"شعر و بحران مقبولیت/۲"
ب_ مقبولیت عام شعر و فضای مجازی
در زمان استخراج فهرست شاعران پرطرفدار در فضای اینستاگرام، نام #یغما_گلرویی، بیش از غالب نامها به چشم آمده است. صفحهای با حدود ۹۰۰ هزار دنبالکننده که از منظر مقبولیت در شعر بینظیر است. اما آنچه در بررسی این مقبولیت باید در نظر گرفت؛ کمکی است که خواندهشدن ترانهها به شهرت این ترانهسرا کرده است. در حقیقت؛ قسمت عمدهای از شهرت او و همسلکانش، در گرو خوانندگانی است که آثار آنان را خواندهاند و این مقبولیت؛ چیزی جدا از قوت و فضای ادبی اشعار یا ترانههای آنان است.
از میان شاعران پیشکسوت معاصر؛ صفحههای مربوط به هوشنگ ابتهاج (چند صفحه) از حدود ۹۰۰ هزار تا ۳۰۰ هزار کاربر دارد و پنجرهی او در مجموع، مهمترین صفحهی ادبی در اینستاگرام است. در مقبولیت او و اشعارش؛ قطعا توانایی ادبی سایه تاثیری شگرف داشته؛ هرچند رابطهی اشعار او با موسیقی سنتی و نگاه سیاسی به او نیز، خارج از مقولهی شعر، به مقبولیتش کمک کرده تا آنجا که تعداد دنباله کنندگان صفحه ی او، حدود دو برابر ِ پر طرفدارترین صفحهی مربوط به دکتر شفیعی کدکنی است. آنچه درباره پی شاعران پیشکسوت چون: محمدعلی بهمنی، شمس لنگرودی و ... میتوان گفت؛ سازگاری بیشتر مقبولیت عام آنان با میزان مقبولیت خاص است؛ ویژگیای که در بررسی شاعران جوان و مقبولیت آنان دیگرگون است.
از میان صفحات مربوط به شاعران جوان؛ پر طرفدارترین صفحه مربوط به فاضل نظری (۳۴۰ هزار کاربر) است. بخشی از مقبولیت اشعار او قطعا تابع حمایتهای رسانههای حکومتی و تلاش حوزهی هنری (بهویژه در زمان مسئولیت شاعر) در معرفی اوست. پس از او علیرضا آذر با بیش از ۲۰۰ هزار دنبالکننده، بیشترین علاقهمندان را دارد؛ هرچند شعر او از منظر سلامت، قابل مقایسه با بسیاری از شاعران معاصر نیست. امید صباغ نو و حمیدرضا برقعی و مهدی موسوی و گروس عبدالملکیان و... هم از شاعران پرمخاطب در فضای مجازیاند.
خاستگاه پذیرش اینان کاملا متفاوت با یکدیگر است. برای مثال، بی.شک نگاه سیاسی ضدحاکمیتی و ماجرای سیاسی شاعر، بر شهرت موسوی و به تبع او فاطمه اختصاری(بیش از ۱۰۰ هزار مخاطب) و چندی دیگر موثر بوده و نگاه مبلغ هیاتی_مذهبی و تلویزیونی بر شهرت برقعی و سهرابی و... تاثیر گذاشته و نگاه رمانتیک و جوانپسند و عامهگرا بر شهرتِ آذر، صباغ نو، حسین صفا، مهدی فرجی، احسان افشاری، حامد ابراهیمپور، علیرضا بدیع، تا حدودی غلامرضا طریقی و کاظم بهمنی و... تاثیر گذاشته است؛ هرچند همهی اینان در جوهرهی شاعرانگی با هم متفاوتند. آنچه مهم است؛ نبود ارتباط منطقی بین میزان مقبولیت و ارزش ادبی اشعار بسیاری از اینان است.
نکتهی قابل تامل، کمتوجهی فضای عامه به بسیاری شاعران تاثیرگذار از جمله محمدسعید میرزایی و تا حدودی محمدمهدی سیار است. البته دربارهی احتمالات ممکن دربارهی این تفاوت توجه، میتوان در مجالی مناسب سخن گفت.
از زاویهی دیگر، باید گفت که در مجموع، مخاطبان عام به قالبهای سنتی، بیش از شعر سپید توجه کردهاند؛ هرچند نامهایی از سپیدگویان چون: گروس عبدالملکیان، لیلا کردبچه و... تاحدودی مورد توجه کاربران بودهاند. البته در مقبولیت اینان نیز، نوعی مدگرایی نمود داشته است که جدا از قواعد شاعرانه است.
#مقبولیت
#نقد_شعر
#محمد_مرادی
@mmparvizan
"دو کوچه تا نیما"
درآمدی بر جریانشناسی شعر مشروطه/ محمد مرادی
تحلیلی بر زبان و خیال و ساختار شعر مشروطه و معرفی شاعران:
#ادیب_پیشاوری #ادیب_نیشابوری #ادیب_المالک #عشقی #بهار #ایرج #لاهوتی #نسیم_شمال #فرخی #شمس_کسمایی #تقی_رفعت #جعفر_خامنهای و ...
به بهانهی سالروز مشروطه (۱۴ مرداد ۱۲۸۵)
#شعر_معاصر
#شعر_مشروطه
#نقد
@mmparvizan
غلامرضا بکتاش از شاعرانی است که این روزها پرکارتر از همیشه با انتشار اشعار کودک و نوجوانش، خود را در معرض نقد و داوری قرار داده است. در این مجال کوتاه کتاب مورچهزحمت کش است او به ویژه از نظر زبان بررسی میشود.
کتاب مورچه زحمتکش است نخستینبار در سال ۱۳۹۳ در ۵۰۰۰ شماره توسط نشر سورهمهر منتشر شده است.
این کتاب دربردارندهی ۱۳ شعر و برای گروه سنی الف و ب و به اعتقاد من ب و ج است. قالب این اشعار چهارپاره با فراوانی ۱۱ عدد و سهپاره با فراوانی ۳ عدد است و از نظر وزنی اشعار در ۶ وزن از دو بحر رمل و هزج سروده شدهاند.
از ویژگیهای همیشگی اشعار غلامرضا بکتاش تلاش برای کشف مضمونهای تازه و استفاده از ضربالمثلها و عبارات عامیانهی رایج در زبان است که این ویژگی در این مجموعه نیز در شعرهای گوناگون دیده میشود.
آنچه دربارهی اشعار بکتاش قابل توجه و تامل است عدم توجه او به بایدها و نبایدهای دستور زبان فارسی است. بسامد اشتباه و سهلانگاری زبانی در آثار بکتاش بالاست به قدری که میتوان آن را از ویژگیهای سبکی آثار او به حساب آورد.(!) برخی از این سهلانگاریها در کتاب مورچه زحمتکش است در ادامه آمده است.
-حذف
انبار تو پر است
از سیر تا پیاز
درهای لانهات
همواره باز باز(است)(صفحه ۸)
در این شعر فعل حذف شده است.
در شعر زیر نیز شاعر مفعول فعل متعدی را حذف کرده است:
مورچه با شاخکش
سخت درو میکند
در این بیت مشخص نیست که مورچه چه چیزی را درو میکند. اگرچه در بیت بعد به گندم و جو اشاره شده اما این اشاره در جهت تکمیل جملهی ناقص قبل نیست.
-عدم تطبیق زمان فعل با جمله
یک خانه ساختی(ساختهای)
با نظم و احتیاط
بیهیچ نقشهای
در گوشهی حیاط(صفحه۸)
در شعر بیهیچ نقشهای کل روایت شعر در زمان حال اتفاق افتاده است و بهتر است برای فعل ساختن به دلیل استمرار حضور خانه از فعل ماضی نقلی استفاده شود.
در شعر پرنده بیخیال است این اشتباه دستوری آشکارتر دیده میشود:
سر پرنده خورده
به میلهی قفس باز
برای او قفس هست
همیشه دردسر ساز
بخاطر صدایش
پرنده در قفس بود
بخاطر صدایش
بدون همنفس بود (صفحه ۲۱)
شاعر به ضرورت وزن از فعل گذشتهی بود به جای است استفاده کرده و در بند بعد دوباره از زمان مضارع بهره برده است.
در شعر لواش ماه صفحهی ۲۹ کتاب، زمان تمام افعال در تمام بندها گذشته است اما در بند آخر زمان حال آمده است که با منطق زمانی شعر سازگاری ندارد:
سفره نان نداشت
ناگهان خدا
در شبی سیاه
نان تازه پخت
در تنور شب
با خمیر ماه
نیمههای شب
شد خمیر ماه
مثل یک لواش
گاز میزند
از لواش ماه
آسمان خراش
بدیهی است که فعل باید زد باشد چرا که زمان اتفاق افتادن در گذشته کامل است و میزند نشاندهندهی استمرار تا زمان حال دارد.
در شعر مورچه زحمتکش است (صفحهی ۳۰)نیز در بند اول و سوم فعل حال و در بند میانی از فعل گذشته استفاده شده است.
-عدم تطبیق قید با فعل
قیدها برای تکمیل و تاکید کردن یک صفت یا مسند یا فعل میآیند پس ضروری است که این کلمات با یکدیگر همسانی زمانی داشته باشند. در شعر زیر قید هنوز که برای زمان حال کارامد است برای فعل گذشته آمده است:
آفتابگردان هنوز
زندگی را دوست داشت(دوست دارد)
صفحهی ۲۳.
علاوه بر موارد یاد شده توجه به نکات زیر نیز خالی از لطف نیست:
-حشو :
در بند زیر شاعر به دلیل ضرورت وزنی ضمیر منفصل را دوبار آورده است که بهتر بود در بیت دوم ضمیر متصل ش میآمد:
او که نور صورتش
آفتاب داغ بود
سرنوشت شور او
تخمههای داغ بود
(صفحهی ۲۲)
دربیت زیر نیز شاعر به اشتباه جمع مکسر را جمع بسته است:
قور قور
درخت کوچه دارد
جواهرات انگور (صفحهی ۱۴)
یادآوری این نکته ضروری است که جواهر جمع مکسر جوهر است و نیازمند جمع بستن مجدد نیست. همچنین به جاست برای جمع بستن واژهها در زبان فارسی از علامتهای جمع فارسی یعنی ان و ها استفاده شود.
جدای بحثهای دستوری میتوان به دو نکته در شعرهای بکتاش اشاره کرد. اول آنکه به نظر میرسد در بسیاری از شعرهای شاعر، مخاطب نهفته درمتن خود اوست. بکتاش مفاهیم بزرگسالانه را در برخی شعرها با کمک زبان و بیان کودک میسراید و مخاطب اشعارش کودکان نیستند و نمیتوانند به خوبی با آنها ارتباط برقرار کنند.
دومین مورد عدم ارتباط عمودی در برخی از شعرهاست. گاهی شاعر آنقدر درگیر مضمونسازی میشود که به ارتباط ابیات با هم و ضرورت آن در نگاه کودک توجه ندارد و روابط علّی و معلولی و منطقی مورد توجه قرار نمیگیرد. به عنوان مثال در شعر درخت کاج، شاعر ابتدا خود را شاگرد درخت کاج معرفی میکند اما در بند دوم خود را خیاط میداند و برگ درخت کاج را به دلیل شباهتش با سوزن وسیلهی مورد استفادهی خود میداند و در انتها نقش شاگردی و استادی شخص با درخت کاج معلوم نمیشود. این اتفاق در شعر کلاغ خوشنویس است هم میافتد
👇👇👇👇
در این شعر در سه بند اول شاعر به توصیف
کلاغ بانگاهی هنرمندانه و به صورت مخاطب قرار دادن این پرنده میپردازد اما ناگهان در بند پایانی مخاطب تغییر میکند که این دریافت برای کودک دشوار است:
نگو که دفتر من
چرا همیشه خیس است
مگر خبرنداری کلاغ
خوشنویس است.(صفحه۳۲)
به راستی چه کسی میپرسد دفترش خیس است و خیس بودن دفتر کسی چه ارتباطی به خوشنویسی کلاغ دارد.(به ویژه با توجه به مخاطب کودک گروه سنی الف و ب!)
با این حال در این مجموعه، شعر جعبهی ابزار دست هم از نظر مضمون و هم زبان و هم مخاطب سلامت کلام دیده میشود و یا شعرهای آرزو ، سرنوشت شور و مدال افتخار خواندنی و ستودنی است.
#معصومه_مرادی
#معرفی_کتاب
#غلامرضا_بکتاش
"شعر و بحران مقبولیت/۳"
ج_ محورهای مخاطب خاص و مخاطب عام
بهترین اشعار همزمان دو دستهی مخاطبان خاص و عام را به خود جلب میکنند؛ اما تفاوت ماهوی نگاه این دو دسته از مخاطبان در این است که معمولا، مخاطب عام شعر را بر اساس عوامل بیرونی چون: سیاست، جنسیت، مدگرایی، تبلیغ، نیازها و عقاید فردی و ... ارزیابی میکند؛ حال آن که مخاطب خاص به سنتهای تاریخی و ذات ادبی اثر مینگرد. شاید به همین دلیل است که مخاطب عام اگر از قیاف ی شاعری خوشش بیاید این پسند را بر شعر او هم تعمیم میدهد یا اگر محتوای شعری با مذاق سیاسی_مذهبیاش جور آید شعر را هم نیکو میبیند یا اگر فرد مورد احترامش شاعری را بپسندد او نیز آن شاعر را درست یا خطا خواهد پسندید.
تاریخ ادب فارسی انعکاسدهندهی هزاران شاعری است که این گونه مقبولیت یافتهاند و بهسرعت فراموش شدهاند. بسیاری از شاعران #وقوعی یا شاعران عصر #مشروطه و #پهلوی بهویژه شاعران سیاسی و رمانتیک آن، نمونههایی قابل اعتنا از این دستهاند.
شعرخاص به صورت مکتوب مقبولیت مییابد و شعر عام به صورت زودگذر و یکبار مصرف و با کمک هزار عامل دیگرِ رسانهای، تصویری، سیاسی و تبلیغی بیرون از شعر.
بخشی از وضعیت مقبولیت شاعران در روزگار ما را میتوان در مقایسهی آمار فروش کتابها و دنبال کنندگانشان نیز جستجو کرد.
بر اساس آمار خانهی کتاب، در دههی ۹۰ مجموعا ۱۴۰۰۰۰ نسخه از دو کتاب #ضد و #کتاب، سرودهی فاضل نظری منتشر شده است. از این منظر نیز او پرمخاطبترین شاعر این دهه بوده است. اگر این تعداد را با دنبال کنندگان صفحه ی شاعر مقایسه کنیم، به این نتیجه می رسیم که تعداد کتابهای فروخته شده حدود ۴۰ درصد تعدادن علاقهمندان در صفحهی اوست. مجموعه کتابهای فروش رفته از برقعی ۳۴۰۰۰(قبله مایل به تو) و ۱۲۵۰۰(رقعه) حدود یک پنجم مخاطبان اوست. مجموع فروش دو کتاب آذر آتایا و اسمش همین است آذر (۳۳ هزار) حدود ۱۵ درصد علاقهمندان است. در مقایسهی این سه شاعر جوان پر فروش دههی ۹۰، میتوان به این نتیجه رسید که احتمالا مخاطبان فاضل کتابخوانتر از مخاطبان آن دو بوده اند و کوشیدهاند متن شعر او را بخوانند.
با اینحال، بسیاری از شاعران شاخص روزگار ما با تیراژ محدود چندصد یا چندهزار نسخهی کتابشان، به همان اندازه نیز مخاطب در فضای مجازی ندارند که این نکته نشاندهندهی خاص بودن مخاطبان آنان در مقایسه با شاعران پرفروش دهه است.
د_مقبولیت ادبی و تاریخی
آنچه بیش از همه موید توانایی یک شاعر است؛ مقبولیت ادبی و بیش از آن تاریخی اوست. نشان دادن مقبولیت تاریخی، نیازمند گذشت زمان است و سخن گفتن از آن در این مجال ممکن نیست؛ اما میتوان با بررسی پژوهشها و کتابهای دانشگاهی و غیره، به زوایایی از مقبولیت ادبی یا تاریخ ادبیاتی برخی از شاعران جوان اشاره کرد.
از میان نامهای اشاره شده؛ پژوهش های دانشگاهی (هرچند گاه مدزدگی بر آنها نیز اثر گذاشته) بیش از همه به اشعار فاضل نظری روی خوش نشان داده است. نشانههایی از تحقیق بر اشعار کسانی چون: محمدسعید میرزایی، حمیدرضا برقعی، گروس عبدالملکیان، محمدمهدی سیار، مهدی موسوی و ... نیز در کارنامهی پژوهشی شعر معاصر دیده میشود. البته بسیاری شاعران بازنمودیافته در تحقیقات دانشگاهی هستند که با وجود تاثیرگذاریشان، در فضای مجازی کمتر مخاطب دارند. اما غالب شاعران مقبول در فضای مجازی یا جایگاهی در پژوهش.های ادبی نیافتهاند یا تنها از آنان در جایگاه آسیبشناسی شعر جوان یاد شده است.
سخن پایانی در مبحث مقبولیت این است که، این بخش از نقد شعر تابع بسیاری از جنبههای درون و برون شعر است و در زمان کوتاه، مقبولیت شاعر چندان ارتباطی به جایگاه ادبی او ندارد؛ زیر آن که "غربال به دست است از عقب کاروان می آید".
#محمد_مرادی
#نقد_شعر
#مقبولیت
@mmparvizan
هدایت شده از پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح
✅ همایش «تحقیقات جدید علوم انسانی» در دانشگاه شیراز برگزار شد
💢 همایش «تحقیقات جدید علوم انسانی» که با هدف ارائه تازهترین دستاوردها در زمینه علوم انسانی و همچنین افزایش تعاملات بینالمللی در دانشگاه شیراز ترتیب یافت، در تالار دکتر مصطفوی دانشگاه شیراز برگزار شد.
🔹 در آیین گشایش این همایش بینالمللی که با همکاری دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز و مؤسسه ذکوات عراق برگزار شد؛ دهها تن از پژوهشگران عربزبان از کشورهای ایران، عراق، کویت، عمان، مالزی، عربستان سعودی و فرانسه، بهصورت حضوری و مجازی شرکت کردند.
🔸 محمد مؤذنی، رئیس دانشگاه شیراز گزارشی از جایگاه علمی و پژوهشی دانشگاه شیراز در حوزهی بینالمللی ارائه کرد.
🔹 سیداحمد فاضلزاده، رئیس کتابخانه منطقهای و پایگاه استنادی جهان اسلام isc به معرفی فعالیت آن مجموعه و ضرورت توسعه فعالیتهای بینالمللی کشورهای اسلامی در حوزهی علم پرداخت.
🔸 همچنین در این آیین وسام مطیری، رئیس مؤسسه ذکوات عراق و محمد مرادی رئیس همایش و رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی و حسین مرعشی رئیس بخش زبان و ادبیات عربی دانشگاه شیراز سخنرانی کردند همچنین، آقایان عجمی از عمان و کرباسی از عراق پژوهشهای تازه خود را در حوزه علوم انسانی ارائه کردند.
_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_
#دانشگاه
#گزارش_خبری
#شیراز
🔳 با #مفتاح_اندیشه همراه باشید
🆔 @meftahandishe_com
"شعر و بحران مقبولیت/۴"
آنچه در پایان این سلسله یادداشتها میتواند راهگشا باشد؛ بیان جایگاه مخاطبان خاص و عام در مقبولیت یک شعر و به تبع آن یک شاعر است.
مقبولیت و پذیرش بحثی کلیدی در نقد ادبی است؛ اما باید دانست که هرچه مقبولیت در زمان و مکان گسترده بازنمود داشته باشد؛ نشاندهندهی اصالت آن مقبولیت خواهد بود. مقبولیت اصیل وامدار مخاطبان خاص ادبیات است و از طریق آن به مخاطبان عام تسری مییابد؛ حال آنکه مقبولیت عام یک شاعر بیشتر تابع وضعیت بیرونی است و با تغییر آن وضعیت بهسرعت دگرگون خواهد شد. اما آنچه شاعران باید در قضاوتهای مخاطبان اشعارشان در نظر بگیرند، اولویت دادن مخاطبان خاص در مقبولیت و فریبنخوردن از پذیرش عوامانه است. برای این مساله، باید مرزی در معرفی این دو دسته مخاطب، در نظر گرفت.
۱_ مخاطب خاص در قضاوت دربارهی شعر به فرم و زبان و ویژگیهای ادبی و زیست شاعرانه توجه دارد؛ حال آنکه علت پذیرش مخاطب عام شعارها و معانی و موضوعهای مطرحشده در شعر است. اگر مخاطبی شعر شما را صرفا به علت موضعگیری شما یا معنای سیاسی یا حزبی یا ملی و...، ستود؛ بهراحتی میتوانید اورا جزو مخاطبان عام شعر قرار دهید.
۲_ مخاطب خاص بیشتر شعر را به صورت مکتوب میخواند و مخاطب عام بهجای مطالعهی کتابهای شعر، آن را در فضای مجازی دنبال میکند.
۳_ مخاطب خاص شعر را فارغ از زمان و مکان و بر اساس ذات شاعرانه میپذیرد. مخاطبانی که صرفا شعر معاصر یا شعر روزگار خود را میخوانند و علاقهای به شعر دیگر زمانها و دیگر زبانها ندارند؛ عمدتا مخاطبانی عام برای شاعرند.
۴_ مخاطب خاص شعر را محصولی زبانی (بهجز در برخی جریانهای خاص) میداند؛ حال آنکه قضاوت مخاطب عام از شاعر میتواند متکی بر عوامل بیرونی چون: صدا و دکلمهی شاعر، اجرای موسیقایی شعر، شعر و تصویر و نماهنگ و دیگر هنرهای جایگزین باشد.
۵_ مخاطب خاص، تعریفی از شعر با در نظر گرفتن تاریخ ادبیات و مقولات ادبی دارد؛ مخاطبانی که صرفا از شعری خوششان میآید و نمیتوانند دلیل پذیرش یا رد خود را شرح دهند؛ مخاطبان عام شعرند.
۶_ مخاطب خاص، به صورت مستمر شعر میخواند. برای خرید کتاب شعر هزینه میکند. شعر کامل و مبسوط را (جز در مقام فرمهای کوتاه) بر تکبیتی و گونههای کوتاه ترجیح میدهد و حاضر است ساعتها در روز یا هفته شعرخوانی کند.
۷_ نکتهی پایانی اینکه خاص و عام بودن مخاطب شعر، ربطی مستقیم به جایگاه اجتماعی فرد ندارد. مخاطب شعر چه هنرمند شاخص در دیگر حوزهها، چه موسیقیدان، چه استاد دانشگاه، چه روحانی و مجتهد، چه سیاستمدار و چه بسیاری از افراد مربوط به طبقهی خاص اجتماعی، میتواند از مخاطبان عام شعر باشد.
موقعیت اجتماعی مخاطبان پیوند مستقیمی با صحت قضاوتشان دربارهی شعر ندارد؛ چه بسیار از ناموران عرصههای مختلف که شناخت درستی از شعر ندارند و تعریف و تمجید آنان از شعر شاعر، راهگشایی برای شاعر نخواهد بود و بیشتر اورا گمراه میکنند.
پس به احترام شعر و شاعر، مخاطبان خود را درست انتخاب کنیم.
#مقبولیت
#نقد_شعر
#محمد_مرادی
@mmparvizan
"از چیچَست تا ارومیه"
آنچه به بهانهی حکایت این روزهای دریاچهی ارومیه میتوان نوشت؛ اشاراتی اندک است که دربارهی آن در شعر فارسی وجود دارد.
تقریبا از سه هزار سال پیش و در اسناد آشوری و اوستایی و متون پیش و پس از اسلام، نامها و اشاراتی مطرح شده است که گویا به این مکان پیوند داشته است.
در طول هزارهی پس از اسلام بسیاری از مورخان و جغرافیدانان اسلامی در آثاری چون: صورهالارض، معجمالبلدان، المسالک والممالک، حدود العالم، نزههالقلوب و غیره، به جایگاه فرهنگی این مکان یا حدود آن اشاره کردهاند و از این دریاچه با نامهایی چون: چیچست و مارگیانه و کبوذان و در دوران اخیر: رضاییه و ارومیه یاد شده است.
قدیمترین اشارات در شعر فارسی به این مکان، ابیاتی از شاهنامهی فردوسی است که حکیم توس در خلال داستان پادشاهی کیخسرو از "چیچست" سخن گفته است:
سپاهی گزین کرد زآزادگان
بیامد سوی آذرابادگان...
وزآن جایگه با سواران گُرد
عنان بادهی تیزتگ را سپرد
سوی راه چیچست بنهاد روی
همیراند شاداندل و راهجوی...
وزآن دشتِ بیبر برانگیخت اسپ
همیتاخت تا پیشِ آذرگشسپ
بر اساس روایت شاهنامه، چیچست دریاگونهای در آذربایجان و در نزدیکی آتشکدهی آذرگشسپ است. توصیفی که کاملا با موقعیت کنونی دریاچهی خشک ارومیه سازگار است.
حکیم توس در خلال توصیف جنگ کیخسرو و افراسیاب نیز دو بار دیگر به این واژه اشاره کرده است:
به دل گفت کاین مرد پرهیزگار
ز دریای چیچست گیرد شکار
نهنگی مگر دمّ ماهی گرفت
به دیدار ازو مانده اندر شگفت...
نوع توصیف فردوسی از فضای زیستی "چیچست/ ارومیه" متفاوت با تجربهی ایرانیان معاصر از آن است؛ تفاوتی که ممکن است حاصل تاثیرات انسانی و تغییرات محیطی باشد.
در فاصلهی سدههای چهارم و پنجم و اطلاعات موجود در منظومههای حماسی از این مکان، تا دوران معاصر، شاعران کمتر به این مکان جغرافیایی در سرودههایشان توجه کردهاند.
در سدههای اخیر نیز، آنقدر که مسائل مربوط به آذربایجان در نگاه کلان و تاحدودی ارومیه، در اشعار منعکس شده، کمتر به وضعیت دریاچه توجه شده است. (بهاستثنای برخی شاعران محلی بهویژه در دهههای اخیر)
در ادبیات دوران قاجار بیش از همه، شاعران در مواجهه با روسیه و در خلال جنگهای ایران و لشکر تزاری به ارومیه اشاره کردهاند. اوج این اشارات را در منظومهی شهنشاهنامه میتوان دید. از دیگر سخنوران عصر فتحعلیشاه، قائم مقام نیز اشاراتی به کلیت این مکان (ارومیه) کرده است:
لشکر تبریز و ایروان و ارومی
خصمشکارند همچو شیر دژآگین
یکی از مفاهیم منعکس در ادبیات دوران قاجار با موضوع ارومیه، دستاندازی روسها بر این مکان بوده؛ نکتهای که در دیوان ادیبالممالک نمود دارد:
به تبریز و به سلماس و ارومی
گهی روسی علم زد گاه رومی
ایندسته از شکایات و توصیفها را در اشعار نسیم شمال و دیگر شاعران مشروطه هم میتوان دید.
خلاصهی کلام اینکه، جدالهای سیاسی و انقلابات و هجومات داخلی و خارجی، قرنها آن دیار را دچار بحران کرده و اینک، بحرانی خودزاده دامنگیر دریاچهی ارومیه و آذربایجان شده است.
شاید این شکایت فرخی، دربارهی آذربایجان مناسب احوال دریاچهی زرخیز ِ چیچست در روزگار ما باشد:
بود اگر تهران دمی در یاد آذربایجان
بر فلک میرفت کی؟ فریاد آذربایجان
... از ارومی بانگ هل من ناصر و ینصر بلند
کو معینی تا کند امداد آذربایجان؟
#ارومیه
#چیچست
#شعر_و_طبیعت
@mmparvizan
"نقدی بر دفتر ورمشور/ مرتضی امیری اسفندقه"
از میان شاعران میانسال پس از انقلاب، مرتضی امیری اسفندقه نام آشنایی است. او شاعری پرکار و فعال است که ذهنی جوشا و طبعی زاینده دارد و در قالبگهای قصیده و نیمایی و تا حدودی غزل، اشعاری زیبا از او خواندهایم.
ورمشور گزیدهای از غزلهای اوست که موسسه.ی شهرستان ادب منتشر کرده است. از سالها قبل، به فکر نوشتن یادداشتهایی کوتاه دربارهی این دفتر بودم؛ اما زمانی مناسب فراهم نشد. اینک که برای چندمین بار این مجموعه را تورق می.کنم، چند اشارهی کوتاه را دربارهی زبان برخی ابیات مطرح خواهم کرد؛ هرچند بحث دربارهی موسیقی و اندیشه و تصاویر، مجالی جداگانه میخواهد.
دایرهی واژگانی غزلهای این دفتر، نسبتا گسترده است و زبانی سالم را در اغلب شعرها میتوان دید؛ اما در برخی ابیات، زبان در سطح قوت و سلامت اشعار دیگر نیست.
یکی از این ضعفهای زبانی، حاصل از آمیختگی زبان رسمی و ادبی شاعر با زبان محاورهای بدون تمهیدات و نتیجهبخشی شاعرانه است که در برخی ابیات، خطاهایی را پدید آورده، برای مثال در بیت زیر:
چنان پریچهی پاکی ندیده بودم هیچ
کدام کوچهی گمنام شهر، مسکن داشت؟
واضح است که در آغاز مصراع دوم حرف اضافه ی "به" یا "در" حذف شده، ویژگیای که در این دفتر چندبار نمود یافته و میتوان آن را از ویژگیهای زبان امیری اسفندقه دانست.
یا در برخی غزل.ها، نشانههایی از دودستگی زبانی دیده میشود؛ بیهیچ تمهید و دلیل زیباشناسانهای:
بر این عقیدهام امروز، زندگی مرگ است
تو ای بکارت رسوا، چه ایدهای داری؟
در غزلی که در مجموع بافت زبانی نیمهسنتی دارد، شاعر به ناگاه از عبارت" چه ایده.ای داری؟" بهره برده، چنین است در صفحهی ۱۱۴ که در دوبیت مجاور، واژهی "هلا" را با "کلنجار رفتن" در یک چارچوب زبانی قرار داده است.
چنین به نظر میرسد که اسفندقه، چون اخوان و بسیاری از پیروان نیما میکوشد آشتیای بین زبان کهن و عامیانه در اشعارش ایجاد کند. او در بسیاری از موارد نیز در این شیوه موفق بوده، هرچند در غزلها میزان توفیق او کمتر از دیگر قالب ها بوده است.
گاه نیز در اشعار او حشوهایی غیرهنری نمود دارد، چون کاربرد همزمان "باز" و "دوباره" در بیت زیر:
آن آب رفته را که زلال و تپنده بود
باز آمدی که باز دوباره به جو کنی
البته چنانکه در آغاز این یادداشت گفته شد، زبان غزلهای او در کل پیراسته و فارغ از هنجارگریزیها و نوآوریهای مثبت و منفی است.
#محمد_مرادی
#ورمشور
#مرتضی_امیری_اسفندقه
@mmparvizan
تحقيق_انتقادي_در_عروض_فارسي.PDF
4.4M
"تحقیق انتقادی در عروض فارسی و چگونگی تحول اوزان غزل"
این کتاب ارزشمند حاصل رسالهی دکتری پرویز ناتل خانلری به راهنمایی ملکالشعرای بهار است که در سال ۱۳۲۷، توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است.
خانلری در مقدمات این اثر پژوهشی مباحثی نسبتا جدید را دربارهی وزن شعر و طبقهبندی اوزان مطرح میکند و پس از بررسی حدود ۱۷۰۰۰ غزل، الگویی از اوزان پرکاربرد در غزل فارسی ارائه کرده است.
از کاستیهای این پژوهش، باوجود نوجوییها، یکی بررسینکردن اوزان غزل برخی شاعران تاثیرگذار چون: مولوی و بیدل است و دیگر اینکه، وزن مشهور و مهمّ "مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل" از دایرهی بررسی خانلری جامانده است.
@mmparvizan
"سخنان دکتر شفیعی کدکنی دربارهی هوشنگ ابتهاج"
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
سخنرانی محمدرضا شفیعی کدکنی در شب سالگرد سایه به همت مجلهٔ بخارا
رشت، باغ محتشم
سلام به همهٔ حاضران محترم، خانمها و آقایان. کسانی که اغلبشان از راههای دور به عشق فرهنگ ملی ما و به احترام یکی از نمایندگان برجستهٔ این فرهنگ اینجا حاضر شدند. سایه نیاز به معرفی امثال من ندارد. او یکی از نمایندگان برجستهٔ شعر فارسی در طول قرون و اعصار بوده و اگر حمل بر اغراق نکنیم، بعد از حافظ، غزلسرایی به اعتبار و اهمیت او بهزحمت میتوان در تاریخ شعر فارسی پیدا کرد و اگر هم پیدا شود از منظر اختلافِ سلیقههاست. اما همهٔ سلیقههای پخته و ورزیده، اعتقاد دارند که غزل سایه در این ششصد هفتصد سال، جایگاه بسیار ممتازی در فرهنگ ملی ما و در زبان فارسی داشته است و دارد و خواهد داشت.
باغ محتشم رشت، ۱۴ مرداد ۱۴۰۲
#نقد_ادبی
#شفیعی_کدکنی
#ابتهاج
@mmparvizan
"حاشیهای بر سخنان استاد شفیعی کدکنی"
۱_ هوشنگ ابتهاج بیشک یکی از بزرگترین غزلسرایان سنتگرای معاصر است که غزلهایی شاخص و تاثیرگذار سروده و از مقبولترین غزلسرایان معاصر بهویژه در میان مخاطبان میانهی اجتماع است؛ هرچند میانهی نوگرایانِ غزل حسین منزوی و بهبهانی مقبولیت بیشتری (بهویژه در خواص) یافتهاند.
۲_ استفاده از عبارتهای "اختلاف سلیقه و بهزحمت" در سخنان استاد گرانقدر دکتر شفیعی، یکی از جنبههای مثبت این سخنان در مقایسه با برخی اجتهادهای گذشته است. منتقدان و ادبشناسان آشنا با آثار گرانقدر دکتر شفیعی مطلعند که استفاده از صفت "ترین" در بسیاری از تحقیقات و تصحیحات ایشان بازنمود دارد. این نوع قضاوتهای ایشان را دربارهی شاعرانی چون: بهار و اخوان و میرزا حبیب خراسانی و عارف و بسیاری دیگر نیز میتوان دید که گاه سبب انتقاد برخی محققان شده است.
۳_ تعداد غزلهای سایه در مقایسه با بسیاری از گذشتگان و معاصران، چندان زیاد نیست. او شاعری عمدتا گزیدهگو (در غزل) است که موفقترین غزلهایش را با نگاه نیمهبازگشتی و متاثر از حافظ و مولوی و سعدی سروده؛ هرچند در فردیت شاعرانه و برخی جلوههای عاشقانه و زبانی، نوآوریهایی به غزلهای خود افزوده است. در حوزهی غزل با رویکردهای اجتماعی جز در معدودی از سرودهها، چندان تشخصی در غزل او نمیتوان یافت.
۴_ در فاصلهی حافظ تا روزگار ما با وجود انحطاط نسبی جایگاه غزل، غزلسرایان بزرگی ظهور کردهاند. از سعدیگرایانی چون: جامی گرفته تا بابافغانی و وحشی از سدهی دهم و کلیم و صائب و طالب و بیدل دهلوی و واقف لاهوری و حزین از مضمونگرایان و هاتف اصفهانی و فروغی از بازگشتیها و شاعران روزگار ما از قبیل شهریار و سیمین بهبهانی و حسین منزوی.
حتی اگر جنبههای اختلاف سلیقه را نیز در نظر بگیریم، ترجیح سایه بر صائب و بیدل و برخی دیگر از معاصران، چندان مستند به مباحث تاریخ ادبیات بهنظر نمیرسد و قضاوت دربارهی آن، وابسته به زمان و تحولات قرون بعد ادب فارسی خواهد بود.
۵_ منتقدان و مخاطبان گذشتهی فارسی، در زمان حیات شاعران و متناسب با سلیقهی ادبی روزگار و همچنین تفاوت اقلیم و فرهنگ، نظراتی گاه شاذ دربارهی شاعران مطرح کردهاند.
از بابافغانی که به حافظ کوچک شهرت داشته تا صائب که تعدد نسخ دیوانش در ایران و ترکیه و شبه قاره، بیانگر شهرت عالمگیرش در سدهی یازدهم بوده است. بیدل و ترجیح آن بر حافظ در بسیاری از کشورهای همسایه، شاهدی دیگر بر این تفاوت نگاه است.
هرچند نمیتوان نظر گرانسنگ استاد شفیعی را با منتقدان عصر قاجار مقایسه کرد که منظومهی فتحعلیخان صبا را بر شاهنامه ترجیح دادهاند یا آذر که از دهها هزار بیت صائب ده بیت را مناسب دیده؛ این اغراق در اجتهاد را میتوان ویژگیای مرسوم در نقد ادبی دانست.
۶_ در قضاوتهای استادنا، گاه شاعری چون: میرزا حبیب خراسانی چنان برکشیده میشود که در جایگاه تجربهگر بزرگترین اشعار عرفانی پس از حافظ قرار میگیرد و گاه شاعری چون یغما با همهی تاثیرگذاریاش بر ادبیات مشروطه به کاریکاتورگونهای از سعدی تقلیل مییابد. (بنگرید به ادوار شعر فارسی)
۷_ در مجموع، قضاوت دربارهی جایگاه سایه در غزل فارسی این چندسده را باید به تاریخ و گذران قرون سپرد؛ امید که نامش چون زمان ما در دیگر ادوار نیز درخشان بماند که این آرزوی هر دوستدار زبان و فرهنگ و ادب فارسی است. چنین باد.
#غزل
#ابتهاج
#نقد
@mmparvizan