eitaa logo
پرویزن
484 دنبال‌کننده
182 عکس
14 ویدیو
74 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
«اخوان و سمبولیسم آرمانی اسطوره‏‌گرا» یکی از عناصری که جریان شعر نمادگرای آرمانی را رنگی ایرانی بخشیده، تجلی مضامین و جلوه‌های کهن ایرانی در آن است. مهم‌ترین شاعری که در دوران پهلوی کوشیده است، با بهره‌گیری از اسطوره‌ها و داستان‌های حماسی، جهانی آرمانی را به مخاطب القا کند، مهدی اخوان ثالث است. آرمان‌شهر او در این دسته از سروده‌ها نه در جهان واقعیت شکل می‌گیرد و نه در ذهن او؛ بلکه شهر آرمانی او پیش از این در جهان اسطوره‌ها و در گذشته‌ی فرهنگ فارسی وجود داشته است. این جهان آرمانی_ اسطوره‌ای را در اشعاری چون: «آخر شاهنامه»، «میراث»، «قصه‌ی شهر سنگستان» و «شوش» به‌وضوح می‌توان دید. ویژگی‌های اصلی این دسته از اشعار مهدی اخوان ثالث از این قرار است: -تلاش برای بازسازی جهان آرمانی با بازخوانی داستان‌ها و اسطوره‌های کهن بدون برقراری مشابهت مشخص با وضعیت جامعه‌ی عصر شاعر. - حس افتخار به گذشته‌ی ملی و حسرت بر از دست رفتن داشته‌های گذشته. -توجه به باستان‌گرایی‌های واژگانی، آوایی و نحوی و نزدیکی به زبان حماسی سبک خراسانی. -فراوانی ترکیب‌های مقلوب و استفاده از سکون‌های فراوان به شیوه‌ی شعر سده‌های ۴ و ۵. -بلند و کوتاهی سطرها و تمایل به استفاده از قافیه در طول شعر . -ارائه‌ی آمیزه‌ای از سمبولیسم اجتماعی حماسی و سمبولیسم آرمانی اسطوره گرا. میراث پوستینی کهنه دارم من. یادگاری ژنده‌پیر از روزگارانی غبارآلود. سال‌خوردی جاودان‌مانند. مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگار آلود جز پدرم آیا کسی را می‏‌شناسم من؟ کز نیاکانم سخن گفتم. نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانه‏‌ي خون‌شان کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، که من گفتم. … این دبیر گیج و گول و کور دل: تاریخ، تا مذَّهب دفترش را گاهگه می‏‌خواست با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید؛ رعشه می‏‌افتادش اندر دست... . https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی زادروز اخوان" ز پوچ جهان، هیچ اگر دوست دارم تو را ای کهن بوم و بر! دوست دارم تو را ای کهن‌پیرِ جاویدِ برنا تو را دوست دارم، اگر دوست دارم تو را ای گران‌مایه، دیرینه‌ایران تو را ای گرامی‌گهر دوست دارم تو را ای کهن‌زادبوم بزرگان بزرگ‌آفرین نامور دوست دارم هنروار اندیشه‌ات رخشد و من هم اندیشه‌ات، هم هنر دوست دارم... گمان‌های تو چون یقین می‌ستایم عیان‌های تو چون خبر دوست دارم به جان، پاک پیغمبر باستانت که پیری‌ست روشن‌نگر دوست دارم... همه کشتزارانت، از دیم و فاراب همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم شهیدان جانباز و فرزانه‌ات را که بودند فخر بشر دوست دارم به لطف نسیم سحر روحشان را چنان چون ز آهن جگر دوست دارم هم افکار پرشورشان را که اعصار از آن گشته زیر و زبر دوست دارم... من آن جاودان‌یادمردان که بودند به هر قرن چندین نفر دوست دارم همه شاعران تو وآثارشان را به پاکی نسیم سحر دوست دارم ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت در آفاق فخر و ظفر دوست دارم ز خیام، خشم و خروشی که جاوید کند در دل و جان اثر دوست دارم ز عطار، آن سوز و سودای پر درد که انگیزد از جان شرر دوست دارم وزآن شیفته‌‌ی شمس، شور و شراری که جان را کند شعله‌ور دوست دارم ز سعدی و از حافظ و از نظامی همه شور و شعر و سمر دوست دارم خوشا رشت و گرگان و مازندرانت که‌شان همچو بحر خزر دوست دارم خوشا حوزه‌ی شرب کارون و اهواز که شیرین‌ترش از شکر دوست دارم فری آذرآبادگان بزرگت من آن پیشگام خطر دوست دارم صفاهان نصف جهان تو را من فزون‌تر ز نصف دگر دوست دارم خوشا خطه‌ی نُخبه‌زای خراسان ز جان و دل آن پهنه‌ور دوست دارم زهی شهر شیراز جنت‌طرازت من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم بر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون درخت نجابت‌ثمر دوست دارم خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت که‌شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم من افغان همریشه‌مان را که باغی‌ست به چنگ بتر از تتر دوست دارم کهن‌سُغد و خوارزم را با کویرش که‌شان باخت دوده‌ی قجر دوست دارم عراق و خلیج تو را چون ورازورد که دیوار چین راست در، دوست دارم هم ارّان و قفقاز دیرینه‌مان را چو پوری سرای پدر دوست دارم چو دیروز افسانه، فردای رویات به جان این یک و آن دگر دوست دارم... تو در اوج بودی، به معنا و صورت من آن اوج قدر و خطر دوست دارم دگرباره برشو به اوج معانی که‌ت این تازه رنگ و صور دوست دارم نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را برای تو، ای بوم و بر دوست دارم جهان تا جهان است، پیروز باشی برومند و بیدار و بهروز باشی* *خلاصه‌شده https://eitaa.com/mmparvizan
Shahram Nazeri - Irane Javan - 320 - musicsweb.ir.mp3
8.7M
"ایران جوان" بیژن ترقی (متولد ۱۲ اسفند۱۳۰۸ و درگذشته‌ی ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸) از شاخص‌ترین تصنیف‌گویان و ترانه‌سرایان معاصر است. آثار مشترک او با استادانی بنام چون: روح‌الله خالقی و غلام‌حسین بنان و پرویز یاحقی، آغازگر تحول در زوایایی از موسیقی معاصر ایرانی بوده است. ترقی، از سویی نقطه‌ی اتصال تصنیف‌سرایی ایرانی عصر قاجار و ترانه‌گویی جدید است و از دیگرسو، جلوه‌هایی از شعربازگشتی به شیوه‌ی بهار و رهی معیری را با شیوه‌ی نوگویانی مثل نیما، در حد آغازین آن، به هم در آمیخته است. "آتش کاروان" و "بهار دلنشین" و "برگ خزان" و "می‌زده" و "ایران جوان/ وطنم"، سروده‌‌های شاخص اوست که چون اغلب آثارش، در آن‌ها زبان پیراسته با بیان احساسی عراقی و رمانتیک معاصر با هم پیوند یافته است؛ هرچند داستان‌گونگی و برخی ویژگی‌های زبان ترانه‌های عامیانه نیز بر کارنامه‌ی ادبی او تاثیر نهاده است. ترقی چه در ترانه‌های محاوره‌ای و چه در تصنیف‌های رسمی، یکدستی زبانی پیشه کرده است. از جنبه‌های مثبت موسیقی‌سروده‌های او، تنوع شکل و وزن و استفاده‌ی مناسب از قافیه و تکثر و تاثیر برش‌های میان‌سطری است. تصنیف "ایران جوان" از شاخص‌ترین آثار اوست که بر اساس طرح اولیه‌ی موسیقی قاجاری سروده شده و بر زبان بسیاری از خوانندگان روزگار ما، زبانزد شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
🌿گرچه شیرین‌‌دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐دورهم‌نشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🟪خانه‌ی شعر و ادبیات خاتم 🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت‌وگو و فراگیری ⭕️ با ارشاد: دکتر محمد مرادی و با حضور: ⭕️ناصر فیض 📍دوشنبه ۱۴ اسفند ماه 🌀ساعت ۱۶:۳۰ شیراز - اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس - طبقه‌ی زیرین - تالار گفتگو https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از حسین کیوانی🌷🌷
گزارش تصویری نشست دورهمی خانه شعر و ادبیات خاتم عصر دوشنبه ۱۴ اسفند۱۴۰۲ تالار گفتگو اداره کل ارشاد فارس
یاهو باید که شکوه را ببینیم       تا وسعت روح را ببینیم با نیّت دیدن تو باید          از پنجره کوه را ببینیم باید همه شهر را بگردیم     در آینه، در صدا بگردیم در آرزویت تو پرنده باشیم     دور سر ابرها بگردیم تو غنچه شدی و من شکفتم     تو رود شدی و شعر گفتم از کوچه‌ی جلوه ‌ی تو هر صبح    شبنم‌شبنم ستاره رُفتم باریدی و سخت گریه کردم       بر خنده‏‌ی بخت گریه کردم چشمان تو را شبیه باران بر باغ و درخت گریه کردم بی‏‌تابی سار را گرفتم از باد قرار را گرفتم قلبم به تپیدن تو جوشید تا نبض بهار را گرفتم یک پنجره باز شد: تو بودی گل، قبله‏‌ی راز شد: تو بودی یک شاخه در امتداد خورشید؛ مشغول نماز شد: تو بودی ای هلهله‏‌ی مکرر من! ای ابر ستاره‌آور من! ای رقص نسیم، شور نامت ای معنی عشق و باور من با نور بیا برای من باش سرمستی خنده‏‌های من باش برگرد و میان این‌همه «نیست» اینجا تو فقط خدای من باش تو سرخی لاله‌ی غروبی ای لهجه‏‌ی جلوه‏‌ات جنوبی نام تو مگر طلوع کرده است؟ به ‌به، به‏‌به، چه روز خوبی! ای کاش تب سحر تو باشی یا مقصد این سفر تو باشی تنهایی ما چه با شکوه است در خلوت ما اگر توباشی https://eitaa.com/mmparvizan
"به ماه مهر و محبت" سلام! سفره‌ی گسترده‌ی خدا، رمضان سلام! ماه سحرهای آشنا، رمضان سلام! رویش باران، سلام! جوشش رود سلام! شهرِ غزل‌های روشنا رمضان سلام! لحظه‌ی افطار و شورِ فیض غروب درود! فصل مناجات و ربنا، رمضان چه مهربان و صمیمی رسیده‌ای از راه خوش‌آمدی و گل آورده‌ای، بیا رمضان بیا و در ضربانم اذان نور بریز بهار آینه‌خیزِ پر از بها، رمضان به حقّ اشهد ان لا اله الا الله که نیست جز تو کسی میزبان ما، رمضان سلام! ماه ابوحمزه و تبِ شب قدر درود! ساعت غم‌های باصفا رمضان سوار بال ملایک مرا ببر تا اوج مرا ببر به ملاقات ابرها رمضان مرا ببر به جهانی پر از نگاه و... سکوت مرا ببر به تماشای ناکجا رمضان مرا ببر به زلالی، مرا ببر به حضور مرا ببر به سحرهای بی‌ریا رمضان مرا ببر به زمانی ورای وقت زمین مرا ببر به شبِ رویش صدا، رمضان * گلوی زندگی‌ام خشکِ درد بی‌نفسی است ببار در ریه‌هایم کمی هوا رمضان تمام هستی من در مصاف تیر غم است بدوز بر دل من جوشنِ دعا رمضان خوش‌آمدی و صفا کرده‌ای، بیا ای خوب! سلام! سفره‌ی گسترده‌ی خدا رمضان https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"پروین و مناظره‌های سیاسی" از میان شاعران معاصر فارسی، کمتر شاعری چون پروین اعتصامی، توانسته با استفاده از نمادهای تاریخی یا تیپ‌ها و شخصیت‌های تکراری، به صورت پنهان،مضامین و انتقادات سیاسی_اجتماعی مربوط به زمان خود را در اشعارش به تصویر درآورد. این دست از اشعار او به دلیل زبان تاویل‌پذیر، زمان‌مند نبودن اشارات و نمادها، کلی‌بودن انتقادها و در کنار آن بیان صمیمی و طنز لطیفی که دارد؛ در همه‌ی زمان‌ها مخاطب را به خود جلب می‌کند. مناظره‌ها و گفتگوهایی چون: "دزد و قاضی"، "زنجیر و دیوانه"، "مست و هشیار"، "پیرزن و یتیم" و..‌.، از نمونه‌های موفق شعر سیاسی در دیوان پروین است که به نظر می‌رسد، این اشعار او صورت تکامل‌یافته‌ و آمیخته‌ی مناظره‌های انوری و حافظ باشد که در شعر او، هویتی تازه یافته است. شکایت "پیرزن به قباد"، نمونه‌ای متمایز از این سروده‌هاست که در ادامه از نظر می‌گذرد: روز شکار، پیرزنی با قباد گفت: که‌از آتش فساد تو، جز دود ِ آه نیست روزی بیا به کلبه‌ی ما از ره شکار تحقیق حال گوشه‌نشینان گناه نیست هنگام چاشت، سفره‌ی بی‌نان ما ببین تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد آب قنات بردی و آبی به‌چاه نیست سنگینی خراج، به ما عرصه تنگ کرد گندم توراست، حاصل ما غیر کاه نیست در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید بر عیب‌های روشن خویشت، نگاه نیست حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است کار تباه کردی و گفتی تباه نیست صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت جز سفله و بخیل، در این بارگاه نیست ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست مُردی در آن‌زمان که شدی صید گرگ آز از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست یک‌دوست از برای تو نگذاشت دشمنی یک مرد رزم‌جوی، تورا در سپاه نیست جمعی سیاه‌روزِ سیه‌کاری تو اَند باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست مزدور خفته را ندهد مزد، هیچ‌کس میدان همّت است جهان، خوابگاه نیست تقویم عمر ماست جهان، هر چه می‌کنیم بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست https://eitaa.com/mmparvizan
"پیشواز: به بهانه‌ی روزهای نزدیک به نوروز و به یاد سفره‌های خالی از آجیل" عید است یا که شامِ غریبان؟ سیل است یا نسیم بهاری؟ این ناله، بانگ نحسِ کلاغ است؟ یا شورِ سار و رقصِ قناری؟ این داعیان که عقل کُلانند، دلسوز خَلق یا مغولانند؟ با لطف بی‌کرانه‌ی اینان: رحمت به قاتلان تتاری * ای پادشاه خطّه‌ی مستان! ای لشکرِ کلیدبه‌دستان! در فصل اعتدال ربیعی، این است وضع مملکت، آری! تهران بِکام باشد و خوشحال، ای آسمان بهوش که هرسال تنها برای مردم اهواز، بارانِ گرد و خاک بباری در این دیارِ مملوِ غصّه، هم‌قافیه است پسته و قصّه تا طعم پسته را تو ازین پس، در قصّه‌ها به یاد بیاری امسال هم به گریه بسازید، ای کودکان فقر و بنازید با کفش‌های پاره‌ی پیرار، پیراهن تکیده‌ی پاری من "دارم" آن‌قَدَر که غمی نیست، اما غم تو درد کمی نیست ای هم‌وطن که نو شده سالت با میوه‌های شصت‌هزاری! سگ_دو زدی و جای دویدن، هی پشت هم "ریال" گرفتی حالا تویی و قحطی بازار، در حجم نرخ‌های "دلاری" * من جای آن مسبّب نامی، ای دوست ای رفیق گرامی دلواپس تو ام که نخوردی، شرمنده‌ی تو ام که نداری https://eitaa.com/mmparvizan
"انجامه‌ی کیمیای سعادت" نسخه‌ای از کیمیای سعادت که به سال ۶۸۷ در اصفهان نوشته شده است. کاتب این نسخه، از نسل روزبهان بقلی (باقلانی) شیرازی بوده است که از این زاویه، این نسخه می‌تواند در مطالعات شیراز‌شناسی، ارجمند باشد. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
تحقيق_انتقادي_در_عروض_فارسي.PDF
4.4M
"تحقیق انتقادی در عروض فارسی و چگونگی تحول اوزان غزل" این کتاب ارزشمند حاصل رساله‌ی دکتری پرویز ناتل خانلری به راهنمایی ملک‌الشعرای بهار است که در سال ۱۳۲۷، توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است. خانلری در مقدمات این اثر پژوهشی مباحثی نسبتا جدید را درباره‌ی وزن شعر و طبقه‌بندی اوزان مطرح می‌کند و پس از بررسی حدود ۱۷۰۰۰ غزل، الگویی از اوزان پرکاربرد در غزل فارسی ارائه کرده است. از کاستی‌های این پژوهش، باوجود نوجویی‌ها، یکی بررسی‌نکردن اوزان غزل برخی شاعران تاثیرگذار چون: مولوی و بیدل است و دیگر اینکه، وزن مشهور و مهمّ "مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل" از دایره‌ی بررسی خانلری جامانده است. @mmparvizan
"به بهانه‌ی تحویل سال" بی‌تو، منم و مصیبت غمسالی زندانی کنج قفس بی‌بالی محتاج "مقلّب‌القلوب" است دلم ای عشق! دمی بیا و "حوّل حالی" https://eitaa.com/mmparvizan
"هوالربیع" پنهان مشو که روی تو بر ما مبارک است                                          "مولوی" آمد بهار و خلوتِ دل‌ها مبارک است این شور بر اهالی دنیا مبارک است آن روزهای "باد" اگر سهم ما نبود این روزهایِ سبزِ "مبادا" مبارک است دیروزمان اگر همه غم بود، چاره نیست باید امید داشت که "فردا مبارک است" باید که چشم دوخت به زیبایی جهان زیرا نظر به چهره‌ی زیبا مبارک است آغاز صبح ِ روشنِ ایمان خجسته باد پایانِ شامِ ممتدِ یلدا، مبارک است خورشید می‌درخشد و گل می‌دهد زمین بارانِ نور بر سرِ اشیا مبارک است از زمهریر کهنه، خودت را خلاص کن ای باغ! گرم باش که گرما مبارک است بر شاخه‌ها جوانه زده شورِ رستخیز آغازِ این قیامت عظما مبارک است شمشاد قدکشیده به پابوس آفتاب آری به سمتِ نور تقلا مبارک است بر منبر چنار نشسته چکاوکی بر اهلِ بیتِ غنچه، تولا مبارک است آوای تازه‌ای است میانِ سماع برگ گل_نغمه‌های سازِ نکیسا مبارک است نوروز زنده شد به دمِ عیسیِ نسیم بر جسمِ خاک، جانِ مسیحا مبارک است پروانه مثلِ مجنون: در چرخ، گردِ گل یعنی جمالِ دلکش لیلا مبارک است موسیجه مستِ نغمه‌ی یاهو فرازِ کاج یعنی که طور و حیرتِ موسی مبارک است دیوِ سپیدِ برف به زندانِ خاک رفت سهرابِ غنچه گشته هویدا: مبارک است سودابه‌گون، کلاغ، سیه‌رویِ باغ شد از لشکر دروغ تبرا مبارک است تکرارِ آفرینش آدم به روی خاک بر خاندانِ آدم و حوا مبارک است * یاس است و یاد او که سراسر مقدس است سرو است و قدّ او که سراپا مبارک است او یارِ حاضر است ولی در لباسِ گل گل: دسته‌دسته اوست که بر ما مبارک است در گل نهفته است و هویداست در درخت آن جلوه‌ی نهفته و پیدا مبارک است * نورانی و سپید: شکوفه میان باغ بر دوش شاخه این یدِ بیضا مبارک است زنبور، گرمِ بوسه زدن بر ضریح گل در دینِ او، زیارتِ گل‌ها مبارک است آن خاتمِ عقیق بر انگشت ارغوان در انقراض دولت سرما مبارک است هر گل در این چمن یکی از اسم‌های اوست پس جلوه‌گاهِ "علَّمَ الاسما" مبارک است ریگ است: مُهر و سبزه: مصلا و قبله: نور سجده بر این گشوده‌مصلا مبارک است حوض است کاغذ و قلم: انگشت‌های بید بر قابِ حوض، خط معلّا مبارک است تکثیرِ چشمه‌های زلالِ ترانه‌خیز تفسیر رودهای مصفا مبارک است لختی نگاه کن به بنفشه کنار جوی تا بنگری که زلف چلیپا مبارک است یک لحظه گوش کن به سرود قناریان تا بشنوی که این همه غوغا مبارک است کوه از هبوطِ آیه‌ی خلقت، منور است دشت از نزول لاله‌ی حمرا مبارک است از فیضِ باد، جامه‌ی سوسن معطر است از لطفِ خاک، دامن صحرا مبارک است یوسف به دشت خیمه زده در قبای ابر این عشوه در نگاه زلیخا مبارک است معراج کرده شاخه‌گلی روی نرده‌ها بر رحلِ نرده، سوره‌ی اسرا مبارک است جنگل گشوده دست تقاضا بر آسمان از آستان دوست تقاضا مبارک است برگِ درخت سبز که تعبیرِ بینش است بر چشم‌های مردمِ بینا مبارک است * از صورتِ خیال به معنی سفر کنیم چون سیر در حوالی معنا مبارک است از هفت‌بامِ جسمِ مغاکی فرا رَویم چون هفت‌شهرِ عالم بالا مبارک است ای ساکنان خاک به افلاک رو کنید بالی بر آورید که آنجا مبارک است "ای بستگان تن به تماشای جان روید کاخر رسول گفت: تماشا مبارک است"* * اینک که نفخ صور دمیده است در زمین اینک که حال مردمِ دنیا مبارک است ای خوب! ای حضورِ قدیمی مرا بهار بی‌عشق تو به‌راستی آیا مبارک است؟ می‌نوشمت چنانکه هوا را فرازِ کوه نوشیدن تو بر همه اعضا مبارک است می‌بویمت چنانکه تبِ غنچه را نسیم بوییدن تو بر غمِ دل‌ها مبارک است چون قطره موج می‌زنم اینک به سوی تو پس اتصال قطره به دریا مبارک است * تضمین از مولوی عزیز https://eitaa.com/mmparvizan
"نوروز: روزِ دادخواهی" چنین گویند که جمشید برادر طهمورث بود و همه‌ی جهان وی داشت... نخستین کسی که سلاح کرد او بود، و سلاح مردمان از چوب و سنگ بود. او شمشیر و حربه و کارد کرد، و کرباس کرد و ابریشم و قزّ و رنگ‌های الوان... و دیوان را فرمود تا گرمابه نهادند... و غواصی کردند و گوهرها از دریا برآوردند... . پس علما گرد کرد و ازیشان پرسید که چیست که این پادشاهی بر من باقی و پایند دارد؟ گفتند: داد کردن و در میان خلق نیکی. پس او داد بگسترد و علما را بفرمود که روز مظالم من بنشینم، شما نزد من آیید تا هرچه [درو داد] باشد مرا بنمایید تا من آن کنم و نخستین روز که به مظالم بنشست روز [هرمز بود] از ماه فرودین، پس آن روز [را] نوروز نام کرد. تاریخ بلعمی، ابوعلی بلعمی، به تصحیح ملک‌الشعراء بهار، به کوشش محمدپروین گنابادی، نشر زوار، صفحه‌های ۸۷ و ۸۸. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"بهار و شعر فارسی" یکی از مهم‌ترین مضامین و موضوع‌های شعر فارسی، به‌ویژه در سده‌های نخستین، وصف بهار و عناصر مربوط به آن بوده است؛ به‌طوری که هیچ فصلی در شعر، چون بهار منعکس نشده و هزاران اثر ادبی با این موضوع خلق شده است. ردّپای بهار و وصف آن را حتی در جُنگ‌ها و مجموعه‌های ادبی نیز می‌توان دید و در برخی جنگ‌ها که بر اساس موضوع  سامان یافته، بخشی به بهارسروده‌ها اختصاص یافته است‌. یکی از این مجموعه‌ها، جنگ کتابخانه‌ی است که مولف در باب دهم آن (فی صفه الربیع)، به این موضوع پرداخته و جنگ۵۳۴ مجلس () هم (با تغییرهایی) بر اساس همین مجموعه تدوین شده است. در باب دهم جنگ گنج‌بخش، بیش از ۲۰۰ قطعه شعرِ  کوتاه و بلند، با موضوع بهار، نوروز و طبیعت، از شاعران شاخص سده‌های چهارم تا هفتم گزینش و ثبت شده است. مولف، عمده‌ی اشعار را از مقدمات قصاید و از خلال مثنوی‌ها، قطعات و غزل‌ها به‌اختصار انتخاب کرده  و تنها در رباعی‌ها صورت کامل اشعار را می‌توان دید. به مناسبت بهار و این روزهای تعطیلی، در ادامه چند رباعیِ بهاری از این مجموعه آورده می‌شود؛ با ذکر این‌که تعدادی از این رباعی‌ها جزو رباعی‌های سرگردان است و در مجموعه‌ها و دیوان‌ها، به نام دیگر شاعران هم منسوب شده است. انوری: با گل گفتم ابر چرا می‌گرید؟ ماتم‌زده نیست بر کجا می‌گرید؟ گل گفت اگر راست همی باید گفت بر عمر من و عهد شما می‌گرید # گل‌ها چو به باغ جلوه را ساز کنند در غنچه نهفت[ه] هفته‌ای ناز کنند چون دیده به دیده‌ی جهان باز کنند از شرم رخت ریختن آغاز کنند* # صف زد حشم بهار پیرامن گل ابر آمد و پر کرد ز دُر دامن گل با این‌همه جان نماند اندر تن گل گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل* کمال‌الدین اسماعیل: از خار چو آمد گلِ رنگین بیرون اندوه کنیم از دل غمگین بیرون کردند نظاره را عروسان چمن سرها ز دریچه‌های چوبین بیرون # یارب که چه خرم است و چه بزم‌افروز سبزی و شکوفه و نسیم نوروز مستی و فغان بلبل و اول صبح صحرا و لب جوی و مَی و آخر روز* ظهیر فاریابی: ای باد بیا و بوی گلزار بیار وی بلبل مست ناله‌ی زار بیار ای سبزه گرت ملک چمن می‌باید پروانه‌ی مطلق از خط یار بیار # ای غنچه‌ی گل سر شکفتن داری وی نرگس مست میل خفتن داری وی سوسن تر دراز کردی تو زبان اندیشه‌ی راز عشق گفتن داری نجم‌الدین دایه: صحرا به گل و لاله بیاراسته‌اند در عیش فزوده و ز غم کاسته‌اند در خاک عروسان چمن خفته بدند امروز قیامت است و برخاسته‌اند # وقت است که گل به شاهی اقرار دهد فراش چمن خبر به عطار دهد در وقت چنین تو عاشقان خود را گر خود ندهی بار دلت بار دهد* # آمد گل و چون یار بهایی دارد زان در دل هر شیفته جایی دارد باغ از گل و از نوای بلبل امروز انصاف که خوش برگ و نوایی دارد* [مجیر بیلقانی]: گل صبحدم از باد بر آشفت و بریخت با باد صبا حکایتی گفت و بریخت بدعهدی عمر بین که گل در ده روز سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت* # تا سایه فکند سرو آزاد بر آب تا عکس گل شکفته افتاد بر آب آب از هوس بهار دیوانه بماند زنجیر نهاد ازین سبب باد بر آب* مختاری: امروز نشاط گلسِتان باید کرد وامروز به روی یار، مَی باید خَورد کز چشم شکوفه و چراغ گل زرد شد باغ به رخ چشم و چراغ زن و مرد* *این رباعی‌ها در جنگ الهی موجود نیست. @mmparvizan
"اردیبهشت روز" در تقسیم اجزای ماه، ایرانیان برای هر روز، نامی در نظر گرفته‌اند. چنانکه در یاداشت نوروز اشاره شد، "اورمزد" نخستین روز ماه است و نوروز با این روز سازگار است. دومین روز هر ماه نیز بهمن نام دارد؛ چنانکه مسعود سعد سروده است: بهمن‌روز ای صنمِ دل‌سِتان بنشین با عاشق در بوستان (دیوان، ص ۶۵۹) مسعود سعد در قطعاتی جداگانه، تمام روزهای ماه را وصف کرده است؛ چنانکه در توصیف "اردیبهشت: روز سوم هر ماه" سروده است: اردیبهشت روزست ای ماه دل‌سِتان امروز چون بهشت برین است بوستان (همان) مهمترین جشن‌های ایرانی، از انطباق روز و ماه همنام یا روز و ماهی خاص شکل گرفته است. چنانکه نوروز انطباق روز اورمزد با ماه فروردین است و همچنین فروردین‌گان همزمانی روز فروردین(روز نوزدهم) با ماه فروردین، یا جشن بهمن همزمانی روز بهمن با ماه بهمن و جشن مهرگان انطباق مهرروز با ماه مهر و سپندارمذگان، انطباق روز سپندارمذ با ماه سپندارمذ/اسفند. https://eitaa.com/mmparvizan
"غزلی برای تو" در خود تکیده‌ام من، خسته... غریب... تنها چون نی پر از سکوتم، در دل ولی سخن‌ها... آشفته و پریشان، در جمعِ مردگانم باید چه‌کرد بی‌تو؟ تنها میانِ تن‌ها پروانه باش یک‌شب، ای دوست! تا بفهمی این شمع را چه حال است؟ از داغِ سوختن‌ها این کوهِ استخوان را در پیرهن نظر کن تا یاد کرده باشی، از درد کوهکن‌ها ای غنچه‌لب! نگاهی بر این گلِ خمیده اینک که پاره کرده، در عشق پیرهن‌ها گیسو ببند و بگذار، دیوانگان نبینند رقص نسیم را باز، در دشتی از گون‌ها من: بی‌تو هیچِ هیچم، من: بی‌تو گنگ و گیجم باید "تو" بود وقتی، مِنهایِ "تو"ست "من"ها * دیشب به یاد چشمت، "تنها" نماز خواندم من، تو، خدا... چه حالی! "انّ الصلاهَ تنهی..." https://eitaa.com/mmparvizan
«صفحه‌ی نخست کتاب حدیقه المعارف» این نسخه‌ی موجود در کتابخانه‌ی فاتح، به سال ۸۶۷، در شیراز نگاشته شده و از منظر وضعیت خط نستعلیق و تحول آن در هنر شیراز عصر آل تیمور، اهمیت دارد. https://eitaa.com/mmparvizan
‍ "ماه فروردین روز خرداد" مطابق با سیستم گاهشماری در ایران باستان، یک سال ۱۲ ماه داشت و هر ماه ۳۰ روز، به عبارت دیگر یک سال از ۳۶۰ روز تشکیل می‌شد. اردشیر بابکان پس از دست یافتن به پادشاهی (۲۲۴م) ازجمله اقداماتی که کرد یکی اصلاح تقویم بود. او با افزودن پنج روز به پایان سال (ظاهراً از روی الگوی سال مصری) آن را ۳۶۵ روزه کرد تا امر گاهشماری دقیق‌تر انجام شود. این اصلاح تقویم باعث شد تا مردم در برپا کردن جشن نوروز در آغاز سال دچار سرگردانی شوند. سنت‌گرایان در روز آخر اسفند و پس از برگزاری آخرین گاهنبار منتظر بودند تا مثل همیشه روز بعد، در اول فروردین نوروز را جشن بگیرند، اما طبق فرمان عمومی می‌بایست صبر می‌کردند تا نخست آن پنج روز اضافی بگذرد، پس نوروز آنان به ۶ فروردین یعنی روز خرداد می‌افتاد. اصلاح‌طلبان پس از گذشت آن پنج روز اضافی نوروز را در اول فروردین روز هرمزد جشن می‌گرفتند. این‌چنین برپا کردن جشن نوروز در دو تاریخ گوناگون به فاصلۀ کمی از هم پس از گذشت سالیانی چند باعث ایجاد اصلاً دو نوروز شد: نوروز بزرگ یا نوروز خاصّه، در ششم فروردین و نوروز خرده یا نوروز عامّه، در اول فروردین. قابل توجه است که این دوگانگی و دو روز بودگی به جشن‌های دیگر مثل مهرگان و گاهنبارها نیز سرایت کرد. ظاهراً برای ایجاد مصالحه‌ای میان دو گروه مخالف بود که هرمز، نوۀ اردشیر (۳۷۳-۳۷۲م) دو نوروز را به هم پیوست و روزهای میانشان را نیز جشن گرفت. از اینجاست که طول برگزاری جشن‌ها را (و نیز گاهنبارها را) پنج روز دانسته‌اند. حال آنکه برپایی جشن‌ها و گاهنبارها در اصل محدود به یک روز بوده. [دوازده متن باستانی، تدوین، ترجمه، توضیح و تفسیر دکتر بیژن غیبی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۵، ص ۱۲۰-۱۲۱] بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی. نقل از رسانه‌ی بنیاد موقوفات افشار. https://eitaa.com/mmparvizan @AfsharFoundation
"باران" باران! چه ماجرای غم‌انگیزی، در حسرت صدای خودش دارد حتی بهار، این تبِ رنگین هم، صدجور غم برای خودش دارد از آسمان بپرس که می‌بارد... از ابرها که باز سرازیرند: این‌را که "کوه شانه‌ی همراهی هنگام های‌هایِ خودش دارد"؟ طوفان سوار دلهره می‌آید با اسبی از جنون و غضب همراه غافل از اینکه باز هزاران گل افتاده زیر پای خودش دارد پرواز: امتحان جگرسوزی است، از پشت میله‌های قفس اما اینجا پرنده‌ای است که صدها حرف، پربسته با هوای خودش دارد من: یک‌کتاب خاطره می‌خواهم، او: سفره‌ای پر از نمک و خرما اینجا خلاصه... هرکه تو می‌بینی یک‌خواهش از خدای خودش دارد باید که خوب گوش کنی آن‌وقت از چلچراغ چلچله می‌فهمی حتی درخت هم شب و روز اینجا صدناله در دعای خودش دارد هِی دُور می‌خوری و نمی‌یابی... در انتهای جاده‌ای اما نه اینجا هر انتهای بلاخیزی راهی به ابتدای خودش دارد ... با من مگو که هیچ نمی‌دانم... از جاده‌ها بپرس که در راهند این شهر سال‌هاست که رازی را در عمق کوچه‌های خودش دارد باید که داغ باشی از آتش نه... آهی برآر و سوز گدایی کن از مادری که داغ جوانی را در سوز لال‌لای خودش دارد ... حتی بهار ... این تب رنگین هم چشم‌انتظار روز غزل‌خوانی است چشم‌انتظار سایه‌ی سبزی که صدباغ در نوای خودش دارد * چک‌چک... دوباره سایه‌ی آرامی... بارید و شست ردّ قدم‌ها را: باران... چه ماجرای غم‌انگیزی... در حسرت صدای خودش دارد https://eitaa.com/mmparvizan
"امام حسن(ع) و شعر شاعران نخستین" نخسین اشاره‌ی موجود در شعر کهن، با موضوع امام دوم شیعیان(ع)، بیتی از دقیقی است که در آن، با عنوان "شبر" از آن حضرت یاد شده است. تا نیمه‌ی نخست سده‌ی پنجم، جز یک بیت در دیوان فرخی و چند اشاره در ابیات منسوب به غضائری و بوسعید، نامی از آن حضرت نمی‌توان دید؛ اما در اشعار و دیوان‌های شاعران نیمه‌ی دوم این قرن، از جمله منظومه‌ی علی‌نامه و اشعار ناصرخسرو و منظومه‌ی یوسف و زلیخا (که قاعدتا مربوط به پس ازین زمان نیست) و ابیات منسوب (محتملا متاخرتر) باباطاهر و...، اشاراتی متعدد به آن حضرت ثبت شده است. اشارات ناصرخسرو به آن حضرت در کنار دیگر بزرگان شیعی است و او از امام دوم عمدتا با نام شبر یاد کرده است: ای ناصبی اگر تو مقرّی بدین سخن حیدر امام توست و شبر وآن‌گهی شبیر (دیوان، ص ۱۰۵) رفتم به در آن‌که بدیل است جهان را از احمد و از حیدر و شبیر و ز شبّر (همان، ص ۱۳۳) حسین و حسن یادگار رسول نبودند جز یادگار علی (همان، ص ۱۸۶) در مقدمه‌ی یوسف و زلیخا نیز، از مهر پیامبر(ص) به حسنین(ع) سخن آمده است: حسین و حسن آن دو پور بتول به یک جایگه در کنار رسول بر ایشان همی بوسه‌دادی نبی به دیدارشان شادمانه علی کز ایشان همی‌یافت آرام دل قرار دل و رامش و کام دل (یوسف و زلیخا، ص ۶) مضمونی که اغلب کتاب‌های حدیثی اهل سنت و شیعه، آن را تایید کرده و روایاتی درباره‌ی آن ثبت کرده است. از شاعران متمایز اواخر سده‌ی پنجم و آغاز قرن ششم در این موضوع، امیرالشعرا معزی است. شاعر نیشابوری در تابید یکی از قصاید مدحی‌اش به سادات حسنی و حسینی، اشاره کرده است: همیشه تا بُود از نسل حیدر کرار میان آدمی‌اندر حسینی و حسنی (دیوان، ص ۷۰۸) او همچنین پس از ستایش امام علی(ع)، ابیاتی در شهادت حسنین(ع) سروده است. (بنگرید به همان، ص ۳۷) شاخص‌ترین شاعر نخستین در ستایش امام حسن(ع) سنایی غزنوی است. او در دیوان چندبار به آن حضرت تلمیح کرده؛ هرچند لقب مجتبی در دیوان او برای حضرت رسول(ص) انتخاب شده است. (بنگرید به دیوان، صص ۳۶۵ و ۴۷۰) از شگردهای سنایی در حدیقه، افزودن بخش مستقل در ستایش حسنین(ع) در باب سوم منظومه‌ی حدیقه است. سنتی که پس از او در آثار و منظومه‌های عرفانی، از جمله سروده‌های عطار هم کاربرد می‌یابد: بوعلی آن‌که در مشام ولی آید از گیسوانش بوی علی قره‌العین مصطفی او بود سید‌القوم اصفیا او بود... (حدیقه، ص ۲۶۲) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
1_6363087435.pdf
1.03M
"تحلیل ابیات و اشعار در ستایش امام حسن مجتبی(ع) تا قرن ششم" مقاله‌ای از دوست شاعر جناب آقای مجتبی خرسندی @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم" بررسی جایگاه شعر پایداری فلسطین در ادبیات انقلاب و مقایسه با اشعار شاعران عرب انتشارات سیمرغ هنر کلان‌فصل‌ها: دریچه‌ای بر شعر فلسطینی و جایگاه آن در ادبیات پایداری مفاهیم مشترک در فلسطینیات فارسی و عربی نمادها و واژه‌های کلیدی در شعر فلسطین معرفی قالب‌ها و نمونه‌هایی از شعر فلسطینی فارسی @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
فرهنگ سخنوران جلد 1،دکتر خیام پور.pdf
23.02M
فرهنگ سخنوران: دریچه‌ای برای شناخت شاعران فارسی جلد اول: از آبانی طهرانی تا سیمین بهبهانی به بهانه‌ی هفتم فروردین سالگرد درگذشت استاد خیام‌پور https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
فرهنگ_سخنوران_جلد_2،_دکتر_خیامپو.pdf
24.92M
فرهنگ سخنوران: دریچه‌ای برای شناخت شاعران فارسی جلد دوم: از شاپور ابهری تا یونس ارغون به بهانه‌ی هفتم فروردین سالگرد درگذشت استاد خیام‌پور https://eitaa.com/mmparvizan