بياناتدرديدارعموميبامردمقمموسیقی.mp3
2.21M
این روشنبینی مردم در زمینهی مسائل سیاسی بعد از اهانتی که در روز عاشورای سال ۸۸ به وسیلهی یک عده تحریک شده، نسبت به عاشورا و امام حسین انجام گرفت، دو روز فاصله نشد که مردم در روز ۹ دی آمدند توی خیابانها و موضع صریح خودشان را علنی ابراز کردند.
۱۳۸۹/۰۷/۲۷
#بصیرتافزایی
#امام_خامنهای
••※[🔹∷∷※∷∷🔹]※••
مدافعان ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
✳️#وصیتنامه #شهیدحاجقاسمسلیمانی( بخش دوم )
🌷خدایا! به عفو تو امید دارم
▪️ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بیهمتا ! دستم خالی است و کولهپشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشهای بهامید ضیافت عفو و کرم تو میآیم. من توشهای برنگرفتهام؛ چون فقیر [را] در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!
▪️سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آوردهام که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهلبیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.
▪️خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کردهام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته بهسمت تو است. وقتی آنها را بهسمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
▪️ خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور میکند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرندهتر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذاردهام دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.
▪️خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید بهسر میبرند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
🔴 نماز استغاثه به امام زمان در شب جمعه برای حوائج
🔵 در کتاب «نجم ثاقب» از کتاب «کنوز النّجاح» شیخ طبرسی نقل کرده که از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب الزمان(علیهالسلام) توقیع بیرون آمد که: هرکس را به خداوند تعالی حاجتی پیش آید باید بعد از نیمه شب جمعه غسل کند و به جایگاه نماز خود برود و دو رکعت نماز بخواند.
🌕 طریقه خواندن:
اول غسل بکند و بعد دو رکعت نماز، رکعت اول وقتی به آیه«ایاک نعبد و ایاک نستعین» رسید ۱۰۰ مرتبه گفته شود و بعد تا آخر حمد خوانده شود و بعد یک بار سوره توحید، ذکر رکوع و سجده هر کدام ۷ مرتبه گفته شود.
🌷 رکعت دوم هم به همین نحو
🔹 بعد از نماز این دعا را بخواند:
اَللّهُمَّ اِنْ اَطْعَتُکَ فَالْمَحْمِدَةُ لَکَ وَ اِنْ عَصَیْتُکَ فَالْحُجَّةُ لَکَ مِنْکَ الرَّوْحُ وَ مِنْکَ الْفَرَجُ سُبْحانَ مَنْ اَنْعَمَ وَ شَکَرَ سُبْحانَ مَنْ قَدَّرَ وَ غَفَرَ اللهُمَّ اِنْ کُنْتُ عَصَیْتُکَ فَاِنّى قَدْ اَطَعْتُکَ فى اَحَبِّ الاَْشْیآءِ اِلَیْکَ وَ هُوَ الاْ یمانُ بِکَ لَمْ اَتَّخِذْ لَکَ وَلَداً وَ لَمْ اَدْعُ لَکَ شَریکاً مَنّاً مِنْکَ بِهِ عَلَىَّ لا مَنّاً مِنّى بِهِ عَلَیْکَ وَ قَدْ عَصَیْتُکَ یا اِلهى عَلى غَیْرِ وَجْهِ المُکابَرَةِ وَ لاَ الْخُروُجِ عَنْ عُبُودِیَّتِکَ وَلاَ الْجُحُودِ لِرُبُوبِیَّتِکَ وَلکِنْ اَطَعْتُ هَواىَ وَ اَزَلَّنىِ الشَّیْطانُ فَلَکَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ وَ الْبَیانُ فَاِنْ تُعَذِّبْنى فَبِذُنُوبى غَیْرُ ظالِمٍ لى وَ اِنْ تَغْفِرْلى وَ تَرْحَمْنى فَاِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ
🔹 تا نفس یاری کند ✨یا کریم✨را تکرار کند و بعد بگوید:
یا آمِناً مِنْ کُلِّ شَیْى ءٍ وَ کُلُّ شَیْى ءٍ مِنْکَ خآئِفٌ حَذِرٌ اَسْئَلُکَ بِاَمْنِکَ مِنْ کُلِّ شَیْى ءٍ وَ خَوْفِ کُلِّ شَیْى ءٍ مِنْکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُعْطِیَنى اَماناً لِنَفْسى وَ اَهْلى وَ وَلَدى وَ سآئِرِ ما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ حَتّى لااَخافَ وَ لا اَحْذَرَ مِنْ شَیْى ءٍ اَبَداً اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْى ءٍ قَدیرٌ وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ یا کافِىَ اِبْراهیمَ نُمْرُودَ وَ یا کافِىَ مُوسى فِرْعَوْنَ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَکْفِیَنى شَرَّ فلان بن فلان
🔺 به جاى «فلان بن فلان» نام شخصی را که از شرّ او میترسد و نام پدرش را بگوید و از خدا بخواهد که زیان او را دفع و وی را از او بازدارد، به درستی که حقتعالی گزند او را باز خواهد داشت انشاءاللهتعالی؛
و پس از آن به سجده رود و حاجت خود را بخواهد.
🔹 به درستی که مرد مؤمن و زن مؤمنهای نیست که این نماز را بجا آورد و این دعا را از روی اخلاص بخواند، مگر اینکه درهای آسمان برای او در برآمدن حاجاتش گشوده میشود.
📚 این نماز در مفاتیح الجنان بعد از نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده است.
#توسلات_مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
مطالعه کپشن👇👇
#قسمت_یازدهم
داشتم لباس می پوشیدم که یک لحظه چشمم به پنجره افتاد که پرده اش کنار رفته..
انگار بیست یا سی جفت چشم از آن پشت داخل خانه را نگاه می کردند..
برگشتم او راببینم..
درمیدان دید من نبود..صدایی نمی آمد..
اما انگار حجم خنده هایی درخانه می پیچید..
واقعا داشتم سکته می کردم..
بازخواب درذهنم مرور شد..یکی ازما..
دیگر یقین کردم که او انسان نیست! شیطانی که آمده است تامرا از پای درآورد.
حالا دیگر همه سوالات من جواب داشت..آن حجم سوالی که درباره رفتارهای خاص او، اخلاق و خانواده و کارو..همه چی جواب داشت!
اونزدیک من شد..
سرگیجه ای گرفتم و ازحال رفتم.
وقتی هوشیار شدم دیدم مامور اورژانس درخانه بالای سرِ من است. دوستم که انگار یکنفردیگر شده بود، مهربان و پرازعشق گریه می کرد ومی گفت نمی دانم چه شدحال دوستم بد شد!!
حیران اورانگاه می کردم..چطور ممکن است یکنفرانقدر بتواند نقش عوض کند..انگار آن موجود شیطانی وحشتناک شده بود یک فرشته مهربان.
تصمیم گرفتم چیزی نگویم.
می ترسیدم..
ازهمه بدتر به خاطر روابط سردی که باخانواده ام داشتم نمی توانستم ماجرا رابگویم وکمک بخواهم.
بعدازآن شب،
من چیزهایی دیدم که فراتراز هر کابوسی برای انسان است..
روزها و شبها فقط دعا می کردم و برایم سوال بود که چرا او باید به سمت من بیاید..چرا باید به من نزدیک شود!
شبی دعای حضور خداوند را خواندم..خیلی دعا کردم ازمسیح خواستم مرا رهایی بخشد..
چند روز بعد، درست درساعاتی که می دانستم اوبه خانه می آید ازخانه بیرون رفتم.
روز نیمه شعبان بود..
همه جا صدای مولودی و شادی بود..
اما دل من..دنیای من..دنیای این آدم ها نبود..
دنیای من درگیر ماجرایی بود که حتی نمی شد باکسی درمیان بگذاری!
به یک باره دلم ترکید و آنقدر گریه کردم و زار زدم که خدا می داند..
روی جدول کنارخیابان نشسته بودم...ازته دلم گفتم خدایا توکاری کن که این ازخانه من برود..من خسته ام..بریده ام..تو نجات بخش من باش..
وقتی چشمم به نام یامهدی روی پرچم افتاد گفتم منجی من قول می دهم وقتی او از خانه من رفت اینجا شیرینی پخش کنم..
درآن روز وآن لحظه نمی دانم چرا این جمله را گفتم..هیچوقت هم نمی دانم ونخواهم فهمید..اما گفتم..
#ادامه_دارد .
این داستان واقعی، برگرفته از زندگی خانوم ن.ا ازتهران است،که توسط ادمین پیج زیر نوشته شده👇
@gole_yas_313.313
به دلیل شخصی بودن این داستان، لطفا باذکرمنبع کپی ونشردهید
.
#مسلمان #اسلام #مسیحیت #تغییردین #کلیسا #عیسی #مسیح
#امام_زمان #عشق #امید #ظهور #آخرالزمان #شیطان #مد #قرآن #نهج_البلاغه #موسیقی
#son_of_man #son_of_God
@modafeanzuhur
https://www.instagram.com/modafe.zohor?r=nametag