eitaa logo
پرویزن
534 دنبال‌کننده
286 عکس
32 ویدیو
100 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی، دانشگاه شیراز)
مشاهده در ایتا
دانلود
"شعر فلسطینی و دوره‌های آن" در میان جریان‌های شعر پایداری عرب، در دهه‌های اخیر، شعر فلسطینی از همه شکوفاتر است. شعر فلسطین را در یک تقسیم‏‌بندی کلّی می‌توان به پنج دوره‌ی اصلی تقسیم کرد: 1- پیش از اعلامیه‌ی بالفور، یعنی پیش از آنکه لردبالفور وزیرخارجه‌ی بریتانیا در 1917 اعلامیه‌ی معروف خود را صادر کرد و به‏‌طور ضمنی به صهیونیست‌ها وعده‌ی تشکیل دولت یهودی را بدهد. 2- دوره‌ی پس از اعلامیه‌ی بالفور که بیشتر متفکران و شاعران عرب، خطر را احساس کردند و آن را جدی گرفتند؛ زیرا در این فترت زمانی یعنی از 1917 تا 1948 که کشور اسرائیل رسماً اعلام موجودیت کرد، لحظه‌به‌لحظه بر تعداد مهاجران یهود به فلسطین افزوده شد. 3- دوره‌ی سوم پس از تشکیل رسمی دولت اسرائیل یعنی از سال 1948 تا شکست اعراب در ژوئن 1967 است. در این دوره قوانین ظالمانه‌ی اسرائیلی‏‌ها در مورد غصب زمین‌های کشاورزی، زندانی‌کردن آنان در روستاها، کشتار دسته‌جمعی روستاییان و به‌راه‌انداختن زندا‌ن‌های مخوف با شکنجه‌های قرون وسطایی رخ می‌نماید. 4- دوره‌ی چهارم از زمانی آغاز می‌شود که اعراب در سال 1967 از اسرائیل شکست خوردند. اهمیت این دوره بدان جهت است که اعراب دانستند که مسألۀ اسرائیل تنها به فلسطین محدود نمی‌شود.(فرزاد، 41: 1383-38) 5- در کنار چهار دوره‌ی اصلی یادشده که در کتاب‌های تاریخ ادبیات فلسطینی به آن‌ها اشاره شده، برخی منتقدان، ادبیات پس از انتفاضه‌ی(1987) مردم فلسطین را شکل‌دهنده‌ی دوره‏‌ای جدید از شعر فلسطین می‏‌دانند که می‏‌توان آن را دوره‌ی پنجم این تقسیم‏‌بندی دانست. (نک. محمدی روزبهانی، 1389: 67-68) https://eitaa.com/mmparvizan
"شاعران نخست فلسطینی" در نخستین دوره‌‌ی شعر فلسطینی، شاعرانی اندک به صورتی ضمنی به مشکلات ایجادشده در منطقه‌ی مقاومت پرداخته‌اند. در این سال‌ها شاعری چون «نشاشیبی» در سال 1910 در اشعارش به توطئه‌ی فروش زمین‌های فلسطین به یهودیان اشاره کرده و در سال 1912 چاپ شعر «سلیمان فروغی» نیز در برگیرنده‌ی چنین مفاهیمی است. در این دوره، دولت‌های مقتدر اسلامی چون: عثمانی، ایران و پاکستان، درگیر معضل استعمار داخلی‌اند و چندان متوجه فلسطین و آژانس یهود نیستند. در کل، این سال‌ها، دوران غفلت از مساله‌ی فلسطین است و شعر عرب همچنان درگیر خمریات و قصیده‌های کهن به شیوه‌ی متنبی و ابوالعلاست و کمتر مفاهیم روشن‌گرایانه در اشعار دیده می‌شود. ویژگی‏‌های دومین دوره‌ی شعر فلسطین را، باید در بین سال‌های 1917 تا 1948 واکاوی کرد. در این زمان، هنوز بریتانیای کبیر، فلسطین را به‌عنوان قسمتی از مستعمرات خود در تصرف دارد؛ اما با گسترش فعالیت‌های بنگاه یهود و پی‌گیری‌های آنان برای جست‌وجوی سرزمینی واحد، اوّلین آژیرهای خطر به صدا در می‌آید و پس از اعلامیه‌ی بالفور، برخی از آثار مقاومت فلسطینی سروده می‌شود. در این سال‌ها تیزی نوک پیکان اشعار به‌سمت انگلیسی‌هاست؛ با ایت‌حال با علنی شدن اقدامات صهیونیست‌ها و حمایت خون‏ریزانه‌ی بریتانیایی‌ها از آنان، روند شعر مقاومت شتاب گرفته است. در این مدت، جریان خریدوفروش زمین بین یهودیان و فلسطینیان سرعت می‏‌گیرد و این رویداد، باعث علنی‌شدن ماجرای غصب فلسطین و آغاز حکومت اسرائیلی‌ها بر فلسطین شده است. بسیاری از شاعران، در این زمان به گوش‌زد ‌کردن خطر پرداخته‌اند؛ اما شعر مقاومت فلسطین، هنوز شکل یکپارچه نگرفته است. در شعر این دوره می‌توان چند موضوع محوری را در اشعار جست‌وجو کرد: «1- مبارزه علیه بریتانیا به‌عنوان عامل پیش‌برد منویات صهیونیست‌ها و نیز اندیشه‌ی صهیونیسم؛ 2- تأیید و مدح مبارزان و قهرمانان انقلابی؛ 3- خریداری زمین‌های فلسطین توسط یهودیان مهاجر.»(فرزاد، 1383: 45) یکی از نقطه‌های اصلی در تحول شعر فلسطینی، انقلاب مردم در آوریل 1936 است. این انقلاب با اعتصاب‌های سراسری آغاز شد و پس از آن جنگ‌های داخلی بین اعراب و انگلیسیان و یهودیان رخ داد. این انقلاب، خواهانِ جلوگیری از فروش زمین‌های فلسطین، قطع مهاجرت یهودیان و درنهایت تشکیل حکومتی فلسطینی بود. اگرچه با میانجی‌گری برخی عرب‌ها، این نهضت زود به سازش گرایید، نسلی از مبارزان این انقلاب به نهضت پایداری فلسطینی اضافه شد. این نسل که ادامه دهنده‌ی راه مبارزانی چون: عزالدین قسام(مقتول به1935) بود؛ در راه گسترش نظریه‌های انقلاب تلاشی چشم‌گیر کرد. جنبش انقلاب 1936 آن‌قدر فراگیر بود که ادبیات فلسطینی در دل آن شکل گرفت؛ ادب ویژگی‌های اصلی شاعران این جریان ادبی را می‌توان این‌گونه دسته‌بندی کرد: «نخست: بیشتر آنان خود مجاهد بوده‌اند؛ انجام فعالیت‌های سیاسی برای آنان یک نوع نیاز روزانه به شمار می‌رفت و شعرشان وسیله‌ی پیش‌برد هدف‌های انقلابی بود و حتّی بسیاری از آنان در برابر شکنجه‌های سخت تاب آورده و برخی در میدان مبارزه جان خود را از دست داده‌اند...؛ دوم: آنان در شعر خود بیشتر پایداری‌ها، ایستادگی‌ها و پایگاه‌های انقلابی را بیان می‌داشتند و از آن، وسیله‌ی اعتراض در برابر واپس‌گرایی‌ها می‌ساختند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان بسیاری از رویدادهای تاریخی ویژه‌ی انقلاب فلسطین را از مجموعه‌های شعری آنان بیرون کشید...؛ سوم: این شاعران شکل کلاسیک قصیده را در بیان تجربیات خویش به کار می‌گرفتند.» (اسوار، 1358: 11) علل استفاده از قالب‌های سنتی در ادبیات مقاومت این دوره را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد: 1- در این دوره شعر پویا و نو معاصر عرب هنوز فراگیر نشده بود؛ 2- بازگشت به شعر سنتی می‌توانست بیان‌گر توجه به سنت‌های ملّی و قومی در برابر مهاجمان باشد؛ 3- موسیقی و آهنگ موجود در شعر سنتی به‌خوبی می‌توانست شیوه‌ی رجز‌گونه‌ی اشعار مقاومت را حفظ کند و در راهپیمایی‏‌ها و اعتصاب‌ها و شعار‌ها کاربردی باشد. 4- این نوع اشعار با چارچوب ذهنی و سلیقه‌ی توده‌ی مردم فلسطین سازگارتر بود و در تشویق آنان به همراهی با جریان مقاومت موفق‌تر می‌نمود. از شاعران انقلاب 1936، بی‌شک سهم «ابراهیم‌طوقان، عبدالرحیم محمود و ابوسلمی از دیگران پررنگ‌تر است. در شعر آنان مفاهیمی چون: آزادی، رهایی، استقلال، وطن، شهدا، دادخواهی و انتقام از متجاوزان انگلیسی و یهودی،.... دیده می‌شود. در پایان این دوره، شعر فلسطین به مرحله‌ی دیگری از جدال و نبرد خویش وارد شد. هرچه فریاد زد، هرچه حق‌طلبی کرد، هرچه با توده‌های با ایمان هم‌آواز شد، نتوانست از وقوع فاجعه جلوگیری کند و متأسفانه در 1948 فاجعه به وقوع پیوست و دشمن اعلام موجودیت کرد.» (فرزاد، 1383: 46) https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر فلسطینی نیمه‌ی دوم قرن بیستم" در دهه‌های پس از میانه‌ی سده‌ی بیستم، نسل جدید شعر فلسطین با روحیه‏‌ای حماسی‌تر ظهور کرد. سرآغاز این تحول را می‌توان در انقلاب مردم مصر در ژوئیه‌ی 1952 دید که سبب گسترش روحیه‌ی اعتراض در مقابل سازش و سکوت اعراب در مساله‌ی فلسطین شد. در این سال‌ها، مردم فلسطین با برگزاری شب‌های شعر روستایی شعر مقاومت را زنده نگاه داشتند. این روحیه‌ی مقاومت‌مندانه با هجوم هم‌زمان اسرائیل، انگلیس و فرانسه در سال 1956 به مصر گسترش یافت و موجی جدید از مقاومت را در ادبیات اعراب پدید آورد. در سال 1967 رژیم صهیونیستی با زندانی‌کردن بسیاری از روشن‌فکران، نویسندگان و شاعران فلسطینی، به وسیله‌ای جدید برای خاموش‌کردن مقاومت دست زد. این اقدام، شعر وطنی فلسطین را باشکوه‌تر کرد. جنگ ژوئن این سال نیز که به شکست اعراب از اسرائیل انجامید روحیه‌ی مقاومت را فرو نریخت. هم‌زمان با این واقعه‌ها، از اواخر دهه‌ی 60 و در سراسر دهه‌ی هفتاد میلادی در اردن، لبنان و دیگر کشورهای مجاور، توده‌های رانده‌شده‌ی فلسطینی سازمان‌های چریکی و مقاوم تشکیل دادند و این نکته نیز بر گسترش جریان شعر مقاومت تأثیر نهاد. در این دوره (دورۀ چهارم شعر فلسطینی)، پیوند بین شعر فلسطین اشغالی و فلسطین وطنی بیشتر نمود دارد. در این سال‌ها، شاعران سعی کردند پیوندی بین وطن و عشق در شعرهاشان ایجاد کنند. برجسته‌ترین این شاعران محمود درویش بود. «در شعر درویش... آن آمیزه‌ی ژرف و آرام و جوشان از زن و میهن را خواهیم دید که این دو باهم مساله‌ی یگانه و گسستگی‌ناپذیر عشق را می‌سازد. ادبیات تبعید از این دست پدیده‌ها-پس آن‌گاه-به خود دید؛ اما ادب مقاومت در سرزمین اشغال‌شده آن‌ها را با سادگی ژرف‌تر و اقناعی توانمند‌تر و قرابتی بیشتر به زن و زمین بیان کرد.» (کنفانی، 25: 1362-24) این توجه دوجانبه، پیوندی عمیق بین شعر ملّی و شعر تغزلی کهن عرب ایجاد و موسیقی سنتی عربی را به‌گونه‌ای حماسی وارد شعر‌های آزاد و نو وطنی کرد؛ به‌طوری‌که در سال‌های بعد و در شعر نزار قبانی اوج این شیوه را می‌بینیم. در دهه‌‌ی شصت همچنین با روی کار آمدن روزنامه‌ی «الاتحاد» در فلسطین و اختصاص صفحه به ادبیات عربی، شعر فلسطین رونقی دیگر گرفت. همچنین در کنار آثار چاپ شده‌ی اندک، برگزاری جشنواره‌ها و شب‌شعرها در روستاها و روایت شفاهی اشعار کارآمدتر بود. در کل دو نکته‌ی بنیادین در شعر این دوره می‌توان دید: «یک: شعر در سرزمین اشغال پ‌شده، برخلاف شعر تبعید، مویه و زاری و نومیدی نیست؛ بلکه تابشی است انقلابی و پیوسته و امیدی است شگفت‌انگیز. دو: شعر عرب در سرزمین اشغال شده با شتابی حیرت‌زا و هماهنگی کامل، از رخدادهای سیاسی در جهان عرب اثر می‌پذیرد و آن را متمم مسأله و موضوع خود و پرداختن به آن‌ها را بخشی از مسئولیت‌های خویش می‌داند.» (همان، 28) در سال‌های بعد (نزدیک 1975)، هجوم اسرائیان به جنوب لبنان و تصرف بخش‌هایی از سوریه، مسأله‌ی فلسطین را کاملاً جهانی کرد. این جهانی‌شدن ادبیات فلسطینی، به قالب‌های جهانی نیاز داشت و این نکته سبب شد، قالب‌های سنتی تقریباً به کنار روند و جریان‌های نوگرایانه به‏‌وضوح در آثار شاعران این دوره به‏‌ویژه محمود سلیم درویش و سمیح‌القاسم جلوه یابند. از فلسطین‌‌سرایان عرب در این دوره شاعرانی از نسل‏‌های مختلف چون: محمود درویش، نزیه خیر، فوزی‏‌الاسمر، راشد حسین، سمیح‏‌القاسم، سالم جبران، حنّا ابوحنا، توفیق زیاد، مریدالبرغوثی، احمد دحبور، محمد القیسی، عزالدین المناصره، هارون هاشم، حسن‏‌البحیری و... در این مسیر از دیگران پیشی گرفتند که شیوه‌ای نو در شعر مقاومت در افکندند. فاجعه، آنچنان نگران‌کننده بود که شاعر زن و شراب و عشق، نزار قبانی را هم به میدان کشید و او نیز آثاری شکوهمند با موضوع فلسطین آفرید. شعر فلسطین، از این دوره در مناطق اشغالی محدود نماند. بدر شاکرالسّیاب، عبدالوهاب البیاتی، بلندالحیدری، نازک‏‌الملائکه، سعدی یوسف، جواد جمیل، احمد مطر و بسیاری از شاعران عراق هم به این جریان پیوستند؛ تاآنجا که در بیشتر کشورهای اسلامی این جریان، شکل گرفت. در طول این جریان، شاعرانی دیگر از فلسطین و کشورهای عربی چون: صلاح عبدالصبور، کمال عبدالحلیم، احمد فؤادنجم، کمال ناصر، معین شلبیه، یوسف‏‌الدیک، موسی حوامده، محمود مفلح، احمد عبدالمعطی، احمد رامی، خلیل حاوی و... با سرودن اشعاری در پیوند با پایداری ملّت فلسطین این جریان ادبی - اسلامی را گسترش دادند. در بین شاعران ایرانی نیز، اگرچه دیر، معدودی از سرایندگان دوران پهلوی، مصادف با شکست اعراب از اسرائیل و از اواخر دهه‌ی 40 شمسی، اشعاری در ستایش مقاومت فلسطین سرودند که از آن میان باید به شاعرانی چون: محمدعلی سپانلو، حمید سبزواری و حسن اجتهادی اشاره کرد. https://eitaa.com/mmparvizan
"دعوت به مقاومت در شعر فلسطینی" از مهم‌ترین مفاهیم مشترک در اغلب فلسطین‌سروده‌ها، دعوت مخاطب به مقاومت است. این مفهوم از اوّلین دوره‌های شعر فلسطین در شعر عربی نمود داشته (نک: محمدی روزبهانی، 1389: 83) و از پربسامدترین مؤلفه‏‌های معنایی فلسطینیات فارسی نیز هست. در شعر شاعران دهۀ اوّل انقلاب مثل حمید سبزواری، این مؤلفه بسیار پررنگ، و برآمده از شرایط اجتماعی سال‏‌های آغازین انقلاب و روحیۀ حماسی مردم جامعه است: ...تنگ است ما را خانه تنگ است ای ‌برادر برخاک ما بیگانه ننگ است ای ‌برادر ...فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید تخت ونگین از دست اهریمن بگیرید ...تکبیرزن، لبیک‌گو، بنشین به رهوار مقصد دیار قدس هم‌پای جلودار (صداقتگوی کیاسری، 82: 1372 -79) دیگر شاعران نسل اوّل دوران جنگ چون: محمود شاهرخی و عباس براتی‏‌پور(نک: همان، 89 و 30) از شگردی مشابه برای بیان این مفهوم بهره برده‏‌اند. از نظر واژگانی، آرکائیسم و اشاره به قهرمانان ملّی و دینی از ابزار غنی‌کردن اشعار آنان است. در این‌گونه شعرها که معمولاً در قالب مثنوی سروده شده‌، به پیروی از شعر حمید سبزواری از وزن حماسی«مستفعلن مستفعلن مستفعلاتن» در بحر «رجز»‌استفاده شده است. در غزل‌های پایداری زمان جنگ نیز این نگاه پویا و مقاوم در شعر شاعران نسل اوّل انقلاب به‌وضوح دیده می‌شود: می‌شکافد سینۀ شب شعلۀ شمشیر فجر ای برادر تا پگاه قدس با رهبر به‌پیش (مردانی، 1374: 18) گاه دعوت به مقاومت به‌علت نزدیکی شاعر با فضای معناگرای شعر جنگ، چارچوبی کاملاً نمادین گرفته که تنها با اشارۀ شاعر می‌توان شعر را مربوط به مقاومت فلسطین دانست. در این دست اشعار، شاعر به صورتی نمادین مقاومت را تنها چارۀ بهبود شرایط موجود معرفی می‌کند: تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره جز با کلید ناخن ما وا نمی‌شود قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره (امین‌پور، 1386: 14) هرچند در شعرهای مربوط به دهۀ هشتاد، از میزان دعوت به مقاومت در فلسطینیات فارسی کاسته شده، برخی شاعران نسل سوم، به‏‌ویژه با استفاده از نماد «سنگ» مخاطب را مقاومت دعوت می‏‌کنند. ابیات زیر از حسین هدایتی از این نمونه است: سنگ بردار و بزن این شب آویزان را تا که برهم بزنی خواب خوش شیطان را سنگ قانون دهان‌کوب زمین است بزن آه موسیقی خشم تو همین است بزن (اسرافیلی، 1385: 414) https://eitaa.com/mmparvizan
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون» برخی از واژه‌ها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار می‌روند و مفاهیم وسیعی را در توصیف‌ها به‌خود اختصاص می‌دهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژه‏‌های اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژه‏‌ها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان می‏‌توان طبقه‏‌بندی کرد. نمادهای بومی -جغرافیایی این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعی‌اند و استفاده از آن‏‌ها در اشعار، به‌نوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااین‌حال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژه‏‌های زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گل‏ها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند. زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده می‌شود که در دوران پس از جنگ سروده شده‌اند و بی‌شک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش باران‏‌پور، تیمور ترنج، مجتبی مهدوی‌سعیدی و علی‏رضا قزوه، در سروده‏‌های آزاد خود از آن بهره برده‏‌اند: یا اخم عنابی ماه / در شب‌های زیتون‌زارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است (صداقتگوی کیاسری، 1372: 39) این واژه علاوه‌بر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کرده‏‌اند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهه‏‌های اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصاری‏‌نژاد، 1386: 56) اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی به‏‌اندازه‏ای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتاب‏‌های مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
«نمادهای پایداری در فلسطین‌سروده‌ها» در سنت اشعار فارسی سروده شده با موضوع فلسطین، واژه‏‌هایی می‏‌توان دید که القاگر حس مقاوت مخاطبند. از میان این کلیدواژه‏‌ها، سنگ، خون، زخم و شهید، بیشترین کاربرد را در اشعار یافته‏‌اند. سنگ، پرکاربردترین نماد در فلسطینیات و نماینده‌ای هم‌وزن زیتون در ادبیات جهانی مقاومت است؛ البته این واژه در سنت شعر فارسی بروزی بیش از ادبیات عرب دارد. در میان شاعران فارسی، علی‏‌رضا قزوه بیش از دیگران از این نماد بهره برده است. (نک: قزوه، 1384: 89، 94، 137، 138و151) در شعر او زمان و مکان مقاومت تنها با «سنگ» قابل‌محاسبه است؛ او «سنگ» را نماد بیداری، حرکت و رمی شیطان‌های جهانی می‏‌داند: حالا ساعت به‌وقت سنگ چنداست؟ / و من تا ساعت چند باید شعر خشم و سنگ بگویم؟ / باران سنگ تا ساعت چند باید ببارد. (همان، 148) دیگر شاعران فارسی نیز از دوران جنگ، از سنگ به‌عنوان شناسنامۀ شعر پایداری فلسطین و برای تشجیع مخاطب به مقاومت، استفاده کرده‏‌اند. (نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 70و141) البته در غزل‏ها و اشعار سپید شاعران جوان دهۀ 80، بیشترین توجه به این واژه دیده می‏شود. (نک: عمرانی، 22: 1382، اسرافیلی، 359: 1385، 89، 376و377) اهمیت این واژه در فلسطینیات شاعران جوان به‏‌حدی است که شاعرانی چون: علی دولتیان، عبدالحمید رحمانیان و غلامرضا کافی، غزل‏ه‌ایی با ردیف سنگ در ستایش مقاومت فلسطین سروده‏‌اند: شتاب داشت و پیدا نکرد آنجا سنگ هجوم برد به دستش نبود حتّی سنگ (اسرافیلی، 1384: 81) این نماد حتّی در شعر‌های کودک و نوجوان با موضوع مقاومت نیز کاربرد یافته است. (همان، 85) از دیگر واژه‏‌های نمادین در فلسطنیات که پایداری و مبارزه را به مخاطب القا می‏‌کند، واژه‏‌هایی چون: زخم، خون، شهادت و شهید را باید نام برد. این کلمات در اشعار دفاع مقدس فراوانی دارند و در ادامۀ سنت شعر جنگ به فلسطنیات فارسی راه یافته‏‌اند. فراوانی این واژه‏‌ها در فلسطین‌سروده‌های فارسی به‌حدی است که نمی‏‌توان به‌تفصیل از آن سخن گفت. این نمادها، بیش از همه در سروده‏‌های شاعران فارسی دهۀ 60 و آغاز دهۀ هفتاد دیده می‏‌شود و شاعران نسل سوم چندان توجهی به آن‏‌ها ندارند. در سطرهای زیر از ضیاءالدین ترابی نمودهایی را از این نمادها می‏‌‌توان دید: گل‌های سرخ / مثل زخم / مثل سیاه‌زخم / زخم دل شکستۀ لبنان / وقتی‌که سرو ساده / چون کوه ایستاده بود و-تاریخ / بازانوان خسته / چون شتری پیر / می‌گذشت / در فصل بی‌تفاوت / بی‌تقویم / در فصل زخمی من / زخم ذهن من. (ترابی، 1369: 128-129) در فلسطینات علی‏‌رضا قزوه، تیمور ترنج، محمدتقی تقی‏پور، رباب تمدن، عزیزاللّه زیاد، حبیبه جعفریان، محمدحسین جعفریان و... کاربرد این نمادها را می‏‌توان دید؛ البته در شعر شاعران نسل سوم، تبدیل واژه‏‌های زخم و خون، به شهادت، انتحار و انتفاضه بیشتر نمود یافته است. https://eitaa.com/mmparvizan
«دیگر نمادهای پایداری در شعر فلسطینی» یکی دیگر از مجموعه‌واژه‌هایی که زیر عنوان نمادهای پایداری در شعر فلسطین قرار می‏‌گیرد، متشکل از کلماتی است که به‌صورت مستقیم و یا نمادین، ویران‌گری نیروهای صهیونیست را در سرزمین‌های اشغالی توصیف می‏‌کند. در اشعار فارسی، واژه‏‌های بمب، مسلسل، تانک و موشک و... از این دسته است. نمادهایی که در سال‌های اخیر و به‏‌موازات اشعار عربی در شعر فارسی هم کاربردی وسیع یافته‏‌است. در نمونه‏‌های فارسی، «بمب» پرکاربردترین نشانه از ویران‌گری است که بیشتر در اشعار آزاد دیده می‌شود. کاربرد این واژه را در سروده‏‌هایی از علی‌رضا قزوه، محمدرضا ترکی، محمدمهدی سیار، علی‏‌رضا رجب‏‌علی‏‌زاده و... می‏ توان دید: شبت را / از بمب‌های خوشه‌ای پر دیدم / آن‌گاه که زیر سرت / بالشی از سنگ و ستاره بود. (قزوه، 1386: 69) واژه‏‌های مسلسل، نارنجک، تانک، تفنگ و... نیز به‌صورت پراکنده در اشعار شاعران نسل سوم، نمود دارد. (نک: اسرافیلی، 319: 1385، 336، 406، 408 وقزوه، 1385: 21) علاوه بر نمادهای یادشده، اشاره به آوارگی در کشورهای حاشیه، توصیف اردوگاه‌ها، توجه به مفهوم محاصره و در کنار آن استفاده از واژه‌هایی چون: «دیوار»، «تبعید»، «حصار»، «آزادی» و... در شعر مقاومت فلسطین همواره کاربرد داشته؛ چنانکه این مفهوم یکی از بن‏مایه‏‌های اصلی اشعار معین بسیسو شاعر فلسطینی است. (محمدی روزبهانی، 1389: 79) در مقایسه با شاعران عرب، شاعران فارسی ازآنجا که تنها از دور با مفهوم آوارگی و پیامدهای آن آشنا بوده‌اند؛ چندان نتوانسته‏‌اند این مفاهیم را در اشعارشان توصیف کنند و با استفاده از برخی واژه‏‌ها و نمادها، کوشیده‏ اند آن را در اشعارشان القا کنند. برای مثال مهرداد اوستا و تیمور ترنج از میان شاعران دوران جنگ، به‌صورت ضمنی به آوارگی فلسطینیان اشاره کرده‏‌اند. (نک: صداقتگوی کیاسری، 16: 1372و45) در شعر شاعران دهۀ هشتاد، علاوه‌بر توصیف آوارگی، مسالۀ دیوارهای حائل بیشترین نمود را یافته و شاعرانی چون علی‏‌رضا قزوه، اصغر عظیمی‏‌مهر و تیمور آقامحمدی، از این نماد در سروده‏‌هاشان استفاده کرده‏‌اند: ...من از ساکنین رهاشدۀ لبنانم / ولی دلم پشت این سیم‌های خاردار و / دیوارهای بتنی / در محلۀ هرگز ندیدۀ رام‌اللّه / می‌تپد. (اسرافیلی، 32: 1384-34) علاوه‌بر واژه‏‌های یادشده، نمودهایی پراکنده از اردوگا‏های فلسطنیان، به‏‌ویژه صبرا، شتیلا و جنین را در برخی اشعار فارسی می‏‌توان دید. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون» برخی از واژه‌ها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار می‌روند و مفاهیم وسیعی را در توصیف‌ها به‌خود اختصاص می‌دهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژه‏‌های اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژه‏‌ها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان می‏‌توان طبقه‏‌بندی کرد. نمادهای بومی -جغرافیایی این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعی‌اند و استفاده از آن‏‌ها در اشعار، به‌نوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااین‌حال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژه‏‌های زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گل‏ها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند. زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده می‌شود که در دوران پس از جنگ سروده شده‌اند و بی‌شک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش باران‏‌پور، تیمور ترنج، مجتبی مهدوی‌سعیدی و علی‏رضا قزوه، در سروده‏‌های آزاد خود از آن بهره برده‏‌اند: یا اخم عنابی ماه / در شب‌های زیتون‌زارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است (صداقتگوی کیاسری، 1372: 39) این واژه علاوه‌بر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کرده‏‌اند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهه‏‌های اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصاری‏‌نژاد، 1386: 56) اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی به‏‌اندازه‏ای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتاب‏‌های مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است. https://eitaa.com/mmparvizan