"نکتهای شاید تکراری/ به بهانهی سالروز درگذشت دکتر غنی مصحح دیوان حافظ"
چند روز پیش در یادداشتی از دوستی ارجمند، نام حافظ شیرازی را دیدم که در پیشینهی شعر انتظار فارسی و شاعران مربوط به آن ثبت شده بود. مسالهای که بهفراوانی در یادداشتهای مشابه و بهویژه در رسانهها تکرار شده و احتمالا تکرار خواهد شد. اما فارغ از مباحث تکراری دربارهی مذهب و مسلک حافظ، یادآوری چند نکته دربارهی حافظ و پیوند اشعار او با ادبیات "مهدوی" خالی از فایده نیست:
۱_ در غالب نسخههای کهن دیوان حافظ و همچنین تصحیحهای آن، از جمله تصحیح غنی_قزوینی، تنها در یکبیت، به صورت مستقیم به نام مهدی(ع) اشاره شده است:
کجاست صوفی دجالفعل ملحدشکل
بگو بسوز که مهدیّ دینپناه رسید
مهدی، در بیت یادشده، سیمایی آخرالزمانی_ اسلامی دارد و نمیتوان آن را با سیمایی مختص به ادبیات انتظار شیعی معرفی کرد.
این بیت، با توجه به مطلع شعر و کارکرد مدحی آن، صرفا تلمیحی به نام مهدی منجی(ع* است. شیوهای که از دیرباز در سنت شعر فارسی و در خلال ستایش ممدوحان مرسوم بوده و تا روزگار ما نیز این تطبیق و ایجاد تشابه ادامه دارد.
چنانکه تقابل مهدی و دجال را در شعر زیر از عنصری نیز میتوان مشاهده کرد:
سیاست تو به گیتی علامت مهدی است
کجا سیاست تو نیست فتنهی دجال
یا در بیت زیر از قطران:
همی به دیده بدیدم چو روز رستاخیز
ز پیش رایت مهدی و فتنهی دجال
۲_ برخی بزرگان، بهویژه،
عالمان و عارفان، در سدههای اخیر برخی غزلهای حافظ را اشعاری در ستایش امام دوازدهم(عج) معرفی کردهاند یا آن اشعار را با امکان سازگاری با وجود آن حضرت تفسیر کردهاند.
مشهورترین این اشعار، یکی غزلی است با مطلعِ "ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی" که شعری است در ستایش معشوق یا ممدوحی که حافظ از وصف "شاه خوبان" برای او استفاده کرده و منتظر بازگشت اوست؛ هیچ قرینهای دیگر و مشخص از پیوند این شعر با امام منتَظر نمیتوان سراغ گرفت و ابهام و چندلایگی تفسیری در این شعر، چون دیگر سرودههای حافظ است.
شعر مشهور دوم، "مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید" است که در تصحیح غنی_قزوینی، ثبت نشده؛ اما در برخی نسخ کهن و تصحیحها از جمله حافظ انجوی ثبت شده و از منظر سبکی، محتملا از حافظ است؛ هرچند این شعر نیز قرینهای مشخص بر ستایش امام عصر(عج) ندارد و مخاطب حافظ میتواند هر ممدوح یا معشوقی باشد. اصولا شعر حافظ، به مخاطب اجازه میدهد که از این اشعار در موضوع انتظار موعود چون بسیاری موضوعات دیگر استفاده کند و تنها از این منظر، جزو قلمرو شعر انتظار به معنای عام آن است.
۳_ در خوانش اشعار حافظ، بهویژه در فاصلهی سدههای دهم تا سیزدهم، تلاش شده است؛ سیمایی منقبتسرا از حافظ ارائه شود. حال آنکه در اشعار او، اشارات مستقیم به شخصیتهای صدر اسلام کاربردی واضح و مستند ندارد و جز معدود ابیاتی چون رباعی "مردی ز کنندهی درِ خیبر پرس" و بیت "حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق"، کمتر اشارهای به شخصیتهای مورد احترام شیعه را در دیوان حافظ میتوان دید.
پرواضح است که شعر حکشده بر سنگ قبر حافظ با مطلع "ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش" نیز از حافظ نیست و هرچند در برخی چاپهای دیوان ثبتشده، در نسخ قبل از قرن دهم، تا آنجا که ذهن این کمترین بهخاطر دارد، نشانهای از آن نیست. انتساب برخی ابیات مجعول و متوسط چون شعر "نوشته بر درِ فردوس کاتبان قضا" به حافظ نیز که نیاز به بحث و مداقه ندارد.
#حافظ
#شعر_انتظار
#شعر_شیعی
@mmparvizan
" غزلی به طعم پیدایش"
بين صد گرگى كه از این چاه پیدا میشود
یوسفی-بینی وَ بین الله- پیدا میشود؟!
خواب گرگ و چاه دیدم، خواب برق دشنه نیز
ای شب تبدار! قرص ماه پیدا میشود؟
ابن سیرین! یک ستاره نیست درخواب "عزیز"
آفتابی کی بر این درگاه پیدا می شود؟
*
تا ترنج و کارد آمد در میان، معلوم شد
چون زلیخا چند خاطرخواه پیدا میشود
دست من خالی ست ای یوسففروشان! نگذرید
در بساطم عاقبت یک آه پیدا می شود
آی مردم! دارد این ابیات، بوی پیرهن
عشق، بعداز مصرعی کوتاه پیدا میشود
*
چشمهایم خیره بر گلدان حسن یوسف است
سورهای در برگها ناگاه پیدا میشود
دفتر #دلنخواهی یکی مجموعههای شاعر روحانی، محمدحسین انصارینژاد است که به همت #نشر_رخشید منتشر شده و یکی از نامزدهای جایزهی #قلم_زرین بوده است.
قالب اصلی این مجموعه #غزل است و پیش از این، به بهانههای مختلف بارها آن را از نظر گذراندهام.
یکی از زیباترین غزلهای این مجموعه، شعر #یوسف_و_چاه است که هرچند این روزها توجهی به حفظ شعر ندارم، به دلیل مرور و خوانشهای مکرر، ابیاتی از آن را به حافظه سپردهام.
این غزل یکی از متمایزترین غزلهایی است که در دهه ی اخیر با درون مایه ی #انتظار و در این بافت زبانی، خوانده یا شنیدهام؛ اما علت این موفقیت شاعر در چیست؟ پاسخ به این پرسش را در چند سطر ادامه خلاصه خواهم کرد.
شعر، طولی متعادل دارد و در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن سروده شده است؛ وزنی مشترک بین دو سبک #عراقی و #هندی که نشاندهنده ی پیوند دو سویهی شاعر با این دو شیوهی ادبی است. این فضای بینابین در ردیف دو کلمهای غزل هم دیده میشود؛ هرچند غلبهی معنای #فعلی در #ردیف، نگاه معنامحور شاعر را در غزل ثابت میکند. بهطوری که می توان گفت؛ شاعر در آثارش در کنار توجهی که به #کشف_مضمون دارد، به #اندیشه و #عاطفهی شاعرانه نیز پایبند است.
اما دو ویژگی اصلی تمایز در این غزل چیست؟
نخست: معنای جاری در ابیات که پیوندی طولی را در شعر و در حول مفهوم "انتظار" شکل داده است. نکتهی تامل برانگیز، #حرکت و سیر تحولی است که با تمرکز شاعر بر #ردیفها و #تصاویر در غزل دیده میشود و #ساختار شعر را تقویت کرده است.
نقش ردیف در شکلدادن به این پیوند، در این غزل کاملا محوری است.
در بیت اول، استفاده از عبارت "بَینی وَ بین الله" در کنار ردیف سوالی، نوعی استفهام انکاری را در شعر شکل داده است. گویا شاعر با وجود احساس نیازی که به #منجی دارد، با سوالی بسیار تردیدآمیز به این مفهوم نگریسته است. این تردید که با تصویر "یک یوسف ممکن در برابر صد گرگ موجود" شکل گرفته، کفهی ترازوی #تقابل را در نگاه اول به سمت انکار چربانده؛ نکتهای که در نوع خود و در شعر شاعری حوزوی، فضایی تازه را ترسیم کرده؛ هرچند این انکار در پایان شعر به وضعیتی دیگر تبدیل شده است.
در بیتهای بعد، شاعر از آن تردید موکد، شعر را به سمت سوالهایی محتمل (از منظر تاکید) پیش برده؛ بهطوری که گویا به مخاطب این پیام را منتقل می کند که هنوز امیدوار است تا ماه یا آفتابی ظهور کند؛ البته سوالی بودن ردیفها، این مفهوم را در حد احتمال باقی می گذارد.
در بیتهای چهارم و پنجم، ردیفها از حالت سوالی، به فضایی انشایی اما نزدیک به خبری، رسیدهاست. "خاطرخواهی" یا "آهی" که پیدا میشود؛ گویی روزنهی امیدی برای "پیدایش" منجی در شعر فراهم کرده است.
سیر معنایی شعر در بیت پایانی به تکامل میرسد؛ آنجا که ردیف "پیدا میشود" خبری قطعی را دربارهی ظهور زیر عنوان"سورهای در برگها" به مخاطب ارائه کرده و بر این اساس، شاعر در کلّ غزل، مخاطب را از سوالی بهظاهر نیستانگارانه به یقینی شبهعرفانی رسانده است؛ بیآنکه این حرکت به سختی و در قالب روایت یا صرف ادعای کلامی مطرح شده باشد.
زاویهی دومِ اهمیت این شعر، حرکت #عمقی غزل است که در سایهی ارتباط #بینامتنی موثر، در شعر ایجاد شده است. خلاف ظاهر گسسته در برخی ابیات (به ویژه چهارم و پنجم)، یک رشته از تناسبات و ارجاعات برون متنی، تمام ابیات را به هم متصل کرده و آن حضور تلمیح یا بازخوانی بخشی از داستان #حضرت_یوسف (ع) در شعر است. با این تمایز که شاعر صرفا به داستان اشاره نکرده؛ بلکه برخی از اجزای این #داستان_قرآنی را با استفاده از تخیل شاعرانهی خود بازخوانی کرده و با دیگر اجزای معنایی و تصویری شعر پیوند داده است.
"برآمدن گرگ از چاه به جای یوسف، داستان ستاره و آفتاب و آمیختن شخصیت یوسف نبی و #ابن_سیرین و در کنار آن اشاره به عزیز، داستان کارد و ترنج و زنان مصر، ماجرای بازار بردهفروشان و در پایان، جمع آنها در ظهور #حسن_یوسف"، منطق تصویری ابیات را کاملا پیوسته و منسجم ساخته است. علاوه بر این، تناسب واژهها و #ایهامها، بر تقویت انسجام غزل افزوده است.
#غزل_معاصر
#شعر_انتظار
@mmparvizan
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سدههای چهارم و پنجم"
در سدههای نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده میشود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد.
در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید:
یکی گوید که مهدی گشت پیدا
یکی گوید نبی الله اکبر
*
سیاست تو به گیتی علامت مهدی است
کجا سیاست تو نیست فتنهی دجال
در قطعهای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کردهام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجلهی شیعه شناسی) و نمیتواند از بوسعید باشد.
در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده میشود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بیدیوان میبینیم؛ عمدهی توصیفها روایتگر فتنهی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است:
مسعود سعد:
مشهور شد از رایت او آیت مهدی
منسوخ شد از هیبت او فتنهی دجال
سنایی (دیوان):
ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشهای
یک جهان دجال عالمسوز سر بر کردهاند
*
گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان
ور موافق خواهی ای دجال یکره سر بر آر
حدیقه:
خلق او آمد از نکو عهدی
روح عیسی و قالب مهدی
*
اندرین روزگار بدعهدی
چیست جز عدل هدیهی مهدی
در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده میشود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنهی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است.
در قصیدهای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمهی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و میگوید:
"قول به مهدی در عقاید ایشان ندیدهام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده".
شعر مورد نظر از زاویهی سبک سرودهی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رسالهی اسماعیلی کشفالمحجوب از ابویعقوب سجستانی هم میتوان دید:
"مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همهی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخنهای ایشان پوشیذه بوذ و علمهای ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمانها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یکجا آب خورند...".
کاملترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامهی اسدی توسی میتوان دید:
...ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخرزمان مهدی آید به در
بگیرد خط و نامهی کردگار
کند راز پیغمبران آشکار
ز کوچک جهان راز دین بزرگ
گشاید خورد آب با میش گرگ
بدارد جهان بر یکی دین پاک
بر آرد ز دجال و خیلش هلاک
همان آب گویند کآید پدید
درِ توبه را گم بباشد کلید
رسد زآسمان هر پیمبر فراز
شوند از پس مهدی اندر نماز
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
پس از آن شگفت دگرگونهگون
بس افتد جهاندار داند که چون
از سدهی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی مییابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است.
#مهدی_علیه_السلام_در_شعر_فارسی
#شعر_انتظار
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سدههای چهارم و پنجم"
در سدههای نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده میشود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد.
در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید:
یکی گوید که مهدی گشت پیدا
یکی گوید نبی الله اکبر
*
سیاست تو به گیتی علامت مهدی است
کجا سیاست تو نیست فتنهی دجال
در قطعهای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کردهام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجلهی شیعه شناسی) و نمیتواند از بوسعید باشد.
در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده میشود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بیدیوان میبینیم؛ عمدهی توصیفها روایتگر فتنهی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است:
مسعود سعد:
مشهور شد از رایت او آیت مهدی
منسوخ شد از هیبت او فتنهی دجال
سنایی (دیوان):
ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشهای
یک جهان دجال عالمسوز سر بر کردهاند
*
گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان
ور موافق خواهی ای دجال یکره سر بر آر
حدیقه:
خلق او آمد از نکو عهدی
روح عیسی و قالب مهدی
*
اندرین روزگار بدعهدی
چیست جز عدل هدیهی مهدی
در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده میشود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنهی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است.
در قصیدهای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمهی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و میگوید:
"قول به مهدی در عقاید ایشان ندیدهام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده".
شعر مورد نظر از زاویهی سبک سرودهی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رسالهی اسماعیلی کشفالمحجوب از ابویعقوب سجستانی هم میتوان دید:
"مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همهی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخنهای ایشان پوشیذه بوذ و علمهای ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمانها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یکجا آب خورند...".
کاملترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامهی اسدی توسی میتوان دید:
...ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخرزمان مهدی آید به در
بگیرد خط و نامهی کردگار
کند راز پیغمبران آشکار
ز کوچک جهان راز دین بزرگ
گشاید خورد آب با میش گرگ
بدارد جهان بر یکی دین پاک
بر آرد ز دجال و خیلش هلاک
همان آب گویند کآید پدید
درِ توبه را گم بباشد کلید
رسد زآسمان هر پیمبر فراز
شوند از پس مهدی اندر نماز
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
پس از آن شگفت دگرگونهگون
بس افتد جهاندار داند که چون
از سدهی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی مییابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است.
#مهدی_علیه_السلام_در_شعر_فارسی
#شعر_انتظار
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سدههای چهارم و پنجم"
در سدههای نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده میشود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد.
در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید:
یکی گوید که مهدی گشت پیدا
یکی گوید نبی الله اکبر
*
سیاست تو به گیتی علامت مهدی است
کجا سیاست تو نیست فتنهی دجال
در قطعهای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کردهام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجلهی شیعه شناسی) و نمیتواند از بوسعید باشد.
در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده میشود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بیدیوان میبینیم؛ عمدهی توصیفها روایتگر فتنهی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است:
مسعود سعد:
مشهور شد از رایت او آیت مهدی
منسوخ شد از هیبت او فتنهی دجال
سنایی (دیوان):
ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشهای
یک جهان دجال عالمسوز سر بر کردهاند
*
گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان
ور موافق خواهی ای دجال یکره سر بر آر
حدیقه:
خلق او آمد از نکو عهدی
روح عیسی و قالب مهدی
*
اندرین روزگار بدعهدی
چیست جز عدل هدیهی مهدی
در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده میشود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنهی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است.
در قصیدهای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمهی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و میگوید:
"قول به مهدی در عقاید ایشان ندیدهام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده".
شعر مورد نظر از زاویهی سبک سرودهی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رسالهی اسماعیلی کشفالمحجوب از ابویعقوب سجستانی هم میتوان دید:
"مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همهی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخنهای ایشان پوشیذه بوذ و علمهای ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمانها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یکجا آب خورند...".
کاملترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامهی اسدی توسی میتوان دید:
...ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخرزمان مهدی آید به در
بگیرد خط و نامهی کردگار
کند راز پیغمبران آشکار
ز کوچک جهان راز دین بزرگ
گشاید خورد آب با میش گرگ
بدارد جهان بر یکی دین پاک
بر آرد ز دجال و خیلش هلاک
همان آب گویند کآید پدید
درِ توبه را گم بباشد کلید
رسد زآسمان هر پیمبر فراز
شوند از پس مهدی اندر نماز
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
پس از آن شگفت دگرگونهگون
بس افتد جهاندار داند که چون
از سدهی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی مییابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است.
#مهدی_علیه_السلام_در_شعر_فارسی
#شعر_انتظار
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan