«شعر مقاومت در دهههای چهل و پنجاه»
در شعر شاعران جریان مقاومت عصر پهلوی که عمدتاً گرایش سیاسی دارند، هرچه از دهۀ 40 به دوران سقوط سلطنت نزدیک میشویم، استفاده از نمادهای شخصی، منفرد و غیرتکراری کاهش مییابد و زبان بهسمت نمادگراییِ تکرارشونده و قابلفهم سوق مییابد و بر میزان توجه به مخاطب عام و کمی شاعرانگی در سرودهها افزوده میشود.
با درنظرگرفتن سیر تکامل این جریان در دهههای 40 و 50، شعر مقاومت را در سه گرایش اصلی زیر میتوان طبقهبندی کرد:
نخست: دورۀ رواج شعر سیاسی در دهۀ چهل و فعالیت ادبی شاعرانی چون: سیاوش کسرایی، اسماعیل شاهرودی، اسماعیل خویی، شفیعی کدکنی و نعمت میرزازاده.
دو: دوران رواج شعر چریکی در سالهای1347 تا1350و ظهور شاعرانی از قبیل: سلطانپور، شفیعی کدکنی، جعفر کوشآبادی، اسماعیل خویی، نعمت میرزازاده و علی موسوی گرمارودی.
سه: رواج شعر سیاسی و مقاومت دهۀ 50 با محوریت شاعرانی چون: میرزازاده، گلسرخی، سلطانپور، موسوی گرمارودی، شفیعی، صفارزاده، کسرایی و خویی.
(بنگرید به حسین پور چافی، جریانهای شعری معاصر، ص ۳۴۱ تا ۳۴۵)
در نگاهی اجمالی و بدون درنظرگرفتن تفاوت شاخهها مختلف شعر مقاومت و شگردهایی که هریک از شاعران در پرداخت مفاهیم سیاسی و انقلابی در سرودههای خود دارند؛ ویژگیهای زبانی، ادبی و محتوایی اصلی این جریان را در موارد زیر میتوان دستهبندی کرد:
_ تغییر دستگاه واژگانی، استفاده از زبان ولحن حماسی و ورود واژگانی جدید به اشعار شاعران این جریان چون: جنگ، جهاد، جنگل، شهید، شقایق، گل، گلوله، تیر، تفنگ، خون، خنجر و... .
_استفاده از قالب شعری نیمایی و شعر منثور، کمی توجه به عناصر موسیقایی و وجود ضعف موسیقایی در برخی اشعار.
_گرایش بهصراحت، کمرنگ شدن تخیل و تصویر، و نزدیکی بیان سرودهها به شعار.
_ تعهد در برابر مسلک یا مکتب و همچنین گرایش از مخاطب خاص بهسمت مردم و در نتیجه ضعف بنیان شاعرانگی در اشعار در مقایسه با دیگر جریانها.
_ تغییر در حوزۀ درونمایهها و بنمایهها و روی آوردن به مفاهیم و موضوعات جدید چون غربستیزی و دشمنی با امپریالیسم، اشاره به قیامها و قهرمانان ملّی و مذهبی، تطبیق با انقلابهای مردمی دیگر ملل، دعوت به مقاومت، بیان رنجها و سختیهای تودۀ مردم، محکومکردن هنر برای هنر و دفاع از هنر سیاسی و متعهد به خلق و اجتماع.
_ تقسیم جریان شعر مقاومت به دوشاخۀ «شعر مذهبی» و «شعر خلقی و چپگرا» متناسب با نگرش سیاسی و اجتماعی شاعران.
در ادامه، بخشهایی از شعر «مجسمۀ آزادی» را میخوانیم. این شعر از دفتر «سحوری» سرودۀ نعمت میرزازاده است که نخستینبار در سال 1349 منتشر شده و میتوان آن را نمایندهای از جریان شعر مقاومت متمایل به شاخۀ مذهبی دانست:
...بر تلّی از دلار ستاده است
در دست مشعلیش فروزان
غولی خشن- به چهرۀ قدیسی-
با مشعلی عظیم که با آن
اعماق بیشۀ بولیوی را
روشن کند
... بر تلّی از دلار ستاده است
این پیکره مبشر آزادی است:
آزادی ربودن
آزادی هجوم.
اینک هزار کشتی تاراج
از چار سوی پهنۀ گیتی
خشنودی فرشتۀ آزادی را
-با ارمغان آنچه توان یافت-
رو سوی این گرسنه روانند
ای غول! ای مزوّر قدیس!
ای مشعل!
ای چراغ شب رهزنان دریایی!
با باد شرق
بر تو
سرانجام میوزم.
(تاریخ تحلیلی شعر نو، ج ۴، ص ۷۸)
"از کتاب منشور دوم/ محمد مرادی ص ۸۹ و ۹۰"
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
#شعر_معاصر
https://eitaa.com/mmparvizan
"شاعران نخست فلسطینی"
در نخستین دورهی شعر فلسطینی، شاعرانی اندک به صورتی ضمنی به مشکلات ایجادشده در منطقهی مقاومت پرداختهاند. در این سالها شاعری چون «نشاشیبی» در سال 1910 در اشعارش به توطئهی فروش زمینهای فلسطین به یهودیان اشاره کرده و در سال 1912 چاپ شعر «سلیمان فروغی» نیز در برگیرندهی چنین مفاهیمی است. در این دوره، دولتهای مقتدر اسلامی چون: عثمانی، ایران و پاکستان، درگیر معضل استعمار داخلیاند و چندان متوجه فلسطین و آژانس یهود نیستند. در کل، این سالها، دوران غفلت از مسالهی فلسطین است و شعر عرب همچنان درگیر خمریات و قصیدههای کهن به شیوهی متنبی و ابوالعلاست و کمتر مفاهیم روشنگرایانه در اشعار دیده میشود.
ویژگیهای دومین دورهی شعر فلسطین را، باید در بین سالهای 1917 تا 1948 واکاوی کرد. در این زمان، هنوز بریتانیای کبیر، فلسطین را بهعنوان قسمتی از مستعمرات خود در تصرف دارد؛ اما با گسترش فعالیتهای بنگاه یهود و پیگیریهای آنان برای جستوجوی سرزمینی واحد، اوّلین آژیرهای خطر به صدا در میآید و پس از اعلامیهی بالفور، برخی از آثار مقاومت فلسطینی سروده میشود. در این سالها تیزی نوک پیکان اشعار بهسمت انگلیسیهاست؛ با ایتحال با علنی شدن اقدامات صهیونیستها و حمایت خونریزانهی بریتانیاییها از آنان، روند شعر مقاومت شتاب گرفته است.
در این مدت، جریان خریدوفروش زمین بین یهودیان و فلسطینیان سرعت میگیرد و این رویداد، باعث علنیشدن ماجرای غصب فلسطین و آغاز حکومت اسرائیلیها بر فلسطین شده است. بسیاری از شاعران، در این زمان به گوشزد کردن خطر پرداختهاند؛ اما شعر مقاومت فلسطین، هنوز شکل یکپارچه نگرفته است.
در شعر این دوره میتوان چند موضوع محوری را در اشعار جستوجو کرد:
«1- مبارزه علیه بریتانیا بهعنوان عامل پیشبرد منویات صهیونیستها و نیز اندیشهی صهیونیسم؛
2- تأیید و مدح مبارزان و قهرمانان انقلابی؛
3- خریداری زمینهای فلسطین توسط یهودیان مهاجر.»(فرزاد، 1383: 45)
یکی از نقطههای اصلی در تحول شعر فلسطینی، انقلاب مردم در آوریل 1936 است. این انقلاب با اعتصابهای سراسری آغاز شد و پس از آن جنگهای داخلی بین اعراب و انگلیسیان و یهودیان رخ داد. این انقلاب، خواهانِ جلوگیری از فروش زمینهای فلسطین، قطع مهاجرت یهودیان و درنهایت تشکیل حکومتی فلسطینی بود. اگرچه با میانجیگری برخی عربها، این نهضت زود به سازش گرایید، نسلی از مبارزان این انقلاب به نهضت پایداری فلسطینی اضافه شد.
این نسل که ادامه دهندهی راه مبارزانی چون: عزالدین قسام(مقتول به1935) بود؛ در راه گسترش نظریههای انقلاب تلاشی چشمگیر کرد. جنبش انقلاب 1936 آنقدر فراگیر بود که ادبیات فلسطینی در دل آن شکل گرفت؛ ادب ویژگیهای اصلی شاعران این جریان ادبی را میتوان اینگونه دستهبندی کرد:
«نخست: بیشتر آنان خود مجاهد بودهاند؛ انجام فعالیتهای سیاسی برای آنان یک نوع نیاز روزانه به شمار میرفت و شعرشان وسیلهی پیشبرد هدفهای انقلابی بود و حتّی بسیاری از آنان در برابر شکنجههای سخت تاب آورده و برخی در میدان مبارزه جان خود را از دست دادهاند...؛ دوم: آنان در شعر خود بیشتر پایداریها، ایستادگیها و پایگاههای انقلابی را بیان میداشتند و از آن، وسیلهی اعتراض در برابر واپسگراییها میساختند؛ بهگونهای که میتوان بسیاری از رویدادهای تاریخی ویژهی انقلاب فلسطین را از مجموعههای شعری آنان بیرون کشید...؛
سوم: این شاعران شکل کلاسیک قصیده را در بیان تجربیات خویش به کار میگرفتند.» (اسوار، 1358: 11)
علل استفاده از قالبهای سنتی در ادبیات مقاومت این دوره را میتوان اینگونه خلاصه کرد:
1- در این دوره شعر پویا و نو معاصر عرب هنوز فراگیر نشده بود؛
2- بازگشت به شعر سنتی میتوانست بیانگر توجه به سنتهای ملّی و قومی در برابر مهاجمان باشد؛
3- موسیقی و آهنگ موجود در شعر سنتی بهخوبی میتوانست شیوهی رجزگونهی اشعار مقاومت را حفظ کند و در راهپیماییها و اعتصابها و شعارها کاربردی باشد.
4- این نوع اشعار با چارچوب ذهنی و سلیقهی تودهی مردم فلسطین سازگارتر بود و در تشویق آنان به همراهی با جریان مقاومت موفقتر مینمود.
از شاعران انقلاب 1936، بیشک سهم «ابراهیمطوقان، عبدالرحیم محمود و ابوسلمی از دیگران پررنگتر است. در شعر آنان مفاهیمی چون: آزادی، رهایی، استقلال، وطن، شهدا، دادخواهی و انتقام از متجاوزان انگلیسی و یهودی،.... دیده میشود. در پایان این دوره، شعر فلسطین به مرحلهی دیگری از جدال و نبرد خویش وارد شد. هرچه فریاد زد، هرچه حقطلبی کرد، هرچه با تودههای با ایمان همآواز شد، نتوانست از وقوع فاجعه جلوگیری کند و متأسفانه در 1948 فاجعه به وقوع پیوست و دشمن اعلام موجودیت کرد.» (فرزاد، 1383: 46)
#شعر_فلسطینی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
«فلسطین در شعر شاعران فارسی/ بخش اول»
در خلال سرودههای شاعران عرب، توصیفهای موجود از فلسطین سرشار از سرزندگی، جلوههای بومی و در بردارندۀ مفاهیمی چون: تبعید، آوارگی و حتّی عشق است. (نک: محمدی روزبهانی، 1389: 80و91)
خلاف شاعران فارسی که عینیت وطن فلسطینی در سرودههاشان چندان انعکاسی نیافته و بیشتر به توصیف حسّ خود از فلسطین پرداختهاند. این نوع نگاه حماسی و انقلابی را از سرودههای نخستین فارسی با موضوع فلسطین و در اشعار شاعرانی چون: مهرداد اوستا بهخوبی میتوان دید:
ای هرکجا دام / وی هر زمین کین / بشکوهای خاک "فلسطین" /ای سرزمین چشم بر هر سو گشاده... /ای خانۀ متروک غمگین / آه ای "فلسطین"؛ ای"فلسطین"
(صداقتگوی کیاسری، 13-1372: 15)
از شاعران دهۀ 60 فارسی، در فلسطینیات آرش بارانپور جلوههایی حماسی و درونی از توصیف و ستایش فلسطین نمود دارد. او از معدود شاعران نسل اوّل و دوم است که در توصیف فلسطین، گاه لحنی شبیه شاعران عرب انتخاب کرده و به گونهای بومی و عینی، از ویرانیهای فلسطین سخن میگوید:
بر آوازهای روستایی من / فلسطین جای دیگری دارد / نه سرزمینی است / که بتوان در نقشۀ جهان انگشت بر آن نهاد و گفت / - اینجاست -
(همان: 36)
در شعر دهۀ 60، فلسطین نه میهن شاعر که نمادی از مقاومت و مظلومیت جهان اسلام است. این نوع نگاه را در اشعار شاعرانی چون: ضیاءالدین ترابی و در کارکردی نمادین بهوضوح میتوان دید. از دیگر ویژگیهای نخستین فلسطینیات فارسی، استفاده از واژۀ فلسطین در جایگاه ردیف است.
حسن اجتهادی در شعر چریکی خود که به سال 1349 سروده از این ردیف بهرهبرده است:
چریک غم از سرزمین فلسطین
عقاب حضور حزین فلسطین
(اجتهادی، 1381: 98)
از دیگر شاعران نسل اوّل انقلاب، محمدعلی مردانی هم، «فلسطین» را در جایگاه ردیف به کاربرده است.
(نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 137)
در توصیفهای شاعران انقلاب، همچنین فلسطین بهعنوان مهبط پیغمبران و قبلۀ نخست بارها ستوده شده است. مفاهیمی که ویژۀ شاعران دهۀ 60 نیست و در اشعار شاعران جوان پس از جنگ هم بهفراوانی دیده میشود؛ چون توصیف زیر از بابک عارفی:
ای هقهق شکسته به حجم صدای من
ای قبلۀ قبیلۀ دردآشنای من ...
ای مهبط مطهر پیغمبران پاک
ای تکیهگاه قامت دردآشنای خاک
(محمدی، 1377: 100)
انعکاس مفاهیم مربوط به فلسطین در شعر فارسی در سالهای پس از جنگ و بهویژه در شعر شاعران نوسرا، تحتتأثیر ترجمۀ اشعار عربی، تاحدودی دگرگون شده؛ بهطوری که در آثار محمدمهدی محمدی، تیمور آقامحمدی، هاشم کرونی و علیمحمد مودب و از شاعران نسل قبل، علیرضا قزوه، توصیفها و تصاویری تازه در ستایش فلسطین میتوان دید:
فلسطین شکوفه میکند درباران خونونمک / عروس میشود در طوفان نیزه و خنجر / خیمه میزند چون سایه در شب
(قزوه، 1384: 149-150)
#فلسطین
#شعر_پایداری
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"امید به پیروزی آینده"
در شعر شاعران فارسی، امید به پیروزی مردم فلسطین و آزادی قدس یکی از مفاهیم اصلی سرودههاست. در شعر تمام دورههای پسازانقلاب، بارها و به شیوههای مختلف به پیروزی نهایی نهضت فلسطین اشاره شده است. این مفهوم را در شعر شاعران دوران جنگ چون: عباس براتیپور، محمدرضا سهرابینژاد و فرامرز محمدیپور آشکارا میتوان دید. شیوۀ پرداخت این امید، در شعر شاعران نسل اوّل انقلاب معمولاً با استفاده از واژههای نمادین است.
(نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 28، 85، 132و148)
هرچند برخی شاعران چون تیمور ترنج تحتتأثیر ترجمۀ شعر شاعران عرب، تاحدودی متمایز و غیرمستقیم به این مفهوم اشاره کردهاند:
این صدا / صدای مردمانی است / که در هزارتوی دهلیزهای تیرگی / خانه دارند /...اما، امید / همچون ستارهای / در اعماق قلبهایشان / میدرخشد.
(ترنج، 1379: 12)
در اشعار سنتی شاعران نسل سوم انقلاب چون: علی سلیمانی، مهران رنجبر و...، شهرهای فلسطین تولدی تازه را در سالهایی نهچندان دور تجربه خواهند کرد. (نک: سیب و زیتون، 1388: 50 و54 و قزوه، 1385: 24)
آنچنان که در ابیات زیر از علی سعادت شایسه میتوان دید، فردای قدس فردایی امیدبخش خواهد بود که از دل نمادهای فلسطین: «سنگ و زیتون» خواهد رویید:
...فردا حقیقتی است در آغوش چنگ تو
فردا جوانه میزند از پای سنگ تو
فردا پراست از گل زیتون دستهات
فردا نشسته در رگ و در خون دستهات
(اسرافیلی، 96: 1384-97):
امید به آینده و پیروزی، در شعر فارسیزبانان، تاحدودی با شعر عربی متفاوت است. در شعر عربی، پیروزی آینده، زیر سایۀ وحدت و مقاومت قومی - ملّی شکل میگیرد؛ درحالیکه از منظر شاعران فارسی، این پیروزی که قطعاً جنبهای دینی دارد، بیشتر با ظهور منجی و مفهوم انتظار همراه است.(نک: انصارینژاد، 1386: 57و59، عمرانی، 1382: 17 و سیب و زیتون، 1388: 28، 48و52)
البته ارتباط منجی و فلسطین حتّی در اشعار دهۀ 60 فارسی نمود داشته، چنانکه در سطرهای زیر از سلمان هراتی دیده میشود:
باور کنید اگر او یک روز / خودش را از ما دریغ کند / تاریک میشویم / در اردوگاههای فلسطین حضور دارد / و خیمهها را مینگرد.
(هراتی، 107: 1383-106)
"در کوچهباغهای پرتقال و زخم: محمد مرادی"
#شعر_پایداری
#فلسطین
https://eitaa.com/mmparvizan
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون»
برخی از واژهها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار میروند و مفاهیم وسیعی را در توصیفها بهخود اختصاص میدهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژههای اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژهها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان میتوان طبقهبندی کرد.
نمادهای بومی -جغرافیایی
این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعیاند و استفاده از آنها در اشعار، بهنوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااینحال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژههای زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گلها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند.
زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده میشود که در دوران پس از جنگ سروده شدهاند و بیشک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش بارانپور، تیمور ترنج، مجتبی مهدویسعیدی و علیرضا قزوه، در سرودههای آزاد خود از آن بهره بردهاند:
یا اخم عنابی ماه / در شبهای زیتونزارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است
(صداقتگوی کیاسری، 1372: 39)
این واژه علاوهبر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کردهاند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهههای اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصارینژاد، 1386: 56)
اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی بهاندازهای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتابهای مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است.
#زیتون
#شعر_فلسطینی
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
«نمادهای پایداری در فلسطینسرودهها»
در سنت اشعار فارسی سروده شده با موضوع فلسطین، واژههایی میتوان دید که القاگر حس مقاوت مخاطبند. از میان این کلیدواژهها، سنگ، خون، زخم و شهید، بیشترین کاربرد را در اشعار یافتهاند.
سنگ، پرکاربردترین نماد در فلسطینیات و نمایندهای هموزن زیتون در ادبیات جهانی مقاومت است؛ البته این واژه در سنت شعر فارسی بروزی بیش از ادبیات عرب دارد. در میان شاعران فارسی، علیرضا قزوه بیش از دیگران از این نماد بهره برده است. (نک: قزوه، 1384: 89، 94، 137، 138و151)
در شعر او زمان و مکان مقاومت تنها با «سنگ» قابلمحاسبه است؛ او «سنگ» را نماد بیداری، حرکت و رمی شیطانهای جهانی میداند:
حالا ساعت بهوقت سنگ چنداست؟ / و من تا ساعت چند باید شعر خشم و سنگ بگویم؟ / باران سنگ تا ساعت چند باید ببارد. (همان، 148)
دیگر شاعران فارسی نیز از دوران جنگ، از سنگ بهعنوان شناسنامۀ شعر پایداری فلسطین و برای تشجیع مخاطب به مقاومت، استفاده کردهاند.
(نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 70و141)
البته در غزلها و اشعار سپید شاعران جوان دهۀ 80، بیشترین توجه به این واژه دیده میشود. (نک: عمرانی، 22: 1382، اسرافیلی، 359: 1385، 89، 376و377)
اهمیت این واژه در فلسطینیات شاعران جوان بهحدی است که شاعرانی چون: علی دولتیان، عبدالحمید رحمانیان و غلامرضا کافی، غزلهایی با ردیف سنگ در ستایش مقاومت فلسطین سرودهاند:
شتاب داشت و پیدا نکرد آنجا سنگ
هجوم برد به دستش نبود حتّی سنگ
(اسرافیلی، 1384: 81)
این نماد حتّی در شعرهای کودک و نوجوان با موضوع مقاومت نیز کاربرد یافته است. (همان، 85)
از دیگر واژههای نمادین در فلسطنیات که پایداری و مبارزه را به مخاطب القا میکند، واژههایی چون: زخم، خون، شهادت و شهید را باید نام برد. این کلمات در اشعار دفاع مقدس فراوانی دارند و در ادامۀ سنت شعر جنگ به فلسطنیات فارسی راه یافتهاند. فراوانی این واژهها در فلسطینسرودههای فارسی بهحدی است که نمیتوان بهتفصیل از آن سخن گفت. این نمادها، بیش از همه در سرودههای شاعران فارسی دهۀ 60 و آغاز دهۀ هفتاد دیده میشود و شاعران نسل سوم چندان توجهی به آنها ندارند. در سطرهای زیر از ضیاءالدین ترابی نمودهایی را از این نمادها میتوان دید:
گلهای سرخ / مثل زخم / مثل سیاهزخم / زخم دل شکستۀ لبنان / وقتیکه سرو ساده / چون کوه ایستاده بود و-تاریخ / بازانوان خسته / چون شتری پیر / میگذشت / در فصل بیتفاوت / بیتقویم / در فصل زخمی من / زخم ذهن من.
(ترابی، 1369: 128-129)
در فلسطینات علیرضا قزوه، تیمور ترنج، محمدتقی تقیپور، رباب تمدن، عزیزاللّه زیاد، حبیبه جعفریان، محمدحسین جعفریان و... کاربرد این نمادها را میتوان دید؛ البته در شعر شاعران نسل سوم، تبدیل واژههای زخم و خون، به شهادت، انتحار و انتفاضه بیشتر نمود یافته است.
#شعر_فلسطینی
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
«دیگر نمادهای پایداری در شعر فلسطینی»
یکی دیگر از مجموعهواژههایی که زیر عنوان نمادهای پایداری در شعر فلسطین قرار میگیرد، متشکل از کلماتی است که بهصورت مستقیم و یا نمادین، ویرانگری نیروهای صهیونیست را در سرزمینهای اشغالی توصیف میکند. در اشعار فارسی، واژههای بمب، مسلسل، تانک و موشک و... از این دسته است. نمادهایی که در سالهای اخیر و بهموازات اشعار عربی در شعر فارسی هم کاربردی وسیع یافتهاست. در نمونههای فارسی، «بمب» پرکاربردترین نشانه از ویرانگری است که بیشتر در اشعار آزاد دیده میشود. کاربرد این واژه را در سرودههایی از علیرضا قزوه، محمدرضا ترکی، محمدمهدی سیار، علیرضا رجبعلیزاده و... می توان دید:
شبت را / از بمبهای خوشهای پر دیدم / آنگاه که زیر سرت / بالشی از سنگ و ستاره بود.
(قزوه، 1386: 69)
واژههای مسلسل، نارنجک، تانک، تفنگ و... نیز بهصورت پراکنده در اشعار شاعران نسل سوم، نمود دارد.
(نک: اسرافیلی، 319: 1385، 336، 406، 408 وقزوه، 1385: 21)
علاوه بر نمادهای یادشده، اشاره به آوارگی در کشورهای حاشیه، توصیف اردوگاهها، توجه به مفهوم محاصره و در کنار آن استفاده از واژههایی چون: «دیوار»، «تبعید»، «حصار»، «آزادی» و... در شعر مقاومت فلسطین همواره کاربرد داشته؛ چنانکه این مفهوم یکی از بنمایههای اصلی اشعار معین بسیسو شاعر فلسطینی است.
(محمدی روزبهانی، 1389: 79)
در مقایسه با شاعران عرب، شاعران فارسی ازآنجا که تنها از دور با مفهوم آوارگی و پیامدهای آن آشنا بودهاند؛ چندان نتوانستهاند این مفاهیم را در اشعارشان توصیف کنند و با استفاده از برخی واژهها و نمادها، کوشیده اند آن را در اشعارشان القا کنند. برای مثال مهرداد اوستا و تیمور ترنج از میان شاعران دوران جنگ، بهصورت ضمنی به آوارگی فلسطینیان اشاره کردهاند. (نک: صداقتگوی کیاسری، 16: 1372و45)
در شعر شاعران دهۀ هشتاد، علاوهبر توصیف آوارگی، مسالۀ دیوارهای حائل بیشترین نمود را یافته و شاعرانی چون علیرضا قزوه، اصغر عظیمیمهر و تیمور آقامحمدی، از این نماد در سرودههاشان استفاده کردهاند:
...من از ساکنین رهاشدۀ لبنانم / ولی دلم پشت این سیمهای خاردار و / دیوارهای بتنی / در محلۀ هرگز ندیدۀ راماللّه / میتپد.
(اسرافیلی، 32: 1384-34)
علاوهبر واژههای یادشده، نمودهایی پراکنده از اردوگاهای فلسطنیان، بهویژه صبرا، شتیلا و جنین را در برخی اشعار فارسی میتوان دید.
#شعر_فلسطینی
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
"رجزخوانی: مولفهای از شعر فلسطینی"
اشعار نزار قبانی شاعر بزرگ سوری از بسترهای نمود رجزهای پایدارانه در شعر مقاومت با موضوع فلسطین است.
سطرهایی از ترجمهی این شعر به روایت کتاب "در کوچهباغهای پرتقال و زخم"، در تصویر آمده است:
من قصب الغابات/ نخرج کالجنّ لکم.../ من قصب الغابات/ من رزم البرید... من مقاعد الباصات...
"بررسی جایگاه شعر پایداری فلسطین در ادبیات انقلاب و مقایسه با اشعار شاعران عرب: محمد مرادی، صفحههای ۸ و ۹"
#نزار_قبانی
#فلسطین
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون»
برخی از واژهها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار میروند و مفاهیم وسیعی را در توصیفها بهخود اختصاص میدهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژههای اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژهها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان میتوان طبقهبندی کرد.
نمادهای بومی -جغرافیایی
این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعیاند و استفاده از آنها در اشعار، بهنوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااینحال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژههای زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گلها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند.
زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده میشود که در دوران پس از جنگ سروده شدهاند و بیشک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش بارانپور، تیمور ترنج، مجتبی مهدویسعیدی و علیرضا قزوه، در سرودههای آزاد خود از آن بهره بردهاند:
یا اخم عنابی ماه / در شبهای زیتونزارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است
(صداقتگوی کیاسری، 1372: 39)
این واژه علاوهبر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کردهاند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهههای اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصارینژاد، 1386: 56)
اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی بهاندازهای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتابهای مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است.
#زیتون
#شعر_فلسطینی
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan
"سهم"
تورا میراث خود کردند، ناظرها و تاجرها
فغان از کیل تاجرها، امان از خیل ناظرها
کجایی ای سلیمانیترین سرباز ایرانی
که دیوان گرم تکثیرند در انبوه عابرها
تو حاضر باش در شعرم که در هنگامهی غيبت
به تحریف تو مشغولند غایبها و حاضرها
دکانِ زور و زر را تخته کن با سِحر لبخندت
که بیم ورشکستی چیره شد بر جان تاجرها
هلا ای شیر ایرانی! بزن از بیشهات بيرون
که گرگ افتاده بد در گلّهی آسودهخاطرها
بیا و باطن نورانیات را باز ظاهر کن
که مست جنگ و تکفیرند باطنها و ظاهرها
تورا من یار دیرینم؛ نه از آنم نه از اينم
نه از انبوه ساکنها، نه از جمع مهاجرها
خوشا نخل و خوشا میثم، خوشا زهر و خوشا مالک
خوشا مرگی درخشان چون ابوذرها و یاسرها
*
بده سهم مرا از راز چشمانت که میدانی
زمان سهمخواهی از تو میگویند شاعرها
#غزل
#شعر_پایداری
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
تقدیم به دایی شهیدم که در کربلای پنج پرکشید و مادران شهیدی که هنوز منتظرند.
"چای"
صبح است و مادر بر کمر بسته توانش را
تا دم کند طغیان دردِ جاودانش را
دیوار را زل میزند... ساعت همان لحظه است
که بارها هر روز میبیند زمانش را
احمد! (زمانش نیست). احمد! (دیر خوابیده است)
یک بار دیگر خواب مانده امتحانش را
یک سیب مانندِ پدر... روزی پدر افتاد
او ماند و آن سیبی که پر کرده جهانش را
قدری تکانش میدهد... یکبار دیگر هم
تکرار کرد این بار با شدّت تکانش
قدری تکانِ بیشتر... بدجور خوابیده است
قد میکشد تردید و می برّد امانش
کمکم به خود می آید و میفهمد احمد نیست
تا کم کند دلشورههای بیکرانش را
تا تاقچه زل میزند تا قاب عکس آنگاه
تجدید خاطر میکند داغ جوانش را
*
... یک سایه از پشت سماور خیره شد. (او نیست؟)
این حس برای لحظهای پر کرد جانش را
در پشت بنبست کدامین استکان خفته است؟
مردی که او در خانه میجوید مکانش را
مردی که او هر روز بیصبرانه میپرسد
از تیکتاکِ مردهی ساعت نشانش را
مردی که او هر قدر میگردد نمییابد
شیرینی لب_قندهای ناگهانش را
*
یک استکان از خاطرات رفته جا مانده است
یک استکان که... خستگی بسته زبانش را
یک استکان که دردِ دلهای زنی هر صبح
باریک کرده مثلِ چوبِ نی میانش را
*
دستی به زانو زد... به زحمت سفره را برداشت
نم کرد با اشک سماور تکّهنانش را
دستی به زانو زد که... پشت استکان لرزید
لِه کرد یک درد قدیمی بازوانش را
دستی به زانو بُرد تا... کج کرد قوری را
بارید کنج استکان درد نهانش را...
آن استکان را تا حدود چانه بالا برد
در اضطراب انداخت قلب دودمانش را
لب را به سطح چای زد... چشمش به قاب افتاد
سوزاند این تصویر مغز استخوانش را
آمد برایش نان بپیچد... دید اینجا نیست
تاریک کرد این واقعیّت آسمانش را
بغضش شکست و سفرهی صبحانه را پیچید
تا تاقچه هل داد چشم ناتوانش را
زل زد به عکس قاب و... با اندوه برگرداند
یک بار دیگر توی قوری استکانش را
۱۳۸۴، دفتر تو سیب و گنوم... تو خود حوا
#محمد_مرادی
#شعر_پایداری
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
"به عشق وطن: تصنیفی از عارف قزوینی"
هنگام می و فصل گل و گشت و چمن شد
دربار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطهی ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!
سر کین داری ای چرخ! نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ!
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایهی گل بلبل ازین غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!
سر کین داری ای چرخ! نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ!
...
از دست عدو نالهی من از سر درد است
اندیشه هر آن کس کند از مرگ، نه مرد است
جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!
سر کین داری ای چرخ! نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ...
#ادبیات_مشروطه
#شعر_پایداری
#عارف_قزوینی
#شعر_وطنی
#ایران
https://eitaa.com/mmparvizan