eitaa logo
در محضر آیت‌الله میرباقری
28.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
287 ویدیو
123 فایل
🎙 نظام اندیشه: https://mirbaqeri.ir/جاری-حکمت.html 🌐 پایگاه اینترنتی: www.mirbaqeri.ir ☎️ دفتر استاد: 02532603861 09127593462 📚 خرید کتاب‌های استاد: 09104646212
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 «فلسفۀ_روش» غیر از «حکمت» است. 💥 به ما می‌دهد و روش تَفَلسُف به ما می‌دهد. 💥 روش تولید حکمت، روش استناد است. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: "بايد از شروع كرد. درواقع، نقطه شروع فلسفه، فلسفۀ روش است. بعد از فلسفه روش است كه شما می‌توانید فلسفه داشته باشد؛ یعنی اول بايد معلوم شود که روش صحیح تفلسف چيست؟ بعد از آن مي‌گوييد ما داريم تفلسف مي‌كنيم. بر این اساس می‌گوییم باید مبتني بر استناد به وحي درست شود. وقتی وارد روش استناد مي‌شويد، مي‌گوييد مبتني بر روش استناد بايد توليد شود (حكمت مستند به وحی). اين «فلسفه‌اي كه مستند توليد مي‌شود» غير از آن «فلسفه روش» است". 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 در حوزه‌ها نیازمند تکامل فقاهت هستیم تا و و را پوشش دهد. (تفقه جامع) 💥 وقتی فقه جامع یا نظام استنباط شکل گرفت، به‌تبع آن، نظام کارشناسی و نظام برنامه‌ریزی هم متحول می‌شود. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «در حوزه، ما نيازمند به سه چيز هستيم؛ «حكمت حكومتي»، «فقه حكومتي» و «اخلاق حكومتي». سخن اين نيست كه معارف ديني‌اي كه ما داريم اصلا به عرصه احكام اجتماعي پا نگذاشته است؛ در فقه اسلامی پاره‌اي از احكام اجتماعي را مي‌بينيد ولي اين غير از فقهي است كه بتواند كنترل عينيت را به عهده بگيرد و برنامه‌ريزي كلان و توسعه داشته باشد. يعني فقه ناظر به كلان اجتماعي و بالاتر، برنامه‌ريزي تكامل و توسعه اجتماعي، فقه کامل‌تری است. نمي‌خواهم بگويم «فقهي است مباين با اين فقه»! بايد هماهنگيِ بين عرصه‌‌هاي مختلف فقه و معارف ديني وجود داشته باشد، در دين‌ مي‌خواهيم ولي آنی كه ما الآن داريم اين است. در حوزه اخلاق هم همين‌طور است. اخلاقی كه ما تعريف كرديم، اخلاق فردی است. و همچنين حكمت‌مان. اين به معناي اين نيست كه دين، جامع نيست و ناظر به حكمت حكومتي و فقه حكومتي و اخلاق حكومتي نيست. جامعيت دين، غير از جامعيت معارف ديني است. هيچ عالم ديني‌ای ادعاي برابري بين فهم خودش و دين را‌‌ نکرده است، بلکه حجيت فهم خودش را به اثبات‌ می‌رساند،‌ می‌گويد «اين فهمی كه من دارم از دين، بين من و خدا، در عرصه‌اي كه من‌ مي‌خواهم عمل كنم است». ، غير از برابري است. ادعاي برابري، هيچ عالم ديني‌ای‌‌ نمي‌كند. حتي در فقه و احكام حقوقي كه مستندترين عرصه معارف ديني هستند، هيچ فقيه جامع‌الشرايطي ادعاي برابري‌‌ نمي‌كند، بلکه ادعاي حجيت در فهم‌ مي‌كند. بنابراين، ما مدعي هستيم و به همين دليل‌ مي‌گوييم كه بايد تفقه در دين، به شكل جامع‌تری انجام بگيرد و البته بر پايه يك روشی كه آن روش به حجيت رسيده باشد، نه بر پايه تكيه به عينيت. يعني از منظر تكامل ابزارْ به دين نگاه نكنيد، از منظر تكامل حجيتْ به فهم ديني نگاه بكنيد. و فرق بين تئوری‌های هرمنوتیکی يا ديناميزم قرآن و امثال اينها با اين نظريه، همين است كه در اينجا از منظر تكامل حجيت، به تكامل معرفت ديني نگاه‌ مي‌شود و بر محور ، و شكل‌ مي‌گيرد. اما در آن نظریه‌ها به عكس است، از منظر تكامل ابزار هست كه توسعه معرفت ديني اتفاق‌ مي‌افتد؛ يعني تكامل نياز، با يك مكانيزم جبري پيش‌ مي‌رود (با يك مكانيزمي كه تحت كنترل دين نيست)، اين تكامل نياز، تكامل ابزار و تكامل اطلاعات را‌ مي‌آورد. اين تكامل ارتباطات، در يك ديالوگ و تعامل، به تكامل معرفت ديني ختم‌ مي‌شود! لکن اين، تكامل معرفت نيست و معرفت را هم به حجيت‌‌ نمي‌رساند. بر پايه حجيت، بايد تكامل پيدا كند تا اين سه عرصه را پوشش دهد؛ كما اينكه وقتي فهم ديني به اين سه عرصه راه پيدا كرد و نظام استنباط شکل گرفت، بايد و اجرايي هم بر محور اين شكل بگيرند. آنگاه هماهنگيِ بين اين حوزه‌‌ها موجب‌ مي‌شود كه شما يك تخصصي داشته باشید كه كاملاً همديگر را تاييد‌ می‌كنند.» 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir
💥 ، پرسش‌های فلسفی را با روش پاسخ می‌دهد. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «دانش‌ بالادستیِ فقه، «حكمت دینی» است كه همان حل‌وفصل مسائل كلانی است كه فیلسوفان ما به آن می‏‌پردازند، منتها با نگاه قاعده‌مند و مستند به وحی (روش فقاهت)». 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir
🔰 حکمت و حکومت 💥 ما نمی‌توانیم حکومت را فقط با فقه احکام، دینی کنیم؛ دینی شدن حکومت، قبل از اینکه با فقه‌ احکام باشد، با «عرفان و حکمتِ مستنبط از دین» است. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «اگر می‌‏خواهیم برای حکومت دستورالعمل بدهیم، نمی‌توانیم فقه حکومتی را فقط در منحصر كنیم. در ارائه احکام تناسبات، حتماً باید «عرفان حكومتی، حکمت حكومتی و فقه حكومتی» با هم باشند كه واحد مطالعه همه آنها سرپرستی جامعه است. این، و است. فقه دین سه قسمت دارد: «احکام ارزشی، احکام توصیفی، احكام تکلیفی». ما نمی‌توانیم حکومت را فقط با فقه احکام، دینی کنیم. دینی شدن حکومت قبل از اینکه با فقه احکام باشد با «عرفان و کلامِ مستنبط از دین» است. تا عرفان اجتماعیِ دینی و کلام اجتماعی دینی (یعنی همان حکمت) ارتقاء پیدا نکند حکومت دینی واقع نخواهد شد. حکومت دینی حکومتی است مبتنی بر «عرفان، کلام و فقه». به تعبیر دیگر، مبتنی است بر فقه دین، نه صرفاً مبتنی بر فقه مناسک. البته همچنان‌كه یک نظام استنباط وجود دارد كه «عرفان، كلام و فقه» هر سه را دربرمی‏‌گیرد، نظام شامل‌تری هم وجود دارد كه «نظام استنباط، نظام کارشناسی و نظام برنامه‌ریزی» را پوشش می‏‌دهد». 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir
💥 «قرآن و عرفان و برهان» يکی هستند؛ به این معنا که عرفان و برهان باید برگرفته از قرآن باشد. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «در فرهنگ اسلام، "قرآن و عرفان و برهان" يکی هستند؛ نه به معناي اينکه آنچه در خارج _ از عرفان و برهان _ محقق شده است کاملاً عرفان و برهانِ قرآنی است، بلکه به معنای اينکه قرآن می‌تواند سرچشمهٔ عرفان و سرچشمهٔ برهان باشد. برهان قرآنی همان است و عرفان قرآنی همان شهود حق است.» 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 استاد میرباقری | ، جلسه هجده، ۲۴ آذر ۱۳‌۹۹ ⚡️ کلام صدالمتالهین در تفسیر بقاء و فناء / تفسیر بقاء و فناء به محیط ولایت حق و باطل / رویکرد حکما به مواردی که بقاء و فناء آن مربوط به دین است / پیچیدگی حیات اجتماعی انسان و نیازمندی به انبیاء علیهم السلام در بقای در حیات اجتماعی https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3374 ☑️ @mirbaqeri_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 استاد میرباقری | ، جلسه نوزده، ۲۵ آذر ۱۳‌۹۹ ⚡️ تبیین حقیقت بقاء و فناء با دو محیط توحید و کفر - محیط و ولایت کفر عامل تبدیل امکانات و نعمات الهی بر علیه انسان https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3374 ☑️ @mirbaqeri_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 استاد میرباقری | ، جلسه بیست، ۲۶ آذر ۱۳‌۹۹ ⚡️ توجه به نظام مفاهیم معارفی در تبیین حقیقت امر و نهی - بررسی نکات کلیدی و سوالات بحث آمر و ناهی بودن حجج الهی https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3374 ☑️ @mirbaqeri_ir
⚡️ به این است که هم شود و هم . ⚡️ همان‌طور که به خطا می‌رود، هم به خطا می‌رود. ما بايد شهود و استدلال را در زیر چتر وحی قرار دهیم. ⚡️ تولی به نبی اکرم(ص)، بايد محور تکامل فلسفه و عرفان باشد. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «ما به‌شدت بايد فلسفه و عرفان را، در عين اينکه بسط مي‌دهيم، آن را متأثر از اکرم(ص) و اکرم(ص) قرار بدهيم. يعني تولي به نبي اکرم(ص)، بايد محور تکامل فلسفه و عرفان باشد. يعني خشوع و عبوديت و تسليم که حقيقت ايمان است، در قوه فاهمه ما و مکاشفات روحي ما هم جاري بشود. و الا دستگاه شيطان هم مکاشفه دارد، مکاشفات قوي‌اي هم دارند منتها مکاشفات ظلماني است. چه خوب بود سهروردي به جاي اينکه آيه نور را مبناي تفسير هستي قرار بدهد، يک نظريه معرفت‌شناسانه از آن استخراج مي‌کرد که رسيدن به مقام ذکر و رسيدن به مقام معرفت، جز از اين بيوت ممکن نيست؛ در مقابل، مي‌شود در وادي ديگر سير کرد؛ آنجا وادي‌اي است که «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ». آنجا هم دستگاه معرفتي و دستگاه شهود هست. بنابراين، اگر ما يک منبع اضافه کنيم به منابع معرفتي خودمان به نام شهود، باب گسترش فلسفه را گشوده‌ايم ولي اين براي حقانيت فلسفه کافي نيست. چون همين‌طوري که استدلال به خطا مي‌رود، شهود هم به خطا مي‌رود. ما بايد شهود و استدلال را تسليم به وحي کنيم. از طرف دیگر، معطوف به باشد. ما باید بتوانيم حکمت را معطوف به بکنيم ـ يعني فلسفه و عرفان بشود ... . و بعد هم بشود، يعني بتوانيد حکمت و فلسفه را به عمل اجتماعي تبديل کنيد. کاري که غرب کرده اين است که فلسفه‌هاي سکولار را تبديل کرده به ، از دلش در آورده. يعني نظام دانشي غرب، مبتني بر فلسفه غرب است. اگر ما بتوانيم اين را کنيم و به تسري بدهيم و آن را هم مبتني بر قرآن و فرهنگ اهل بيت(ع) بنا بگذاريم، آن‌گاه مي‌توانيم دانشي داشته باشيم که دانشمندش هرچه بيشتر مي‌خواند، بيشتر متأله بشود. ولي اگر روش تحقيق، روش پوزيتيويستي شد و مبتني بر فلسفه‌هاي حسي، خب، طبيعي است اين دانش، هرچه بيشتر با او آشنا مي‌شوي، انسان را به استغناء عالم مي‌رساند. طبيعي است از نظريه تکاملِ داروين، استغناء عالم پيدا مي‌شود. پيداست شما نمي‌توانيد با تکيه به نظريه داروين، اثبات توحيد بر اساس حيات بکنيد! او حيات را به ماده و تکامل ذاتي ماده برمي‌گرداند و در يک فرايند علمي هم به اثبات مي‌رساند. حالا اثباتش در محل ديگری باید انجام شود.» 📚 پروندۀ کاملِ را ببینید (در حال به‌روزرسانی): 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir
🔰 رابطۀ فقیهان و حکیمان ⚡️ تفقه باید از سطح «تکلیف» فراتر رود و وارد حوزۀ حکمت نیز بشود؛ یعنی یا یا شکل بگیرد؛ در این صورت، فقیه همان حکیم است و حکیمان همان فقیهان هستند. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «اگر تفقّهِ فقيه از احکام فقهی و حوزۀ تکالیف، وارد فضاي تفقّه در حوزۀ ارزش‌ها و توصیف‌ها نيز بشود، تفقّه او تبديل به مي‌شود. فقيهي که مي‌خواهد ولايت کند، فقط تفقّه در احکام ندارد، بلکه تفقّه در معارف‌، ارزش‌ها و اخلاق هم بايد داشته باشد وگرنه نمي‌تواند جامعه را رهبري كند. تفقّه در احکام به تنهايي کافي نيست، بلکه ما نياز به داريم. مگر دين فقط در احکام خلاصه مي‌شود؟ آن هم احکام فردي که واحد مطالعه‌ و موضوع آن تنها فرد است و جامعه را در برنمي‌گيرد. تفقه بايد از يک جهت وارد عرصۀ حکمت و عرفان، و از جهت ديگر وارد عرصۀ جامعه بشود و واحد مطالعۀ‌ آن نيز بايد از فرد به جامعه ارتقا پيدا کند. اين سطح از تفقّه است که مي‌تواند باشد و محور گسترش عقلانيت گردد و را نيز بر عهده بگيرد. در دستگاه انبياء، حلقۀ اتصال جامعه به و حکمت و کتاب الهي هستند. اين حکيمان همان فقيهان هستند. نمي‌توان و را از يکديگر جدا کرد. اين‌که آقاي دکتر حائري، وکالت حکيم را در مقابل ولايت فقيه، بيان مي‌کند، به دليل اشتباه در همين نگاه به فلسفه است و معرفت‌شناسي فلسفي، اين لغزش‌گاه‌ را ايجاد کرده‌ است؛ چراکه ايشان معيار صحت فلسفه را در همه سطوح، از دين جدا کرده و بنابراين، فلسفه در مقابل تفقّه ديني قرار گرفته ‌است. در ادامه نيز محدودۀ دين را از محدودۀ جامعه جدا کرده و سرانجام به وکالت حکيم رسيده ‌است. در حالي که اگر گفته شود که همۀ عقلانيت بايد تحت ولايت انبياء قرار بگيرد، جاي فلسفه، حکمت می‌نشيند. حکمت، اعم از حکمت عملي و نظری، در تبعيت از انبياء شکل مي‌گيرد. به اين معنا، حکيم همان فقيه است و تفقّه، منحصر به احکام فردي نيست؛ بلکه تفقّه به حکمت و عرفان و فقه، آن هم در واحد مطالعۀ فرد و جامعه و چه بسا تاريخ، تعالي مي‌يابد. آن‌وقت است که اين معنایِ عام فقاهت، همان حکمت به مفهوم عام آن مي‌شود که نازلۀ علم امام و کتاب حکيم در جامعه است. با اين اتفاق، حکمت، جامعه ديني مي‌شود و حکيمان که همان فقيهان هستند، واسطۀ جريان کتاب و جريان علم امام در حيات اجتماعی مي‌گردند. بدين معنا، ولايت براي است نه برایِ فيلسوفي که او را حکيم مي‌خوانند. لذا حکمت غير از فلسفه است و فلسفۀ عمل و نظر و دانش‌هاي عملي و نظري، تا وقتي از وحي تبعيت نکرده‌اند، حکمت نيستند. بله؛ حکيمان مديران ادارۀ جامعه هستند، اما حکيمان همان فقيهان هستند و اين‌که همۀ دانش‌ها تابع تفقه ديني مي‌گردد؛ نه به معناي آن است که دانش‌ها نقلي شده يا توقيفي مي‌گردند، بلکه تابع وحي و علم امام مي‌شوند. به نظر حقیر، اگر امام(ره) در نظريۀ خود را مطرح مي‌کنند، فقيه به اين معنا مدّ نظر ايشان بوده است؛ یعنی فقيهي که تفقه جامع دارد. لذا خود امام(ره) چنين شخصيتي بوده است و با اين انديشه، اداره مي‌کردند. از اين رو، در بسياري از موارد، از ناحيۀ منزلت بالاتري از تفقّهِ در دين، به اين فقاهت اصطلاحی، قيد مي‌زدند. ايشان با حکمت به‌معناي تفقّه در دين، منتها در مقياسي بالاتر، به فقاهت اصطلاحي قيد مي‌زدند. اين مقياسِ بالاتر، همان فقه حکومت است که به تعبير امام(ره)، فلسفۀ عملي تمام فقه است. بنابراين، اگر مقصود از فيلسوف، حکيم باشد، حکيم حلقۀ اتصال جامعۀ شيعي به امام معصوم است؛ چرا که خودِ حکمتِ او هم شيعه است و نه اين‌که صرفاً شخصِ حکيم، شيعه باشد. «حکمت» فاعل تبعیِ حکيمان است و حکيمان بايد حکمت شيعی توليد كنند.» 📚 پروندۀ کاملِ را ببینید (در حال به‌روزرسانی): 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir