"مرگ پادشاهان"
شعر فارسی، یکی از بسترهای مهمّ برای انعکاس رویدادهای تاریخی است. یکی از اصلیترین مضامین نمودیافته در اشعار، آغاز حکومت، شیوهی ملکداری و مرگ حاکمان و پادشاهان است.
یکی از پادشاهان خوشاستقبال و بدبدرقه، به روایت شعر فارسی، محمدعلیشاه قاجار است که امروز ۱۶ فروردین، تاریخ درگذشت اوست.
محمدعلی شاه به دلیل همزمانی با دوران مشروطه و نتایج آن، در ادبیات پایان عصر قاجار و تحولات ادبی مربوط به آن، حضوری مستقیم و بیشتر پنهان دارد.
دوران چندسالهی حکومت او و خوی شاهیاش، سبب شده که شاعران، زمانی ابیاتی در ستایش و زمانی در نقد او بسرایند؛ سیمایی که مخاطب را به پایانِ کار پادشاهان، هشدار میدهد.
در آغاز سلطنت او، شاعران به شیوهی سنت ادبی شعر مدحی، او را به نکویی ستودهاند؛ چنانکه بهار در ترجیعبندی که با موضوع وفات مظفرالدینشاه و آغاز حکومت محمدعلیشاه سروده، در خلال ستایش شاهِ نو، بارها این بیت را در مقام ترجیع تکرار کرده است:
شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
ادیبالممالک فراهانی هم، در ابیاتی که به اقتفای فردوسی سروده، آغازِ کارِ او را اینگونه وصف کرده است:
چو سلطان مظفّر ازین تیرهخاک
به گلزار مینو شدش جان پاک
جهان را به پور جهانبان سپرد
بهجز نیکنامی ز گیتی نبرد
محمدعلی شاه با فرّ و هنگ
ز آیینهی ملک بسترد زنگ...
اما خلاف خوشاستقبالی آغاز حکومت، حاصل دوران کوتاه کشورداری محمدعلیشاه و خلاصهی سیمای او در ادبیات مشروطه چیزی نیست جز مستزادی که بهار در سال ۱۲۸۶ در روزنامهی نوبهار منتشر کردهاست:
با شه ایران سخن گفتن ز آزادی خطاست
کار ایران با خداست
مذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداست
کار ایران با خداست
... پادشه خود را مسلمان خوانَد و سازد تباه
خون جمعی بیگناه
ای مسلمانان در اسلام این ستمها کی رواست؟
کار ایران با خداست
باش تا آگه کند شه را ازین نابخردی
انتقام ایزدی
انتقام ایزدی برق است و نابخرد گیاست
کار ایران با خداست...
مرگ شاه خودرای قجری هم به روایت ایرج میرزا در سال ۱۳۰۴، در مادهتاریخی اینگونه ثبت شده است:
...نه یکنعمتی بر کسی داده بود
که گویم ولیالنعم فوت شد
نه جود و کرم داشت تا گویمش
خداوند جود و کرم فوت شد
در ایران اگر زیست بیاحترام
در ایتالیا محترم فوت شد
همین بس که گویم به تاریخ او:
محمدعلی شاه هم فوت شد
#قاجار
#ادبیات_سیاسی
#شعر_مشروطه
@mmparvizan
"امام حسن(ع) و شعر شاعران نخستین"
نخسین اشارهی موجود در شعر کهن، با موضوع امام دوم شیعیان(ع)، بیتی از دقیقی است که در آن، با عنوان "شبر" از آن حضرت یاد شده است. تا نیمهی نخست سدهی پنجم، جز یک بیت در دیوان فرخی و چند اشاره در ابیات منسوب به غضائری و بوسعید، نامی از آن حضرت نمیتوان دید؛ اما در اشعار و دیوانهای شاعران نیمهی دوم این قرن، از جمله منظومهی علینامه و اشعار ناصرخسرو و منظومهی یوسف و زلیخا (که قاعدتا مربوط به پس ازین زمان نیست) و ابیات منسوب (محتملا متاخرتر) باباطاهر و...، اشاراتی متعدد به آن حضرت ثبت شده است.
اشارات ناصرخسرو به آن حضرت در کنار دیگر بزرگان شیعی است و او از امام دوم عمدتا با نام شبر یاد کرده است:
ای ناصبی اگر تو مقرّی بدین سخن
حیدر امام توست و شبر وآنگهی شبیر (دیوان، ص ۱۰۵)
رفتم به در آنکه بدیل است جهان را
از احمد و از حیدر و شبیر و ز شبّر
(همان، ص ۱۳۳)
حسین و حسن یادگار رسول
نبودند جز یادگار علی
(همان، ص ۱۸۶)
در مقدمهی یوسف و زلیخا نیز، از مهر پیامبر(ص) به حسنین(ع) سخن آمده است:
حسین و حسن آن دو پور بتول
به یک جایگه در کنار رسول
بر ایشان همی بوسهدادی نبی
به دیدارشان شادمانه علی
کز ایشان همییافت آرام دل
قرار دل و رامش و کام دل
(یوسف و زلیخا، ص ۶)
مضمونی که اغلب کتابهای حدیثی اهل سنت و شیعه، آن را تایید کرده و روایاتی دربارهی آن ثبت کرده است.
از شاعران متمایز اواخر سدهی پنجم و آغاز قرن ششم در این موضوع، امیرالشعرا معزی است. شاعر نیشابوری در تابید یکی از قصاید مدحیاش به سادات حسنی و حسینی، اشاره کرده است:
همیشه تا بُود از نسل حیدر کرار
میان آدمیاندر حسینی و حسنی
(دیوان، ص ۷۰۸)
او همچنین پس از ستایش امام علی(ع)، ابیاتی در شهادت حسنین(ع) سروده است. (بنگرید به همان، ص ۳۷)
شاخصترین شاعر نخستین در ستایش امام حسن(ع) سنایی غزنوی است. او در دیوان چندبار به آن حضرت تلمیح کرده؛ هرچند لقب مجتبی در دیوان او برای حضرت رسول(ص) انتخاب شده است. (بنگرید به دیوان، صص ۳۶۵ و ۴۷۰)
از شگردهای سنایی در حدیقه، افزودن بخش مستقل در ستایش حسنین(ع) در باب سوم منظومهی حدیقه است. سنتی که پس از او در آثار و منظومههای عرفانی، از جمله سرودههای عطار هم کاربرد مییابد:
بوعلی آنکه در مشام ولی
آید از گیسوانش بوی علی
قرهالعین مصطفی او بود
سیدالقوم اصفیا او بود...
(حدیقه، ص ۲۶۲)
#امام_حسن(ع)
#شعر_دینی
@mmparvizan
"نقد ترانهی ۱/ بیش از هوا: محمد اصفهانی"
محمد اصفهانی از پرمخاطبترین خوانندگان موسیقی سنتی و پاپ در دهههای ۷۰ و ۸۰ بوده است. برخی از آلبومهای او بهویژه در موسیقی پاپ، از پرفروشترین آلبومهای دهههای اخیر بوده و همین نکته، سبب شده، بسیاری از اشعار، تصنیفها و ترانههایی که او خوانده زبانزد مخاطبان شده باشد.
از جنبههای مثبت آلبومهای نخستین او، دقت در انتخاب اشعار و همکاری با ترانهسرایان یا شاعران شاخص بوده است.
او علاوه بر اینکه اشعاری سنتی از شاعران نامآشنای گذشته چون: نظامی، مولوی، حافظ، صفای اصفهانی، میرزا حبیب خراسانی و معاصرانی چون: سایه، مشیری، امینپور و... را با بهگزینی اجرا کرده؛ در پیوند با شاعران، ترانهسرایان و تصنیفگویان زمان خود نیز، دقتی غالبا مناسب داشته و آثاری را از شاعر_ترانهسرایان یا ترانهنویسانی از قبیل: علی معلم، ساعد باقری، سهیل محمودی، شهریار قنبری، روزبه بمانی، عبدالجبار کاکایی، افشین یداللهی، اهورا ایمان و... اجرا کرده است.
خلاف انتخابهای عمدتا مناسب و کمخطای اشعار و ترانهها در قطعات پیشین، محمد اصفهانی در قطعهی "بیش از هوا" نوشتهی سراب هاشمی که در سالهای اخیر از او منتشر شده و از طریق شبکههای رادیویی و مجازی، شهرت یافته، یکی از ضعیفترین ترانههای قطعاتش را انتخاب کرده است.
در این ترانه که در قالبی چهارپارهگونه، نوشته شده، سراب هاشمی چهار بند و یک بند ترجیع را برای اثر خود برگزیده و جای شگفتی است که از این پنج بند، سه بند ایرادهای جدی در قافیه دارد؛ بهطوری که با هیچیک از قواعد قافیهگزینی در شعر و ترانه نمیتوان آنها را توجیه کرد. مثلا در بند دوم کلمات "بارون/ وا" در جایگاه قافیه قرار گرفتهاست:
تویی که خلوت منو/ ستارهبارون میکنی
برای تنهایی من/ آغوشتو وا میکنی
یا در بند سوم و ترجیع، واژههای "موندن/ بودن" قافیه شده که با توجه به الحاقی بودن "ن" چندان در بافت زبانی/موسیقایی این دست ترانهها، کاربرد آن موجّه نیست.
در بند پایانی هم، "قصهساز/ ترانهساز" قافیه شده، نکتهای که ناآشنایی خالق ترانه را با اصول ابتدایی شعر و ترانه نشان میدهد. البته از منظر زبان و نوع نگاه خلاقانه هم این اثر، کاستیهایی جدی دارد که باتوجه به ایرادهای بنیادیتر، پرداخت بیشتر به این موارد ضروری نمینماید.
#نقد_ترانه
#محمد_اصفهانی
#سراب_هاشمی
@mmparvizan
Mohammad Esfahani - Bish as havaa [320].mp3
9.92M
"پیوست نقد ترانهی ۱"
"قطعهی بیش از هوا: محمد اصفهانی"
@mmparvizan
"اشارهای دربارهی شعری از فرید"
در ماههای اخیر چندبار، شعری از قادر طهماسبی(فرید) منتشر شده که گویا با موضوع رویدادهای پاییز ۱۴۰۱ سروده شده است.
مطلع این شعر، چنین است:
ایران سرفراز، ایران سربلند
ایران پاکباز، ایران هوشمند
هرچند داغداری و هرچند خستهدل
هرچند سوگواری و هرچند دردمند...
در اغلب ابیات این شعر، قادر طهماسبی از وزن "مفعولُ فاعلاتُ مفاعیل فاعلان" بهره برده است؛ اما در دو مصرع مطلع و همچنین مصرع "ایرانیان پاک، پروانهی منند"، از وزن دو لختی " مفعول فاعلان/ مفعول فاعلان"، استفاده کرده که از منظر علم عروض، نشاندهندهی یکهجای افتاده است.
در شعر سنتی، تنها وزن "مفعول فاعلاتن مفعول فاعلن" به دلیل ادغام دو هجای کوتاه در آن، مجاز است با "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" همنشین شود و نوع استفادهی فرید از وزن یادشده در این غزل_قصیده؛ هرچند دانسته با سنت ادب فارسی سازگار نیست.
در این شعر، همچنین شاعر در استفادهی متعدد از شناسهی فعلی"ند" در جایگاه "حرف روی" به قواعد قافیهگزینی پاببند نبوده؛ تا آنجا که گاه این ساختشکنی، مخاطب شعرآشنا را دربارهی سلامت شعر، دچار تردید میکند.
#دیدار_شاعران
#نقد_شعر
#شعر_انقلاب
@mmparvizan
"گل و مزار"
از دیگر تصاویر پرتکرار و #کلیشه شده در #غزلهای #فاضل_نظری، تصویر #گل و مزار است. این تصویر نیز در اشعار او کارکردی رمانتیک دارد و بارها در اشعار تکرار شده است.
از میان دفترهای شاعر، این مضمون بیش از همه در #گریه_های_امپراتور نمود یافته و مشهورترین بیت ساخته شده بر اساس آن، نمونهی زیر است:
ای گل گمان مکن به شب جشن می مروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
تصاویری از گلهای مربوط به مزار را در دیگر ابیات نیز میتوان دید:
شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید
بروید آن گل سرخی که بر مزارم نیست
یا در بیت زیر:
بس که گلهایم به گور دستهجمعی رفتهاند
دیگر از گل پهای پرپر خاک گلدان پر شده است
*
گلی که آمده بر خاک من نمیداند
هزار غنچهی خشکیده در کنار من است
تصویر گلِ مزار، در دیگر دفترها کمتر نمود یافته و میتوان نشانهی آن را در تصاویر متفاوتی چون، گلهای روی میز دید؛ تغییری که شاید در مسیر خروج از کلیشههای قبل صورت گرفته باشد:
شکایت از غم پاییز برگریز بس است
مرا تبسم گلهای روی میز بس است
نکتهی تامل برانگیز، شباهت تصاویر اشعار فاضل نظری با کارت_پستالهایی است که بهفراوانی در دسترس مخاطبان است. تا جایی که میتوان محتمل دانست؛ برخی از این ابیات متاثر از برخی تصویرها یا نقاشیها سروده شده است. بسیاری از این الگوهای تصویری را در دیگر مضامین تکرار شوندهی اشعار او نیز میتوان دید؛ مواردی که در یادداشتهای بعدی به آنها اشاره خواهد شد.
#نقد
#غزل_معاصر
@mmparvizan
امام علی و حدیقه سنایی / بخش اول
دومین شخصیت مهم دینی(پس از پیامبر) در حدیقهی سنایی، علی (ع) است. در این منظومه، نخست بار در باب اول حدیقه و در پایان « فصل اندر وحدت و شرح عظمت» اشارهای به علی (ع) رفته است.(سنایی،1368: 66) این اشاره را سنایی در توصیف لامکانی خداوند میآورد و میگوید: علت دشمنی یزیدیان با حسین بن علی(ع)، عقیدهی علی(ع) دربارهی حقیقت لامکانی خداوند است. از این منظر، ایمان حقیقی علی سبب دشمنی روزگار و دونان با آل او شده است.
در ادامهی همین باب، سنایی سخنی از حضرت امیر را دربارهی پرستش خداوند به استشهاد میآورد:
یاددار این سخن از آن بیدار
مرد این راه حیدر کرار
فاعبدالرب فی الصلوه تراه
ور نباشی چنین تو واغوثاه
آنچنانش پرست در کونین
که همـــــی بینیاش بــــه رایالعیـــــن...
(همان: 95)
در همین باب، سنایی در وصف «ایثار» نیز به علی (ع) و داستان او و خاندانش در سورهی «هل أتی» اشاره کرده است (همان: 128). اشاره به خشوع علی (ع) در نماز و حضور قلب آن حضرت و قصهی بیرون کشیدن پیکان از پایش، از دیگر حکایات سنایی در باب اول فخرینامه است:
در احد میر حیدر کرار
یافت زخمی قوی در آن پیکار
ماند پیکان تیر در پایش
اقتضا کرد آن زمان رایش
که برون آرد از قدم پیکان
که همی بود مر ورا درمان
زود مرد جرایحی چو بدید
گفت باید به تیغ باز برید
تا که پیکان مگر پدید آید
بستهی زخم را کلید آید
هیچ طاقت نداشت با دم گاز
گفت بگذار تا به وقت نماز
چون شد اندر نماز حجامش
ببرید آن لطیف اندامش
جمله پیکان ازو برون آورد
یافت زخمی قوی در آن پیکار
و او شده بیخبر ز ناله و درد...
(همان: 140)
#سنایی
@mmparvizan
"روایت عطار از رفتار امام علی(ع) با ابنملجم پیش از شهادت"
چونک آن بدبخت آخر از قضا
ناگهان آن زخم زد بر مرتضی
مرتضی را شربتی کردند راست
مرتضی گفتا که خونریزم کجاست؟
شربت او را ده نخست آنگه مرا
زانک او خواهد بُدن همره مرا
شربتش بردند او گفت اینت قهر
حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر
مرتضی گفتا به حقّ کردگار
گر بخوردی شربتم این نابکار
من همی ننهادمی بیاو به هم
پیش حق در جنتالماوی قدم
پ.ن: روایت عطار از ماجرا، بعد عرفانی_ تاویلی دارد؛ هرچند مستندات تاریخی و دینی هم، سفارش امام(ع) به رفتاری انسانی با ابنملجم را تایید میکند. البته روایت سنایی در باب سوم حدیقه، نشاندهندهی قتل ابنملجم در مکان نزدیک به شهادتگاه امام است؛ گویا ماخذ تاریخی او، متفاوت با بسیاری از منابع شیعی است.
#امام_علی_علیه_السلام
#منطقالطیر
#عطار
@mmparvizan
" شرایط روزه/ هجویری"
و کمترین درجه اندر روزه، گرسنگی است... اما امساک را شرایط است چنانکه جوف را از طعام و شراب نگاه داری، باید که چشم را از نظارهی حرام و شهوت، و گوش را از استماع لهو و غیبت و زبانرا از گفتن لغو و آفت، و تن را از متابعت دنیا و مخالفت شرع نگاه داری؛ آنگاه این روزه بود بر حقیقت.
کشفالمحجوب هجویری، فصل کشفالحجاب السابع فی الصوم
#روزه
#کشف_المحجوب
#ادبیات_عرفانی
@mmparvizan
"نگاهی به فلسطینسرودهای از سیمین بهبهانی"
سارا چه شادمان بودی، با بقچههای رنگینت
شال و حریر ابریشم، کالای چین و ماچینت
سارا چه راستگو بودی آندم که چشم معصومت
آیینهی سحر میشد وقت قسم به آیینت...
با قوم خود بگو سارا هرگز نبوده تا امروز
یکلحظه خشم و بیزاری با مردم فلسطینت
سارا گریستی آتش بر قتل عام خونباری
صهیون نشان دوزخ شد از شعلههای نفرینت
سارا بگوی با موسی: سودای دین دیگر کن
کز ننگ خود جهانخواری داغب نهاده بر دینت
سارا بپرس از موسی کاین افعیان نمیبینی
یا اژدهای افعیکش تن میزند ز تمکینت
سارا جنازهها اکنون افتاده بر زمین عریان
برکش کفن اگر داری از بقچههای رنگینت
شعر"سارا چه شادمان بودی" از دفتر "دشت ارژن" انتخاب شده که بسیاری از اشعار سیمین بهبهانی را با موضوعهایی نزدیک به ادب پایداری در بر میگیرد.
این شعر پس از کشتار عام صبرا و شتیلا، در شهریورماه ۶۱ سروده شده؛ با این حال، نوع نگاه بهبهانی به جنگ و بهموازات آن، مسالهی فلسطین، کاملا متفاوت با دیگر شاعران فارسی در این دوران است و گاه، سرودههایی از شاعران فلسطینی از قبیل: فدوی طوقان، سمیحالقاسم و محمود درویش را به خاطر میآورد.
ساختار شعر، از تقابل گذشته و حال، دوران خوشی و ناخوشی ساخته شده و این تقابلِ شبه ایدئولوژیک را در تقابل نمادهای فلسطینی و یهودی استفاده شده در شعر، بهخوبی میتوان دید؛ با این حال بهبهانی، بر خلاف [اغلب] شاعران فارسیزبان که منشا این تقابل را عناصر دینی میدانند، بهشیوهی شاعران فلسطینی، بیشتر به جنبهی انسانی و عاطفی بروز این تقابل توجه داشته است. هرچند جنبههای ملی موجود در فلسطینیات عربی را در شعر او نمیتوان پیدا کرد. نوع تصاویر و واژههای شعر نیز کاملا متفاوت با شعر انقلاب است و در مجموع، سبک و محتوای شعر بهبهانی را با تمام مشترکاتی که با برخی اشعار انقلابی دارد، نمیتوان در بوطیقای ادبیات انقلاب اسلامی قرار داد.
بهبهانی با توجه به نوآوریهایش در وزن شعر، در این غزل نیز از تکرار ارکان "مستفعلن مفاعیلن"، بهره برده که از منظر موسیقایی با رخوت، سوال و اندوه حاکم بر شعر تناسب دارد؛ اما از منظر آوایی و زیباشناسی، چه این وزن و چه بسیاری از وزنهای غزلهای او با ساختار ادبی اشعارش سازگاری ندارد و دست کم، حسی زیباشناسانه را به مخاطب عام و حتی در بسیاری موارد خاص، القا نمیکند.(نقل از کتاب در کوچهباغهای پرتقال و زخم، محمد مرادی، صص ۲۲۸ و ۲۲۹)
#سیمین_بهبهانی
#شعر_فلسطین
#نقد_شعر
@mmparvizan
"سنتهای روزه"
... و در مسجد اعتکاف کردن_ خاصه در دههی بازپسین که لیلهالقدر اندر وی است_ و رسول(ص) اندر این ده روز جامهی خواب درنوشتی و ازار بربستی عبادت را، و وی و اهل وی از عبادتی نیاسودندی.
و لیلهالقدر، شب بیست و یکم است یا بیست و سه یا بیست و پنج یا بیست و هفت یا بیست و نه.
کیمیای سعادت، ابوحامد محمد غزّالی طوسی، به کوشش حسین خدیو جم، ص ۲۱۰
#شب_قدر
#ادبیات_دینی
@mmparvizan
"در کوچهباغهای پرتقال و زخم"
بررسی جایگاه شعر پایداری فلسطین در ادبیات انقلاب و مقایسه با اشعار شاعران عرب
انتشارات سیمرغ هنر
کلانفصلها:
دریچهای بر شعر فلسطینی و جایگاه آن در ادبیات پایداری
مفاهیم مشترک در فلسطینیات فارسی و عربی
نمادها و واژههای کلیدی در شعر فلسطین
معرفی قالبها و نمونههایی از شعر فلسطینی فارسی
@mmparvizan
"به بهانهی یادروز عطار"
استاد گرانقدر جناب دکتر شفیعی کدکنی در تصحیح مختارنامهی عطار، رباعی زیر را از نسخهی مورخ ۷۳۱، در بخش افزودهها، به صورت زیر ثبت کرده است:
ای کرده پسند از دو جهان چاره منت
حقّا که دریغ دارم از خویشتنت
چون بیخورشید ذرّه را نتوان دید
بیروی تو در چشم کی آید دهنت
(مختارنامه، ص ۳۵۰)
مصرع نخست این رباعی از منظر معنا، چندان رسا نیست و به نظر میرسد، ضبط درست این مصرع به صورت زیر بودهاست:
ای کرده پسند از دو جهان، جانِ منت
مویّد این ضبط، صورت مکتوب نسخهی مختارنامه، مورخ ۸۱۹ کتابخانهی مجلس و همچنین نسخهی کتابخانهی حکیم اوغلو است که ترکیب مصرع چهارم را بهصورت "جانِ من" ضبط کردهاند و به نظر میرسد، به دلیل شباهت "چاره/جان" در رسمالخط، این خوانش به تصحیح راه یافته است.
#عطار
#تصحیح
@mmparvizan
"شعری از فصیحالزمان رضوانی"
سیدمحمد فسایی شیرازی (۱۲۴۰ تا ۱۳۳۴ ش) متخلص به رضوانی، از شاخصترین غزلسرایان بازگشتی فارس، در اواخر دوران قاجار و عصر پهلوی اول است. دیوان رضوانی، در سال ۱۳۶۳ به همت سید هادی حائری منتشر شده و در آن اغلب اشعار او گردآوری شده است.
یکی از بسترهای بازنمود اشعار فصیحی، سنگ قبرهای موجود در مقابر شیراز است. بر سنگ مقبرهی مربوط به نصیرالملک ثانی واقع در بقعهی علیبن حمزه (بخش آرامگاه خاندان محلاتی)، غزلی با تخلص رضوانی حک شده که در دیوان چاپی او نیست و با توجه به ماده تاریخ پایان شعر "بین نصیرالملک فرمود از ارم منزل بمینو"، در سال ۱۳۴۷ ه.ق سروده شده است.
توجه به تناسبهای لفظی و معنوی، از ویژگیهای اصلی این مرگسرودهی ۱۴ بیتی است:
"مرگ"
بشکند سرپنجهی دورانت آخر دست و بازو
گر هزارت زور در بازوست یا زر در ترازو
رنجه گر خواهی نگردد پنجهات از دست دوران
در توانایی ز پا افتادگان را گیر بازو
با فلک نتوان نمودن عرض اندام دلیری
خارج از امکان بُود با چرخ نیرومند نیرو
رستم این زال دستانپرور گردون به چنبر
اندر این میدان بسی سهراب را بدریده پهلو
نیش آن خنجر زند زخمی که هرگز بِه نگردد
گر رسد صدگونه مرهم یا هزاران نوشدارو
درک مرگ آخر کنی ای خواجه گر از جاه رفعت
کوه قافت قلعه باشد آسمانت برج و بارو
ای بسا چنگیز کز چنگ حوادث رفته از کف
گشته در گیتی هلاک از هیبتش چندین هلاکو
ای بسا فرزین کز اسب پیلتن گردد پیاده
ای بسا شه در جهان مات از رخ چرخ جفاجو
آنکه بینی چندگاهی سوده بر طاق فلک سر
چشم تا بر هم زدی بنهاده بر خاک لحد رو...
#رضوانی
#علی_بن_حمزه
@mmparvizan
ديوان_فصيح_الزمان_شيرازی.pdf
1.83M
دیوان فصیحالزمان رضوانی شیرازی
به کوشش سید هادی حائری
نشر ما
غزلیات و قصاید و چند قطعه و رباعی
#معرفی_شاعر
#شاعران_فارس
@mmparvizan
"نقد شعر"
#حسین_صفا( 1359)، از شاعرانی است که در سالهای اخیر به دلیل خواندهشدن برخی ترانههایش، شهرت یافته و علاوه بر ترانه، در قالبهای غزل و سپید نیز طبعآزمایی کرده است.
در سال 96، مجموعهغزلی از او به نام #منجنیق و به کوشش نشر نیماژ منتشر شده که این اثر، با توجه به شهرت پیشین شاعر، مورد توجه مخاطبان سطح میانه قرار گرفته و به همین دلیل، در چند سطر کوتاه به معرفی برخی از ویژگیهای این مجموعه، پرداخته شده است.
در نگاه اول، غزلهای او از منظرهایی چون: "تکثر واژهها، زبانی با خطاهای دستوری کم در مقایسه با همسلکانش، توجه به فردیت و تشتت مدرن در مضامین و تصاویر، گسستگی ذهنی و ساختاری، آمیختگی نوعی سوررئالیسم و ناتورالیسم در دو طرف تصاویر و شیء شدگی یا جانورپنداری انسان در بسیاری از اشعار و..."، فضایی نو را به مخاطب عرضه می کند.
آنچه در این نقد کوتاه به آن پرداخته میشود، اشاره به #کلیشه_شدگی آشکار در اشعار او، شبیه اغلب شاعران نوگرا است که در ادامه به معرفی برخی از این کلیشههای اصلی پرداخته میشود.
الف_ کلیشگی قالب: خلاف پندار برخی از مخاطبان که قالب اشعار حسین صفا را تازه میپندارند، باید گفت که اصرار او در سرودن اشعار دو لَختی و سه لختی، چیزی تازه در شعر فارسی نیست. او در اشعار سه لختیاش بسیار به قالب مسمط مثلث نزدیک شده که از دیرباز در شعر فارسی معمول بوده و سه لختیهای او با الگوی مستزادهای سه تکهای دوران قاجار نیز شباهتی واضح دارد. علاوه بر آن، قالبهایی اینگونه یا شبیه به این را چه در شعر عصر مشروطه و چه در سرودههای شاعران پیرو نیما میتوان دید. ایراد اصلی در این گونه غزلسرایی، اصرار شاعر بر تکرار این کلیشه است که سبب شده، غزلهایش در چند شکلِ قابل پیشبینی، تکرار شود.
ب_ کلیشهی وزن: صفا عمدتا از برشهای وزنی کوتاه استفاده میکند که گویا برآمده از پسزمینهی ترانهسرا بودن اوست. در ۲۹ شعر دفتر منجنیق، دوازده بار از رکن سازندهی فاعلاتن مفاعلن فعلن استفاده شده که کاملا به یک کلیشهی عروضی در اشعار او بدل شده است. کلیشههایی چون: مفاعلن فعلاتن فع و مفعول فاعلات مفاعیلن نیز در این دفتر فراوانی مشخصی دارد و چنانکه بارز است، وزنهای غزلهای او کاملا تفننی و تکراری انتخاب شده است.
ج_ کلیشهی قافیه و ردیف: ردیفها در اشعار او عمدتا فعلی و در خدمت روایت غالب بر اشعار است؛ اما قافیههای میانی اشعار او بر اساس چند کلیشه تکرار میشود. تکرار سهگانه به صورت مسمط، تکرار دو گانه به صورت پیاپی و یا یک درمیان، کلیشههایی است که گویی از شعر نیمایی به سرودههای او راه یافته است.
د_ کلیشهی روایت: در اغلب اشعار صفا نوعی کلیشهی روایتی دیده میشود. روایت اساس شعر است و در خلال پیرنگ کلی شعر، پیرفتهایی جزیی نیز دیده میشود. راوی شعر عمدتا اول شخص است و در بسیاری از اشعار، شاعر در مرکز شعر ایستاده و با فردی در بیرون شعر سخن می گوید.
ه_ کلیشههای زبانی: نوآوریهای زبانی در اشعار صفا نسبتا فراوان است. این نوآوریها یا به سنت شعر معاصر، در ساخت ترکیبهای انتزاعی استعاری_ تشبیهی یا پارادوکسی شکل گرفته یا در دستور کلام دیده میشود. یکی از این ساختشکنیهای کلیشه شده، اصرار شاعر بر نوع متمایز استفاده از ضمایر منفصل به جای دیگر ضمایر است که بارها در اشعار نمود دارد.
و_ کلیشهی تصاویر: اشعار صفا متشکل از تصاویر و تشبیهات متعدد است؛ اما این تصاویر از مجموعهای محدود انتخاب شده است. مثلا بسیاری از تصاویر شی یا حیوانشدن انسان را نشان می دهد. به همین دلیل بارها در اشعار او، سخن از موجوداتی چون: لاک پشت، جلبک، اسب آبی، عروس دریایی، گاو، و ... به میان میآید. او میکوشد لحظات زندگی خود را از طریق پرداختن به تصاویر روزمره و سازگار با جهان مخاطب در شعر نمود بخشد و در بسیاری از موارد نیز موفق بوده؛ اما گاه در اشعارش با تصاویر و تعابیری روبهروییم که به اساس شعر ضربه میزند:
چه حکمتی است در این مردن / در عاشقانهترین مردن/ و مغز را به فضا بردن/ و گریه را به خلا بردن؟
یا
مرده بودی و من در آغوشت/ طفل بیمادری که چشمانش/ تا ابد مثل پوشکش تر بود
هرچند که از نظر دستوری، فعل بود مناسب قید ابد نیست، ایرادهایی از این دست در اشعار صفا کمتر دیده میشود؛ اما تصاویر نازیبا یا بیمنطق شعری، در آثار او بهفراوانی دیده میشود.
ز_ کلیشهی طول: اشعار حسین صفا بندمحور است و این ویژگی از جنبههای تمایز آن است. طول این اشعار تقریبا در تمام موارد، شش تا ده بند است و این نکته، نشاندهندهی نوعی دیگر از کلیشهشدگی در اشعار اوست.
علاوه بر کلیشگی، در شعر او فقر اندیشهی جمعی، پوچنمایی سطحی و غیر فلسفی، غلبهی لفظ و نوآوری بر اندیشه و تکرار الفاظ و مضامین، سبب میشود، مخاطب با خواندن چند شعر موفق و زیبا، رغبتی به خواندن دیگر اشعارش نداشته باشد.
@mmparvizan
"نگاهی به تصحیح سفینهی ترمد"
#سفینه_ترمد از مجموعههای گرانسنگ فارسی است که محمدبنیغمور، محتملا آن را در نیمهی نخست سدهی هشتم تدوین کرده است. این جُنگ ادبی ارزشمند، به همت محقق گرامی #امید_سروری تصحیح شده و #موقوفات_ایرج_افشار با همکاری #نشر_سخن، آن را در سال ۱۳۹۶ منتشر کرده است.
تصحیح، مقدماتی سودمند دارد و متن سفینه نیز با توجه به تکنسخه بودن اثر، به نحوی متناسب تصحیح شده است. البته مصحح محترم در مواردی متعدد، ضبطهایی خارج از متن را بر اساس اجتهاد خود یا بهاستنادِ دیوانها یا دیگر جنگها، با ضبط اصلی جایگزین کرده، هرچند بسیاری از این جایگزینیها رجحانی بر ضبط متن ندارد؛ مگر در مواردی که متن ناخوانا بوده یا بخشی از آن افتادگی داشته است.
در کنار این دست ضبطها که بهطور قطعی دربارهی آنها نمیتوان نظر داد، دهها ضبط موجود، ایراد ادبی یا وزنی دارند و مصحح ارجمند گویا متوجه آنها نشده است. مواردی که لازم است در چاپ مجدد اثر بازبینی شود. تعداد این دست ابیات در سفینه کم نیست و در ادامه به ذکر چند نمونه از آنها بسنده شده است:
ص ۹۴:
ضبط نسخه: یکی چو نرگس بگشای عقل و بین رویش
ضبط جایگزین مصحح: یکی چو نرگس بگشای عقل و [به خویش]
که ضبط جایگزین مصحح، وزن شعر را خراب کرده است.
ص ۱۲۶:
ضبط مصحح: به وقت جستن و ناورد ز سبق و حمله در میدان
ضبط احتمالا صحیح:
به وقت جستن و ناورد و سبق و حمله در میدان
ص ۱۴۱: قصیدهای نویافته از لبیبی که مصحح در مقالهای جداگانه به همین صورت ضبط کرده است:
یکی قصیدهی من همه [...] مایهی شُعراست
صورت نزدیک به صحیح:
یکی قصیدهی من مایهی همه شُعراست
ص ۱۶۳:
ضبط خطای مصحح: گویی هماختر فلک [است] تندخاطرم
صورت صحیح اصلِ متن: گویی هماخترِ فلکِ تندخاطرم
ص ۲۹۳:
ضبط مصحح: مشو تنگدل و ناصبوری مکن
ضبط پیشنهادی:
مشو تنگدل، ناصبوری مکن
ص ۳۰۶
تصحیح قطعهای از فتوحی که بر اساس ضبط مصحح، واژههای "تنم" و "صابرم" قافیه شده که به احتمال قوی، خطای کاتب بوده است.
ص ۳۱۳: ضبط مصرع اول شعر معجبک ترمدی(؟) خطاست.
ص ۳۱۵: مصراع آخر شعر ضیاءالدین فارسی، افتادگی دارد.
ص ۳۱۶: مصراع دوم بیت جمالالدین قرشی ایراد ضبط دارد.
ص ۳۱۹: بیت اول شمسالمعالی ایراد ضبط دارد. همچنین است ص ۳۲۰ مصراع اول شعر کمالالدین.
ص ۳۲۶: مصراع چهارم شعر انوری، متن نسخه بهدرستی: "کنون کز نزدت ای مخدوم سوی خانه برگردم"، بوده ولی مصحح آن را به صورت زیر تغییر داده است:
کنون کز نزدت ای مخدوم [به] سوی خانه برگردم.
ص ۳۲۹: مصرع دوم شعر سید اشرفی افتادگی دارد.
این دست خطاها، در بسیاری از صفحات تصحیح دیده میشود که به دلیل پرهیز از زیادهگویی به آنها اشاره نمیشود. (برای نمونه بنگرید به صفحات ۳۳۲، ۳۴۴، ۳۴۶، ۳۴۷، ۳۵۶، ۳۷۰، ۴۰۷، ۴۰۹، ۴۱۸، ۴۴۴، ۴۵۹، ۴۶۰، ۴۷۸ و ...)
#محمد_مرادی
@mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"با شاعران فارس"
همسایگان حافظ:
اهلی شیرازی (۸۴۸_۹۴۲)
ساقی از آن بادهی منصوردم
در رگ و در ریشهی من صور دم
#شعر_شیعی
#حافظیه
@mmparvizan
أخبار شعراء الشيعة للمرزباني.pdf
3.77M
اخبار شعراءالشیعه، نوشتهی مرزبانی خراسانی (متوفی ۳۸۴)، از قدیمترین تذکرههایی در زبان عربی است که در آن ۲۷ نفر از شاعران شیعه یا یاران شاعر امام علی(ع) و فرزندان ایشان (درود بر آنان) معرفی شدهاند و مطالعهی این اثر برای علاقهمندان به ادبیات دینی عربی و شعر شیعی، راهگشا خواهد بود. از شاعران شیعی، مدخلهایی دربارهی خزیمهبن ثابت، عبداللهبن عباس، مالک اشتر، ابوالاسود دوئلی، حجربن عدی، عدی بن حاتم طایی، قیسبن احنف، کمیتبن زید اسدی، فرزدق، دعبل و ... ثبت شده است.
در ادبیات فارسی نیز، نشانههای دستهبندی و معرفی شاعران شیعه را در کتابهایی چون "النقض" از عبدالجلیل قزوینی و "مجالسالمومنین" قاضی نورالله شوشتری میتوان دید.
@mmparvizan
"تودیع رمضان"
یکی از موضوعهای منعکس در ادبیات فارسی، بهویژه در مقدمه و متن قصاید مدحی، پایان رمضان است. در ادبیات فارسی کهن، بهویژه در سدههای نخستین، به دلیل غلبهی فضای بزمی و خوشباشی، بیشتر از منظر پایان روزهداری و تاثیر آن بر بزمها و تهنیت عید فطر، به این موضوع پراخته شده؛ چنانکه منوچهری سروده است:
ماه رمضان رفت و مرا رفتنِ او بِه
عید رمضان آمد المنه لله
مضمونی که در اغلب تهنیتسرودههای عید فطر دیده میشود و در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت. اما بهندرت، در برخی اشعار، پایان رمضان دیگرگونه توصیف شده، چنانکه فرخی خلاف اغلب اشعار مدحیاش با موضوع عید فطر و پایان رمضان، کمی اندوهورزانه و اخلاقی به پایان این ماه اشاره کرده است:
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خُنُک آنکاو رمضان را بسزا برد به سر
توصیف اندوه پایان ماه رمضان در شعر پس از سدهی ششم، بهمرور در ادبیات فارسی نمود مییابد. از شاخصترین اشعار در وداع ماه مبارک رمضان در این دوران، قصیدهی سعدی است:
برگ تحویل میکند رمضان
بارِ تودیع بر دل اخوان
یارِ نادیدهسیر، زود برفت
دیر ننشست نازنینمهمان...
الوداع ای زمان طاعت و خیر
مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب
نفس در بند و دیو در زندان...
پایان وداعنامههای شعر فارسی در این یادداشت، ابیات زیر از صائب است که از معدود اشعار با این مضمون در غزلسرودههای سبک هندی است؛ در افسوس پایان یافتنِ ماه مبارک:
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یکمرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سیپاره ازین ماه مبارک
از دست به یکباره چو اوراق خزان رفت
ماهِ رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گلّه شبان رفت...
#شعر_دینی
#تودیع_رمضان
@mmparvizan
"مقبولترین غزلهای سعدی"
چندی پیش، یکی از دوستان نظرم را دربارهی بهترین شعر سعدی جویا شد. قطعا پاسخ دادن به این سوال دشوار است و هیچگاه نخواهیم توانست به آن پاسخ دهیم. بخشی از این دشواری به سلایق گوناگون و تعاریف متمایز موجود دربارهی شعر باز میگردد. بر اینها متغیرهایی چون زمان و مکان را نیز میتوان افزود. برای تحلیل بهتر، به جُنگهای شعر نزدیک به زمان سعدی مراجعه و غزلهای انتخابی را فهرست میکنیم، شاید بتوان بهترین غزلهای سعدی را از دیدگاه گذشتگان شناخت. انتخابها میتواند نشاندهندهی تفاوت نگاهها و معیارها در گزینش بهترین اشعار استاد غزل #سعدی_شیرازی باشد.
جنگهای بررسی شده به شرح زیر است:
جنگ مورخ ۷۳۰ ایاصوفیا، جنگ شمس حاجی، جنگ لالااسماعیل، مونسالاحرار بدر جاجرمی، جنگ گنجبخش، جنگ ۹۰۰ مجلس، سفینهی ترمد، انیسالخلوه، بیاض تاجالدین احمد، مجموعهی لطایف و سفینهی ظرایف و انیس الوحده. گزارش این تطبیق در ادامه میآید:
۱_ از ۷۱۵ غزل سعدی به تصحیح دکتر یوسفی، حدود ۱۹۰ غزل در دستِ کم یک و نهایتا چهار جنگ تکرار شدهاست. اگر بخواهیم به سوال آن دوست عزیز پاسخ دهیم، تنها میتوانیم بگوییم که احتمالا، انتخاب ما یکی از ۵۲۵ غزل انتخاب نشده در جنگها خواهد بود. چرا؟ شاید به دلیل تفاوت نگاه عصر ما به شعر و سلیقهی حاکم ادبی در روزگار ما.
۲_ از میان غزلهای منتخب جنگها، حدود ۱۷۰ غزل را گردآورندگانِ یک یا دو جنگ انتخاب کردهاند و جزو اشعار برگزیدهی ۹ یا ۸ گزینشگر نبوده است.
این نکته اتفاق نداشتن آنان را در موضوع بهترین اشعار سعدی تایید میکند.
۳_ بیش از بیست غزل، در سه یا چهار جنگ تکرار شدهاند که نشان دهندهی سلیقهی قرن هشتمیها در مواجهه با غزل سعدی میتواند باشد(البته بر اساس این ده جنگ). مصرع اول این غزلهای مقبول، چنین است:
_سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
_سزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال
_ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
_این بوی روحپرور از آن خوی دلبرست
_چنان به روی تو آشفتهام به بوی تو مست
_ذوقی چنان ندارد، بیدوست زندگانی
_ماهرویا روی خوب از من متاب
_برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرقفام را
_هزار سختی اگر بر من آید آسان است
_امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
_من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود
_بخت آیینه ندارم که درو مینگری
_مشتاقی و صبوری، از حد گذشت یارا
_هرگز حسد نکردم، بر منصبی و مالی
_من از دست کمانداران ابرو
_قیامت باشد آن قامت در آغوش
_مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید
_به حسن دلبر من هیچ در نمیباید
_لاابالی چهکند دفتر دانایی را
_خرامان از درم بازا کت از جان آرزومندم
_راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
_دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است.
۴_ انتخاب جنگهای نزدیک به عصر سعدی، احتمالا متفاوت با سلیقهی معاصران و متمایز با گزیدههای منتشرشده از او و شعرهای محبوبش در روزگار ماست. نکتهای که انتخاب بهترین اشعار او را برای هر ادبیاتخوانی دشوار میکند.
#محمد_مرادی
#یادروز_سعدی
@mmparvizan
ktp2019-17-01585کلیات سعدی مورخ 836.pdf
36.81M
به مناسبت یادروز سعدی. کلیات سعدی
نسخهی مورخ 836 کتابخانه مجلس
@mmparvizan
ktp2019-06-00143کلیات سعدی ق 8 افتادگی دارد.pdf
35.28M
به مناسبت یادروز سعدی، کلیات سعدی
نسخهی کتابت شده حدود سال ۸۰۰ (نوع خط محتملا ۷۹۰ تا ۸۲۰)
کتابخانهی مجلس
با افتادگی، بوستان و گلستان
@mmparvizan
با سلام بر دوستان
از عزیزانی که تمایل دارند یادداشتهای کوتاه نقد و توضیحات ادبی خود را (تا سقف ۷۰۰ کلمه) در این کانال به اشتراک بگذارند، دعوت میشود آن را به نشانی shahraz57@gmail.com یا momoradi@shirazu.ac.ir ارسال کنند.
در ارسال یادداشتها موارد زیر در نظر گرفته شود:
_ تعداد کلمات یادداشتها(۳۰۰ تا ۷۰۰ کلمه).
_ عنوان داشتن یادداشت و همچنین نام نویسنده و در صورت پیوند دانشگاهی یا تحصیلی در حوزهی ادبیات، مشخصات مربوط به آن.
_غیرتکراری بودن مباحث.
_رعایت فاصلهها و نیمفاصلهها و موارد نگارشی.
_ مستند بودن نقلها و ارجاعها.
_نگاه علمی و غیر ذوقی در نقدها و پرهیز از ارائهی نظر شخصی.
یادداشتهایی که ویژگیهای یادشده را داشته باشد به نام نویسنده، در کانال به اشتراک گذاشته خواهد شد.
پ.ن: در این رسانه، تاکید بر نقدهای مربوط به شعر یا وابسته به آن است و یادداشتهای حوزهی نقد داستان، روایت و سینما و کلیات ادبی و ادبیات جهان، صرفا در موارد خاص منتشر خواهد شد.
با سپاس
@mmparvizan
"زکات فطر/ کیمیای سعادت"
هر مسلمانی که شب عید فطر بیش از قوت خویش و بیش از قوت عیال خویش، که روزگار عید به کار برد، چیزی دارد زیادتی؛ بیرون سرای و جامه و آنچه لابد بود بر وی صاعی طعام، از آن جنس که همیخورده است واجب آید. و آن سه من باشد کمِ سهیکِ من. و اگر گندم خورده باشد جو نشاید و اگر از هر جنسی از حبوب خورده باشد، از بهترین آن جنس بدهد.
کیمیای سعادت، محمد غزالی، به تصحیح حسین خدیو جم، ج اول، عبادات، در زکات، ص ۱۸۹.
@mmparvizan