eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
35هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
11.1هزار ویدیو
278 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 کپی آزاد💐 ارتباط👇 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c کانال عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ...
🔴 ؟! . بسیجی ها ، هستند همان هایی که تا صدام و حامیانش به ایران حمله ور شدند ، آن ها هم بند پوتین محکم کردند و به سمت جبهه ها سرازیر شدند... . بسیجی ها هستند همان هایی که گاز خردل را نفس کشیدن تا اکسیژن سالم را در امنیت نفس بکشند... . بسیجی ها هستند ... همان هایی که گشنگی کشیدند و اما انگ شکم سیری را هم خریدند چون نمی خواستند ،عزت بدهند تا لقمه ایی نان بگیرند! . بسیجی ها هستند ... همان هایی که هر وقت فتنه ایی به پا شد ، به خیابان ها آمدند ، سنگ و آجر و تیر و ...خوردند تا کشور به دست نا اهلان نیافتد و تازه نیش و کنایه را هم به جان خریدند ! . بسیجی ها هستند همان هایی که یک مشت افراطی بی شناسنامه و تندرو و هیچی ندان و... هستند که ، جانشان را می روند کیلومتر ها آن طرف تر از وطن می دهند تا احساس آرامش کنند ... . بسیجی ها هستند... همان هایی که در آتش دشمن سوختند تا از سوختن در آتش دشمن و گناه رهایی یابند اما ...نیش و کنایه خودی ها ...بیشتر سوزاندشان ... . بسیجی ها هستند ... همان هایی که ، در گرما و سرما چادر سرشان میکنند و انگ اُمّل بودن را هم ، به جان می خرند تا نلرزانند دلِ جوانِ خیابان و کوچه و... را ... . بسیجی ها هستند... همان هایی که در شهرشان فقط ، نگاه به سنگ فرش های خیابان نصیبشان می شود ... . . آری ... آنها بدترین موجودات هستند ... چون ... دارند و شعله ورند از عشق ... . سلام بر بسیجی ها سلام بر مخلص ها سلام بر بی ادعاها خوش به حالتان ... من اینجا ... به حالتان غبطه می خورم بدترین موجودات زمین ... شما هم میتوانید کامل کننده متن باشید بدترین موجودات بسیجی ها هستند ، چون...؟ ... 📲 🇮🇷 ▶️ http://eitaa.com/majnoun_315 . 📲 🇮🇷 ▶️ http://sapp.ir/majnoun_315 . 📲 @majnoun_315 🌹
🔺من با کار دارم ! ابراهیم نداشت ، اما بی سیم که داشت ! 🚩ابـراهـیـم ! اگر صدای مرا میشنوی ، کمک ! من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی ! تلفن همراه من کار نمیکند بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه نداشت تا با تو تماس بگیرم ... گفتم میخواهم با بیسیم شما بگیرم.. گفتند اندرویدهای شما را چه به بیسیم ! اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید صدایم را به تو برسانم ... اگر میشنوی ما افتادیم بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟ تا چشم و دل دختری را آب نکنی ! اینجا میگیریم تا دیده شویم .. لاک💅 میزنیم تا 👍بخوریم تو حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی! و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم ! 🚩ابـراهـیـم! اگر صدایم را میشنوی، دوباره بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند راه را پیداکنیم .. راه را گم کرده ایم اگر از برگشتی کمی از ان های نـاب ها را برایمان سوغات بیاور؛ تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم... تمام..... .... .... .. شهدا گاهی نگاهی.....👌 شادی روحشان 💐 💎 @modafeaneharaam
خلاصه زد و #جنگ شد و #نامردا ریختن تو #مرزهای_کشور!!!😡😠 ماهم نتونستیم طاقت بیاریم راهی #جبهه حق علیه باطل شدیم✊🔫........
خلاصه تو #جبهه مثل بقیه برادرا جنگیدیم و جنگیدیم تاااااشد 💞#والفجر_مقدماتی💞 ۵روز به همراه بچه های گردان #کمیل و #حنظله در کانالهای ❤️#فکه❤️ مقاومت کردیم ولی #تسلیم نشدیم.✊✊✊
نقاشی / شهیدمدافع حرم مهدی لطفی نیاسر جنبه های مهمی از فعالیت مهدی شاید تا سال ها همچنان در خلف الکوالیس های روایت بماند که می دانم می ماند اما برای من، او قبل از هرچیز نماد زهد ، تقوا ، خستگی ناپذیری و بی توجهی به دنیا و دعاه الناس بغیر السنتکم بود… نمونه درخشان تربیت یک عالِم زاده ی عامِل! نعم الوالد و الولد به این فکر می کنم که خون او نمی تواند موجد نقطه عطفی در نبرد هفت ساله سوریه و تطمین قلوب شکاکان باشد؟ #زینبیه#ایران#شهید #فرزند#شهدا#قم #دفاع_مقدس#نقاشی_شهدا ⏮انتشار بدون تغییر در اثر بلامانع و موجب باقیات وصالحات است . @modafeaneharaam🌹
خواهر ابراهیم هادی می گفت : یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند،😱 عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین. ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد، نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید . ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد. آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد. ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد. ❤️طرف نماز خوان شد، به رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد... ‼️ اگر مثل ابراهیم هادی هنر جذب نداریم، دیگران را هم دزد تر نکنیم!!
🌷 📚برشی از کتاب 📝زمزمه🎶 رفتن محسن به اول توی خانواده خانمش پیچید. من خودم دوست داشتم عضو سپاه شوم. همان اوایل جنگ💥 که رفتم . خب نشد🚫؛ اما درمورد محسن مخالفت کردم که جای پایش را سفت کنم تا فردا کسی نکند. 📝به پدرخانمش گفتم: آدم اختیارش دست خودش نیست❌. شب و نصفه‌شب زنگ می‌زنند☎️ باید زن و بچه رو ول کنه بره به امون خدا. بعدا گله نکنی! 📝به مادرش هم گفتم:کسی که سپاه بره به در نمی‌بره. یا شل و پل می‌شه یا . بعدا گریه و زاری😭 نکنی.از وقتی رفت توی نگرانش بودم. همیشه نگرانش بودم؛⚡️ ولی فکر نمی‌کردم به این زودی شود🌷. 📝سیدرضا نریمانی شعری دارد که می‌گوید:یه دسته گل دارم برای این می‌دم... روی این شعر بودم. اگر می‌شنیدم به هم می‌ریختم😥. کسی حق نداشت توی خانه‌ی ما🏡 این مداحی را گوش کند🎧 یا بخواند... راوی:پدر شهید 💔 @modafeaneharaam
غـذاے ساده‌ے #جبهـــه🍃 🍃🌹🍃
متولد۱۸آذر سال۱۳۶۰بود،درخانواده ای باریشه های مذهبی ودارای خواستگاه روحانیت در.☺️ وقتی دانش آموز دبیرستان بود،به عضویت پایگاه مقاومت ،مسجدچهارده معصوم(ع)شهرک پرواز تبریزدرآمد.🙂 حضور مداوم و مستمر در جمع بسیجیان پایگاه،نخستین بارقه های عشق به فرهنگ مقاومت و و رادر او شعله ور کرد.👌 درهمین ایام بود که بارزمنده هنرمند، آشناشد. آن روزها در تبریز هرکس که می خواست به و و وصل شود حتما گزارش به دفترکوچک و جمع و جور می افتاد.☺️ کافی بود کمی شامه اش تیز باشد تا بوی خوش 💔 را ازآن حوالی احساس کند،و شامه اش تیز بود،این آشنایی بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد.👌 و با خانواده شهدا،گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتابها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس،از ثمرات هم نشینی بود.☺️👌 ورزشکار بود💪. به علاقه داشت و از ده سالگی رفته بود دنبال این ورزش😊. سال 1372به تیم ورزشکاران استان آذربایجان شرقی رفت و در مسابقات چهارجانبه ی بین الملی در تبریزقهرمان شد✌️. به هم علاقه داشت و به صورت حرفه ای آن را دنبال میکرد. تا اینکه بخاطر درس و مدرسه عطایش را به لقایش بخشید.🙃 درسال 1378دیپلم گرفت در رشته ، رفت خدمت .🍃 دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و پس از آموزش،خدمتش را در پادگان الزهرا در تبریز ادامه داد.😊 نقطه عطف زندگی محمودرضا آشنایی با نهادمقدس محسوب می شود. بعد از اتمام خدمت سربازی علی رغم تشویق خانواده به ادامه تحصیل در دانشگاه ،با انتخاب خود و با یقین کامل عضویت در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب کرد.☺️❤️ او در بهمن سال 1382وارد دانشگاه (ع) شد.🍃 ورود دانشکده افسری،عملاً به معنی هجرتش از به بود. با این هجرت ادامه زندگی را در فی سبیل الله رقم زد.✌️ او درسپاه نام مستعار را برای خود انتخاب کرد. نامی که به گفته خودش برگرفته از ندای مولایش و کنایه از لبیک به این ندا بود.✌️ ... @modafeaneharaam
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌹 💚 به روایت برادر شهید💚 از مایکل جردن تا شکیل اونیل یکی از علایق در ایام نوجوانی تعقیب مسابقات لیگ حرفه ای آمریکا 'ان بی ای'بود.🍃 یادم هست که جمعه ها صبح،مسابقات لیگ حرفه ای آمریکا از شبکه یک پخش می شد🍃. همیشه قید خواب صبح جمعه را می زد و می نشست پای تماشای بستکبال🏀. اطلاعاتش هم درباره لیگ آمریکا خوب بود و اخبار آن را علاوه بره تلویزیون گاهی از طریق نشریه های ورزشی هم دنبال می کرد.☺️ عکس این مسابقه ها را از مجله های ورزشی می برید و نگه می داشت🍃. مدتی هم پوستری از با دیوار اتاقش بود🍃. از اسامی بازیکنان و مربیان بگیر تا جدول لیگ و ....را خوب می دانست و مرتب درباره شان حرف می زد.🙂 یک صبح جمعه با هم نشسته بودیم و اگر اشتباه نکنم داشتیم مسابقه تیم را که محبوب محمودرضا بود تماشا می کردیم.🙂 محمودرضا به بازیکن سیاه پوست و این تیم علاقه داشت و طبق معمول شروع کرد به تعریف و تمجید از او و تکنیک بازی کردنش و از این حرف ها.🙂 من وسط حرفش همین جوری گفتم: به مایکل جردن نمی رسد،گفت نه شکیل اونیل فرق دارد☝️☺️ گفتم چه فرقی ؟گفت شکیل اونیل هرهفته می رود👌. بعد گفت یک بار روز جمعه مسابقه داشته و هرچه مربیان تیم به او اصرار می کنند که آن روز نماز جمعه نرود نمی پذیرد 🙂. دست اخر مجبور می شوندچند نفر همراه او بفرستند که به محض تمام شدن نماز، را سوار ماشین کنند و سریع برگردانند تا به مسابقه برسد.☺️ آن روز به من ثابت کرد که شکیل اونیل از مایکل جردن سرتر است .چون اش ترک نمی شود.😊👌 رزمـنـده جـبهـه فـرهـنـگی یادم هست کلاس دوم دبیرستان بود که یک روز دفترچه مخصوص ثبت را که از بنیاد شهید گرفته بود باخودش به خانه آورد🍃. دونفراز جنگ تحمیلی را برای جمع آوری خاطراتشان انتخاب کرده بود یکی شان دانش آموز بود🙂 و دیگری ،بی سیمچی شهید باکری که در کربلا ۵شهید شد.💔 خیلی جدی برای جمع آوری خاطرات این دو شهید وقت گذاشت وهردو دفترچه را پرکرد👌 . با معزز شهید شریف زاده مصاحبه ای انجام داده و یک کاست پر کرده بود.☺️ درباره هم به بهزاد_پروین_قدس مراجعاتی کرده بود🙂. با حاج بهزاد ارتباط نزدیکی برقرارکرده بود آن چنان که سبب آشنایی من با ایشان هم شد.😁 اینها همه به خاطر تعلقی بود که از زمان نوجوانی به فرهنگ و داشت☺️. همکاری اش با مستندی که در سوریه ساخت هم ادامه همین مسیر بود🍃 . براساس همین علایق فرهنگی ،درسوریه خیلی زود با سهیل کریمی و محمد تاجیک جوش خورده بود و حسابی باهم رفیق شده بودند .☺️👌 چند بار راش هایی را که سهیل کریمی در آنجا از او گرفته بودبه من نشان داد.🙂 عکسی هم ازاو در کنار سهیل کریمی هست که نشسته اند پای لب تاپ و راش هایی را که گرفته اند ،بازبینی می کنند.☺️❤️ ... @modafeaneharaam
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادر شهید💚 🍂 زنـدگی با شـهـدا شوق طلبی داشت به ویژه از چندماه مانده به اما این چیزی نبود که یک شبه در او ایجاد شده باشد👌. علی رغم اینکه در و این همه توی سر تبلیغ از جبهه و جنگ گفتن و نوشتن از دفاع مقدس می زنند به عنوان می گویم🙂 که او هرچه داشت از فرهنگ مقدس داشت.☝️ شخصیت حاصل انس باهمین ها و ها و ها ها و ها از مقدس بود.🍃 آموز بود که با حاج پروین قدس در تبریز رفاقتی به هم زده بود.مرتب برای دیدن آرشیو عکس هایش سراغش می رفت.🍃 اولین ریشه های علاقه مندی به فرهنگ و جنگ را حاج بهزاد در او ایجاد کرده بود.کتابخانه ای که از او به جامانده،تقریبا تمام کتاب های منتشر شده در حوزه مقدس در چندسال گذشته را درخود گنجانده است👌.مثل همه ی بچه های به یاد و نام و تصاویر سرداران دفاع مقدس به ویژه تعلق خاطر داشت.👌☺️ این اواخر پیگیر محصولات جدید ادبیات دفاع مقدس بود.گاهی از من می پرسید فلان کتاب را خوانده ای🙂؟و اگر میگفتم نه، نمی گفت بخوان،خودش می خرید و می داد.❤️ آواخر چندتا کتاب را توصیه کرد که بخوانم،از بین این کتاب ها، نقاش ها، یک، صاعقه و متقابل یادم مانده است☺️،مجموعه شش جلدی<< جنگ_ایران_و_عراق>> را که از کتابخوانه خودش به من هدیه کرد❤️،هنوز به یادگار دارم، یک بار هم رمانی که براساس زندگی نوشته بود،ازتهران برایم پست کرد که بخوانم.🙂 یادم هست باهم در مراسم رونمایی این کتاب شرکت کرده بودیم. سلیمانی هم در آن مراسم حضور داشت☺️.به سردار سعید قاسمی و موسسه فرهنگی میثاق هم علاقمندبود🙂 و بدون استثنا ،هرسال با رفقایش در که سردار حضور می یافت، حاضر می شد😊.چند بار هم به من گفت که بیا .هربار گفتم می آیم ولی نمی رفتم!😔 🍂 آرزوے نـبـرد در کـربـلا بعدازاینکه عراق را اشغال کرد مدام از آموزش جوانان برای جنگیدن با آمریکا میگفت🙂 آن موقع اگراشتباه نکنم خودش هنوزتوی دانشکده ودرحال آموزش بود🍃 یک باردرباره ی نحوه ی عمل های کنارجاده ای توضیح دادآن اوایل درعراق ازاین بمب برای زدن تانک هاوخودروهای نظامی می شد👌 های زیادی هم ازلحظه بمب هاوازبین رفتن ادوات آمریکایی ها داشت که با هم تماشا کردیم اما هرچه اصرار کردم از هیچ کدام اجازه کپی نداد.☹️ صحنه های هدف قرارگرفتن خودروهای آمریکایی ونفراتشان درحین ترددخیلی تاثیر گذاروعجیب بود☹️ مدام روی تصاویر کلیک میکرد ونگه می داشت وبعد توضیح می داد.🙂 پرسیدم با این های دست ساز💣 با آمریکا می جنگندگفت آن قدرتلفات ازآمریکایی ها گرفته اند✌️ که الان نظامیان آمریکایی کشیده شده اند👌 داخل پادگان هایشان طرف آمریکایی از قاسم خواسته فتیله رابکشدپایین.✌️😊 یک بار اوایل بحران سوریه که او مدام به می رفت و می آمد گفت جنگ که در تمام بشود میرویم بجنگیم جنگیدن حال دیگری دارد.😔💔 ... @modafeaneharaam
#خاطرات قبل از اذان صبح برگشت. پیکر #شهید هم روی دوشش بود.👀 خسته بود و خوشحال. می گفت: یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم. فقط همین شهید جا مانده بود. پیرمردی جلو آمد.👴 #پدرشهید بود.🕊 همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاع آورده بود. سلام کردیم و جواب داد.😊 همه ساکت بودند. انگار می خواهد چیزی بگوید اما! لحظاتی بعد سکوتش را شکست: آقا ابراهیم ممنون!❤️ زحمت کشیدی!🌹 اما پسرم...! پیرمرد مکثی کرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!😳 لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.😔 چشمانش گرد شده بود از تعجب! بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود.😔 چشمانش خیس از اشک بود. صدایش هم لرزان و خسته:😔😔 دیشب پسرم را در خواب دیدم.💤 می گفت: در مدتی که ما #گمنام و بی نشان بر خاک #جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات #حضرت_#زهرا(س) به ما سر می زد.😍 اما حالا، دیگر چنین خبری برای ما نیست...!😭 می گویند #شهدای_گمنام مهمانان ویژه حضرت زهرا(س) هستند!❤️😔 پیرمرد دیگر ادامه نداد. سکوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهیم هادی نگاه کردم.👀 دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلط میخورد و پایین می آمد.😔😭 می توانستم فکرش را بخوانم. ابراهیم هادی گمشده اش را پیدا کرده بود! #گمنامی... #شهید_ابراهیم_هادی @Modafeaneharaam
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادرشهید💚 نـامـه شهـیـد مـحمـودرضـا بـیضـائـی بـرای هـمسـرش🌹 #«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده‌ایم و هم به آمده‌ایم که در تحقق باشیم🍃 و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً. نمی‌خواهم حرف‌های آرمانگرایانه بزنم یا غیر واقعی صحبت کنم؛ نه! در مسیر تحقق قرار گرفته‌ایم.👌 ، ،بحمدالله. را باید به خاطر این شرایط و این بزرگ باشیم. الان که این 📝 را برایت می‌نویسم، است و شب (علیه‌السلام) و در فضای ملکوتی بین‌الحرمین صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختی‌ها،🍃 ،دوشهیده، یکی (روحی فداها) و (سلام‌الله علیها) هستم و به .❤️ نمی‌دانی بارگاه ملکوتی سه ساله امام (ع) الان هم چقدر است😞؛ در محل ، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در وهابی‌های وحشی و آدمکش.⚡️ چه بگویم از اوضاع اینجا؛ دوباره تکرار شده و این بار ابناء و بار دیگر را محاصره کرده‌اند؛ هم مطهر کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، (سلام‌الله علیهما).😔 💪، چرا که به امام(ره) ما از زمان بهترند.✌️ بگویم؛ نبرد ، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی است🍃 و من و تو دقیقاً در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که با لطف و ائمه‌اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش باهم تا بار دیگر شاهد و غربت فرزندان (سلام‌الله علیها) نباشیم🙂. اگر بدانی چقدر در این حساس در حفظ و صیانت از حریم آل‌الله قیمت دارد، لحظه به لحظه آن را قدر می‌شماری.👌 میدان عجیبی است. به قول امام خامنه‌ای «بحران الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین و و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ ☝️! خط مقدم نبرد بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در است. تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند🍃 و ، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس.☝️ و در این فضای فتنه‌آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین ناآگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این علم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سال‌ها و شاید سال دیگر باید خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.😞 نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است و این خاکریز نباید فرو بریزد. این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش وهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین و سایر راه می‌اندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین کبری (سلام‌الله علیها) و خانم (سلام‌الله علیها) حفظ نخواهدکرد😔 که هیچ حرمت عتبات مقدسه ، ، ، و... را هم خواهد شکست.🍃 جدیدی که از تفکر ، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و... به نام جهاد تشکیل شده است،✌️ فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینه‌سازان و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور است و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بی‌گناه ندارد.💔 کما اینکه این اتفاق را الان به وفور می‌توان مشاهده کرد و من دیده‌ام. مسؤولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر از برآییم، و خجل باید به حضور و و ولی‌اش برسیم، چرا که مقصریم.😔 کل یوم و کل ارض و بقول این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف بپیوندیم یا از معرکه جهادبگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم.🍃 ان‌‌شاءالله در پناه حق و تا تحقق وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید💪. اعوذ بالله من‌الشیطان الرجیم فضل‌الله المجاهدین علی‌القاعدین اجرا عظیماً ان‌شاءالله».🍃🌹 شـادے روح شـ‌هیـد ❤️ @modafeaneharaam
✍یه لات بود تو مشهد. داشت می‌رفت دعوا شهید چمران دیدش، دستش‌رو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم .👀 🍁به برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران. 🍁رضا شروع میڪنه به دادن به شهید چمران،😐 وقتی دید ڪه شهید چمران به فحش هاش توجه نمی‌کنه. یه دفعه داد زد ڪچل با توأم!😳 🍁شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت😊: چیه؟ چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید. 🍁رضا ڪه تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! ڪشیده ای، چیزی!😞 شهید چمران: چرا؟ 🤔رضا: من یه عمر به هرڪی ڪردم، بهم بدی ڪرده. تاحالا نشده بود به ڪسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!☹️ 🍁شهید چمران: اشتباه فڪر می‌ڪنی! یڪی اون بالاست، هرچی بهش بدی می‌ڪنم، نه تنها بدی نمی‌ڪنه، بلڪه با خوبی بهم جواب میده. هی بهم میده. گفتم بذار یه بار یڪی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. .😉😊 🍁رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار می‌کرد. اذان شد، رضا عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود،😳 وسط نماز، صدای سوت اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...!🕊😔 @Modafeaneharaam
🔸#یلدای_خانطومان شب‌های طولانی فقط در #جبهه بود! وقتے از عملیات می آمدند، و رفیقے را جا گذاشته بودند..😔 مگر صبح میشد آن #شب؟؟ اصلاً عجیب #طولانی بود، آن #یلدای_فراق_یاران...💔 @Modafeaneharaam
نماز جماعت مدافعان حرم به امامت #شهید_جاویدالاثر #محمدمهدی_مالامیری🌹 ‍ شهید سید مرتضی آوینی: #‌‌نماز را باید به جانب #قبله گزارد و اكنون قبله نیز در كف حرامیان است ... 😔 پس تا آن روز كه قبله از سیطره‌ی اهل باطل خارج شود ، باید نماز را در #جبهه خواند و این نماز #حقیقی است.✅ @Modafeaneharaam
📙کتابخانه سیار در #جبهه 🍁مجتبی بابایی، رزمنده طراح این کتابخانه📚 سیار بود. کتابخانه ای که با طرح خودش روی اتاق‌های دست‌ساز پشت وانت نیسان در جبهه‌ها می‌گشت و اوقات فراغت رزمنده‌ها را با کتاب‌خوانی پر می‌کرد. #هفته_کتاب @Modafeaneharaam
🍃باکری را همه می‌شناسند نامش که برده می‌شود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد😌 . 🍃دو برادر بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. . 🍃قلم اینبار از حمید بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید😔 . 🍃قد می‌کشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمی‌کرد. . 🍃به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! . 🍃تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند❣️ . 🍃رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ!🙂 . 🍃بی‌وقفه در بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از "! . 🍃شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از باز نگشت اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده❤️ . 🍃فرمانده حمید این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد!😞 . 🍃از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند!🥺 . 🍃گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده🥰 . ✍️نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴ . 📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲.جزیره مجنون عراق . 📅تاریخ انتشار : ۳۰ آبان ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌹 . 🎨گرافیست الشهدا @Modafeaneharaam
🍃از پس شیب آسمان، پشت بوته پراکنده ابرها، ستاره ای چشمک می‌زند. بندبند وجود آسمان و زمین، سرشار از یاد اوست. اویی که نامش، همیشه ستاره ممتدیست در امتداد آسمان #جهاد. . 🍃حاج حسین همدانی، #دلیرمرد ملک پیکار و شیرمرد میادین عشق. عاشقی که در تب و تاب رسیدن، طبیب خاکریز های #جبهه شد❣ . 🍃وجودش را در کنه حقیقت میجویم و #عند_ربهم_یرزقون بر چهره دلم تصویر می‌شود. وجودش را در قعر دقایق این روزها جستجو می‌کنم، روزهایی که دردمند فقدان #مالک و #عمارند😓 . 🍃روزهایی که در پی ستارگان زمین، آسمان شبانگاه را طی می‌کنند و خود را با خاطرات، زنده نگاه می‌دارند. خاطراتی از جنس #حاج_حسین. . 🍃او نیز دست در دست دوست، روزی میخورد از بیکران #عشق و دست به دعای زمینیان برمیدارد، اما جای خالی اش با هیچ واژه ای، پر نمی‌شود😞 . ✍نویسنده: مبرا پورحسن 📅تاریخ تولد: ۲۴ آذر ۱۳۲۹ . 📅تاریخ شهادت: ۱۶ مهر ۱۳۹۴.حومه حلب . 📅تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید: گلزار شهدای همدان . 🎨طراح: گرافیست الشهدا 🌷زادروزت مبارک سردار 🌸۵ شاخه گل #صلوات هدیه محضر سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی #حبیب_حرم #استوری_شهدایی @Modafeaneharaam
برادر باغبانی می‌گوید: تقریبا تمام را ریز به ریز دیده بود. می‌گفت فتح ۲۰۱۳ بود. حتی مسئولش می‌گفت فیلم هایی که گرفته بود به لحاظ فنی واقعا است و حتی می‌توان گفت یک است. 🍃⚘🍃 هادی باغبانی، و ایرانی در مناطق حاشیه‌ای توسط تروریست‌های تکفیری النصره به رسید. 🍃⚘🍃 با تو می مانم: زندگی داستانی ی مدافع حرم، هادی باغبانی به روایت همسر, منصوره قنادیان, انتشارات روایت فتح 🍃⚘🍃 @Modafeaneharaam
خواستگاری اومد گفت: من تا دارم اول با ازدواج کردم بعدبا بعدبا آخرش با @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 لحظه سال تحویل در جبهه 🔹 یا مقلّب الْقلوب و الْأبْصار یا مدبّر اللّیْل و النّهار یا محوّل الْحوْل و الْأحْوال حوّلْ حالنا إلی أحْسن الْحال @Modafeaneharaam
برشى از دست‌نوشته شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى؛ دانشگاهى است كه كنكورش است. درسش و مدركش «» است. @Modafeaneharaam
‌ ✨🍃 از میان صحبتهای 💕 شهید 🌹 وقتی بهش می گفتم  بشم می گفت : چرا من ؟ تا امام حسین هست ..😔 بعضی وقتا می گفت دوتایی فدای امام حسین . 🌹 یکی از آرزوهاش این بود که، با بهترین قیمت  بشه 😔و چقدر زیبا .درروز  روز  در  درحال جنگ برای   زبان  وبا عشق به  خریداری شد😭🌹😭  @Modafeaneharaam
⭕️ سال 62 یا 63 بچه‌های که دم درب بودند گفتند یک پیرزنی از آمده و میگوید من حضرت را می‌خواهم ببینم. من رفتم گفتم بفرمایید ! کاری داری شما؟ گفت که والله هر چی دارم و ندارم برداشتم آوردم بدهم به آقا برای . من رفتم خدمت حضرت آقا و عرض کردم این طور شده است. گفتند سریع بگویید بیاید داخل. رفتم او را آوردم داخل. یک زیلو، یک سجادة نماز، یک یا - در حدّ همین چند قلم بود که - به حضرت آقا داد و گفت من دیگر امیدی به زنده بودن ندارم. همینها را دارم از مال دنیا و آمدم اینها را از طریق شما به جبهه‌ها بدهم و به این وسیله دِین خودم را ادا کرده باشم. . حالتی در آقا به وجود آمده بود که اصلاً وصف‌ناپذیر بود. عظمت این زن را می‌دید که از اراک راه افتاده آمده و هر آنچه دارد و ندارد برای جبهه‌ها می‌دهد. او بعد مورد تفقد حضرت آقا قرار گرفت و تشکر کردند. بعد از اینکه آن پیرزن رفت، آقا یکی از کارمندان دفتر را صدا کردند و گفتند بروید آدرسش را بگیرد و در حدّ ممکن نیازهای اولیه‌اش را برطرف کنید. آن سجاده را آقا تا زمانی که در ریاست جمهوری بودند به عنوان سجادة خودشان حفظ کردند. البته چندین برابر پول آن را آقا به حساب جبهه واریز کردند، یعنی در واقع آن را خریدند. بعد فرمودند که بقیه‌اش هم در موزه باید باشد.🇮🇷 @Modafeaneharaam