eitaa logo
مدافعان ظهور
389 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰علی‌اکبر در کتاب وجودی کربلا- شماره۲🔰 ✍ ۵) این که امام فرمودند : قبل میدان جلوی من کمی راه برو تا نگاهت کنم، به یک جنبه ، بحث عاطفی پدر و فرزندی مرسوم است. اما اهل معرفت می‌دانند که نگاه معنادار حُجّة الله در نظام وجود یک تاثیر تکوینی و ملکوتی بر جان این رزمنده دارد چون این نگاه "حضرت کَون جامع" از بین حضرات خمس است که این نگاه جامع غیب و شهود است. تمام این حالات حجت الهی بر تمام آلات و ادوات حرب در دست و تن رزمنده و بر مرکب سواری و جان رزمنده و حتی بر دشمنان مقابل نیز تاثیرات شگرف دارد. ۶)  در حین رفتن به میدان و دور شدن علی‌اکبر مجدد یک "نگاه تیز" حُجّة الله در نظام وجود به علی اکبر که این خود یک تاثیرات دیگر تکوینی بر نفس و جان رزمنده دارد ۷) امام(ع) در حین دور شدن علی اکبر دعایی  خواندند که تک تک عبارات یک حساب خاص در متنِ ملکوتِ جان علی اکبر(ع) داشت. 🔹 هر کلمه این دعا نزد "اَهل‌ُالله" حاوی معانی عرشیه می‌باشد. فرمودند: « اللهمَّ اشْهَد علي هؤلاءِ القَومِ فَقَد بَرَزَ اِلَيهِم غُلامٌ اَشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلقاً و مَنطِقاً بِرَسُولکَ کُنّا اِذا اشتَقنا اِلی نَبِیکَ نَظَرنا اِلی وَجهِه.." @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰علی‌اکبر در کتاب وجودی کربلا- شماره۳🔰 ✍۸)نگاه به آسمان از امام در حال دعا اثراتی باطنی دارد ۹)  بر اساس اذن الهیّه درونی امام(ع)- که جان مبارکشان متصل دائم به مبدا عالم است- حالتی از حضرت به قرار ذیل ساطع و رویت شد که هر کدام یک دستورالعمل خاص و یک اذن تکوینی خاص حاصل از حکومت مطلق سلطان توحیدصمدی قرآنی بر جان "حضرت کون جامع" امام، حجة الله و ولی‌الله در نظام وجود است.  الف) نگاه به آسمان ب) دست مبارک چپ را زیر قبضه محاسن بردند ج) نوک تیز قبضه محاسن مبارک را به سمت آسمان هدایت فرمودند. د) براساس ضوابط توحیدی و باطنی عالم، دست راست و انگشت اشاره دست راست را به حالت اشاره به سمت آسمان بردند. 🔸جزء به جزء این حالات سراسر رموز باطنی و ملکوتی دارد که ما در راه ماندگان فقط ظواهرش را می‌بینیم. 🔹 قرآن در مورد این حالات امام(ع) می‌فرماید: 《 وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ: شما فقط "قَدَرِ معلوم" و ظواهر حالات را ادراک می‌کنید در حالی که در تک تک این حالات "حُجة الله نظام وجود" خزائن بی‌نهایتی از اسرار و رموز و تاثیرات تکوینی محفوف و مکتوم است》 @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰علی‌اکبر در کتاب وجودی کربلا- شماره(۴)🔰 ✍۱۰) وقتی علی اکبر پس از یک رزم سنگین به خیمه بازگشت به محضر آقا عرض نمودند: تشنگی مرا هلاکت نموده، اگر آبی باشد که عطش بنشانم، رزم نمایانی نمایم. 🔸این جا علیرغم اطلاع علی اکبر از نبود آب در خیام، روشن است که این عطش و این طلب آب از سوی حضرت علی اکبر معنایی بلند و رفیع دارد .  ۱۱) امام در جواب فرمودند: 《هات لسانک : علی جان زبانت به دهان من بده》 این حالت هم از اسرار و رموز لطیف در کتاب وجودی کربلاست. 🔹 این 《کام گرفتن》 از دهان حجت الهی، غوغایی در جسم و جان سالک در میدان نبرد ایجاد می‌کند. 🔸 گاه حقایق ذوقی این رموز و اسرار به کلام در نمی‌آید و فقط بایست چشید و شهود نمود. 🔹همه این حالات موجب شد که دشمن از کشتن تن به تن علی(ع) ناامید شد، لذا گفتند: «وَ هَجَموا علیّ مِن کلِّ جانِب: از همه سو به علی اکبر حمله‌ور شدند. 🔸آن چه علی اکبر و سایر شهدای کربلا را در قلوب اهل ولا ماندگار کرد فقط یک عمل بود و آن 《ادب مع‌الامام》 در تمام حالات در کربلا بود.🔸 @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
بریم با هم قسمت ٣۶ داستان کاردینال رو بخونیم
3⃣6⃣
📚 📖 شهریار با تعجب به گوشیش زل زد و گفت : - باورم نمیشه این آدم هر ماه انقدر پول به حساب مردم میریزه! بابا من هیچوقت یک دهم‌صفرهایی که الان برام واریز شد توی کارتم نبوده ...! بنظرم فردا برم حسابم رو تغییر کاربری بدم بتونم از این گردش حسابم وام بگیرم. شنیدم اگه گردش حساب بالا باشه میتونیم وام‌ با سود کم بگیریم. در حال لباس عوض کردن جواب دادم : - به جای اینکه به فکر وام گرفتن با گردش حسابِ پول مردم باشی، تلاش کن خودت دو لقمه نون دربیاری که بی شیله پیله باشه. مطمئن باش این بانک ها جایی نمیخوابن که آب زیرشون بره. حکایت همکاری با بانک هم شبیه طلا فروختنه، که تو هرکاری بکنی بازم ضرر میکنی! اصلاً هم نمیفهمی چی شد و چیکار کردن. وقتی وام میگیری انگار توی یه لوپ افتادی که هر کاری میکنی صاف بشو نیست! انگار پول توی چاه میندازی این لامصب پُر نمیشه که نمیشه! نمیدونم قضیه وام چیه که برکت توش نیست.‌ اگه میخوای برکت توی زندگیت بیاد و هیچ وقت بدون روزی نباشی هر وقت پول کم آوردی زود صدقه بده، من همینجا تضمین میکنم که بلافاصله ۱۰ برابرش بهت برمیگرده ... شهریار با خنده گفت : - اون وقت این تضمین رو بر چه پایه و اساسی میدی بالام جان؟! لبخندی زدم و گفتم : - بر اساس آیه قرآن که میگه : کیه که به خدا وام‌ نیکو بده که خدا ۱۰ برابرش رو بهش برگردونه؟ شهریار با خنده گفت : - ای ول نمیدونستم از این آیه های تجاری هم بلدی. در حالی که برای سومین بار لباسم رو عوض میکردم رو به شهریار برگشتم و گفتم : - این چطوره ...؟ شهریار بالاخره دست از شمردن صفرهای پول واریزی به کارتش برداشت و به من چشم دوخت و گفت : - میگم تو چرا انقدر دست هات درازه؟! یه کم شبیه شترمرغ متحرک شدی !‌ اما از لباس قبلی بهتره. راستی تو توی عروسی ها چی تن میکنی؟ کت و شلواری؟ کراواتی؟ نکنه با همین شلوار جین و تک پوش اسپرت عروسی میری؟! توی آینه به خودم زل زدم. از سر اجبار شلوارِ جین خودم رو با کت چرم شهریار تن کرده بودم. رو به شهریار گفتم : - چطوری هاست که تو با این قد کوتاهت ، شماره ی پات از من بزرگتره؟ الان مجبورم برای پوشیدن اون نیم‌ بوت هات کفی بندازم. شهریار کنارم وایساد و سرشونه های کت رو درست کرد و گفت : - مگه نشنیدی که میگن آدم های رئوف و مهربون پاهای بزرگی دارن؟ با خنده گفتم : - ما که شنیدیم میگن کسی که گوش های بزرگی داره مهربونه! پا رو تا حالا نشنیده بودیم والا ... دو تا گوش هام رو وارسی کرد و در آخر کشید و گفت : - حالا که نگاه میکنم حتی توی گوش هم ،من از تو مهربون تر و رئوف ترم. ضمناً این کت از اون کت شلوار نامزدیت خیلی بهتره ... جون میداد الان سوار موتور سنگین بشی و یار رو پشتت سوار کنی و آهنگ ... یهو گوشیم شروع به زنگ خوردن کرد. خانم مقدم بود. نفسم توی سینه حبس شد ... تا حالا هیچوقت با هم تلفنی حرف نزده بودیم. گوشی رو برداشتم و جواب دادم : - سلام ... - سلام من پایین دم در دفتر وایسادم. همینقدر مختصر و مفید. قبل اینکه بخوام جوابی بدم گوشی رو قطع کرد. با عجله به سمت‌ آینه پریدم و گفتم : - این چرا تنهایی اومده؟! آقای مقدم که گفت باهم دنبالم میان؟‌ شهریار نیم بوت چرمش رو که هارمونی خوبی با کتش داشت جلوم گذاشت و گفت : - چقدر نِق میزنی تو! مگه بده عروس خودش دنبالت اومده؟ زود این کفش رو پات کن ببین با یه کفی خوبه؟ باهاش راه برو یهو از پات درنیاد آبرومون رو ببری! کفش رو به پا کردم و چند قدم راه رفتم. از آینه قدی به خودم نگاهی انداختم. در حالت عادی امیرنعمتی محال بود که همچین تیپی رو بخره یا بزنه! اما حق با شهریار بود. این تیپ از بقیه بیشتر بهم می اومد. رو به شهریار گفتم : - بابت لباس ها ممنون، خیلی خوب شد. شهریار مشتی به شونه هام زد و گفت : - ببین آسه میری و میای مراقب باش چیزی روش نریزه. گِلی نشه و ... خدا میدونه هنوز قسط هاشو ندادم. اگه بلایی سر اینا بیاد شک نکن تاوان رو از آقای مقدم میگیرم ها! با خنده ازش خداحافظی کردم و به سمت در رفتم. ماشین مدل بالایی که کاملاً دخترونه و عروسکی بود دم در بود‌. پس این همون عروسکی بود که آقای مقدم ازش یاد کرده بود و قبل تصادف از من میخواست دخترش رو ترغیب کنم تا اون ماشین مشتی ممدلی رو ول کنه و سوار ماشین قبلیش بشه. حس کنجکاوی تموم وجود رو پر کرد. چی باعث شده بود که خانم مقدم سابق ، این همه امکانات و رفاه رو بیخیال بشه و سوار یه ماشین درب و داغون بشه و توی یه آموزشگاه نمور زندگی کنه و واسه چندرغاز حاضر بشه زبان درس بده؟‌ ای کاش حافظه شو از دست نداده بود تا میتونستم ازش بپرسم که چی به سرت اومده بود ... دخترِ آقا زاده؟ 👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_سی_و_ششم ✍ #م_علیپور شهریار با تعجب به گوشیش زل زد و گفت : - باورم نمیشه ا
سوار ماشین شدم و سلام کردم. جوابم رو داد و رو به من گفت : - در داشبورد رو باز کن.‌ شانس آوردیم مامان برعکس ما حواسش جمع بود! در داشبورد رو باز کردم و به جعبه ی سرمه ای زل زدم. همون جعبه ی حلقه های جواهر نشنان بود. که سر سفره ی عقد به اجبار جلوی مردم دستمون کرده بودیم رو به خانم مقدم انگشتر رو گرفتم : - هیچ حواسم نبود که باید توی همچین مراسم هایی حلقه دست کرد!! ناباورانه نگاهم کرد و سرعتش کم شد و گفت : - حلقه رو باید همه جا به دست کرد سوال من این وسط اینه که چرا باید حلقه های ما دست مامان باشه؟! نفس عمیقی کشیدم و جواب دادم : - خب بنظرم با این قیمت هایی که دارن همون بهتر که دست خودمون نبود، چون هیچ معلوم نبود توی تصادفی که کردیم چه بلایی سرشون می اومد. ضمناً من اصلاً دوست ندارم طلا بپوشم چه زرد چه سفید و چه جواهر! خانم مقدم سرعتش رو بیشتر کرد و گفت : - پس حدسم درست بود که این انگشترها اصلاً سلیقه ی من و تو نیست! چون من یه رینگ ساده می پسندم و تو هم میگی دوست نداشتی طلا باشه. این انگشتر های جواهر که کلی پول خودش و جواهر و نگین روشه ، از نظر من هیچ زیبایی نداره و قطعاً سلیقه ی مامانه که عاشق تجملاته. شرط میبندم توی مراسم نامزدی هم بساطی به راه انداخته تا هر چه بیشتر چشم فک و فامیل رو دربیاره. جوابی برای دادن نداشتم و زل زدم به رانندگی خوبی که داشت و انگار یادش رفته بود که داره با سرعت زیاد و تسلط خوبی رانندگی میکنه. چون که رانندگی هم مثل دوچرخه سواری یه حرفه بود که با از دست دادن حافظه فراموشمون نمیشد. خانم مقدم ادامه داد : - من یه چیزای گنگ و مبهمی یادمه که عمو عماد و بابا باهمدیگه جر و بحث کردن و دیگه ما خونه شون نرفتیم. اما میدونم که اونا همیشه دوست های صمیمی بودن. در واقع اول عمو عماد با خاله ازدواج کرده و بعدشم بابا از مامان خواستگاری کرده و به فاصله ی کمی قاطی مرغا شدن. اما بابا همیشه میگفت که عمو عماد بهش حسادت میکنه ... و دوست داره جای اون باشه! اما من که نفهمیدم چرا باید به بابا حسادت کنه؟ خاله اینا خیلی وضعشون از ما بهتر بود ... با تعجب گفتم : - مگه شما قبلاً وضع تون خوب نبود؟ خانم مقدم جواب داد : - وضع ما هم خوب بود. چون که کلی ارث به بابا رسیده بود اما وضع عمو عماد اون موقع خیلی بهتر از ما بود. رو به خانم مقدم گفتم : - این عمو عماد شما چند تا بچه داره ...؟ خانم مقدم در حال دور زدن، نگاه دوباره ای به GPS انداخت و گفت : - خوبه که هادی آدرس رو برام فرستاد مگه نه؟‌ خب عمو عماد ۲ تا بچه داره. پسر اولش آرمین که هم سن و سال من و هادی و به شدت خنگ تشریف داره.‌ البته مامان میگفت تو این سالها به ضرب و زور پول فرستادنش که خارج درس بخونه! پسر دومش هم آرتین که از حامد یکسال بزرگتره و خیلی با هم صمیمی بودن. مامان میگفت حسابی الان بزرگ شده و کارگردانی میخونه‌. طفلی حامد همیشه وقتی تنها بود پیش آرتین میرفت. حالا که بحث حامد رو پیش کشیده بود تصمیم‌ گرفتم کنجکاوی کنم و پرسیدم : - اون روز گفتی که حامد گفته یکی شبا توی اتاقش می اومده و بهش میگفته که دختر نیست، یادته؟ خانم مقدم سرعتش کم شد و گفت : - هنوز یادش میفتم بدنم مور مور میشه. خیلی روزای بدی بود. هر شب توی اتاق من میخوابید و کابوس می دید. مدام جیغ میزد و میخواست که ولش کنن و دست از سرش بردارن. فقط تا همینجا یادمه که من از معلمم پرسیدم که برادرم اینجوری شده و حالش بده. اونم گفت که جنی شده و باید قرآن روی سرش بزاریم تا بتونه راحت بخوابه. منم هر شب قرآن روی سرش میزاشتم و حالش داشت بهتر میشد ... تا اینکه یه شب ... خانم مقدم به وضوح صداش لرزید و با مِن مِن گفت : - تا اینکه یه شب یهو از خواب پرید شروع کرد با صدای خیلی وحشتناکی داد و فریاد کشیدن. قرآن رو برداشت و محکم به زمین کوبید. هر‌ چی من دستاش رو گرفتم و بهش گفتم آروم باش گوش نداد. یهو سمت من اومد. وای ... قیافه ش یادم نمیره ... چشم هاش پر از خون بود! موهام رو به شدت کشید و با یه صدای عجیب و غریب داد زد : - تو نمیتونی نجاتش بدی! اون معامله کرده ... اون معامله کرده و حامد مااااالِ منه ! حامد ماللل منه و تو نمیتونی نجاتش بدی! بعدش محکم منو به دیوار اتاقم کوبید و از حال رفتم. به اینجا که رسید کنار خیابون وایساد. شروع کرد به گریه کردن. شونه های دخترونه ش به لرزه افتاد و رو بهم گفت : - چرا اون خاطرات رو یادم میاری لعنتی؟ من دیگه چیزی یادم نمیاد. اما حامد الان حالش خوبه ... مطمئنم حالش خوبه درسته ...؟‌ تو حامد رو توی نامزدی ما یادته ...؟ بابا گفت حامد برای نامزدی ما اومده و حالش خوب خوبه! تو حامد رو دیدی مگه نه؟ تو رو خدا بهم بگو که حامد حالش خوب شده ...؟‌ ادامه دارد ...
إلهی، حسن را شیر و پلنگ بدرد و با احمق به سر نبرد! فراز ۲۹۴ @modafeanzuhur
افسانه و قصه های باطل نخوانید : ✨✨ 🌳یکی از عهدهای شیخ الرییس در رساله عهدش این است که رمّان و قصه های باطل نخواند . حرفها و افسانه های باطل ، ذهن را کج و معوج میکند و نفس را از درست اندیشی و درست یابی عدول می دهد و منحرف می‌گرداند. افسانه ها و قصه های هرزه و اندیشه های ناپاک و پلید و حرف های نامربوط ، فکر را از استقامت باز می دارند و انسان را از درست اندیشی و درست بینی دور می گردانند . 🌹 📗 ص ۱۱ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
. 🌛عروس ماه 🌜 فصل دوم: ☀️طلوع خورشید☀️ قسمت سوم موقعیت اخلاقی، اجتماعی و سیاسی امام حسن عسکری علیه‌السلام، در میان مردم و حتی در میان افراد حکومت مشهود بود و کسی در وقار، عفاف و بزرگ منشی مثل او نبود. ایشان به شدت تحت نظر بود و به ناچار، باید هفته‌ای دو بار در کاخ خلافت حضور می‌یافت. بسیاری از مردم از پیش گویی امام حسن عسکری و امامان پیشین درباره تولدِ منجیِ موعود، مهدی علیه السلام آگاه بودند. از سوی دیگر رابطه امام با مردم به تدریج از طریق نامه ها و گفتگو با نمایندگان مورد اعتمادش شکل می‌گرفت. رفتار امام، آماده کردن جامعه برای پذیرفتن امامی است که سالهای آینده از دیدگان پنهان خواهد شد. منزل امام در محله ای به نام عسکر بود که به معنی پایگاه نظامی است و خانه امام، مانند دژی محاصره شده بود. هرگونه ارتباطی با امام جرم محسوب می‌شد. ماموران عباسی وقت و بی وقت به طور ناگهانی به خانه امام می‌ریختند و به تفتیش می‌پرداختند. علاوه بر آن جاسوسانی از زنان قابله را استخدام کرده بودند تا اگر اثری از حامله بودن در نرجس دیدند گزارش بدهند. به خاطر ترس از نیروهای امنیتی کسی جرات دیدار با امام را نداشت. تنها حکیمه، عمه امام با او در ارتباط بود. عمه نیز در حقیقت چشم به انتظار موعود بود؛ پسری که زمان به دنیا آمدنش به درازا کشیده بود. او با خود فکر می‌کرد در این اوضاع مهدی علیه‌السلام چگونه به دنیا خواهد آمد؟ و چگونه جانش در امان خواهد بود؟ ادامه دارد.. ✍نویسنده و پژوهشگر:فاطمه استیری 📝ویـراسـتـــار:دکتـر زهـــرا خـلخـالـی @modafeanzuhur
بسم‌الله الرحمن الرحیم
هوالعشق
سلامی به زیبایی گل نرگس تقدیم وجود نازنین مولامون ، اربابمون ، یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی عج
سلام به همگی
نکته روز: جزو بهترین اعمال در شب جمعه و روز جمعه ، خوندن سوره جمعه و غسل جمعه است . از امام صادق علیه السلام نقل شده: هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین  دو جمعه خواهد بود. پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) در اهمیت غسل روز جمعه فرموده است: «هیچگاه غسل جمعه را ترک نکن، هر چند ناچار باشی از پول غذا و خوراک خود صرفه جویی کرده و برای غسل خرج کنی؛ زیرا غسل جمعه یکی از بزرگ ‌ترین و برترین کارهای مستحب است.»
و نکته همیشگی سلام به امام زمان فراموش نشه کارهاتون رو به امام زمان عج بسپارید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☫روایت پیــــشرفت اجرای مصوبات مجلس توسط دولت 👆👆👆👆 🇮🇷پوشش فیبر نوری در دولت سیزدهم
🇮🇷از هر رنگ و از هر سلیقه ای، در کنار هم همه هستیم.😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅عجب حرفی زده😳 ⬅️ کُل 8⃣ سال دفاع مقدس را و و دفاع از حرمم را ؛ عوض می‌کنم با......
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن‌زاده آملی (رضوان الله تعالی علیه)♦️ ♦️ جلسه‌ی یازدهم - ۱۲ آذر ۱۴۰۲ (ه.ش) ✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۸ 🔸 جناب شیخ‌الرئیس در کتاب قانون‌شان در باب تأثیر شیر مادر بر فرزند می‌فرمایند "إنَّ کیفیَّةَ إرضاعِ المَولُود وَ تَغذِيَتِهِ یَجِبُ أن یُرضَعَ مَا أمکَن بِاللبَنِ أمِّهِ" لازم است که فرزند، از شیر مادر خودش تغذیه کند و از شیر زنان دیگر نخورد مگر از باب ضرورت. چون نطفه‌ی این فرزند، در رحم مادرش منعقد شده و در آنجا رشد یافته و نهایتاً از این رحم متولد شده است. کأنّه مادر طفل، جدول وجودی فرزند است. 🔹 لذا جناب شیخ عبارت "یَجِبُ" را به کار می‌گیرند؛ یعنی واجب و لازم است که فرزند از شیر مادر خودش ارتزاق کند. درست است که فرزند وقتی متولّد می‌شود، به نحوی از مادر جدا می‌گردد امّا به هر حال آن سِرّ وجودی‌اش که از آن به ربّ او تعبیر می‌شود، در رحم مادرش متکوّن شده است. 🔸 به تعبیری خدای متعال در این رحم برای او به ربوبیّت خود تجلّی فرمود و ربّ او شد که ربّ هر شی‌ای، مطابق با جدول وجودی همان شیء است و لذا هر کسی به وفق همان سِرّ خودش ربِّ‌‌ربِّ می‌کند. 🔹 چون فرزند، ربّ جدول وجودی خود را از ناحیه‌ی مادرش کسب می‌کند، لذا جناب شیخ تعبیر می‌کنند که "یَجِبُ أن یُرضَعَ مَا أمکَن بِاللبَنِ أمِّهِ" فرزند باید از پستان همین مادر شیر بخورد. 🔸 نکته‌‌ی حائز اهمیت آن است که ما نباید جناب شیخ را صرفاً به عنوان فردی که طبابت می‌داند، در نظر بگیریم بلکه ایشان به تعبیری مجتهد در مطلق علوم بودند. لذا فرمایش جناب شیخ، صرفاً بر اساس علم طب و بی‌ارتباط با فقه و فلسفه و عرفان و تفسیر و قرآن نیست. 🔹 ایشان علاوه بر کتاب قانون که در زمینه‌ی مسائل طبّی است، آثاری همچون اشارات، تنبیهات، شفا و... دارند که دوره‌ی شفای ایشان یک دایرة‌المعارف اسلامی در زمینه‌ی حکمت، منطق، ریاضیات، طب، نجوم و سایر علوم است که حضرت آقا نیز بنا داشتند مطلق علوم را در دروس معرفت نفس پیاده کنند. @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن‌
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن‌زاده آملی (رضوان الله تعالی علیه)♦️ ♦️ جلسه‌ی یازدهم - ۱۲ آذر ۱۴۰۲ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۸ تا دقیقه ۲۵ 🔸 جناب شیخ‌الرئیس در ادامه‌ی عبارت، علّت لزوم تغذیه کردن طفل از شیر مادرش را بیان فرمودند. "فَإنّهُ أشبَهُ الأغذية بِجوهرِ ما سَلَفَ مِن غِذائِهِ وَ هُوَ فِی الرَّحِمِ أعنی طَمث أُمِّه فَإنَّهُ بِعَینِهِ هُوَ المُستَحیلُ لَبَناً" چون شیر مادر برگرفته از همان مواد غذایی است که طفل طیّ ۹ ماه در رحم از آنها استفاده کرد و پس از تولد، خدای متعال بخشی از آن مواد را به پستان مادرش آورده و تبدیل به شیر کرده، لذا لازم است طفل از شیر مادر تغذیه کند. 🔹 به تعبیری شیر مادر، برای کودک سابقه دارد. چون این شیر، برگرفته از همان مواد غذایی است که طفل، ۹ ماه با آنها مؤانست داشت. "وَ هُوَ أقبَلُ لِذلِک وَ آلَفَ لَه" و کودک اقبالش به آن بیشتر است و الفت بیشتری به آن دارد لذا اگر زن شیرده دیگری کنار مادر طفل باشد و پستانش هم ظاهر باشد، معمولاً کودک به او میل پیدا نمی‌کند و شبانه‌روز دوست دارد که به پستان مادر بچسبد. 🔸 در ادامه‌ی عبارت آمده "حتّی أنَّهُ قَد صَحَّ بالتَّجربه أنَّ إلقامِه حُلمةَ ثَدیَى أمِّهِ عظیم النّفع جِدّاً فِی دَفعِ ما یؤذِیه" از نوک پستان مادر، تعبیر به حُلمه می‌شود که دستورات زیادی راجع به آن ذکر شده است. مثلاً دختری که باردار می‌شود، شوهرش باید برای پستان او حُلمه درست کند تا پستان، برآمده گردد و طفل، بعد از تولد بتواند آن برآمدگی سر پستان را به دهان بگیرد و شیر بنوشد که اگر حُلمه ایجاد نشود و پستان به صورت مدوّر باشد، طفل برای مکیدن شیر به زحمت می‌افتد و چون شیر از این راه تخلیه نمی‌شود، به تدریج پس می‌خورد و مادر کم‌شیر می‌گردد. 🔹 در عبارت، جناب شیخ فرمودند "حتّی قَد صَحَّ بالتَّجربه" بر اساس تجربه ثابت شده که وقتی طفل، نوک پستان مادر را می‌مکد و شیر می‌نوشد، همین مکیدن نوک پستان باعث می‌شود که بسیاری از امراض از این طریق دفع گردد. 🔸 اینها نکات بسیار حسّاس و دقیقی هستند که باید مورد توجه واقع شوند امّا متأسفانه این حقایق یا در منبرها بازگو نمی‌شوند و یا اگر بازگو شوند، عده‌ای بر اساس جهل خود، اعتراض می‌کنند و آن را بی‌ادبی و بی‌حیایی به حساب می‌آورند. @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن‌
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن‌زاده آملی (رضوان الله تعالی علیه)♦️ ♦️ جلسه‌ی یازدهم - ۱۲ آذر ۱۴۰۲ (ه.ش) ✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۲۵ تا دقیقه ۳۵ 🔸 روزی در محضر حضرت علّامه (ره) تشرّف داشتم که حرف از یک شخص خشک‌مقدّسی پیش آمد که خیلی آقا جان را زجر داده بود. گویا این ماجرا در یکی از روزهای جمعه‌ که آقا برای اقامه‌ی نماز جمعه به مسجد سبزه‌میدان رفته بودند، اتّفاق افتاد. 🔹 حضرت علّامه‌ (ره) حدود ۱۵ سال قبل از انقلاب، نماز جمعه اقامه می‌فرمودند و بعد از انقلاب نیز حدود ۲ سال ادامه پیدا کرد که دیگر متأسفانه ایشان را از آمل بیرون کردند. 🔸 به تعبیر آقا جان می‌فرمودند جناب رسول الله (ص) را نیز از مکّه بیرون کردند که حالا ما به جنبه‌ی احترام، خروجِ حضرت از مکّه را تعبیر به هجرت می‌کنیم وگرنه هجرتی در کار نبود و آقا جان مجبور شدند از مکّه فرار کنند که اگر اجباری نبود، هرگز سرزمین مکّه و خانه‌ی خدا را ترک نمی‌کردند. 🔹 غرض، حضرت علّامه (ره) فرمودند وارد حیاط مسجد شدم و پیرمرد تقریباً ۸۰ ساله‌ای را در حال وضو گرفتن دیدم امّا وضوی او بسیار نادرست بود. بعد از این‌که به او نزدیک شدم و سلام کردم، با ادب و احترام فراوان که مبادا از من دلگیر شود، به او گفتم که وضوی شما اشتباه است و بعد هم نحوه‌ی صحیح وضو گرفتن را بر اساس آیه‌ی "وَ امسَحُوا بِرُءوسِکُم وَ اَرجُلَکُم اِلَی الکَعبَین" برایش توضیح دادم و گفتم که هنگام مسح پا، باید پشت پاها تا قوزک مسح کشیده شود. 🔸 پیرمرد بیچاره که از فرمایشات آقا جان بسیار عصبانی شده بود، در واکنش به ایشان، پاچه‌ی شلوارش را بالا زد و از نوک انگشتان تا ساق پایش را مسح کشید و بعد هم با تندی، رو به آقا جان گفت حالا خوب شد؟ این صحنه، آن‌چنان بر آقا جان اثر بد گذاشت که هر موقع این خاطره را نقل می‌کردند، به طور کلّی زیرورو می‌شدند. 🔹 چرا یک انسان باید این‌قدر عوام و جاهل باشد که یک عالِم دلسوزش را این‌چنین دست بیندازد؟ 🔸 از این موارد بارها برای آقا جان پیش آمده بود و از بس که ایشان، از دست افراد عوام جاهل، خسته شده بودند، در یکی از بندهای الهی‌نامه که البته در چاپ نیامد، بعد از آوردن عباراتی، فرمودند الهی! ... این حسن‌زاده را دور بدار از هر خرمقدّس جفنگ. همچنین آقا جان می‌فرمودند در این فکر هستم که یک کلمه از هزار و یک کلمه‌ی جلد آخر را به این مطلب اختصاص دهم. @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن‌
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن‌زاده آملی (رضوان الله تعالی علیه)♦️ ♦️ جلسه‌ی یازدهم - ۱۲ آذر ۱۴۰۲ (ه.ش) ✳️ قسمت چهارم ⬇️⬇️ از دقیقه ۳۵ تا آخر 🔸 مکیدن نوک پستان مادر در هنگام شیر خوردن، از ابتلای کودک به بسیاری از بیماری‌ها جلوگیری می‌کند و باعث می‌شود کودک، صحیح و سالم بار بیاید. 🔹 حتّی اگر پستان مادر شیر نداشته باشد، باز هم مکیدن آن، فواید بسیاری دارد زیرا مکیدن پستان نیز همانند مکیدن سرانگشتان، موجب ترشّح موادی می‌شود. و لذا می‌بینید بچّه‌ای که بی‌قرار است و گریه می‌کند، با مکیدن انگشت شست خود، خیلی زود آرام می‌شود. 🔸 راجع به امام حسین (ع) هم آمده است که چون بی‌بی جان فاطمه‌ی زهرا (س) سختی‌ها و فشارهای زیادی را در طول عمر مبارکشان تحمّل کرده بودند و غصّه‌ها و ناراحتی‌های فراوانی به ایشان روی آورده بود، لذا هنگامی که امام حسین (ع) را به دنیا آوردند، مقداری از جنبه‌ی مزاجی و بنیه، مریض شدند و شیر پستانشان کم شد به گونه‌ای که پسر جان با شیر مادر سیر نمی‌شد. 🔹 در روایت آمده است که این فرزند عزیز را به محضر جناب رسول الله (ص) می‌بردند و آقا جان، انگشت مبارک خود را به دهان ابی عبدالله (ع) می‌گذاشتند و این طفل، با مکیدن موادّی که از سرانگشت آقا جان تراوش می‌کرد، سیر می‌شد و آرام می‌گرفت که یکی از لطایف این‌که جناب رسول الله (ص) فرمودند "حُسَینُ مِنّی وَ اَنا مِن حُسَین" یا "حسین بَضعة مِنّی" حسین پاره‌ی تن من است، همین امر است. 🔸 به هر حال این موارد در علم طب هم ثابت شده است و هم قدما، و هم متأخّرين معتقدند که از سرانگشتان، موادّی ترشّح می‌کند چه این‌که نوک پستان مادر نیز این‌چنین است. 🔹 جناب شیخ‌الرّئیس در بیان شرایط زن شیرده می‌فرمایند "شَرائِطُ المُرضِع فَالاَحسن اَن یکونَ ما بینَ خَمسَ وَ عِشرین سَنَة اِلی خَمسَ وَ ثَلاثین سَنَة فَاِنَّ هَذا هُوَ سِنُّ الشَّباب وَ سِنُّ صِحَّةِ وَ الکَمال" یعنی بهتر این است که زن شیرده، بین ۲۵ سال تا ۳۵ سال باشد و دیگر از این مقطع زمانی نگذرد چرا که ممکن است شیر، آن کیفیت لازم را نداشته باشد و کودک را آن‌طور که باید، بار نیاورد. 🔸 همچنین جناب شیخ می‌فرمایند "وَ اَمّا فی اَخلاقِها فَاَن تَکُونَ حَسَنَةَ الاَخلاق مَحمودَها بَطیئةً مِنَ الاِنفعالاتِ النَّفسانیَةِ الرَّدیّة مِنَ الغَضَبِ وَ الغَمِّ وَ الجُبنِ وَ غیرِ ذلک" زنی که می‌خواهد کودکی را شیر دهد، باید دارای اخلاق نیکو باشد و در برابر حالاتی همچون غضب و غم، به شدّت منفعل نشود. 🔹 بدترین عذاب، اختلافات خانوادگی و کشمکش زن و شوهر در منزل است که اگر دوران بارداری و شیردهی زنی، دائماً در نزاع و اختلاف باشد، تأثيرات بسیار بدی بر کودک می‌گذارد. 🔸 لذا فرموده‌اند هنگامی که زن شیرده می‌خواهد کودک را شیر بدهد، در کمال مهربانی و آرامش باشد و حالاتی همچون غضب و یا ناراحتی و غم شدید، او را فرا نگرفته باشد. درست است که در زندگی، فراز و نشیب، بسیار است امّا حدّاقل زمانی که مادر، غضبناک و یا اندوهگین است، به کودک شیر ندهد چرا که تمام این حالات، اثر دارد. @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
بهتره طرفداران داستان جنجالی کاردینال رو بیشتر از این منتظر نگذاریم بریم قسمت بعدی رو بخونیم قراره اتفاقهای عجیبی بیفته