eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.3هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
11.5هزار ویدیو
284 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺حلول ماه پر فیض و برکت رمضان، مبارک🌺 📚پیامبر اکرم (صلی الله عليه و آله): هر کس در ماه رمضان یک آیه از قرآن بخواند، همانند کسی است که در غیر این ماه یک ختم قرآن کرده است. @modafeaneharaam
پدرشهیدحامد: وقتی در بیمارستانهای سوریه دنبال حامد میگشتیم ومیگفتیم:حــــامـــد جـــوانــے. کسی او را نمیشناخت.فـــقـــط.... 👇👇ادامه...
شهیدمدافع حرم جوانی قسمت چهارم ➖سوری‌ها به او می‌گفتند شهید ابوالفضلی➖ « حامد جانباز شده... اسیر شده... شهید شده ...چون قابل شناسایی نیست شما را می‌برند سوریه. » خبر ماجرا اینطوری به خانواده حامد رسید؛ همینقدر متفاوت...همینقدر سردرگم...همین شد که از همان ابتدا ته دلشان لرزید. حرف‌و حدیث ها درباره حامد زیاد بود، تا اینکه به آنها اطلاع دادند برای رسیدگی به وضعیت حامد، باید به سوریه بروند و این شد دیدار پدر و پسر بعد از حمله تکفیری‌ها به او. :« وقتی به من گفتند که باید خودت به سوریه بروی، فهمیدم که وضع حامد خیلی حاد است، حس پدری‌ام می‌گفت که شرایط خوبی ندارد اما جزئیاتش را نمی‌دانستم. » جعفر جوانی، وقتی به سوریه رسید، بالای پلکان هواپیما ایستاد و از همان جا به چهار طرف چرخید و به حضرت‌ زینب (س) سلام کرد وگفت: « من نمی‌دانم حرم مطهرت کدام سمت است، اما خانم این را شنیدم که آخرین وداع اباعبدالله شما خیلی بیتابی می‌کردید، حضرت اباعبدلله دستش را گذاشت روی سینه شما و شما آرام گرفتید، شما را به مادرتان قسم می‌دهم که این آرامش را به قلب من هم برسانید چون من هم می خواهم بروم بالای سر پسر مجروحم...» پدر حامد این را گفت و رفت بیمارستان و رسید بالای سر حامد؛ دید که حامد را، را همانجا در جا گذاشته...دید تن پسرش جابه‌جا پر از ترکش است. :« بعد از آن هرکسی از ایران زنگ می‌زد و از من می‌پرسید وضعیت حامد چطور است، می‌گفتم برو حضرت ابوالفضل را بخوان. » حامد اما یک خاطره قدیمی را در ذهن پدر زنده ‌کرد، یاد روزهایی افتاد که حامد می‌گفت:«دوست دارم مثل حضرت عباس(ع) از خواهرش دفاع کنم. » حالا حامد هم، را داده بود، تا بال دربیارود و بپرد سمت آسمان ... همان دست‌هایی که قطع شدن‌شان او را در سوریه و بین غیرایرانی‌ها معروف کرده بود به 🌹 شهید ابوالفضلی🌹 « آنجا حرم اسم دارند، وقتی ما در بیمارستان های سوریه دنبالش می‌گشتیم و می‌گفتیم جـــوانی، کسی او را نمی‌شناخت اما می‌گفتند یک ایرانی داریم که مثل حضرت ابوالفضل شهید شده...» ادامه دارد...
: ✏دلنوشته مادر شهید در روز ماه مبارک رمضان در متن دلنوشته مادر شهید " " در اولین روز ماه مبارک رمضان آمده است: ✏ پســـرم این شبــہـا جاے خالیت را بیشتر احســـاس مے ڪنم، و دلم بیشتر مے گیرد، زیرا بہ بودنت عادت داشتم، نبودے تا ڪنار سفره افطـــار برایــــمان دعاے سفره بخوانے.  یادش بخیر شبــــہــایے را ڪہ با هم بہ مسجد ارڪ مے رفـتـیـم، و تو اصرار داشتے تـا لحظات آخر مناجات حضور داشتہ باشیم، وقتے بہ خانہ برمے گشتیم تو چہ زیبا مشغول نماز شب مے شدے، و بعد با هم سحرے مےخوردیم.  حالا تو سر سفره ارباب 🌹"عـــنــــد ربــــہــــم يـــرزقــــون"🌹 هستے و من بہ حال تو غبطہ مے خورم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق(ع): خواب روزه دار عبادت ،خاموشی او تسبیح ، عمل وی پذیرفته شده و دعای او مستجاب است . . .🍃🍃🍃 @modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهیـد مدافع حــرم مصطفے عارفے🌹
ماه رمضان 🌸خاطره ای از همسر شهید عارفی؛🌸 هرساله درایام ماه مبارک رمضان دو سه نفرازدختر خانم های تازه به سن تکلیف رسیده و روزه اولی از اقوام به اصرارآقامصطفی مهمان مابودند.ایشان میگفتند:چون دختری که به سن تکلیف میرسد به دلیل سن کم وجثه ضعیف برخی ناتواني اورا بهانه گرفته وفتوابه روزه نگرفتنش می دهند😏باوجود درآمد کم بسیاربه تغذیه آنها رسیدگی می کردند🍉🍌🍏بعداز افطار یه ساعته خاصی تا سحر پارک واماکن تفریحی می بردیمشون وجذابیت وزیبائی این ماه را به خوبی درذهن کودکان ونوجوانان ثبت می کردند و در آخرماه نیز برای همون مهمونهای روزه دار هدیه می خریدند🎁 @modafeaneharaam
اولین روزی که  وارد کلاس شد، اولین جمله ای که بکار برد این بود؛ اساس ، تخریب  است نقل میکرد : لحظه انفجار تله چند متری با اون فاصله داشت  لحظه ای که انفجار صورت گرفت محمد حسین با هیکل ورزیده و درشت را به اندازه شش متر پرت کرد روی خانه های خراب  میگفت : انقدر ترکش به سر و صورت و بدنش اصابت کرد که پاهاش مثل خمیر شده بود . . .  نفس های آخرشو تو بیمارستان حلب کشید  و پر کشید تا عرش خدا تا خستگی های مجاهدت های بی وقفه اش رو با شهدا رفع کنه  و شهر حلب میعادگاهی شد برای پرواز عشاق سینه سوخته و بهترین گل های روزگار... شادی روحش صلوات❤️
❌ وقتی میخواهند برای من و تو جوک بگویند، می گویند یک روز ...! در صورتیکه غضنفر یعنی "شیر، مرد با صلابت و قوی" و از قضا یکی از القاب حضرت (ع) است 😪‼️ ❌ وقتی یک چیز از مُد افتاده به آن می گویند ! و جواد به معنای ”بخشنده و سخاوتمند” است. و از قضا از القاب ! ❌ از اسم برای مسخره کردن استفاده میکنند! ولی بتول یعنی پارسا و پاکدامن… که بصورت خیلی اتفاقی از القاب حضرت زهرا و مریم(س) است!😔 ❌ در فیلمها نامهای و را به هزل می آورند! و تقی یعنی با تقوا و نقی به معنای پاک و پاکیزه.. و اتفاقا از القاب امام (ع) و امام (ع) ! ❌ اخیرا (جفر!) هم شده است نماد بلاهت و سفاهت! سوژه جوکهایی با تم مشروب، زن بارگی، لواط و..!! جعفر به معنای ”جوی پر آب” است و کاملا اتفاقی !! اسم ما شیعیان امام صادق (ع) که علم و دانش در جهان اسلام و حتی جهان است! ❌ و هم دارند میکنند سوژه فلان تیپ آدم ها! و باز هم خیلی اتفاقی!! ⚠️⚠️بنظر شما این حجم از جوک سازی و حتی کانال سازی با اسامی (ع)، اتفاقی است؟! چرا در این جوکها، نام شاهان ستمگر جهان در طول تاریخ، سمبل حماقت و زن بارگی و توحش و بزن بهادری و سوژه طنز نمیشوند؟! ✅ دوست خوبم برای از بین بردن مقدسات و هویت یک ملت، اول ⬅️ و میسازند، بعد ⬅️ میکنند، و بعد ⬅️ و نگذاریم به همین سادگی، هویت شیعی و اسلامی ما ایرانیان را بمیرانند.. 🔥 🚫هرگز با اسامی اهلبیت و پیامبران، جوک نسازیم.. کپی نکنیم.. و نخندیم⛔️🚫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
# پروفایـل دخترونہ
# پروفایـل پسرونہ
خاطرات شهید محمد جاودانی 🍃 معنای حُسن مئاب” … یه روز که کنار محمد نشسته بودم بهم گفت: “یا شیخ معنای حُسن مئاب در قرآن چیه؟” گفتم چرا؟ گفت: “بهت میگم ولی دوست ندارم تا زنده ام به کسی بگی اگر لایق بودم و رفتم که هیچ، اگر نه تا در زمان حیاتم به کسی نگو”. گفتم بگو رفیق چشم. گفت: “رفته بودم قم حرم حضرت معصومه سلام اللہ علیها😊 رفتم کنار قبر آیت اللہ بهجت نشستم و قرآن دستم بود استخاره ای گرفتم. این آیه اومد: الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حُسن مئاب: (همان کسانی کہ ایمان آورده و عمل شایسته بجا آوردند، خوشی و سرانجام نیک از آن آنهاست. آیہ شریفه ٢٩ سوره رعد)”. بعد اشک تو چشاش حلقہ زد و گفت: “حُسن مئاب یعنی همون شهادت” گفتم بلہ رفیق یعنی بهترین جایگاه کہ فقط شهدا بہ اون درجہ میرسن.🍃 مدافعان حرم 🍃👇 join 👇🍃 @modafeaneharaam
حــــامــد 🔧آچــــــار فـــرانـــســہ 🔧حاج بود: يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد: هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل آچار فرانسه عمل کند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت کند و هم به صورت زمینی. کامیون را پر از مهمات می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند! فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود. همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که پانصد نفر آنها را حامد کشته است. برای همین هم حامد را با موشک تاو ( موشک ضدتانک ) مورد اصابت قرار دادند....
5⃣قسمت پنجم: شهیدمدافع حرم ➖سردارسلیمانی:حامد آچار فرانسه من بود➖ جعفر جوانی چند روز در سوریه در کنار پسرش ماند تا وضع جسمی او برای پرواز به سمت ایران بهتر شود، بعد پدر و پسر سوارهواپیما شدند و رسیدند تهران، بیمارستان بقیه‌الله. جایی که مادر هم توانست هم او را یکبار دیگر ببنید. مادر:« من از پدرش شنیده بودم که وضعیت حامد چطوری است، اما چون به حامد قول داده بودم اصلا گریه نکردم، می‌دانستم که خود حامد به این وضعیتش رضایت دارد... من حامد را با اهل بیت معامله کرده بودم و او را سالم می‌دیدم...» حامد 20 روز دیگر هم در بیمارستان بقیه الله در کما بود؛ در این 20 روز ،اما مهمان ‌های ویژه‌ای داشت. پدر حامد می‌گوید:« همان اوائل بستری شدن حامد بود که دیدیم سلیمانی خودش آمد برای . تا چشم‌اش به حامد افتاد گریه کرد... گفتم سردارشما چرا گریه می‌کنی؟ گفت من برای حامد نمی‌کنم، من برای خودم گریه می‌کنم. حامد راهش را انتخاب کرده بود، موفق شد، رفت...من برای خودم گریه می‌کنم از او و امثال او عقب افتادم...اینها روسفید شدند و من هنوز در آرزوی ...» سردار قاسم سلیمانی به اینجا که رسید رو کرد به پدر حامد و گفت :« من فرانسه نیروهایم را از دست دادم.. حامد فرانسه من بود...هرکاری ازدستش برمی‌آمد در منطقه عملیاتی انجام می‌داد...به خاطر همین ناراحتم.» همین جا بود که پدر حامد از روی صندلی کنار تخت حامد بلند شد و با دست حامد را نشان داد و گفت:« سردار، ناراحت نباش... من آدم‌های زیادی را دیده‌ام که به خاطر دارایی و موفقیت‌شان خدا را شکر می‌کنند و می‌گویند :«🌹 هاذا من فضل ربی🌹» اما من می‌گویم: « 🌹هاذا من فضل ربی🌹» می گویم: این وضعیت حامد من، از پروردگار من است... من می‌دانم که این بهترین سرنوشت برای او بوده.»... ⬅ادامه دارد...
خیلی ها سال های قبل با پدر سر سفره افطار بودند و امسال #با_یاد_پدر...😔
میگویند هر وقت آب مینوشی بگو: یاحسیــن(ع) اما این روزها که آب میبینی و نمینوشی، آرام بگو: یا ابالفضل(ع)....😔 @modafeaneharaam