eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هفتم)●■ ■●نكته‌ای بگويم شايد بد نباشد، بشنويد. يك‌بار كه
■● (قسمت هشتم)●■ ■●زمينه‌هايی كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و بعد هم ولايتعهدی يزيد را تثبيت كند: ■● ۱-یکی سطح پايين مردم بود؛ سطح فكر مردم پايين بود. درك دينی مردم پايين بود؛ خصوصاً در شام. البتّه این هم تکرار بحث‌هایی است که سال‌های قبل گفته‌ایم. شام اصلاً عجيب و غريب است. شام شهری است كه معاويه روز چهارشنبه اعلام می‌كند می‌خواهيم نماز جمعه بخوانيم، همه‌ی مردم هم میآيند به معاويه اقتدا ميكنند و روز چهارشنبه نماز جمعه میخوانند! يعنی سطح فهم دينی اين‌طور است. فهم دين پايين است. خصوصاً در شام كه اصلاً می‌دانید، اسلام با بنی اميّه وارد سرزمين شام شد. ولذا مردم شام، اسلام را به روايت بنی‌اميّه شناختند و به آن ايمان آوردند. اسلام انحرافی، اسلام اشرافيّت، اسلام ظلم، اسلام تبعيض، اسلام تاراج، اسلام شهوترانی، اسلام ميگساری، اين اسلام را شناختند. سطح فهم دينی به‌شدّت پايين بود؛ به‌شدّت پايين بود؛ قدرت تجزيه و تحليل مسائل به‌شدّت در مردم پايين بود. این یک معضل بود كه به معاويه امكان داد آن نيّت شومش را محقّق كند. ■● ۲-دومين چيزی هم كه امكان داد حكومت خودش را مستقر و ولايتعهدی يزيد را هم تثبيت كند، روحيّه‌ی است كه بين عرب رايج بود. اين هم از آن معضلات جدّی است. متأسّفانه فرصت نیست و زمانمان محدود است؛ والاّ ریشه‌ی این را در نشان می‌دادم که چگونه همین روحیّه‌ی قبيله‌گرايی آنجا کار کرد! و در طول تاريخ اسلام مؤثّر بوده است. متأسّفانه اين خلق و خوی در بين عرب حاكم بود كه اهالی هر قبيله‌ای مطيع محض رئيس قبيله‌شان بودند؛ گوسفندوار دنبال رئيس قبيله‌شان حركت می‌كردند و در نتيجه شما برای اینکه يك قبيله را به يك سمت بكشانيد، كافی بود رئيس آن قبيله را بكشانيد و اين نكته را خوب فهميد. با پول‌های هنگفتي كه از بيت‌المال مسلمين به تاراج برده بود، به رؤسای قبايل هديه مي‌داد و اينها را می‌خريد. در خود كوفه هم با همين پول‌ها كار كرد؛ يعني بسياری از مردم كوفه كه آمدند كربلا و با امام حسين عليه السلام جنگيدند، آدم‌های نفهم بی‌شعوری بودند كه چون ابن‌زياد توانست رئيس قبيله‌شان را با پول بخرد، اينها هم دنبال رئيس قبيله‌ راه افتادند و به كربلا آمدند و با امام حسين عليه السلام جنگيدند. اين نكته را هم معاويه خوب درك كرده بود ولذا با پول آنها را خريد. رؤسای قبایل را خرید و به تبع آنها، اعضای قبايل از رئيسشان تبعيّت كردند و از حكومت معاويه و ولايتعهدی يزيد حمايت كردند. ■●۳-سومين نكته هم مردم بود كه اشاره کردم؛ ايمان كه ضعيف باشد، انسان هم راحت خود را مي‌فروشد، هم می‌ترسد، هم تطميع می‌شود، هم اغراض و اهدافش در زندگی، رضايت خدا و فرمانبری از دستورات الهی نيست. غرض و هدفش رسيدن به تمنيّات مادّی و دنيويش است. ... ■● ۹۷●■
۲۹ محرّم رسیدن کاروان اُسرا به شام در این روز اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شام رسیدند. (۱) ابراهیم بن طلحة بن عبدالله جلو آمد و به امام زین العابدین علیه السلام نزدیک شد، و کینه هایی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت : دیدی غلبه با کیست ؟ حضرت فرمودند : اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است. (۲) ■منابع : ۱. قلائد النحور : ج محرّم و صفر، ص ۳۳۶. ۲. بحار الأنوار : ج ۴۵، ص ۱۷۷.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه 255 سوره بقره قسمت سوم بخش اول ● تأثير علل و اسباب طبيعى به اذن و تأثير و تصرف خدا منتهى مى گردد از اين توهم چنين جواب داده شده كه تصرف اين علل و اسباب در اين موجودات و معلولها خود وساطتى است در تصرف خدا، نه اينكه تصرف خود آنها باشد، به عبارتى ديگر علل و اسباب در مورد مسببات شفاء دهندگانى هستند كه به اذن خدا شفاعت مى كنند و شفاعت (كه عبارت است از واسطه اى در رساندن خير و يا دفع شر و اين خود نوعى تصرف است از شفيع در امر كسى كه مورد شفاعت است ) وقتى با سلطنت الهى و تصرف الهى منافات دارد كه منتهى به اذن خدا نگردد، و بر مشيت خداى تعالى اعتماد نداشته باشد، بلكه خودش مستقل و بريده از خدا باشد، و حال آنكه چنين نيست براى اينكه هيچ سببى از اسباب و هيچ علتى از علل نيست ، مگر آنكه تأثير آن به وسيله خدا و نحوه تصرفاتش به اذن خدا است ، پس در حقيقت تأثير و تصرف خود خدا است ، پس باز هم درست است بگوئيم در عالم به جز سلطنت خدا و قيوميت مطلق او هيچ سلطنتى و قيوميتى نيست ، (عز سلطانه ). و بنابر بيانى كه ما كرديم شفاعت عبارت شد از واسطه شدن در عالم اسباب و وسائط، چه اينكه اين توسط به تكوين باشد، مثل همين وساطتى كه اسباب دارند، و يا توسط به زبان باشد و شفيع بخواهد با زبان خود از خدا بخواهد كه فلان گناهكار را مجازات نكند، كتاب و سنت هم از وجود چنين شفاعتى در قيامت خبر داده ، كه بحث آن در تفسير آيه ((واتقوا يوما لا تجزى نفس عن نفس شيئا)) گذشت . پس جمله : ((من ذا الذى يشفع عنده ))، پاسخ ‌گوى هم ان توهم است ، براى اينكه اين جمله ، بعد از مساله قيوميت خدا و مالكيت مطلقه او آمده ، كه اطلاق آن ملكيت ، هم شامل تكوين مى شود، و هم تشريع ، حتى مى توان گفت قيوميت و مالكيت بر حسب ظاهر، با تكوين ارتباط دارند، و هيچ دليلى ندارد كه ما آن دو را مقيد به قيوميت و سلطنت تشريعى كنيم ، تا در نتيجه ، مساله شفاعت هم مخصوص به شفاعت تشريعى و زبانى در روز قيامت بشود. در نتيجه ، سياق آيه در اينكه شامل شفاعت تكوينى هم بشود نظير سياق آيات زير است كه آنها نيز شامل هر دو قسم شفاعت هستند، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 509 ((ان ربكم الله الذى خلق السموات و الارض فى ستة ايام ثم استوى على العرش يدبر الامر ما من شفيع الا من بعد اذنه )). ((الله الذى خلق السموات و الارض و ما بينهما فى ستة ايام ، ثم استوى على العرش ما لكم من دونه من ولى و لا شفيع )). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●از دین دست برداشتیم تا دنیای ما بیشتر و بهتر شود، علاوه بر اینکه از معنویات پایین آمدیم، به ضرر دنیای ما تمام شد و همه‌ی خیرات از دست ما رفت، غافل از اینکه سرچشمه‌ی همه خیرات اوست، و از ناحیه‌ی او باید به ما برسد... ■●می‌خواستیم با کناره‌گیری از معنویات و دوری از دین در مادیات پیشرفت و ترقی کنیم، بدتر در مادیات هم عقب ماندیم، ☑️غافل از اینکه شرط رسیدن به مادیات، بی‌دینی نیست، وگرنه هر فرد بی‌دینی باید متمول و ثروتمند می‌بود. پس سعی کنیم خود را به حرام نیندازیم. بزرگان ما از حلال اجتناب می‌کردند، حداقل ما از حرام اجتناب کنیم. ■●در محضر بهجت، ج٢، ص۴٠٠●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری●■ ■نكته‌ى اوّل در سلوك، همين است كه بفهمى تو شروع نكرده‌اى؛ او تو را صدا زده و تو را مى‌خواهد. تو هنگامى كه در ميان تمام دعوت‌ها و دعوت‌كننده‌ها قرار گرفتى و با گوش دلت شنيدى، كه نَفس تو را مى‌خواند، شهوت، غضب و اوهام تو را مى‌خوانند، دنيا تو را مى‌خواند، ماشين‌ها و موتورها تو را مى‌خوانند، استخرها و توپ‌ها تو را مى‌خوانند، غذاها و رنگارنگ‌ها تو را مى‌خوانند، هنگامى كه تو دعوت شيطان و نَفس و دنيا را شنيدى و دعوت حق را هم در كنار اين‌ها شنيدى كه: «اَللّهُ‌ يَدعُوكُمْ‌ الى‌ مَغفِرَةٍ‌ مِنْهُ‌ وَالشَّيْطانُ‌ يَدْعُوكُمْ‌...»، ■در اين هنگام كه ازدحام دعوت‌ها را ديدى و اقتدار دعوت حق را، در ميان تمامى دعوت‌ها يافتى، كه او بى‌نياز، تو را مى‌خواند تا به تو ببخشد و ديگران مى‌خوانند تا از تو بگيرند، چگونه مى‌توانى لبّيك نگويى و به سوى او نيايى‌؟ ■●نامه های بلوغ، صفحه ۵۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●منطق منطق سياست و بازى سياسى بود، منطق عقل و دُها و رعايت مصالح نفس خود بود. او با منطق عقلى، صحيح مى‌گفت كه: انى اتخوف عليك فى هذا الوجه الهلاك، ان اهل العراق قوم غدر [من بر تو در اين سفر بيم كشته شدن دارم، زيرا اهل عراق قومى خيانت‌پيشه‌اند.] (پس تو هم با آنها سياست بازى و غدر كن) اقم بهذا البلد فانّك سيّد اهل الحجاز، فان كان اهل العراق يريدونك كما زعموا فلينفوا عدوّهم [در همين شهر بمان، زيرا تو سرور اهل حجازى، پس اگر اهل عراق خواهان تو باشند چنانكه مدعى‌اند بايد دشمنانشان را دور سازند و از شهر خود برانند.] (خودشان بروند دم چك، اگر كشته شدند كه به جهنم، اگر غالب شدند و مهيّا شد تو برو. درست اين منطق، منطق سياسيّون نفعى است نه منطق شهدا) ■●ثم اقدم عليهم، فان ابيت الا ان تخرج فسر الى اليمن فان لها حصوناً و شعاباً، و لأبيك بها شيعة [سپس نزد آنها برو؛ و اگر تصميم حتمى دارى كه بيرون شوى پس به يمن برو زيرا كه دژها و دره‌هاى فراوان دارد، و پدرت در آنجا شيعيانى دارد.] ■●معناى كلام ابن عباس اين است كه اگر اهل عراق حاكمشان را بيرون نكردند و اهل جهاد نبودند تو هم آنها را رها كن. اين منطق منطق معامله است. منطق امام نه منطق غدر و كيد بود و نه منطق معامله و همكارى انتفاعى، صرفاً منطق ايثار و عقيده و شهادت در راه عقيده بود. ■●بشر يا منطق مكر دارد مثل اغلب سياسيون دنيا، يا منطق معامله دارد مثل احزاب سياسى امروز، يا منطق فدا و عقيده دارد مثل نوادر خلقت از قبيل امام حسين عليه السلام. ■●فَقالَ لَهُ الْحُسَيْنُ: يَا ابْنَ عَمِّ انّى اعْلَمُ انَّكَ ناصِحٌ مُشْفِقٌ [حضرت به او فرمود: پسرعمو! من مى‌دانم كه تو قصد خيرخواهى و دلسوزى دارى.] (براى شخص من و مصالح شخص من) وَ لكِنِّى قَدْ أزْمَعْتُ وَ أجْمَعْتُ عَلَى الْمَسيرِ [ولى من تصميم قطعى براى حركت گرفته‌ام.]. مقصود حضرت اين نيست كه گفتار از روى حسن نيت است ولى من اين مقدمات و نتايج را قبول ندارم، بلكه مقصود اين است كه اين مقدمات و نتايج براى كسى كه بخواهد از اين راه برود و اهل معامله و معاوضه باشد درست است ولى راه من اين راه نيست و منطق من منطق درد عقيده داشتن و درد خيرخواهى داشتن است، درد طبيبى است كه از غم مريض‌ها رنج مى‌برد. (عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ) [توبه: ۱۲۸]، راه من راه شهادت است. منطق شهيد منطق ديگرى است غير از منطق عقل عملى انتفاعى. معناى «انَّ اللَّهَ شاءَ انْ يَراكَ قَتيلًا» اين است كه خدا از تو روح شهادت مى‌خواهد (انَّ لَكَ دَرَجَةً لَنْ تَنالَها الّا بِالشَّهادَةِ). ■●استاد شهید مطهری، حماسه حسینی ج ۲ ص ۱۰۰●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●زیارت یعنی حضور زائر نزد مَزور●■ ■●هنگامی که زائر در وطنش قصد عزیمت به سوی مرقد هر یک از اهل بیت علیهم السّلام میکند، صاحب آن مرقد ملائکهای را به وطن آن زائر میفرستد تا او را همراهی کنند. ■●آن ملائکه همراه با آن زائر به زیارت میآیند و بعد از اینکه قصد بازگشت نمود، همراه او میروند و او را به وطنش میرسانند و به خدمت صاحب مرقد بازمیگردند و ایشان به آنها دستور میدهند که در حرم بمانید و تا قیامت از طرف آن زائر به عبادت بپردازید. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■طالب بايد قلب خود را از وساوس شيطانى،و وجود خود را از هواجس نفسانى تصفيه و تنقيه نمايدو امراض روحانى رابه تهذيب معالجه كند، بعد از آن شروع به تحصيل علوم نموده لذايذ روحانى را ادراك نمايد. ■●هزار و یک نکته |نکته ی۷۸۷●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴روز ورود قافله اسرا به شام، بعد از سه روز متوقف کردن آنها پشت دروازه شهر برای آذین بستن و جشن گرفتن به خاطر اسارت گرفتن خاندان اهل بیت پیامبر خدا ....
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هشتم)●■ ■●زمينه‌هايی كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و
■● (قسمت نهم)●■ ■●اين سه زمينه متأسّفانه وجود دارد؛ در مردمی كه نه فهم درستی دارند، نه ايمان جدّی و قوی دارند و از آن طرف هم بسياريشان برّه‌وار دنبال رئيس قبيله‌ها حركت می‌كنند. ■●واقعاً آدم زيركی بود؛ به‌شدّت زیرک و مكّار بود. اين نكته‌ها را خوب درك كرد ولذا سه اقدام اساسی كرد برای آنكه بتواند با استفاده از اين بستر مساعد به اغراض خود برسد: ■● ۱-استفاده از ابزار ؛ به‌شدّت فعّال كار كرد؛ شعرای زيادی را استخدام كرد و به آنها پول داد كه در مدح معاويه و يزيد و در ذمّ اميرالمؤمنين علیه السلام و خاندان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شعر بسرايند و اين اشعار بين مردم رايج مي‌شد و در زبان‌ها می‌گشت. ■●دومین گروهی كه در كار تبليغاتی خود به كار گرفت، قُرّاء بودند. اینان غير از قاريانی هستند كه امروز قرآن را با صدای زيبا می‌خوانند و ما به آنها قاری ميگوييم. در صدر اسلام قرّاء در واقع مفسّران قرآن بودند؛ عالمان قرآن‌شناس؛ كسانی كه مي‌توانستند دين را براي مردم تبيين كنند. معاویه اينها را هم استخدام كرد و به كار گرفت تا آن فهم انحرافی و تفسير اموي از دين را در بين مردم رايج كند. سومين گروهی كه استخدام كرد، جاعلان حديث بود؛ کسانی كه پول می‌گرفتند و احاديث دروغین در مذمّت اهل‌بيت علیهم السلام و اميرالمؤمنين علیه السلام و در ستایش معاويه و بنی‌اميّه و يزيد و امثال اينها از زبان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جعل ميیكردند. ■●پس اوّلين ابزار معاويه، بود؛ استفاده از وسايل مختلف تبليغاتی برای اینکه افكار را به‌سمت اغراض خودش شكل دهد. ■●۲- دومين كاری كه معاويه كرد بود؛ خريدن افراد مؤثّر در جامعه؛ مثل رؤسای قبايل که برایتان گفتم. چون اين نقطه ضعف را شناخته بود و مي‌دانست مردم دنبال رؤسای قبايل خود حركت مي‌كنند و اصلاً فهم و شعور و تجزيه و تحليل برايشان مطرح نيست، با پول‌های كلانی كه فرستاد، افراد تأثيرگذار در جامعه را خريد. ■●۳-و سومين كاری كه كرد، و و قتل و كشتار و دست زدن به خشونت‌های به‌شدّت مخوف بود. يعنی اگر كسي بعد از آن‌همه تبليغات و تحميقی كه معاويه درصدد آن بود و بعد از تطمیع و خريدن رؤسای قبايل، باز هم جلوی معاویه می‌ايستاد، آن موقع بود كه او را به شديدترين صورت سركوب مي‌كرد. معاويه، چهره‌های بزرگی از مؤمنان را به شهادت رسانيد. شخصيّت‌های بسيار والامقامی از اصحاب اميرالمؤمنين علیه السلام را مظلومانه به شهادت رساند! مظلومانه! حالا چه خودش مستقيماً و چه از طريق عواملش مثل فرماندارها و فرمانرواهايی كه در مناطق مختلف تحت سلطه‌ی او حكومت مي‌كردند. ياران صديق اميرالمؤمنين علیه السلام را شهيد كرد؛ مثل رُشَيد هَجَری و امثال ايشان كه سفّاكانه آنها را به شهادت رساند و از اين طريق توانست به هدف خودش كه تحت فرمان درآوردن جامعه و تحميل كردن ولايتعهدی يزيد بود، دست پيدا كند. ■●به‌هرحال اينها نكته‌های عبرت‌آموزی است كه بايد برای عصر و زمان خودمان از آن درس بگيريم. ... ■● ۹۷●■
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●زیارت، تغییر اردوگاه؛ از اردوگاه جهل به اردوگاه عقل●■ ■زیارت، در واقع تغییر اردوگاه است؛ از اردوگاه جهل به اردوگاه عقل. ■زائر با تشرّف به محضر مزور، از اردوگاه جهل که سرداران و رزمندگان آن، شهوت و غضب، هوای نفس و دنیاطلبی و رذائل اخلاقی است، جدا می‌شود؛ صف جدا می‌کند و ملحق می‌شود به سپاه عقل. ■سرداران و رزمندگان سپاه عقل هم ایمان، یقین، تسلیم، رضا، اخلاص، تقوا و فضائل اخلاقی است. ■زیارت یک تغییر اردوگاه اینچنینی است. این نکته را در خیمه‌گاه برای عزیزان گفتم که ما الان به خیمه‌ی اباعبدالله الحسین علیه السّلام ملحق شده‌ایم. می‌دانید که شب عاشورا ۳۵ نفر از لشکریان عمرسعد، جدا شدند و به سپاه اباعبدالله الحسین علیه السّلام ملحق شدند و فردای آن روز هم به شهادت رسیدند و به آن مرتبه‌ی عظیم دست پیدا کردند. خوب این نماد بیرونی است. ■یک نماد درونی هم دارد؛ یعنی امام حسین علیه السّلام در درون ما همان حقیقت عقل است و عمرسعد همان حقیقت جهل. ■این رویارویی در کربلای زمین و ارض وجود ما و عاشورای درون ما، بین جنود عقل و جهل برقرار است. حال اگر کسی از جنود جهل جدا شود و به جنود عقل ملحق شود، در واقع همان اتّفاق افتاده است؛ اینکه «کُلُّ یَومٍ عاشوراء وَ کُلُّ اَرضٍ کَربَلاء» حقیقتش همین است. ■ما تا دیروز در دنیا غرق بودیم؛ الان آمدیم به لشکر امام حسین علیه السّلام ملحق شدیم؛ از لشکر عمرسعدِ درونمان جدا شدیم و به لشکر امام حسین باطنمان ملحق شدیم و ان‌شاءالله طوری باشد که دوباره پشیمان نشویم و برنگردیم. ■یعنی این حرکت ظاهری که به صورت زیارت مقرّر و وضع شده، آن حقیقت باطنی را می‌رساند؛ اینکه انسان از خانه و زندگی و شغل و عنوان و همه چیز خودش می‌بُرد و به مزور ملحق می‌شود، در واقع همان جدا شدن از آن ویژگی‌ها و خصلت‌های منفی است؛ از آن دنیاطلبی‌ها و هواپرستی‌ها و خودخواهی‌ها و خودبینی‌ها و رذائل، و ملحق شدن به لشکر فضائل. ■بنابراین زیارت یک نوع تغییر اردوگاه است. یعنی فرد قطع رابطه می‌کند؛ مثل حرّ بن یزید ریاحی دیدید که چطور بُرید؛ از همه‌ی مقاماتش، فرماندهی‌اش، عنوانش، سلامتش و جانش... از همه چیز بُرید و آمد به لشکر امام حسین علیه السّلام ملحق شد. زیارت یک چنین حقیقتی است. ■ان‌شاءالله انسان در زیارت این‌گونه قصد کند؛ چون می‌رود که به لشکر و سپاه مزور ملحق شود..... ■●استاد مهدی طیّب ۸۸/۰۷/۰۲●■
■پنجشنبه که میشود ثانیـه هایمـان سخت بوی دلتنگےمیدهد وعده ای آن طرف چشم به راه هدیه ای، تاآرام بگیرند " با فاتحـــــه و صلواتے " " هوایشان را داشته باشیم " @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه 255 سوره بقره قسمت سوم بخش دوم ● حد شفاعت هم با شفاعت زبانى منطبق است و هم با سلبيت تكوينى در بحث از شفاعت هم توجه فرموديد كه حد آن همانطور كه با شفاعت زبانى انطباق دارد همچنين با سببيت تكوينى نيز منطبق است ، پس هر سببى از اسباب نيز شفيعى است كه نزد خدا براى مسبب خود شفاعت مى كنند، و دست به دامن صفات فضل وجود و رحمت او مى شوند، تا نعمت وجود راگرفته به مسبب خود برسانند پس نظام سببيت بعينه منطبق با نظام شفاعت است ، همچنان كه با نظام دعا و درخواست هم منطبق است ، براى اينكه در آيات زير تمامى موجودات را صاحب درخواست و دعا مى داند، همانطور كه انسانها را مى داند، پس معلوم مى شود درخواست هم منحصر به درخواست زبانى نيست ، درخواست تكوينى هم درخواست است ، اينك آن آيات ((يساله من فى السموات و الارض كل يوم هو فى شان )) ((واتيكم من كل ما سالتموه )) كه بيانش در تفسير آيه : ((و اذا سئلك عبادى )) عنى گذشت . يَعْلَمُ مَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطونَ بِشىْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شاءَ... سياق اين جمله با در نظر داشتن اينكه قبلا مساله شفاعت ذكر شده بود، نزديك به سياق آيه زير است كه مى فرمايد:(( بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يشفعون الا لمن ارتضى و هم من خشيته مشفقون )). ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 510 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●سنگین‌ترین عمل در ترازوی اعمال اهمیت ذکر در سیره حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●«مَا فِي الْمِيزَانِ شَيْءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛ در ترازوی اعمال، هیچ‌چیز سنگین‌تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست». ■●از جمله دعاها و ذکرهایی که در روایات، دارای فضیلت و اهمیت بسیار زیادی است، ذکر شریف بر محمد و آل محمد است. ■●به همین دلیل است که عالمان وارسته‌ای چون حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت قدس‌سره این عمل پر فیض را جزو اعمال ثابت و مهمِ روزانه خود قرار می‌دادند و دیگران ـ چه عموم مردم و چه شاگردان و خواص ـ را هم به انجام آن سفارش می‌کردند؛ آن هم سفارشی مؤکّد و مکرّر! ■●ویژه‌نامه عبد محبوب ۶، ص١٧●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری نتيجه‌ى اطاعت و تقوا، اين است كه تو بن‌بستى نخواهى داشت●■ ■●«مَنْ‌ يَتَّقِ‌ اللّهَ‌ يَجْعَلْ‌ لَهُ‌ مُخْرَجاً وَيَرزُقْهُ‌ مِنْ‌ حَيْثُ‌ لايَحْتَسِبُ‌. وَمَنْ‌ يَتَوَكَّلْ‌ عَلىَ‌ اللّهِ‌ فَهُوَ حَسْبُهُ‌ انَّ‌ اللّهَ‌ بالِغُ‌ امْرِهِ‌ قَدْ جَعَلَ‌اللّهُ‌ لِكُلِّ‌ شَىءٍ قَدْراً». (۲،۳طلاق) نتيجه‌ى اطاعت و تقوا، اين است كه تو بن‌بستى نخواهى داشت و مرزوق خواهى بود. آن‌هم رزقى كه ذلّت و وابستگى در آن نباشد و حساب شده نباشد؛ چون كسانى كه بر خدا تكيه دارند، نه بر فكر و عقل و نه بر عشق و ايمان و نه بر عمل و اطاعت خويش، اين‌ها را خدا كفايت مى‌كند و او در راه نمى‌ماند و به مقاصد خويش مى‌رسد. ■●نامه های بلوغ، صفحه ۶۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●نماز روز سوّم ماه صفر●■ ■سيّد ابن طاووس از كتاب «اَصحابُنَا الاِمامِيَّه» نقل كرده است كه در اين روز خواندن دو ركعت نماز مستحب است، بدین کیفیت: ■در ركعت اوّل: ■سوره «حمد» و سوره «فتح» ■در ركعت دوّم: ■سوره «حمد» و سوره «توحيد» : ■«صلوات بر محمّد و آل محمّد» ۱۰۰ مرتبه ■«اَللّهمَّ العَن آلَ اَبىِ سُفيان» ۱۰۰ مرتبه ■«استغفار» ۱۰۰ مرتبه ■و آنگاه حاجت خود را از خدا بخواهد. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●نشانه‌های راستین بودن ادّعای انتظار●■ ■●مرحوم حاج اسماعیل دولابی می‌فرمود: "نه انتظار ما طوری است که آنها پهلوی ما بیایند و نه حرکت ما جوری است که ما به آن طرف برویم و آنها را ببینیم. اگر به‌راستی منتظری، چرا لاغر و خانه‌نشین نشده‌ای؟ به‌محض اینکه حقیقتاً منتظر بشوی، او رسیده است. آیا خوب است آدم این‌قدر بی‌رگ باشد؟ یک دوستت یک ساعت دیر از سفر بیاید، این همه تقلاّ می‌کنی. اگر انتظار داری، آثارش کو؟" ■●انتظار حقیقی آثاری درپی دارد و تنها ادّعای انتظار در پیشگاه الهی پذیرفته نیست؛ بلکه آثار این ادّعا در فرد یا جامعه ملاک سنجش و تأیید است. ■●مدّعیان انتظار فراوانند؛ امّا در پیشگاه الهی و نزد حجّت‌ خدا پذیرفته شدن فرد به‌ منزله‌ی یک منتظر، انتظار در وجود اوست. ■●افراد اکثراً منتظران واقعی نیستند و تنها در مواقع و موقعیّت‌های خاصّی، از جمله قرار گرفتن در یک فضای معنوی همچون جلسه‌ی دعای ندبه و یا در مجلسی که از آن حضرت سخن گفته می‌شود، دلشان به‌سوی حضرت مهدی ارواحنا‌فداه پر می‌کشد و عشق به آن حضرت را در دل احساس می‌کنند؛ امّا ساعتی بعد چون آن فضا را ترک گفتند، در روند عادّی زندگی روزمرّه‌ی خود غرق می‌شوند و این بار دلشان به‌سوی دنیا پر می‌کشد. ☑️انتظار حالتی درونی است كه آثاری بيرونی دارد. كسی كه منتظر عزيز خویش است، ملتهب و ناآرام است و اين بی‌قراری که تا رسیدن به آن عزیز ادامه می‌یابد، خود شاهدی بر راستين بودن ادّعای انتظار اوست. ☑️منتظر واقعی چونان تشنه‌ای است که از فرط تشنگی رو به هلاک است؛ به‌ نحوی‌ که به هیچ طریق حواس او از خواسته‌اش که آب است، منصرف نخواهد شد؛ جز به آب فکر نمی‌کند؛ جز در پی آب نمی‌رود؛ به هیچ وجه نمی‌شود او را به سوی چیزی غیر از آب جذب کرد. ☑️منتظر حقیقی فقط منتظر محبوبش است؛ چشمش به راه اوست؛ در فراغ منتظَر بی‌تاب و بی‌قرار است؛ از پا درآمده و دیگر قوّت ندارد. این نشانه‌ی انتظار حقیقی است. .‌.. ■●جانِ جهان تألیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آقا در الهی نامه فرمودند●■ ■الهی اگر حق يکی است، يکی را اصلاً قرب و بعد نيست که کسی نسبت به او احساس دور و نزديکی کند چرا که خود احساس نزديکی به نحوی دوری است.» ■ما بايد در سکوت تام قرار بگيريم و در مقام ذاتمان نسبت به او لا اقتضاء باشيم. نه تقاضای وجود کنيم و نه تقاضای عدم. نه بگوئيم بده و نه بگويم نده. ■اگر به ما فرموده اند برای رو کردن رحمت رحيميه بايددعا کنيد چرا که نازل شدن رحمت رحيميه برخلاف رحمت رحمانيه نياز به زاری وگدايی دارد، مخصوص ابتدای راه است. ■●شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●حرم اهل بیت علیهم السّلام بوی وطن میدهد و زائر در آن احساس راحتی میکند؛ لذا اغلب زائر اوّلین باری که از راه میرسد و به حرم مشرّف میشود، بعد از زیارت خوابش میگیرد و همانجا چرتی میزند. علّتش این است که روح احساس آسایش میکند. به بیان دیگر امام به او میگویند خیلی در راه خسته شدهای، اوّل کمی استراحت کن تا خستگی‌ات بیرون رود، بعد به دیدار و گفتگو با ما بپرداز. ■●همانطور که وقتی مهمان و زائری تازه از راه میرسد و به حرم ائمّه علیهم السّلام مشّرف میشود، ائمّه علیهم السّلام دستی به سرش میکشند و او خوابش میگیرد و در حرم چرتی میزند که در واقع خود امام او را خوابانده است تا خستگی راه از بدنش بیرون رود و برای ملاقات و گفتگو با امام آمادگی پیدا کند، در برزخ هم ما میخوابیم تا خستگیمان برطرف شود و برای وارد شدن به بهشت آماده شویم. در بهشت خواب وجود ندارد. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا