به قول شهید مدافع حرم محمدرضا تورجی زاده :
مردم
هر وقت کارتون جایی گیر کرد امام زمانتون رو صدا بزنید ،یا خودش میاد یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بیندازه
میبینید رفقا
بخدا ما امام زمان عج داریم
اکه کارهامون رو بهش بسپاریم مشکلی تو زندگیمون نمیمونه که حل نشه
یه بار به امام زمانت اعتماد کن
برای اومدنش نذر کن که فرج ما در فرج ایشانه
شما هم به جمع ٢٧٠٧ نفری باشگاه امام زمانی ها بپیوندید و یک پیامک زیبا از ابراهیم هادی دریافت کنید
https://ppng.ir/d/3VxA
إلهی، سیلی سرازیر شد تا قطره ای نصیب حسن گردید.
فراز ۲۹۸
#علامه_حسن_زاده_آملی
#الهی_نامه
#مدافعان_ظهور
@modafeanzuhur
✨ولایت تکوینی یعنی حقیقت اسما و صفات الهی در انسان پیاده شود :
✍️فوق همه کارها این است که انسان خودش را درست بسازد و فقط دانستن مفهومی و معنای کلمات و لغات را دانستن ، کاری برای انسان نمی رسد و انسان از آن چندان بهره ای نمی گیرد و به مقام شامخ ولایت تکوینی نمی رسد ، بلکه باید خود آن حقایق نوری که معانی اسماء و صفات الهی است در انسان پیاده شوند .
چرا که در وقتش و هنگام حادثه میبینی مثل پلنگ درنده بر ابناء نوعش حمله می کند و میخواهد شکمها بدرد و آدمها بکشد .
چنین شخصی در حقیقت حیوان مفترس(درنده) است ، همان پلنگ است نه آدم.
این چنین کسی در ظاهر بصورت انسان است ولی در باطن بصورت همان حیوان درنده محشور می گردد.
ای دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزی از آن خواب گران
گشته گرگان آن همه خوهای تو
می درانند از غضب اعضای تو
آن سخنهای چو مار و کژدمت
مار و عقرب گردد و گیرد دُمت
🌹🌹
#ولایت_تکوینی ص ۱۴
📗#ولایت_تکوینی ص ۱۲
#علامه_حسن_زاده_املي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☫روایت پیــــشرفت
اجرای مصوبات مجلس توسط دولت 👆👆👆
🇮🇷توجه ویژه دولت به خطوط ریلی کشور
بیش از ۴۵۸ کیلومتر در دولت سیزدهم افتتاح شده است.
#رزم_انتشار
#قرارگاه_مجازی
#معجزه_مشارکت
#ایران_قوی
🗳رأی یک ایرانی،
آجری است برای بلندتر شدن دیوار کشوری قدرتمند
#رزم_انتشار
#قرارگاه_مجازی
#معجزه_مشارکت
#ایران_قوی
♨️♨️فوری و مهم
❇️دعوت از همه جوانان متعهد انقلابی در
«همایش مجازی منادیان انتخابات»
📌باحضور ارزشمند:
🔹حجت الاسلام والمسلمین حاج علیرضا پناهیان
🔹حاج حسین یکتا
🔹حاج عظیم ابراهیم پور
⏰زمان :دوشنبه ۷ اسفند ماه ۱۴۰۲؛از ساعت ۲۰ الی ۲۲
✅جهت اطلاع از ادرس مجازی این همایش و عضویت در گروه نجما(نقش آفرینی جوان متعهد انقلابی) روی ادرس زیر کلیک کنید:
https://eitaa.com/joinchat/2442592371C1612a0eda2
بسم الله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان
ان شاالله امشب خیلی کوتاه یه مطلبی رو پیرامون انتخابات و ظهور عرض میکنم
خیلی جاها میشنوید که این دوره انتخابات ، با دوره های قبل فرق داره
میدونید دلیلش چیه؟
قبلا شرایط حساس کشوری اقتضا میکرد که مردم با حضور پرشورشون و انتخاب اصلح ، در انتخابات شرکت کنند
ولی اینبار فرق میکند
به دلیل اینکه دنیا در حال گذار قدرت از غرب به آسیاست
و با توجه به اینکه ایران در جابجایی این قدرت از غرب به آسیا بسیار تاثیر گذاره ، الان همه دنیا حواسش به ماست که ببینه این کشور چقدر پشتوانه مردمی داره
علیرغم تمام تبلیغات منفی برای عدم شرکت در انتخابات، ما باید حواسمون باشه که جایگاه خودمون رو در این نظم نوین مدیریتی جهان تثبیت کنیم
عده ای همه جوره مینالند
یکی از اقتصاد
یکی از بی عدالتی
یکی از شورای نگهبان
یکی میگه چه رأی بدیم چه رأی ندیم اینها خودشون انتخاب میکنند
علیرغم تمام این نارضایتی ها ،
سوال اینجاست
اگر رأی ندیم مشکل حل میشه؟
باید عاقلانه نگاه کنیم
رأی ندادن ما چه آثار منفی در جامعه خواهد داشت و به نفع کیه ؟
و رای دادن ما امکان چه اتفاق بزرگی رو در خون تازه تزریق کردن به قوه مقننه ما در اختیار کشور قرار میده و به نفع مردم خواهد بود
انتخابات اینبار موضوع اوج گرفتن انقلاب در جایگاه جهانیه
آی اونی که نمیخوای رأی بدی
اینکه تو رأی بدی یا ندی این انتخابات برگزار میشه و آدمهاش با رای کم یا زیاد انتخاب میشن
پس رأی ندادن تو ضربه ای به این انقلاب نمیزنه
فقط تو دیگه نمیتونی ادعا کنی که در آینده کشور دخیلی ، دیگه حق اعتراض و گله کردن و غر زدن هم نداری
چون زمانی که باید با رأی دادنت ، آدم درست رو انتخاب میکردی سکوت کردی ، اون موقع هم بایدسکوت کنی و غر نزنی
اگر هم کشور رشد کنه تو در این پیشرفت سهیم نیستی
آدمی که نتونه تاثیر اجتماعی بگذاره شبیه یک آدم مرده است که سود و ضرری نداره برای بقیه
الان زمان اتحاده
الان زمانیه که چشم دنیا به ماست
الان زمانیه که باید با تمام انتقادهایی که به عملکرد مسئولین داریم در این انتخابات شرکت کنیم
اینبار برای وطنمون بیایید پای صندوق
اینبار این انتخابات یک جنگه تمام عیاره
هر کی کوتاهی کنه دشمن سوار کار میشه
آی اونیکه نمیخوای رأی بدی
اگر فردا روزی به خاطر عدم رأی تو ، دشمن ما جرأت کرد که فشارها رو بیشتر کنه و دوباره کشور رو به آشوب بکشه و این وسط عده ای از مردم کشورمون کشته بشن ، بلاشک در خون تک تک اونها شریک خواهی بود
چون با علم بر این قضیه دارم میگم که دشمن منتظر نتیجه انتخاباته
اگر مشارکت کم باشه برنامه داره تا دوباره مملکت رو به آشوب بکشه
اینها تحلیل نیست خبره
دشمن برنامه داره برای این انتخابات
آی اونیکه میگی رأی دادن و ندادن ما ارزشی نداره
اگر ارزش نداشت دشمن چرا هی زور میزنه تو توی انتخابات شرکت نکنی؟
اینها رو گفتم تا اون عزیزانی که نمیخوان رأی بدن با آگاهی کامل از مخاطرات آینده این کارو بکنند و مسئولیتش رو بپذیرند
البته این رو بگم
برای بار چهارم عرض میکنم
بلاشک این انتخابات پرشکوه ترین انتخابات انقلاب اسلامی خواهد شد و مردم باز هم دشمن رو ناامید خواهند کرد ان شاالله
داریم به اون زمان حساس طلوع خورشید و فجرصادق نزدیک میشیم
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همگی
نکته روز :
ثواب خوندن یکبار سوره توحید (قل هوالله احد) مانند خوندن یک سوم قرآنه
یعنی اگه سه تا قل هوالله بخونید انگار یکبار قرآن رو کامل خوندید
کلا خوندنش هم یک دقیقه بیشتر وقت نمیبره
این کار برکات فراوانی رو به زندگی ما وارد میکنه
بیایید با هم سه بار این سوره رو بخونیم و ثوابش رو تقدیم کنیم به مادر امام زمان عج
اینجوری نظر امام زمان عج رو به سمت خودمون جلب کنیم
بسم الله
ما هر جا تو زندگیمون گیر کنیم پدر بهترین پشتیبانه
تازه پدر حواسش به بچه هاش هست که مبادا آسیبی بهشون برسه و برای رفاهشون همه کار میکنه ، خودش رو سد تمام بلاهای احتمالی میکنه
و دلسوز بچه هاشه
حواسش هست که اشتباه نکنن و هر بار هم که اشتباه کنند ضامن خطای بچه هاش میشه
و اما رفقا
امام زمان عج مثل بابای ماست
حتی مهربانتر
اگر هر روز بهش بگیم بابا جان هوامونو داشته باش
نکاهش رو از ما برنمیداره
این سنت الهی است مه اگر نگاه امام معصوم به هر کس باشه اون شخص هیچ اتفاق بدی براش نمیفته
بیایید ما هم معرفت کنیم و برای اومدنش نذر کنیم
تا الام دقیقا ٢٨٠٠ نفر به باشگاه امام زمانی ها پیوستند ، اگر بدونید چه برنامه هایی داریم براشون میچینیم
شما هم اکه دوست دارید به این جمع بزرگ بپیوندید با یک نذر کوچک برای تعجیل در فرج مولامون به باشگاه امام زمانی ها بپیوندید
بزن رو لینک
https://ppng.ir/d/3VxA
والسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این دلار ۶۰ تومن من چکار کنم؟😬😬😬😱😱😱
منم اگر وصل بودم رای می دادم😉
#رزم_انتشار
#قرارگاه_مجازی
#معجزه_مشارکت
#ایران_قوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☫روایت پیــــشرفت
اجرای مصوبات مجلس توسط دولت 👆👆👆
🩺رقابت در بازار بین المللی دارو
🇮🇷راه اندازی دوسامانه نسخه الکترونیک و دارویار و همچنین افزایش تولید داروهای داخلی در دولت سیزدهم
#رزم_انتشار
#قرارگاه_مجازی
#معجزه_مشارکت
#ایران_قوی
إلهی، شکرت که این کودک را در سایۀ اقبال بزرگان، واسطۀ فیض گردانیدی.
فراز ۲۹۹
#علامه_حسن_زاده_آملی
#الهی_نامه
#مدافعان_ظهور
@modafeanzuhur
💠 حضرت علامه حسن زاده آملی (ره)
🔹راستی خوش تر از دانش پژوهی و بهتر از خودشناسی و آشنا شدن به کتاب بزرگ کیانی چیست؟ آن که در راه پژوهش و فَزایش و بينش نیست، جانوری بیش نیست بلکه به ارج و اندازه کمتر از آن است که آن، سرمایه پژوهش ندارد و اين دارد و نمی یابد.
🔹این همه پلیدیها و بدیها و عِلم و عالِم کشی ها روز افزون از همین جانوران بی شاخ و دم است که کسب دانش نکرده اند و گوهر معرفت به کف نیاورده اند؛ دیو سیرتانی به صورت انسانند.
📘 دروس معرفت نفس/ص۱۸۳
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 استاد صمدی آملی حفظه الله
🔹تمام دانشمندان مادی و طبیعی در صدد فهم ظاهر عالم هستند و هر روز که به مکشوفات آنها افزوده میشود در می يابند که در مقابل یک علم بی نهایت نظام عالم جاهلی بیش نیستند. مکشوفاتشان در مقابل مجهولات عالم به منزله ی نقطه ای است در مقابل بی نهايت.
📘 شرح مراتب طهارت/ج۱/ص۱۴۴
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
4_5994450288403021838.mp3
14.77M
#شرح_دروس_معرفت_نفس
#جلسه_صدویک۱۰۱
#درس_۲۳
#شرح_کتاب_معرفت_نفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
مدافعان ظهور
#شرح_دروس_معرفت_نفس #جلسه_صدویک۱۰۱ #درس_۲۳ #شرح_کتاب_معرفت_نفس #علامه_حسن_زاده_آملی #استاد_صمدي_آمل
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨
▫️✨✨▫️
✨▫️
▫️
🌸 بهشت و بهشتی
🔸دفتر و اسرار وجودی ات را بشوران تا به کمالات و تجلیات برسی.
🔸تمام صورت ما، در و دیوار، ذرات و کهکشان ها برای ربودن ماست.
🔸بهشتی کسی است که همه ی حجاب ها را نهاده است و همه ی چشم ها تیزبین و دقیق می شود.
🔸خود تو خلقتی هستی که این بهشت، خلقت توست. نعمتی به تو روی آورده که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ کس خطور نکرده است. تو بهشتی و هر کس برای خودش یک بهشت است.
#شرح_دروس_معرفت_نفس
#جلسه_صدویک۱۰۱
#درس_۲۳
#شرح_کتاب_معرفت_نفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
مدافعان ظهور
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨ ▫️✨✨▫️ ✨▫️ ▫️ 🌸 بهشت و بهشتی 🔸دفتر و اسرار وجودی ات را بشوران تا به کمالات و تجلیات
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨
▫️✨✨▫️
✨▫️
▫️
** خداوند می فرماید: ما انسان را از نطفه خلق کردیم سپس نطفه را علقه، علقه را مضغه، مضغه را عظام کردیم و استخوان ساختیم و استخوان را به وسیله لحم و گوشت و پوست و چیزهای دیگر پوشاندیم. سپس در مرتبه دیگر، حقیقت دیگری را انشا کردیم ( انشا یعنی ایجاد بدون سابقه ) به عبارتی اول بدن به وجود آمده به عنوان یک حقیقت، سپس یک حقیقت و اندازه دیگری به نام نفس را هم انشا کردیم. یعنی این طور نیست که نفس قبلا وجود داشت و الان آمد داخل این بدن قرار گرفت.
#شرح_دروس_معرفت_نفس
#جلسه_صدویک۱۰۱
#درس_۲۳
#شرح_کتاب_معرفت_نفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
مدافعان ظهور
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨ ▫️✨✨▫️ ✨▫️ ▫️ ** خداوند می فرماید: ما انسان را از نطفه خلق کردیم سپس نطفه را علقه، عل
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨
▫️✨✨▫️
✨▫️
🔸مطلبی را در رابطه با نحوه ارتباط نفس با بدن در نکته « ۸۱۸ » هزار ویک نکته عنوان شده است که پس از بحث این که آیا نفس حسمانیة الحدوث است یا روحانیة الحدوث؟ جسمانیة الحدوث بودن نفس را به دو قسم تقسیم فرمودند: یک وجه این است که « مع البدن» یعنی همانطور که گفتیم نفس « با بدن » حادث باشد با بدن حادث شود.
وجه دوم عبارت حضرت آقا این است که می فرمایند نفس « حادتة بالبدن» است.
🔸عزیزانم خلوت بگیرید و به فکر بنشینید که برکتها و سفره ها می آید. همین طور که الآن این سفره نظام طبیعت و بدنمان را برای ما فرستاده اند.
🔸سـراسـر صنـع دلدارم بـهشت است
بهشت است زانکه آن نیکو سرشته است
عالم یکپارجه بهشت است. «هشت» یعنی فرو گذاشتن و نهادن، و این «ب » برای زینت است. بهشت را که بهشت می گوئیم یعنی جناب بهشتی آنجا می نشیند، می آرمد، قرار می گیرد. که حضرت آقا در دفتر دل دیوان نیز پس از ابیاتی این کلمه« هشت» را به معنی فرو گذاشتن و نهادن آورده اند.
#شرح_دروس_معرفت_نفس
#جلسه_صدویک۱۰۱
#درس_۲۳
#شرح_کتاب_معرفت_نفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
داستان کاردینال اینبار میخواد چی رو روایت کنه
حتما قسمت چهلم این داستان زیبا رو مطالعه بفرمایید
📚 #کاردینال
📖 #قسمت_چهلم
✍ #م_علیپور
شهریار پوشه و برگه ها رو روی میز کوبید و گفت :
- یعنی اگه جلبک دریایی رو به جای تو اینجا میزاشتن کاربردش بیشتر بود!
با خنده جواب دادم :
- خوبه یه بار صبح زود بیدار شدی ها؟
مسئولیت بردن و آوردن آقای مقدم رو هم که گردن من انداختی دیگه ...!
مثلاً تو الان چه کار مهمی انجام دادی؟ چند تا واریزی بوده دیگه ...؟
شهریار قیافه ش رو کج کرد و در حال ادا درآوردن من گفت :
- چند تا واریز کردن بوده دیگه ...؟!
اولاً که چند تا نبود و ۲۲ تا بود!
ثانیاً که میخوام صد سال سیاه اون ماشین و آقای مقدم رو نبرم و بیارم!
نه اجازه داریم از خط ویژه بریم
نه میتونیم با سرعت بریم ...
انگار دارم زن زائو رو میبرم زایشگاه !
چقدر این مقدم ناز نازی و جون عزیزه ...؟ یه بار ترمز کردم نمیدونی چه سر وصدایی راه انداخت که تو میخوای منو بکشی و میدونی من بمیرم چی میشه؟
خواستم بگم چی میشه مثلا؟
دو تا تشنه ی خدمت دیگه جات رو به سرعت پر میکنن نگران نباش!!
خلاصه که همون چند روز هم که بردمش از سرش زیاده!
سری تکون دادم و گفتم :
- بعد به من میگه قصه کُرد شبستری تعریف میکی ...
راستی مگه ۲۵ تا نبودن؟
شهریار خودش رو کِش و قوس داد و گفت :
- برای ۳ تاشون نتونستم واریز کنم.
یکیشون ظاهراً فوت شده.
۲ تاشون هم ظاهراً نمیشد به حسابشون واریز کنم.
باید به آقای مقدم بگیم که این مشکل پیش اومده، حتماً خودش فکری میکنه دیگه .
رو بهش گفتم :
- آقای مقدم سفر کاری رفته تا هفته ی دیگه هم برنمیگرده ... امروز سوم ماهه!
مگه یادت نیست تاکید کرد نهایتاً تا ۵ ماه باید واریز کرده باشیم؟
حالا بزار خودمون یه کم تلاش کنیم اگر نتونستیم بهش زنگ میزنیم الان با خودش فکر میکنه هیچ کاری ازمون برنمیاد!
شهریار موز ننه مرده رو توی ۲ حرکت نوش جان کرد و پوستش رو به سمت سطل زباله پرت کرد
اما هدف گیری چندان خوبی نداشت و نقش زمین شد.
رو بهش گفتم :
- این چه کاریه آخه ...؟
خب پاشو و توی سطل بندازش یا اصلاً ننداز و همین جا کنار بشقابت بزار
من نمیدونم این صدف خانم رو چه حسابی تصمیم گرفته به توئه پَلشت جواب مثبت بده ...؟
شهریار پای چپش رو روی میز انداخت و گفت :
- اولاً قد و بالای رعنام که تو خداروشکر از این نعمت بی بهره ای.
دوماً موهای مواج سیاهم که به غایت به زیبایی بصری من افزوده ...
در حال پیچ دادن موهاش ادامه داد :
- خبر مرگم یه تیپ خوبی هم داشتم تو به فنا دادیش و اون کت چرم قشنگم رو آش و لاش کردی!
با یاد آوری کت از جام پاشدم و به سمت اتاق رفتم، پاکت بزرگ سفید رنگی رو آوردم و روی میز جلوش گذاشتم.
با عجله پاهاش رو زمین انداخت و گفت :
- این چیه دیگه ...؟
در حال باز کردن پاکت با تعجب کت چرم جدید و نو رو برانداز کرد و گفت :
- ای ول عجب کتی گرفتی پسر ...
بابا شوخی کردم حالا چرا این کار رو کردی؟
کل حقوقت رو دادی رفت ها ...؟
خره میگفتی آدرس اون فروشگاهه رو میدادم قسطی بخری.
با خنده گفتم :
- نترس من نخریدم، خانم مقدم خریده!
شهریار دهنش رو کج و معوج کرد و کت رو روی میز انداخت و گفت :
- هِهههه منو باش که چه خوش خیالم!
فکر کردم آقا پی به کار زشتش برده و خواسته جبران کنه ...
اینم که خانم مقدم برای تو خریده دیگه ...
سری تکون دادم و جواب دادم :
- اتفاقاً بصورت اختصاصی برای تو خریده.
با تعجب نگام کرد و کت رو باز کرد و گفت :
- برای من؟!
با خنده گفتم :
- آره ... چون میدونست این کت مال تو بوده.
شهریار هم مثه من چشم هاش از تعجب گرد شد و گفت :
- مگه بهش گفته بودی؟! ای پسره ی خنگ ... آدم که همه چیز رو به این زنا نمیگه
فردا پس فردا همه رو میکوبه توی اون سرت.
سرم رو به علامت نفی تکون دادم و گفتم :
- نه بابا خودش خبر داشت.
ظاهرا یکبار که کلاسش رفته بودی تن کردی.
شهریار گفت :
- عجب! چه دختر تیز و زرنگیه ها؟
من خودم اصلاً یادم نبود سرکلاس اون تنم کردم.
بابا پسر این کت رو تو ببر ، من اون رو دادم خیاطی گفت براممرتب میدوزه که زیاد مشخص نباشه.
با لبخند در حالی که سمت اتاق میرفتم جواب دادم :
- اون رو سایز تو خریده اما این مال منه.
پاکت دیگه ای رو به سمت شهریار گرفتم و یهو ضربان قلبم به شدت بالا رفت.
شهریار پاکت رو گرفت و کت اسپرتی که خانم مقدم برام خریده بود رو توی دستاش گرفت و گفت :
- اه پسر عجب کتی ...
چه سری چه دمی عجب پایی ...
جدی جدی چه جنس خوب و طرح شیکی داره.
خیلی خوشگله ها تن بزن ببینم چطوریاست؟
گفتم :
- تو بپوش من دیگه لباس تو خونگی تنمه حال ندارم!
شهریار در حال پوشیدن به سمت آینه رفت و برای خودش و به قول خودش قد و بالاش کلی ذوق کرد.
من اما صداش رو نمیشنیدم و توی افکارم غوطه ور شده بودم.
👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_چهلم ✍ #م_علیپور شهریار پوشه و برگه ها رو روی میز کوبید و گفت : - یعنی اگه
"" خانم مقدم پاکت دوم رو روبروم گذاشت و گفت :
- اینم برای خودته ...!
خیلی وقت بود تو فکر این بودم که برای روز مرد برات کادو بخرم اما نمیدونستم چی؟
اون روز که بازار رفتم و کت آقای شفیع زاده رو خریدم ؛ یهویی این کت رو توی ویترین دیدم.
حس کردم مال توئه که اونجا آویزونش کردن ...
برای همین توی مغازه و بدون فکر کردن خریدمش.
با لبخند گفت :
- مطمئنم خیلی بهت میاد، امیدوارم که بار بعدی که دیدمت حتماً بپوشی.
با خجالت گفتم :
- نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم ...!
واقعاً راضی به زحمت نبودم، نه برای خودم و نه شهریار .
البته قصد داشتم که برای شهریار یه کت جدید بحرم اما ...
خانم مقدم چهره ش به غم نشست و با فنجون قهوه ش بازی کرد و گفت :
- نمیدونم چرا همچنان انقدر مثل غریبه با من حرف میزنی ...
حتی منو خانم مقدم صدا زدی.
یعنی انقدر من برات منفورم؟
به خودم اومدم و بلافاصله جواب دادم :
- نه نه ... راستش اینطور نیست فقط من ...
یهو خانم مقدم با ناراحتی از جاش پاشد و کیفش رو برداشت و به سمت در رفت.
با صدای بلند صداش زدم :
- خانم مقدم ... خانم مقدم ...
برگشت و نگام کرد
با غمی که حس کردم توی نگاهش آب شدم.
سرش رو تکون داد و در کافی شاپ رو بست.
با عجله به دنبالش دویدم.
داشت به سمت ماشین می رفت.
بازم صداش زدم .
- خانم مقدم صبر کنید ...
هیچ واکنشی نشون نداد و سوئیچ رو زد و داشت در رو باز میکرد که فریاد زدم :
- هُدی صبر کن ...
خانم مقدم سرش رو بالا گرفت و نگام کرد.
با نفس نفس بهش رسیدم و با هیجان گفتم :
- تو حافظه ت رو به دست آوردی ...
با خنده توی خیابون چرخیدم و گفتم :
- تو حافظه ت رو به دست آوردی
با تعجب نگام کرد ...
با لبخندم ادامه دادم :
- تو متوجه شدی اون کتی که تن من بود مال شهریاره و توی کلاسی که باهاش داشتی تنش بوده ...!
پس حافظه ت کاملاً برگشته ...!
ادامه دارد ...
#م_علیپور