فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپی دیدنی از صحن و سرای امامین #کاظمین که حال و هوایتان را تغییر خواهد داد🍃🌺🍃
⚜دست ندید 👌
مدافعان حرم 🇮🇷
داستان پسرک فلافل فروش🌹 #قسمت_پنجاه #خبرشهادت مادر و برادر شهيد سهشنبه بود. من به جلسهي قرآن رفت
داستان پسرک فلافل فروش🌹
#قسمت_پنجاهویک
#وصيتنامه
هادي با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از
#شهادت دست بر قلم برد و وصيتنامه خود را اينگونه نگاشت🍃:
اينجانب #محمدهادي_ذوالفقاري وصيت ميکنم که من را در ايران دفن
نکنند☝️. اگر شد، ببرند #امامرضا طواف بدهند و برگردانند و در #نجف و
#سامرا و #کربلا و #کاظمين طواف بدهند و در #واديالسلام دفن کنند.🍃
دوست دارم نزديک امام باشم و همهي مستحبات انجام شود. در داخل و
دور قبر من سياهي◾️ بزنند و دستمال گريهي مشکي▪️ و ... مثل تربت بگذارند. ..
داخل #قبر من مثل #حسينيه شود و اگر شد جايي که سرم ميخورد به سنگ
لحد، يک اسم #حضرتزهرا بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ،
آخ نگويم و بگويم #يا_زهرا(س)😔
بالاي سر من #روضه و #سينهزني بگيرند و موقع دفن من، #پرچم بالای قبرم
قرار بگيرد و در زير پرچم من را دفن کنيد.
زياد #يا_حسين بگوييد و براي من مجلس عزا نگيريد، چون من به
چيزي که ميخواستم رسيدم🍃.
براي امام حسين و حضرت زهرا
مجلس بگيريد و گريه کنيد.😭😭
من را رو به قبله صحيح دفن کنيد... روي سنگ قبرم اسم من را نزنيد و
بنويسيد که اينجا قبر يک آدم گناهکار است.😔😔😔💔
يعني؛ العبد الحقير المذنب و يا مثل اين.
پيراهن مشکي ▪️ هم بگذاريد داخل
قبر.
وصيتم به مردم ايران و در بعضي از قسمتها براي مردم عراق اين است که
من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم زندگي ميکنم، مشکلات
خارج کشور بيشتر از داخل کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر
ولي فقيه باشند.👌
با بصيرت باشند؛ چون همين #وليفقيه است که باعث شده ايران از
مشکلات بيرون بيايد.👌🍃
از #خواهران ميخواهم که #حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا
رعايت کنند، نه مثل حجابهاي امروز، چون اين حجابها بوي حضرت
زهرا نميدهد.😔
از برادرانم ميخواهم که غير حرف #آقا حرف کس ديگري را گوش
ندهند.
جهان در حال تحول است، دنيا ديگر طبيعي نيست، الان دو جهاد در پيش
داريم، اول جهاد نفس که واجبتر است؛ زيرا همه چيز لحظهي آخر معلوم
ميشود که اهل جهنم هستيم يا بهشت.
حتي در جهاد با دشمنها احتمال ميرود که طرف کشته شود ولي شهيد
به حساب نيايد، چون براي هواي نفس رفته جبهه و اگر براي هواي نفس رفته
باشد يعني براي شيطان👺 رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و دشمن!
آنها اهل شيطان هستند و ما هم شيطاني.
دين خودتان را حفظ کنيد، چون اگر #امام_زمانعج بيايد احتمال دارد
روبهروي امام باشيم و با امام مخالفت کنيم. امام زمان را تنها نگذاريد.😔😔💔
من که عمرم رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که
خيلي گناه کردم و پلهاي پشت سرم را شکستهام و راه برگشت ندارم.😔😔
بچههاي ايران و عراق، من دير فهميدم و خيلي گناه و کارهاي بيهوده انجام
دادم و يکي از دلايلي که آمدم نجف به خاطر همين بود که پيشرفت کنم.
نجف شهري است که مثل تصفيهُکن است که گناهها را به سرعت از آدم
ميگيرد و جاي گناهان ثواب ميدهد. اين مولاي ما خيلي مهربان است.☺️
همچنين ميخواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصاً
#حرمها دفاع💪✌️ کنند و اجازه به اين ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصاً طّلب
نجف در اين جهاد شرکت کنند، چون ديدم که #مدافع هست لکن کم است،
بايد زياد شود.
و مطمئنم که اينها (دشمنان) کم هستند و فقط با يک هجوم با اسم
حضرت زهرا ميشود کار اين مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شويم.
بهتر است که دست به دست همديگر دهيد و اين غدهي سرطاني را از
بين ببريد. براي من خيلي دعا کنيد؛ چون خيلي گناه کارم و از همه حلاليت
بگيريد.
وصيت من به طالب اين است که اگر براي #رضايخدا درس ميخوانند و
هدف دارند، بخوانند. اگر اينطور نيست نخوانند.
چون ميشود کار شيطاني. بعد شهريهي امام را هم ميگيرند؛ ديگر حرام
در حرام ميشود و مسئوليت دارد.
اگر ميتوانند درس بخوانند و ادامه بدهند البته همهاش درس نيست،
عبوديت هم هست بايد مقداري از وقت خود را صرف عبادت کنند؛🍃 چون
طلبهاي با تقوا کم داريم اول تزکيهي نفس بعد درس.
َ اي داد از علَم شيطاني. دنيا رنگ گناه دارد،😔 ديگر نميتوانم زنده بمانم.😔
انشاءاهلل امام حسين و حضرت زهرا و امام رضا در قبر
ميآيند...
والسلام
داستان شهید مدافع حرم هادی ذولفقاری🌹
مدافعان حرم 🇮🇷
داستان پسرک فلافل فروش🌹 #قسمت_پنجاهویک #وصيتنامه هادي با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور
داستان پسرک فلافل فروش🌹
#قسمت_پنجاهودو(آخـر)
#تشييع وتدفين
خبر پيدا شدن پيكر هادي درست زماني پخش شد كه قرار بود #شبجمعه،
يعني شب اول ايام #فاطميه در مسجد موسي ابن جعفر تهران براي او
مراسم برگزار شود.🍃
همزمان با مراسم اعلام شد كه امروز پنجشنبه، براي شهيد هادي ذوالفقاري
چهار مراسم تشييع برگزار شده😳!
هادي وصيت کرده بود پيکرش را در سامرا، کاظمين، کربلا و نجف
طواف دهند. اين وصيت بعيد بود اجرا شود؛ زيرا عراقيها شهداي خود را
فقط به يکي از حرمين ميبرند و بعد دفن ميكنند....
اما دربارهي هادي باز هم شرايط تغيير کرد، ابتدا پيكر او را به #سامرا و بعد
به #کاظمين بردند. سپس در #کربلا و بينالحرمين پيکر او تشييع شد. بعد هم به
#نجف بردند و مراسم اصلي برگزار شد.🌹🍃
در همهي حرمها نيز برايش نماز خواندند!
پرچم زيباي #ايران نيز بر روي
پيكر اين شهيد، حرفهاي زيادي با خود داشت. اينكه مردم ما، برادران شيعه
خود را رها نميكنند.👌
تشييع هادي در نجف بسيار با شكوه بود. چنين جمعيتي حتي در تشييع علما
و فرماندهان ديده نشده بود.🍃
مرحوم آيت الله آصفي نمايندهي مقام معظم رهبري هم در نجف بر پيکر هادي نماز خواند. در آخر هم همهي جمعيتي که براي تشييع پيکر هادي آمده
بودند براي تدفين به سمت واديالسلام رفتند.🍃
ميگويند عراقيها در نجف براي شهداي خودشان تشييع خوبي در حرمها
راه مياندازند، ولي بعد از آنکه ميخواهند شهيد را دفن کنند، همه ميروند
و فقط چند نفر ميمانند....
ولي در تشييع پيکر هادي همه چيز فرق کرد. صدها نفر وارد واديالسلام
شدند. خود عراقيها هم از شرکت چنين جمعيتي در مراسم تدفين شهيد
تعجب کرده بودند😳و ميگفتند اين شهيد #استثنايي است.👌🍃
اما نكتهي ديگر اينكه قطعهي شهداي عراق در نجف از حرم #حضرت_امير
فاصلهي بسياري دارد اما مزار هادي به حرم #حضرت_علي بسيار
نزديک است....
اين قبر متعلق به يکي از دوستان هادي بود كه او هم قبر را براي مادرش در
نظر داشت، اما هادي قبل از اعزام با او صحبت كرد. او هم مادرش را راضي
نمود تا مزار را براي هادي قرار دهد.☺️
يكي از دوستانش ميگفت: هادي در اين روزهاي آخر، بيشتر شبها و
سحرها بر سر مزاري که براي خودش در نظر گرفته بود حاضر ميشد و دعا
و نماز ميخواند😭.
دست آخر درست در #شبجمعه و شب اول #فاطميه، در همان مزار کمي
جلوتر از قبر عالمه سيد علي قاضي به خاک سپرده شد.🍃
شهيد ذوالفقاري وصيتهاي عجيبي براي تدفين داشت که عمل کردنش
مشکل بود، اما به خواست خدا همهاش تحقق يافت. ☺️
او وصيت کرده بود قبر مرا سياهي◾️ بزنيد و بعد مرا در آن دفن کنيد! اما
امکانش نبود، قبرهاي نجف به شکلي است که ماسههاي سستي دارد. ممکن
است خيلي ساده فرو بريزد.
هادي در معرکه #شهيد شد🕊 و غسل نداشت. خودش قبلا پرچم سياهي تهيه
کرده بود که خيلي ناگهاني پيکرش را در ميان آن پرچم پيچيدند😳 و در قبر
قرار دادند! ناخواسته کل قبرش سياه و وصيت شهيد عملي شد.👌👌🍃
به گفتهي دوستانش يک شال (يا فاطمـهالزهرا )هم بود که آن را
روي صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالاي سنگ لحد شهيد نوشتند:
يا زهرا
اما همهي دوستان و آشنايان بر اين باورند که شايد علت اين مفقوديت
ارادت ويژهي شهيد به حضرت زهرا بوده🍃. چون وقتي پيکر او با اين
تأخير چندروزه پيدا شد، آغاز ايام فاطميه بود😔. شبي که او به خاک سپرده شد
شب اول فاطميه بود.💔😭
دوستانش ميگويند بعد از #شهادت هادي وقتي به خانهاش رفتيم ديديم
حتي سجادهاش پهن بوده است.😭
انگار که او بعد از نماز براي رفتن و جنگيدن به قدر سجاده جمعکردني
هم درنگ نکرده است.😭
داستان شهید مدافع حرم هادی ذولفقاری🌹
مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـهـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
❤️شـهـيـد مـدافـع حـرم❤️
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی
به روایت برادرشهید💚
نـامـه شهـیـد مـحمـودرضـا بـیضـائـی بـرای هـمسـرش🌹
#«بسماللهالرحمنالرحیم»
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و #شیعه هم به #دنیا آمدهایم که #مؤثر در تحقق #ظهور_مولا باشیم🍃 و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با #فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً.
نمیخواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم یا غیر واقعی صحبت کنم؛ نه! #حقیقتاً در مسیر تحقق #وعده_بزرگ_الهی قرار گرفتهایم.👌
#هم_من، #هم_تو ،بحمدالله. #خدا را باید به خاطر این شرایط و این #توفیق بزرگ #شاکر باشیم. الان که این #نامه📝 را برایت مینویسم، #شب_قدر است و شب #شهادت_حیدر_کرار (علیهالسلام) و در فضای ملکوتی بینالحرمین صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختیها،🍃 #بینالحرمین_دومظلومه،دوشهیده، یکی #خانم_زینب_کبری (روحی فداها) و #دیگری_بنتالحسین_خانم_رقیه (سلامالله علیها) هستم و به #یادتم.❤️
نمیدانی بارگاه ملکوتی سه ساله امام #حسین(ع) الان هم چقدر #غریب است😞؛ در محل #یهودیها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در #محاصره وهابیهای وحشی و آدمکش.⚡️
چه بگویم از اوضاع اینجا؛ #تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء #ابوسفیان و #آلسفیان بار دیگر #آلالله را محاصره کردهاند؛ هم #مرقد مطهر #خانم_زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، #رقیه (سلامالله علیهما).😔
#ولی_این_بار_تن_به_اسارت_آلالله_نخواهیم_داد💪، چرا که به #قول امام(ره) #مردم ما از #مردم زمان #رسولالله بهترند.✌️
#واضحتر بگویم؛ نبرد #شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی #ظهور است🍃 و من و تو دقیقاً در نقطهای ایستادهایم که با لطف #خداوند و ائمهاطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش باهم تا بار دیگر شاهد #مظلومیت و غربت فرزندان #زهرای_مرضیه (سلامالله علیها) نباشیم🙂.
اگر بدانی #صبرت چقدر در این #زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آلالله قیمت دارد، لحظه به لحظه آن را قدر میشماری.👌
#معرکه_شام میدان عجیبی است. به قول امام خامنهای «بحران #سوریه الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین #حق و #باطل و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ #نباید☝️! خط مقدم نبرد بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در #شام است.
تمام دنیا جمع شدهاند؛ تمام استکبار کفار، صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بیشرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل دادهاند🍃 و #هدفشان_شکست_اسلام_حقیقی_و_عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینهسازان ظهور است و بس.☝️
و در این فضای فتنهآلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین ناآگاه و افراطی نیز همراه شدهاند تا این علم و این نهضت زمینهساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سالها و شاید #صدها سال دیگر باید #شیعه خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.😞
#شام نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است و این خاکریز نباید فرو بریزد. این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش وهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین #شیعیان و سایر #مسلمین راه میاندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین #زینب کبری (سلامالله علیها) و خانم #رقیه (سلامالله علیها) حفظ نخواهدکرد😔 که هیچ حرمت عتبات مقدسه #کربلا، #نجف، #سامرا، #کاظمین و... را هم خواهد شکست.🍃
#جبهه جدیدی که از تفکر #اسلام_آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و... به نام جهاد #فی_سبیلالله تشکیل شده است،✌️
#هدف_نهاییاش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینهسازان #ظهور و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور است و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بیگناه #شیعه ندارد.💔
کما اینکه این اتفاق را الان به وفور میتوان مشاهده کرد و من دیدهام. مسؤولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر #نتوانیم از #پسش برآییم، #شرمنده و خجل باید به حضور #خداوند و#نبیاش و ولیاش برسیم، چرا که مقصریم.😔
کل یوم #عاشورا و کل ارض #کربلا و بقول #سیدمرتضی_آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف #عاشوراییان بپیوندیم یا از معرکه جهادبگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم.🍃
انشاءالله در پناه حق و تا تحقق وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید💪. اعوذ بالله منالشیطان الرجیم فضلالله المجاهدین علیالقاعدین اجرا عظیماً انشاءالله».🍃🌹
شـادے روح شـهیـد #صـلـوات❤️
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_بیست_و_هشتم 💠 تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمه
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_نهم
💠 نگاهش روی صورتم میگشت و باید تکلیف این زن #تکفیری روشن میشد که باز از پاسخ سوالم طفره رفت :«تو اینو از کجا میشناختی؟»
دیگر رنگ شیطنت از صورتش رفته بود، به انتظار پاسخی چشمش به دهانم مانده و تمام خاطرات خانه بسمه و ابوجعده روی سرم خراب شده بود که صدایم شکست :«شبی که سعد میخواست بره #ترکیه، برا اینکه فرار نکنم منو فرستاد خونه اینا!»
💠 بیغیرتی سعد دلش را از جا کَند، میترسید در آن خانه بلایی سرم آمده باشد که نگاهش از پا درآمد و من میخواستم خیالش را تخت کنم که #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) را به شهادت گرفتم :«همون لحظه که وارد اون خونه شدم، این زن منو برد #حرم، فکر میکرد وهابیام. میخواستن با بهم زدن مجلس، تحریکشون کنن و همه رو بکشن!»
که به یاد نگاه مهربان و نجیب مصطفی دلم لرزید و دوباره اشکم چکید :«ولی همین آقا و یه عده دیگه از مدافعای #شیعه و #سنی حرم نذاشتن و منو نجات دادن!»
💠 میدید اسم مصطفی را با چه حسرتی زمزمه میکنم و هنوز خیالش پیِ خیانت سعد مانده و نام ترکیه برایش اسم رمز بود که بدون خطا به هدف زد :«میخواست به #ارتش_آزاد ملحق بشه که عملگی ترکیه و آمریکا رو بکنه؟»
به نشانه تأیید پلکی زدم و ابوالفضل از همین حرفها خطری حس کرده بود که دستم را گرفت، با قدرت بلندم کرد و خیره در نگاهم هشدار داد :«همونجور که تو اونو شناختی، اونا هم هر جا تو رو ببینن، میشناسن، باید برگردی #ایران!»
💠 از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکهای از جانم در اینجا جا مانده و او بیتوجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد :«خودم میرسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمیگردی #تهران و میری خونه دایی تا من مأموریتم تموم شه و برگردم!»
حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود که داغ #فراق مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم :«چرا خونه خودمون نرم؟»
💠 بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید :«بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!» و رنگ من از خبری که برایش اینهمه مقدمهچینی میکرد پریده بود که مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم :«چی شده داداش؟»
سرش را چرخاند، میخواست از چشمانم فرار کند، دنبال کمکی میگشت و در این غربت کسی نبود که دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد و آهسته خبر داد :«هفت ماه پیش کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو #کاظمین بمبگذاری کردن، چند نفر #شهید شدن.»
💠 مقابل چشمانم نفسنفس میزد، کلماتش را میشمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد و کلام آخر او جانم را در جا گرفت :«مامان بابا تو اون اتوبوس بودن...»
دیگر نشنیدم چه میگوید، هر دو دستم را روی سرم گرفتم و اختیار ساقم با خودم نبود که قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم. باورم نمیشد پدر و مادرم از دستم رفته باشند که به گلویم التماس میکردم بلکه با ضجهای راحتم کند و دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود که بهجای نفس، قلبم از گلو بالا میآمد.
💠 ابوالفضل خم شده بود تا از روی زمین بلندم کند و من مقابل پایش با انگشتان دستم به زمین چنگ میزدم، صورت مهربان پدر و مادرم در آینه چشمانم میدرخشید و هنوز دست و پاهای بریده امروز مقابل چشمم بود و نمیدانستم بدن آنها چند تکه شده که دیگر از اعماق جانم جیغ کشیدم.
در آغوش ابوالفضل بالبال میزدم که فرصت جبران بیوفاییهایم از دستم رفته و دیدار پدر و مادرم به #قیامت رفته بود.
💠 اینبار نه حرم حضرت سکینه (علیهاالسلام)، نه چهارراه #زینبیه، نه بیمارستان #دمشق که آتش تکفیریها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را میسوزاند و به جای پرواز به سمت تهران، در همان بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم.
ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت، فرصتی پیش آمده بود تا پس از چند ماه با هم برای پدر و مادر شهیدمان عزاداری کنیم و نمیخواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد که بین گریه به رویم میخندید و شیطنت میکرد :«من جواب #سردار_همدانی رو چی بدم؟ نمیگه تو اومدی اینجا آموزش نیروهای #سوری یا پرستاری خواهرت؟»
💠 و من شرمنده پدر و مادرم بودم که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا ببخشند و از این حسرت و دلتنگی فقط گریه میکردم.
چشمانش را از صورتم میگرداند تا اشکش را نبینم و دلش میخواست فقط خندههایش برای من باشد که دوباره سر به سرم گذاشت :«این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران، بلیطت سوخت!»
💠 و همان دیشب از نقش نگاهم، احساسم را خوانده و حالا میخواست زیر پایم را بکشد که بیپرده پرسید :«فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Modafeaneharaam