eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۲)●■ ■توفیق بزرگی بود، خی
‍ ‍ ■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۳)●■ ■نکته ی دیگری هم که شاید باز خوب است به آن توجّه کنیم این است؛ که ببینید این زیارت ظاهری که ما از وطن خودمان حرکت می کنیم، راهی طی می کنیم و بالاخره به کربلای معلّی مشرّف می شویم و وارد حرم اباعبدالله عليه السّلام می شویم و در حرم آن حضرت عرض سلامی به محضر آن بزرگوار داریم، گرچه بسیار بزرگ است، بسیار عظیم است، بسیار گرانبهاست، امّا بدانیم، این مجاز است. این زیارت مجازی است. ■زیارت حقیقی دیدار خود اباعبدالله الحسین عليه السّلام است. حرم حضرت، در حقیقت، قلب مؤمن است. القلب حرم الله. قلب مؤمن حرم خدا و حرم اولیای خداست. فرمودند: فی قلوب من والاه قبره. قبر اباعبدالله در قلوب اهل ولایت است. در قلوب اهل محبّت است. زائر حقیقی زائری است که از مجاز عبور کند و به حقیقت راه پیدا کند. از این عالم ظاهر و عالم کثرت، توشه ای بگیرد برای اینکه به عالم حقیقت راه پیدا کند. برای اینکه خود اباعبدالله الحسین عليه السّلام را دیدار و ملاقات کند. عرض کردم این به معنای این نیست که خدایی ناکرده تشرّف به کربلای معلّی و حرم اباعبدالله عليه السّلام را کوچک بشماریم؛ بسیار عظیم است. امّا اعظم از این، دیدار خود اباعبدالله است؛ ملاقات و زیارت آن حضرت در حرم دل است. و حالا اگر اینگونه نگاه کنیم، ممکن است این تعبیر را هم کنیم؛ که خدای متعال برای اینکه ما را از قنطره و پل مجاز عبور دهد و به وادی حقیقت رهنمون شود، مانع این اشتغال ما به مجاز شد تا راه را باز کند و به ما به حقیقت نائل شویم؛ این هم یک تعبیر. ■همه ی اینها نشان می دهد که عطای بزرگی پشت این عدم موفقیّت برای تشرّف است در عین شور و علاقه و عشقی که به این تشرّف وجود دارد. و ان شاءالله خدای متعال توفیق دهد که انسان اهل غفلت نشود. غافل نشود. هیچ چیزی او را از مقصد غافل نکند. چه معصیت چه طاعت؛ غفلت موجب محرومیّت عظیم است. و غفلت در محضر بسیار خسارت بارتر از غفلت در غیبت است. در بحث زیارت عرض کردیم، در همین زیارت ظاهری که اگر زائر در حرم اهل بیت عليهم السّلام حواسش جای دیگری باشد، چقدر زشت است. حجّت خدا حواسشان به ماست و ما خدایی ناکرده در ذهن و فکرمان و دلمان، جای دیگری هستیم. قطعاً غفلت موجب محرومیّت خواهد شد؛ خدا نکند که محرومیّت ظاهری ما، اثر غفلت ما باشد. البته برای دوستان شایسته و وارسته ی ما غفلت از جنبه های ظاهری و دنیوی نیست که متاسفانه بعضاً وجود دارد که افراد برای تجارت، سیاحت، استراحت یا برای هر چیز دیگری به سفرهای زیارتی می روند، به حج می روند، به عمره می روند، اعتاب مقدّسه می روند، که آن دیگر خیلی خسارت است. آن غفلت در جنبه های دنیوی، و گاهی اوقات همانطور که عرض کردم، غفلت در جنبه های معنوی هم ممکن است برای زائری پیش بیاید و آن غفلت یقیناً خسارت بار است؛ یقیناً تبعات محرومیّت را در پی می آورد. ادامه دارد... ■●استاد مهدی طیب ۱۶ مهرماه ۱۳۹۹ - شب اربعین●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت2⃣ ■امتی که در عصر پیغمبر ما صلی الله علیه و آله و سلم ب
قسمت3⃣ ■«كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ» یعنی منِ پیغمبر در عوالم غیبی همچون عالم اسماء‌الله، عالم ملائکة الله و... نبی بودم. من حقیقت اسماء را به آنها انباء می‌کردم. امیرالمؤمنین چطور؟ ایشان هم ولایت دارند. منزل اول منزلی است که همه‌ی منازل نظام هستی بر آن مترتب هستند. این منزل، خورشیدی است که هر نوری در عالم، نورش را از این خورشید می‌گیرد. از حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء به شمس الشموس تعبیر می‌شود. اهل بیت علیهم السلام همگی شمس الشموس هستند منتها این امر در ایشان غلبه پیدا کرده است و ظهور و تجلی اش بیشتر بوده است. همه هستند و این امر در همه فعلیت پیدا کرده است اما غلبه اش در شخص ایشان بیشتر بوده است. شمس الشموس یعنی چه؟! یعنی هر شمسی که در عالم هست مندرج در نور این شمس است و فیض را از این خورشید می‌گیرد. همه‌ی انبیاء فیض را از پیغمبر ما می‌گیرند. چرا؟ چون او وجه‌الله است. □وجه‌الله یعنی چه؟ شخصی به نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و از ایشان پرسید وجه‌الله چیست؟ که قرآن می‌فرماید فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره/۱۱۵). به هر طرف که رو کنید، شما وجه‌الله را در آن سو می‌بینید. حضرت آتشی روشن کرده بود. فرمود که وجه این آتش کجاست؟ همه طرفش وجه آتش است. لذا وجه‌الله کسی است که همه‌ی ابعاد وجود او نور است. پیغمبر ما صلی الله علیه و آله اینگونه است. لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّة. شرقی و غربی نیست، مطلع همه‌ی انوار است. مطلع الشمس و مطلع نور است. چون وجه‌الله اتمّ و مطلع انوار است لذا هر کسی که بخواهد نور بگیرد باید از او بگیرد. □إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (طه/۱۰) موسی در حال گذر بود و از دور آتشی دید. به خانواده‌اش گفت که صبر کنید تا آتشی بیاورم تا به آن هدایت شویم. وقتی که به آتش رسید دید که این آتش می‌گوید إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي (طه/۱۴) این یک تمثل است. من خدا هستم! نه اینکه آتش یا درخت یا هرچیز دیگری خدا باشد بلکه این ندا از وجود هرچیزی بر می‌خیزد. این ولایت تامّه‌ی امیرالمؤمنین و پیامبر ما است که به هر پیغمبری خطاب می‌کند که إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْك. یا آنجا که حضرت موسی می‌گوید رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ (قصص/۲۴) همه‌ی این رب ها به حضرت ختمی مرتبت باز می‌گردد چون او رب تمام مخلوقات نظام هستی است. ما رب مطلق و رب مقید داریم. رب مقید عالَم که شما هر روز هم در قرآن می‌خوانید و باید به آن توجه داشته باشید، همین وجود ذی جود حضرت ختمی مرتب صلوات الله علیه و علی آله الطاهرین است.
| حضرت آدم (علیه السلام) چه مدت، میهمان بهشت خدا بود؟ ■مرحوم صدوق از امام باقر عليه‌السلام از پدران بزرگوارش، از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روايت كرده كه فرمود: مكث آدم و حوا در بهشت از هنگامى كه وارد آن شدند تا ساعتى كه بيرون شدند تنها هفت ساعت از ايام دنيا بود و در همان‌روز كه اين جريان واقع شد، خدا از بهشتش بيرون كرد. ■●ترجمه الميزان ج۱، ص۲۲۲●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
از حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره ■ : اگر شخصى در کودکى ضررى به کسى رسانده باشد چه کند؟ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ضامن ضرر او است و بايد او را راضى کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش هفتم1⃣ ● اختلاف در اين مسأله از ابتدا توأم با خلط و اشتباه بود
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش هفتم2⃣ ● اختلاف در اين مسأله از ابتدا توأم با خلط و اشتباه بوده و ادله طرفين قاصر استاثبات مدعاى آنها است و باز نظير روايتى كه در كتاب الدرالمنثور از طبرانى نقل شده آن هم از ابى مالك اشعرى نقل كرده كه : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) شنيده ، كه فرمود: من بر امتم نمى ترسم مگر از سه خطر: اول اينكه : مالشان زياد شود، در نتيجه به يكديگر حسد ورزند، و به جان هم بيفتند. دوم اينكه : دست به كار علم قرآن شوند، آنوقت همانها كه ايمان به قرآن دارند در ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 78 صدد برآيند كه تأويل آن را بفهمند در حالى كه تأويل آن را كسى جز خدا نمى داند، و راسخين در علم مى گويند: ((ما به قرآن ايمان داريم ، همه اش از ناحيه پروردگار ما است ، و كسى به جز خردمندان متذكر نمى شود)). سوم اينكه : علمشان زياد شود، و بكلى از علم قرآن دست بردارند، و اعتنائى به آن نكنند. و اين حديث به فرضى كه دلالت داشته باشد كه غير خدا كسى علم به تأويل ندارد، دلالت دارد بر نفى آن از مطلق مومن ، نه تنها از خصوص ‍ راسخين در علم ، و اين مقدار دلالت ، به درد طايفه دوم نمى خورد. و باز نظير رواياتى كه دلالت دارد بر وجوب پيروى آيات محكم و ايمان به آيات متشابه ، و دلالت نداشتن اين دسته از روايات بر مدعاى نامبردگان ، جاى ترديد نيست . و نيز مانند روايتى كه تفسير آلوسى از ابن جرير از ابن عباس (و بدون ذكر آخر سند) نقل كرده ، كه او گفته آيات قرآن كريم چهار دسته است . اول آنچه مربوط است به حلالها. دوم آيات مربوط به آنچه حرام است ، كه هيچ مسلمانى در ندانستن اين آيات معذور نيست . سوم آياتى كه راجع به معارف است ، و علما آن را تفسير مى كنند. چهارم آيات متشابه كه كسى به جز خدا معناى آن را نمى فهمد، و هركس ‍ علم آن را ادعا كند دروغگو است . و اين حديث علاوه بر اينكه نام راويان آخر سندش ذكر نشده ، معارض با رواياتى است كه از خود ابن عباس نقل شده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) درباره اش دعا كرد، و خود او ادعاى علم به تأويل نمود، و مخالف با ظاهر قرآن كريم است ، چون ظاهر قرآن اين است كه تأويل غير از معنايى است كه از متشابه منظور است (و بيانش گذشت ). پس آنچه بايد گفته شود همان است كه گفتيم ، قرآن كريم علم به تأويل را براى غير خدا ممكن مى داند، اما خصوص آيه مورد بحث دلالتى بر آن ندارد، و ما بايد در اين دو جهت بحث كنيم ، اما جهت دوم كه گفتيم خصوص آيه مورد بحث دلالتى ندارد بر اينكه غير خدا هم مى تواند از تأويل قرآن آگاه شود، بيانش اين است كه آيه شريفه به قرينه صدر و ذيلش و به قرينه آيات بعدش تنها در صدد تقسيم آيات قرآن به دو قسم محكم و متشابه است ، و نيز در صدد تقسيم مردم است به دو قسم : ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 79 يكى آنهائى كه ايمان به قرآن دارند، و قرآن را برنامه زندگى خود مى دانند، هر چه از آياتش را فهميدند عمل مى كنند، و علم آنچه را نفهميدند به خدا وا گذار مى كنند. طايفه دوم بيماردلان و منحرفينى هستند كه كارى به هدايت قرآن ندارند، فقط آن را وسيله قال و قيل و فتنه انگيزى قرار مى دهند، كه قهرا بيشتر به آيات متشابه آن دست انداخته جنجال بپا مى كنند. پس منظور آيه شريفه در ذكر ((راسخين در علم ))، اين است كه حال آنان و طريقه ايشان را بيان نموده و در ازاى آن مدحشان كند، و در مقابل ، بيماردلان را مذمت نمايد، زائد بر اين مقدار، خارج از مقصود اوليه آيه است ، و هر وجهى كه ذكر كرده اند تا اينكه به گردن آيه بگذارند كه مى خواهد راسخين در علم را هم شريك خدا كند، و بگويد آنان نيز مى توانند علم به تأويل داشته باشند، وجوهى است ناتمام كه بيانش ‍ گذشت 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت رسول‌ الله صلی الله علیه و آله●■ ■قَلْبٌ لَیْسَ فیهِ شَىْ‏ءٌ مِنَ الْحِکْمَةِ کَبَیْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّه‏َ لا یَعْذِرُ عَلَى الْجَهْلِ ■دلى که در آن حکمتى نیست، مانند خانه ویران است، پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستى که خداوند، بهانه‌‏اى را براى نادانى نمی‌پذیرد. ■بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۱۷۳، ح ۱۲■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● | حرف تازه و دقیق علامه طباطبایی درباره «صبر اجتماعی»●■ در آیه‌ آخر سوره آل عمران می‌خوانیم: «ـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱصْبِرُوا۟ وَصَابِرُوا۟ وَرَابِطُوا۟ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ...»، چه فرقی بین صبر کردن و صابر بودن است؟ «علاّمه طباطبايی مطلب دقيقی را از دو كلمه ﴿صابِروا و رابِطوا﴾ استنباط كرده‏ اند كه ﴿صابِروا ورابِطوا﴾ مستقيم متوجّه مؤمنان است؛ به اين معنا كه صبرهايتان را با هم تبادل كنيد؛ نه اينكه هر يك به تنهايی صبر كنيد، همان‏گونه كه آيه شريفه ﴿واعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَميعا) فرمان مي‏دهد كه همه با هم مسلمان باشيد؛ نه فقط همه مسلمان باشيد، پس اگر مسلمانان هماهنگی جمعی نداشته باشند، هيچ يك به آيه مزبور عمل نكرده ‏اند، زيرا فرمان ﴿واعتَصِموا﴾ به معنای «مسلمان شويد» نيست، بلكه به معنای «با هم مسلمان باشيد» است و با هم مسلمان بودن، غير از مسلمانی هر فرد به تنهايی است. با هم مسلمان بودن يعنی در مسائل نظری تبادل فكری داشتن، در امور اجرايی و عملی همكاری كردن و در مسائل دفاعی و جنگ مصابره و مرابطه داشتن. : ﴿صابِروا﴾ و ﴿رابِطوا﴾ خطاب به مؤمنان است؛ بدين معنا كه با هم صبر و رباط داشته باشيد، زيرا صبر هر انسانی محدود است؛ بعضی زود مي‏رنجند و خسته مي‏شوند. اگر مصابره جايگزين صبر فردی شود و مرابطه جای حراست و نگهبانی انفرادی از مرزهای دينی را بگيرد، نقص ناشی از رنجش و خستگی بعضی با توانمندی و پايداری افراد ديگر ترميم خواهد شد.» ■●ر.ک: تفسیر تسنیم، ج۱۶، ص۷۷۵●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■اگر تمامی انبیاء عوالم و ادوار را جمع کنیم، در برابر پیامبر اسلام امّی و بی سوادند. عیسی و موسی و ابراهیم و نوح و همه اینها پشت به پشت جمع بشوند همگی در برابر حضرت رسول صلی الله علیه و آله امّی اند. اینکه حق متعال در قرآن می‌فرماید «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ» (جمعه/۲)، مراد از این «أُمِّيِّينَ»، این اعراب جاهل و بادیه نشین نیست. او در بین همه نخبه های عالَم مبعوث شده بود اما این نخبه ها جملگی در محضر این آقا امّی هستند. ●نگار من ڪہ بہ مڪتب نرفت و خط ننوشت ●بہ غــمـــزه مـــسئــله آمــوز صــد مدرس شد
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت3⃣ ■«كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ»
قسمت4⃣ ■شما هرروز در نماز می‌گویید الحمدلله رب العالمین. ما به جمیع و  مطلقِ حمد، ربّی را که به العالمین قید خورده است حمد می‌کنیم لذا این رب، رب العالمین است. ما ربّ مطلق را حمد نمی‌کنیم. چرا؟ چون ما نمی‌توانیم. اصلا آنجا حمد راه ندارد. او را باید پیغمبر ما حمد کند. او نیز که به محضر این ذات اقدس می‌رسد می‌فرماید:  مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك. چون او ربّ مقید است پس هر پیغمبری نور خودش را از این ربّ مقید می‌گیرد و در عالَم هر کسی او را خطاب می‌کند و کل ماسوی الله نیز همه به سوی او در حرکت هستند. قبله‌ی کل ماسوی الله حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است. خداوند در همین سوره‌ی هود (که پیامبر فرمود سوره‌ی هود مرا پیر کرد) فرمود فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ (هود/۱۱۲). تو و همه کسانی که تابع تو هستند باید استقامت کنید. چه کسانی تابع تو هستند؟ امت. امت چه کسانی هستند؟ کل ماسوی الله... در ماه محرم هم گفتیم که اباعبدالله فرمودند من خارج شدم تا امت جدم را اصلاح کنم و اصلاح کرد. حضرت اباعبدالله کل هستی را اصلاح کرد چون جزای اباعبدالله الحسین علیه السلام، امام زمان ارواحنا فداه است و او مصلح کل است. ■«كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ» حال ببینیم این ماء و طین چیست؟ این که آدم بین آب و خاک بوده است چقدر لطیف است... این آب و خاک خیلی مبارک است. این ها اشاره به چه چیز هستند؟! آب برای انسان طهارت می‌آورد. هم طُهر است و هم طهور است. آب مطلق هم پاک است و هم پاک کننده اما آب مضاف اینگونه نیست. پاک هست ولی پاک کننده نیست. خاک چطور؟ خاک هم خلیفه‌ی آب است. او نیز هم پاک است و هم پاک کننده. حق متعال نیز به پیغمبر فرمود که من زمین را برای تو طهور و مسجد قرار دادم؛ جُعِلَت لِيَ الأرضُ مَسجِداً وَ طَهُوراً. برای دیگر پیغمبران چطور؟! خیر. برای امت تو چطور؟ آری، هم مسجد است و هم پاک است. ■جناب آدم بین این آب و خاک چه می‌کند؟ ما فقط جناب آدم ابوالبشر را نمی‌گوییم. آدم... این روایت بسیار لطیف است... این الماء، اشاره به مقام اسماء الله دارد. قرآن می‌فرماید وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَي (انبیاء/۳۰) هر چیزی را از آب زنده کردیم. یا اینکه می‌فرماید وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء (هود/۷). آب مقوّم عرش است. اگر آب نباشد، عرش دوام نمی‌یابد. عدد این آب هم در ابجد ۷۳ است که عدد اسم اعظم است. در کربلا همه به دنبال الماء بودند. یَا اَبَتَاه! العَطَشُ قَد قَتَلَني. این الماء به مقام فعلیت نظام هستی اشاره دارد و این طین نیز به مقام قابلیت اشاره دارد. خاک همچون لوح است. شما هرچه را در زمین بکاری رشد می‌کند. أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا (مرسلات/۲۵). او برآوردنده‌ی همه‌ی موجودات زنده است. هر کسی هم که می‌میرد در بطن او قرار می‌گیرد. در حکمت از این خاک به هیولای اولی تعبیر می‌شود که یعنی قابلیت و استعداد...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ‍ ■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۳)●■ ■نکته ی دیگری هم ک
■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۴)●■ ‍ ■امیدواریم خدای متعال ما را اهل ذکر و اهل توجّه قرار دهد که مبتلای به خسارات غفلت نباشیم. و همینطور عنایات الهی سبب شود که این نگاه مثبت نگر، دیده ی زیبابین را و ذهن و فکر قدرتمند برای تعبیر مثبت یافتن برای آنچه را که خدای متعال اذن وقوع می دهد، پیدا کنیم تا لطائف و عنایات و برکاتی که در همین نرفتن امسال ما به این سفر نهفته است، در عین همه ی عشق و شوری که برای این تشرّف داشتیم، ان شاءالله بتوانیم آن برکات را درک کنیم و شاکر باشیم و بهره ببریم و یقیناً اگر از یک سو غفلت کنار رود و از سوی دیگر این حسن ظن و خوش گمانی سبب شود که شاکر عنایات خدا و اباعبدالله الحسین عليه السّلام در این ماجرا شویم، مجدّداً امکان تشرّف فراهم خواهد شد و ان¬شاءالله سال های آینده مثل سال های گذشته توفیق زیارت ظاهری را هم خدا به ما عنایت خواهد کرد و میهمان ظاهری اباعبدالله الحسین عليه السّلام هم در این ایّام خواهیم بود. گرچه که در باطن و در حقیقت امسال هم ما میهمان اباعبدالله عليه السّلام هستیم. ■همه جا که نام اباعبدالله عليه السّلام برده شود و توجّه به امام حسین عليه السّلام باشد آنجا قبّه ی اباعبدالله الحسین عليه السّلام است. این تشبیه نیست؛این استعاره نیست؛این بیان هنری نیست؛ این اغراق و غلوّ نیست. امیدوارم خدای متعال آن دیده ای را به ما دهد که این حقیقت را ببینیم که همه جا خانه ی یار است. چه مسجد چه کنشت. ببینیم که اینما تولّوا فثمّ وجه الله هرجا روی از خودمان برگردانیم، روی از خودبینی¬ها و اشتغال به خودمان به فاعلیّت خودمان، برگرداندیم، همان جا وجه الله هست. و وجه الله ولیّ اعظم خداست. اهل بیت علیهم السلام فرمودند نحن وجه الله. و اینگونه هست که هرجا یاد حضرت را کردیم، در حرم حضرتیم، تحت قبّه ی حضرتیم. و همه¬ی آن برکاتی که برای تحت قبّه نقل کرده اند، شامل حال ما خواهد شد ان شاءالله. چون می دانم قلب بسیاری از دوستان ما به شدّت مجروح است، یادشان می افتد پارسال ما این موقع کجا بودیم! سال هاي گذشته این موقع ما کجا بودیم! و الان کجاییم! خواستم این قلب ها از فشار ان شاءالله به برکت خود اباعبدالله الحسین عليه السّلام بیرون بیاید و شاکر همین شرایطی باشیم که خدای متعال مقدّر کرده و محقّق شده است. والسّلام علیکم و الرحمه الله و برکاته. ■●استاد مهدی طیب ۱۶ مهرماه ۱۳۹۹ - شب اربعین●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■زمانی که انسان صدای غیبی بشنود یا چیزی به قلبش الهام شود، اگر قلبش آرام و مطمئن باشد، نشانۀ این است که القائی رحمانی بوده است. ■همانطور که اضطراب و تشویش نشانۀ شیطانی بودن آن است و مانند آن است حالت شتاب زدگی و بی تابی و سبُک سَری و شبیهِ اینها. «المیزان فی تفسیر القرآن» ج ۳ ص ۲۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ■●روزهای پايانی زندگی پيامبر صلی الله●■ ■روزهای پایانی را می گذرانيم و در آستانه ی بیست و هشت و بیست و نهمين روز از ماه صفر قرار داریم؛ روز بیست وهشتم ماه ‌صفر یادآور خاطره ي رحلت جانسوز رَحمَةُ‌لِلعالمین، خاتَم‌النَّبِیین، پیامبر بزرگوار اسلام صلّي الله عليه وآله وسلّم و شهادت مظلومانه ي سِبط اکبر آن حضرت، عليه السّلام است و آخرین روز ماه صفر هم خاطره ي شهادت غریبانه ي علی ابن موسي الرّضا عليه السّلام را در دل و ذهن ها زنده می كند. ، ماه مصیبت است و در پایان خودش مصائب عظیمی را یک‌جا جمع کرده است. ■رحلت پیغمبراکرم صلّي الله عليه و آله وسلّم حادثه ي بی نظيري در تاریخ هستی است. گل سرسبد گلستان آفرینش، اشرف مخلوقات خدای عالم، در چنین ایّامی به‌سوی جهان باقی و رفیق اعلی سفر فرمود. پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم تقریباً در یک‌سال آخر عمر شریفشان، بارها مسأله‌ی نزدیک ‌بودن رحلت خود را اعلام فرمودند. در حَجَّةُالوِداع که حدوداً دوماه‌ونیم، سه‌ماه قبل از رحلت آن بزرگوار انجام شد؛ صریحاً مسأله ي نزدیک بودن ارتحالشان را به آگاهی مردم رساندند. یک ماه به رحلت آن بزرگوار مانده بود که حضرت، اصحاب را در خانه جمع کردند و نگاهی به اصحاب انداختند؛ بعد چشمان پيامبراكرم صلّي الله عليه و آله وسلّم غرق در اشک شد و در حقّ اصحاب دعا کردند و فرمودند: «مَرْحَباً بِکُم» خدا به شما زندگی ببخشد؛ خدا شما را بیامرزد؛ خدا شما را در پناه خودش قرار دهد و حفظ کند؛ خدا به شما توفیق عطا کند؛ خدا به شما رزق و روزی عنایت کند و خدا شما را یاری دهد، نصرت کند و هدایت فرماید. بعد از دعاهای خیری که در حقّ اصحاب فرمودند؛ فرمودند: من شما را به تقوی و پرهیزکاری توصیه میکنم و همه ي شما را به خدا میسپارم؛ جمله ي آخر خبر سنگینی را همراه داشت. پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از اصحاب خداحافظی میکنند؛ اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! مگر قرار است رحلت شما، چه زمانی اتّفاق بیفتد؟ چه‌زمانی این حادثه واقع خواهد شد؟ پیامبرکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: فراق و بازگشت به سوی خداوند بسیار نزدیک است. ■همینطور نقل شده است زمانیکه آیه ي «اِنَّكَ مَيِّتٌ وَ اِنَّهُم مَّيِّتُونَ» به پیغمبر اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم نازل شد؛ که می‌فرماید: ای‌پیامبر! تو میمیری؛ آنها هم خواهند مرد؛ پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: ای کاش میدانستم که مرگ من، چه موقع خواهد بود. تا اینکه سوره ي نصر بر پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم نازل شد. ادامه دارد.. ■●استاد مهدی طيب (١٦ اسفند ٨٦)●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ■●دلایل صلح امام حسن علیه السلام (قسمت ۱)●■ ■امام مجتبی علیه السلام در زمانی بر سر کار آمدند و بار سنگین امامت بر دوش آن بزرگوار قرار گرفت، که دوران های تلخ چهار و نیم ساله ی حکومت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام زمینه ی بسیار نامساعدی برای خلافت امام مجتبی علیه السلام فراهم کرده بود. ☑️چگونگی شرایط حکومت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام ■امیرالمؤمنین علیه السلام که سردار رشید پیامبر‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سپاه اسلام بودند؛ با آن همه افتخارات و آن همه تأکیدات و تأییداتی که از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشتند؛ در چهار‌سال و ‌چندماهی که به قدرت ظاهری رسیدند، دیدیم که چه شد! هنوز اندک زمانی از بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام گذشته بود، که توطئه ی ماجرای جنگ جمل طرّاحی شد. عایشه که از دیرباز کینه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام را در دل داشت، به میدان آمد و علی رغم اینکه قرآن کریم در سوره‌ی احزاب به صراحت به زنان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم امر کرده است: «وَ قَرْنَ‏ فِی بُيُوتِكُنَّ‏ وَ لا تَبَرَّجْنَ‏ تَبَرُّجَ‏ الْجاهِلِيَّةِ الْاُولىٰ‏» ای زنان پیغمبر! در خانه‌هایتان قرار و آرام بگیرید و مثل زنان جاهلیت نخستین خودتان را در جامعه عرضه نکنید و به میدان جامعه نیایید. علی‌رغم این امر صریح قرآن کریم و علی‌رغم نهی هایی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به عایشه کردند (احادیث آن مفصّل است و اکنون نمی خواهیم وارد آن بحث شویم)؛ عایشه به میدان آمد و فتنه گری هایش را حول خون‌خواهی خون خلیفه‌ی سوم سازماندهی کرد. بنی‌امیّه هم او را یاری می کردند. و هم که سابقه‌ی شناخته شده و مثبتی در دوران پیغمبر‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشتند؛ به دلیل آلوده شدن به رفاه و اشرافیت، نمی‌توانستند عدالت علوی را تحمّل کنند؛ که حضرت علی علیه السلام آنها را هم‌سطح بقیّه‌ی مردم تلقّی کنند. انتظار داشتند امیرالمؤمنین علیه السلام حکومت جایی را به آنجا بسپارند و رانت‌هایی در اختیارشان قرار دهند و چون امیرالمؤمنین علیه السلام اهل این کارها نبودند، آنها از حضرت امیرعلیه السلام بریدند. خدمت ایشان آمدند و گفتند ما می‌خواهیم عمره برویم. حضرت فرمودند: شما نمی خواهید عمره بروید؛ شما قصد فتنه‌گری دارید؛ ولی بروید؛ من جلویتان را نمی‌گیرم. آنها رفتند و ماجرای جنگ جمل برپا شد؛ که در آن جنگ آن‌همه مسلمان به شهادت رسید! پس از آن، زمینه‌های ماجرای جنگ صفیّن فراهم شد. فتنه‌گری‌ها و تمرّدهای معاویه و خونی که در شهر کوفه به دل امیرالمؤمنين عليه السلام شد؛ این مردم بدعهد، سست‌بنیاد، بی‌اعتقاد، دنیا‌پرست، بی‌فهم و بدون‌شعور امیرالمؤمنین علیه السلام را چگونه تنها گذاشتند! چه خونی به دل امیرالمؤمنین علیه السلام کردند؛ که حضرت امیرعلیه السلام بارها می فرمودند (در نهج البلاغه موجود است؛ بروید ملاحظه کنید):«وَ اللهِ‏ يُمِيتُ‏ الْقَلْبَ‏ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِماعِ هـٰؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلىٰ باطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ» به خدا قلب انسان می‌میرد و کوه اندوه بر سر انسان فرود می‌آید، هنگامی‌که می بیند آن قوم (اهل شام) دور باطل خودشان (معاویه) چگونه مجتمع و متّحدند و شما مردم کوفه دور حقّ خودتان چگونه متفرّقید! ■امیرالمؤمنین علیه السلام از ادّعاهای بدون‌عمل آنها رنج می بردند. می فرمودند: «يا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ» ای نامردهایی که صورت ظاهر مردید؛ امّا فی الواقع نامردید! «يا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ حُلُومُ‏ الْاَطْفالِ‏» ای کسانی که عقلتان مثل عقل های بچّه ها است! «تَقُولُونَ فِی الْمَجالِسِ كَيْتَ وَ كَيْتَ‏ فَاِذا جاءَ الْقِتالُ قُلْتُمْ حِيدِی حَيادِ» در مجلس هایی که نشسته اید کلّی ادّعای دلاوری می کنید؛ می گویید: در میدان کارزار چنین و چنان می کنیم؛ ولی وقتی میدان جنگ پیش آمد، می گویید: الفرار الفرار و مرا در قتال تنها می گذارید! به هرحال خونی که به دل امیرالمؤمنین عليه السلام کردند! مکّاری معاویه از آن سو و از این طرف هم بلاهت مردم کوفه، زمینه های خاصّی است که وجود دارد. ادامه دارد... ■استاد مهدی طیب■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■تمام ماسوا غرق م احمد هستند که حبیب خداست. اَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ، اَوسَطُنَا مُحَمَّدٌ، آخِرُنَا مُحَمَّدٌ، کُلنَُّا مُحَمَّدٌ. کُلُّنا گوشه‎اش شیعیان و محبّین را هم می‎گیرد. ما ظرفیم و آنها مظروفند؛ ظرفش هم محمّد است. ■ان‎شاء‎الله محمّد و آل محمّد علیهم السّلام به دل ما پا بگذارند و خانه را صاحبخانه تصرّف کند. وقتی آنها بیایند، ما بر جا نمی‎مانیم. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش هفتم2⃣ ● اختلاف در اين مسأله از ابتدا توأم با خلط و اشتباه بود
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش هشتم ● انحصار علم به تأويل در خداى سبحان ، منافاتى با اعطاء آن علم به بعضى افراد ندارد پس باقى مى ماند انحصارى كه از جمله : ((و ما يعلم )) استفاده مى شود، كه هيچ چيزى نمى تواند ناقض آن شود، نه اين كه واو را عاطفه بگيريم ، و نه كلمه ((الا)) و نه هيچ چيز ديگر، پس آنچه اين آيه بر آن دلالت دارد اين است كه علم به تأويل منحصر در خدا و مختص به او است . ليكن اين انحصار منافات ندارد با اين كه دليل ديگرى جداى از آيه مورد بحث ، دلالت كند بر اينكه خداى تعالى اين علم را كه مختص به خودش ‍ است به بعضى از افراد داده ، همچنان كه در نظاير اين علم هم آياتى داريم كه دلالت دارد بر اينكه مختص به خداست و در عين حال آياتى داريم كه مى گويد خدا اين علم را به غير خودش نيز داده ، مانند علم به غيب كه از يكسو مى فرمايد: ((قل لا يعلم من فى السموات و الارض ‍ الغيب الا اللّه )). و نيز مى فرمايد: ((انما الغيب للّه )) و مى فرمايد: ((و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو)) كه همه اينها دلالت دارند بر اينكه تنها خداى تعالى علم غيب مى داند، و از سوى ديگر مى فرمايد: ((عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول ))، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 80 و در اين كلام خود، علم غيب را براى غير خود نيز اثبات كرده ، و آن غير، عبارت است از رسولى كه صلاحيت علم غيب را داشته باشد، و براى اين معنا نظاير ديگرى در قرآن هست (مثلا گرفتن جان مردگان را، از يكسو منحصر در خدا مى كند، و از سوى ديگر به ملائكه نسبت مى دهد ((مترجم ))) . و اما جهت اول - كه گفتيم قرآن كريم علم تاءويل را تا حدودى براى غير خدا هم اثبات كرده است ، بيانش اين است كه آيات مربوط به تأويل همانطور كه خاطرنشان كرديم دلالت دارد بر اينكه تأويل عبارت است از امر خارجى ، كه نسبتش به مدلول آيه نسبت ممثل به مثل است . پس امور خارجى نامبرده هر چند مدلول آيه نيستند، به اين معنا كه لفظ آيه دلالت بر آنامر خارجى ندارد، و ليكن از آن حكايت مى كند و آن امور محفوظ در الفاظ هستند، و آيات به نوعى از آن امور حكايت مى كند، نظير مثل معروف كه گفته اند: در تابستان شير را فاسد كردى و اين را به كسى مى گويند كه اسباب و مقدمات امرى را قبل از رسيدن وقت آن از دست داده باشد، چيزى كه از لفظ اين مثل استفاده مى شود اين است كه زنى در تابستان كارى كرده كه خودش يا حيوانش در زمستان شير ندهد، و اين مضمون با مواردى كه براى آن مثال مى زنيم تطبيق نمى كند، و در اين موارد هر چند شيرى و تابستانى در كار نيست ولى در عين حال وضع شنونده را در ذهن او ممثل و مجسم مى كند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله مظهر صفت خاصه رحمت حضرت حق تبارک‌وتعالی و «بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رحِیمٌ؛ نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و دلسوز» و آیینه‌دار جمال حق است که نور رحمت در او به ظهور پیوسته و از او به دیگران می‌تابد. ■●در محضر بهجت، ج١، ص٣٠٩●■ ■بُکاء بر مصائب اهل‌البیت علیهم‌السلام و به‌خصوص سیدالشهدا علیه‌السلام شاید از آن قبیل مستحباتی باشد که مستحبّی افضل از آن نیست! «بکاء مِن خَشیَةِ الله: گریه از ترس خداوند»، هم همین جور است، شاید افضل از آن نباشد! ■●نکته‌های ناب، ص٦٣●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
| یک نکته‌ ظریف از قول استادِ علامه در اثبات امامت : وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ■[وقتی خدا ابراهیم را با حوادثی مهم امتحان کرد و وی را در امتحان موفق ساخت، فرمود: «من تو را راهبر مردم می‌کنم.» گفت: «و از بچه‌ها و نسلم چطور؟» فرمود: «البته این جایگاه حساس به بدکارها نمی‌رسد و به معصومان، آری.»] بقره:۱۲۴|ترجمه علی ملکی : ■«در اینجا بد نیست به یک سرگذشت اشاره کنم و آن این است که شخصى از یکى از اساتید ما پرسید: «به چه بیانى این آیه دلالت بر عصمت امام دارد؟ » او در جواب فرمود: «مردم به حکم عقل از یکى از چهار قسم بیرون نیستند و قسم پنجمى هم براى این تقسیم نیست: 1️⃣ یا در تمامى عمر ظالمند 2⃣یا در تمامى عمر ظالم نیستند 3️⃣یا در اول عمر ظالم و در آخر توبه کارند 4️⃣ و یا بعکس در اول صالح و در آخر ظالمند. ■ابراهیم (علیه‌السلام ) شأنش اجل از این است که از خداى تعالى درخواست کند که مقام امامت را به دسته اول و چهارم از ذریه اش بدهد. پس به طور قطع، دعاى ابراهیم شامل حال این دو دسته نیست. باقى مى‌ماند قسم دوم و سوم یعنى آنکسى که در تمامى عمرش ظلم نمی‌کند و آن کسی که اگر در اول عمر ظلم کرده در آخر توبه کرده است. از این دو قسم ، قسم دوم را خدا نفى کرده، باقى مى ماند یک قسم و آن کسى است که در تمامى عمرش هیچ ظلمى مرتکب نشده. پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم از خدا نخواست و از دو قسمى که خواست یک قسمش مستجاب شد، و آن کسى است که در تمامى عمر معصوم باشد. ■●ترجمه المیزان، ج۱، ص۴۱۵●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
(حفظه الله): ■شبی در محضر انوار استاد علامه طباطبایی در قم تشریف داشتیم که روز قبلش در تهران با هانری کربن دانشمند فرانسوی جلسه مذاکره علمی داشتند، برای ما حکایت فرمود: در آن جلسه تهران مهمان بزرگواری داشتیم این مهمان فرانسوی و مسلمان و امامیه بوده است از زبان مترجمش اظهار داشت که مسلمانم و شیعه اثنی عشری هستم و به سر امامیه اعتقاد دارم. فرمودند: از ایشان پرسیدم که تبار و دودمان شما در پاریس از طایفه امامیه هستند؟ در جوابم گفت: خیر، من بوسیله مطالعه کتب ادیان و مذاهب و ملل و نحل و تحقیقات شخصی خودم به دین اسلام رسیدم و مسلمان شدم و از اسلام به امامیه و مذهب جعفری و حتی به سر امامیه هم معترف و معتقدم. استاد طباطبایی فرمودند: از وی پرسیدم مقصودتان از سر امامیه چیست؟ در پاسخم گفت: (عجل الله). ■●گلی زواره، غلامرضا. جرعه­ های جانبخش: فرازهایی از زندگی علامه طباطبایی. موسسه فرهنگی انتشاراتی حضور. ص۲۷۸●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □وقتی به شفا می رسد، شفا را به او اسناد می دهد، (یَشفین)،
□حالا امام زین العابدین(علیهِ السّلام) وقتی آقای خودش را صدا می زند، معلوم می شود، موضوع این دعا، ربّ امام زین العابدین(علیهِ السّلام) است، موضوع مناجات شعبانیه، ربّ علیّ (علیهِ السّلام)است. موضوع دعای کمیل، ربّ علیّ (علیهِ السّلام) است یا ربّ جناب خضر علی نبّینا و آله و علیه السلام است. موضوع دعای سحر، ربّ امام باقر (علیهِ السّلام) است. حالا باید ببینیم از جدول این امام در پیشگاه ربّ خودش که او را به خود اسناد می دهد می فرماید: (ربّ من)، (اله من)، چه ها بر می خیرد؟(۷۸) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □حالا امام زین العابدین(علیهِ السّلام) وقتی آقای خودش را ص
□می فرماید: (الهی، لاتودّبنی...) چون اله هرکسی، مودِّب آن کس هم هست و تادیب کننده ی اوست. و اوب را (ادب) می گویند: چون ادب مراعات کردن حّد هر شیئی است.(۷۹) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □می فرماید: (الهی، لاتودّبنی...) چون اله هرکسی، مودِّب آن
□آن شیئی مودَّب است که در محدوده ی حدّ وجودی خودش قدم بردارد، می فرماید: (بارالها! ربّ من، من حرفی ندارم که در پیشگاه تو باید تادیب شوم، اما شما راه های تادیبی مختلفی داری، هم می توانی از راه نعمت هایت مرا تادیب کنی، و هم می توانی با اسمای حسنای ذاتی ات مرا تادیب کنی، با علمت، با حکمتت، با تدبیرت، و با بصیرتت مرا تادیب کنی، هم از اسمای فعلیه ات استفاده کنی و مرا در مقام عذاب تادیب کنی.(۸۰) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت4⃣ ■شما هرروز در نماز می‌گویید الحمدلله رب العالمین. ما
☑️قسمت5⃣ □امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود من ابوتراب هستم. ابوتراب یعنی چه؟ أب یعنی مربی و پرورش دهنده. من پرورش دهنده‌ی خاک هستم، استعداد ها را من رشد می‌دهم. آدم و همه‌ی موجودات ممکن الوجود هستند. باید یک مرجحی بیاید و او را از دایره امکان خارج کند و لباس وجود را به او بپوشاند. این نبی و ولی است. ولی کسی است که در عالم اسماء الله نبوت دارد. او به اسماء و صفات الهی انباء دارد. بالاتر از اینها، امیرالمؤمنین است که بر همه‌ی این اسماء حسنی الهی ولایت دارد. لذا او بر مقام اسماء الله که فعلیت هستند ولایت دارد که این فعلیت الماء است. انسان کامل بر اسماء و صفات الهی ولایت دارد و این فعلیت است. او این فعلیت را بر خاک افاضه می‌کند و استعداد‌ها را رشد می‌دهد و شکوفا می‌کند. آدم مخلوقی است که بین الماء و الطین است. این که حق متعال می‌فرماید «خمَّرتُ طینَةَ آدَمَ بِیَدَیَّ اربَعینَ صَباحاً» گل آدم را به دو دست خودم در چهل صبح که عدد کمال است تخمیر کردم، این صبح نه همین صبح ظاهری بلکه صبح ظهور و تجلی ولایت است. این روایت یعنی اینکه او متشکل از قابلیتی به نام خاک و یک فاعلیتی به نام آب است. از یک بُعدی به نام روح یا همان آب و از بُعد دیگری به نام جسم یا همان خاک اعنی فعلیت و استعداد برخوردار است. □کمال بشر و انسان در این است که انسان، بین استعداد و فعلیت است. چون اینگونه است حالا می‌تواند رشد کند. فعلیتش را از کجا آورده است؟ از إنّا لِلّه. چون از إنّا لِلّه آمده، وَ إنّا إلَیهِ راجِعُون. انسان نمی‌تواند مجهول مطلق را طلب کند. پس ما چطور خدا را طلب می‌کنیم؟! چون برای ما مجهول مطلق نیست. وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي. حق متعال که به کل از ما جدا نیست. ما بودیم... حالا که بودیم، «كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ». این روایت بسیار لطیف است. بالاتر از این سخن این است که «كُنْتُ وَليّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ». یعنی من استعداد او را بر اساس آن فعلیتی که داشتم شکوفا کرده و به او کمال دادم. حال که من به او کمال دادم، او شد. همه‌ی اینها دست پرورده‌ی من پیغمبر هستند و من هم رَحْمَةً لِلعالَمينَ هستم. از تو حرکت و از نظام هستی برکت. اگر کسی به سمت من نمی‌آید، ضعف از من نیست بلکه از ضعف قابل است. من این استعداد را در تو قرار دادم. تو خاکی هستی و من ابوترابم! اگر این استعداد هایت را آنگونه که گفتم رشد بدهی به کمال می‌رسی و انسان رشد نمی‌کند مگر به همین استعداد ها. □این خاک خیلی مهم است. محل هبوط من و شماست. چرا خدا اهبطوا را جمع بست؟! وقتی هست که به همه‌ی ما می‌گوید إهْبِطُوا، یک وقت هم به ۳ نفر می‌گوید إهْبِطُوا. مثلا به حضرت آدم گفت إهْبِطُوا. خطاب در آنجا به ۳ نفر بود، آدم و حوا و شیطان. به شیطان از باب تنبیه گفت. چرا؟ چون جنس شیطان از آتش است، او را برای تنبیه به خاک فرستاد اما به آدم و حوا این خطاب را گفت و آنها را به اصل خودشان فرستاد، آنها را متوجه استعداد خودشان کرد. جنس اینها از همین خاک است. هر فرعی اصل خود را طالب است. من به شما گفتم از این شجره ممنوعه نخور، حال که از این شجره خوردی باید استعدادهای خودت را رشد بدهی. کجا؟! إهْبِطُوا إلی الْأرض. به سوی خاک هبوط کن. از آن استعداد استفاده کن و بالا بیا. اگر خدا به آدم و حوا می‌گفت إهْبِطُوا إلی النّار، یعنی مورد غضب خداوند بودیم. نار برای من و شما جهنم است. برای اجنه چطور؟! نه... بهشت اجنه با بهشت من و شما متفاوت است و از قضا آنجا آتش است...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ■●روزهای پايانی زندگی پيامبر صلی الله●■ ■روزهای پایانی #ماه_صفر را می گذرانيم و در آستانه ی بیست
‍ ■●فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند روزهای پايانی زندگی پيامبر صلی الله (۲)●■ ■اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ (١)وَ رَاَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دِینِ اللهِ اَفْوَاجًا (2) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا (3) بعد از نزول این سوره، پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم در نمازها حال عجیبی پیدا کرده بودند؛ بعد از تکبیرةالاحرام و قبل از اینکه قرائت سوره ي حمد را آغاز کنند، مکث و سکوتی می كردند و بعد می فرمودند: ■«سُبْحانَ اللهِ وَ بِحَمْدِه اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتوبُ اِلَیْهِ» چون آن سوره دستور داده بود که «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ» پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم هم اين دستور را اجرا می كردند. از رسول‌الله صلّي الله عليه وآله وسلّم علّت را پرسیدند كه تغيیر در نحوه‌ی نماز خواندن شما چيست كه بعد از نزول سوره‌ی نصر، شما به اين حالت در نماز عمل مي‌كنيد؟ پيغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: علّت این است که خبر مرگ مرا به من داده اند. ■پيغمبراكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم بعد از فرودآمدن سوره‌ی «اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ» اين سوره را براي مردم تلاوت كردند، طلیعه ي این سوره خبر از پیروزی، نصرت الهی و فتح می دهد «اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ» خبر از این می دهد که مردم گروه‌گروه به دین خدا وارد می شوند «وَ رَاَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دِینِ اللهِ اَفْوَاجًا» ظاهراً خبر، خبر شادی است؛ لذا اصحاب به همدیگر با خوشحالی بشارت می دادند؛ امّا نقل شده است که وقتی این آیات نازل شد، عبّاس عموی پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم به‌شدّت می گريست. پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم از عموی خود پرسیدند: چرا شما می‌گریید درحالی‌که دیگران با نزول این سوره شادمان هستند؟ عبّاس به پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم عرض کرد: گمان میکنم این سوره حامل پیام رحلت شما باشد و پیغمبراكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم هم تأیید کردند و فرمودند: آری! خبر مرگ و پایان‌یافتن دوران رسالت را برای من آورده است. □حاُمِّ سَلَمه همسر پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم نقل می كند که این اواخر، پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم نمی‌نشستند، برنمی خاستند، نمی آمدند و نمي رفتند؛ مگر این جمله را تکرار می‌کردند: «سُبْحانَ اللهِ وَ بِحَمْدِهِ اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتوبُ اِلَیْهِ». ■پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم هفت، هشت روز قبل از رحلتشان، دست امیرالمؤمنین عليه السّلام را گرفتند و فرمودند: (بیماری پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم روز شنبه یا یکشنبه آغاز شد) من مأموریت دارم که برای اهل بقیع، استغفار و طلب مغفرت کنم. با امیرالمؤمنین عليه السّلام به بقیع رفتند. پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم به مدفونین در قبرستان بقیع سلام کردند و برای آنها طلب مغفرت کردند. بعد فرمودند: آنچه را كه هم‌اکنون در آن قرار دارید، گوارای شما باشد. اگر شخص کمی فكر كند، این حرف معنای عجیبی دارد؛ پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم حالتی که اصحابشان از دنیا رفتند را ظاهراً بر حالت خودشان ترجيح مي‌دهند. به آنها می فرمايند: گوارایتان باشد! یعنی پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از غصّه و غم سنگینی رنج میبرند. پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم اطراف خودشان را می بينند و می دانند چه خبر است؛ چه گرگانی برای دریدن حقیقت اسلام و نابودکردن خاندان رسالت دندان تیز کرده اند. این عبارات را اهل‌سنّت هم نقل کردهاند؛ فرمودند: آنچه الآن در آن هستید، گوارایتان باشد! بعد فرمودند: فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند. کلیدهای خزائن زمین را به من عرضه کردند و اينكه عمر من جاودان باشد و تا این عالم برپاست، اصلاً نمیرم و پس از آن هم بهشت جاودان از آن من باشد و گفتند: می خواهي اینها یا دیدار پروردگار خودت را انتخاب کن و من دیدار پروردگارم را برگزیدم و انتخاب کردم. بعد پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم به امیرالمؤمنین عليه السّلام فرمودند: جبرئیل هر سال یک‌بار، قرآن را بر من عرضه می كرد؛ امسال دوبار این کار را کرد و این نشانه ي آن است که امسال، سال آخر عمر من است و مرگ من نزدیک است؛ این نشانه ي نزدیک ‌بودن مرگ من و رفتن من از این عالم است. ادامه دارد.. ■●استاد مهدی طيب (١٦ اسفند ٨٦)●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ■●دلایل صلح امام حسن علیه السلام (قسمت ۱)●■ ■امام مجتبی علیه السلام در زمانی بر سر کار آمدند و
‍ ■●دلایل صلح امام حسن علیه السلام (۲)●■ ■پس از آن در جریان جنگ صفّین هم که تولّد رسمی ماجرای عصر امیرالمؤمنین علیه السلام را شاهد هستید؛ که چگونه همان یاران علی علیه السلام شمشیر به روی ایشان کشیدند؛ که بگو برگردد؛ چون مالک پیغام داد؛ گفت: یا علی! پنج دقیقه به من مهلت بده. من دم خیمه ی معاویه رسیده ام. پنج دقیقه به من وقت بدهی؛ سر معاویه را برایت می آورم؛ امّا اشخاصی از یاران علی علیه السلام که به روی حضرت شمشیر کشیده بودند؛ گفتند قبل از اینکه مالک اشتر سر معاویه را بیاورد، ما سر توی علی را اینجا قطع می کنیم! بگو مالک برگردد! که امیرالمؤمنین علیه السلام پیغام دادند: مالک! اگر می خواهی مرا زنده ببینی، برگرد. مالک هم با دل شکسته و خون، دست خالی از کنار خیمه ی معاویه برگشت. ■پس از آن هم خوارج نهروان چه کردند! داستان را به امیرالمؤمنین علیه السلام تحمیل کردند. حضرت اصل حکمیت را قبول نداشتند. می فرمودند: بزنید این کاغذهایی که بر سر نیزه شده است، فرو بریزید. قرآن اصلی منم! اینجا شما شمشیر به روی قرآن اصلی می کشید؛ می گویید ما حاضر نیستیم با قرآن بجنگیم! البتّه کسی به حرف امیرالمؤمنین علیه السلام گوش نداد. قسمت اعظم سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام به روی حضرت شمشیر کشیده بودند و بعد هم زمانی که حکمیت را تحمیل کردند، حضرت فرمودند: حَکَم من مالک اشتر؛ او از طرف من برود. گفتند: نه؛ مالک را هم قبول نداریم. فرمودند: مالک را قبول ندارید؟ پس ابن عبّاس از طرف من برود. گفتند: نه؛ ما ابن عبّاس را هم قبول نداریم. حضرت فرمودند: شما چه کسی را قبول دارید؟ یک شخصیت ضدّ امیرالمؤمنین علیه السلام! شخصی که به جنگ صفّین نیامد. در کوفه ماند و به مردم می گفت: همراه علی علیه السلام نروید. ما نمی دانیم. هر دو طرف این قضیه باطلند. نه در رکاب معاویه باشید و نه در رکاب علی علیه السلام. مردم! در مسجدها بمانید به عبادتتان بپردازید. خوارج نهروان را با این طرز تفّکر به امیرالمؤمنین علیه السلام تحمیل کردند؛ که او حَکَم شود! بعد هم در ماجرای حکمیت، عمروعاص ملعون و فریبکار از بلاهت ابوموسی استفاده کرد و منجر شد به اینکه ابوموسای اشعری برود، بگوید: ما در گفتگویمان با عمروعاص، که حَکَم معاویه است، توافق کرده ایم هردویمان علی علیه السلام و معاویه را عزل کنیم و مردم خلیفه ی دیگری انتخاب کنند. ابوموسی اشعری گفت: من که از طرف علی حَکَم هستم؛ همان طور که حلقه ی انگشتر را از دستم در می آورم، علی علیه السلام را از خلافت عزل می کنم و از منبر پایین آمد. نوبت عمروعاص شد که بالا برود و او هم معاویه را عزل کند. عمرو عاص بالای منبر رفت. گفت: آی مردم! من هم همان طور که حلقه ی انگشتر را از دستم در می آورم، علی را از خلافت عزل می کنم و همان طور که دوباره این را در انگشتم می اندازم، معاویه را در خلافت نصب می کنم؛ که اینجا بلوایی به پا خاست. ■پس از آن همین خوارجی که اصل حکمیت و همین طور حَکَم را به امیرالمؤمنین علیه السلام تحمیل کرده بودند، دوباره سراغ حضرت آمدند؛ که اصلاً تو کافری! چرا حکمیت را قبول کردی؟! از همان روز فتنه های علیه امیرالمؤمنین علیه السلام شروع شد و بالاخره به شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام منجر گردید. ■ جنگ بسیار عجیبی بود. امیرالمؤمنین علیه السلام با سپاهیان سابق خودشان می جنگیدند؛ انسان هایی که پیشانی هایشان از سجده های طولانی پینه بسته بود؛ افرادی که بسیاری از آنها حافظ قرآن بودند؛ ولی بی شعور! خشکه مقدّس های بدون شعور! خیلی خطرناک است! مراقب باشیم نکند عبادت، نماز، روزه، ذکر و خلوت ما، ما را از ولایت و امیرالمؤمنین علیه السلام جدا کند. ادامه دارد... ■●استاد مهدی طیب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●صلوات پرفضیلت بعد از عصر پنج‌شنبه تا آخر روز جمعه●■ ■گفتن این صلوات «صد مرتبه» از بعد از عصر پنج‌شنبه تا آخر روز جمعه فضیلت بسیار دارد. ■اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ، وَأَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنَ الأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ. ■خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و فرج ایشان را تعجیل نما و دشمنانشان را از جن و انس از اولین و آخرین نابود فرما. ■منابع: بحارالانوار مفاتیح الجنان■ @mohamad_hosein_tabatabaei