بخشی از روایت «محسن راست میگفت»
نوشتهٔ #رامبد_خانلری
#واقعیت_مدام
من فرزند جنگ بودم و جنگ مادرم بود. شیر جنگ را خوردهام. در تمام این سالها پشت جنگ پنهان شدم و اگر جنگی نبود باید یکهوتنها مسئولیت همۀ شکستهای عمرم را، همۀ چیزی نشدنها را گردن میگرفتم.
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
14.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بریدهای از گفتگو با #آزاده_عبدیفرد
در رونمایی «جنگ مدام»
در تهران
#جنگ_مدام
مجلهٔ مدام را از سایت مدام تهیه کنید. 👇
www.modaammag.ir
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخش از داستان «گوگرد روسی، سگرت آمریکایی»
نوشتهٔ #احمد_مدقق
#خیال_مدام
این عشق بود که او را دلپریشان ساخته بود یا ترس؟ نمیدانست. با خودش گفت: «تو را مرگ بدهد فائقه! چرا دللرزانک شدی؟ کار بزرگ، دل بزرگ میخواهد.»
📷عکس از: آرشیو رایبن استودیو
🎧 شما میتوانید داستان صوتی کامل را با صدای احمد مدقق در «+متن» این داستان بشنوید.
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخش از روایت «قابی بدون تو»
نوشتهٔ #محمد_جوانالماسی
#واقعیت_مدام
ابواحمد لبخندش را قورت داد: «ببین برادر من، اسرائیلیا موجودات عجیبغریبی هستن. مثلاً توی جنگ تموز حتی یه تیر هم به خونۀ من نخورد. میدونی چرا؟»
📷عکس از: Nick Hannes
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخش از داستان «نه، ده، ...، دوازده، سیزده»
نوشتهٔ #الهه_زمانوزیری
#خیال_مدام
یکییکی شمردند. صدای جواد را شناختم. جان کند تا گفت: «یازده.»
نتوانستم خودم را جمعوجور کنم. داد زدم: «بابا قربونت...»
📷عکس از: مهری رحیمزاده
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخش از روایت «نه آنجا هستم، نه اینجا»
نوشتهٔ #حلا_علیان
ترجمۀ #فاطمه_آلمبارک
#واقعیت_مدام
هویتِ دورازوطن دلبستگی است. اینکه چگونه با ریشههایت، وطنت، زبانت و خویشاوندانت در سراسر جهان احساس همبستگی میکنی. تأثیرگذارترین آوارگی آن است که فراجسمی میشود.
📷عکس از: Rania Matar
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخشی از داستان «در دستهای من جان بده»
نوشتهٔ #آزاده_رباطجزی
#خیال_مدام
گفت: «عین مال بابا بشه ها. یه جوری بدوز وقتی میپوشمش، اینجاهام تپلی بشه. که جبهه رام بدن، برم پیش بابا.» بازوهای چوبکبریتیاش را نشان داد، مشتها را به شانهها نزدیک کرد و فیگور گرفت.
📷عکس از: مهری رحیمزاده
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخشی از روایت «به دنبال جنگ»
نوشتهٔ #حسین_قسامی
#واقعیت_مدام
یک دفعه به خودم آمدم، دیدم ایستادهام مقابل دفتر بلیطفروشی. بی حسابوکتاب رفتم داخل و گفتم: «یه بلیت برای اهواز»
📷عکس از: Moises Saman
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخشی از داستان «نان قرمز»
نوشتهٔ #اعظم_ایرانشاهی
#خیال_مدام
زنِ توی آینه مات نگاهم میکند. فاطمه یک لیوان آب میآورد. حوریه را بغل میکند، میآید کنارم. دستهاش میلرزند. توی بغل هم سه تایی گریه میکنیم.
📷عکس از: Alae Khiyam
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخشی از روایت «به نام پدر، دختر، روحالقدس»
نوشتهٔ #فاطمهسادات_موسوی
#واقعیت_مدام
سر صبحی کوچهها خالی از آدمیزاد بودند. گاومیشها اما چندتا چندتا همه جا پرسه میزند و کنار هر خانهای تاپالهای رها میکردند.
📷عکس از: #ساسان_مؤیدی
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخشی از داستان «جنگ»
نوشتهٔ #لوییجی_پیراندلو
ترجمۀ #زهره_شریعتی
#خیال_مدام
مردی که فرزندش از روز اول جنگ به خط مقدم اعزام شده بود، گفت: «شما درست میگین. بچههای ما به ما تعلق ندارن، اونا مال وطنشون هستن.»
📷عکس از: JP Terlizzi
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخشی از روبهروی «جنگ»
گفتگوی #مسعود_فروتن
با #زرینتاج_کیهانیدوست
#روبهروی_مدام
📷عکس از: مهری رحیمزاده
#مدامخوانی
#جنگ_مدام
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine