■●خدا که اسم و رسم ندارد. اسم خدا همان محمّد و آل محمّدند. رزّاق، غفّار، ستاّر و همان محمّد و آل محمّدند. گرچه در مورد خدا داریم: لَهُ الاَسماءُ الحُسنى وَ الاَمثالُ العُلیا: برای خداوند نامهای نیکو و مَثَلهای برتر است، ولی خود اهل بیت علیهم السّلام فرمودند: نَحنُ الاَسمَاءُ الحُسنى وَ الاَمثالُ العُلیا: نامهای نیکو و مثلهای برتر ماییم.
■●محمّد و علی و حسن و حسین علیهم السّلام و ... اسماء آدم است. آدم را محمّد و آل محمّد علیهم السّلام آفریدند و اسمائشان را هم به او دادند. اسمائشان را دادند نه خودشان را؛ لذا فرمودند: نَحنُ صَنائِعُ رَبِّنَا وَ الخَلقُ مِن بَعدُ صَنَائِعُنَا: ما مصنوع پروردگارمان هستیم و خلایق مصنوع ما هستند.
#یاعلی
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)●■ بخش اول ■●پیامبر اکرم (صلی الله عل
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)
_ بخش دوم●■
■●سال های عمر پیامبر در کنار #ابوطالب و فاطمه، بنت اسد طی می شد تا حضرت به سنین جوانی رسیدند. در این فاصله ی زمانی، حادثه های بسیاری رخ داد:
■●یکی از این حوادث، پیوستن ایشان به حلف الفضول، یعنی پیمان جوانمردان بود؛ پیمانی که جوانمردان برای دفاع از افراد ضعیف، ناتوان و غریب بسته بودند. پیوستن رسولالله به این پیمان، خود نشان دهنده ی روحیه ی آن حضرت بود؛ در روزگاری که دفاع از مظلوم اصل نبود؛ مظلوم کشی، لگدکوب کردن افراد ناتوان، ضعیف کشی و غریب کشی هنر بود.
■●در همین دوران، پیامبر به پیشنهاد عموی بزرگوارشان، #ابوطالب کارگزاری کاروانی تجاری که متعلق به خدیجه سلام الله علیها بود را پذیرفت. #خدیجه بانوی متموّلی بود و ثروت فراوانی داشت و در جامعه ی آن روز #مکه بسیار متشخص و والا مقام بود. این سفر به گونه ای طی شد که پیامبر به شدت مورد توجه #خدیجه قرار گرفتند، به خاطر صداقت، امانت داری، پاکدامنی و سجایای بلند روحی که داشتند. لذا بعدها بر اثر همین تصویری که از شخصیت پیامبر در ذهن و دل خدیجه جا گرفت، خدیجه که 15 سال از پیامبر اکرم مسنتر بود، پیشنهاد کرد که به ازدواج حضرت در آید.
■●ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در اوج جوانی (در ۲۵ سالگی) و در اوج زیبایی و تشخص خانوادگی با خانمی که پانزده سال از ایشان بزرگ تر بود، خوب نشان می دهد که هدف ایشان از این ازدواج و ازدواج هایی که بعد از خدیجه سلام الله علیها داشتند لذت جویی نبود!
■●مقارن همین ایام، خشکسالی عجیبی مکه را دربر گرفت. #ابوطالب که بزرگ قریش بود، بسیار عائله مند بود و آن شرایط سخت اقتصادی، بار ادارۀ خانواده را بر او بسیار دشوار می کرد. لذا عباس، برادر ابوطالب و پیغمبر اکرم برای اینکه به نحو محترمانه ای به #ابوطالب کمک کنند، پیشنهاد کردند که دو تن از فرزندانش را نزد خود نگاه دارند. در همین ماجرا است که #حضرت_علی علیه السلام که آن زمان هشت تا ده سال بیشتر سن نداشتند، نزد #پیامبر می آیند و مثل پسری برای پیامبر اکرم و خدیجه سلام الله علیها با آنها زندگی می کنند و در دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم رشد می کنند. در این هنگام پیامبر حدودا ٣٧ یا ٣٨ ساله هستند.
#ادامه_دارد...
■●استاد مهدی طيب _ جلسه ٧ ديماه ٨٩●■
■●مقالات دکتر دینانی
کلیات زندگی #ابن_طفیل●■
■ابوبکر محمد بن عبد الملک بن محمد بن طفیل قیسی (معروف به ابن طفیل) در اوائل قرن ششم هجری در وادی آش نزدیک غرناطه به دنیا آمد و بیشتر ایام زندگی خود را به تدریس و طبابت سپری کرد در اوائل سال ۵۴۹ هـ. (۱۱۵۴ م)به دستگاه حکومت موحدان در افریقا راه یافت و نزد ابوسعید بن عبدالمومن مقام و منزلتی والا به دست آورد. هنگامی که ابویعقوب یوسف به تخت حکومت نشست ابن طفیل پزشک مخصوص وی شد و از کار طبابت برای عموم دست برداشت. در سال ۵۸۰ هـ.(۱۱۸۴ م) ابویعقوب یوسف در جنگ کشته شد و فرزندش ابویوسف یعقوب منصور بجای وی حکومت را به دست گرفت. درپی این حادثه به هیچ وجه از مقام و منزلت ابن طفیل کاسته نشد و در دربار ابویوسف نیز همچنان از احترام خاص برخوردار بود ولی این ایام زودگذر بود و ابن طفیل بیش از یک سال زنده نماند و بسال ۵۸۱ هـ.ق./۱۱۸۵ م. در مراکش درگذشت.(عمر فروخ، تاریخ الفکر العربی/۶۲۳)
■●بیشتر کسانی که درباره اسم و نسب ابن طفیل به تحقیق و بررسی پرداخته اند عنوان قیسی را در پایان اسم وی آورده اند زیرا این اشخاص بر این عقیده اند که ابن طفیل به قبیله عربی قیس منسوب است و در اصل، نژاد و تبار عربی دارد. دکتر عمر فروخ محقق معاصر از جمله کسانی است که در این مسأله تردید کرده و عربی تبار بودن ابن طفیل را محل شک دانسته است. حسن محمود عباس در کتاب خود تحت عنوان حی ابن یقطان و روبینسون کروزو این مسأله را مطرح ساخته و قول عمر فروخ را در این باب نقل کرده است(حسن محمود عباس،۱۸). البته خود دکتر عمر فروخ در کتاب «تاریخ الفکر العربی الی ایام ابن خلدون»(۱)
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مقالات دکتر دینانی کلیات زندگی #ابن_طفیل●■ ■ابوبکر محمد بن عبد الملک بن محمد بن طفیل قیسی (معروف
■●مقالات دکتر دینانی
کلیات زندگی #ابن_طفیل●■
■●استادان و شاگردان ابن طفیل●■
درباره استادان ابن طفیل اطلاع دقیق و استواری در دست نیست. این مسأله نیز روشن نیست که وی علم و فلسفه را در کجا و در چه مدت آموخته است آنچه معلوم و مسلم است این است که در زمان ابن طفیل قرطبه و اشبیلیه از مراکز مهم علم و فلسفه بشمار می آمده است. عبد الواحد مراکشی در کتاب «المعجب فی تلخیص اخبار المغرب» که یکی از مهمترین منابع تحقیق در این باب است با صراحت ابوبکر بن صائغ ،معروف به ابن باجه را از جمله استادان ابن طفیل بشمار آورده است. عین عبارت وی در این باب چنین است:«…ابوبکر محمد ابزن طفیل احد فلاسفه المسلمین کان متحققا بجمیع اجزا الفلسفه قرأ علی جماعه من المتحققین بعلم الفلسفه ممنهم ابوبکر ابن الصائغ المعروف عندنا بابن باجه…» (عبد الواحد مراکشی، ۲۴۰)
همان سان که در این عبارت مشاهده می شود عبدالواحد مراکشی با صراحت تمام ابن باجه را در زمره استادان ابن طفیل دانسته و از ذکر نام اشخاص دیگر خودداری کرده است. اما آنچه خود ابن طفیل در رساله حی ابن یقطان ابراز داشته با سخن عبدالواحد مراکشی هم آهنگ و سازگار نیست، زیرا وی ضمن انتقاد از کارهای ابن باجه گفته است. من هرگز شخص او را ملاقات نکرده ام(حی ابن یقطان).باتوجه به آنچه خود ابن طفیل در این باب ابراز داشته است بسیار مشکل بنظر می رسد که بتوان سخن عبدالواحد مراکشی را درست و استوار بشمار آورد(۲)
آیات 257-256 بقره قسمت دوم
بخش سوم
اللَّهُ وَلىُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا يُخْرِجُهُم ...
● چند قول درباره مراد از ظلمت و نور و اخراج از ظلمت به نور و بعكس
در سابق پاره اى مطالب در معناى ((اخراج از نور به ظلمت )) گذشت ، و در آنجا گفتيم كه اين اخراج و معانى ديگرى نظير آن ، امورى است حقيقى و واقعى ، و بر خلاف توهم بسيارى از مفسرين و دانشمندان از باب مجازگوئى نيست ، و قرآن نمى خواهد اعمال ظاهرى را كه عبارت است از عده اى حركات و سكنات بدنى ، و نيز نتايج خوب و بد آن را تشبيه به نور و ظلمت بكند.
اين عده گفته اند: اعتقاد درست و حق ، از اين نظر نور خوانده شده كه باعث از بين رفتن ظلمت جهل و حيرت شك و اضطراب قلب مى شود، عمل صالح هم از اين جهت نور است كه رشد آن روشن ، و اثرش در سعادت آدمى واضح است ، همچنان كه نور حقيقى هم همينطور است و ظلمت هم عبارت است از جهل و شك و ترديد و عمل زشت و همه اينها از باب مجاز است .
و اين اخراج از ظلمات به نور، كه در آيه شريفه به خداى تعالى نسبت داده ، مثل اخراج از نور به ظلمت است كه به طاغوت نسبت داده ، خود اين عقايد و اعمال است ، نه اينكه خداى تعالى ماوراى اين عقائد و اعمال ، كارى ديگر داشته باشد، مثلا دست كسى را بگيرد و از ظلمت بيرون آورد، براى اينكه ما به غير از اين اعمال ، نه فعلى و نه غير فعلى از خدا به نام اخراج ، و اثر فعلى از خدا به نام نور و ظلمت و غير آن دو سراغ نداريم ، اين بود نظريه دسته اى از مفسرين و دانشمندان .
جمعى ديگر گفته اند: خدا كارهائى از قبيل اخراج از ظلمات به نور و دادن حيات و وسعت و رحمت و امثال آن دارد كه آثارى از قبيل نور و ظلمت و روح و رحمت و نزول ملائكه ، بر فعل او مترتب مى شود، و ليكن فهم و مشاعر ما نمى تواند فعل خدا را درك كند، ولى چون خدا از چنين افعالى خبر داده ، به آن ايمان داريم ، و چون خدا هر چه مى گويد حق است بدين جهت به وجود اين امور معتقديم ، و آنها را فعل خدا مى دانيم ، هر چند كه احاطه و آگاهى به آن نداشته باشيم .
لازمه اين گفتار هم مانند گفتار سابق ، اين است كه الفاظ نامبرده ، يعنى امثال نور و ظلمت و اخراج ، بطور استعاره و مجاز استعمال شده باشد، فرقى كه بين اين دو قول هست اين است كه بنابر قول اول ، مصداق نور و ظلمت و امثال آن ، خود اعمال و عقائد هستند، ولى بنابر قول دوم ، امورى خارج از اعمال و عقائدند، كه فهم ما قادر بر درك آن ها نيست ، و نمى تواند بفهمد چيست .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 528
و اين دو قول (هر دو) از راه راست منحرف هستند، يكى به سوى افراط منحرف شده و ديگرى به سوى تفريط.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●خلق الانسان هلوعا
گزیدهای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیتالله بهجت قدسسره●■
■●یک روزی در مسیر خانه در خدمت آقا بودیم. در این مسیر طولانی که همراه ایشان قدمزنان میآمدیم ایشان یکدفعه ایستادند و رو کردند به من و فرمودند: «نمیشود آقا، هم دنیا و هم آخرت نمیشود!». من هم همینطور فیالبداهه به آقا عرض کردم: خوب حاجآقا «خلق الانسان هلوعاً»؛ ازآنجاکه انسان حریص آفریده شده، شاید بهخاطر حرصش است که هم دنیا و هم آخرت را با هم میخواهد.
■●یک نگاهی کردند و یک لبخند خیلی کوتاهی زدند و فرمودند: «آقا، حرص هم حساب دارد».
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفائی حائری
پر کردن فاصله بین خودمان و نسل بعد●■
■●اگر این دغدغه مرحوم آل کبه و این وحشت را داشته باشیم که در زمان ما علم بمیرد و این خط معرفتی به نسل بعد منتقل نشود، باید چه کار کنیم؟
■●باید فاصله بین خود و نسلهای بعد را به شکلی پر کنیم. این چیزی نیست که بگوییم نیست و نمیشود تأمین کرد؛ که اگر بنا شد این فاصله را پر کنیم، باید یاد بگیریم از کجا و به چه صورتی دستانمان را پر کنیم... تا برخوردمان را با تجربههای عملی با نسلهایی که با آنها فاصله داریم شروع کنیم.
■●ببینیم که آیا میتوانیم آنها را سرشار کنیم؟
#مهم نیست که عمل کنند، مهم این است که یا ابوذر شوند یا ابوجهل. لااقل بفهمند و حجت برایشان تمام شود.
■●این نکته مهمی است. این بصیرت و این مرحله از ایمان و کفر، اساسیترین مسألهای است که انسان باید آن را به کسانی که با آنها معاشر است منتقل کند.
■●خط انتقال معارف، ص ۲۰●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●روزهای پايانی زندگی پيامبر صلی الله●■
■●روزهای پایانی ماه صفر را می گذرانيم و در آستانه ی بیست و هشت و بیست و نهمين روز از ماه صفر قرار داریم؛ روز بیست وهشتم ماه صفر یادآور خاطره ی رحلت جانسوز رَحمَةُلِلعالمین، خاتَمالنَّبِیین، پیامبر بزرگوار اسلام صلّي الله عليه وآله وسلّم و شهادت مظلومانه ی سِبط اکبر آن حضرت، امام مجتبی عليه السّلام است و آخرین روز ماه صفر هم خاطره ی شهادت غریبانه ی علی ابن موسی الرّضا عليه السّلام را در دل و ذهن ها زنده می كند. ماهصفر، ماه مصیبت است و در پایان خودش مصائب عظیمی را یکجا جمع کرده است.
■●رحلت پیغمبراکرم صلّي الله عليه و آله وسلّم حادثه ی بی نظيری در تاریخ هستی است. گل سرسبد گلستان آفرینش، اشرف مخلوقات خدای عالم، در چنین ایّامی بهسوی جهان باقی و رفیق اعلی سفر فرمود. پیغمبراکرم صلّی الله عليه وآله وسلّم تقریباً در یکسال آخر عمر شریفشان، بارها مسألهی نزدیک بودن رحلت خود را اعلام فرمودند. در حَجَّةُالوِداع که حدوداً دوماهونیم، سهماه قبل از رحلت آن بزرگوار انجام شد؛ صریحاً مسأله ی نزدیک بودن ارتحالشان را به آگاهی مردم رساندند. یک ماه به رحلت آن بزرگوار مانده بود که حضرت، اصحاب را در خانه جمع کردند و نگاهی به اصحاب انداختند؛ بعد چشمان پيامبراكرم صلّي الله عليه و آله وسلّم غرق در اشک شد و در حقّ اصحاب دعا کردند و فرمودند: «مَرْحَباً بِکُم» خدا به شما زندگی ببخشد؛ خدا شما را بیامرزد؛ خدا شما را در پناه خودش قرار دهد و حفظ کند؛ خدا به شما توفیق عطا کند؛ خدا به شما رزق و روزی عنایت کند و خدا شما را یاری دهد، نصرت کند و هدایت فرماید.
■●بعد از دعاهای خیری که در حقّ اصحاب فرمودند؛ فرمودند: من شما را به تقوی و پرهیزکاری توصیه میکنم و همه ی شما را به خدا میسپارم؛ جمله ی آخر خبر سنگینی را همراه داشت. پیامبر صلّی الله عليه وآله وسلّم از اصحاب خداحافظی میکنند؛ اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! مگر قرار است رحلت شما، چه زمانی اتّفاق بیفتد؟ چهزمانی این حادثه واقع خواهد شد؟ پیامبرکرم صلّی الله عليه وآله وسلّم فرمودند: فراق و بازگشت به سوی خداوند بسیار نزدیک است. همینطور نقل شده است زمانیکه آیه ی «اِنَّكَ مَيِّتٌ وَ اِنَّهُم مَّيِّتُونَ» به پیغمبر اكرم صلّی الله عليه وآله وسلّم نازل شد؛ که میفرماید: ایپیامبر! تو میمیری؛ آنها هم خواهند مرد؛ پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: ای کاش میدانستم که مرگ من، چه موقع خواهد بود. تا اینکه سوره ی نصر بر پیغمبر صلّی الله عليه وآله وسلّم نازل شد.
#ادامه_دارد..
■●استاد مهدی طيب (١٦ اسفند ٨٦)●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) _ بخش دوم●■ ■●سال های عمر پیامبر در
■●سيری در وقايع ٦٣ ساله عمر پيامبر اكرم صلی الله عليه و اله و سلم (بخش سوم)●■
■●پیامبرصلی الله علیه وآله به سن چهل سالگی می رسند و آن حادثه عظیم یعنی #بعثت پیامبر و نزول نخستین آیات وحی در غار حرا بر پیامبراکرم ص در ٢٧ ماه رجب رخ می دهد. قبلا اشاره کردیم که نبوّت انبیاء برای عوالم قبل است، آنچه در این عالم رخ می دهد #بعثت آنها یعنی آغاز شروع فعّالیّت های پیامبرانه ی آنهاست. پیامبر ص در شهر مکّه بعد از بعثت، به صورت مخفیانه دعوت خودشان را آغاز کردند. طی سه سال تک تک چهره های مستعد را شناسایی می کردند و به اسلام تبلیغ می کردند. طبیعتاً نخستین مرد از مردان که به رسول الله ص ایمان آورد، امیرالمؤمنین ع و نخستین زن خدیجه س بود و این دو همه ی هستی شان را پای دفاع از مکتب رسول الله ص و رسالت آن بزرگوار گذاشتند.
■●پیغمبراکرم ص در چهل وسه سالگی دعوت خودشان را علنی کردند و با علنی شدن دعوت حضرت، موج مخالفت و دشمنی علیه آن بزرگوار از سوی مشرکین و اهل کتاب برخاست. یهودیان، مسیحیان و بت پرستان علیه پیامبر ص دست به دست هم دادند و شرایط بسیار سختی را ایجاد کردند؛ یاران پیامبرص را که شناسایی می کردند زیر شکنجه ها از پا در می آوردند. نخستین شهدای راه اسلام، یاسر، همسر او سمیّه و عمّار فرزند آن دو بودند. عمّار تا یک قدمی شهادت رفت و بعد با تقیّه ای که کرد از شهادت نجات پیدا کرد. به هر تقدیر فشار شدید مشرکین سبب شد که پیغمبراکرم ص به مؤمنان خودش پیشنهاد کند که از سرزمین مکّه هجرت کنند و حدود هشتاد و چند نفر به امر پیامبر ص از مکّه به #حبشه رفتند؛ این نخستین #هجرت در تاریخ اسلام است.
■●پیغمبراکرم ص حدوداً پنجاه ساله بودند که ماجرای محاصره ی مسلمانان شکل گرفت. مکّیان تحریم بسیار شدیدی علیه پیامبرص و یاران ایشان اعمال کردند و آن ها را به تعبیری در شعب ابیطالب زندانی، بایکوت و از همه امکانات زندگی محروم کردند؛ بلکه بتوانند اینها را تسلیم خودشان کنند. سه سال پیامبر و یارانش در سخت ترین شرایط در شعب ابیطالب به سر بردند.
■●پیغمبراکرم ص حدوداً پنجاه ودو ساله بودند که تحریم شعب شکست و پیامبر ص و مسلمانان امکان پیدا کردند که به داخل شهر و داخل منزلهای خودشان در مکّه برگردند؛ امّا رهایی از این تنگنا، در پی خود دو حادثهی بسیار سنگین و غمبار داشت. در سال دهم هجرت، ابتدا #ابوطالب عموی پیامبر، مؤمن به پیامبرص و حامی و مدافع پیامبر در شهر مکّه و پس از چند روز #خدیجه همسر باوفای پیامبر که همه ی دارایی و هستی خود را ایثارگرانه به پای اسلام و پیامبر ریخت و در شرایطی که به شدّت تنگ دست زندگی می کرد از این عالم به عالم دیگر کوچ کردند. هر دو رفتند و پیامبر ص هم حامی خود ابوطالب و هم همسر خودش خدیجه را از دست داد و داغ سنگین درگذشت این دو بزرگوار قلب پیامبرص را به شدّت می¬فشرد و پیامبرص غمگین و محزون بود. سال دهم بعثت پیامبرص به عام الحزن مسمّی شد و نام گرفت.
■●در همین سال ماجرای #معراج رسول الله ص پیش می آید. در حالی که پیامبرص دم درب اُمّ هانی، خواهر امیرالمؤمنین ع بودند، معراج رسول الله پیش آمد. قرآن کریم #معراج را در دو مرحله ی سفرش بیان کرده است؛ یکی در آیات نخستین سوره ی #اسراء «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى» که سیر زمینی و افقی معراج است و بعد سوره ی #نجم که سیر عمودی معراج و رفتن به عوالم بالاست. «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» در سفر معراج عمودی آن ماجرای عظیم پیش آمد، خدای¬متّعال برای پیامبرص میهمانی و ضیافتی در جوار قرب خودش، جایی که هیچ مَلک مقرّبی به آن راه نداشت برپا کرده بود و پیامبر تحفه¬ی عظیمی برای مؤمنین و مسلمانان از سفر #معراج همراه خودش آورد. معراج هم از آن ماجراهای رمزآلود و بسیار عمیق و عظیم است که جای بسیار تأمّل دارد، خیلی حقایق بلند عرفانی در این ماجرای معراج قابل دستیابی است و مطالعه ی احادیث معراجیّه خیلی درس آموز و ارزشمند است.
■●استاد مهدی طيب●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مقالات دکتر دینانی کلیات زندگی #ابن_طفیل●■ ■●استادان و شاگردان ابن طفیل●■ درباره استادان ابن طف
■●مقالات دکتر دینانی
کلیات زندگی #ابن_طفیل●■
■●در ادامه بخوانید: شبهه آکل و مأکول●■
■●استاد بدیع الزمان فروزانفر در مقدمه ای که بر کتاب «زنده بیدار» نوشته به این مساله توجه کرده و سخن عبدالواحد مراکشی را با آنچه خود ابن طفیل در «حی ابن یقطان» ابراز داشته ناسازگار خوانده است، ولی برای رفع این تهافت و ناسازگاری تدبیری اندیشیده و راه حلی را پیش نهاد کرده است او می گوید: سخن عبدالواحد مراکشی در این باب به حسب زمان مستبعد نیست و بی هیچ شک ابن طفیل مدتی از عهد ابن باجه را که وفاتش در سال ۵۳۳ یا ۵۲۵ واقع شده دریافته است ولی چون خود وی در رساله حی ابن- یقطان میگوید که ابن باجه را دیدار نکرده است گفتار عبد الواحد مراکشی مورد تردید تواند بود، هرچند ممکن است که شهرت ابن باجه به الحاد و تعطیل و مخالفت شرایع که چندین بارش به خطر مرگ افکنده بود، موجب شده باشد که ابن طفیل انتساب خود را در مراحل تعلیم به وی مخفی نگاه دارد و از این پیوند بیزاری جوید.(فروزانفر،/۳)
#آثار_ابن_طفیل
مورخان برای ابن طفیل آثار بسیار نقل کرده اند. این آثار، بیشتر در فلسفه، اعم از طبیعیات و الهیات است. رساله ای در نفس و نامه هایی که میان او و ابن رشد رد و بدل شده نیز در فهرست آثار این حکیم ذکر شده است. ولی با کمال تأسف باید گفت چیزی از این همه آثار جز رساله «حی ابن یقطان» به دست ما نرسیده است. نسخه خطی «اسرار- الحکمه المشرقیه» که در کتابخانه «اسکوریال» موجود است چیزی جز قسمتی از رساله «حی ابن یقطان» نیست.
■●گویا نام اصلی کتاب چنین بوده است: «رساله حی ابن یقطان فی اسرار الحکمه المشرقیه استخلصها من درر جواهر الفاظ الرئیس ابی علی ابن سینا،الامام الفیلسوف الکامل العارف ابوبکر ابن طفیل»(حنا الفا خوری،ج ۲/۶۱۵).ابن طفیل در علم طب نیز دارای تألیفات است. از جمله ارجوزهئی است در طب که لسان الدین خطیب آن را ذکر کرده است.
■●کتاب دیگری تحت عنوان زیر به وی منسوب است: «مراجعات و مباحث بین ابی بکر ابن طفیل و بین ابن رشد فی رسمه للدوا فی کتابه الموسوم بالکلیات».این حکیم در علم هیئت و امور فلکی نیز آثاری از خود بجای گذاشته است. ابن رشد در شرح اوسط بر کتاب آثار علویه ارسطو که ترجمه لاتینی آن موجود است به یکی از این آثار اشاره کرده است.او میگوید:ابن طفیل به نظام بطلمیوسی درمورد افلاک اعتراض داشت و خود نظام جدیدی را پیشنهاد می کرد. همانگونه که در سابق گذشت شاگرد ابن طفیل،بطروحی نیز در مقدمه کتاب مشهور خود که درباره افلاک است به این مطلب اشاره کرده است.(۳)
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■صلوات عرشی جناب محی الدین ابن عربی بر حضرت ختمی مرتبت، پیامبر رحمت، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله و سلم 🏴
■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی سیِّدِنا و نبیِّنا أصْلِ الوُجُودِ و عینِ الشّاهِدِ وَ المَشْهود، أوَّلِ الأوائلِ و أدَلِّ الدّلائل و مَبْدءِ الأنوارِ الأزَلیِّ و مُنتَهَی العُروج الکَمالی، غایة الغایات، المتعین بالنِّشآت، أبِ الأکوان بفاعِلیّة و أمِّ الإمکان بقابلیّة، المثل الأعلی الإلهی، هَیُولی العَوالِمِ الغَیْرِ المُتَناهِی، روحُِ الأرواح و نور الأشْباحِ، فالق إصباحِ الغَیب، دافِع ظُلْمة الرَّیْبِ، مُحتَدِ التِّسعة و التِّسعین، رحمةً للعالمین، سَیِّدِنا فی الوُجود، صاحبِ لواء الحَمدِ و المَقامِ المَحمُودِ، المُبَرقَعِ بالِعماء، حبیبِ الله، محمَّدٍ المصطفی، صَلَّی اللهُ علَیه و آله و سلّم
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری:
#عظمت_مصيبت_رسول(فرازهایی از خطبه حضرت فاطمه)
عین.صاد●■
■●شما مى گوييد محمد (صلی الله علیه وآله) رسول خدا از دنيا رفته؟ «فَخَطْبٌ جَلِيلٌ»، درست است. مرگ رسول خدا بزرگ است.
«اسْتَوْسَعَ وَهْيُهَ»؛ شكاف بزرگى است. «و اسْتَنهَرَ فَتْقُةُ و انْفَتَقَ رَتْقُهُ»؛ و درّه اى است بسيار گسترده و باز.
■●«اظْلِمَتِ الارْضُ لِغَيْبَتِهِ وَ كُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ القَمَرُ وَانْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِه وَ اكَدَتِ الآمَالُ وَ خَشَعَتِ الجِبَال»؛ زمين از نبود حضرت تيره و تار شد و از اين مصيبت وارده، خورشيد و ماه، نور خود را از دست دادند و ستارگان از هم پاشيده شدند. و كوهها با تمام غرورشان سر فرود آوردند و آرام شدند.
■●«وَ اضِيعَ الحَرِيمُ وَ ازيِلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ»؛ وقتى رسول خدا از دنيا رفت، حريمها به هم ريخت و حرمتها فراموش گشت.
■●«فَتِلْكَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الكُبْرَى ...»؛ پس آنچه كه از مرگ رسول خدا بدست آمده، خيلى بزرگتر است، اينكه انسان حريمها و حرمتها را فراموش كند.
اندازه ها و حدود را زير پا بگذارد. اين مصيبتى است عظمى ...
■●«اعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِى افْنِيَتِكُمْ وَ فِى مُمْسَاكُمْ وَ مُصْبِحِكُمْ»؛ اين قرآن است كه از اين مصيبت خبر مى دهد و شب و روز، جلوى خانه هاى شما فرياد مى زند.
■●«يَهْتِفُ فِى افْنِيَتِكُمْ هِتَافاً وَ صُرَاخاً وَ تِلَاوَةً ...»؛ بلند هم فرياد مى زند؛ كه:
«أفَانْ مَاتَ اوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُم عَلَى اعْقَابِكُمْ وَ مِنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْيَضُّرُ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشَاكِرِينَ».
اگر به گذشته هايتان بازگشت كنيد، به چيزى ضرر نمى زنيد، ولى اگر پايدارى كنيد، شكر معرفتتان را بدست آورده ايد. شكر آن نعمتهايى را كه بدست آورده بوديد، ادا كرده ايد.
■●روزهاى فاطمه(سلام الله علیها)، ص: ۷۴●■
@mohamad_hosein_tabatabaei