eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ صدرا: من گفتم! رها خیلی وقته اینجاست. شیدا: منظورمون اون دختره نیست! آیه: منو رها جان همکاریم؛ از اوالی دانشگاه بود که همکالس شدیم. توِ کلینیک صدر هم هم دکترامون رو توی یک روز ارائه دادیم؛البته نمره ی رها جان بهتر از من شد! شیدا اخم کرد: _خانم دکتر... آیه حرفش را برید: _لطفا اینقدر دکتر دکتر نگید، اسمم آیه ست. شیدا تابی به چشمانش داد: _آیه جان شما چقدر هوای رفیقتونو داریدا! آیه: رفاقت معنیش همینه دیگه! شیدا: اما شان و شئونات رو هم باید در نظر گرفت، این دوستی در شان شما نیست! صدرا مداخله کرد: ِ _شیدا درست صحبت کن! رها همسر منه، مادرمهدیه بهتره این موضوع رو قبول کنی. امیر: اینو باید رویا قبول کنه که کرده، ما چیکار داریم صدرا. امیر چشم غرهای به شیدا رفت که بحث و جدل راه نیندازد. صدرا: اصال به رویا ربطی نداره، رویا از زندگی من رفته بیرون و دیگه هیچوقت برنمیگرده! شیدا و امیر متعجب گفتند: _یعنی چی؟ صدرا: رویا از زندگی من رفت بیرون، همینطور که معصومه از زندگی مهدی رفته. شیدا: یعنی حقیقت داره؟ ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ محبوبه خانم: آره حقیقت داره، بچهها برای شام میمونید؟ احسان هیجان زده شد: _بله... صدرا: خوبه! مادرزنم یه غذایی درست کرده که باید بخورید تا بفهمید غذا چیه؛ البته دستپخت خانوم منم عالیهها، اما مامان زهرا دیگه استاد غذاهای جنوبیه! زهرا خانم در آشپزخانه مشغول بود اما صدای دامادش را شنید و لبخند زد. "خدایا شکرت که دخترکم سپیدبخت شد!" صدرا به رخ میکشید رهایش را... به رخ میکشید دختری را که ساکت و مغموم شده بود. "سرت را باال بگیر خاتون من! دنیا را برایت پیشکش میکنم، لبخند بزن و سرت را باال بگیر خاتون!" َآخر هفته بود و آیه طبق قرار هر هفته‌ اش سمت مردش میرفت. روی خاک نشست. "سالم مرد من! تنها خوش میگذرد؟ دلت تنگ شده است یا از رود فراموشی گذر کردهای؟دل من و دخترکت که تنگ است. حق با تو بود... خدا تو را بیشتر دوست داشت. یادت هست که همیشه میگفتی: "بانو! خدا منو بیشتر از تو دوست داره! میدونی چرا؟ چون تو رو به من داده!" اما من میگویم خدا تو را بیشتر ازمن دوست دارد اصال تو را برای خودش برداشت وایه رو جاگذاشت. ُ ِهنوز سرخاک نشسته بود که پاهایی مقابلش قرار گرفت. فخرالساداتَ بود، سر خاک پسر آمده بود. کمی آنطرف مردش هم خاک بود! فخرالسادات که نشست، سالمی گفت و فاتحه خواند. چشم باال آورد و گفت: _خواب مهدی رو دیدم، ازم ناراحت بود! فکر کنم به خاطر توئه؛ اون روزا حالم خوب نبود و تو رو خیلی اذیت کردم، منو ببخش، باشه مادر؟ ⏪ ... @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
|•°بسم‌الله‌الرحـمن‌الرحیـم.. اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
•🌻✨• دل‌هزاران‌درد‌دارد‌یڪ‌دوا‌آن‌هم‌تویۍ صدهزاران‌غصہ‌دارد‌یڪ‌شفا‌آن‌هم‌تویۍ سفره‌دل‌را‌نڪردم‌باز،من‌بہر‌ڪسۍ یڪ‌نفر‌با‌درد‌من‌هست‌آشنا‌آن‌هم‌تویی...♡ 🌿 @modafehh
شنبہ: ناهار : پیامبر خوبی ها؛ حضرت رسول الله(سلام و صلوات خدا بر او باد) شـام : اقا جانم حضرت امیر المومنین؛ (درود خـدا بر او باد) @modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ لحظاتی دیدنی از حضور در منزل شهید محمدحسین حدادیان 🌷 انتشار بمناسبت سالگرد شهادت🕊 @modafehh
حمید آقا بیشتر با دستش بعد از نماز تسبیحات میگفت و انگشتاش رو فشار میداد وقتی این ازشون میپرسیدم که چرا ؟؟؟ میگفتن بندهای انگشتام رو فشار میدم تا یادشون بمونه و اون دنیا برام گواهی بدن که با این دست ذکر خدا رو گفتم. 🌷شهید حمید سیاهکالی مرادی🌷 راوی: همسر بزرگوار شهید @modafehh
°°|🥀|°° میگن‌ ماھ‌ رجب؛ ماھ خودسازیہ❗️ محرم‌ ڪہ‌ درست‌ نشدیم🥀 فاطمیھ‌ ڪھ‌ نتونسیم⚡️ یھ‌ جورۍ‌ نشھ‌ ڪھ‌ ماھ‌ رمضآنم‌ بگیم رجبم‌ نتونستیم...🚶‍♀ ماه‌رجب‌ماھ‌خداست ثوابت‌وبرڪت‌ازاین‌ماھ‌میبآرھ💛✨ ﴿‌طبق‌احادیث﴾ -🌱پس‌بسم‌اللھ‌رفیق‌...🧡       @modafehh
°•🤍🕊•° {•بعضیا.🚶🏻‍♀! بند ِ | بازکردن.! رفتن جلو دوربین.🎥! واسه لایک.👍🏻‌!•} ...اما... [•بعضیاهم.✌️🏻! بند پوتینشونو بستن.🌱! | رو مین.💣! واسه خاک...🥀!•] ـــ~ـــ~ـــ~ـــ~ـــ~ـــ~ـــ~ـــ |🕊| @modafehh
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ آیه لبخند زد: _من ازتون نرنجیدم. دست در کیفش کرد و یک پاکت درآورد: _چندتا نامه پیش پدرم گذاشته بود، پشت این اسم شما بود. ُ پاکت را به سمت فخرالسادات گرفت. اشک صورتشان راپرکردنامه را گرفت و بلند شد و به سمت قبر شوهرش رفت... ************************ َتحویل سال نزدیک بود.آیه سفره‌ی هفت سینش را روی قبرِ همسرش به بهشت معصومه چیده بود، حاج علی سر مزار رفته بود. فخرالسادات روی قبر همسرش سفره چیده بود؛ چقدر تلخ است این روز که غم در دل بیداد میکند! سال که تحویل شد، جمعیت زیادی خود را به مزارشهدا رساندن وفاتحه میخواندند و تسلیت میگفتند. "معامله‌ات با خدا چگونه بود که دو سر سود بود؟ چگونه معامله کردی که بزرگ این قبیله ی هزار رنگ شدی؟ چه چیزی را وجهالمعامله کردی که همه به دیدارت میآیند؟ تنها کسی که باخت من بودم... من تو را باختم... من همهی دنیایم را باختم!" زیرِدلش درد میکرد ساعات زیادی در سرما روی زمین نشسته بود! دستی روی شکمش کشید و کمرش را صاف کرد. فخرالسادات کنارش ایستاد: _با تو خوشبخت بود... خیلی سال بود که دوستت داشت؛ شاید از همون موقعی که پا توی اون کوچه گذاشتی، همهش دل دل میکرد که کی بزرگ میشی، همهش دل میزد که نکنه از دستت بده؛ با اینکه سالها بچه دار نشدید و اونم عاشق بچهها بود اما تو براش عزیزتر بودی؛خداهم‌معجزه کرد برای عشقتون، مواظب معجزه‌ی عشقت باش! ⏪ ... @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ حاج خانم دور شد. حاج علی به سمت آیه میآمد، گفته بود که بعد از تحویل سال میآید و آمده بود. حاج علی نشست که فاتحه بخواند که گوشی آیه زنگ خورد؛ رها بود: _سالم، عیدت مبارک! آیه: سالم، عید تو هم مبارک، کجایی؟ رها: اومدیم سر خاک پدرصدراو پدرم! آیه: مهدی کجاست؟ رها: آوردمش سر خاک باباش، باید باباش رو بشناسه دیگه. آیه: کار خوبی کردین، سالم منو به همه برسون و عید رو به همه تبریک بگو.تلفن رو قطع کردو برگشت. مردی کنار ِپدرش نشسته بود و دست روی قبرگذاشته و فاتحه میخواند؛ قیافهاش آشنا نبود. نزدیک که رفت حاج علی گفت: _آقا ارمیا هستن. "ارمیا؟ ارمیا چه کسی بود؟ چیزی در خاطرش او را به شب برفی کشاند. َ نکند ایم همان مردباشه ن اینگونه نبود! چرا اینقدر عوض شده است؟ این ته ریش چه بود؟" صورت سه تیغ شدهاش مقابل چشمانش ظاهر شد و به سرعت محو شد." اصال به من چه که او چگونه بودو چگونه هست؟ سرت به کار خودت باشد!" سالم کرد و به انتظار پدر ایستاد. ارمیا که فاتحه خواند رو به حاج علی کرد: _حاجی باهاتون حرف دارم! حاج علی سری تکان داد که آیه گفت: _بابا من میرم امامزاده! ارمیا: اگه میشه شما هم بمونید! حاج علی تایید کرد و آیه نشست. ⏪ ... @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
در هر قنوت؛ تا پدرت یاجواد(ع) گفت سائل رسید و پشتِ درت؛ یاجواد(ع) گفت🌺 «آدم» به پنج تن متوسّل شد و سپس «آمد» نشست دور و برت یاجواد(ع) گفت🌺 (ع)✨🌺 (ع)🎉 ✨🌺 ☘☘☘ @modafehh
. در لغت نامه آمده جواد یعنی بسیار بخشنده.. + فکر میکنم دیگه نیازی به توضیح نیست :) بهشت 🙏 @modafehh
بسم الله الرحمن الرحیم...🌷
🌼🌿 • جوابِ سلام، واجب است! پس بیایید... هر روز صبح... به او سلام ڪنیم! السَّلاَمُ‌عَلَى وَارِثِ‌الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ‌الْأَوْصِيَاءِ @modafehh
💠بسـم الله الـرحمـن الـرحیـم💠 •| نـام : حمیــــد •| نـام خانـوداگـے : سیاهکالے مرادی وے متولد اردیبهشتـ ۱۳۶۸ استـ در قزوین متولد شد. وی جوانے مومن و انقلابـے ، مصداق کلام نورانے ولے فقیه زمان خویش بود. او در سوریه به خطوط مبارزه با دشمن تڪفیرے پیوست و جزو مدافعانـــ حریـم آل الله شـد. و در این راه در ۴ آذر ماه ۱۳۹۴ به فیض شهادتـ نائل آمد. 🌀 چند سـطر از وصیتـ نامه ے شهید : ابتدا لازم استـــ بگویم دفاع از حرم حضرت زینبـ(س) را بر خود واجب میدانم و سعادتـــ خود را خط مشـے خانواده دانسته و از خدا مےخواهم مرا در این راه ثابت قدم بدارد. °•| شهید حمید سیاهکالی مرادے °•| @modafehh
خاطره از حمید آقا بنده سرباز تیپ سوم صاحب الامر عج استان قزوین بودم.یکبار فشارم خیلی پایین بود و پشت نیسان سپاه سوار شده بودم یکدفعه تعادلم رو از دست دادم و افت فشار هم داشتم و از نیسان پرت شدم کف آسفالت تیپ.....حالم به شدت بد بود.یکدفعه شهید آقا حمید رو بالای سرم دیدم .ایشون شروع کردن سر من رو بستن و ثابت نگه داشتن و به من روحیه دادن که چیزی نیست و صبر کن الان میریم آمبولانس میاد و..... خلاصه من خوب شدم و برگشتم سپاه...بعدا متوجه شدم که آقا حمید با موتور پشت نیسان بوده وقتی من افتاده بودم میاد بالا سرم و کمکم میکنه و تنهام نمیزاره،خدا به من رحم کرد که آقا حمید پزشکیار بودن و تونستن کمکم کنن.....اما فکر میکنم لحظه شهادتشون حتما سرشون رو پای سیدالشهدا ع بوده دلم آروم میگیره.....🌹🌹🌹 سرباز ارادتمند تو سردار پاکنهاد آقا حمید سیاهکالی مرادی 💐 @modafehh
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَعَتْنِی الرُّخْصَهُ فَحَلَّلْتُهُ لِنَفْسِی وَ هُوَ فِیمَا عِنْدَکَ مُحَرَّمٌ ... بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که رخصت در آن انگیزه ی من شد تا برای خود حلال دانستم، در حالی که نزد تو حرام بود؛ .... @modafehh
#اکنون گلزار شهدا دعاگویتان هستم🙏
باسلام ، هم اکنون حرم مطهر امام رضا علیه السلام زیارت حضرت در روز ولادت امام جواد علیه السلام دعاگوی همه مسلمین و شیعیان عالم حضرت خصوصا هموطنان عزیز و ملتمسین دعا. #ارسالی از اعضاء🌷 @modafehh
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ ارمیا: قصه ی سیدمهدی چه؟ حاج علی: یعنی چی؟ ارمیا: چرا رفت؟ حاج علی: دنبال چی هستی؟ ارمیا: دنبال آرامش از دست رفته‌م. حاج علی: مطمئنی که قبال آرامشی بوده؟ ارمیا: الان به هیچی مطمئن نیستم. حاج علی: الانن چی میخوای؟ ارمیا: میخوام بدونم چی باعث شد از جونش و زنش و بچش بگذره و بره؟ آیه لب باز کرد: _ایمانش! حس اینکه از جا مونده های کربلاست... بیتاب بود، همه ی روزاش شده بود عاشورا،همه‌ی شباش شده بود عاشورا! از هتک حرمت کردحرم وحشت داشت، یه روز گریه میکردمیگفت دوباره به َحرم امام حسین جسارت شده بعد از هزار و چهارصد سال دوباره رو شکستن، میگفت میخوام بشم دستای ابوالفضل لعباس؛ میگفت حرم عمه‌م رو به خاک و خون کشیدن؛ گریه میکرد که بذارم بره، پاهاش زنجیرمن بود...رهاش که کردم پرکشید! ِ آخه گریه نمازش جگرمو آتیش میزد. آخه هر بار سوریه اتفاقی میافتاد به خودش میگفت بی غیرت! مهدی بوی یاس گرفته بود... مهدی دیدنیها رو دیده بود و شنیده بود. اون صدای »هل من ناصر ینصرنی« رو شنیده بود. دیگه چی میخواید؟ ارمیا: خودشو مدیون چی میدونست که رفت؟ حاج علی: مدیون سیلی صورت مادرش، مدیون‌فرق شکافته شده ی پدرش‌مدیون جگر پاره پاره ی نور چشم پیامبر؛مدیون هفتاد و دو سر به نیزه رفته؛ مدیون شهدای دشت نینوا، مدیون قرآن روی نیزه ها! ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ ارمیا: پس چرا مردم اون زمان نفهمیدن حاج علی: چون ِشکمهاشون از حرام پرشده بودکه اگه شکمت ازحرام پرنباشه شنیدن صداش حتی بعد از قرنها هم زیاد سخت نیست! ارمیا: از کجا بفهمم کدوم راه، راه حقه؟ حاج علی: به صدای درونت گوش بده! ببین کدوم رو فطرتت میپذیره؟ َاسلامی که کودک 6 ماهه روی دست پدر پرپر میکنه یااسلامی که مرحم‌میشه روی زخم یتیمها؟ اسلام دفاع از مظلوم شبیه اسلام امام حسین ع یا اسلامی که جلوی چشمای بچه هاسر میُبرن؟؟ ارمیا: شاید اونا هم خودشون رو حق میدونن! شاید اونا هم دلیل دارن که افتادن دنبال گرفتن حقشون! مگه نمیگن حضرت زهرا )س( هم دنبال فدک رفت؟ اونا هم شاید طلب دارن؛ امام حسین ع هم رفت دنبال حکومت، حاجی دفاع از کشور یه چیزه اما آدمایی که به ما ربط ندارن یه طرف دیگه، اصلا تو کتابهاتون نوشته سوریه آزاد نمیشه؛ چرا الکی‌بریم بجنگیم! حاج علی: فدک حق بود که ضایع شد. فدک حق امامت بود و خلافت، اصلا خلافت و امامت جدا از هم نبود، از هم جدا کردنش؛ حق رو از حق دارش گرفتن، فدک یعنی حکومت مطلق امیرالمومنین، حکومت امام حسین ع ارمیا: اینکه شد موروثی و شاهنشاهی! مردم باید انتخاب کنن!! حاج علی: اونا آفریده شدن برای هدایت بشر!اونا بالاترین علم رو برای‌ هدایت بشر دارن، تو اگه بخوای یک نقاشی‌بکشی وقتی یه طرحی جلوته که از همه طرف بهش اشراف داری بهتر رسمش‌میکنی یا وقتی که فقط یک نقطه کوچیک از اون رو میبینی؟؟ اونا مشرف به همه ی دنیا هستن، همه‌ی حق و باطلها؛ به همه ی هستها و نیستها، به همه دروغها و راستیها؛ شاید سوریه آزاد نشه، اما مهم تلاش ما برای‌کمک به مظلومه. مهم تلاش ما برای حفظ حریم والبته، امام حسین ع ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
بزرگےمیگفٺ: قدردلاٺونوبدونید؛ هردلےبراےارباب‌نمیشڪنهـ م بخیر · · @modafehh
•🌤🌼• زیباترین‌عبارٺ‌دنیاسلام‌بود نامٺ‌همیشہ‌مستحق‌احترام‌بود ازلطف‌بیڪران‌شمامیڪشم‌نفس آقابدون‌عشق‌توڪارم‌تمام‌بود ♥️ @modafehh