eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷🏴
36.7هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
10.4هزار ویدیو
258 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 کپی آزاد💐 ارتباط👇 @Soleimaniam5 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c کانال عنایات شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/262930453Cc15f263649
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 آنچنان از نعمتها بهره‌مند می‌گردند كه هرگز نظیر آن دیده نشده است. ✅ رسول اکرم، حضرت محمد صلّى اللّه علیه و اله: 📃 امّت من در زمان - حضرت - مهدى، آنچنان از نعمتها بهره‌مند می‌گردند كه هرگز نظیر آن دیده نشده است. ⛈ آسمان سیل‌آسا، باران رحمت را بر آنان فرو می‌ریزد، 🌱 و زمین چیزى از گیاه و روییدنى خود را فرو نمی‌گذارد جز اینكه آن را می‌رویاند 💎 و ثروت آن روز بر روى هم انباشته می‌شود 🎁و هر كس بگوید: یا مهدى! بر من عطا فرما، - حضرت - مى‌فرماید: بگیر. 📜 تنعّم امّتى فى زمن المهدىّ نعمة لم ینعموا مثلها قطّ، یرسل السّماء علیهم مدرارا و لا تدع الأرض شیئا من نباتها، إلّا اخرجته و المال یؤمئذ كدوس یقوم الرّجل فیقول: یا مهدىّ! اعطنى، فیقول: خذ. ⬅️ عقد الدّرر، ص 170، چاپ انتشارات نصایح قم- فروغ بینهایت، ص 141. 🏷 (ص) (عج) @Modafeaneharaam
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 مهدی دلش در ماتمه، اشکای چشماش زمزمه، امام صادق ... 🏴 ویژه شهادت امام صادق (ع) 🎤 کربلایی جواد مقدم 🏷 (ع) (ع) (عج) @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمد خدمت امام صادق علیه السلام فرمودند: میخواهی مادر ما را یاری کنی؟ میخواهی به مادر ما صله بدهی؟ هرچه میتوانی برای حسین گریه کن. @Modafeaneharaam
💌 موتور وجودی انسان @Modafeaneharaam
از مادر شهید حسـن باقــــری ‌پرسیدن: چیشد که پســـری مثل ‌شهید تربیــت کردی؟! جمــله‌ی خیلی قشنگی گفتن: "‌نگذاشتم امام زمان(عج) ‌در زندگــی‌مان گم شـــود.!" @Modafeaneharaam
«حاج علی از دهه شصت دنبال شهادت می‌گشت لباس مجاهدت درآورد و لباس شهادت بر تن کرد.» 🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷 راوی: عباس پیکار، مسئول تبلیغات تیپ مستقل 44 قمر بنی هاشم (ع) در دوران دفاع مقدس ما صدایش می‌زدیم حاج‌علی. سال 1362 در عملیات خیبر با او آشنا شدم. بعد از اینکه موسس و فرمانده تیپ قمربنی‌هاشم (ع)، برادر ارجمندم حاج کریم نصر در حین عملیات مجروح شد بلافاصله فرماندهی کل سپاه، حاج‌علی را بعنوان فرمانده به تیپ مامور کردند برای ادامه عملیات. حاج علی فرماندهی لشکر امام حسین (ع) را در کارنامه داشت با این حال وقتی به او گفتند که فرمانده تیپ قمر بنی هاشم (ع) مجروح شده و باید به تیپ کمک کنیم بی‌درنگ، مسولیت فرماندهی تیپ را قبول کرد فقط بر اساس تکلیف‌محوری. هیچ‌وقت مقام و منصب برای او مطرح نبود. حاج علی با فروتنی تمام مسولیت‌هایی که به او می‌سپردند را می‌پذیرفت. در عملیات خیبر، شرایط بچه‌ها در جزیره مجنون خوب نبود و حسابی با پاتک‌های دشمن مواجه بودیم. عراقی‌ها آمده بودند برای گرفتن جزایر مجنون به هر قیمت. امکانات کم بود و فقط آرپی جی7 و خمپاره60 داشتیم. بچه ها پشت خاکریز ضعیف وکم ارتفاعی جانانه مشغول دفاع وپدافند بودند. تعداد شهدا و مجروحین هم بالا بود. به همراه مسول ستاد تیپ رفتیم خدمت حاج‌علی و گفتیم وضعیت خط خوب نیست و اگر اجازه بدهید برای کمک برویم به سمت خط. حاجی اجازه داد و ما رفتیم به کمک فرمانده گردان سلمان که حالا بیشتر کادرش را از دست داده بود،آنها یا مجروح یا شهید شده بودند. عملیات خیبر که تمام شد حاج‌علی برگشت به لشکر و دو سه ماه بعد به عنوان فرمانده تیپ معرفی شد و ما چند عملیات افتخار داشتیم در تیپ قمربنی هاشم است خدمت ایشان باشیم. سال1363 در عملیات بدر که افتخار انفجار پل جویبار روی رودخانه دجله در اولین ساعات عملیات شاهکار رزمندگان تیپ بود که مورد تحسین فرماندهان قرارگاه قرار گرفت و تیپ به صدردرصد اهداف تعیین شده دست یافت. عملیات والفجر 8 سال 1364 که با تامین جناح راست منطقه عملیات از کنار اروند تا جاده فاو بصره صددرصد ماموریت محوله به تیپ را محقق ساخت. و در عملیات کربلای4و5 با تسخیر سنگرهای نونی شکل در منطقه شلمچه شکست فاحشی برای تدابیر مسلح کردن زمین توسط نظامیان دنیای شرق و غرب را رقم زد. سرانجام بعد از شهادت حاج حسین خرازی در کربلای5، که لشکر ،علمدارش را از دست داده بود حاج علی زاهدی به عنوان فرمانده لشکر امام حسین (ع) راه پر افتخار همرزمش را ادامه داد و با تیپ وداع کرد. حاج علی نه آن روز که از لشکر آمد به تیپ احساس کوچکی کرد و نه آن روز که از تیپ به لشکر رفت غروری او را گرفت. هرچه بود برایش انجام تکلیف محسوب میشد. همیشه با لباس خاکی بود و خودش را یک بسیجی می‌دانست با آنکه فرمانده بود. عضویت سپاه را هم از روی تکلیف پذیرفت. اگر کسی حاج علی را نمی‌شناخت نمی‌توانست در جمع رزمندگان او را تشخیص بدهد که فرمانده است. حاج علی از یک خانواده مذهبی بود، پدرش روحانی بود و خودش هم دائم الذکر و متعبد؛مسیرهای طولانی ماموریت را با خواندن دعا و قرآن طی می‌کرد.در طول سال‌هایی که با هم بودیم یک مورد سراغ ندارم که با کسی از روی عصبیت یاتحکمی صحبت کرده باشد. حسابی دلسوز همه بود و مقید بود از خانواده شهیدان و جانبازان سرکشی نماید. مرد مسولیت‌های بزرگ بودو از ستون های فقرات سپاه.✊ بعد از جنگ هم در دهه هشتاد وقتی قرار شد برای کمک به جبهه مقاومت، عازم سوریه و لبنان شود بدون اما واگرپذیرفت چون اعتقاد داشت هرکاری که تکلیف باشد،بایدانجام داد.🌺 زمانی که فرمانده نیروی زمینی سپاه بود رفتم به دیدارش.وقتی متوجه شدکه من آنجا هستم از اتاقش بیرون آمد وگفت عباس‌آقا و آغوشش را باز کردومن را چنان بغل کرد که انگار همان سال‌های دفاع مقدس بود وهیچ تغییر در رفتارش مشاهده نکردم ،گرم ،صیممی ،خودمانی و خاکی.❤️ آنقدر در جبهه مقاومت موثر وکارآمد بود که سید حسن نصرالله چندبار خواسته بود که حاج علی برای ادامه ماموریت به سوریه و لبنان برگردد. با دستور مقام معظم رهبری علیرغم مشکلات جسمی رفتن را تکلیف دانست و راهی شد. حاج علی از دهه شصت دنبال شهادت🌷می‌گشت. لباس مجاهدت را از تن درآورد ولباس شهادت بر تن کرد وعاقبت به آرزویش رسید. بهترین عبارت در این اتفاق ناگواری ازدست دادن حاج علی سخن مقا معظم رهبریست که فرمود ما در این حادثه عزادار شدیم وآنان کامیاب. رزمندگان استان چهارمحال بختیاری مفتخر هستند که تحت فرماندهی این شهید والامقام در قالب تیپ قمربنی هاشم (ع) تابلوهای زیباو ماندگاری را دردفاع مقدس به یادگار گذاشتند. وخود را مدیون فرماندهی طراز جمهوری اسلامی حاج علی عزیز میدانند. خداوند حقش را بر ما حلال و روحش را از ما خشنود بفرما.🤲 "عباس پیکار" @Modafeaneharaam
🍀امام صادق(ع)؛ <<سلامتی بهترین نعمت است>> 🌲اگه بخاطرترس از درد و خماری برای ترک خودت اقدام نمی کنی ، اومدم بگم راه حلش پیش منه ✅️یه روش جدید با داروهای گیاهی و بدون کمترین اذیت 🆔@Hakim_mousavi ☎️09222306455 ❇️ با تاییدیه های سازمان غذا و دارو؛ سیب سلامت ؛وزارت بهداشت ؛تاییدهGmp 🌲تشریف بیار ببین چه خبره👇 https://eitaa.com/joinchat/174719374C46a5b01da3
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * پس از سالها رنج و محرومیت در انتظار پایان یافتن درس فرزند بزرگ خود بودند. می خواستند اولین فرزندشان را خیلی زود داماد کنند. آرزویی که هر پدر و مادری دارد و در خانواده ی ساده و صمیمی ما هم وجود داشت آن سالها سن ازدواج در محل خیلی پایین بود همین که جوان هجده نوزده ساله میشد برایش زن میگرفتند. هرگاه به مرحضی میرفتم مادر کنارم مینشست و میگفت: - تو مگه نمیخوای زن بگیری؟ بعد یک فهرستی از دختران محل را قطار می.کرد هرگاه نظر خودش را می خواستم. می گفت: میل با خودته ولی دختر خود را سبک سنگین میکردم تا مادر اسامی بیشتری را به لیست اضافه کند. بعد اسامی دخترها را نام میبرد تا این که میرسید به اسمی که من میخواستم دلم همان جا میخکوب می.شد صورتم رنگ می باخت میخواستم نظرم را بگویم رویم نمی شد. روزی که پدر و مادر به اتفاق اصرار میکردند که باید یکی را انتخاب کنی با شوخی میگفتم: - یعنی این همه دختر را به من میدهند؟ از خداشونه التماس میکنن! با خنده ی پدر مادر تازه متوجه حرفم میشد و می خندید. با تعارف میگفتم - حالا شما چند سالی صبر کنید تا لااقل صورتم ریش در بیاره بعد ... شده که اون وقتی که میرفتی جبهه که توی فکر ریش و پشم نبودی حالا چی؟ ... @Modafeanehaeaam
﷽ 📣  ▪️برنامه یادواره شهدای خان‌طومان با محوریت شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده 🎤مداح: حاج علی کلهر 📆یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ⏰ بعد نماز مغرب و عشاء 📌به صرف شام 🕌مازندران، حسینیه روستای قادیمحله آمل @Modafeaneharaam
﷽ 🕊امشب شب آخر بچه‌های لشکر عملیاتی ۲۵ کربلای مازندران در خان‌طومان سوریه بود... 🥀شب آخر که راوی میگفت تو کار کردن شب و روز نداشتن و همیشه سر و صورتش خاکی بود به عبارتی خستگی را در خان طومان خسته کرد. 🥀شب آخر نابغه معاونت عملیات لشکر ۲۵ کربلا که به خانواده اش میگفت من بنا و کارگر هستم. 🥀شب آخر مداح دلسوخته آل الله . . . جایش در تعزیه ها خالی ست... 🥀شب آخر علمدار اردو های جهادی در مناطق محروم . . . یادگارش همان قرارگاه جهادی علمدار است که همچنان در مناطق محروم فعال است و دوستانش راهش را ادامه میدهند همان دوستانی که شاهد بیل زدن و عرق ریختنش در آن مناطق نبودند. 🥀بسیجی خادم الشهدا که مثل یک نور در شهرستان نور درخشید. 🥀شب آخر هست که عاشورا خوندش ترک نمیشد حتی اگر خسته بود. 🥀شب آخر که جانانه با تو خط پدافند موندن و حاضر نشدن عقب برگردن و خونی رفتند به لقا الله 🥀شب آخر زندگی مادی مرد سال های دفاع مقدس راوی راهیان نور در جبهه های خوزستان انقدر حسرت خورد به حال همرزمانش تا خدا خواست او گمنام و بدون پیکر در کشور غریب به دیدارش رود... 🥀شب آخر که برای پسر کوچکش هدیه خرید اما عمرش کفاف نداد که هدیه را به پسرش برسونه ، باید می رفت تا اسلام ناب زنده بماند باید می رفت تا سیلی آبداری شود در گوش استکبار جهانی ، هدیه پسرش و ساک و کیفش را رفقای علیرضا برایش بردند. 🥀شب آخر زندگی جوان مومن انقلابی شهرستان آمل 🥀شب آخر زندگی دیدبان قدرتمند و پهلوان سال های دفاع مقدس که ادامه دهنده راه دوستانش بود 🥀شب آخر زندگی ملکوتی جوان با اخلاق و متواضع و شهدا مسلک . . ‌. پر کار و پر تلاش که سرنوشت زندگی او با شهادت در راه حق در خان طومان رقم خورد و از دانشگاه امام حسین ع فارغ التحصیل گردید بچه‌های خان‌طومان دعامون کنید🌹 •┈┈••••✾•🌿🥀🌿•✾•••┈┈•