eitaa logo
Modiryar | مدیریار
212 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
795 ویدیو
3 فایل
• پایگاه جامع مدیریت www.modiryar.com • مدیرمسئول دکتر مهدی یاراحمدی خراسانی @mahdiyarahmadi • مشاور @javadyarahmadi • اینستاگرام https://www.instagram.com/modiryar_com • تلگرام telegram.me/modiryar • احراز ارشاد http://t.me/itdmcbot?start=modi
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 عنوان: ✍ نویسنده: ⇦ فقط است که می‌تواند به زندگی معنا بدهد. چیزی که تا ابدالآباد وجود داشته باشد، معنا هم ندارد. به‌علاوه اگر پایانی وجود نداشته باشد، کلیتی هم وجود ندارد و وقتی کلیتی وجود نداشته باشد، هویتی هم وجود ندارد. اگر نابودنشدنی بودیم، نمی‌توانستیم در مقام فرد انسانی موجودیت داشته باشیم. با این تفاصیل مرگ برایمان اتفاق نیست. بخش لاینفکی از است. ⇦ اگر قرار است وجود داشته باشیم، مرگ هم باید باشد. پس مرگ نه‌تنها بدبیاری نیست -فاجعه‌ای نیست که از بیرون بر ما تحمیل شود و ما را نابود کند- بلکه پیش‌شرط است. بنابراین نمی‌توانیم، هم توقع داشته باشیم زندگیمان معنایی داشته باشد، هم از مرگ متأسف باشیم. چون تأسف از مرگ یعنی تأسف از . ⇦ این‌جا اطرافم پر از افرادی است که به‌ شدت بیمارند و بعضی‌ هاشان دارند می‌ میرند. برای این‌ها کار و زندگی چه اهمیتی دارد؟ پول، ثروت، موقعیت اجتماعی، تعریف و تمجیدهای دوستان یا کوفت و زهرمار دیگری که قبلاً دلشان بهش خوش بوده، برایشان چه اهمیتی دارد؟ همه‌ چیز‌ باد هواست. @modiryar
رابطه هوش با اراده 💢 هوش یکسره با تصمیمات اراده بیگانه است: رابطه با را می توان در این واقعیت باز شناخت که هوش اصلاً یکسره با تصمیمات اراده بیگانه است. هوش انگیزه ها را برای اراده فراهم می آورد؛ اما تنها بعداً و از این رو به شکل کاملاً پسینی، در می یابد که این ها چگونه عمل کرده اند، درست همان طور که شخصی با استفاده از معرف ها دست به آزمایشی شیمیایی می زند، و سپس در انتظار نتیجه می ماند. در واقع هوش چنان از آرای واقعی و تصمیمات سری اراده خودش برکنار می ماند که گاه تنها می تواند، همچون تصمیمات و آرای یک بیگانه، با تجسس و غافلگیری، اقدام به شناخت آن ها کند؛ و با جلوه گر ساختن خود، اراده را حیرت زده سازد، تا صرفاً به مقاصد واقعی آن پی ببرد. 💢 مثال: به عنوان نمونه، من نقشه ای ریخته ام، اما تردیدی هم در مورد آن دارم، از سوی دیگر، عملی بودن نقشه، به لحاظ امکانش، کاملاً نامعلوم است. زیرا وابسته به شرایط بیرونی است که هنوز نامشخصند. لذا در هر صورت اقدام به در خصوص آن عجالتاً غیر ضروری است، و از این رو من فعلا موضوع را مسکوت می گذارم. در این حالت اغلب نمی دانم که در خفا چه سخت به این نقشه دلبسته ام، و با وجود تردید، چه قدر مایلم که به اجرا در آید؛ به عبارت دیگر هوش من این را نمی داند. اما فقط بگذارید تا خبر خوشایندی درباره عملی بودن آن به گوش من برسد، و آنگاه ناگهان شادی عظیم و مقاومت ناپذیری در من پدید می آید، که در سرتاسر وجودم جاری می شود و سخت آن را فرا می گیرد، و مرا به حیرت می اندازد. زیرا من تنها حالا می فهمد که اراده ام چه دلبستگی سختی به آن نقشه داشته، و آن نقشه چقدر مطابق میل اراده ام بوده، و حال آن که هوشم همواره آن را به عنوان محتمل و سخت در معرض تردید می نگریسته است. 💢 نمونه‌ای دیگر: یا در موردی دیگر، من متعهد به پیمانی متقابل شده ام که باور دارم همخوانی زیادی با من دارد. همین طور که کار پیش می رود، مضار و دشواری ها خود را نمایان می سازند، و من به تردید می افتم که شاید از آن چه آن طور با به دنبالش بودم پشیمان شده ام. اما این طور خود را از شر این تردید خلاص می کنم که به خود اطمینان می دهم که، حتی اگر مجبور هم نبودم، باز به همین مسیر ادامه می دادم. اما بعد به طرز نامنتظری طرف مقابلم تعهد را زیر پا می گذارد، و من با حیرت مشاهده می کنم که این رویداد موجب خوشحالی و آسودگی بسیاری در من شده است. 💢 ما اغلب نمی‌دانیم چه می‌خواهیم و از چه می‌ترسیم: ممکن است سالها هوسی در سر داشته باشیم بی آن که آن را تایید کنیم و بگذاریم به روشن بیاید، زیرا هوش نباید چیزی درباره آن بداند، چون تصور خوبی که از خودمان داریم لاجرم به وسیله آن مخدوش می شود. اما هنگامی که آرزو برآورده شد، به واسطه لذتمان، البته همراه با نوعی احساس شرم، در می یابیم که این آن چیزی است که در آرزویش بوده ایم؛ به عنوان نمونه یکی از آشنایان که وارثش ما هستیم. 💢 گاهی نمی دانیم حقیقتاً از چه چیز هراس داریم: گاهی نمی دانیم حقیقتاً از چه چیز داریم، زیرا شهامتش را نداریم آن را به آگاهی روشن بیاوریم. در واقع ما اغلب در مورد انگیزه ای که به دلیل آن اقدام به کاری کرده یا از انجام آن سر باز می زنیم یکسره در اشتباه هستیم، تا این که سرانجام رویدادی راز را برایمان معلوم می کند، و می فهمیم که واقعی ما آن چیزی نبوده که تا به حال تصور می کردیم، بلکه چیز دیگری بوده که ما از پذیرش و تصدیق آن بیزار بوده ایم، زیرا به هیچ رو با تصویر خوبی که از خودمان در ذهن داشته ایم سازگاری نداشته است." www.modiryar.com @modiryar
به کجا می روم آخر؟ ✅ زندگی و زیباست و می تواند پر از طراوت و شادمانی باشد و لذت های فراوانی را به کام انسان بچشاند و حالش را خوب کند. اما این همه ی حقیقت خلقت نیست. کمی آن طرف تر که خیلی هم از ما دور نیست واقعیتی به نام «مرگ» وجود دارد که در کمین انسان است، به او بسیار نزدیک است و هر لحظه بدون خبر و بدون درنگ این احتمال وجود دارد که آدمی را در برگیرد و عمرش به پایان رسد. زن و مرد یا پیر و جوان هم ندارد. حتی آدمی ممکن است در کودکی و زمانی که هنوز طعم زندگی را آن چنان که باید و شاید نچشیده است جان به جان آفرین تسلیم نماید و دار فانی را وداع گوید. ✅ مرگ خواست خداست و در این خواست خدا هیچ تردید و تأخیری وجود ندارد و هیچ کسی یارای مقابله یا به تعویق انداختن آن را ندارد. آن چنان که در آیه 34 سوره مبارکه اعراف پروردگار می فرماید: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ؛ و براى هر امّتى اجل و سرآمدى است. پس هرگاه اجلشان فرا رسيد، نه مى‌توانند لحظه‌اى تأخير اندازند و نه پيشى گيرند.» در مواجه با انسان ها رفتارهای متفاوتی دارند. عده ای آن را انکار می کنند، گروهی از آن می ترسند، بخشی حتی حاضر نیستند به آن فکر کنند و دسته ای از انسان ها هم هستند که همواره مرگ را به یاد دارند و هر لحظه با اشتیاق آماده ی در آغوش کشیدن آن به سر می برند. ✅ شاید این جمله ی آخر عجیب یا حتی غیرواقعی به نظر برسد. اما باید گفت که واقعیت دارد. آن ها که معنای درست مرگ را درک کرده اند و زندگی فانی دنیا را بر مبنای مرگ زودهنگام خویش برنامه ریزی کرده اند و رفتارشان را با این دیدگاه تنظیم کرده اند نه تنها از مرگ هراسی ندارند بلکه هر لحظه در آن هستند. آن چنان که در دعای 40 صحیفه سجادیه به نقل از امام سید الساجدین(ع) دعایی با این مضمون نقل شده است که حضرت می فرماید: «خدایا ما را از فریب آرزوها در سلامت دار و از بدی‌هایش در امان دار و مرگ را در برابر دیدگان ما مجسم کن و یادش را برایم گاه گاه مگردان». ✅ یا در کلمات علیه‌السلام آمده است که فرمود: «وَاللهِ لاَبْنُ أَبی‌طالِبٍ آنَسُ بِاْلَمْوتِ مِنَ الطّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ؛ به خدا سوگند، قطعاً علاقه پسر ابی‌طالب به مرگ، از علاقه کودک به پستان مادر، بیشتر است» البته این قطعاً به معنای نفی زندگی دنیایی نیست بلکه بدان معناست که آدمی برای این عمر کوتاه و جهان فانی خلق نشده است و هدفی والاتر و کامل تر در جهانی دیگر دارد. از این رو باید همواره به یاد مرگ باشد و بداند رفتار، گفتار و تصمیم هایش باید به صورتی باشد که علاوه بر تأمین هر چه بهتر زندگی در دنیا آخرت او را نیز آباد کند همان گونه که در حدیثی مشهور دنیا به مثابه «مزرعه ی آخرت» توصیف می شود. ✅ یاد مرگ است، مانع یکه تازی انسان می شود، سبب اصلاح رفتار است، مانع رویاپردازی بی اساس و مال اندوزی بی فایده می گردد، موجب بهبود روابط بین آدم هاست و بشارت دهنده ی زندگی جاودان در جهانی دیگر و والاتر برای انسان هاست. پس از مرگ نهراسید، آن را بشناسید، به یادش باشید و در لحظه ی موعود آن را با اشتیاق در آغوش بگیرید که انسان را همچون پلی به آن سوی خلقت در جهانی دیگر می برد. حسن ختام این نوشتار چند بیتی از مولوی است که در آن تعلق وجود آدمی را به جهان ملکوت می داند و جسم و بدن انسان در دنیا را همچون قفسی برای پرواز روح می شمارد که با مرگ و فروریختن این چهاچوب جسمانی انسان می تواند اوج بگیرد، تعالی یابد و به سوی ملکوت اعلی پرواز کند و در جوار رحمت حق آرام گیرد. روزها فکر من این است و همه شب سخنم / که چرا غافل از احوال دل خویشتنم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود / به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟ مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم 🔺منبع: ، 🔻پنجشنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، شماره ۴۲۰۲ www.modiryar.com @modiryar