و طغيان مستكبرترين فرد بر پروردگار! ألا! اينها همه ثمرۀ پس ماندۀ كفر و كينهاى است كه از درون سينه براى مردگان بدر مىغرّد! پس چگونه به دشمنى ما خانواده شتاب ننمايد آنكه سوى ما به چشم كينه و بغض نگرد، كفر خود به رسول خدا ابراز داشته و سخن بر زبان پرداخته و از سر سرور به قتل اولاد رسول و اسارت ذرّيّهاش بدون هيچ تحزّن و استعظامى به پدران خود باليده و مىگويد:
از شادى و سرور فرياد مىزدند
📚:الاحتجاج ج ۲، ص ۳۰۷
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام
قسمت سوم
و مىگفتند: يزيد دستت شل مباد! و رو به دندانهاى أبو عبد اللّٰه-همان مكان بوسۀ رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله-نموده با عصاى كوتاهش بدانها مىزند و شادى و سرور از رخسارش مىدرخشد!!بجانم قسم با ريختن خون سرور جوانان بهشتى، و فرزند پيشواى عرب، و خورشيد آل عبد المطّلب زخم را ناسور كرده و ريشههاى فضيلت و تقوى را از جا بركندى! و بر پدران خود باليده و باد در بينى انداختى، و با ريختن خون آن حضرت خود را به سلف كافر خود مقرّب نمودى، سپس فرياد برآوردى! و بجانم قسم اگر حضورت بودند ندايشان مىدادى!(غم مخور) كه در همين زودى نزد آنان روى و آرزو كنى كاش دستت خشك شده و از پدر و مادر زاده نشده بودى، آن هنگام كه به سوى غضب الهى رهسپارى و خصم تو [و پدرت] رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله است،خدايا داد ما را بستان و از اين ستمگران انتقام ما را بكش و خشم خود بر آنكه خون ما بريخت و عهدمان بشكست و حاميان ما را بكشت
و هتك حرمت ما كرد فرود آر!، پس همان كه خواستى مرتكب شدى، بخدا كه فقط پوست خود را شكافتى و گوشت خودت را پاره پاره كردى و زودا بر رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله در آئى با آن بار كه بر دوش دارى از ريختن خون دودمان وى و شكستن حرمت عترت و پارۀ تن او جايى كه خداوند پريشان آنان را به جمعيّت مبدّل كند و از ستمكار بديشان انتقام كشد، و داد آنان بستاند پس تو را قتل اينان تحريك نكند و مپندار آنان را كه در راه خدا كشته شدند مردهاند بلكه زندهاند و نزد پروردگار خود روزى داده مىشوند؛ در حالى كه بدان چه خداوند از فزونى و بخشش خود به آنان داده است شادمانند، همين بس كه خداوند تو را ولىّ و حاكم است و محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله خصم و جبرئيل پشتيبان. و آن كس كه كار را براى تو ساخت و پرداخت و تو را بار گردن مسلمانان كرد بزودى بداند كه پاداش ستمكاران بد است و آگاه گردد كه مقام كداميك شما بدتر و راه كداميك گمراهكنندهتر است،
📚:الاحتجاج ج ۲، ص ۳۰۷
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام
قسمت چهارم و آخر
🔰و اگر مصائب روزگار با من اين جنايت كرد (و مرا به اسيرى به اينجا كشانيد) و ناچار شدم با تو سخن گويم باز قدر تو را بسيار پست دانم و سرزنشهاى عظيم كنم تو را و نكوهش بسيار (و اين حشمت و امارتت موجب ترس و وحشت من نشود و خود را نبازم و نترسم و اين جزع و بيتابى كه در من بينى از هيبت تو نيست) پس از آنكه چشمهاى مسلمين را (در مصيبت برادر و خاندانم) گرياندى و دلهاشان را برياندى، اعوان و يارانت در اين راه دلهايى سخت داشتند، و جانهاى سركش و ابدانى مملوّ از غضب خدا و لعن رسول، كه شيطان در آن لانه كرده و تخم گذارده بود، و با تكيه بر اين گروه قدم برداشته و اقدام كردى! جاى بسى تعجّب و شگفتى است كه پرهيزگاران و اولاد انبياء و نسل اوصياء بدست طلقاى خبيث و نسل هرزگان و فاجران كشته و به شهادت مىرسند!!، خون ما از سر پنجههاى شما مىريزد و گوشتهاى ما از دهنهاى شما بيرون مىافتد و آن بدنهاى پاك و پاكيزه بر روى زمين افتاده را گرگان سركشى مىكنند و كفتاران آنان را در خاك مىغلطانند. اگر امروز به گمان خود غنيمت بدست آوردى و سود بردى به همين زودى زيان كنى وقتى كه نيابى مگر همان را كه دست تو از پيش فرستاد و خداوند بر بندگان ستم نكند.شكوه و شيون بخدا بريم و اعتماد بر او كنيم، پس هر كيد كه دارى بكن و هر چه كوشش خواهى بنماى و هر جهد كه دارى بكار بر، بخدا سوگند ذكر ما را از يادها محو نتوانى كرد و وحى ما را كه خداوند فرستاد نتوانى ميرانيد و بغايت ما نتوانى رسيد و ننگ اين ستم را از خويش نتوانى سترد، رأى تو سست است و شمارۀ ايّام دولت تو اندك و جمعيّت تو به پريشانى گرايد آن روز كه منادى فرياد زند:«لعنت بر ستمكاران متجاوز». و شكر و سپاس خداوندى را سزا است كه حكم و امر كرد به واسطۀ اولياى خود به سعادت و ختم احوال اصفياء ببلوغ مطالب ارادت، و نقل ايشان نموده به رحمت و رأفت و به رضوان و مغفرت، و به مشقّت تو گرفتار و مبتلا و ممتحن به جز تو خاكسار نگردانيد. و استدعاى من از خداوند اين است كه اجر و پاداش برگزيدگانشان را به كمال رسانده و ثواب و اندوختهاشان را جزيل فرمايد! و درخواست مىكنم جانشين نيكويى بر ايشان گذارده و بازگشت خوبى بر ايشان مهيّا نمايد كه رحيم و با رأفت است. يزيد ملعون از در پاسخ به آن فرمايشات گفت: فريادى است كه از زنان شايستۀ است، نوحهگران را مرگ ديگران سهل نمايد! سپس دستور به ردّ و بازگشت آنان داد.۱۷۴-و نقل است كه خانم فاطمه دخت گرامى امام حسين عليه السّلام فردى خوش-روى بود و نزد بانوان ديگر أهل بيت جلوس فرموده بود، در اينجا فردى شامى و سرخ-روى نزد يزيد برخاسته و گفت: اى امير مؤمنان، اين دختر را به من ببخش!-و مرادش همان حضرت بود-با اين كلام آن جناب دست بدامن عمّهاش حضرت زينب عليها السّلام شده و گفت: يتيم شدم كنيز هم بشوم؟! حضرت زينب عليها السّلام به مرد شامى گفت: دروغ بافتى و پستى كردى، بخدا كه اين كار نه از تو و نه از او (يزيد) ساخته است! يزيد به خشم آمده و گفت: اين در حيطۀ قدرت من است اگر بخواهم همان كنم. حضرت زينب فرمود: هرگز! بخدا سوگند كه خداوند اين را براى تو قرار نداده، مگر اينكه بخواهى از آئين و دين ما خارج شده و دين ديگرى اختيار كنى! يزيد گفت: تنها پدر و برادر تو بودند كه از دين خارج شدند!. حضرت زينب عليها السّلام فرمود: در پرتو دين خدا و آئين [جدّ و] پدر و برادر من بود كه تو هدايت شدى اگر واقعاً مسلمانى! يزيد ملعون گفت: دروغ بافتى اى دشمن خدا! حضرت زينب فرمود: فعلاً تو حاكم و اميرى و به ناروا دشنام مىدهى و با قدرت زور مىگويى!. با اين جواب گويا يزيد ملعون حيا كرده و ساكت شد. فرد شامى آن كلام باز گفت، يزيد جواب داد: دور شو، خدا تو را مرگ دهد و از زمين بردارد.
📚:الاحتجاج ج ۲، ص ۳۰۷
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
1587211689-10057-17-1.pdf
889.4K
مقاله بخوانیم
تحلیل اقتباس های قرآنی خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) در شهر شام
چکیده
ماندگاری قیام امام حسین (ع) و رسوایی دستگاه بنی امیه مرهون خطبه ها و روشنگری های حضرت زینب کبری (س) می باشد. ایشان در خطبه های شهر کوفه وشام با استناد به آیات قرآن کریم به بیان عهد شکنی مردم، مظلومیت و حقانیت امام حسین(ع) و رسوا نمودن بنی امیه پرداختند. نوشتار پیش رو با شیوه توصیفی تحلیلَی و روش کتابخانه ای به تحلیل اقتباس های قرآنی حضرت زینب (س) در خطبه شهرشام پرداخت که حاصل آن چنین شد: ایشان با استناد به آیات قرآن،یزید و حامیان او را به سبب انجام فجایع کربلاء؛گمراه، ستمکار ، مستحق خواری دنیا وعذاب اخروی می داند و تاکید می کند که خداوند درکمین آنهاست و این استمهال الهی به نفع آنها نیست ؛ چراکه در دنیا رسوا و در آخرت هم به عذاب الهی دچارخواهند شد.
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله بزرگترین مصیبت
🛑عنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عَمْرٍو اَلنَّخَعِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنْ أُصِيبَ بِمُصِيبَةٍ فَلْيَذْكُرْ مُصَابَهُ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْظَمِ اَلْمَصَائِبِ .
🔰سليمان بن عمرو نخعى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود:
هر كس گرفتار مصيبتى شد، خوب است مصيبت وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به ياد آورد كه از بزرگترين مصايب بود.
📚:الکافي ج ۳، ص ۲۲۰
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖پیامبر صلی الله علیه و اله شهید شدند
🔺 «قُبِضَ بِالْمَدِينَةِ مَسْمُوماً يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ لِلَيْلَتَيْنِ بَقِيَتَا مِنْ صَفَرٍ علیه الرحمه سَنَةَ عَشَرَةٍ مِنَ الْهِجْرَة»1
🔸مرحوم شیخ صدوق بیان می¬دارند:رسول خدا دو شب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری در حالی که مسموم بودتد درگذشتند.
🔺 «قبض بالمدينة مسموما يوم الإثنين لليلتين بقيتا من صفر سنة عشر من هجرته» 2
🔸شیخ مفید می¬گوید:
او در مدینه روز دوشنبه دوشب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری در حالی که مسموم بودند درگذشت شصت و سه سال داشت.
🔺«ذَهَبَ كَثِيرٌ مِنْ أَصْحَابِنَا إِلَى أَنَّ الْأَئِمَّةَ خَرَجُوا مِنَ الدُّنْيَا عَلَى الشَّهَادَةِ وَ اسْتَدَلُّوا بِقَوْلِ الصَّادِقِ ع وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ» 3
🔸مرحوم علامه مجلسی علیه الرحمه:
تعداد زیادی از اصحاب و علماء شیعه دارند که ائمه علیهم السلام با شهادت از دنیا رفته اند و استدلال کرده¬اند به قول امام صادق علیه السلام که فرمودند به خدا قسم هیچ یک از ائمه نیست مگر اینکه به وسیله شهادت از دنیا برود.
🔺«والبيهقي عن ابن مسعود، قال: لأن أحلف تسعًا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قتل، أحب إلي من أن أحلف واحدة أنه لم يقتل، وذلك أن الله اتخذه نبيًا واتخذه شهيدًا» 4
🔸بیهقی از عبدالله بن مسعود نقل می¬کند که: اگر نه بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده است . برای من بهتر است که یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است . به خاطر آن است که خداوند او را نبی گردانید و او را به شرف شهادت بخشید
📚: منابع
1:تهذیب الاحکام ج6ص1 و
2: المقنعه شیخ مفید ص456
3: بحار ج 29 ص 209
4: شرح الزرقاني علي المواهب اللدنيه ج7 ص364
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖پیامبر صلی الله علیه و اله ستون دین
🛑جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ سَلَامُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الرَّيْحَانَتَيْنِ أُوصِيكَ بِرَيْحَانَتَيَّ مِنَ الدُّنْيَا فَعَنْ قَلِيلٍ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ وَ اللَّهُ خَلِيفَتِي عَلَيْكَ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ عَلِيٌّ ع هَذَا أَحَدُ رُكْنَيَّ الَّذِي قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ ع قَالَ عَلِيٌّ ع هَذَا الرُّكْنُ الثَّانِي الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص.
🔰 جابر بن عبد اللَّه گويد شنيدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سه روز پيش از وفاتش به على (علیه السلام) ميفرمود: درود بر تو اى پدر دو گل من، تو را بدو ريحانه دنياى خود سفارش كنم( امام حسن و امام حسین علیهما السلام) به همين زودى دو ستون تو ويران شوند و خدا خليفه منست بر تو، چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وفات كرد فرمود اين يك ستون من بود كه رسول خدا به من فرمود چون فاطمه وفات كرد فرمود اين ستون دوم است كه رسول خدا فرمود.
📚: الأمالي( للصدوق)،ص: 135
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖عمر بن الخطاب وفات پیامبر را منکر شد
1⃣: در منابع عامه(اهل تسنن)
🔺زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، مَاتَ وَأَبُو بَكْرٍ بِالسُّنْحِ، - قَالَ: إِسْمَاعِيلُ يَعْنِي بِالعَالِيَةِ - فَقَامَ عُمَرُ يَقُولُ: وَاللَّهِ مَا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَتْ: وَقَالَ عُمَرُ: وَاللَّهِ مَا كَانَ يَقَعُ فِي نَفْسِي إِلَّا ذَاكَ، وَلَيَبْعَثَنَّهُ اللَّهُ، فَلَيَقْطَعَنَّ أَيْدِيَ رِجَالٍ وَأَرْجُلَهُمْ، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ " فَكَشَفَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -- فَقَبَّلَهُ، قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي، طِبْتَ حَيًّا وَمَيِّتًا، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ يُذِيقُكَ اللَّهُ المَوْتَتَيْنِ أَبَدًا، ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ: أَيُّهَا الحَالِفُ عَلَى رِسْلِكَ، فَلَمَّا تَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ جَلَسَ عُمَرُ،1
🔰همسر پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند که: پیامبر از دنیا رفت در حالی که ابوبکر در سنح بود
عمر بن الخطاب در مدینه اعلام کرد که پیامبر فوت نکرده است و چیزی بجزء این در ذهن من نیست و بزودی پیامبر برمیگردد و دست و پای کسانی که قائل به فوت وی شدند را قطع میکند.
در این هنگام ابوبکر از سنح به مدینه رسید و پارچه را از صورت پیامبر کنار زد و پیامبر را بوسید و گفت پدر و مادرم به فدای تو باد.
در حال زنده و میت بودن پاک زندگی کردی و بخدا قسم تو طعم دو مرگ را نمیچشی(یعنی پیامبر فوت کرده است و برگشتی در کار نیست)
سپس ابوبکر خارج شد و اعلام فوت کرد در این هنگام عمر خاموش شد.
2⃣: در منابع شیعه
🔺عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي مُلَيْكَةَ وَ غَيْرُهُمْ مِنْ مَشِيخَةِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ قَالُوا لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَقْبَلَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مَاتَ مُحَمَّدٌ وَ إِنَّمَا غَابَ كَغَيْبَةِ مُوسَى عَنْ قَوْمِهِ وَ أَنَّهُ سَيَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَتِهِ فَمَا زَالَ يُرَدِّدُ هَذَا الْقَوْلَ وَ يُكَرِّرُهُ حَتَّى ظَنَّ النَّاسُ أَنَّ عَقْلَهُ قَدْ ذَهَبَ فَأَتَاهُ أَبُو بَكْرٍ وَ قَدِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَيْهِ يَتَعَجَّبُونَ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ ارْبَعْ عَلَى نَفْسِكَ يَا عُمَرُ مِنْ يَمِينِكَ الَّتِي تَحْلِفُ بِهَا فَقَدْ أَخْبَرَنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ فَقَالَ عُمَرُ وَ إِنَّ هَذِهِ الْآيَةَ لَفِي كِتَابِ اللَّهِ يَا أَبَا بَكْرٍ فَقَالَ نَعَمْ أَشْهَدُ بِاللَّهِ لَقَدْ ذَاقَ مُحَمَّد الموت2
🔰از مشايخ مدينه روايت است كه گفتهاند: چون رسول خدا وفات كرد، عمر بن خطّاب پيش آمد و گفت: به خدا سوگند كه محمّد نمرده است بلكه غيبت كرده است همان گونه كه موسى از قومش غيبت اختيار كرد و به زودى پس از غيبتش آشكار خواهد شد و پى در پى اين گفتار را تكرار مىكرد تا آنكه مردم پنداشتند او ديوانه شده و عقلش زايل گشته است. آنگاه ابو بكر در حالى كه مردم گرد عمر را گرفته بودند و از گفتارش اظهار تعجّب مىكردند سر رسيد و گفت:
اى عمر! به خود آى و از اين سوگندى كه مىخورى باز ايست كه خداى تعالى در كتابش به ما خبر داده و فرموده است اى محمّد «تو ميميرى و ايشان هم خواهند مرد» عمر گفت: اى ابو بكر! آيا اين آيه در كتاب خداست؟ ابو بكر گفت: آرى، خدا را گواه مىگيرم كه محمّد مرده است
📚منابع
1: صحيح البخاري ج 5 ص6
2: كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 31
👇سوالات👇
1: هدف عمر بن الخطاب از این انکار چه بود؟
2: چرا عمر بن الخطاب با دیدن ابوبکر دست از انکار کشید؟
3: چرا ابوبکر در خارج مدینه بود؟
👈جواب انشاءالله در پست های بعدی
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖دلیل انکار عمر بن الخطاب
👈تنها دلیل انکار فوت پیامبر صلی الله علیه و آله توسط عمر بن الخطاب این بود که فرصت بخرد تا ابوبکر از بیرون مدینه خود را به مدینه برساند.
به این دو گزارش وقت کنید👇
1⃣:قد مات وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ [آل عمران: الآية 144] فقال عمر رضي اللّه عنه: هذه الآية في القرآن. و في لفظ: فكأني لم أسمع بها في كتاب اللّه تعالى قبل الآن لما نزل.1
🔸ابوبکر وارد مدینه شدو گفت پیامبر فوت کرده است و ایاتی دال بر فوت پیامبر خواند آیه ۱۴۴ آل عمران:
در این هنگام عمر گفت! آیا این ایه در قرآن است؟
و یا عمر گفت: این ایه را انگار من تا به الان در قرآن ندیده ام.
👈دقت کنید: عمر به محض دیدن ابوبکر، از موضعه انکار کوتاه آمد
2⃣: ابن ابی الحدید هدف عمر رو این بیان می¬کند.
🔺كذلك عمر أظهر ما أظهر حراسة للدين و الدولة إلى أن جاء أبو بكر و كان غائبا بالسنح.2
🔸هدف عمر از این انکار حراست دین و دولت بود تا زمانی که ابوبکر به مدینه برسد در حالی که ابوبکر در سنح بود و از اتفاقات مدینه غائب بود
📚منابع:
1: السيرة الحلبية ج3 ص501
2:شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج2، ص: 43
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖ابوبکر در مدینه نبود
به این گزارش دقت کنید
1:علائم فوت در پیامبر نامایان شده بودند
🔺فَخَرَجَ بَيْنَ رَجُلَيْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ 1
🔸در حالی دو مرد { فضل بن العباس و امیرالمومنین علیه السلام} دو طرف پیامبر را گرفته بودند ولی باز پاهای مبارک پیامبر از شدت بیماری بر زمین کشیده میشدند.
2: تخلف از جیش اسامه و به جان خریدن لعن پیامبر تا در مدینه بماند و غصب خلافت کند
🔺فَلَمَّا سَلَّمَ وَ انْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ اسْتَدْعَى أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ جَمَاعَةَ مَنْ حَضَرَ الْمَسْجِدَ ثُمَّ قَالَ أَ لَمْ آمُرْكُمْ أَنْ تُنَفِّذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ إِنِّي كُنْتُ خَرَجْتُ ثُمَّ عُدْتُ لِأُحْدِثَ بِكَ عَهْداً وَ قَالَ عُمَرُ إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ لِأَنَّنِي لَمْ أُحِبَّ أَنْ أَسْأَلَ عَنْكَ الرَّكْبَ فَقَالَ نَفِّذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ يُكَرِّرُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ مِنَ التَّعَبِ الَّذِي لَحِقَهُ فَمَكَثَ هُنَيْئَةً وَ بَكَى الْمُسْلِمُونَ وَ ارْتَفَعَ النَّحِيبُ مِنْ أَزْوَاجِهِ وَ وُلْدِهِ وَ مَنْ حَضَرَه» 2
🔸پیامبر پس از اقامه نماز به منزل مراجعت فرمود، و ابو بكر و عمر و گروهى از مردم را كه در مسجد بودند به منزل خواندند و به آنان فرمودند: آيا من شما را امر نكردم كه در لشكر ا«سامه حاضر شويد، ابو بكر عرض كرد، من در جيش اسامه بودم و ليكن برگشتم تا با شما وداع كنم، عمر گفت: من در لشكر اسامه شركت نكردم زيرا دوست نداشتم كه از جريان اين لشكر از شما سؤال كنم.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اكنون در لشكر اسامه شركت كنيد و اين موضوع را سه مرتبه تكرار فرمود، بعد از اين مطلب از شدت تب از حال رفتند و مدتى در بيهوشى بسر بردند، مسلمين در اين هنگام به گريه افتادند و زنان و اهل بيت او نيز شيون نمودند.
👈با این توضیحات چه دلیلی داشت که ابوبکر از مدینه خارج شود؟ بدون اینکه دلیل قانع کننده ای داشته باشد؟
دلیل قانع کنده ابوبکر برای خروج از مدینه چه بود؟
سنح کجاست؟
🔺«و السُّنْح: ع قُرْبَ المَدينةِ المنوَّرَةِ، على ساكِنها أَفضلُ الصَّلاةِ و السّلامِ، و يقال فيه بضمّتينِ أَيضاً. و فيه مَنازِلُ بنِي الحارِثِ بن الخَزْرجِ من الأَنصار، كان به مَسْكَنُ أَميرِ المؤمنين أَبي بَكرٍ الصِّدِّيق رضي اللَّه تعالى عنه، لأَنه كانت له زَوْجَةٌ من بني الحارث بن الخَزْرَج، الّذين كَانَ السُّنحُ مَسكَنَهم، و هي حَبِيبَةُ أَو مُلَيْكةُ بنتُ خارِجَة و كان عندها يومَ وَفاةِ النّبِيّ صلّى اللَّه عليه و سلّم، كما في حديث الوفاة» 3
🔸سنج منطقه ای نزدیک مدینه بوده است که در آن منطقه، منازل طایفه بنی حارث از انصار بوده است و در آن منطقه خانه ابی بکر بوده است؛ چون ابوبکر یک همسری داشته است که از بنی حارث بوده است و قوم بنی حارث هم در منطقه سنح زندگی می¬کند👈 که در زمان وفات پیامبر ابوبکر کنار همسرش در سنح بوده است.
اما آیا واقعا ابابکر در سنح در کنار همسر خود بود یا اینکه در صدد ایجاد مقدمات غصب خلافت بود؟
جواب پست بعدی انشاءالله
📚منابع:
1:صحيح البخاري ج3 ص 158
2:إعلام الورى بأعلام الهدى ص: 135
3:تاج العروس ج4، ص: 96
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖قبیله بنی اسلم و هماهنگی با ابوبکر
👈هنگامیکه ابوبکر از خارج مدینه (سنح)به مدینه بازگشت ابتدای امر به وی خبر دادند که انصار" قبیله اوس و خزرج" در سقیفه بنی ساعده اجتماع کرده و سعد بن عباده را به عنوان خلیفه تعیین نموده اند.
با این خبر: ابوبکر و عمر و ابوعبیده الجراح به سرعت خود را به سقیفه بنی ساعده رساندند و با هماهنگی و کمک نیروهای نفوذی یهود امثال زید بن ثابت موفق به اعلام خلافت ابوبکر در جمع کسانی شدند که در سقیفه اجتماع کرده بودند.
با اینتوضیحات به گزارش پیش رو دقت کنید!
🔺وأقبلت أسلم بجماعتها حتى تضايقت بهم السكك فبايعوه، فكان عمر يقول: ما هو إلا أن رأيت أسلم فأيقنت بالنصر1
🔸قبيله اسلم همگى در مدينه گردآمدند تا با ابوبکر بيعت کنند، آنقدر جمعيت زياد بود که حتى بازارها نيز گنجايش ايشان را نداشت.
عمر گفت: قبيله اسلم را كه ديدم يقين به پيروزى پيدا کردم.
👇 سوالات👇
قبیله بنی اسلم که در بیرونمدینه ساکن بودند چرا باید به یکباره به قدری در مدینه حاضر شوند که بازارهای مدینه را پر کنند؟
چرا باید عمر بن خطاب با دیدن قبیله بنی اسلم اعلام کند که یقین به پیروزی پیدا کردم؟
چه قول و قرارهای میان قبیله بنی اسلم و سران غاصب خلافت بود؟
گزارش دوم
🔺وجاءت أسلم فبايعت فقوي أبوبكر بهم وبايع الناس بعد2
🔸قبیله بنی اسلم آمد و با ابوبکر بیعت کرد و لذا جبهه ابوبکر بواسطه ایشان قوت گرفت و سپس همه مردم با او بیعت کردند.
👇سوالات👇
چه ربطی میان حضور قبیلهی بین اسلم و قوت گرفتن جبهه ابوبکر در برابر مخالفین داشت؟
قبیلهی بنی اسلم چگونه سبب قوت گرفتن این جبهه (ابوبکر) شدند؟
👇نتیجه👇
باتوجه به مقدمات گفته شده روشن میشود ابوبکر در خارج از مدینه( سنح) نبوده بلکه در حال بیعت گرفتن و قول قرار با قبیلهی بنی اسلم در خارج از مدینه بوده تا به کمک قبیله بنی اسلم غصب خلافت کند و الا چگونه بدین سرعت قبیلهی بنی اسلم با خیل فراوان جمعیت وارد مدینه و بازاهای آن میشوند تا برای ابوبکر بیعت بگیرند.
نحوه ی بیعت گرفتن قبیله بنی اسلم و وحشی گری آنان در بیعت گرفتن برای ابوبکر در پست بعدی ان شاء الله
📚منابع:
1: تاريخ الطبري، ج 2، ص 244،
2: الكامل في التاريخ ، ج 2 ص 194
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بیعت گرفتن با وحشیگری هرچی تمامتر
👇به این سه گزارش دقت کنید👇
گزارش1⃣
🔺و روى أبو مخنف لوط بن يحيى الأزدي عن محمد بن سائب الكلبي و أبي صالح و رواه أيضا عن رجاله عن زائدة بن قدامة قال كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله ص فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله ص و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة1
🔸مرحوم شیخ مفید نقل میکندجماعتی از اعراب به مدینه آمدند که غذای سالشان را بخرند. رفتند و دیدند مغازه ها بسته هستند. دیدند مردم مغازه ها را بسته اند، آمدند تا ببینند چه خبر است، دیدند در حال بیعت گرفتن هستند، و حاضر شدند، عمر به سراغ این ها آمد و این ها را دعوت کرد به آن ها گفت من همه ی مایحتاج یک سال شما را می دهم، شما بروید و برای خلیفه رسول خدا بیعت بگیرید، بین مردم بروید و این ها را بِکشید و بیاورید تا بیایند و بیعت کنند، اگر کسی نخواست بر سر و صورت او بزنید و او را بِکِشانید و بیاورید.
در ادامه می گوید: بخدا من این اعراب بادیه نشین را با لباس صنعانی دیدم.
چماق به دست بودند، مردم را با زور کشیدند و به زور بیعت می گرفتد.
گزارش2⃣
🔺و اذاً قائل آخر یقول: قد بویع أبوبکر فلم ألبث وإذاً أنا بأبی بکر قد أقبل و معه عمر و أبو عبیدة و جماعة من أصحاب السقیفة وهم محتجزون بالأزر الصنعانیّة لایمرّون بأحد إلّا خبطوه و قدّموه فمدّوا یده فمسحوها على ید أبی بکر یبایعه شاء ذلک أو أبى2
🔸 از براء بن عازب یکى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ، نقل شده که پس از سقیفه ، أبوبکر و عمر و ابو عبیده جراح و گروهی چماق به دست را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس مىرسیدند وى را کتک مىزدند و به زور دست او را گرفته ، بعنوان بیعت ، چه بخواهد و چه نخواهد ، بر روى دست ابوبکر مىکشیدند.».
گزارش3⃣
🔺فَقَالَ عُمَرُ لَا وَاللَّهِ لَا يُخَالِفُنَا أَحَدٌ إِلَّا قَتَلْنَاهُ3
🔸عمر گفت : به خدا قسم هر کس با ما مخالفت کند ، او را می کشیم !
📚 منابع:
1:الجمل شيخ المفيد ج1 ص59
2: شرح نهج البلاغ ابن أبی الحدید : ج 1 ، ص 219
3:فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 7 ص 31
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖دلیل شهادت امامرضا علیه السلام توسط مامون
🛑أَخْبَرَنَا الرَّيَّانُ بْنُ شَبِيبٍ خَالُ الْمُعْتَصِمِ أَخُو مَارِدَةَ أَنَّ الْمَأْمُونَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَأْخُذَ الْبَيْعَةَ لِنَفْسِهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع بِوِلَايَةِ الْعَهْدِ وَ لِلْفَضْلِ بْنِ سَهْلٍ بِالْوِزَارَةِ أَمَرَ بِثَلَاثَةِ كَرَاسِيَّ تُنْصَبُ لَهُمْ فَلَمَّا قَعَدُوا عَلَيْهَا أَذِنَ لِلنَّاسِ فَدَخَلُوا يُبَايِعُونَ فَكَانُوا يُصَفِّقُونَ بِأَيْمَانِهِمْ عَلَى أَيْمَانِ الثَّلَاثَةِ مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى أَعْلَى الْخِنْصِرِ وَ يَخْرُجُونَ حَتَّى بَايَعَ آخِرَ النَّاسِ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ فَصَفَّقَ بِيَمِينِهِ مِنَ الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ فَتَبَسَّمَ أَبُو الْحَسَنِ ع ثُمَّ قَالَ كُلُّ مَنْ بَايَعَنَا بَايَعَ بِفَسْخِ الْبَيْعَةِ غَيْرَ هَذَا الْفَتَى فَإِنَّهُ بَايَعَنَا بِعَقْدِهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَ مَا فَسْخُ الْبَيْعَةِ مِنْ عَقْدِهَا قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع عَقْدُ الْبَيْعَةِ هُوَ مِنْ أَعْلَى الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ وَ فَسْخُهَا مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى أَعْلَى الْخِنْصِرِ قَالَ فَمَاجَ النَّاسُ فِي ذَلِكَ وَ أَمَرَ الْمَأْمُونُ بِإِعَادَةِ النَّاسِ إِلَى الْبَيْعَةِ عَلَى مَا وَصَفَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ قَالَ النَّاسُ كَيْفَ يَسْتَحِقُّ الْإِمَامَةَ مَنْ لَا يَعْرِفُ عَقْدَ الْبَيْعَةِ إِنَّ مَنْ عَلِمَ لَأَوْلَى بِهَا مِمَّنْ لَا يَعْلَمُ قَالَ فَحَمَلَهُ ذَلِكَ عَلَى مَا فَعَلَهُ مِنْ سَمِّهِ.
🔰وقتى مأمون خواست براى خودش از مردم بيعت بگيرد تا او را امير المؤمنين خوانند و براى حضرت ابى الحسن على بن موسى الرّضا عليهما السّلام از آن بيعت گرفته تا آن حضرت را وليعهد او دانند و براى فضل بن سهل بيعت بگيرد تا وى را وزيرش بگويند امر كرد سه كرسى براى آنها قرار دهند.
و وقتى هر سه بر كرسىها نشستند به مردم اذن داد تا داخل شده و بيعت نمايند، مردم داخل مىشدند و دست راستشان را به دست راست ايشان داده به طورى كه از بالاى انگشتان ابهام تا بالاى انگشتان كوچكشان با هم منطبق مىگشت و بدين وسيله بيعت كرده و خارج مىشدند تا آن كه همه بيعت كرده و آخرين نفر جوانى از انصار بود وى بر خلاف همه دست راستش را از بالاى انگشت كوچك تا بالاى انگشت ابهام در دست آن سه نفر گذارد و با ايشان بيعت نمود، امام عليه السّلام تبسّم نموده و سپس فرمودند: تمام آنان كه با ما بيعت كردند بيعتشان در صورت فسخ بيعت انجام گرفت غير از اين جوان كه بيعتش در صورت عقد بيعت واقع گرديد.
مأمون عرض كرد: امتياز بين اين دو در چيست؟
حضرت فرمودند: عقد بيعت عبارتست از اين كه طرفين مبايعه از بالاى انگشت
كوچك تا بالاى انگشت ابهام دستشان را با هم منطبق كنند يعنى طورى با هم دست دهند كه انگشتان كوچك بالا و انگشتان ابهامشان پائين قرار گيرد ولى فسخ بيعت به عكس آن است يعنى از اعلاى انگشت ابهام تا اعلاى انگشت ابهام طرفين با هم منطبق مىگردد و به عبارت ديگر طورى با هم دست مىدهند كه انگشتان ابهام بالا و انگشتان كوچكشان پائين واقع مىگردد.
راوى مىگويد: مردم بينشان اختلاف و اضطراب پيدا شد، مأمون امر كرد همه بيعت را اعاده كرده و همان طورى كه امام عليه السّلام توصيف فرموده بودند آن را انجام دادند، ايشان مىگفتند: كسى كه عقد بيعت را بلد نيست چگونه مستحق امامت باشد، قطعا كسى كه به آن علم دارد سزاوارتر است از كسى كه به آن جاهل است.
👈راوى مىگويد: همين سرزنش مردم مأمون را وادار كرد كه امام عليه السّلام را با سمّ مسموم نمايد
📚: علل الشرائع، ج1، ص: 240
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi