کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○روایات عامه(اهلسنت) دربارهی امامان دوازدهگانه و منزلت ویژهی علی علیهالسلام○□
#ویژه_بزرگداشت_عید_غدیر
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره:
□○در بیست حدیث از بیست صحابی آمده است که پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «أَلْخُلَفآءُ بَعْدِی إِثْنی عَشَرَ کلهُمْ مِنْ قُرَیشٍ؛ خلفا و جانشینان بعد از من دوازده نفر هستند که همگی از قریش میباشند».
□○و همین روایت را ابوبکر و عمر و عثمان نیز نقل کردهاند.
□○همچنین به دو طریق که در یکی از آنها راوی آن ابوبکر مستقیماً از حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت میکند، آمده است: «مَنْزِلَةُ عَلِی مِنی، کمَنْزِلَتِی مِنْ رَبی؛ مقام و منزلت علی علیهالسلام نسبت به من، همانند منزلت من نسبت به پروردگارم میباشد».
□○و این حدیث در کتاب «صواعق محرقه» (تألیف ابنحجر عسقلانی) از کتب عامه نیز نقل شده است. خوب است کتابهایی که این حدیث در آنها آمده، جمعآوری شود تا به حد تواتر برسد. این حدیث از لحاظ متن از «حدیث منزلت» بالاتر است، هر چند حدیث منزلت از حیث سند از او بالاتر و متواتر است.
□○در محضر بهجت، ج٢، ص١٨٨و١٨٩○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□آيات ۱ - ۹، سوره همزه□
□رد پندار غلط انسانى كه خيال مى كند مال دنيا به او جاودانگى مى بخشد□
□((يحسب ان ماله اخلده )) - يعنى او خيال مى كند #مالى كه براى روز مبادا جمع كرده زندگى #جاودانه به او مى دهد، و از #مردنش جلوگيرى مى نمايد، بنابر اين منظور از جمله ((اخلده )) كه صيغه ماضى است ، معناى مضارع - آينده - است ، به قرينه جمله ((يحسب )) كه آن نيز مضارع است .
□پس انسان نامبرده به خاطر اخلاد در ارض و چسبيدنش به زمين و زندگى مادى زمينى ، و فرو رفتنش در آرزوهاى دور و دراز، از مال دنيا به آن مقدارى كه حوائج ضرورى زندگى كوتاه دنيا و ايام گذراى آن را كفايت كند قانع نمى شود، بلكه هر قدر مالش زيادتر شود #حرصش تا بى نهايت زيادتر مى گردد، پس از ظاهر حالش پيداست كه مى پندارد مال ، او را در دنيا #جاودان مى سازد، و چون جاودانگى و بقاى خود را دوست می دارد، تمام همش را صرف #جمع مال و شمردن آن مى كند، و وقتى جمع شد و خود را بى نياز احساس كرد، شروع به #ياغى_گرى نموده ، بر ديگران تفوق و #استعلا مى ورزد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: ((ان الانسان ليطغى ان راه استغنى ))، و اين استكبار و تعدى اثرى كه براى آدمى دارد همز و لمز است.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□آيات ۱ - ۹، سوره همزه□ □رد پندار غلط انسانى كه خيال مى كند مال دنيا به او جاودانگى مى بخشد□
□آيات ۱ - ۹، سوره همزه□
□از اينجا روشن مى گردد كه جمله ((يحسب ان ماله اخلده )) به منزله تعليل است براى جمله ((الذى جمع مالا و عدده ))، و مى فهماند اگر مال پشيز دنيا را جمع مى كند و مى شمارد، انگيزه و علتش #پندار غلطى است كه دارد، و اين #خطاى_عمليش مستند به خطاى #فكرى او است ، كه پنداشته مال او را جاودان مى سازد،
□و نيز جمله ((الذى جمع ...)) به منزله تعليل است براى جمله ((ويل لكل همزه لمزه ))، و مى فهماند علت اينكه ويل را نثار هر همزه و لمزه كرديم اين است كه او مال پشيز دنيا را جمع مى کند و می شمارد.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□آيات ۱ - ۹، سوره همزه□ □از اينجا روشن مى گردد كه جمله ((يحسب ان ماله اخلده )) به منزله تعليل اس
□آيات ۱ - ۹، سوره همزه□
□َكلا لَيُنبَذَنَّ فى الحُْطمَة□ِ
□اين جمله ردع و #تخطئه پندار غلط او است ، كه مى پندارد مال ، جاودانه اش مى كند، و لام در كلمه (( #لينبذن )) لام سوگند است ، و واژه ((نبذ)) به معناى پرت كردن و دور انداختن چيزى است . و كلمه ((حطمه )) (بر وزن همزه و نيز بر وزن لمزه و نكحه و ضحكه ) صيغه مبالغه است ، و مبالغه در حطم شكستن ) را مى رساند، البته به معناى خوردن هم استعمال شده ، و اين كلمه يكى از نامهاى جهنم است چون جمله ((نار اللّه الموقده )) آن را به آتش جهنم تفسير كرده .
□و معناى آيه اين است كه : نه ، او اشتباه كرده ، مال دنيايش جاودانش نمى سازد، سوگند مى خورم كه به زودى مى ميرد و در حطمه اش پرت مى كنند.
□وَ مَا أَدْرَاك مَا الحُْطمَة□ُ
□و تو نمى دانى حطمه چه حطمه اى است ؟! اين جمله تعظيم و هول انگيزى حطمه را مى رساند.(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت ششم)○□ □○وادی #منا سرزمین آرزو و عشق و دلدادگی و محبّت است. چون عرصهی
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت هفتم)○□
□○عید قربان عید قربانی شدن و اهل #قرب شدن است و به قرب راه پیدا نمیکند، مگر کسی که آمادهی قربانی شدن باشد. راهِ تقرّب قربان شدن است.
□○اگر کسی میخواهد به دوست راه بَرد، باید آمادهی قربان شدن در راه دوست باشد؛ باید همهی وجودش را در طبق #اخلاص نهد و آرزومندِ این باشد که این پیشکش و هدیهی ناقابلی را که به آستان دوست تقدیم میکند، از او بپذیرد.
□○ #عید_قربان عید قرب و نزدیک شدن از راه قربان شدن است. لذا مستحبّ است وقتی حاجی خودش گوسفند را سر میبرد یا اگر خودش ذبح بلد نیست و ذبح را نیابتاً به کسی میسپرد، دستش را روی دست کسی که گوسفند را ذبح میکند بگذارد و نیّت کند که نفس خود را ذبح میکند؛ انّیّت و انانیّت خود را ذبح میکند. از این پس منی در وجودم نیست؛ هرچه بارقهای از من در وجودم بود همه رفت.
□○لذا در روایات داریم به ازای هر عضو قربانی یک عضو قربانیکننده از آتش دوزخ نجات پیدا میکند. پس گویا قربانی خود اوست و نفسِ امّارهی فرد است که در پیشگاه الهی سر بریده میشود. دیگر منی ندارد؛ داعیهای ندارد؛ خطّی به دور خویشتن نکشیده است که او را از گسترهی هستی متمایز کند. تمام تعیّنات را با قربان کردن فرو میریزد.
□○این خطّی که به دور خود کشیدهایم که ما را تعریف میکند؛ اسم من چیست؛ فامیلیام چیست؛ فرزند چه کسی هستم؛ اهل کجا هستم؛ چه تحصیلاتی دارم؛ چه شغلی دارم؛ چه عنوان اجتماعییی دارم؛ و ...؛ اینها همان خطّی است که به دور خود کشیدهایم؛ یک خطّ وهمی که اگر پاک شود، به بیکرانهی هستی متّصل میشویم.
□○مثل یک دایره که با گچ روی تختهسیاه کشیده شده باشد. آنچه سطح این دایره را از کلّ تختهسیاه متمایز کرده است، خطّ سفیدی است که به شکل دایره کشیدهایم. اگر این خط را پاک کنیم؛ آن دایره به کلّ تخته سیاه متّصل است. پس اگر بتوانیم خطّی را که به دور خود کشیدهایم پاک کنیم؛ خود را از تعیّنات وهمی نجات دهیم، به بیکرانهی هستی وصل میشویم.
□○قربان شدن یعنی این؛ یعنی همهی تعیّنات خویش را سر بریدن؛ آثاری از انّیّت و انانیّت برجا نماندن.
□○حاجی، قاصد، سالک، سائر الی الله اگر به این سه کار موفّق شد؛ یعنی هم با شیطان که دشمن قسم خورده است و بر قسم خود جدّی و استوار ایستاده است؛ «عَدُوٍّ لَکُمْ» «اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» اگر این دشمن قسمخورده را به دشمنی شناخت و با همهی وجود در برابر او ایستاد و مقاومت کرد؛ از سوی دیگر، نقطهی آسیبپذیری که بعضی از مکاتب به آن چاکرا¬ میگویند و نقطهی نفوذ شیطان است که در شخص وجود دارد؛ از بین برد. اصل این نقطه انانیّت ماست.
○مادر بتها بت نفس شماست
○چون که آن بت مار و این بت اژدهاست
□○اگر توانست نفس را از پا درآورَد؛ یعنی اگر از بیرون شیطانِ حملهور و از درون نقطهی نفوذ و آسیبپذیر وجودش را از بین برد، موجود رویینتنی میشود که هیچ دشمنی بر او قدرت غلبه و پیروزی ندارد.
#ادامه_دارد...
□○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری●□
#ولایت_علی....
□●ولايت على، نه على را دوست داشتن كه فقط على را دوست داشتن است.
ولايت على، على را سرپرست گرفتن و از هواها و حرفها و جلوهها بريدن است.
□●و اين ولايت، ادامهى ولايت حق است و دنبالهى توحيد، آن هم توحيدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ كه توحيد در درون انسان، هواها و حرفها و جلوهها را مىشكند؛ هواهاى دل و حرفهاى خلق و جلوههاى دنيا را.
و در جامعه طاغوتها را كنار مىريزد
و در هستى خدايان و بتها را.
□●در اين حد، موحد، جز خدا كسى را حاكم نمىگيرد. جز وظيفه چيزى او را حركت نمىدهد. هيچ قدرت و ثروت و جلوهاى در روح او موجى نمىآورد و هيچ دستورى او را از جا نمىكَنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، از هر زبانى كه اين دستور برخيزد و از هر راهى كه اين امر برسد.
□●و هنگامى كه روحى به آزادى رسيد و جز امر حق امرى نداشت و جز خواست او خواهشى نداشت، اين روح به ولايت مىرسد و به سرپرستى مىرسد و دستور او و حتى نگاه او در دلهاى موحد عاشق، حركت مىآفريند.
□●و اين است كه رسول به ولايت رسيد و به اولويت رسيد؛ كه النَّبىُ أَوْلى بِالمُؤمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ.
و اين است كه على به ولايت مىرسد؛ كه: مَنْ كُنْتُ مَولاه فَهذا عَلىٌّ مَولاه
□● #غدیر، صفحه ۱۳●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت علی علیه السّلام اهل سنّتی را که نه محبّت او را دارند و نه عداوتش را و اخلاق و اعمال خوبی هم دارند، به درجه ی هشتم بهشت که نازلترین مرتبه ی بهشت است، میبرد.
■●علی به همه فیض میدهد. دشمنان و معاندین، خودشان خود را کنار میکشند و محروم میکنند و الاّ علی علیه السّلام دشمن نمیشناسد. معاند میگوید: اَلنَّارُ وَ لاَ العَارُ: به آتش دوزخ تن میدهم؛ امّا به ننگ رفتن زیر بار علی تن نمیدهم. من در جهنّم میمانم و دنبال علی به بهشت نمیروم.
■●ولی بقیه پشت سر ائمّه علیهم السّلام از جهنّم عبور میکنند و به بهشت وارد میشوند. نکند تو هم در دنیا بگویی فرمان علی را نمیبرم، چون آبرویم پیش اهل دنیا میرود.
■●مصباح الهدی _ اهل بيت علیه السلام ص ٢٨٤●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□اسم امام هادی علیه السّلام علیّ بن محمّد است؛ حضرت را با القاب مختلفی خواندهاند؛ دو لقب مشهور ایشان، هادی و نقی است. یعنی هدایتگر و پاک. لقبهای دیگری هم دارند: لقب امین دارند که لقب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است؛ لقب فقیه و مُؤتَمَن دارند؛ یکی دیگر از لقبهای ایشان طیّب است. کنیه حضرت، ابوالحسن ثالث است؛ چون امام کاظم علیه السّلام ملّقب به ابوالحسن اولی یا اوّل هستند؛ امام هشتم، امام رضا علیه السّلام ملقّب به ابوالحسن ثانی هستند و امام دهم به ابوالحسن ثالث مکنّی هستند...
#مناسبات_ماه_ذیالحجه
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 252-244 بقره قسمت پنجم
بخش پنجم
● عوامل ديگرى كه در گذشته و در عصر حاضر موجب بدگمانى به تاريخ نقلى شده اند
از آن دو عامل گذشته ، عواملى ديگر هست كه باعث فساد و بى اعتبارى تاريخ شده ، از آن جمله يكى نبودن وسائل گرفتن خبر، و ديدن واقعه ، و ضبط و نقل آن براى ديگران ، و تأليف كتابى درباره آن ، و حفظ و نگهدارى آن كتاب از پوسيدن و دگرگونى و گم شدن ، بوده است ، و این عوامل هر چند امروز در بين نيست (و در اين عصر به آسانى مى توان اخبار آن طرف دنيا را در اين طرف گرفت ، و حتى با چشم ديد، و آن را به سهولت ضبط نمود، و به وسيله رسانه هاى گروهى انتشار داد، و در اسرع وقت چاپ نموده و در كتابخانه هاى مدرن از پوسيدن و دگرگونگى و گم شدن حفظش كرد) چون شهرها به هم نزديك شده و وسائل ارتباط بسيار و نقل و انتقال و تحول آسان گشته ،
ليكن بلاى تاريخ ، از جهتى ديگر عمومى شده ، و آن مساله سياست است ، كه در تمامى شئون زندگى انسان مداخله مى كند، و چرخ دنياى امروز بر محور سياست (كه خود فنى ازفنون شده است ) دور مى زند، و با تحول آن ، همه اخبار دنيا ناگهان از حالى به حالى مى شود و اين خود عاملى بزرگ و دردى بى درمان است كه آدمى را نسبت به تاريخ بدگمان مى سازد، حتى تاريخ را به سقوط تهديد مى كند.
وجود نواقص و يا به عبارتى ديگر، نواقصى كه براى تاريخ نقلى شمرديم علت عمده بى اعتنائى علماى امروز نسبت به تاريخ است ، و باعث شده كه دانشمندان بطور كلى از تاريخ نقلى دورى نموده به تاريخ زمينى (يعنى باستان شناسى ) روى آوردند و اين علم هر چند از پاره اى اشكالات كه در كار تاريخ نقلى بود سالم و به دور است مثلا دستخوش مداخلات حكومت ها نشده ، و ليكن از بقيه اشكالات خالى نيست ، براى اينكه اين دانشمندان نيز داراى احساسات و تعصب هائى هستند، اينها نيز تحت تأثر سياست ها قرار مى گيرند، پس آنچه كه از اسرار باستان شناسى خود افشا مى كنند نمى تواند مورد اعتماد قرار گيرد، ممكن است در آنچه افشا مى كنند و در آنچه كتمان مى نمايند و تغيير و تبديل مى دهند، اعمال سياست كنند، يعنى چيزى را افشا كنند كه واقعيت نداشته باشد، و چيزهائى را كه واقعيت دارد كتمان نمايند، و يا در آن تغيير و تبديلى بدهند.
اين بود حال تاريخ و عوامل متعددى كه از جهات مختلف ، آن را تباه كرده و تا ابد هم قابل اصلاح نيست .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 466
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●وظیفهی ما در روزهای پُر فتنه●■
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره:
■●ائمه علیهم السلام برای این روزهای پُرفتنه تکلیف ما را مشخص کرده اند، و ما را حیران و سرگردان به حال خود وا نگذاشتهاند. فرموده اند در صورت اختلاف، با حزب و فرقه ای باشید که با علی علیه السلام است.
■● #سؤال: فرض این است که همه ی احزاب و فرقه ها از علی و راه و خط علی علیه السلام دم می زنند، در این صورت تکلیف چیست؟
■● #جواب: باید با عینک احتیاط راه رفت و خوب تشخیص داد کدام اقرب به علی و مرام علی علیه السلام و راستگوتر است ...
■●در محضر بهجت،ج۳، ۲۹۹●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□آیات ۹-۱ ، سوره همزه□
□معناى اينكه در وصف آتش جهنم فرمود: ((التى تطلع على الافئده )) و معناى ((فى عمد ممدده ))
□نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتى تَطلِعُ عَلى الاَفْئِدَة□ِ
□((ايقاد نار)) به معناى #شعله ور ساختن آتش است . و كلمه ((اطلاع و طلوع بر هر چيز)) به معناى #اشراف بر آن چيز، و ظاهر شدن آن است ، و كلمه ((افئده )) جمع كلمه (( #فواد)) است كه به معناى قلب است و مراد از #قلب در اصطلاح قرآن كريم (عضو صنوبرى شكل كه تلمبه خون براى رساندن آن به سراسر بدن است نيست بلكه ) چيزى است به نام #نفس_انسانيت ، كه شعور و فكر بشر از آن ناشى مى شود.
□و گويا مراد از ((اطلاع آتش بر قلوب )) اين است كه آتش دوزخ #باطن آدمى را مى سوزاند، همانطور كه ظاهرش را مى سوزاند، به خلاف آتش دنيا كه تنها ظاهر را مى سوزاند. قرآن درباره #سوزاندن آتش جهنم فرموده : ((و قودها الناس و الحجاره )).
□إِنهَا عَلَيهِم مُّؤْصدَةٌ□
□يعنى آتش بر آنان #منطبق است ، به اين معنا كه از آنان احدى بيرون آتش نمى ماند،
و از داخل آن نجات نمى يابد.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□آیات ۹-۱ ، سوره همزه□ □معناى اينكه در وصف آتش جهنم فرمود: ((التى تطلع على الافئده )) و معناى ((فى
□آیات ۹-۱، سوره همزه□
□فى عَمَدٍ مُّمَدَّدَةِ□
□كلمه (( #عمد)) - با فتحه عين و فتحه ميم - جمع عمود ( #ستون ) است ، و كلمه ((ممدده )) اسم مفعول از مصدر تمديد است ، و تمديد مبالغه در مد (كشيدن ) است .
بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از ((عمد ممدده )) #گل_ميخ _هايى است كه اهل عذاب را ميخكوب مى كند.
بعضى ديگر گفته اند: عمد ممدده تنه هاى درختان است كه چون مقطار، زندانى را با آن مى بندند، و مقطار چوب و يا تنه درختى بسيار سنگين است ، كه در آن سوراخهايى باز مى كردند تا پاهاى دزدان و ساير مجرمين زندانى را در آن سوراخها كنند، بعضى ديگر معانى ديگرى براى آن كرده اند.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت هفتم)○□ □○عید قربان عید قربانی شدن و اهل #قرب شدن است و به قرب راه پید
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت
هشتم)○□
□○وقتی سر تراشید، یعنی تن به بندگی و عبودیّت داد. سر تراشیدن در فرهنگ امروز بشری هم نوعی خواری را میرساند. مجرمینی را که دستگیر میکنند، سرشان را میتراشند؛ این نوعی خواری و ذلّت است.
□○وقتی حاجی هم با شیطان بیرون و هم با شیطان درون به مصاف پرداخت و در این نبرد غالب شد؛ میگوید خدایا من نبودم؛ من کهام که با شیطان بیرون مقابله کرده باشم؟! من کهام که بر شیطان درون غلبه کرده باشم؟! چون اینجا نقطهی خطرناکی است.
□○بعضی از کسانی که در مسیر سلوک بودهاند با بعضی از موفّقیّتهایی که در طی گردنههای سلوک نصیبشان شده است، دچار عُجب و غرور شدهاند و به انیّت و انانیّت دچار شده و ادّعای مقاماتی کردهاند. اینجاست که سر میتراشد؛ یعنی میگوید خدایا من ذلیل توام؛ من عبد توام؛ من کیستم؟! همه چیز تویی؛ هرچه هست تویی. کسی که اینگونه شد؛ از خود خالی شد و خود را در درون خویش سر برید و فریب شیطان را نخورد؛ وجودش که از خود تهی شد، از دوست پر میشود.
□○معنیِ #قربان و #قرب یعنی این. این قرب قربِ بسیار عجیبی است. بهقدری نزدیکی حاصل میشود که دوگانگی از بین میرود.
□○روزی سالکی بود و محبوبی بود؛ این سالک میخواست به آن محبوب برسد؛ امّا با قربانی شدن، یگانگی حاکم شد؛ این فوق قرب است. قرب وقتی است که دو چیز باشند و به هم نزدیک شوند. امّا در اینجا دو تا نیستند؛ منی وجود ندارد؛ او رفت؛ همه چیز شد او. و این قرب عجیبی است. فرمود: «اِذا سَاَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإنِّی قَرِيبٌ»
دوست نزدیکتر از من به من است
□○این میوهی قربانی شدن است؛ از خود خالی و از او پر شدن. همهی وجودش میشود او و به مقام خلافت و ولایت میرسد. مقام خلیفة اللّهی میوهی همین سیر است. روز عید قربان روزی است که ابراهیم خلیل علیه السلام به امر الهی بر حنجر فرزند محبوبش اسماعیل علیه السلام خنجر نهاد تا به فرمان خدا او را ذبح کند؛ هم پدر سمبل تسلیم مطلق است؛ هم فرزند.
□○وقتی این #تسلیم حاصل شد؛ وقتی از قربانگاه استقبال کردند و برای قربانی آماده شدند، شایستگی امامت و خلافت فراهم آمد و ندا رسید؛ «اِنِّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً» .
□○روز عید قربان روز نیل ابراهیم خلیل علیه السلام به مقام امامت است.اینجاست که عبد به مقام خلافة اللّهی که مقام شایستهی سالک الی الله و عبد خداست دست پیدا میکند. حال که این موفّقیّت حاصل شد؛ به یُمن این موفّقیت، خدای متعال سه شب سالک موفّق را در منا میهمان میکند.
□○وقوف در منا میهمانی پیروزی در سیری است که سالک طی کرده است. صاحبخانه و میزبان خداست و او سالک به مقصد رسیده را سه شب میهمان میکند. در منا روزهای بعد عمل آنچنانییی وجود ندارد؛ جز اینکه رمی جمرات میکنند و برمیگردند و فقط وقوف مهم است.
#ادامه_دارد...
□○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵○□
#ماه_ذی_الحجه
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●همین مقدار که بدانیم خداوند
مانع و دافع و صانع و نافع و شافع و قاضی و حبیب و طبیب و خبیر و بصیر و صبور و شکور و رئوف و عطوف است کافی نیست.
□●بلکه باید خود مظهر تمامی این اسماء و صفات شده و از درون خود این اسما و صفات را به دیگران بشناسانیم.
□●شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری●□
#زير_بناى_ولايت
□●زير بنا و سرّ آن همه فداكارى و جانبازى شيعه در طول تاريخ همين شناخت و همين يافت برهانى و عينى است.
□●١ - او مىداند كه ولى بيش از او به او علاقه دارد.
□●٢ - و بيش از او به منافع او آگاهى دارد، لذا امر او را هر چه باشد مىپذيرد و دستور او را هر چه باشد گردن مىنهد و حتى به ميان آتش مىنشيند و به استقبال مرگ مىرود.
□●مگر نه اين است كه مىميريم؟ پس بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه زندگىهايى را بارور كند و بهرههايى بياورد. مگر نه اين است كه ما از كسى چيزى اطاعت مىكنيم، پس بگذار اطاعت از آگاهِ دلسوز و مهربان باشد.
شناخت آگاهى و دلسوزى، اطاعت را، تسليم را بدنبال مىكشيد
□●غدیر، صفحه ۱۷●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●آموزههای غدیر - بخش اوّل●■
#آموزهی_اوّل:
■عادلانه و منصفانه قضاوت کردن و اعطای حق به ذیحق■
■غدیر به ما درس میدهد که حق را به حقدار دهیم. همهی بحث ما در غدیر این است که امیرالمؤمنین علی علیه السّلام استحقاق ولایت و خلافت امّت را دارند؛ دیگران استحقاق ندارند و نباید بر مسند خلافت بنشینند.
■روح غدیر، سپردن حق به ذیحق و دادن حق به حقدار است.
■بنابراین این نکته را به یاد داشته باشیم که اهل غدیر کسی است که در زندگی، حق را به ذیحق میدهد. مثلاً در داوریهای ذهنی، همین الآن ممکن است من در رابطه با دوستانی که در محضرشان هستم، قضاوتی در ذهن داشته باشم. اگر اهل غدیر و تربیت شدهی غدیر باشم، باید این قضاوت، بهجا و عادلانه باشد. اگر بین دو نفر داوری میکنم و میخواهم یکی را بر دیگری برتری دهم، باید برای کسی که به راستی برتر است، فضیلت قائل شوم.
■در بیرون هم همینطور است؛ اگر خواستیم به کسی منصبی دهیم، کسی را در جایگاهی قرار دهیم و یا به کسی مسئولیّتی بسپاریم؛ تربیت شدهی مکتب غدیر به کسی این مسئولیّت را میسپارد که به راستی ذیحقّ و ذیصلاح است.
■آموزهی غدیر این است که در داوریهای بین دیگران، عادلانه، و در داوری بین خودمان و دیگران، منصفانه داوری کنیم. نمیشود بگوییم من معتقد به غدیر هستم؛ امّا حق را به غیرذیحق دهم؛ جایی که بین خودم و دیگران داوری میکنم، به سود خودم و جایی که بین دو نفر دیگر است، ناعادلانه و به سود کسی که حق متعلّق به او نیست، داوری کنم. ما میگوییم حق اقتضاء میکند که امیرالمؤمنین علی علیه السّلام بر مسند خلافت بنشینند.
#ادامه_دارد ....
■●استاد مهدی طیّب۸۷/۰۹/۲۸●■
#غدیرخم
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل #دولابی○□
□○علی و فرزندانش علیهم السّلام معلّم فطرتند؛ معلّم همان موادّی هستند که خدا ما را از آن آفریده است.
□○بدن مال طبیعت است و دل مال محمّد و آل محمّد علیهم السّلام است.
□○دوستان اهل بیت علیهم السّلام دلشان از طینت محمّد و آل محمّد است. طین غیر از تراب و خاک معمولی است؛ خاک بسیار پاک و طیبی است.
☑️محمّد و آل محمّد علیهم السّلام معلّم طینت و فطرتند.
□○فطرت که یک حقیقت مخفی در سِرّ شماست، چنین معلّمی هم که در سِرّ شماست لازم دارد.
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب
#اهل_بیت_علیهمالسلام○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#غدیر
○دلاورمرد می خواهد از این باده نیوشیدن
○سپر را روبروی تیغ ابرویش نپوشیدن
○بسان شیر شرزه بر صفوف خصم جوشیدن
○که دارد زهره ی آنکه جگر از عبدود گیرد
○به روی کفر شمشیر هوالله احد گیرد
○که هست این صف شکن یل شیرآهنکوه جز حیدر
○که هست این بیرق در آسمان نستوه جز حیدر
○که هست این در وجود مصطفی چون روح جز حیدر
○علی حُبّهُ جُنّه، قسیم النار و الجَنّه
○وصی مصطفی حقا، امام الانس والجِنّه
○به زیر باء بسم الله نقطه مرتضی باشد
○و این یعنی علی چیزی نمانده تا خدا باشد
○یداللهی که چون خالق به خلقت آشنا باشد
○کدامین مکتب توحید دینی اینچنین دارد
○فقط شیعه امیرالمومنینی اینچنین دارد
○زمین دیده است خاک زیر پاهایش گهر می شد
○به هر سنگی نظر می کرد عیسی وار زر می شد
○زمان جنگ با کفار اول او سپر می شد
○اگر چه شاه مردان، صف شکن؛ مولی الموالی بود
○دم سهم غنیمت جای او بد جور خالی بود
○علی شیر خدا بود از خطر کردن نمی ترسید
○به وقت فتنه ها می ایستاد اصلان نمی ترسید
○درون غار پیش مصطفی چون زن نمی ترسید
○خدا بر حیدر خود لا فتی الا علی گفته
○شب لیل المبیت آقای ما جای نبی خفته
○علی در خلوت قرب خدا با حق هم آغوش است
○حقیقت دور او همچون غلامی حلقه در گوش است
○زبیر و طلحه باشی، شمع بیت المال خاموش است
○علی اول خودش را با عدالت روبرو می کرد
○لباس و کفش او پاره اگر می شد رفو می کرد
○خدا می خواست مردم قیمتی باشند، جیفه نه
○نبی فرمود بعد از من غدیر آری، سقیفه نه
○علی خانه نشین و هر کسی باشد خلیفه نه
○مدینه با سقیفه دین خود را پای شرکش داد
○علی را هر که پس زد فاطمه فتوای شرکش داد
#یاعلی
#امیر_عظیمی
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei