فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
🔶 استوری چهارشنبه های امام رضایی
@Modafeaneharaam
#حدیثانه
کلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 😍❤️ روزی امروزت 😍
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مظلوم نمایی شگرد جدید خانواده یکی از قاتلان بسیجی شهید روح الله عجمیان!
محمدمهدی کرمی در دادگاه:
بعد از اینکه دورش خلوت شده با لگد به وسط پا و زانوهاش زدم و بعد از اینکه شهید چاقو خورد روی زمین کشیدمش و با پوتین به صورتش کوبیدم و چند لگد به صورت شهید زدم!
@Modafeaneharaam
#همسفرانه ❥'
.
.
مھـمـانها کہ رفتنـد افتـاد بہ جــون ظـ🍽ـرفها.
گفت: «من مےشـ💧ـورم تو آب بکش»
گفتم: «بیـا برو بیـــرون خودم مےشـ🚰ـورم»
ولی گوششــ👂🏻 بدهکار نبود.
دستشو کشیـدم و از آشپـ👩🏻🍳ـزخونه بیرونش کـردم ولی باز راضی نشـ🙄ـد.
یہ پارچہ بست بہ کمــرش و شروع کرد بہ شستن ظـ🍴ـرفها.
تمــوم کہ شد رفت سراغ اتـ🛏ـاقها و شروع کرد بہ جــارو کردن و گردگیــری کردن.
مےگفت:«من شـ😓ـرمندهی تو هستم کہ بار زندگی روی دوشت سنگینی مےکنه».
به روایت همسر شهید علی بینا🌱
#عاشقانههای_شهدایی 🕊
@Modafeaneharaam
❌ بدون شرکت در کنکور سراسری فوق لیسانس بگیرید❗️❗️
🔰به صورت غیر حضوری
🔰بدون محدودیت سنی
🔰بدون توجه به رشته کارشناسی
🔰ارائه مدرک معتبر
📌 جهت دریافت اطلاعات بیشتر و مشاوره رایگان روی لینک زیر کلیک کنید 👇🏽👇🏽
https://zil.ink/faragir102
📍 یا عدد 🔹 12020 🔹 را به شماره 10008785 ارسال نمایید .
📚 سریع تر اقدام نمایید ⏳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گشت ویژه مرزبانی در دمای زیر صفر منطقه غرب کشور
امنیت اتفاقی نیست
@Modafeaneharaam
🔆💥 آداب همسرداری فاطمی 💥🔆
#قسمت_دوم
《تقسیم کار در زندگی》
▪️ یکی از عوامل شادابی و تکامل خانوادهها تعیین حدود مسئولیت افراد در خانواده است. البته، تعیین این مسئولیتها بنا بر شایستگی ها و توانمندیهایی است که خداوند در انسان به ودیعه نهاده است. با تقسیم کار، عدالت اجتماعی در محیط خانواده سعادت میآفریند و زن را از دخالت در اموری که سزاوار نیست باز میدارد.
《روشن است در مواردی خروج زن از خانه ضرورت پیدا میکند. مثل مواردی که آن بانوی بزرگوار برای دفاع از حقوق غصب شده خود و شوهرش به مسجد یا دارالخلافه رفت و یا امور ضروری دیگر و . . . ، و آنچه از آن مذمت شد، بیرون رفتنهای غیر ضروری دختران و زنان است که قطعا پیامدهای ناگواری به دنبال خواهد داشت.
✨ امام باقر«علیه السلام» فرمود:
《حضرت فاطمه(علیها السلام) کارهای منزل را با حضرت علی (علیه السلام) اینگونه تقسیم کردند: خمیر کردن رد و تمیز کردن و جارو زدن منزل به عهده فاطمه باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد اولیه غذایی را علی(علیه السلام) انجام دهد》
✨ در این باره امام صادق علیه السلام فرمود:
«این تقسیم کار با اشاره رسول خدا(ص) انجام گرفت، آنگاه که رسول خدا (ص) فرمود: کارهای داخل منزل را فاطمه و کارهای بیرون منزل را علی انجام دهد. حضرت زهرا(س) با خوشحالی فرمود: «جز خدا کسی نمیداند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم; زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است بازداشت .»
▪️ شاید خوشحالی آن حضرت از این جهت بود که از برخورد با نامحرم به دور خواهد ماند، چه اینکه کار کردن غیر ضروری زنان و اختلاط زنان با مردان با روح تقوا بیگانه است.
📜 منبع: بحار الانوار،ج ۴۳،ص ۹۲
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از استاد شجاعی که تقطیع شد/افزایش حضور شیاطین جن و شیاطین اِنس، در زمین
علامت واضح آخرالزمان !
@Modafeaneharaam
#دست_نویس | علم بدون ایمان
🔹علم ابلیس بهدردش خورد؟ دیدی با یه ضربه فاتحهاش خونده شد؟ پس علم بدون ایمان مثل دیوار بدون ملاته. مثل دیوار بدون سیمانه.
🔺جنود عقل و جهل - جلسه ششم
#علم
#مذهبی
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 منحوسترین اثر صهیونیستی و ابلیسی در جامعۀ ما...
🔻اندیشمندان در چنین جامعهای دچار خفقان میشوند...
🔻چرا مسئولین ضعیف در جامعۀ ما روی کار میآیند؟
@Modafeaneharaam
نگاه درست.mp3
9.16M
🔊 #صوتی | #پادکست
📝 نگاه درست...
👤 استاد #شجاعی ، استاد #پناهیان
🌱 نگاه شما به آنان که بیحجابی و سنت گریزی را ترجیح دادهاند، چگونه است؟
❓️چه شده که این اتفاق در بعضیها افتاده؟
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ عروس و داماد کارت دعوت فرستادن برای امام رضا(ع) و آقا رو به جشن عروسی دعوت کردن....
#حال_خوب
@Modafeaneharaam
🌹خاطره زیبایِ یکی از خادمان حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر۱۴۰۱
سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!!
دختر خیلی سرد گفت میدونم
گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه
گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم!
هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!!
دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما
چی میدونید از زندگی من؟!
صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم.
۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم!
به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن.
دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم.
همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست.
دختر گفت همون اطراف حرم دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم.
گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟
منم مشغول بستن شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت.
شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟
ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه
گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟
دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم
خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟
دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول
برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم.
همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال.
من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست.
من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود.
دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد
منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟
عکس گرفتیم و شماره منو گرفت و پیاده شدم...
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید💔
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ
"هدیهی خاص با پایانی خاص تر"
واکنش جالب مردم به هدیهی یلدایی😅
و در آخر...😍✨
#یلدا
#کلیپ_مردمی
🌐#انتشار_حداکثری_با_شما
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_سیدمحمد_کدخدا* #نویسنده_علی_سلیمی* #قسمت_بیست
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_سیدمحمد_کدخدا*
#نویسنده_علی_سلیمی*
#قسمت_بیست_یک
برایم
🎤به روایت قاسم سلطان آبادی
نزدیک ظهر نیروهای به عقب برگشته در قرارگاه تاکتیکی شهید قطبی بودند برای سرکشی به آنجا رفتند .فضای عزای گرفته و ماتم زده ای پیدا کرده بود.
چشم میتواند تا سید را پیدا کنم برخورد چند ساعت پیشم اصلا باهام خوب نبود. میخواستم دلش را به دست بیاورم گوشه ای کز کرده و حسابی توی خودش بود .به طرفش رفتم سلام کردم.
چشمان سرخ بود و ورم کرده بی آنکه جواب دهد رویش را برگرداند.
_چیه سید جواب سلام من هم نمیدی؟
با غیظ نگاهی به من انداخت.
_چرا دروغ گفتی؟!
نزدیکتر رفتم و دستم را گذاشتم روی شانه اش که میلرزید. _اگر دروغ گفته بودم که توحالا اینجا نبودی.
_قرارمون بود با همدیگه بریم. قرارمون بود جنازه هامونو با هم برگردونن. تومن رو پیش حاجی بدقول کردی .حداقل جنازهاش را که می تونستم برگردونم.
جوابش اشک در چشمم دواند .آرام کنار جاده را پیش گرفتم و رفتم.
از دستم دلخور شده بود اما نه برای مدت زیادی. ۱۵ روز بعد هم در کربلای ۵ رفت .ولی همراه حاجی به شیراز فرستاده شد خودم دستهای هردو جنازه را در دست هم گذاشتم.
🌺🌺🌺🌺
🎤بر گرفته از خاطرات کیومرث ایوبی
چهار تا گلوله آرپی جی ،چهار سنگر تیربار دشمن که یکریز آتش می ریخت. ۴ بعد از ظهر بود ،چهار نفر ،کربلای ۴..
بلبشوی غریبی بود تونل عبور نیروهای پیاده هنوز باز نشده بود . انگار تمام کار ها گره خورده بود حرکت کردیم .سید جلوی بقیه و آرپی جی در دست می دهید من هم با گلوله ها پشت سرش. تیر و ترکش بود که مثل باران می بارید هنوز فرصت نکرده بودیم لباس های غواصی را عوض کنیم. با هر دردسری بود معبر را باز کردیم. حرکت نیروها را با آتش حمایت میکردیم که گلوله ای....
_باید بفرستیمش عقب بدجوری داره از گلوش خون میره..
_نمیشه سید! مگه نمیبینی اگر از جا تکون بخوریم سوراخ سوراخ میشیم.
_پاش را بگیر..یالا بگیر یه جوری می بریمش دیگه..
با مکافات بسیاری از میدان گلوله ها به پشت خاکریزی رساندیمش جوان محجوبی به نظر می رسید .خیلی سعی داشت زخمش را جزئی نشان دهد اما خونی که از گلویش سرازیر میشد پاهایش را سست کرد.
#ادامه_دارد
@Modafeaneharaam
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
مهدیجان همه منتظریم.mp3
1.95M
اینکه امشب یک دقیقه بیشتر برای مادرت تنها گریه میکنی دل دانههای انار را هم خون کرده است...
اُمیدِ مادر برگرد...
@Modafeaneharaam
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸