بخش ابتدایی جستار «مترجم بهعنوان خواننده»
نوشتهٔ #آلبرتو_مانگوئل
ترجمهٔ #شبیه_عباس_خان
#واقعیت_مدام
مدتها از مفهوم «ترجمه» بیخبر بودم. من به دو زبان انگلیسی و آلمانی بزرگ شدهام. در دوران کودکیام، ترجمه متناسب با مخاطب، شکل دیگری از ارتباط بود، نه فقط تلاشی برای انتقال مفاهیم از زبانی به زبان دیگر. قصههای برادران گریم را وقتی به دو زبان مختلف خواندم، برایم به دو قصة متفاوت تبدیل شد: اولی نسخهای آلمانی بود با حروف چاپی ضخیم و تصاویر آبرنگی غمانگیز، دومی نسخهای انگلیسی با حروف بزرگ واضح و تصاویر سیاه و سفید که داستان دیگری را میگفت. بدون شک آنها داستانی واحد نبودند.
بعدها و در نوجوانیام متوجه شدم که ماهیت متن ترجمهشده اساساً ثابت میماند. یا بهتر است بگوییم گرچه متن اصلی ممکن است در زبانهای مختلف سر و شکل متفاوت به خود بگیرد اما در نهایت ماهیتی ثابت خواهد داشت. ماهیتی که در فرایند تغییر بسیاری از اجزا مثل واژگان، ساختار زبانی، دستورزبان، موسیقی و حتی زمینههای فرهنگی، تاریخی و احساسی متن ثابت میماند.
#مدام_کتاب #مدام_خوانی #مجله #مجله_مدام
#albertomanguel
#alberto_manguel
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
بخش ابتدایی جستار «به دوستان نادیدهام...»
نوشتهٔ #ریحانه_هاشمی
#واقعیت_مدام
از ازل که پای نوشتن وسط آمد، همیشه صفحهای برای تقدیم بوده. کلماتی برای پیشکش. سنوسال تقدیمنامه هم برمیگردد به اولین روزهایی که جملات روی کاغذ ثبت میشدند و صفحه به صفحهٔ کتابی را میساختند. در قرنهای گذشته بازار پیشکشنامه به سلطان یا امیر حسابی داغ بود. شاید برای اجازهٔ انتشار، به قدری چاپلوسی نیاز بود تا سلطان به نشر کتاب ترغیب شود یا شاید باید امیر مطمئن میشد توطئهای در کار متن نیست و همه چیز امن و امان است. در آن روزها، مشتاقان مطالعه کتاب را باز میکردند و در اولین صفحاتش تمجید نویسنده از حاکم را میخواندند: «هدیه کردم آن را به سلطان عالم عادل پادشاه فاضل کامل سلطان سلاطين عرب و عجم... .» حتی بسیاری از کتابها به دستور حاکمان زمان نوشته میشدند و نویسنده چارهای جز اطاعت امر نداشت. پس کتاب را مینوشت و نسخهٔ اولیهاش را به حاکم وقت هدیه میداد و در ازایش اعتباری به دست می آورد.
#مدام_کتاب #مدام_خوانی #مجله #مجله_مدام #تقدیمیه
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine