□بعضیها سالک مجذوبند، یعنی با عبادت و کارهای خیر و... کاری میکنند که جذبهی الهی به آنها میخورد: فَمَن کانَ یَرجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلاً صَالِحاً: پس کسی که خواهان دیدار پروردگارش میباشد، باید عمل شایسته انجام دهد.
□امّا بعضی مجذوب سالکند، یعنی اوّل جذبهی الهی به آنها خورده و آن جذبه آنها را به راه انداخته است. این دسته کلاسشان بالاتر است، زیرا هر کاری میکنند، از روی میل و رغبت است. آنها فاعل هستند؛ امّا بدون تحریک و تحریض، همچنان که خداوند از شدّت غنا و عزّت، فاعل بدون تحریک است.
□مرحوم حاج اسماعیل دولابی□
□○مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□تفاوت سالکِ مَجذوب و مَجذوبِ سالک□
○ای خوش آن جَذبه که ناگاه رسد
○ناگهان بر دل آگاه رسد
□کار از جذبه بر میآید، اما باید با سلوک و ...، زمینۀ دریافتِ جَذبه را فراهم کرد...
#شرح_مصباحالهدی
@mohamad_hosein_tabatabaei
□سجده به مثابه یک عبادت مستقل□
□در شبانه روز بهخصوص در دل شب حداقل یک سجدۀ طولانی داشته باشید.
□هرگاه در سیر و سلوک دچار قبضهای روحی شدید، از سجده بهره ببرید.
#استاد_مهدی_طیّب
@mohamad_hosein_tabatabaei
□ #شبزیارتی_ارباب□
○در بارگاهِ قدسِ خدا، پنجشنبه ها
○سرهایِ قدسیان،طرفِ شاهِ بی سر است
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️حواس تو به هر که رفت، تو همانی.....
□حاج محمد اسماعیل دولابی: توجّهت به هر چه باشد، قیمت تو همان است. اگر توجّهت به خدا و خوبان خدا باشد، قیمتی میشوی. حواس تو به هر که رفت، تو همانی.
#یاعلی
#مصباح_الهدی
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 1-6 آل عمران قسمت سوم بخش اول2⃣ ● كيفر كافران ، از حكم قضا و قدر و مشيت الهى خاج نیست و اگر
آیات 1-6 آل عمران قسمت سوم
بخش دوم 1⃣
● روايتى متضمن محاجه و مباحثه رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) با سران نصاراى نجران
در مجمع البيان ، از كلبى و محمد بن اسحاق و ربيع بن انس روايت كرده كه گفته اند: اوايل اين سوره تا حدود هشتاد و چند آيه در مورد هيات اعزامى از نجران نازل شده ، كه شصت نفر سواره بودند، و نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) آمدند، در حالى كه چهارده نفرشان از اشراف ، و در بين آن چهارده نفر سه نفر پيشوا وجود داشت .
يكى به نام ((عاقب )) كه امير آن قوم و طرف مشورتشان بود، وى كسى بود كه بدون رايش هيچ كارى انجام نمى دادند. و نامش عبد المسيح بود.
دومى مردى ثروتمند بنام ((ايهم )) سيد و بزرگ قوم بود، كه با پول او اين سفر را كرده بودند.
سومى مردى بنام ((حارثه بن علقمه )) كشيش و عالم دينى آنان و امام و مدرس مدارس آنان بود، و در ميان قوم نجران شرافت و احترام خاصى داشت ، كتب دينى را او به ايشان درس مى داد، و پادشاهان روم ، او را به رياست دينى برگزيده و پاس حرمتش مى داشتند، و به احترام او كليساها بنا نهاده بودند، چون مردى فاضل و مجتهد در دين بود.
اين هيات با داشتن چنين مردانى در مدينه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) وارد شده ، و داخل مسجد آن جناب گشتند در حالى كه آن حضرت نماز عصر را خوانده بود، هيات اعزامى همه ، لباس رسمى كشيش ها در تن داشتند، جبه هايى قيمتى و رداهايى زيبا.
بعضى از صحابه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) همين كه اين هيات را ديدند گفتند: ما تاكنون مردانى به اين وقار نديده بوديم ، اتفاقا وقتى وارد مسجد شدند هنگام نمازشان بود، طبق مراسم خود ناقوسى نواخته و برخاستند و در مسجد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) به نماز ايستادند.
صحابه عرض كردند: يا رسول اللّه اينها دارند در مسجد تو نماز مى خوانند!!.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 21
حضرت فرمود: رهاشان كنيد و كارى به كارشان نداشته باشيد، آنان نمازشان را به طرف مشرق خواندند، پس از آن ((ايهم )) و ((عاقب ))با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) صحبت كردند. حضرت به ايشان فرمود: ((بايد كه اسلام آوريد)).
عرض كردند ما كه قبل از تو اسلام آورده ايم .
فرمود: شما دروغ مى گوييد، و تسليم دين خدا نيستيد، براى اينكه شما براى خدا فرزند قائل هستيد، و صليب را مى پرستيد، و گوشت خوك مى خوريد.
گفتند پس اگر مسيح پسر خدا نيست پدرش كيست ؟ و آنگاه همگى با آن حضرت بگو مگو راه انداختند.
رسول خدا به ((ايهم )) و ((عاقب )) فرمود: مگر شما نمى دانيد كه هيچ فرزندى نيست مگر اينكه به پدرش شبيه است ، و مگر اين عقيده شما نيست ؟.
عرض كردند: چرا همينطور است . فرمود: مگر شما معتقد نيستيد كه پروردگار ما زنده است و مرگ ندارد، و نيز مگر معتقد نيستيد كه عيسى موجودى فانى است و دستخوش مرگ مى شود؟.
گفتند چرا همينطور است .
فرمود: مگر شما معتقد نيستيد كه پروردگار ما قيّم بر هر چيز است ، و هر موجودى را او حفظ مى كند، و روزى مى دهد؟ گفتند: بله همينطور است ، فرمود: آيا عيسى هيچ يك از اين صفات را دارد، آيا او هم قيّم موجودات است ، و حى لا يموت است ، و حافظ و رازق عالم است ؟.
گفتند: نه فرمود: پس او نمى تواند معبود باشد. و آيا شما معتقد نيستيد كه هيچ چيزى در آسمانها و زمين بر خدا پوشيده نيست ؟.
گفتند: چرا همينطور معتقديم .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 1-6 آل عمران قسمت سوم بخش دوم 1⃣ ● روايتى متضمن محاجه و مباحثه رسول خدا (صلی الله علیه وآله )
آیات 1-6 آل عمران قسمت سوم
بخش دوم 2⃣
● روايتى متضمن محاجه و مباحثه رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) با سران نصاراى نجران
فرمود: حال بگوييد ببينيم عيسى هم همين علم را دارد، يا آن مقدارى را از علم دارد كه خدا به او داده گفتند: نه ، عيسى چنان علمى ندارد.
فرمود: بله عيسى نمى تواند چنان علمى را داشته باشد، چون مخلوق است ، يك روزى اصلا وجود نداشت ، و روزى ديگرى خدا او را در رحم مادرش آنطور كه خودش مى خواست صورتگرى كرد، او غذا مى خورد و آب مى نوشيد و فضولات بدن از او دفع مى شد، و خداى سبحان اينطور نيست .
گفتند: بله همينطور است ، فرمود: آيا شما معتقد نيستيد كه عيسى روزگارى در شكم مادر بود،
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 22
و مادرش او را مانند ساير مادران حمل مى كرد، و پس از مدتى وضع حمل نمود، همانطور كه ساير زنان فرزند خود را مى زايند و فرزند خود را شير و غذا داد، همانطور كه هر مادرى فرزند خود را غذا مى دهد، و بعد از آنكه از شير گرفته شد خودش غذا مى خورد، و آب مى نوشيد و فضولاتش دفع مى شد؟.
گفتند: بله همينطور بود، فرمود: پس چگونه چنين انسانى ، چنان موجودى مى شود كه شما معتقد هستيد؟ مسيحيان از جواب عاجز ماندند: و خداى عزوجل آيات سوره آل عمران از اول تا هشتاد و چند آيه را در اين باره نازل كرد.
مؤلف : اين معنا را سيوطى در الدرالمنثور از ابى اسحاق ، و ابن جرير و ابن منذر، از محمد بن جعفر بن زبير، و از ابن اسحاق از محمد بن سهل بن ابى امامه نقل كرده و اما اصل قصه را ما بزودى نقل خواهيم كرد، ليكن نازل شدن آيات اول سوره آل عمران درباره اين قصه گويا اجتهادى از صحابه بوده ، و ما قبلا هم گفتيم كه از سبك آيات سوره پيدا است كه يكباره نازل شده .
از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) روايت شده كه فرمود: شقى آنكسى است كه در شكم مادرش شقى شده باشد، و سعيد كسى است كه در شكم مادرش سعيد شده باشد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●□
□هر بار که نماز بهجا میآوری، ملتفت باش که چیزی به دست آوری و مطلبی بفهمی که قبلاً آن را نمیفهمیدی.
□تلاوت سورهها و آیات قرآن هم همینگونه است؛ یعنی در هر دفعه چیزی به دست بیاور، غیر از آنچه قبلاً به دست آورده بودی.
□●در محضر بهجت، ج٢، ص٢۶٩●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#استاد_فاطمی_نيا
□من از جناب علامه طباطبايی (ره) شنيدم که می فرمود: ذکر صلوات از جامع ترين اذکار است.
□سخنرانی روز غدیر خم، ۱۸/ محرم / ۱۴۲۸□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □این جاست که میبینید این حال از عهده ی بشر عادی بر نمی آید
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□شرح هایی هم که بر این دعا ها میشود و حرفهایی که هر یک از شارحین دارند، به اندازه فهم و ادراک شان، یا به اندازه ای که درسش را خوانده اند و توانایی دارند، است. و الا شارح حقیقی هر دعایی، خود آن صاحب دعاست، و صاحب حال می داند که حال چیست؟دیگران از حال او چه خبر دارند؟ این ادعیه، ادعیه کمّلین است. در ((مفاتیح الجنان)) آمده است که فلان ذکر را در یک شب هزار بار بگو، مثلاً سوره مبارکه دخان را در هر شب از شبهای ماه مبارک رمضان صد بار بخواند سوره دخان به چاپ عثمان طاها، سه صفحه قرآن است، یعنی هر شب صد تا ۳ صفحه، ۳۰۰ صفحه قرآن را بخواند، اگر خیلی سریع بخواند، شاید در طول پنج ساعت بخواند، و اگر بخواهد خیلی آهسته بخواند، که دیگر شاید تا ۶، ۷ ساعت طول بکشد، حالا شخصی این عمل را انجام می دهد، پس از انجام آن سرش هم درد میآید، فردایش میبیند، دیگر تاب ندارد، خیلی فشار بیاورد، یک ماه رمضان را بتواند پیش برود، اگر بخواهند همین دستور را سال بعد به او بدهند، از دور فرار میکند ،اما به قربان مرحوم آقای کشمیری، می رفت قبرستان وادی السلام، شب اول یک بار سوره مبارکه یاسین را می خواند، شب دوم، دو بار ،شب سوم سه بار، شب چهارم ۴ بار، شب پنجم ۵ بار...تا شب چهلم ۴۰ بار، دوباره از شب چهلم معکوس می کرد، شب چهل و یکم ۳۹بار، شب چهل و دوم ۳۸بار... یا آنکه تا شب صدم پیش میرفت و صد بار می خواند، از صدمین شب، سیر معکوس می گرفت ،در صد و یکمین شب، شروع میکرد، ۹۹ بار، شب بعد ۹۸ بار تا میآمد به اول، هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن، چطور است که خسته نمی شود؟
او دیگر در مقام کمّلین قدم گذارده است. به طوری که در این مسیر قدم میگذارد و حضورش آن چنان قوی شده که با اینکه صاحب عصمت نیست، اما بو میکشد، و همینطور مثل آقای قاضی ها، علامه طباطبایی و مثل این بزرگان کارها میکنند، بعضی ها که توجه ندارند، می گویند: این اذکار در روایات ما وجود ندارد، اوّلاً ضرورت ندارد که در تمام اذکار در روایات مکتوب به صورت ((عن فلان عن فلان))... آمده باشد، جناب عالی که راهت باز است، تا شبی به محضر مقدّس پیامبر یا امامی مشرّف شوی و از او ذکری بخواهی، به تو ذکری می دهد که اگر برای دیکران عنوان کنی، دیکران می بینند در هیچ روایتی نیامده است. مگر بناست تمام اذکار در روایات نقل شود؟
□مگر تمام آنچه که از اهل بیت (علیهم السلام) بیان شده، برای ما نقل شده است؟ شاید ازهزاران کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام) که یک گوشه اش به صورت (نهج البلاغه)، به صورت (درر و غرر) نقل شده است، امام امیر المومنین (علیه السلام) بعد از جناب رسول الله تا زمان شهادت شان در طی سالیانی کلمات و عبارات بسیاری داشتند، شما میبینید، مرحوم سید رضی در صدر هر خطبه ای می گوید: (و من کلام لَهُ...) یعنی از کلمات حضرت در بخش خطبه اش، من این چند فراز را که مربوط به ادبیات فصاحت و بلاغت بود، انتخاب کردم. به همین علت است که می بینید حرف های سنگینی نقل می شود که در جایی نیست، بعد در اذهان سافله ای که به همین مسلمانی های دم دستی عادت، مرده اند، انکار پیش می آید.
□کسی هم نمی گوید این مسلمانی نیست، بهشت نمی رود، چرا نرود؟ نعوذ بالله خدا که حسود و بخیل هم نیست، اما بهشتی که تو می خواهی، بهشتی نیست که اولیاءالله دنبالش باشند.این بهشت ها مربوط به کسانی است که در همین حد، نماز می خوانند، روزه می گیرند، حج می روند و زکات می دهند، کمی هم خودشان را می پایند، به سوی خدا روی می آورند، حرفی نیست، کسی نمی گوید این ها مسلمان نیستند، مسلمان اند، متدیّن اند، متّقی اند، بهشتی هم هستند، خیلی آدم های خوبی هم هستند، اما این کجا و قدم گرفتن در مقام کمّلین از اولیاءالله کجا؟ آن اندازه در پیشگاه الهی به سجده می افتند، بعد در آخر فقط می گوید: عظمت آقا من را گرفت، نه هیچ طلب دارم، کنه می خواهم و حتی اگر هم بدهند می خواهم چه کنم؟ مبادا که اگر در این دهش ها چیزی دادند، این داده شده ها را بگیرم و در این داده شده ها در غفلت به سر ببرم، او حضور می خواهد؛ (عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون) به تعبیر سید بن طاووس که از کمّلین اولیاءالله است: (آن یُرزَقون)، معارف عالیه ی غیبی است که به آن ها می دهند.(۳۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○شرط اول قدم در سلوک از دید علامه طباطبایی○□
□علامه طباطبايى بر اين اعتقاد بودند كه با انجام كمترين معصيت، راه به حرم معارف الهى مسدود و ممنوع است و وظيفهمند بودن در برابر فرمانهاى الاهى، شرط اول كمال و گام نخستين سلوك است. البته اين كار بس دقيق و دشوار است و به سادگى قابل دستيابى نيست و مراقبتى شديد و احتياطى كامل را مىطلبد.
□علامه در رساله الولايه نقل كردهاند كه استاد بزرگوارشان مرحوم آيت الله العظمى سيد على قاضى طباطبايى فرمودند:
«مرتاضهاى هندى كه هفتهاى يك مغز بادام مىخورند يا به كارهاى نظير نخوابيدن و يا بر روى يك پا و با دستهاى گشوده در تمام شبانه روز ايستادن و ... مىپردازند در واقع از كارهاى مشكل به سوى كارهاى آسان فرار مىكنند. آنچه مشكل است، آن است كه در طول هفتاد سال عمر، يك بار هم دروغ، غيبت، ريا و نگاه غير جايز از انسان سر نزند.»
□برخى از شاگردان مرحوم حاج آقا رحيم ارباب نقل كردند كه وى مىفرمود: من مىتوانم ادعا كنم از پانزده سالگى تاكنون، به هيچ نامحرمى نگاه نكردهام. پس التزام عملى به تمامى تكاليف الهى، نخستين شرط ورود به حرم امن الهى است.
□○انسان و جهان در شناخت مكتب اسلام، قائمی امیری، ص۱۴۸○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□سابق که در دولاب گوسفند داشتیم، هر شب آنها را رسیدگی میکردیم و گوسفندهایی را که کاملاً چاق شده بودند، با حنا علامت میزدیم و فردا آنها را جدا میکردند و به قصّابخانه میبردند و سر میبریدند. برای اینکه پوست گوسفند سالم و راحت کنده شود، کسی که آن را ذبح کرده بود، از نَفَس خود زیر پوستش میدمید و آن را باد میکرد. گاهی هم چند مشت به پشت و دمبهاش میزد تا خوب جا باز کند و کاملاً باد شود. وقتی پوست کاملاً از گوشت جدا میشد، آن را از تن گوسفند بیرون میکشید. زیر آن پوست یک پوست نازک روی گوشت قرار داشت.
□موالیان هم هر شب چند مؤمن را که به رشد کامل رسیدهاند، جدا میکنند و به قصّابی میبرند و سر میبرند (به موت نائل میسازند). آنگاه از نَفَس خودشان در او میدمند (نَفَختُ فِیه مِن رُوحی: از روح خود در او دمیدم.) و چند مشت هم به او میزنند و وقتی پوست و گوشتش، یعنی بدن و روح یا دنیا و آخرت، از هم جدا شد، پوستش را بیرون میکشند. زیر آن یک پوست نازک است که به آن قالب مثالی گفته میشود. روح به قالب مثالی وارد میشود و با آن وارد عالم مثال میشود و به سوی خدا میرود. بعد از آن، قالب مثالی را هم جدا میکنند و بدن لطیفتری زیر آن هست که به آن شبح گفته میشود و روح با آن به عالم اشباح میرود. بعد از آن، شبح را هم جدا میکنند و زیر آن یک بدن لطیفتر و ریز قرار دارد که به آن ذرّه گفته میشود و با آن به عالم ذر وارد میشود. همینطور ریز و باادب میشود تا به قمر ولایت میرسد. (شیعیان ستارهاند و از ماه ولایت نور میگیرند. ماه ولایت هم از شمس نبّوت نور میگیرد). بعد به خود شمس نبّوت میرسد و مستقیماً از آن نور میگیرد. تا اینکه نهایتاً به خورشید هستی مطلق میرسد و قیامت کبری طالع میشود. در آنجا اگرچه ستارهی مؤمن و ماه ولایت و خورشید نبوّت روشنند؛ امّا در برابر روشنایی خورشید هستی مطلق، نورشان نمودی ندارد.
□مرحوم حاج اسماعیل دولابی□
□○مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 1-6 آل عمران قسمت سوم بخش دوم 2⃣ ● روايتى متضمن محاجه و مباحثه رسول خدا (صلی الله علیه وآله )
آیات 1-6 آل عمران قسمت سوم
بخش سوم
● روايتى درباره خلقت جنين و سرنوشت او...
و در كافى از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : خداى تعالى هر وقت اراده كند نطفه اى را كه قبلا در صلب آدم بوده و از او پيمان گرفته ، بيافريند، و آنچه در ازل در صلب آدم براى آن نطفه نوشته است به مرحله ظهور برساند، مرد را تحريك مى كند تا به جماع بپردازد و به رحم زن وحى مى كند كه خود را براى فرو رفتن نطفه در درونت باز كن ، تا قضا و قدر نافذ من در تو تحقق يابد، رحم دهانه خود را باز مى كند، و نطفه به رحم مى رسد، و چهل روز در رحم تردد مى كند، و مى چرخد تا به صورت ((علقه )) در آيد، چهل روز هم به اين صورت مى ماند، بعد ((مضغه )) مى شود، و پس از چهل روز گوشتى مى شود كه لابلاى آن رگهايى چون تورى بافته شده پيدا مى شود، آنگاه خداى تعالى دو فرشته كه كارشان خلقت است و در رحم زنان هر چه را خدا بخواهد خلق مى كنند، مى فرستد، تا از راه دهان زن وارد شكم او شوند، و خود را به رحم زن كه روح قديم انتقال يافته از پشت پدران و رحم زنان در آنجا است برسانند، و روح حيات و بقا را به اذن خدا در آن گوشت بدمند، و برايش سوراخ گوش و چشم و نيز دست و پا و جوارح و اعضاى بيرونى و درونى يك انسان را درست كنند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 2
آنگاه خداى عزوجل به آن دو فرشته وحى مى فرستد و دستور مى دهد كه قضا و قدرى كه من براى اين كودك معين كرده ام و امرى كه در باره اش صادر نموده ام بنويسيد، و در عين حال جا براى بدا يعنى تغيير آن قضا و قدرها و امرها برايم بگذاريد.
مى پرسند: پروردگارا ما نمى دانيم چه قضا و قدرى براى او معين كرده اى ، خودت بفرما تا ما بنويسيم ؟.
خداى تعالى مى فرمايد: سر خود را بلند كنيد و به سر مادرش نگاه كنيد، چون نگاه مى كنند لوحى مى بينند كه به پيشانى مادر كودك آويزان است ، و در آن چيزهايى نوشته شده ، از آن جمله صورت و زينت و اجل و ميثاق و سعادت يا شقاوت كودك و تمامى خصوصيات او است . يكى از آن دو فرشته آن لوح را مى خواند، و ديگرى براى كودك مى نويسد. و در هر يك از آن خصوصيات ، بدا را براى خدا شرط مى كند، يعنى جاى تغيير و تبديل را براى خدا مى گذارد. آنگاه نوشته خود را مهر نموده و بين دو چشم كودك جاى مى دهند، و سپس در شكم مادر او را سر پا نگه داشته بعد رها مى كنند.
بسيار مى شود كه كودك مى لغزد و پشت و رو مى شود، و اين تنها در مورد افراد طغيان گر و يا سركش است .
و چون هنگام ولادت كودك مى رسد چه در مورد كودك تام الخلقه و چه كودكى كه خلقتش تمام نيست به رحم وحى مى كند كه دهانه خود را باز كن تا مخلوق من بزمين بيفتد، و مقدرات من در مورد او تحقق يابد، كه اينك هنگام بيرون شدنش رسيده ، پس رحم دهانه خود را باز مى كند، و در آن هنگام كودك زير و رو شده پاهايش بالا و سرش پايين شكم مادر قرار مى گيرد، تا هم مادر آسانتر بزايد، و هر فرزند آسان تر پا به دنيا بگذارد.
آنگاه خداى عزوجل فرشته اى را كه نامش زاجر است مى فرستد تا كودك را زجرى دهد، و از آن زجر به اضطراب و فزع در آيد و اگر باز هم به دنيا نيامد بار ديگر او را زجر مى دهد تا به فزع و اضطراب در آمده از شكم مادر به زمين بيفتد، در حالى كه از آن زجر مشغول گريه باشد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○افزایش روزی و ادای قرضها
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره○□
□پس از نماز صبح این دعا را تکرار کنید و پیش و پس از آن صلوات بفرستید[۱] تا انشاءالله فرج حاصل گردد:
○اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ، وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ.
خدایا! مرا بهوسیلۀ حلالت از حرامت بینیاز کن، و با فضل خودت، از هرچه غیر خودت بینیاز گردان.
#توضیح:
[١]. یعنی ابتدا یک صلوات بفرستید بعد به هر تعدادی که میخواهید این ذکر را بگویید، سپس در انتها دوباره یک صلوات دیگر بفرستید.
□○بهجتالدعاء، ص٣۴۶○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●آیت الله مصباح یزدی●□
□در حوزه علمیه مدتها بود که درس مهمی برای #قرآن مطرح نبود. حتی تفسیر را به عنوان یک درس مجزا تلقی نمیکردند. خود بنده بعد از تحصیل در نجف به قم آمده بودم که رفیقم به بنده گفت یک درس تفسیر در مسجد سلماسی هست. من گفتم #تفسیر که کلاس نمی خواهد، برو مطالعه کن. من فقط به خاطر اصرار دوستم به آن جلسه رفتم و در نتیجه با #علامه_طباطبایی و تفسیر ایشان آشنا شدم.
□آرام آرام خیلی تحت تاثیر این جلسه قرار گرفتم. رفیق ما بعد از درس به ما گفت، چطور بود؟ گفتم میترسم نظر خودم را بگویم مرا دست بیاندازی، گفت چطور؟ گفتم من خیال میکنم این آقا که این درس را میگوید اینها از جای دیگری به او الهام میشود و الا این چیزها با درس پیدا نمیشود.
□بعدها در نوشتهای از آقای مطهری رضوان الله علیه دیدم که ایشان گفته بودند مطالب تفسیر علامه طباطبایی همهاش فکر خودشان نبوده و الهام الهی بوده است.
□●قم، همایش قرآن و مقاومت، ۹۸/۱۱/۲۱●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●متن حدیث اولوالالباب که قسمتی از یک فرمایش طولانی حضرت صادق علیه السّلام است چنین است●■
■إنَّ اُولِی الاَلبابِ الذّّینَ:
عَمِلُوا بِالفِکرَةِ حَتّی وَرِثُوا مِنهُ حُبَّ اللهِ
فَإنَّ حُبَّ اللهِ اِذَا وَرِثَهُ القَلبُ وَ استَضاءَ بِهِ أَسرَعَ اِلَیهِ اللُّطفُ
فَإذَا نَزَلَ مَنزِلَةَ اللُّطفِ صَارَ مِن أَهلِ الفَوائِدِ
فَإذَا صَارَ مِن أهلِ الفَوائِدِ تَکَلَّمَ بِالحِکمَةِ فَصَارَ صَاحِبَ فِطنَةٍ
فَإذَا نَزَلَ مَنزِلَةَ الفِطنَةِ عَمِلَ فِی القُدرَةِ
فَإذَا عَمِلَ فِی القُدرَةِ عَرَفَ الاَطباقَ السَّبعَةِ
فَإذَا بَلَغَ هَذِهِ المَنزِلَةِ صَارَ یَتَقَلَّبُ فِی فِکرِهِ (ذِکرِهِ) بِلُطفٍ وَ حِکمَةٍ وَ بَیانٍ
فَإذَا بَلَغَ هَذِهِ المَنزِلَةِ جَعَلَ شَهوَتَهُ وَ محَبَّتَهُ فى خَالِقِهِ
فَإذَا فَعَلَ ذَلِکَ نَزَلَ المَنزِلَةَ الکُبری فَعَایَنَ رَبَّهُ فِی قَلبِهِ
وَ وَرِثَ الحِکمَةَ بِغَیرِ مَا وَرِثَهُ الحُکَمَاءُ
وَ وَرِثَ العِلمَ بِغَیرِ مَا وَرِثَهُ العُلَمَاءُ
وَ وَرِثَ الصِّدقَ بِغَیرِ مَا وَرِثَهُ الصِّدّیقُونَ
اِنَّ الحُکَماءَ وَرِثُوا الحِکمَةَ بِالصَّمتِ
وَ اِنَّ العُلَماءَ وَرِثُوا العِلمَ بِالطَّلَبِ
وَ اِنَّ الصِّدّیقینَ وَرِثُوا الصِّدقَ بِالخُشُوعِ وَ طُولِ العِبَادَةِ
فَمَن اَخَذَ بِهَذِهِ السّیرَةِ اِمّا أن یسفلَ وَ اِمّا أن یرفعَ
وَ اَکثَرُهُم الذَّی یَسفَلُ وَ لا یَرفعُ، اِذ لَم یَرعَ حَقَّ اللهِ وَ لَم یَعمَل بِمَا اُمِرَ بِهِ
فَهَذِهِ صِفَةُ مَن لَم یَعرِفِ اللهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَ لَم یُحِبَّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ
فَلا یغُرَّنَّکَ صَلاتُهُم وَ صِیامُهُم وَ رِوایاتُهُم وَ عُلُومُهُم فَاِنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ.
■هرآینه صاحبان خردهای ناب (اولیالالباب) کسانی هستند که:
به تفکر پرداختند تا آن که محبّت خدا را از آن به ارث بردند،
هرآینه هنگامی که قلب محبّت الهی را به ارث برد و بدان روشنایی یابد، لطف به سرعت به آن روی میآورد.
پس هنگامی که در مقام لطف منزل گرفت، از اهل فایدهها میگردد.
پس هنگامی که از اهل فواید شد، به حکمت سخن میگوید؛ در نتیجه صاحب تیزفهمی و فطانت میگردد.
پس هنگامی که در مقام فطانت منزل گرفت، در قدرت عمل مینماید.
پس هنگامی که در قدرت عمل نمود، مراتب و طبقات هفتگانه را میشناسد.
پس هنگامی که در این مقام منزل گرفت، فکرش (ذکرش) به لطف و حکمت و بیان دگرگون میشود.
پس هنگامی که در این مقام منزل گرفت، شهوت و محبّتش را در آفریدگارش قرار میدهد.
پس هنگامی که این کار را کرد، در مقام بزرگ منزل میگیرد؛ در نتیجه پروردگارش را در قلب بالعیان مشاهده میکند؛
و حکمت را به طریقی جز آنچه حکما به ارث بردهاند، به ارث میبرد؛
و علم را به طریقی جز آنچه علما به ارث بردهاند، به ارث میبرد؛
و صدق را به طریقی جز آنچه صدیقان به ارث بردهاند، به ارث میبرد؛
هرآینه حکما حکمت را از راه سکوت اختیار کردن به ارث بردند؛
و هرآینه عالمان علم را از راه طلب و تحصیل به ارث بردند؛
و هرآینه صدّیقان صدق را از راه خشوع و عبادت طولانی به ارث بردند؛
■هر کس این روشها را در پیش گیرد، یا به سفلی و پستی میگراید یا به رفعت و بلندی دست مییابد؛ و اکثراً به پستی میگرایند و به بلندی دست نمییابند، زیرا حقّ خداوند را مراعات نمیکنند و به آنچه بدان امر کرده است، عمل نمینمایند؛ و این صفت کسی است که خدا را بدانگونه که سزاوار است، نمیشناسد و آنچنان که شایسته است، دوست نمیدارد؛ بنابراین نمازها و روزهها و روایتها و علمهای آنان تو را نفریبد که همانا آنان خرانی گریزندهاند.
■[با توجه به این حدیث شریف، دوست اهل بیت علیهم السّلام اگر به خوبیهایی که خداوند از آغاز عمرش به او کرده است، فکر کند (عَلَی العَاقِلِ اَن یکُونَ لَهُ سَاعَاتٌ... وَ سَاعَةٌ یتَفَکَّرُ فِی مَاصَنَعَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیهِ: بر شخص عاقل واجب است در هر روز زمانهایی برای اموری اختصاص دهد و زمانی که فکر کند درباره آنچه خدای عزّوجل نسبت به او کرده است. التَّفَکُّرُ فِی آلاءِ اللهِ نِعمَ العِبَادَةِ: تفکر کردن در نعمتها و الطاف الهی چه نیکو عبادتی است)، پی میبرد که از قبل از اینکه از رحم مادر متولّد شود تاکنون، خدا بی آن که به او نیازی داشته و یا از خوبی کردنهایش در پی غرضی برای خویش باشد، یا حتّی منّتی بر بندهاش نهاده باشد، از لطف و احسان و اعطاء نعمت و مدارا و ستر و غفران، به او چهها کرده است و میبیند اگر شخص دیگری یکی از این لطف و احسانهای بیشمار را در حقّ او میکرد، یک دل نه، صد دل عاشق آن شخص میشد و محبتش را در دل میگرفت. در نتیجه این تفکر محبّت به خدا را نصیب او میسازد و از این طریق طی منازل کمال را همانگونه که در حدیث ذکر شده است، آغاز میکند]
■●مصباح الهدی(مرحوم حاج اسماعیل دولابی)
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
#نکته_ناب
□بسمه تعالی شانه□
○يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي○
□امام جعفر صادق عليه السلام درباره آیه فوق فرمود: يعنی حسين بن علی عليه السلام.
پس #امام به خطاب ذات ربوبی، نفس مطمئنهای است که رجعت به #ذات_غیبالغیوبی دارد آن هم رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً. هم او از خدا راضی است و هم خدا از او. نهایت درجه توحید این است که عبد از حق راضی باشد.
□چون امام به چنین مرتبه ای رجعت یافت و در منزل احدیت که #ظل_ذات_غیبی است سکنی گزید مجدد مخاطب به فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي شد. و بدان صادر اول حق ساری در هر شئ است و به او، موجودات خلعت هستی می پوشند و او مبداء و منتهای هر چیزی است.
□فرق #صادر_اول و #تجلی_اعظم با #ذات در همین است که صادر اول به امر الهی در هر شئ که #عبادالله اند داخل می شود، اعنی تجلی اعظم و احدیت، ذات حق است از آن حیث که سریان در موجودات دارد و از آن به وجود ساری در هر شئ تعبیر می شود؛ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا (مریم/۹۳) از این رو امام را ابا عبد الله گفتند یعنی به سریان نفس رحمانی همه حروف عالیات و کلمات و سطور ایجاد میگردد و امام مربی آیات الله و محقق آنهاست؛ وَ عَزَائِمُهُ فِیکُمْ.
□دیگر معنی اینکه داخل در #جان بندگان من شو نه وارد در #جمع بندگانم شو چه امام حسین علیه السلام اباعبدالله است و هرکس به مقام عبد اللّهی و #عبودیت رسد حسین با نفس او مخالطه کند و حسینی شود و اینچنین عبودیت به کمال می رسد.
وَادْخُلِي جَنَّتِي. سریان صادر اول در اسماء و صفات الهی است چه جنت اشاره به #باطن دارد و آن نیست مگر عالم امر و اسماء و صفات حسنای حق متعال. جنت مضاف به ذات شده است و آن #مقام_غیب و #بطون_عالم است. نفس حسینی به سریانش طمأنینه را در تمام وجود از عالم امر تا عالم خلق گسترانیده و قرار هر چیزی به اوست چون این تجلی اعظم و نفس مطمئنه نباشد لَسَاخَت الأرْض [الامکان] بِأهْلِها.
□پس ای سالک الی الله، اگر طالب #طمأنینه هستی دست از توسل بر امام حسین علیه السلام برندار و هماره در هر عبادتی به یاد او باش که خود فرمود لَا تَنْسِیني فِي الصَّلَوةِ اللَّیلِ.
چون نماز شب بی حسین قالب بی روح است و این سخن را وسعت در تمام عبادات ده که یاد او افضل تمام اعمال است.
جمعه، سوم شعبان المعظم
۱۳۹۷هجری شمسی
#ح_م
❗️#تذکر
□باید اهتمام به سیر آفاقی و سیر در انفس داشته باشیم؛ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ... معنای این سِيرُوا فِي الْأَرْضِ این نیست که راه بیفتم و فقط به گردش بروم! میبینیم که عدهای بهانه به دستشان افتاده که به این سو و آن سو برویم، به گردش برویم، به خارج و داخل و این شهر و آن شهر برویم چون خدا فرموده است که فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ!! اگر این سِيرُوا فِي الْأَرْضِ صرفاً گشت و گذار و تفرج باشد که دردی از شما دوا نمیکند. این آیه میگوید که فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ الوُجُود... در عالم وجود سیر کن! در انفس خودت سیر کن که اگر آفاق را در انفس و جان خود پیاده نکنی از سیر آفاقی بهرهای نخواهی برد. باید در آفاق بیندیشی تا به انفس و باطن وجودی خودت راه پیدا کنی. اگر اینطور شدی و به باطن وجودی خودت راه پیدا کردی، آنگاه امید میرود که ان شاء الله ابوابی از حقیقت نظام وجود برای تو مکشوف شود.
#ح_م
■●مقصود از رئیس مذهب بودن امام صادق علیه السّلام چیست؟ چرا مذهب تشیّع را به نام مذهب جعفری میشناسند؟ - بخش اوّل●■
■گرچه مذهب شیعه همان مکتب رسول خدا است؛ و آموزههای همهی ائمّه در تبیین این مکتب، سهیم و دَخیل است؛ امّا اینکه امام صادق عليه السّلام به عنوان رئیس مذهب مشهورند، به دلیل موقعیت فوقالعادهای است که برخلاف پدران بزرگوار و فرزندان معصومشان، در اختیار آن حضرت قرار گرفت. ایشان در یک دورهی انتقالی، بیشترین فراغت را برای نشر و تبیین و ترویج و تعلیم معارف قرآن و اهل بیت، در اختیار داشتند.
■دوران امام باقر و امام صادق علیهما السّلام، دورهی انتقال حکومت از بنی امیّه به بنی عبّاس، یا به تعبیر دقیقتر از بنی مروان به بنی عبّاس بود و درگیریهای قدرتهای سیاسی با یکدیگر، فرصت و فراغت به آنها نمیداد که کنترل فوقالعاده و اختناق شدیدی را که در زمان سایر ائمّه علیهم السّلام اعمال میکردند، در آن زمان هم اعمال کنند.
■به همین خاطر بعد از دوران اختناقی که خصوصاً بعد از واقعهی عاشورا پیش آمد و حکومتهای ظالم اموی، کوچکترین مَنفَذی را برای تبیین معارف قرآن و اهل بیت علیهم السّلام باقی نگذاشتند؛ امام باقر علیه السّلام و بعد از ایشان امام صادق عليه السّلام این فرصت را پیدا کردند که این معارف را تبیین و ترویج کنند.
■شاید حدود هشتاد درصد احادیثی که در کتب حدیثی شیعه به ما رسیده است، از این دو امام بزرگوار، امام باقر و امام صادق علیهما السّلام، نقل شده است؛ به خاطر فرصت و فراغت ایشان. واِلاّ این گونه نیست که ائمّهی دیگر در مقام و مرتبهی علمی، چیزی کمتر از این دو امام بزرگوار داشتند. چنین فرصت و فراغتی در اختیار دیگر ائمّهی ما قرار نگرفت. این است که مکتب تشیّع، به نام امام صادق شناخته شد.
■شاید به لحاظ دیگری هم مذهب تشیّع به جعفری مشهور شد و آن این که مذاهب فقهی چهارگانهی اهل سنّت (حَنَفی، مالکی، شافعی، و حَنبلی) هم تقریباً در عصر امام صادق علیه السّلام شروع به شکل گیری کردند. اَبوحَنیفه، معاصر امام صادق علیه السّلام بود و دو سال شاگردی و طلبگی ایشان را کرده بود؛ تا پایان عمر هم میگفت:
«لَوْلا السَّنَتانِ لَْهَلَکَ اْلنُّعمان»
اگر آن دو سال که من به درس امام صادق علیه السّلام رفتم، نبود؛ هلاک شده بودم. اینکه چه شد کسانی که شاگرد امام صادق علیه السّلام بودند، رو در روی امام ایستادند؛ برای خودشان مذهبی بنیان گذاری کردند و عدّهای را به دور خود جمع کردند؛ نکاتی است که در کتاب «حدیث دوست» به آنها اشاره شده است.
■چون این مذاهب از زمان امام صادق علیه السّلام به بعد شکل گرفتند و این چهار مذهب به اسم بنیان گذارانشان شناخته شدند؛ یعنی پیروان احمد حَنبَل را حنبلی مذهب؛ پیروان ابوحنیفه را حنفی مذهب؛ پیروان مالک بن انس را مالکی و پیروان امام شافعی را شافعی میگویند؛ پیروان مکتب تشیّع را هم، پیروان مذهب جعفری نام مینهند.
#ادامه_دارد....
■استاد مهدی طیّب۹۱/۰۶/۱۶■
#مناسبات_ماه_شوال
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●شهادت جانسوز رئیس مذهب، حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهماالسلام را به محضر حضرت حجة بن الحسن ارواحنا فداه و تمامی شیعیان و محبین آل الله تسلیت عرض میکنیم●■
🏴صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهماالسلام 🏴
■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی اُستادِ العالَمِ و سَنَدِ الوجودِ ، مُرتَقی المَعارِجِ و مُنتَهَی الصُّعُودِ ، البَحرِ المَوّاجِ الأزَلی ، و السِّراجِ الوَهّاجِ الأبَدی ، ناقِدِ خَزائِنِ المعارفِ و العلومِ ، مَحتدِ العقولِ و نهایة الفُهُومِ ، عالِمِ الأسماء ، دلیلِ طُرُق السَّماءِ ، الکَونِ الجامِعِ الحقیقی ، و العُروةِ الوُثقی الوَثیقی ، بَرزَخِ البرازخ و جامِعِ الأضداد ، نورِ اللهِ بِالهِدایة و الإرشاد ، المُستَمِعِ القرآنِ مِن قائِلِهِ ، الکاشِفِ لأسرارِهِ و مَسائِلِهِ ، مَطلَع شَمسِ الأبَدِ ، جَعفر بن محمَّد ، علیه صلوات الله المَلِکِ الأحَد
@mohamad_hosein_tabatabaei
■حق پذيری در مكتب امام صادق (علیه السلام)
#استاد_فاطمی_نیا■
■یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام با زندیقی بحث کرد و اورا مغلوب ساخت؛
پس از اتمام مناظره ازحضرت پرسید که چطور با او بحث کردم؟
حضرت فرمودند :" خوب بحث کردی اما گاهی حق هایی را از او ضایع کردی"
■باید دقت کنیم که حتی زندیق هم ممکن است حق هایی داشته باشد که باید رعایت شود؛ ولی متاسفانه ما این مسایل مهم را درجامعه و خانواده رعایت نمیکنیم!
■حتی با همسرمان هم بلد نیستیم چطور رفتار کنیم! اگر دیدیم جایی حق با اوست ، به جای لجاجت ، قبول کنیم!
باید از مکتب امام صادق علیه السلام یاد بگیریم و عمل کنیم!
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●امام صادق علیه السلام فرمودند: «اَرْبَعَةٌ مِنْ اَخْلاقِ الْاَنْبِياءِ» چهار چیز از اخلاق پیامبران است.●■
■اینها شاخصههای اخلاقی پیامبران است و اگر کسی میخواهد به افق انبیای الهی راه پیدا کند، راه باز است. نبوّت یک مأموریت و مسؤولیّت است؛ منتهی این مأموریت و مسؤولیّت به کسی محوّل می شود که صلاحیت هایی داشته باشد. با ختم نبوّت مأموریت و مسؤولیّت نبوّت تشریعی پایان یافت؛ امّا به این معنا نیست که بعد از خاتم النّبیّین انسانی که به صلاحیت های نبوّت نائل شود وجود ندارد. البتّه مأموریت نبوّت نخواهد بود؛ چون نبأیی باقی نماند تا نبیّ ایی لازم باشد. خبرِ نیامده ای نماند تا خبرآوری لازم باشد. پس مأموریت نبوّت ختم شد؛ امّا باب صلاحیت های نبوّت که بسته نشد. لذا حدیث داریم که پیغمبرخدا صلی الله علیه وآله فرمودند: در امّت من کسانی هستند که «لَيْسُوا بِاَنْبِياء يَغْبِطُهُمُ النُّبُوَّة» مقام نبوّت به حال آنها غبطه می خورد. می گوید ای کاش می شد آنها هم پیغمبر شوند؛ ولی نبوّت ختم است و آنها پیغمبر نیستند؛ ولی از نظر صلاحیت ها، صلاحیت نبوّت را دارند؛ از آن حدّ متعارف هم بالاتر دارند که مقام نبوّت به حالشان غبطه می خورد. لذا در احادیث داریم: «عُلَماءُ اُمَّتِی كَاَنْبِياءِ بَنِی اِسْرائِيلَ» عالمان امّت من مانند انبیای بنیاسرائیلند؛ یعنی در صلاحیت ها و کمالات و حتّی حدیث داریم: «عُلَماءُ اُمَّتِی اَفضَلَ مِن اَنْبِياءِ بَنِی اِسْرائِيل» راه به سوی صلاحیت های نبوّت مسدود نیست؛ گرچه مأموریت نبوّت بی معناست؛ چون خبری نماند که خبرآوری لازم باشد. جریان خبرآوری با پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله پایان یافت و ابداً پس از او خبرآوری نخواهد بود. چون خبری که آمدنی بود، توسّط پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله آمد؛ امّا صلاحیت ها دستیافتنی است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «اَرْبَعَةٌ مِنْ اَخْلاقِ الْاَنْبِياءِ» چهار خُلق است که از اخلاق پیغمبران است.
■بنابراین اگر کسی می خواهد به افق آن صلاحیت ها راه پیدا کند، این چهار خلق را در خودش ایجاد کند.
■۱-«الْبِرُّ» اهل نیکی و خوبی کردن باشد.
■۲-«وَ السَّخاءُ» سخاوتمند باشد، بخیل نباشد.
■۳-«وَ الصَّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ» صبر در برابر مصیبت ها، گرفتاری ها، دشواری ها و تلخی ها داشته باشد. از خود عجز و ضعف نشان ندهد. جزع و فزع و ابراز نارضایتی و ناراحتی نکند؛ بلکه در گرفتاری ها و مصایب صبر کند.
■۴-«وَ الْقِيامُ بِحَقِّ الْمُؤْمِنِ» حقوق مؤمنان را رعایت کند. مؤمن بر مؤمن حقوقی دارد.
■برادران و خوهران ایمانی حقوقی بر گردن هم دارند. حضرت فرمودند: چهارمین خلق از اخلاق انبیاء «الْقِيامُ بِحَقِّ الْمُؤْمِنِ» این است که انسان حقّ مؤمنی را ادا کند. قیام کند، راه بیفتد و برای اینکه حقّ مؤمن را ادا کند بلند شود. حقّ او را تضییع نکند و به او بی توجّهی نکند.
■امیدوارم خدایمتعال به همهی ما توفیق دهد که از این معارف بلند، زلال و نابی که امام صادق علیه السلام در دسترس ما قرار دادند و به این سهولت و زبان ساده برای ما بیان فرمودند، در عرصهی عمل بهره بگیریم.
■●در محضر استاد مهدی طیب - ۸۶/۰۸/۱۷●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●□
□●چه ذکر فضائل اهلبیت علیهمالسلام باشد و چه ذکر مصائب آنها باشد؛ همۀ اینها اداکردن اجر رسالت است؛ تثبیتکردن مردم بر «قرآن» است. چرا؟ برای اینکه در قرآن هست: «إلّا المَوَدَّة فِی القُرْبَی؛ از شما برای رسالت پاداشی نمیخواهم] مگر مودت و دوستی نزدیکانم» (شوری، ٢٣).
□●اگر کسی بگوید: ما قرآن را میخواهیم و میگیریم، اما به اهلبیت کاری نداریم. چه کار داریم به اهلبیت؟! «حَسْبُنَا کِتَابُ اللهِ» (کتاب خدا ما را بس است).
□●میگوییم: کتاب الهی که در آن [إلاّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَی] هست، آن را میگویی؟! آیا میشود آن وقت بگوییم کاری به اهلبیت علیهمالسلام نداریم؟!
□●کتابالله که در آن آیۀ «اَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکُم و اَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی؛ دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم» (مائده، ٣) هست، آن را میگویی؟! پس آیا میشود بدون اکمال و بدون ولایت اهلبیت؟!
□●رحمت واسعه، ص۲۸٠●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مقصود از رئیس مذهب بودن امام صادق علیه السّلام چیست؟ چرا مذهب تشیّع را به نام مذهب جعفری میشناسند
■●مقصود از رئیس مذهب بودن امام صادق علیه السّلام چیست؟ چرا مذهب تشیّع را به نام مذهب جعفری میشناسند؟ - بخش دوّم●■
■بنا به اعتقاد ما، تشیّع یعنی استمرار آموزههای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم، و چیزی جدای از آن نیست.
■تشیّع در زمان حیات رسول الله آغاز شد. حتّی واژهی شیعه را خود پیغمبر ذیل آیهی شریفه:
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»
در مورد یاران و همراهان امیرالمؤمنین علیه السّلام به کار بردند. اهل سنّت، در کتاب معتبر حدیثیشان از پیغمبر اکرم، نقل کردهاند که فرمودند:
«ﻳَﺎ علی ﺃَﻧْﺖَ ﻭَ ﺷِﻴﻌَﺘکَ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»
ای علی؛ تو و شیعیانت، بهترین خلایق خدا هستید.
■بنابراین واژهی شیعه، توسّط خود پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وضع و به کار برده شد و تشیّع از زمان حیات ایشان مطرح بود.
■در دوران حیات پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، عدّهای از اصحاب پیامبر دور امیرالمؤمنین علیه السّلام جمع و با ایشان محشور بودند. کَمااینکه عدّهای هم دور ابابکر و عمر و عثمان بودند. در واقع دو تیپ مختلف در بین صحابهی پیغمبر دیده میشد. از همان زمان حیات رسول الله، کسانی با امیرالمؤمنین علیه السّلام هم روحیه و همراه بودند و بعد از رحلت رسول الله هم شیعه خوانده شدند. پس تشیّع در زمان پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وجود داشت و در زمان امیرالمؤمنین علیه السّلام، در زمان حسنین و در زمان امام سجّاد و امام باقر علیهم السّلام استمرار پیدا کرد؛ منتها به دلیل اینکه چهار مکتب فقهی اهل تسنّن در آن زمان شکل گرفت و به نام رؤسای آن مذاهب خوانده شد؛ مکتب تشیّع هم مکتب جعفری نام گرفت.
■بخش عمدهای از آموزههای مکتب تشیّع را امام صادق عليه السّلام در جلسات درس عظیمی که دایر میکردند، بیان فرمودند. حاصل این آموزههای حضرت، چهارصد کتاب شد که شاگردان ایشان تألیف کردند. این چهارصد کتاب «اصول أربَعَةُ مِأة» نام گرفت. بعدها نیز مطالب همان کتابها تدوین شد و کتابی مثل کافی و کتابهای حدیثی بعدی شیعه را شکل داد. به این لحاظ این مذهب را مذهب جعفری و امام صادق علیه السّلام را رئیس این مذهب میدانند. والّا رئیس مذهب ما خود رسول الله و امیرالمؤمنین علیهما السّلام هستند و تشیّع چیزی جدا از اصل آموزههای پیغمبر و قرآن کریم نیست. منتها شیعه این آموزههای قرآن و سنن نبوی را از زلالترین، پاکترین و نابترین مَجرا، که اهل بیت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم هستند، دریافت کرده است.
■بنا به ضرب المثلی که در بین عرب است؛ که «أهل البَيتِ أْدریٰ بِْما فِْیاْلبَيتِْ» اهل خانه بیشتر میدانند که در خانه چه میگذرد. شیعه معتقد است أهل البَيتِ پیغمبر نسبت به آموزههای پیامبر أْدریٰ هستند و لذا این آموزهها را مستقیماً از اهل بیت علیهم السّلام دریافت کرده است.
■شهادت امام صادق علیه السّلام را به محضر فرزند برومند و بزرگوار آن حضرت، بقیة الله الأعظم امام عصر أرواحُنافِداه و همهی پیروان، ارادتمندان، سرسپردگان و دوستداران ایشان، تسلیت عرض میکنم و امیدوارم خدای متعال ما را شاگردان شایستهای برای مکتب امام صادق علیه السّلام قرار دهد.
■●استاد مهدی طیّب۹۲/۰۶/۱۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●توصیههای امام صادق علیه السّلام به شیعیان●■
■قَالَ الاِمام الصادق علیه السّلام:
"أُوصِيكُمْ بِتَقْوَیالله، وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ لِمَنِ ائْتَمَنَكُمْ، وَ حُسْنِ الصَّحَابَةِ لِمَنْ صَحِبْتُمُوهُ، وَ أَنْ تَكُونُوا لَنَا دُعَاةً صَامِتِينَ."
■فَقَالُوا: يَا ابْنَ رَسُولِ الله، وَ كَيْفَ نَدْعُو إِلَيْكُمْ وَ نَحْنُ صُمُوتٌ؟
■قَالَ: "تَعْمَلُونَ بمَا أَمَرْنَاكُمْ بِهِ مِنَ الْعَمَلِ بِطَاعَةِ اللهِ وَ تُعَامِلُونَ النَّاسَ بِالصِّدْقِ وَ الْعَدْلِ، وَ تُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ، وَ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ لَا يَطَّلِعُ النَّاسُ مِنْكُمْ إِلَّا عَلَى خَيْرٍ، فَإِذَا رَأَوْا مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ عَلِمُوا اَفَضْلَ مَا عِنْدَنَا فَتَنارَعُوا إِلَيْهِ."
#امام_صادق_علیهالسّلام_فرمودند:
■شما را توصیه میکنم به تقوای الهی. تقوی الله غیر از تقوای از معاصی است؛ تقوی الله یعنی غیر خدا را به دل راه ندادن، از غیر خدا پرهیز کردن.
■و توصیه میکنم به اینکه هر کس که شما را امین دانست و امانتی به شما سپرد، آن امانت را ادا کنید؛ خیانت در امانت نکنید. این امانت چه میتواند باشد؟ اقیانوس عظیمی است. فکر کنید ببینید چه امانتهایی خدا، پیغمبر، ائمّه و اولیای دین نزد ما گذاشتهاند؛... تا افراد معمولی و سادهای که ممکن است یک شیء مادی را امانت نزد ما گذاشته باشند.
■سوّمین توصیهی من به شما شیعیانم این است که با کسانی که مصاحب و رفیق میشوید شرط رفاقت و مصاحبت را به خوبی ادا کنید. مصاحبان و دوستان خوبی باشید. شرط دوستی و رفاقت را به خوبی ادا کنید.
■و توصیه میکنم به شما که دعوت کنندگانی به سوی ما باشید با سکوت، صامت؛ یعنی چه؟ یعنی با حرف به سوی ما دعوت نکنید، با عملتان افراد را دعوت کنید نه با حرفتان.
■رفتار زیبا و شایستهی شما سبب شود که افراد بگویند عجب انسانهای قشنگی هستند، اینها کجا رفتهاند که این قدر قشنگ شدهاند؟ چه کسی اینها را تربیت کرده که اینقدر خوب بار آمدهاند؟ دعوت کنندگانی به سوی ما باشید با سکوت.
■عرض کردند ای پسر رسول خدا! ای امام صادق! چگونه دعوت کنیم درحالیکه ساکت هستیم و سخن نمیگوییم؟
■فرمودند: اینطور که به آنچه از طاعت الهی که ما اهل بیت شما را به آن امر کردیم عمل کنید. و با مردم هم با صداقت و عدالت رفتار کنید. امانتی را هم که به شما سپرده میشود به شایستگی ادا کنید.
■و اینکه مردم را به نیکیها، زیباییها و شایستگیها امر کنید و از آلودگیها و پلیدیها نهی کنید.
■و اینکه مردم جز به خوبی از شما خبردار نشوند. یعنی هر خبری از شما میشنوند خبر خوبیها، شایستگیها و رفتارهای زیبای شما باشد.
■وقتی مردم شما را دیدند که این طور هستید؛ آن وقت فضیلتی که در نزد ما هست را میفهمند. یعنی در مکتب ما اهلبیت چه گوهرهای بزرگی است و کسی بیاید سر به ما بسپرد و خودش را در اختیار ما قرار دهد چه موجود برجسته و والایی میشود.
■وقتی رفتارهای زیبای شما را دیدند آن وقت ارزش مکتب ما را درک میکنند. آن موقع دست و سر میشکنند برای اینکه هر چه زودتر بیایند به ما بپیوندند و پیرو ما اهلبیت شوند...
■استاد مهدی طیّب■
@mohamad_hosein_tabatabaei