افسانه و قصه های باطل نخوانید : ✨✨
🌳یکی از عهدهای شیخ الرییس در رساله عهدش این است که رمّان و قصه های باطل نخواند .
حرفها و افسانه های باطل ، ذهن را کج و معوج میکند و نفس را از درست اندیشی و درست یابی عدول می دهد و منحرف میگرداند.
افسانه ها و قصه های هرزه و اندیشه های ناپاک و پلید و حرف های نامربوط ، فکر را از استقامت باز می دارند و انسان را از درست اندیشی و درست بینی دور می گردانند . 🌹
📗#ولایت_تکوینی ص ۱۱
#علامه_حسن_زاده_املي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
.
🌛عروس ماه 🌜
فصل دوم: ☀️طلوع خورشید☀️
قسمت سوم
موقعیت اخلاقی، اجتماعی و سیاسی امام حسن عسکری علیهالسلام، در میان مردم و حتی در میان افراد حکومت مشهود بود و کسی در وقار، عفاف و بزرگ منشی مثل او نبود. ایشان به شدت تحت نظر بود و به ناچار، باید هفتهای دو بار در کاخ خلافت حضور مییافت.
بسیاری از مردم از پیش گویی امام حسن عسکری و امامان پیشین درباره تولدِ منجیِ موعود، مهدی علیه السلام آگاه بودند.
از سوی دیگر رابطه امام با مردم به تدریج از طریق نامه ها و گفتگو با نمایندگان مورد اعتمادش شکل میگرفت.
رفتار امام، آماده کردن جامعه برای پذیرفتن امامی است که سالهای آینده از دیدگان پنهان خواهد شد.
منزل امام در محله ای به نام عسکر بود که به معنی پایگاه نظامی است و خانه امام، مانند دژی محاصره شده بود. هرگونه ارتباطی با امام جرم محسوب میشد.
ماموران عباسی وقت و بی وقت به طور ناگهانی به خانه امام میریختند و به تفتیش میپرداختند.
علاوه بر آن جاسوسانی از زنان قابله را استخدام کرده بودند تا اگر اثری از حامله بودن در نرجس دیدند گزارش بدهند.
به خاطر ترس از نیروهای امنیتی کسی جرات دیدار با امام را نداشت.
تنها حکیمه، عمه امام با او در ارتباط بود.
عمه نیز در حقیقت چشم به انتظار موعود بود؛
پسری که زمان به دنیا آمدنش به درازا کشیده بود.
او با خود فکر میکرد در این اوضاع مهدی علیهالسلام چگونه به دنیا خواهد آمد؟ و چگونه جانش در امان خواهد بود؟
ادامه دارد..
#قسمت_سوم
#طلوع_خورشید
✍نویسنده و پژوهشگر:فاطمه استیری
📝ویـراسـتـــار:دکتـر زهـــرا خـلخـالـی
@modafeanzuhur
سلامی به زیبایی گل نرگس تقدیم وجود نازنین مولامون ، اربابمون ، یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی عج
نکته روز:
جزو بهترین اعمال در شب جمعه و روز جمعه ، خوندن سوره جمعه و غسل جمعه است .
از امام صادق علیه السلام نقل شده: هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود.
پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) در اهمیت غسل روز جمعه فرموده است: «هیچگاه غسل جمعه را ترک نکن، هر چند ناچار باشی از پول غذا و خوراک خود صرفه جویی کرده و برای غسل خرج کنی؛ زیرا غسل جمعه یکی از بزرگ ترین و برترین کارهای مستحب است.»
و نکته همیشگی
سلام به امام زمان فراموش نشه
کارهاتون رو به امام زمان عج بسپارید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☫روایت پیــــشرفت
اجرای مصوبات مجلس توسط دولت 👆👆👆👆
🇮🇷پوشش فیبر نوری در دولت سیزدهم
#رزم_انتشار
#قرارگاه_مجازی
#معجزه_مشارکت
#ایران_قوی
🇮🇷از هر رنگ و از هر سلیقه ای، در کنار هم همه هستیم.😊
#رزم_انتشار
#قرارگاه_مجازی
#معجزه_مشارکت
#ایران_قوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅عجب حرفی زده😳
⬅️ کُل 8⃣ سال دفاع مقدس را و
و دفاع از حرمم را ؛
عوض میکنم با......
#رزم_انتشار
#قرارگاه_مجازی
#معجزه_مشارکت
#ایران_قوی
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️
♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسنزاده آملی (رضوان الله تعالی علیه)♦️
♦️ جلسهی یازدهم - ۱۲ آذر ۱۴۰۲ (ه.ش)
✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۸
🔸 جناب شیخالرئیس در کتاب قانونشان در باب تأثیر شیر مادر بر فرزند میفرمایند "إنَّ کیفیَّةَ إرضاعِ المَولُود وَ تَغذِيَتِهِ یَجِبُ أن یُرضَعَ مَا أمکَن بِاللبَنِ أمِّهِ" لازم است که فرزند، از شیر مادر خودش تغذیه کند و از شیر زنان دیگر نخورد مگر از باب ضرورت. چون نطفهی این فرزند، در رحم مادرش منعقد شده و در آنجا رشد یافته و نهایتاً از این رحم متولد شده است. کأنّه مادر طفل، جدول وجودی فرزند است.
🔹 لذا جناب شیخ عبارت "یَجِبُ" را به کار میگیرند؛ یعنی واجب و لازم است که فرزند از شیر مادر خودش ارتزاق کند. درست است که فرزند وقتی متولّد میشود، به نحوی از مادر جدا میگردد امّا به هر حال آن سِرّ وجودیاش که از آن به ربّ او تعبیر میشود، در رحم مادرش متکوّن شده است.
🔸 به تعبیری خدای متعال در این رحم برای او به ربوبیّت خود تجلّی فرمود و ربّ او شد که ربّ هر شیای، مطابق با جدول وجودی همان شیء است و لذا هر کسی به وفق همان سِرّ خودش ربِّربِّ میکند.
🔹 چون فرزند، ربّ جدول وجودی خود را از ناحیهی مادرش کسب میکند، لذا جناب شیخ تعبیر میکنند که "یَجِبُ أن یُرضَعَ مَا أمکَن بِاللبَنِ أمِّهِ" فرزند باید از پستان همین مادر شیر بخورد.
🔸 نکتهی حائز اهمیت آن است که ما نباید جناب شیخ را صرفاً به عنوان فردی که طبابت میداند، در نظر بگیریم بلکه ایشان به تعبیری مجتهد در مطلق علوم بودند. لذا فرمایش جناب شیخ، صرفاً بر اساس علم طب و بیارتباط با فقه و فلسفه و عرفان و تفسیر و قرآن نیست.
🔹 ایشان علاوه بر کتاب قانون که در زمینهی مسائل طبّی است، آثاری همچون اشارات، تنبیهات، شفا و... دارند که دورهی شفای ایشان یک دایرةالمعارف اسلامی در زمینهی حکمت، منطق، ریاضیات، طب، نجوم و سایر علوم است که حضرت آقا نیز بنا داشتند مطلق علوم را در دروس معرفت نفس پیاده کنند.
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️
♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسنزاده آملی (رضوان الله تعالی علیه)♦️
♦️ جلسهی یازدهم - ۱۲ آذر ۱۴۰۲ (ه.ش)
✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۸ تا دقیقه ۲۵
🔸 جناب شیخالرئیس در ادامهی عبارت، علّت لزوم تغذیه کردن طفل از شیر مادرش را بیان فرمودند. "فَإنّهُ أشبَهُ الأغذية بِجوهرِ ما سَلَفَ مِن غِذائِهِ وَ هُوَ فِی الرَّحِمِ أعنی طَمث أُمِّه فَإنَّهُ بِعَینِهِ هُوَ المُستَحیلُ لَبَناً" چون شیر مادر برگرفته از همان مواد غذایی است که طفل طیّ ۹ ماه در رحم از آنها استفاده کرد و پس از تولد، خدای متعال بخشی از آن مواد را به پستان مادرش آورده و تبدیل به شیر کرده، لذا لازم است طفل از شیر مادر تغذیه کند.
🔹 به تعبیری شیر مادر، برای کودک سابقه دارد. چون این شیر، برگرفته از همان مواد غذایی است که طفل، ۹ ماه با آنها مؤانست داشت. "وَ هُوَ أقبَلُ لِذلِک وَ آلَفَ لَه" و کودک اقبالش به آن بیشتر است و الفت بیشتری به آن دارد لذا اگر زن شیرده دیگری کنار مادر طفل باشد و پستانش هم ظاهر باشد، معمولاً کودک به او میل پیدا نمیکند و شبانهروز دوست دارد که به پستان مادر بچسبد.
🔸 در ادامهی عبارت آمده "حتّی أنَّهُ قَد صَحَّ بالتَّجربه أنَّ إلقامِه حُلمةَ ثَدیَى أمِّهِ عظیم النّفع جِدّاً فِی دَفعِ ما یؤذِیه" از نوک پستان مادر، تعبیر به حُلمه میشود که دستورات زیادی راجع به آن ذکر شده است. مثلاً دختری که باردار میشود، شوهرش باید برای پستان او حُلمه درست کند تا پستان، برآمده گردد و طفل، بعد از تولد بتواند آن برآمدگی سر پستان را به دهان بگیرد و شیر بنوشد که اگر حُلمه ایجاد نشود و پستان به صورت مدوّر باشد، طفل برای مکیدن شیر به زحمت میافتد و چون شیر از این راه تخلیه نمیشود، به تدریج پس میخورد و مادر کمشیر میگردد.
🔹 در عبارت، جناب شیخ فرمودند "حتّی قَد صَحَّ بالتَّجربه" بر اساس تجربه ثابت شده که وقتی طفل، نوک پستان مادر را میمکد و شیر مینوشد، همین مکیدن نوک پستان باعث میشود که بسیاری از امراض از این طریق دفع گردد.
🔸 اینها نکات بسیار حسّاس و دقیقی هستند که باید مورد توجه واقع شوند امّا متأسفانه این حقایق یا در منبرها بازگو نمیشوند و یا اگر بازگو شوند، عدهای بر اساس جهل خود، اعتراض میکنند و آن را بیادبی و بیحیایی به حساب میآورند.
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️
♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسنزاده آملی (رضوان الله تعالی علیه)♦️
♦️ جلسهی یازدهم - ۱۲ آذر ۱۴۰۲ (ه.ش)
✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۲۵ تا دقیقه ۳۵
🔸 روزی در محضر حضرت علّامه (ره) تشرّف داشتم که حرف از یک شخص خشکمقدّسی پیش آمد که خیلی آقا جان را زجر داده بود. گویا این ماجرا در یکی از روزهای جمعه که آقا برای اقامهی نماز جمعه به مسجد سبزهمیدان رفته بودند، اتّفاق افتاد.
🔹 حضرت علّامه (ره) حدود ۱۵ سال قبل از انقلاب، نماز جمعه اقامه میفرمودند و بعد از انقلاب نیز حدود ۲ سال ادامه پیدا کرد که دیگر متأسفانه ایشان را از آمل بیرون کردند.
🔸 به تعبیر آقا جان میفرمودند جناب رسول الله (ص) را نیز از مکّه بیرون کردند که حالا ما به جنبهی احترام، خروجِ حضرت از مکّه را تعبیر به هجرت میکنیم وگرنه هجرتی در کار نبود و آقا جان مجبور شدند از مکّه فرار کنند که اگر اجباری نبود، هرگز سرزمین مکّه و خانهی خدا را ترک نمیکردند.
🔹 غرض، حضرت علّامه (ره) فرمودند وارد حیاط مسجد شدم و پیرمرد تقریباً ۸۰ سالهای را در حال وضو گرفتن دیدم امّا وضوی او بسیار نادرست بود. بعد از اینکه به او نزدیک شدم و سلام کردم، با ادب و احترام فراوان که مبادا از من دلگیر شود، به او گفتم که وضوی شما اشتباه است و بعد هم نحوهی صحیح وضو گرفتن را بر اساس آیهی "وَ امسَحُوا بِرُءوسِکُم وَ اَرجُلَکُم اِلَی الکَعبَین" برایش توضیح دادم و گفتم که هنگام مسح پا، باید پشت پاها تا قوزک مسح کشیده شود.
🔸 پیرمرد بیچاره که از فرمایشات آقا جان بسیار عصبانی شده بود، در واکنش به ایشان، پاچهی شلوارش را بالا زد و از نوک انگشتان تا ساق پایش را مسح کشید و بعد هم با تندی، رو به آقا جان گفت حالا خوب شد؟ این صحنه، آنچنان بر آقا جان اثر بد گذاشت که هر موقع این خاطره را نقل میکردند، به طور کلّی زیرورو میشدند.
🔹 چرا یک انسان باید اینقدر عوام و جاهل باشد که یک عالِم دلسوزش را اینچنین دست بیندازد؟
🔸 از این موارد بارها برای آقا جان پیش آمده بود و از بس که ایشان، از دست افراد عوام جاهل، خسته شده بودند، در یکی از بندهای الهینامه که البته در چاپ نیامد، بعد از آوردن عباراتی، فرمودند الهی! ... این حسنزاده را دور بدار از هر خرمقدّس جفنگ. همچنین آقا جان میفرمودند در این فکر هستم که یک کلمه از هزار و یک کلمهی جلد آخر را به این مطلب اختصاص دهم.
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسن
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️
♦️ موضوع: نکاتی پیرامون زندگانی حضرت علّامه حسنزاده آملی (رضوان الله تعالی علیه)♦️
♦️ جلسهی یازدهم - ۱۲ آذر ۱۴۰۲ (ه.ش)
✳️ قسمت چهارم ⬇️⬇️ از دقیقه ۳۵ تا آخر
🔸 مکیدن نوک پستان مادر در هنگام شیر خوردن، از ابتلای کودک به بسیاری از بیماریها جلوگیری میکند و باعث میشود کودک، صحیح و سالم بار بیاید.
🔹 حتّی اگر پستان مادر شیر نداشته باشد، باز هم مکیدن آن، فواید بسیاری دارد زیرا مکیدن پستان نیز همانند مکیدن سرانگشتان، موجب ترشّح موادی میشود. و لذا میبینید بچّهای که بیقرار است و گریه میکند، با مکیدن انگشت شست خود، خیلی زود آرام میشود.
🔸 راجع به امام حسین (ع) هم آمده است که چون بیبی جان فاطمهی زهرا (س) سختیها و فشارهای زیادی را در طول عمر مبارکشان تحمّل کرده بودند و غصّهها و ناراحتیهای فراوانی به ایشان روی آورده بود، لذا هنگامی که امام حسین (ع) را به دنیا آوردند، مقداری از جنبهی مزاجی و بنیه، مریض شدند و شیر پستانشان کم شد به گونهای که پسر جان با شیر مادر سیر نمیشد.
🔹 در روایت آمده است که این فرزند عزیز را به محضر جناب رسول الله (ص) میبردند و آقا جان، انگشت مبارک خود را به دهان ابی عبدالله (ع) میگذاشتند و این طفل، با مکیدن موادّی که از سرانگشت آقا جان تراوش میکرد، سیر میشد و آرام میگرفت که یکی از لطایف اینکه جناب رسول الله (ص) فرمودند "حُسَینُ مِنّی وَ اَنا مِن حُسَین" یا "حسین بَضعة مِنّی" حسین پارهی تن من است، همین امر است.
🔸 به هر حال این موارد در علم طب هم ثابت شده است و هم قدما، و هم متأخّرين معتقدند که از سرانگشتان، موادّی ترشّح میکند چه اینکه نوک پستان مادر نیز اینچنین است.
🔹 جناب شیخالرّئیس در بیان شرایط زن شیرده میفرمایند "شَرائِطُ المُرضِع فَالاَحسن اَن یکونَ ما بینَ خَمسَ وَ عِشرین سَنَة اِلی خَمسَ وَ ثَلاثین سَنَة فَاِنَّ هَذا هُوَ سِنُّ الشَّباب وَ سِنُّ صِحَّةِ وَ الکَمال" یعنی بهتر این است که زن شیرده، بین ۲۵ سال تا ۳۵ سال باشد و دیگر از این مقطع زمانی نگذرد چرا که ممکن است شیر، آن کیفیت لازم را نداشته باشد و کودک را آنطور که باید، بار نیاورد.
🔸 همچنین جناب شیخ میفرمایند "وَ اَمّا فی اَخلاقِها فَاَن تَکُونَ حَسَنَةَ الاَخلاق مَحمودَها بَطیئةً مِنَ الاِنفعالاتِ النَّفسانیَةِ الرَّدیّة مِنَ الغَضَبِ وَ الغَمِّ وَ الجُبنِ وَ غیرِ ذلک" زنی که میخواهد کودکی را شیر دهد، باید دارای اخلاق نیکو باشد و در برابر حالاتی همچون غضب و غم، به شدّت منفعل نشود.
🔹 بدترین عذاب، اختلافات خانوادگی و کشمکش زن و شوهر در منزل است که اگر دوران بارداری و شیردهی زنی، دائماً در نزاع و اختلاف باشد، تأثيرات بسیار بدی بر کودک میگذارد.
🔸 لذا فرمودهاند هنگامی که زن شیرده میخواهد کودک را شیر بدهد، در کمال مهربانی و آرامش باشد و حالاتی همچون غضب و یا ناراحتی و غم شدید، او را فرا نگرفته باشد. درست است که در زندگی، فراز و نشیب، بسیار است امّا حدّاقل زمانی که مادر، غضبناک و یا اندوهگین است، به کودک شیر ندهد چرا که تمام این حالات، اثر دارد.
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
بهتره طرفداران داستان جنجالی کاردینال رو بیشتر از این منتظر نگذاریم
بریم قسمت بعدی رو بخونیم
قراره اتفاقهای عجیبی بیفته
📚 #کاردینال
📖 #قسمت_سی_و_هفتم
✍ #م_علیپور
خاله زری با لبخند خانم مقدم رو توی آغوشش گرفت و فشارش داد و بوسیدش.
بعد رو به من کرد و گفت :
- آخ که نمیدونی چقدر خوشحالم کهمی بینمت پسر ...
تو کوه خیر بودی وقتی وارد این خونه شدی!
باورم نمیشه بعد از این همه سال خواهرم و بچه هاش به خونه م اومدن.
لبخند تلخی زدم و سلام علیک کردم.
آقای مقدم با عمو عماد دست داد.
خاله زری با لبخند گفت :
- خوبه خوبه شما هم! مثلاً بعد این همه سال آشتی کردین ...
یه کم با هم صمیمی باشین دیگه!
عمو عماد مثلاً از روی اجبار و ناچاراً آقای مقدم رو بغل کرد و روبوسی کردن.
توی دلم به شیطون لعنت فرستادم و با خودم فکر کردم :
- از دست تو شهریار که اگه اون سرور لعنتی رو باز نمیکردی الان با خیال راحت نشسته بودم و با خودم فکر میکردم که سبب آشتی این دو خانواده منم
و چه بسا بادی به غبغب مینداختم و خوشحال بودم!
نه مثه الان که با دیدن اداهای آقای مقدم و عمو عماد حس میکنم دارن تا خِرتناق سر همه مون رو شیره میمالن!
با صدای خاله زری که چایی رو جلوم گذاشت به خودم اومدم که گفت :
- دوماد جان چاییت رو بخور یخ کرد!
آروم چایی رو به لبم نزدیک کردن و تشکر زیر لبی گفتم.
خونه ی عمو عماد گرچه در حد و اندازه ی باغ اشرافی آقای مقدم نبود، اما در تجمل چیزی از اون کم نداشت.
عمو عماد که با لباس خونگی و بدون لباس نظامی شکم گنده ش رو به نمایش گذاشته بود به شدت احساس آرامش و راحتی میکرد.
رو به هادی که با اون کت و شلوار اداری خیلی جدی به نظر می اومد نگاهی کرد و گفت :
- نمیدونم برای چی بابات تو رو وارد این خِفَت و خاری کرد؟
اصلاً برای چی این بچه رو فرستادی اطلاعاتی بشه؟!
کم تو زندگی مون سَرَک میکشیدن این جماعت بیکار؟
حالا باید از این جوجه فکلی بترسیم.
آقای مقدم با نیشخند گفت :
- مگه چی تو زندگیت هست که میترسی؟
من که هر چی دارم رو و اعیانه!
هیچ ترسی هم از کسی ندارم ...
از خدامه که دوماد و دخترمم اطلاعاتی باشن.
البته برای امیرجان برنامه های دیگه ای دارم.
این پسر نخبه ست حیفه که بفرستیم کار اداری انجام بده ...
اینا رو باید فرستاد که دانشمند هسته ای بشن.
یادته که؟ امیر فیزیک هسته ای میخونه!
عمو عماد پاهاش چاقش رو روی هم انداخت و گفت :
- دانشمند هسته ای بشه که به کشتنش بدی و دخترت رو بیوه کنی؟
این همه دانشمند تحویل این کشور بی صاحاب دادیم بسه ...!
بزارین همین چند تا جوون رو هم برای ما بزارن.
آقای مقدم چایی خوشرنگش رو برداشت و گفت :
- آخرای خدمتته دیگه داری افسار پاره میکنی ها ...
لازمه بگیم آقا هادی یه کم به سمت گونی رهنمودت کنه! ...
هر دو به شدت خندیدن.
عمو عماد رو به هادی گفت :
- حالا جدی جدی این قضیه ی گونی راسته یا نه؟
یه عمره ما همه ش ملت رو ترسوندیم که دست از پا خطا کنید میگیم بچه های بالا بیان تو گونی شما رو ببرن!
شما که الان جزو بچه های بالایی جواب بده.
هادی تک سرفه ای زد و با خنده گفت :
- والا ما هنوز به مراحل بالا نرسیدیم
اگر گونی هم در کار باشه برای بچه های مخفیه که ما سعادت دیدارشون رو نداشتیم تا حالا!
عمو عماد رو به آقای مقدم گفت :
- پس چیه همه ش گوشه کنار میگن این مقدم وزیر بعدی میشه؟
جدیداً هم این وزیر ننه مرده رو استیضاح کردین دیگه!
راستش رو بگو میخواستی خودت جاش بشینی مگه نه؟!
باز هم هر سه خندیدن
و من که به دور از جماعت نسوان، وسط این سه نفر افتاده بودم و نمیدونستم چه واکنشی نشون بدم.
آقای مقدم جواب داد :
- من که کاره ای نبودم اخوی!
این وزیر جدید کله ش پر از باد بود ...
فکر کرده بود چهارتا شعار پرطمطراق بده همه چی حلللله ...!
بابا از دست رئیس جمهور مملکت هم کاری بر نمیاد.
ندیدی جلوی دوربین گفت ماشین ها گرون نمیشن.
فردا خودرو سازها ماشین هاشون رو چند برابر به فروش قطره چکانی گذاشتن.
فهمیدی چی شد؟
یعنی آقای رئیس جمهور ... حرفت زررررشک!
مهم اینه که ما هر چی بگیم همونه ...!
هادی وسط حرف پدرش پرید و گفت :
- فعلاً هیچکس نمیتونه جلوی مافیای خودرو وایسه.
خود رئیس جمهور هم متوجه شد که لج و لجبازی چاره نیست و داره زیرساخت ها رو اصلاح میکنه!
اگه قوانین درست بشن نمیتونن انقدر بتازونن.
عمو عماد دستش رو به سمت آقای مقدم دراز کرد و گفت :
- این قوانین رو بابای خودت نوشتن پسرجون!
آقای مقدم جواب داد :
- ای بابا من یه کمیسیون دیگه هستم، اینا به من ربطی نداره!
ضمناً هر اتفاق مثبتی هم اگه بخواد بیفته چند تا از آقا زاده ها رو توی ارگان های نیمه دولتی استخدام میکنن تا زبون پدراشون توی مجلس بسته بمونه!
تا بوده همین بوده و هست.
کل دنیا هم همینه ...
منتها اونا یه چیزی به اسم شفافیت دارن که برای ما قفله!
برای همین تا چیزی شفاف نباشه همگی میتازونن و رشوه میگیرن و رشوه میخورن و هیچ کاری هم نمیکنن.
👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_سی_و_هفتم ✍ #م_علیپور خاله زری با لبخند خانم مقدم رو توی آغوشش گرفت و فشارش
عمو عماد با نیشخند گفت :
- پَ چرا تصویب نمیکنید این شفافیت کوفتی رو؟
خلق الله خودشون رو کشتن از بس که نشستن و توییت زدن و هشتگ #شفافیت رو بالا آوردن!
بابا لامصب ها شما مگه قبل انتخابات قول ندادین؟
آقای مقدم چایی دومش رو با شیرینی ناپلئونی بالا داد و گفت :
- اونایی نمیخوان تصویب بشه که میخوان زیرآبی برن، حالا یا دنبال پول و پله و ملک و خونه و ماشینن ...
یا برای بچه هاشون اقامت میخوان و بالاخره باید زیر بلیط چند نفر برن تا جاده شون صاف و صوف بشه دیگه ...؟
خداروشکر که ما نه پول و پله شون رو میخوایم
نه اقامت و گرین کارت شون رو!
عمو عماد دستش رو بالا برد و به حالت استهزا گفت :
- مجری با شرافت ... حمایت حمایت!
مقدم جان من که میدونم تو تشنه ی خدمتی!
اما بیا و اینبار هادی رو جای خودت بفرست!
بزار یه کم بچه خدمت کنه!
آقای مقدم نگاه خریداری به هادی انداخت و گفت :
- همینطوری الکی نمیشه که!
زیرساخت لازم داره! اولاً که باید سری تو سرا در بیاره که اینم مستلزم شغل خوبه که به حمدخدا جور شد.
بعدش باید به همسر خوب و خانواده دار براش پیدا کنیم.
یه چندسالی خودش رو نشون بده قضیه حلّللله ...
اتفاقاً خودمم بدم نمیاد دیگه کنار بکشم.
راستش دیگه توان سابق رو ندارم.
یه کم کار عقب افتاده دارم که باید به سرانجام برسونم.
راستی نگفتی پسرات کجان؟
عمو عماد نگاهی به میز در حال چیدن انداخت و گفت :
- آرمین و نامزدش که مسافرتن و بعد از تعطیلات برمیگردن تا ان شاالله یه مراسم براشون بگیریم و برن سر خونه زندگی شون.
آرتین هم این روزا خیلی سرش شلوغه و مشغول ساخت یه فیلم کوتاهه.
گفت اگر بتونه خودش رو میرسونه!
ولی کار و بار این هنرمندا رو که میدونید هیچ معلوم نیست!
بفرمایید شام از دهن میفته ...
حیفه که این همه غذای خوشمزه و گرم رو چشم انتظار بزاریم.
به سمت میز رفتیم
خاله زری به سرعت دست خانم مقدم رو گرفت و کنار من نشوند.
تلاشم رو کردم که رسم ادب رو به جا بیارم و مثل مواقعی که بابا کنار مامان سر سفره می نشست،
اولاً برای خانم غذا بکشم و هواش رو داشته باشم.
مشغول خوردن بودیم که صدای در اومد.
خاله زری با عجله سمت آشپزخونه رفت و گفت :
- ای وای آرتین هم اومد. زود چایی رو براش گرم کنم.
هنوز صحبت هاش تمومنشده بود که در ورودی باز شد.
پسر جوونی که ظاهر امروزی و تیپ هنری داشت وارد شد.
به سمت ما اومد و سلام علیک کرد.
آقای مقدم با لبخند باهاش دست داد و گفت :
- ستاره ی سهیل شدی ... بیا که معلومه مادر زنت خیلی دوستت داره و به موقع اومدی.
آرتین کت بلندش رو روی صندلی گذاشت و با یه حرکت نمایشی که شبیه رفتار آلپاچینو بود نشست و گفت :
- آره مطمئنم که مادر زنم خیییلی دوستم داره!
صدای جمعیت حاضر به هوا رفت و گفتن :
- به به پس بگو که آقا عاشق شده که آفتابی نمیشه.
مهری خانم با لبخند گفت :
- کیه اون عروس خوشبخت که میخواد زن همچین هنرمندی بشه ... ؟
آرتین غذاش رو پس زد و از روی صندلی نیم خیز شد و گفت :
- اتفاقاً الان بهترین موقع هست که بگم من میخوام ازدواج کنم.
و عروس هم کسیه که همه تون میشناسید و دوسش دارین!
وقتشه که این روزای مخفی کاری برای همیشه تموم بشه ...
همه قاشق چنگال هاشون رو زمین گذاشتن و به آرتین زل زدن.
آرتین از روی صندلی پاشد و به سمت خروجی رفت و در رو باز کرد!
و رو به ما گفت :
- من میخوام با حوراء ازدواج کنم.
سکوت مرگ باری سالن رو گرفت.
صدای افتادن و شکستن لیوان سکوت رو به هم زد.
مهری خانم به صورتش کوبید و با ناله گفت :
- خدا مرگم بده ...!
در ورودی باز شد و دختر بی حجابی که موهای بلوندی داشت با خجالت وارد شد.
خاله زری از جاش پاشد و گفت :
- حوراء دیگه کیه؟!
خانم مقدم یهو از جاش پاشد و با ناباوری و گریه داد زد :
- حامد؟ حامد ... خودتی؟!
ادامه دارد ...
#م_علیپور
إلهی، روی زمینت باغ وحش شد؛ خرّم آن که از وحشیان برست!
فراز ۲۹۵
#علامه_حسن_زاده_آملی
#الهی_نامه
#مدافعان_ظهور
@modafeanzuhur
مدافعان ظهور
🥀 عذاب و رنج آخرت را از اینجا با خودت داشتی اما اینجا سرگرم بودی و متوجه نبودی :
✍️ وقتی باطن میخواهد بیگانه ها و آلودگیها را از خود دور کند رنج و عذاب دارد ، و درباره این رنج ها که بصورت های گوناگون است بیاناتی شده تا همه بفهمند و این بیان ، کارِ نبوت است،
در یک جا بفرماید فشار قبر، یکجا سرازیری قبر و آمدن نکیر و منکر .
نکیر و منکر کی هستند؟ این دو از کجا می آیند؟
اینها از خودت رُسته است . چون این صفت تو منکر و زشت و پلید است ، این هم به لفظِ منکَر درآمده که
منکر از خودش رسته است و صُوَر خودش است .
✨✨✨✨✨✨
پیش از مفارقت از این دنیا ، از آن آلام متألّم بودی ، رنج داشتی و آزار می کشیدی که از کمالات عقلی مانعت شده است ،
بعد از مفارقت از این دنیا هم می بینی همین ها مزاحم اند .
همانطور که در این دنیا حجاب چشمت شدند و به تعبیر قرآن «رین» شدند ، آنجا هم همین طورند مانع و عذاب می شوند :
«کلّا با رانَ علی قلوبِهِم ما کانوا یَکسِبون»
بد حرف زدند، بد عمل کردند ، بد پیشه ای گرفتند .
✍️ آن آلام(درد و رنج) در این دنیا هم در انسان بود ، منتهی دنیا تصرفش کرده بود و او را سرگرم نگه داشته بود و سرگرم اصطبل و علف بود که آن آلام را احساس نمی کرد .
حالا در آنجا که این سرگرمی های دنیا را از او گرفتند و فراغت پیدا کرده ، آن بیگانه ها و گناهان و آلودگیها فشار و عذاب می آورند ، آن وقت می گوید :
وای چه می کردیم :
«یا حسرتی علی ما فَرّطتُ فی جَنبِ الله» .
📗نمط هشتم ص ۸۲
#شرح_اشارات_و_تنبیهات
#علامه_حسن_زاده_آملی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏
AUD-20220317-WA0002.mp3
5.82M
📝زیارت آل یس
السلام علیک بقیه الله...
#سلامامامزمانم
#امام_زمان
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اومیآید…
اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤍
او خواهد آمد
و دلهای به غبار نشستهی ما را خواهد تکاند
او خواهد آمد
و ندای فریادرسی از مظلومان جهان را سر خواهد داد
او خواهد آمد
و به یادمان خواهد آورد عدالتی را که سهم گمشده زمین است.
#هوای_حرم #یاصاحب_الزمان #منتظر_المهدی #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0