eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
*📿مردی که همه سال را روزه بود/ در ماه مبارک 🌛رمضان یادی کنیم از سرلشکر 🕊شهید مدافع حرم سید حمید تقوی فر 🌷سردار حاج حمید تقوی‌فر از سال ۱۳۶۲ یعنی از زمان شهادت پدرشان تا سال ۱۳۹۳ و شهادت خودش در سامراء، یعنی ۳۱سال تمام هر روز، روزه بود. 🤩👌🏻البته غیر از روزهای حرام و مکروه و ایام مسافرت. ‎‎‌‌‎‎@Modafeaneharaam
0⃣8⃣سفره هفت سین مهدوی و شهدایی خانم نیکو از شهرستان کاشمر 🌷سین هشتم سلیمانی🌷 🔹از سفره های "هفت سین" خود که مزین است به تصویر شهید حاج قاسم سلیمانی وتصاویر شهدا و امام زمان علیه السلام عکس بگیرید و به آیدی @Karballa_eshgh ارسال کنید.
: اسلام هیچ ضربه ای بالاتر از بی خیالی امتش نخورده... رفقا گوشه نشینید کنار نرید پای کار وایسید.. تنها راه سعادت پیروی از ائمه است در سایه ولایت فقیه... @Modafeaneharaam
پایان پویش ‼️ باسلام وقبولی طاعات و تبریک سال نو خدمت اعضای محترم کانال مدافعان حرم 💫🌱الحمدلله از پویش 🌷سین‌هشتم‌سلیمانی🌷 استقبال بالایی صورت گرفت از سراسر ایران سربلند . 💥👌به دلیل تکمیل ظرفیت سفره های کانال، پایان پویش اعلام می‌شود وفقط از ارسالی ها به اشتراک گذاشته خواهدشد. (🌷لطفا سفره ارسال نکنید🌷) ❇️نکته تمامی سفره ها تاالان دریافت شده ؛ در نهایت و در صورت تامین بودجه به قید قرعه هدایای معنوی تقدیم خواهدشد.🌷💫 @Modafeaneharaam
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 روایتی از یک مجاهد و چریک افغانستانی از سابقه‌ی جهاد علیه شوروی تا اعلام آمادگی دفاع از انقلاب اسلامی @Modafeaneharaam
خاطره ای از شهید بی سر ❤️ عاشق ماه رجب بود و از ماه رجب عاشق اعتکاف. یک بار دوستانش گیر دادن ، حاج عبدالله ،فکر نمی کنی اگه این سه روز سر کار بمانی و به مردم خدمت کنی ، مفید تر است و ثوابش بیشتر... با خنده گفته بود شما مرخصی می گیرید براي تفریح و استراحت ، منم سه روز مرخصی می گیرم با خدا تنها باشم ، می رم انرژی بگیرم که وقتی برگشتم ، بهتر و بیشتر به مردم خدمت کنم. همیشه مي رفت مسجدمحلشون قصرالدشت ، اما دو بار آخر گفت : دوست دارم جایی باشم که کسی من را نشناسه ، خودم باشم و خدام... 🌷اعتکاف آخر بود. یکی از دوستاش می گفت نشستم کنارش . گفتم حاج عبدالله ان شاالله با هم بریم کربلا. سرش پایین بود. لبخندی زد. آهي كشيد ...گفت: کربلا،امام حسین، سر از بدن جدا... یعنی میشه یه روز سر ما هم مثل اقا جدا بشه! به شوخی گفتم حاجی من اگه این جور شدم ، بايد یه کارت تو جیبم باشه تا شناسايي بشم ، خندید.... کاش می دانستم همان لحظه در همان مكان دعایش مستجاب است ، بی سر ، بی نشان... 🌷روز آخر اعتکاف بود. من هم خودم را رساندم همان مسجد تا کنارش باشم. دعا و نماز تمام شد. همه رفتند ، جز حاج عبدالله. گفتم بیا بریم... گفت نه... نمی تونم از خدا دل بکنم. بزاريد یکم بیشتر بمونم. ما رفتیم. یکی دو ساعت دیگر در مسجد بود بعد امد. 🌷یک ماهی می شد که بازنشسته شده بود. گفت درخواست اعزام به سوریه داده ام. ساکم را اماده بگذار ، هر ساعت ممکنه احضارم کنند. یکی دو روز بعد اعتکاف بود. آماده شد ، برود. کار جدیدی به او پیشنهاد شده بود. گفت : خوب دیگه ، از امروز برم سر کار. رفت ، ساعت ٩:٣٠ زنگ زد ، گفت ساکم را آماده کن . باید برم...ظهر نشده فرودگاه بود. قبل از رفتن کارت پاسداری اش را در اورد ، به پسرش داد و گفت این دیگه به درد من نمیخوره! پسرش گفت به در من هم نمی خوره! حاجی با خنده گفت بلاخره یادگاریه. عصر همان روز یکی از دوستانش زنگ زد و گفت: حاج عبدالله چی شد ، یه دفعه از وسط جلسه مفقود شد!!! مفقود که گفت دلم ریخت. ساعت ١٦:٣٠ از فرودگاه امام تهران پیام داد:با توكل بر خدا من پریدم! 🌷اول خرداد 60 ، در ماه رجب ازدواج کردیم ، اول خرداد 93 ، در ماه رجب در دفاع از حرم زینب ، همچو مو لايش حسین(ع) شهید شد... وقتی خبر شهادتش را با آن کیفیت شنیدم ، گفتم یا زینب ، خودت بهم صبر بده ، دلم آرام شد. آنقدر آرام که باوررش برای همه مشکل بود . یک شب به خوابم آمد . گفتم حاج عبدالله ، تا نگی چه به سرت اومد ، رهات نمی کنم! خندید و گفت "و بشرالصابرين " دلم ارام شد. 🌷 سال بعد ، در سجده گاهش در مسجدی که اعتکاف کرده بود نوشت بودند:در اخرین سجده هایت با معبود چه نجوا كردي که از " أین رجبیون " به "عند ربهم یرزقون" رسيدي. (س) @Modafeaneharaam
📣 آموزش صفر تا صد حسابداری، یعنی افزایش شانس ورود به بازار کار 💢 💯 حسابداری کاری با امنیت شغلی بالا 🤩 🔰 اعطای مدرک پایان دوره 🔰به صورت غیرحضوری ✔️بدون نیاز به پیش زمینه در حسابداری 👌 جهت دریافت اطلاعات بیشتر بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇 https://zil.ink/hesabdari105
برشى از دست‌نوشته شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى؛ دانشگاهى است كه كنكورش است. درسش و مدركش «» است. @Modafeaneharaam
🔺الگو برداری از شهداء 📣 روايتى از شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى شهیدی که دواعش دست و پا و سرش را از هم جدا کردند در روز تاسوعای حسینی94 🔴«مراقبه و محاسبه نفس» 🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷 🔻سيد اهل و بود. از خود مراقبت مى‌كرد و از خودش مى‌كشيد. اما اين مسائل در زندگى او هيچ نمودى نداشت. يعنى در مقابل ديگران و در كنار دوستان، بسيار و ظاهر مى‌شد. مى‌گفت، شوخى مى‌كرد، مى‌خنديد. بى‌رياى بود. بايد با سيد رفت و آمد مى‌كرديد تا متوجه در و محاسبه و مراقبه او مى‌شديد. 🔸این از پاى و سخنران‌هاى هيئت و ارتباط قوى با بدست آمده بود. او مرتب به مى‌رفت و از بزرگان استفاده مى‌نمود. 🔹يكبار همراه سيد و چند نفر از دوستان، رفتيم سراغ يكى از شهر. مغازه محقرى داشت. داخل مغازه مشغول كارش بود. سلام داديم و در مقابلش ايستاديم. با حرص و ولع، مشتاقانه دو زانو نشستيم پاى اين پير فرزانه. ايشان تك‌تك بچه‌ها را مى‌كرد. نوبت به من كه رسيد جمله بسيار زيبايى گفت. همه‌مان شديم. رو كرد به ما و گفت: «جوانان عزيز نكنيد، نكنيد!!» جمله‌اى كه فرمود مثل پتكى بر سر ما فرود آمد. من خيلى شدم. بعد از نصيحت‌هاى آن همگى از محضرش خداحافظى كرديم و برگشتيم. براى سيد يك كافى بود كه راهش را پيدا كند و همين‌طور هم شد. 🔺يك روز ديدم سيد دستش كمى و شده! گفتم سيد دستت چى شده؟! گفت چيز مهمى نيست. مطمئن بودم كه حتماً اتفاق خاصى براى سيد افتاده، اما هر چه‌قدر كردم چيزى نگفت. شصتم خبر داد چى شده!! بعدها از دوستان شنيدم كه براى خودش اين كار را كرده. برخى مسائل چيزى بود بين خودش و خداى خودش كه ما متوجه نشديم. همين مراقبت‌ها بود كه سيد را كرد. 📚 برشى از كتاب مهمان شام، زندگى‌نامه و خاطرات شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى @Modafeaneharaam