eitaa logo
پرویزن
505 دنبال‌کننده
225 عکس
19 ویدیو
81 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از H03in Key173
https://eitaa.com/ghandeparsi_shiraz لینک کانال محفل شعر قند پارسی شما هم دعوتید... لینک دعوت را برای دوستان خود بفرستید..🌹🌺
هدایت شده از پرویزن
"یادی از رودکی/ به بهانه‌ی چهارم دی و انتساب آن به پدر شعر فارسی" اگر در نظري كلي اشعار رودكي(ف.۳۲۹) را از زاویه‌ی انواع ادبي واكاوي كنيم، خواهيم ديد كه وصف و اندرز و مدح‌هاي ساده (غير اغراقي و باورپذير) و تغزل ومرثيه و شكوه و داستان‌هاي منظوم و در كنار آن خمریه، زيرشاخه‌هاي اصلي شعر رودكي را تشكيل مي‌دهد. رودكي همان‌گونه كه ويژگي ديگر شاعران اين دوره نيز هست، به خردورزي و عقل‌گرايي در اشعارش توجهي ويژه دارد و چون اين جهان را گذرا و فاني مي‌داند، مخاطب را به بهره‌گيري از لذت حيات تا پيش از رسيدن زمان مرگ دعوت مي‌كند و مي‌كوشد با استمداد از آموخته‌هاي ايراني و اسلامي، اين مفهوم را به نحوی نیکو به مخاطب منتقل کند. نگاه رودكي را به جهان، مي‌توان از سويي مقدمه‌ي دیدگاه دهري و دم‌غنیمت‌شمار خيام دانست؛‌ و از سویی دیگر مقدمه‌ای بر خردگرايي شاعراني چون ناصرخسرو به شمار آورد؛ شايد همين تفاوت نگرش رودكي به جهان در مقايسه با خيام و وجه نيمه‏‌مذهبي شعر او باشد که او را با دیگر شاعران بزرگ کهن متمایز کرده است: مهتران جهان همه مردند مرگ را سر همه فرو کردند (رودكي، 498:1341) نگاه اندرزي و اخلاقي رودكي و هم‌چنين ديدگاه خاصي كه درباره‌ي جهان دارد، يكي از زمينه‌هاي روي آوردن او را به مفاهيم و اشارات ديني و حكمي فراهم ساخته است. انديشه‌ي اندرزمدار او را به‏‌وضوح در رعايت زمينه‌هاي معتدل مدح‌ها مي‌بينيم. او هم‌چنين در توجهي كه به نظم حكايت‌هاي اخلاقي به¬‌ويژه در «كليله و دمنه»‌ دارد، اين تمايل را آشکارا نشان داده است. رودكي خلاف ديگر شاعران عصر ساماني كه هجو را يكي از ويژگي‌هاي سبكي در اشعار خود می‌دانند، ‌به اين نوع ادبي بي‌توجه بوده است (دست کم بر اساس ابیات باقی مانده) و اين نكته نيز با زمينه‌هاي اخلاقي و شايد ديني در شعر او سازگار است. اخلاقي بودن او به اندازه‌اي واضح است كه شاعران خردگرا و عرفان‌مدار بيش از ديگران از مفاهيم اشعار او بهره برده‌اند و تاثير شعر او را در سده‌هاي بعد بر اشعار فردوسي،‌كسايي، ناصر خسرو،‌ سنايي،‌ سعدي و مولوي مي‌بينيم. حتي ناصرخسرو كه با شاعران مداح ميانه‏‌ای ندارد، شايد به سبب همين پيوند اخلاقي و خردمندانه، از او به نيكي ياد مي‌كند و او را شاعر روشن‌بين مي‌خواند: اشعار پند و زهد بسي گفته است اين تيره‌چشم شاعر روشن‌بين (ناصر خسرو،‌90:1368) احتمالا گرايش نزديك به شيعيان اسماعيلي يكي از زمينه‌هاي بهره‌گيري رودكي از مفاهيم ديني را فراهم ساخته و اين نكته را در برخی از ابيات منسوب به او مي‌توان ديد. گويي در دیوان رودكي پيش از دوران تعصب‌هاي ديني، آن‌قدر ابيات شيعي و ديني بوده كه ناصرخسرو او را شاعري منقب‌گو دانسته و با حسّان مقایسه کرده است: جان را ز بهر مدحت آل رسول گه رودكي و گاهي حسّان كنم (همان:372) https://eitaa.com/mmparvizan
"چند رباعی از مسیح کاشی به بهانه‌ی میلاد مسیح" دور از تو می نشاط در جامم نیست جز تلخی جام هجر در کامم نیست گفتی که به هجر خویش رامت کردم رامم کردی چنانکه آرامم نیست * مردُم که ز یکدگر جگرریش‌ترند جمعی پس‌تر، جماعتی پیش‌ترند در غربت مرگ بیم تنهایی نیست یاران عزیز آن‌طرف بیش‌ترند * ای دل من و تو عجب نوایی داریم با گمراهی، رهی به جایی داریم هرچند که ناخوشی کند دهر به ما خوش باش که ما نیز خدایی داریم * آنان‌که ز عشق خود خرابم کردند گفتند فسانه تا به خوابم کردند از زندگی، العطش‌زنان، می‌رفتم سیراب ز چشمه‌ی سرابم کردند دیوان مسیح، نسخه‌ی شماره‌ی ۷۷۶۲ دانشگاه تهران https://eitaa.com/mmparvizan
"مسیح(ع) و شاعران نخستین پارسی" عيساي مسيح(ع)، چهارمين نام ديني پرحضور در مجموع شعر ساماني است. اگر حكايتي را كه در ديوان رودكي با او پيوند دارد از آن شاعر بدانيم، قديم‌ترين اشاره‏ي موجود از او در شعر فارسي،‌ تلميح به داستان عيسي و ديدن كشته‏اي بر سر راه است، حكايتي كه در دوره‏هاي بعد و دیگر نسخ به ناصرخسرو و دیگران انتساب يافته است: عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده حیران شد و بگرفت به دندان سرِ انگشت گفتا که که چرا؟ کشتی تا کشته شدی زار تا باز که او را بکشد آن‌که تورا کشت (دیوان، ص ۴۹۴) به هرحال پيشينه‏ي تلميح به عيسي در شعر فارسي متاخر از زمان رودكي هم نيست؛‌ چنان كه رابعه‌ی كعب در وصف بهار و طبيعت، جان‏بخشي باد را به دم عيسي مانند كرده است. در اشعار ابوالعباس ربنجني ديگر شاعر اين عصر هم سخن از «عيسي» نامي رفته كه بعيد نيست مراد از آن مسيح نباشد. در شعر شاعران اواخر قرن چهارم، كسايي در توصيف‏هايش از طبيعت، نسيم نيمه‏شبان بهاري را به جبرئيل مانند كرده كه دختران درختان خشك را چون مريم بارور مي‏سازد: به نوبهار، جهان تازه گشت و خرم گشت درخت سبز، علَم گشت و خک معلَم گشت نسیم نیم‌شبان جبرئیل گشت مگر که بیخ و شاخ درختان خشک مریم گشت (دیوان، ص ۷۷) او همچنين در شعري انتقادي، از احترام ترسايان به «سمّ‌خر مسيحا» سخن مي گويد. خسروي سرخسي (ف.383) مداح شمس المعالي هم در وصف بهار ابر را مسيح حيات‏بخش و بلبل را انجيل‏خوان وصف كرده؛ او هم‏چنين زير لب معشوق مسيح را پنهان مي‏داند و به اين شيوه حيات‏بخشي عيسي را به عنوان اصلي‏ترين مضمون رايج در اشارات اين دوره مطرح كرده است. كمال عزي ديگر شاعر اواخر قرن چهارم، در مدح به سخن گفتن مسيح در گهواره گريز زده و مخلد گرگاني هم در قطعه‌اي كه پس از او به نام عنصري و عسجدي و مجلدي(شاید مخلدی) و شاه علي ابورجاي غزنوي و سنايي ثبت شده، رگ‏زن ممدوح را به مسيح مانند كرده است. جدا از اشعار غنايي، در شاهنامه‌ي فردوسي هم مسيح از شخصيت‌هاي ديني نسبتا حاضر است كه حكيم در داستان اسكندر و پس از او شاپور و قباد، بارها به نام این پیامبر تلميح كرده است. از عيسي در دوره‏ي ساماني و حتي غزنويان محمودي، ‌بيش‌تر با لقب مسيح ياد شده و از دوره‌ي سلجوقي غلبه‏ی نام عيسي را بر مسيح، در ابیات مي‌توان ديد. (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan
"حواری" تمام هستی دنیاست، چشمت پر از بی‌تابی دریاست، چشمت غمِ پیغمبر آخرزمان است مگر انجیلِ برناباست، چشمت؟ https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"از فروغ فردگرا تا فرخزادی اجتماعی" عمده‌ی محققان شعر معاصر، در تحلیل اشعار فروغ بر نگاه زنانه و دغدغه‌های ساخت‌شکنش در این حوزه، تاکید کرده‌اند. اما آنچه در سیر تحول شعر فروغ می‌توان دید، چیزی فراتر از نگاه‌های یک‌جانبه است. خلاف شاملو که در سیر شاعری‌اش، از دهه‌ی چهل، به فردیت نزدیک می‌شود، در اشعار فروغ، این جمع‌محوری است که در سال‌های پایانی حیات شاعر اهمیت می‌یابد. سیر تحول شعر فروغ را از این منظر، می‏‌توان، بر اساس حرکت از لحن و بیان عصیانگر و فردی زنانه در سه دفتر اول، به سمت نگاه خاکستری و فردی_جمعی با اعتدال زنانگی در دفتر "تولدی دیگر"و از آنجا، ورود به ساحت نگاه اجتماعی و مبارزاتی با زنانگی محدود در "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد"، ترسیم کرد. اوج شاعرانگی فروغ، نشان‌دهنده‌ی نوعی سمبولیسم شهری است که در دفتر "تولدی دیگر" و برخی اشعار دفتر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" شکل گرفته و می‌توان، ویژگی‌های آن به شرح زیر بر شمرد: -اهمیت‌دادن به جمع و انتقادهای جمع‌محور در اشعار، در مقایسه با شاخه‌ی سمبولیسم انسانی به نمایندگی شاملو. -حضور عناصر و جلوه‌های روزمره و واژه‌های شهری در شعر. - کم شدن زمینه‌های نمادین سمبولیسم مبهم و وضوح نسبی برآمده از نزدیک‌شدن به شگرد شاعران واقعیت‌نویس. -طول قابل توجه اشعار، استفاده از روایت، گره‌افکنی وزنی و تلاش برای کم‌کردن جنبه‌های موسیقایی شعر و نزدیک‌شدن به ساختار شعر سپید گفتاری. - التزام به تکرار عبارت‌ها و تلاش برای ساختن ترکیب‌های نو زبانی با تلفیق مفاهیم ذهنی و عینی. -اعتدال در زنانگی و توجه به احساسات فردی در شعر. اگر شعرهای «تولدی دیگر» و «پنجره»‌ی فروغ را با اشعاری چون «دلم به حال باغچه می‌سوزد» و «کسی که مثل هیچ‌کس نیست» مقایسه کنیم، به‌وضوح حرکت شعری فروغ را از سمبولیسم انتقادی_شهری به سمت سمبولیسم سیاسی می‌توان تشخیص داد؛ شاخه‌ای که برخی آن را سرآغاز شعر چریکی در سروده‌های او می‌دانند: "تولدی دیگر" همه‌ی هستی من آیه‌ی تاریکی‌ست که تورا در خود تکرارکنان به سحرگاه شفکتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد من در این آیه تورا آه کشیدم، آه من در این آیه تورا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می‌گذرد زندگی شاید ریسمانی‏‌ست که مردی با آن خود را از شاخه می‌آویزد زندگی شاید طفلی‌ست که از مدرسه برمی‌گردد … زندگی شاید آن لحظه‌ی مسدودی‌ست که نگاه من، در نی‌نی چشمان تو خود را ویران می‌سازد و در این حسی است که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت در اتاقی که به اندازه‌ی یک تنهایی‌ست دل من که به اندازه‌ی یک عشق‌ست به بهانه‌های ساده‌ی خوشبختی خود می‌نگرد به زوال زیبای گل‌ها در گلدان به نهالی که تو در باغچه‌ی خانه‌ی‌مان کاشته‌ای و به آواز قناری‌ها که به اندازه‌ی یک پنجره می‌خوانند آه … سهم من این‌ست سهم من این‌ست سهم من، آسمانی‌ست که آویختن پرده‌ای آن را از من می‌گیرد سهم من پایین رفتن از یک پله‌ی متروک‌ست و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن سهم من گردش حزن‌آلودی در باغ خاطره‌هاست و در اندوه صدایی جان‌دادن که به من می‌گوید: «دست‌هایت را دوست می دارم» دست‌هایم را در باغچه می‌کارم سبز خواهم شد، می‌دانم، می‌دانم، می‌دانم... https://eitaa.com/mmparvizan
«مسیح(ع) در شعر عصر غزنوی» عيسي در شعر دوران غزنوي در حدود شش درصد از اشارات ديني حضور دارد و پنجمين نام پركاربرد دینی در مجموع اشعار است؛ با اين تفاوت كه در شعر ساماني تصویر او را معمولا در وصف و تغزل و در اين دوره در مدح مي‌بينيم. از نوآوري‌هاي عنصري در رباعي‌اي عاشقانه، آوردن صفت «پيمبر بدون پدر» در معرفي مسيح است؛ هرچند تلقی عنصری از این ترکیب برای مسیح، غیرمحترمانه نیست. عنصري در جواب غضائري رازي و در خلال مدح محمود هم؛ به سخن غاليان مسيحي درباره‏ي اين پيمبر اشاره دارد؛ مفهومي كه هم‌زمان با او در شعر غضائري كاربرد يافته، جز اين‌ها در شعري از منشوري سمرقندي پيوند مسيح و فلك خورشيد را مي‌توان ديد. از ويژگي‌هاي شعر مدحي اين دوره در قصايد عنصري و فرخي، تقارن مسيح و كليم است. در تلميحات منفرد فرخي هم سخاي ممدوح چون دم عيسي حيات‏بخش وصف شده است. نقطه‌ي عطف حضور مسيح در شعر فارسي تا عصر غزنوي، در شعر منوچهري شكل مي‏گيرد؛ او مسيح را به‌عنوان اصلي‌ترين شخصيت ديني در وصف‌هايش به كار گرفته و بيش از همه در وصف آيين شراب انداختن و آبستن شدن دختران رَز، به ماجراي عيسي و بارداري مريم تلميح مي‌كند؛ البته به نظر مي‌رسد توصيف‌هاي او برآمده از شیوه‏ی اشارات دوران ساماني باشد. منوچهري هم‌چنين بردار كشيدن عيسي را با آويختن خوشه‌هاي انگور مانند، و بهار را به مريم و مرغان آن را به عيسي و سخن گفتنش در گاهواره تشبيه کرده است. در وصف گل‌ها نيز به داستان عيسي و مريم تلميح كرده و از عروج عيسي به آسمان سخن گفته است. در اشعار منسوب به ابوسعيد هم علاوه بر اشاره به نفس عيسوي، براي نخستين بار ورود مفهوم سوزن عيسي را به عنوان نماد تعلقات اين جهاني در اشعار عرفاني مي‌توان ديد. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از خبرنامه شاعران
به نام خدا ضمن سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه شعرا و نویسندگان بخصوص برگزیدگان بیست و ششمین جشنواره شعر دفاع مقدس و مقاومت همچنین سیزدهمین جایزه ادبی یوسف مراسم اختتامیه هر دو جشنواره ( شعر و جایزه ادبی یوسف) بصورت مشترک در هفته آتی برگزار می گردد ، لذا با حضور خود مجلس ما را مزین فرمایید. زمان: دوشنبه ۴۰۳/۱۰/۱۰ ساعت ۸/۳۰ تا ۱۰/۳۰ صبح مکان: شیراز، اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس فارس ، سالن جلسات ، طبقه همکف مدیریت ادبیات و تاریخ دفاع مقدس دکتر عبدالرحیم فرج‌زاده خبرنامه شاعران 🔻 https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
هدایت شده از پرویزن
"ایستگاه" به زیر سایه‌ی کدام، آشنا بایستم؟ تو نیستی رفیقِ من! بگو کجا بایستم؟ یگانه تکیه‌گاه من، عصای شانه‌های توست بگو چگونه بی‌توکلّ ِ عصا، بایستم؟ چقدر پابه‌پا کنم به شوق خنده‌های تو؟ چقدر در مسیر تو، به روی پا بایستم؟ صدا بزن مرا دوباره، ای حضور ِ پشتِ سر! که لحظه‌ای به جستجوی آن صدا، بایستم * منم درخت گردویی که عاشق هوای توست چطور بی‌تو در هوایِ بی‌هوا بایستم؟ قرارمان درست در همان زمانِ عاشقی بیا که پای آن قرارِ آشنا، بایستم تو می‌رسی از آن‌طرف، من این‌طرف نشسته‌ام به پاسخ سلام من بایست تا بایستم https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانه‌ی درگذشت امیربانو کریمی و به یاد سید کریم امیری فیروزکوهی و محمد قهرمان" صائب از پرکارترین شاعران ادبیات فارسی است که بیش از همه به غزل شناخته شده و از مقبول‌ترین شاعران فارسی در فاصله‌ی سده‌های نهم تا دوازدهم بوده است. کامل‌ترین تصحیح دیوان او به همّت استاد محمدقهرمان منتشرشده که بیش از ۷۰۰۰ غزل و تعدادی قصیده و اشعار پراکنده را در بر گرفته است. البته به دلیل تعدد نسخ دیوان صائب و پراکندگی اشعارش در زمان حیات او، همچنان هزاران بیت از این شاعر بزرگ در نسخ خطی موجود است که می‌توان بر دیوان او افزود. از آن جمله است مسمّطی مخمّس در حدود ۱۵۰ بند (بیش از ۳۷۰ بیت) که تصویر آن از نسخه‌ی مورخ ۱۰۶۶ (حدود ۱۵ سال پیش از مرگ شاعر) آورده شده و نشان‌دهنده‌ی طبع‌آزمایی صائب غزل‌سرا در دیگر قالب‌های شعر فارسی است. https://eitaa.com/mmparvizan
"دریچه‌ای بر جهان شعر چینی" همه‌ی ما شناختی نسبی از اجناس رایج چینی داریم و از روی بی‌توجهی یا به ناچار، بسیاری از اقلام متعلق به این اقتصاد را در حافظه‌ی اتاق یا محل کارمان جا داده‌ایم.  البته در فرهنگ اقتصادی ایرانیان کالاهای چینی به دلایل مختلف تبلیغاتی و فرهنگی چندان جایگاه شریفی ندارد و بسیاری حتی در هنگام استفاده نیز به آن‌ها با نگاه محترمانه نمی‌نگرند. این جای بسی شکر است؛ اما خانوارهای ایرانی به دلیل گران‌بودن اقلام درجه اول و مناسب، و اغلب به دلیل فقر مادی ناچارند اجناس و کالاهای درجه چندم چینی یا متعلق به هر کشور دیگر را در سبد زندگی خود جا دهند. با این حال کمتر کسی، کالای چینی را با دید ارزش تهیه می‌کند و کسی الگوی مصرف خود را ولو در خیال، بر اساس اجناس بنجل چینی تنظیم نمی‌کند. حال فرض کنید، جامعه‌ی ایرانی به اندازه‌ای به خط فقر نزدیک شود که دیگر کسی در جامعه نتواند اجناس درجه اول تهیه کند و همه‌ی ایرانیان چه مصرف‌کنندگان و چه تولید و توزیع کنندگان، به مصرف کالاهای چینی یا شبیه آن گرایش پیدا کنند. نتیجه‌ی این اقبال، فراموشی آهسته‌ی کالاهای اصیل و تغییر ذائقه‌ی مصرف ایرانیان خواهد بود. شاید بعید نباشد اگر در چنین جامعه‌ای، پس از مد شدن اقلام درجه چندم، افراد که به‌مرور زمان، حافظه‌ی اصیل خود را از دست داده اند، در مواجهه با اجناس درجه‌یک احساس سردرگمی کنند یا بدتر از آن، آن اجناس را  غیرطبیعی قلمداد کنند. اما در اقتصاد چنین وارونگیی به دشواری اتفاق می‌افتد. حال جامعه‌ی ادبی سالیان اخیر را در نظر بگیریم. شاعران و مخاطبان به دلیل فقر ادبی از شناخت شعر اصیل عاجز شده‌اند و فوج‌فوج شعرهای یک‌بار مصرف چینی (بخوانید رایج در محافل مجازی و جز آن) تولید می شود. این ویژگی از آفت‌های شاعران جوان  و جز آن است و جای بسی تاسف که به دلیل جایگاه حاشیه‌ای شعر در مقایسه با اقتصاد، شاعران عزیز حتی فقر ادبی خود را نمی‌پذیرند. شبیه گرسنگان سومالی شعرهای بیمار و لاغر می‌زایند و قبول ندارند سوء هاضمه دارند و چون قربانيان هیروشیما فرزندان ناقص می‌پرورند و به این جهش ژنتیک خطا بی‌توجهند. تاسف بیش‌تر این که اگر شعری یا شاعری با جهان اصیل بیابند او را عظیم‌الجثه‌ای غیرطبیعی می‌خوانند؛ چونان استبان در زیباترین غریق جهان مارکز، و دانش را نشان گسست از شعر و جهان شاعرانه می‌دانند و بی‌دانشی را نشانه‌ی طراوت ادبی خود می دانند. اینک در قرن جدید شمسی، ماییم شاعرانی که چون ماهیان اسیر در تنگ سفره‌ی عید، حافظه‌ی ادبی خود را در حد چند ثانیه‌ی محدود تقلیل داده‌ایم و از دریای بی‌کران ادب خاطره‌ای نداریم و اگر تصویری از دریا در دوردست ببینیم  تنها خمیازه می‌کشیم. (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan