eitaa logo
پرویزن
511 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"  غزلی به طعم پیدایش" بين صد گرگى كه از این چاه پیدا می‌شود یوسفی-بینی وَ بین الله- پیدا می‌شود؟! خواب گرگ و چاه دیدم، خواب برق دشنه نیز ای شب تبدار! قرص ماه پیدا می‌شود؟ ابن سیرین! یک ستاره نیست درخواب "عزیز" آفتابی کی بر این درگاه پیدا می شود؟ * تا ترنج و کارد آمد در میان، معلوم شد چون زلیخا چند خاطرخواه پیدا می‌شود دست من خالی ست ای یوسف‌فروشان! نگذرید در بساطم عاقبت یک آه پیدا می شود آی مردم! دارد این ابیات، بوی پیرهن عشق، بعداز مصرعی کوتاه پیدا می‌شود * چشم‌هایم خیره بر گلدان حسن یوسف است سوره‌ای در برگ‌ها ناگاه پیدا می‌شود دفتر یکی مجموعه‌های شاعر روحانی، محمدحسین انصاری‌نژاد است که به همت منتشر شده و یکی از نامزدهای جایزه‌ی بوده است. قالب اصلی این مجموعه است و پیش از این، به بهانه‌های مختلف بارها آن را از نظر گذرانده‌ام. یکی از زیباترین غزل‌های این مجموعه، شعر است که هرچند این روزها توجهی به حفظ شعر ندارم، به دلیل مرور و خوانش‌های مکرر، ابیاتی از آن را به حافظه سپرده‌ام. این غزل یکی از متمایزترین غزل‌هایی است که در دهه ی اخیر با درون مایه ی و در این بافت زبانی،  خوانده یا شنیده‌ام؛ اما علت این موفقیت شاعر در چیست؟ پاسخ به این پرسش را در چند سطر ادامه خلاصه خواهم کرد. شعر، طولی متعادل دارد و در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن سروده شده است؛ وزنی مشترک بین دو سبک و که نشان‌دهنده ی پیوند دو سویه‌ی شاعر با این دو شیوه‌ی ادبی است. این فضای بینابین در ردیف دو کلمه‌ای غزل هم دیده می‌شود؛  هرچند غلبه‌ی معنای در ، نگاه معنامحور شاعر را در غزل ثابت می‌کند. به‌طوری که می توان گفت؛ شاعر در آثارش در کنار توجهی که به دارد، به و شاعرانه نیز پایبند است. اما دو ویژگی اصلی تمایز در این غزل چیست؟ نخست: معنای جاری در ابیات که پیوندی طولی را در شعر و در حول مفهوم "انتظار" شکل داده است. نکته‌ی تامل برانگیز، و سیر تحولی است که با تمرکز شاعر بر و در غزل دیده می‌شود و شعر را تقویت کرده است. نقش ردیف در شکل‌دادن به این پیوند،  در این غزل کاملا محوری است. در بیت اول، استفاده از عبارت "بَینی وَ بین الله" در کنار ردیف سوالی، نوعی استفهام انکاری را در شعر شکل داده است. گویا شاعر با وجود احساس نیازی که به دارد، با سوالی بسیار تردیدآمیز به این مفهوم نگریسته است. این تردید که با تصویر "یک یوسف ممکن در برابر صد گرگ موجود" شکل گرفته،  کفه‌ی ترازوی را در نگاه اول به سمت انکار چربانده؛ نکته‌ای که در نوع خود و در شعر شاعری حوزوی، فضایی تازه را ترسیم کرده؛ هرچند این انکار در پایان شعر به وضعیتی دیگر تبدیل شده است. در بیت‌های بعد، شاعر از آن تردید موکد، شعر را به سمت سوال‌هایی محتمل (از منظر تاکید) پیش برده؛ به‌طوری که گویا به مخاطب این پیام را منتقل می کند که هنوز امیدوار است تا ماه یا آفتابی ظهور کند؛ البته سوالی بودن ردیف‌ها، این مفهوم را در حد احتمال باقی می گذارد. در بیت‌های چهارم و پنجم، ردیف‌ها از حالت سوالی، به فضایی انشایی اما نزدیک به خبری، رسیده‌است. "خاطرخواهی" یا "آهی" که پیدا می‌شود؛ گویی روزنه‌ی امیدی برای "پیدایش" منجی در شعر فراهم کرده  است. سیر معنایی شعر در بیت پایانی به تکامل می‌رسد؛ آنجا که ردیف "پیدا می‌شود" خبری قطعی را درباره‌ی ظهور زیر عنوان"سوره‌ای در برگ‌ها" به مخاطب ارائه کرده و بر این اساس، شاعر در کلّ غزل، مخاطب را از سوالی به‌ظاهر نیست‌انگارانه به یقینی شبه‌عرفانی رسانده است؛ بی‌آنکه این حرکت به سختی و در قالب روایت یا صرف ادعای کلامی مطرح شده باشد. زاویه‌ی دومِ اهمیت این شعر، حرکت غزل است که در سایه‌ی ارتباط موثر، در شعر ایجاد شده است. خلاف ظاهر گسسته در برخی ابیات (به ویژه چهارم و پنجم)، یک رشته از تناسبات و ارجاعات برون متنی، تمام ابیات را به هم متصل کرده و آن حضور تلمیح یا بازخوانی بخشی از داستان (ع)  در شعر است. با این تمایز که شاعر صرفا به داستان اشاره نکرده؛ بلکه برخی از اجزای این را با استفاده از تخیل شاعرانه‌ی خود بازخوانی کرده و با دیگر اجزای معنایی و تصویری شعر پیوند داده است. "برآمدن گرگ از چاه به جای یوسف، داستان ستاره و آفتاب و آمیختن شخصیت یوسف نبی و و در کنار آن اشاره به عزیز، داستان کارد و ترنج و زنان مصر، ماجرای بازار برده‌فروشان و در پایان، جمع آن‌ها در ظهور "، منطق تصویری ابیات را کاملا پیوسته و منسجم ساخته است. علاوه بر این، تناسب واژه‌ها و ، بر تقویت انسجام  غزل افزوده است. @mmparvizan
"بی‌تو" بی‌تو قرن‌هاست رودها، در طریق درّه سالکند بی‌تو زخم‌ها عفونی‌اند، بی‌تو دردها چه‌هالکند با تو لاله‌ها، ترانه‌ها، خطبه‌خوان دفتر منند بی‌تو داغ‌ها، دریغ‌ها، خسروان این ممالکند در هوایت ای نفَس‌ترین! ای بهار آخر زمین! بادها هماره جاری‌اند، ابرها دوباره سالکند آسمان، مدار حجّ توست، ای مطاف سعی عاشقی! در طواف تو ستارگان عازمان این مناسکند لب به جلوه باز کن! بخوان، شعر جمعه‌ی ظهور را مدتی است استغاثه‌ها، گرد دامن ملایکند * عصر، عصر عمروعاص‌هاست، یک‌نفس خودی نشان بده قرن‌هاست کوچه‌های ما داغدار خون مالکند https://eitaa.com/mmparvizan
"صبح" به آفتابِ روشنِ پگاه، رای می‌دهم به چشمک ستارگان، به ماه رای می‌دهم به حزب گل، به ائتلافِ رود و آسمان و ابر به دولتِ نسیم صبحگاه رای می‌دهم به جای این‌همه سیاهی و دروغ و دشمنی به آن دو چشم عاشق سیاه رای می‌دهم دلم گرفته از خزان و برگریز شاخه‌ها به آن بهار مانده بین راه رای می‌دهم به عاشقی... به دوستی... به زندگی... به سادگی به خنده‌های گرم قاه‌قاه رای می‌دهم پرنده‌ها گواه انتخاب صادق منند اگر درست اگر که اشتباه رای می‌دهم به گویش بلند کوه و پویش نسیم و برگ به اعتماد رویش گیاه رای می‌دهم * سئوال کرده‌ای که "رای قلب" من به نام کیست؟ به نهضت عظیم "آن نگاه" رای می‌دهم https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"بی‌تو" بی‌تو قرن‌هاست رودها، در طریق درّه سالکند بی‌تو زخم‌ها عفونی‌اند، بی‌تو دردها چه‌هالکند با تو لاله‌ها، ترانه‌ها، خطبه‌خوان دفتر منند بی‌تو داغ‌ها، دریغ‌ها، خسروان این ممالکند در هوایت ای نفَس‌ترین! ای بهار آخر زمین! بادها هماره جاری‌اند، ابرها دوباره سالکند آسمان، مدار حجّ توست، ای مطاف سعی عاشقی! در طواف تو ستارگان عازمان این مناسکند لب به جلوه باز کن! بخوان، شعر جمعه‌ی ظهور را مدتی است استغاثه‌ها، گرد دامن ملایکند * عصر، عصر عمروعاص‌هاست، یک‌نفس خودی نشان بده قرن‌هاست کوچه‌های ما داغدار خون مالکند https://eitaa.com/mmparvizan
"پیام" دنبال یک زمان جدیدم، محتاج یک مجالِ مجدّد باید به اوج رفت و رها شد، از بند این زوال مجدّد عمری است در توّهم رویا، در حسرت خیال تو هستم ای‌کاش باز، پیش تو باشم، یک خواب و یک خیال مجدّد من آن پرنده‌ام که همه‌عمر در این قفس دچار سکوتم هر صبح..‌. انتظار پیاپی، هر عصر... بال‌بال مجدّد هرشب میان بسترِ تردید، زل می‌زنم به پرسش ساعت می‌خوابم و شروعِ دوباره... صبح است و صد سوال مجدّد این زندگی بدون تو ای خوب! چیزی به‌جز ملال و خطر نیست پس، بعدِ مرگ... زنده‌شدن چیست؟: تکرار یک ملال مجدّد سالی گذشت و سال نو آمد، تحویلِ سال، معنی‌اش این بود: پایان یک جدالِ قدیمی، آغاز یک جدال مجدّد * ای دوست! ای عزیزِ صمیمی! قطع است اتّصال درونم ای‌کاش این پیامِ تو باشد: در حال اتّصالِ مجدد... https://eitaa.com/mmparvizan