مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـهـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂#فـصـل_ســی و نـهـم
🍁#عـنـوان:بـالـبـاس نـظـامـےدر محـضر بـانـو
چندبار پیش آمد وقتی #عکسهای_سوریه را نشان می داد،از او خواستم یکی دوتا عکس به من بدهد اما #هیچ وقت #نداد😢😒!
می گفت تا امروز یک فریم عکس از بچه های #سپاه در #سوریه #منتشر نشده.بگذار منتشر نشود.
یکی از #عکسهایی که خیلی اصرار کردم به من بدهد عکسی بود که بعد از #عملیاتش در #منطقه_حجیره و پاکسازی مناطق اطراف #حرم #حضرت_زینب(ع)از وجود #تروریست ها بالباس #نظامی در #صحن_حرم گرفته بود.☺️👌
#کیف کرده بود که با لباس #نظامی توانسته داخل #حرم عکس بگیرد😍.می گفت #خیلی_دوست داشت که هرجور شده در #حرم_حضرت_زینب یک عکس بالباس نظامی بگیرد.😁
بالاخره با تمام محدودیت هایی که برای ورود به #حرم_بالباس نظامی وجود داشته به #عشق_حضرت_زینب دل را زده به دریا و چندنفری با لباس رفته اند داخل #حرم.☺️😍
بعد از #شهادتش نگاه به این #عکس #کوهی از #حسرت روی #دلم می گذارد😔.
یک عمر #زیارت_عاشورا را لقلقه زبان کردیم و در پیشگاه #امام_حسین(ع) و #اولاد و #اصحابش #ادعا کردیم که #(یالیتَنا_کُنا_مَعکُم) و به زبان گفتیم #لبیک_یا_حسین(ع)💔
واین اواخر باز هم با#ادعا گفتیم #(کُلنا_عَباسُک_یازینب)و در گفتنمان ماندیم ک ماندیم....💔🕊
🍂#فـصـل_چـهـل
🍁#عـنـوان:خـوف تـکـفیـر از سـپاه امـام خـمیـنے
یک بار عکسهایی را که خودش آنجا از #دیوار نوشته های #تکفیری ها و رزمندگان ارتش سوریه گرفته بود نشانم داد بین آنها عکس یکی از رزمنده های#ایرانی بود که داشت شعاری به #زبان_عربی روی #دیوار می نوشت به این عکس که رسیدیم #محمودرضا گفت:این بعد ازنوشتن شعار زیرش نوشت
#(جیش_الخمینی_فی_سوریا)این را که گفت زد زیر #خنده😂😂.
گفتم به چه می خندی گفت #تکفیری ها از ما و نام #امام_خمینی(ر)خیلی
#میترسند😁👌 بعد تعریف کرد که یک روز در یکی از محلاتی که اهالیش آنجا را ترک کرده بودند متوجه #پیرمردی شدیم که سرگردان به این #طرف و آن #طرف می دوید🏃🏃. رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟گفت #پسرش مجروح شده و در خانه افتاده ولی کسی نیست که کمک کند با تعدای از بچه ها رفتیم داخل و دیدیم پسرش یکی از همین #تکفیری هاست.👹👺
#هیکل درشت،ریش بلندو لباس چریکی به تن داشت.😣
یک گوشه افتاده بود و خون زیادی از پایش رفته بود تا #متوجه ما شد شروع کرده به داد و فریاد کردن هرچه از در #دهانش بیرون آمد نثار ما کرد🗣🗣.همین طور که داشت فریاد می زدو بد و بیراه می گفت، یکی از #بچه ها رفت نزدیکش و توی #گوشش گفت می دانی ما #کی هستیم؟#ما_ایرانی_هستیم☝️، این را که گفت دیگر #صدایی از #طرف_نیامد.🙊😂👌
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🔻روزاى آخر #مأموريت بود
قرار بود چند روز بعد همه با هم از سوريه برگرديم ايران،🚶
اون روز ،با مسعود قرار گذاشتيم با #موتور بريم به سمت #روستاى نيرب،
روستايى كه
تقريبا ٢٠ الى ٢٥ دقيقه تا اونجا راه بود🏍،
بعد از كلى اتفاقات شيرين و شوخى و خنده دو تايى راهى نيرب شديم،
اول؛ رفتيم به مغازه ساندويچى🌭 كه پاتوق هميشگيمون بود و يه دل سيرى از شاورماهاى معروف در اورديم و
بعد به سمت بازار كه يك فروشگاه #تجهيزات_نظامى💣 اونجا بود راهى شديم؛
داخل فروشگاه شديم ،
فروشنده متوجه شد كه ما ايراني هستيم به پامون بلند شد و با احترام و زور و زحمت به زبون فارسى #سلام و عليك كرد✋،
ما كه تو مغازه با هم يك كلمه هم #فارسى صحبت نكرده بوديم برامون جالب بود كه از كجا متوجه شده‼️
در حال ديدن اجناس بوديم كه فروشنده #انگشتر💍دست مسعود رو نشون داد و پرسيد ايراني؟؟؟
مسعود هم با خنده گفت نعم😁!
فروشنده گفت؛ حلقة جميلة ( يعنى چه انگشتر زيبايي🌸)
مسعود با يه نگاه معنى دارى انگشترش رو از دستش در اورد و به فروشنده داد،!
و به فروشنده گفت؛ سيدى هديه!
فروشنده با تعجب گفت #هديه؟!!!
مسعود گفت: نعم هديه🎁!
زدم بهش و گفتم چكار ميكني ؟!
و به #شوخى بهش گفتم اينا صبحا با محور مقاومتنو شبا سر سفره النصره!
گفتم : بگو براى رفيق شهيدمه كه به من #يادگارى داده و الان هم شهيد شده تا انگشتر رو برگردونه!
مسعود گفت ؛ بيخيال چشمش گرفته بذار بدم بهش☺️!
گفتم ؛ اين ديگه انگشتر و بر نميگردونه!
فردا هم بياييم اينجا انگشتر رو گذاشته پشت #ويترين براى فروش😒!
مسعود با اصرار من ، با #خنده انگشترو نشون داد و بهش گفت؛ سيدى هذا صديقى الشهيد!
فروشنده كه متوجه منظور مسعود نشده بود، با تعجب گفت ؛ انت شهيد😱 ؟! ( تو شهيدى )؟!
مسعود خنديد و با اشاره و با خنده گفت؛ لا ، لا ؛ صديق قبلا شهيد! من بعداً شهيد!!!😂😂😂
دستشو دراز كرد و به فارسى گفت خودتو نزن به اون راه رد كن بياد!
فروشنده هم كه نه راه پس داشت نه راه پيش انگشتر رو از دستش دراورد و داد😶!
اون روز متوجه خنده هاش كه ميگفت ؛ (صديق قبلاً شهيد من بعداً شهيد ! ) نشدم تا لحظه اى كه با اين #عكس رو به رو شدم،
حالا ميفهمم دنياى من چقدر كوچك تر از اونه و #بهشت رو به بها ميدن نه به بهانه💔!
#سخاوت و عدم #دلبستگى به زرق و برق دنيا و همچنين رعايت مبانى اصولى #اخلاق و #معرفت👌،
مسعود رو از من و امثال من متمايز كرد
و چند روز بعد توى #عمليات شهر #العيس به آرزوش كه #شهادت بود رسوند🕊
توى روز مقرر همه با هم به ايران برگشتيم،!
مسعود #شهيد و ما.....!😔
.
#خاطره_دوست
#شهید_مدافع_حرم
مسعود عسگری 🌹
@Modafeaneharaam
🌷خصوصیات شهید:
ویژگی بارز #محمدحسن شوخ طبعی او بود؛ در تمام #جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند 👌
🌻تمام خاطرات ما از محمد حسن به #خنده و شادی است؛ حتی بچه های دوستان و همسایگان به او عمو خنده میگفتند.
🦋تمام عکسهایی که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده وآن به خاطر این است که در مراسم عزای ابا عبدا... بوده 😔
🌷او وقتی از سر کار می آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده میدانست ودر هر ساعتی که بود بچه ها را به پارک داخل مجتمع میبرد یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم میدیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش در پارک بازی میکنند.♥️
🥀محمد حسن ارادت ویژهای به #حضرت فاطمه معصومه (ع) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی میکرد خود را جیره خوار آن حضرت میدانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود.🕊
#شهیدروحانی_محمدحسن_دهقانی🌷
@Modafeaneharaam
🌷خصوصیات شهید:🌼🍃
🔰از زبان خواهران شهید:
ویژگی بارز #محمدمهدی شوخ طبعی و شیطنتهای او بود؛ در تمام #جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند 👌
🌻تمام خاطرات ما از محمد به #خنده و شادی است؛ حتی به گونهای شده که وقتی بر سرمزار محمد میرویم شروع به گریه 😭کرده اما با یادآوری خاطرات مشترکمان و شیطنتهایش، گریهمان ناخودآگاه بند میآید و با شادی به خانه🏡 باز میگردیم.✅
🌾با این که دوستانش 👥و هممحلیهامان شبیه به او نبودند اما محمد در #اخلاق، رفتار و درس به هیچ عنوان از آنها تاثیر نمیگرفت و در درسهایش بسیار موفق و نمرههای خوبی را کسب میکرد.
🦋او بسیار باهوش بود، پدر من ترک و مادرم عرب است و #هیچکدام از ما این دو زبان را یاد نگرفتیم به جز محمد.
🌷او متعلق به #خانواده نبود، همه جا حضور داشت و به همه کمک میکرد هر موقع که به او نیاز داشتیم بدون هیچ #هماهنگی و اطلاع قبلی انگار که نیرویی او را به آنجا بکشاند، سر میرسید و در عوض تمام کمکهایش هیچ انتظاری از ما نداشت.❌
🥀محمد ارادت ویژهای به #امام_رضا (ع) داشت و هرسال ۶ تا ۷ بار برای زیارت راهی مشهد میشد✔️
#شهید_محمدمهدی_فریدونی🌷
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بعد از ۸ سال روحانی ، به پزشکیان رأی میدی 😅
جهت ادخالِ سرورِ بزرگواران خنده ی حلال
#خنده
#طنز
@Modafeaneharaam
یا حضرت عباس علیه السلام
#نماز
در جلسه مشترکی که با بعضی برادران در قرارگاه تاکتیکی داشتیم، می خواستیم نماز را به جماعت بخوانیم. از یکی از برادران خواستیم که پیشنماز بایستد. پای وی به شدت آسیب دیده بود. وقتی از او خواستند امام جماعت شود، ابتدا رد کرد. چندتا از فرماندهان ما از جمله #بروجردی اصرار کردند. هرچه او گفت نمی تواند #نماز بخواند، قبول نکردند. او هم مجبور شد برود جلو صف #نماز.
رکعت اول را خواندیم. وقتی می خواست برای رکعت دوم از جا بلند شود، ناخوداگاه گفت: یا حضرت #عباس!
همه زدند زیر #خنده و #نماز به هم خورد. او برگشت و گفت: بابا من که گفتم من رو جلو نفرستید.
او از شدت درد پا نتواسته بود جلو خودش را بگیرد و این جمله را به زبان آورده بود.
هدیه به روح مطهر شهیدان #شهیدان صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@Modafeaneharaam